۱۳۹۴ خرداد ۶, چهارشنبه

فعالان مدنی صحنه قتل فرخنده را در کابل بازسازی کردند




فعالان مدنی صحنه قتل فرخنده را در کابل بازسازی کردند
فرخنده چهل روز پیش به صورت فجیعی در مرکز شهر کابل، توسط مردان خشمگین کشته شد. به مناسبت روز چهلم فرخنده، ده‌ها تن از فعالان مدنی در محل کشته شدن او در زیارتگاه شاه دوشمشیره کابل، صحنه قتل او را بازسازی کردند.

دو روز مانده به نوروز امسال مردان خشمگین فرخنده را با این ادعا که قرآن را سوزانده است، با مشت، لگد، چوب و سنگ کشتند و بعد جسدش را آتش زدند. این ادعا بعدا از سوی کمیسیون ویژه تحقیق در مورد قتل فرخنده، رد شد.
در مراسم امروز لینا علم، بازیگر سینما، نقش فرخنده را در زمان کشته شدنش بازی کرد و بسیاری‌ها با دیدن این صحنه بازسازی شده اشک ریختند.


معترضان تنها به خشونتی که بر فرخنده رفت و عاملان آن اعتراض نکردند، بلکه از دولت هم انتقاد کردند و خواستار برکناری فرمانده پلیس کابل شدند، چرا که به گفته آنها پلیس در نجات فرخنده کوتاهی کرده بود. لینا علم نقش فرخنده را در بازسازی صحنه قتل او بازی کرد.

فعالان مدنی نسبت به کندی روند رسیدگی به پرونده فرخنده هم اعتراض کردند و از نهادهای قضایی خواستند که هرچه زودتر عاملان قتل فرخنده را مجازات کند.
آنها در پایان برنامه، به رسم اعتراض به خشونت در جامعه و همبستگی برای عدالت‌خواهی، زنجیره انسانی تشکیل دادند.
قتل فرخنده از همان آغاز در میان مردم، شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها و محافل گوناگون در داخل و خارج افغانستان بازتاب گسترده‌ای داشت.

به دنبال این حادثه، دولت محدویت‌هایی بر شماری از زیارتگاه‌ها وضع کرد، دو مقام دولتی و شماری از نیروهای پلیس را برکنار و بیش از ۵۰ تن را به اتهام دست داشتن در قتل او بازداشت کرد.
دولت همچنین خیابانی را که از میان زیارتگاه و مسجد شاه دوشمشیره می گذرد به نام فرخنده نامگذاری کرده است.
دادستانی کل افغانستان مسوولیت بررسی پرونده قتل فرخنده را به عهده دارد و هنوز این پرونده را به دادگاه نفرستاده است.
بازسازی صحنه قتل فرخنده اشک بسیاری از حاضران را درآورد


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و پنجم


معرفی کتاب: جنسیت X




فضای فیسبوک، (آنها که ما می بینیم... و البته خیلی ها را نمی بینیم، چرا که در مدار دوستی های ما نیستند) آلوده به عرب ستیزی، نژادپرستی و شوینیسم فارس است.
حتما و یقینا و متاسفانه در سایت های عربی زبان و غیر فارسی هم حملات مشابه به فارس ها و ایرانی ها می شود.
راسیسم و نژادپرستی معضلی جهانی ست و سالهاست که درگیری های نژادی و مذهبی یکی از خانمان براندازترین کشتارها را به مردم جهان تحمیل کرده است. قدرت های حاکم نیز از دامن زد به این دشمنی کم بهره نبرده اند و نهان و آشکار به دامن زدن به این "دیگری ستیزی" می پردازند.
جریان تجاوز به دو نوجوان ایرای در فرودگاه جده عربستان، یکی از بهانه هایی ست که در لوای آن عده ای تحت عنوان مخالفت با تجاوز به تبلیغ نژادپرستی و دشمنی با مردم عرب مشغول شده اند.
ایا می شود تحقیر و ازار مردم یک ملت را تبلیغ کرد و ادعای مبارزه با نفس تجاوز را داشت؟
آیا می شود از حق انسانی دو نوجوان حرف زد و حق زیست ملتی را زیر سوال برد؟
اما دامنه این حقارت فرهنگی تا آنجاست که در جدل با اینان، نقاب از چهره شان کشیده می شود و دشمنی شان با هر "دیگری" روشن می شود.
کسی که به عرب ها و کوردها و افریقایی ها و سیاهان و زنان و توانخواهان و همجنسگرایان و ترنس ها و ترک ها و چینی ها و ... توهین و تحقیر روا می دارد، دشمن انسانیت و حقوق بشر است، آگاهانه یا نا آگاهانه به شعله ورشدن خطر جنگ بین ملتها نیز دامن می زند و خشونت را باز تولید و ترویج و تشویق می کند.
ما که طعم به حاشیه رانده شدن و تحقیر به واسطه گرایش جنسی، بیان جنسیتی متفاوت و هویت جنسیتی مان را چشیده ایم، نباید اجازه دهیم که فضای دشمنی و خشونت بین انسانها به هر بهانه ای بازتولید شود.
در عین حال انتظار داریم روشنفکران عرب و کورد و ترک و بلوچ و ... نیز به سرنوشت دیگر اقلیت های تحت ستم توجه کنند. سکوت فعالین عرب و ترک و کورد در مقابل هموفوبیای دولتی و اجتماعی در جامعه خودشان، از این سری عدم همدردی هاست.
در سه روز گذشته در پیج های مختلف فیسبوکی و یا در پیام های شخصی که تعدادش به بیش از 40 پیام می رسد، مورد "لطف و عنایت" دشنام های جنسی عده ای عقب مانده و مرتجع قرار گرفته ام. تنها به این جرم که در مقابله با عرب ستیزی حرف زده ام.
در چنین مواقعی است که پاسخ سوالی که در آغاز طرح کردم را چنین باید داد :
کسی که به تحقیر و توهین یک گروه اجتماعی به واسطه زبان، رنگ پوست، نوع غذا، نژاد و مذهبش می پردازد، ما همجنسگرایان و ترنس ها را در صف اول قربانیانش قرار خواهد داد. با آنها قاطعانه مرزبندی کنیم. نژادپرستی و هموفوبیا دو روی یک سکه اند!

دوستان عزیز
همانطور که می دانید بیش از سه سال از آغاز تحقیقمان در مورد تجربه زیست همجنسگرایان و ترنسجندرها در ایران می گذرد.
خوشحالیم که به اطلاع برسانیم که بالاخره امورز، و به مناسبت روز مقابله با همجنسگراستیزی و ترنس فوبیا نتیجه این تحقیق به صورت کتاب "جنسیت X" منتشر شد و در لینک زیر قابل دسترسی است:


مراسم رونمایی رسمی از کتاب، بعد از ظهر روزپنج شنبه  13 آگوست در لندن و با حضور دو تن از شخصیت های آکادمیک این حوزه برگزار خواهد شد. به همین دلیل، از همه شما می خواهیم که اگر در لندن هستید، عصر روز 13 آگوست تان را برای ما نگه دارید. 
همانگونه که حتما مطلع شده اید، از روزهای 14 تا 16 آگوست نیز کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در لندن برگزار می شود که فرصت خوبی را برای دیدار و پیشبرد بحث های نظری فراهم می کند. پیاپی بودن این برنامه و کنفرانس زنان، در چند روز متوالی و در لندن، برای ما مایه خوشحالی ست تا بتوانیم فرصت شرکت در برنامه "رونمایی کتاب جنسیت X" را برای دوستان شهرها و کشورهای دیگر نیز فراهم کنیم.
اطلاعات دقیق تر در مورد "رونمایی کتاب جنسیت X" را که در سالنی در مرکز لندن برگزار می شود را طی هفته های آینده برایتان ارسال خواهیم کرد. 
تا آن زمان، از هر پیشنهاد و نقدی استقبال می کنیم و امیدواریم دوستانی که دستی به قلم دارند، در معرفی و نوشتن نقد بر این کتاب کوتاهی نکنند.
همکاران رسانه ها  نیز در صورت تمایل می توانند ضمن معرفی کتاب برای دریافت اطلاعات بیشتر با من تماس بگیرند.
توضیحاتی درباره کتاب:


با تشکر فراوان
و به امید دیدار شما در لندن

شادی امین

از طرف شبکه لزبین ها و ترنسجندرهای ایرانی (شش رنگ)
و سازمان عدالت برای ایران



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و پنجم

۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

صیغه ضد ارزشی که اسلام به آن مشروعیت می بخشد - قسمت دوم




تشویق اسلام به داشتن زندگی‌ پنهانی و دروغ

از سوی دیگر ترویج فرهنگ دروغ و داشتن زندگی‌ پنهانی به دور از چشمان همسر وخانواده خود روشن‌ترین دلیل بر بی‌ حرمتی به کانون خانواده و بی‌ ارزش نمودن جایگاه زن است همانطور که در حدیثی دیگر آمده است:
عبد اله بن عطا ازمحمد باقر امام پنجم شیعیان درباره آيه "و إذا أسر النبي..." ( آيه ۳ سوره تحريم ) پرسيد؟ پس وی جواب داد: رسول خدا با حره ازدواج موقت كرد، بعضي از زنان رسول خدا از اين ازدواج مطلع شدند و به پيامبر نسبت زنا دادند. پيامبر در جواب آنها گفت: اينكار بر من حلال است اين يك نكاح موقت بود درنتيجه آنرا مخفي كردم ( پس بايد نكاح موقت را مخفي نگه داشت بر خلاف نكاح دایمی ) ولي برخي از زنان محمد بر آن اطلاع پيد كردند.
البته به علت وجود "تقیه" که خود نیازمند مبحث گسترده‌ای است، در مورد ازدواج‌های صاحبان دین روایات کمی در دست است! که گویا خودشان چنین ترجیح داده اند واقدام به این کارنموده اند. البته ادامه این پنهان کاری‌ها در دنیای  کنونی‌ چه بسا منجر به بوجود آمدن آسیب‌های روانی متعدد همچون چند شخصیتی، دروغ پردازی، ریاکاری، پنهان کاری، فریب و ترس از بی‌آبرویی و... را برای افراد جامعه به همراه دارد و علاوه بر موارد ذکر شده در بعد اجتماعی نیز، تحقیرشخصیت زن یکی ازنخستین پیامد‌های اجتماعی صیغه است.
در ساختار جمهوری اسلامی با سرکوب و کنترل روابط دو جنس از کودکی تا بزرگسالی سعی در ایجاد نوعی تشنگی وتقویت تصورات ذهنی دوراز واقعیت از ماهیت وجودی هریک ازآنها کمک بسیاری بر افزایش عقده‌ها و بیماریهای جنسی‌ نموده است.
 تمامی‌ این اقدامات به همراه فشار‌های آشکار رفتارهای دینی به وجود آورنده جامعه ای‌ با انواع پیچیدگی‌‌های رسمی‌ و غیر رسمی‌ روابط جنسی‌ شده است که تنها راهکارهایشان گرفتن دوش آب سرد، نپوشیدن لباس تنگ وفکر نکردن به فعل حرام است!
از سوی دیگر كتمان واقعیت‌ها مشكلی را حل نمی کند در حقیقت گرچه آمار واقعی و دقیقی از رابطۀ جنسی افراد متاهل سوای از چارچوب خانواده وجود ندارد، ولی شواهد حاكی از آن است كه بخشی از مردان و زنان متاهل ایران به صورت متعددی رابطه جنسی دارند.

مردان فاحشه واختیار داشتن زنان متعدد
اسلام با مطرح كردن بحث مجاز بودن مرد در داشتن همسران متعدد ( ۴ زن ) در زمان واحد و تعداد زن‌های صیغه‌ای بی‌شمار، از عاملین اصلی گسترش فرهنگ غیر اخلاقی به شمار می آید و از مسببین اصلی فساد و نابرابری در جامعه است. جامعه ی که پدر را صاحب عنان و اختيار زنان و كودكان می داند و آنها را بخشی از اموال وی می‌شمارد.
مردانی که با آزادی کامل می توانند دست در جیب نموده و یک رابطه جنسی‌ با محدوده زمانی‌ دلخواه خریداری کنند، و زن جنس دومی‌ ست که باید صیغه را لطف خدای رحمان بداند برای آن که استثمار جنسیش رنگ رسمی‌ بیابد و وی را از کنیزی به همخوابگی برساند.
البته ساختن و ترویج قبح اجتماعی برای این رفتار، تنها سلاح زنانی شد که زندگیشان با انتخاب‌های بعدی شوهرانشان به تباهی کشیده شده بود، چرا که نقش مادر خانواده پس ازاین به یک جنس مستهلک شده تغییرهویت می یافت.

صیغه کلاه شرعی و تجارتی پرسود برای دکانداران دین
اما صیغه کلاه شرعی ست برای تغییر نام یک رابطه ی دارای تابو درفرهنگ دینی چرا که دینی که زنا را رد نکند که دین نیست! اما از سوی دیگر در زیرکانه و آلوده‌ترین نوع استثمار باید راه فراری برای مردان نویسنده دین باقی‌ گذاشته می شد.
اما تجارت سکس  چنان سود آور است که چشم پوشی از آن غیر ممکن می نماید همانطور که در بسیاری از زیارتگاه‌های بزرگ بخصوص در شهر‌هایی نظیر مشهد و قم دفتر‌های مخصوص خدمات رسانی به مسافرین مختلف و زائران مرد فعالیت می کنند، موسساتی که مجوز ساخت فایل‌های اطلاعاتی‌ برای دریافت پورسانت‌های مطلوب دارند و این همان نمود فرهنگ همسان سازی قوی اسلامی با تغییرات نسلها و قدرت تکنولوژی روز است!البته در کشوری که کوچکترین تلاشی برای بهبود خدمات اجتماعی، تحت پوشش قرار دادن زنان و فرزندان بی‌سرپرست و... نمی‌شود و حتی در تازه‌ترین افتخارات خود در تصویب قوانین بهره کشی‌ جنسی‌ از فرزندان بی‌سرپرست در قالب و عنوان ازدواج کوتاهی نمی کند، بیش از این هم انتظاری نمی‌رود.


مژگان حاصلی


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و پنجم

۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

داستان زنی که قربانی سنت و عقب ماندگی عقاید کهنه پرستی شده ( ازدواج زن به زن یا ازدواج مبادله ای )



ازدواج  مبادله ای  یکی از رسومی است که در مناطقی از ایران و کشمیر رواج داشته و گاهی به نام "گاو به گاو" یا "زن به  زن" نیز نامیده شده است. بر طبق این رسم دختران یا مادران بیوه وادار به ازدواج با پسر یا مرد خانواده ای می شوند که برادر یا پدر آنها خواهان ازدواج با دختر یا مادر آن خانواده باشد، به نوع خود از فاجعه ترین ازدواج ها یی است که عواقب تلخی را بدنبال دارد، دچار اختلالات روحی و روانی می شوند و بهداشت روانی آنها به خطر می افتد،شکنجه شدن، خودکشی خودسوزی ... در اینگونه از ازدواج رضایت زن شرط اول نبوده بلکه بارضایت پدر یا جد پدری  صورت میگرفته، یکی از عوامل اجتماعی ازدواج های اجباری، رفتارهای  پدرسالارانه می باشد، رفتار پدر سالارانه به حدی مسلط و پایدار بوده که در همه روابط اجتماعی و در کل امورات زندگی زن را سرکوب کرده و ساختار ذهنی خود را بر زنان و دختران تحمیل میکنند واین را حق مسلم خود میدانند و مخالفت بر آن را گستاخی دختران تلقی میکنند.

گزارش دردناکی از وضعیت اسفبار زنی دردمند در مریوان به نام آمنه از زبان باران
بعدظهر روز دوشنبه ٢٥/١٢/٩٣ خانمي سياه پوش و استخواني كه با گوشه روسري خود جلو دهانش را پوشانيده بود بهم مراجعه كرد بعد از سلام و احوال پرسي شروع كرد به سخن گفتن، نام آمنه نام خانوادگي ج متولد ١٣٥٣ از اهالي روستايي در نزديك مريوان داراي دو فرزند پسر در سال ١٣٧٧ ازدواج کرده، از نحوه ی آشنایی با شوهرش پرسیدم ،جواب داد: خانم اشنايي چيه؟! حدودا ده سال قبل از ازدواج پدر بزرگم براي ديد و بازديد فاميل خود به روستاي ما مي رود و در حياط خانه اي دختر بچه اي را ميبيند به پدر دختر بچه پيشنهاد ميدهد كه اين دختر عروس نوه ام شود پدر دختر بچه پيشنهاد را قبول مي كند البته بشرط انكه انها هم يك دختر به پسر او بدهند (زن به زن) اين وصلت غیر اصولی که در منطقه رایج بود و خوشبختانه این اواخر اثر شومش از بین رفته است.
چهار دختر و پسر باهم ازدواج كردند .من سرحرف پدربزرگم حرف نزدم يعني اجازه ي اين كار رو نداشتم از روزي كه ازدواج كردم لحظه اي خوش نديده ام قبل از اينكه مادر شوم چندين دفعه به قصد جدايي به خانه پدري پناه برده ام ولي برادرم كه خواهر شوهرم زنش است با زور و كتك و تهديد حتي نمي گذاشت چند ساعت بشينم و درددل كنم و من را دوباره روانه يه اون ديونه خونه و شكنجه گاه مي كرد و مي گفت به من ربطي نداره كه زندگي بدي داري فقط بدان با اومدنت زندگي من را خراب ميكني چون به محض قهر كردن تو ، زن من هم كوله بارش را جمع ميكند كه اگر خواهر تو برادر من را نميخواهد من هم برادر او را نميخواهم غافل از اينكه هر دو زندگي مجزا از هم دارند.
به اصرار اطرافيان بچه دار شدم كه اگر مادر بشي فلان ميشود ادم ميشود ، زندگيم به مراتب بدتر شد شوهرم وحشي تر شد و خانواده ام سردتر
خانم آمنه.ج با نگاه دردناكش تعريف مي كرد كه شوهرم ٣ نوع سيم كابل در خونه براي شكنجه و كتك زدن من گذاشته كه اسم انها را خدا،الله،و پيغمبر نامگذاري كرده اگر زير شكنجه و كتك زدنش التماس كنم تو روخدا نزن با سيم كابلي كه اسمش رو خدا گذاشته مي زد ، اگر ميگفتم به خاطر پيغمبر نزن با سيم كابلي كه اسمش رو پيغمبر گذاشته مي زد. (تمام بدنش كبود شده بود وحشيانه ترين شكنجه ها بر روي بدن اين خانم بود).
تمام زندگي مشتركمان را با سيم كابل گذراندم و تهديد ميكرد كه اگر به كسي بگي با اسلحه ای كه دارم برادرانت را ميكشم و رفت وامد به خانه پدري ممنوع بود با وجود اين همه بدبختي از سر ناداني و ناخواسته دوباره حامله شدم و وقتي شوهرم فهميد صيغه ي طلاق رو جاري كرد كه اگر دختر بیاری نطفه اش از من نيست و حرامزاده است، تمام نه ماه حاملگي را با استرس گذراندم. فرزندم بدنيا اومد و پسر شد و وقتي فهميد پسره قبولش كرد
ازش پرسيدم كه چرا جلوي دهانش را پوشانيده ؟ گوشه روسري را كنار زد ديدم تمام دندانهاي خانم كشيده شده است و خودش ادامه داد شوهرم با زور تمام دندانهايم را كشيده و اجازه نمي دهد دندان مصنوعي هم درست كنم
ادامه داد كه زير شكنجه چند دندانم شكسته شد وگفت كه اگر شكايت نكني بهترين دندان مصنوعي را برايت درست ميكنم وبا حيله و وعده وعيد تمام دندانهايم را كشيد و غافل از اينكه حرفهاش دروغ بود.


فریبا رشیدی 26,4, 2015  

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و پنجم


۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

بمناسبت اول مه، بررسی وضعیت خانواده کارگری در سالی که گذشت




گفتگوی مینو همتی با فرخنده آشنا فعال کارگری و فعال سیاسی مقیم سوئد در برنامه رهائی زن از کانال یک ماهواره.
در این گفتگو بر ضرورت اتحاد معلمان و کارگران نیز تاکید شد


درآستانه جشن اول ماه مه٬ روز جهانی کارگر هستیم و برای بررسی موقعیت طبقه کارگر ایران و بخصوص زنان و خانواده کارگری با فرخنده آشنا فعال کارگری و فعال سیاسی در سوئد به گفتگو می نشینیم.
فرخنده آشنای عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.
قبل از هر چیزفرارسیدن اول ماه مه، روزجهانی کارگر را به شما و بییندگان عزیز تبریک میگویم. شما که بنا به سابقه و علاقه شخصی مسائل کارگری ایران را دنبال میکنید، شرایط کارگران، خانوار کارگری و زنان کارگر را در سالیکه گذشت چگونه ارزیابی میکنید؟
 فرخنده آشنا: (با)این سیاستهای ضد کارگری جمهوری اسلامی در واقع نه تنها نشانه هایی از بهبود وضعیت طبقهه ی کارگر را شاهد نیستیم٬ بلکه سال به سال٬ همانطور که عزیزان مزد بگیر در جریان هستند٬ می دانید که شرایط بدتر می شود واین اوضاعی است که آنها را به اعتراض به آن شرایط شان وادار می کند. اعتراضات روزانه و گسترده ایی را ما شاهد هستیم. در بخش تولید٬ بخش آموزش و بخش خدمات. و آنقدرمطالبات بر حق مزد بگیران انباشته شده که ما شاهد کشمکش روزانه ی معترضین به این شرایط هستیم. این بیکار سازی ها٬ عدم پرداخت حقوق معوقه٬ در صد بالای بیکاری٬ عدم امنیت شغلی٬ کودکان کار- که دائماً در حال افزایش هستند-٬ زنان به خاطر اینکه معیشت زندگی با کار کردن یک نفر نمی گذرد و مجبور هستند آنها نیز وارد بازار کار شوند٬ که در بازارهای غیر رسمی و با دستمزدهای بسیار ناچیز (به کار گرفته می شوند) با اینکه تعطیلاتشان و بیمهٔ بازنشستگی شان مشخص نیست٬ از تأمین اجتماعی برخوردار نیستند. همهٔ این ها آن مسائلی هستند که این روزها ما را شاهد این اعتراضات می کند. من نمی خواهم اشاره ای به کل سال بکنم و فقط اشاره‌ ی کوتاهی به همین چند وقت پیش می کنم٬ کارگران معدن اعتراضات گسترده ای داشتند. تعداد پنج هزار نفر کارگران بافق در اردیبهشت اعتراض داشتند که بر علیه خصوصی سازی ها بود و متأسفانه با وعدهای توخالی ای که دولت برای این مطالبات داد٬ در واقع یک حالت فروکش پیدا کرده، و یا در مورد اعتراضات کارگران چادر ملو در فروردین ماه بود که ما شاهد اعتراضات گسترده کارگران چادر ملو بودیم و آن (اعتراضات) را هم طبق معمول رژیم با سرکوب پاسخ داد و حکم شلاق و زندان را برای کارگران صادر کرد. چرا؟! چرا این ها می توانند اینطور گستاخانه نسبت به کارگرهایی که معترض هستند و حقوق اولیه ی خودشان را می خواهند با شلاق ٬سرکوب و زندان جواب بدهند؟ این مسئله ای است که هرفعال کارگری٬هر کسی که درگیر مبارزات مزد بگیران است باید بتواند به آن پاسخ دهد. و من هم به سهم خودم اگر داخل ایران بودم حتماً به این ضعف ها و به این مسائل فکر می کردم. یعنی وقتی اعتراض ایجاد میشود٬ این اعتراض باید قدرتمند پیش برود و مطالبه ای را که طرح کرده بدست بیاورد. ولی وقتی مزد بگیران تشکل ندارند در واقع قدرت آن را ندارند و نمی توانند عملاً فشاری به دولت وارد کنند وبتوانند مطالبهٔ شان را بگیرند وآن را تثبیت کنند و دولت هم این را می داند که وقتی تشکلی نیست٬ یک نیروی قدرتمند در مقابلش قرار ندارد. و این سیاست رژیم است که وقتی این اعتراضات از آن اوج های اولیه اش پایین می آید و فروکش می کند شروع می کند به دستگیری ها و آن کارگری که فعالانه سعی کرده در آن اعتراضات شرکت کند و مسئولانه سعی کرده اعتراضش را پیش ببرد را شناسایی می کند و(اینها) همان افرادی هستند که این روزها اسامی آنها را داریم که در زندان هستند وبه آنها حکم زندان داده شده. و این هزینه بالایی است که افراد می پردازند در جایی که تشکل کارگری وجود ندارد. و نباید اینطور باشد و ما را غافل کند از ایجاد یک تشکلی که همه  بتوانند به شکل گسترده و وسیع در آن اشتراک داشته باشند و بتوانند اعتراضاتشان را برنامه ریزی کنند و مهم این است که آن مطالبه در دراز مدت پیگیری شود. چطور می تواند پیگیری شود وقتی که یک تشکل کارگری وجود ندارد؟ این است که ما در نبود این تشکلهای قدرتمند نمی توانیم پشت کارگرانی که ( آنها را) دستگیر می کنند و می خواهند سرکوب کنند قدرتمندانه بایستیم. ما نمی توانیم مطالبه ای را که طرح کرده ایم پیگیری کنیم و به سر انجام برسانیم. همه این ها به ما ضربه میزنند در صورتی که ما نتوانستیم هنوز تشکلهای مستقل خودمان را به وجود بیاوریم. این مهم است که به هرحال نیروی کار جامعه چه در بخش تولید٬ چه در بخش آموزش و چه  در بخش خدمات٬ بدون داشتن تشکل مستقل متأسفانه تا آنجایی که نشان داده نتایج خوب و مطلوبی را بدست نیاورده است. نیاز به تشکل یکی از مسائل ضروری ما است٬ ما باید بتوانیم توسط این تشکل های قدرتمندمان مبارزه مان را پیش ببریم٬ به خصوص در شرایط امروزی که در واقع بخش های وسیعی از مزد بگیران مثل پرستاران٬ به خصوص معلمان که همین الان در اعتراض هستند٬ این روزها ما اعتراض و اعتصابشان را داشتیم . کارگرانی که روزمره درگیر بی حقوقی هستند؛ تمام این ها به ما می گویند که (برای) اینکه ما بتوانیم موفق باشیم نیاز به تشکل داریم و من بارها و بارها این مسئله را تأکید کرده ام٬ به عنوان یک کارگری که در این اعتراضات تجربه ی کاری و مبارزاتی دارم و این را با پوست و گوشت و استخوانم درک می کنم و این را درک کرده ام که ما نیاز به متشکل شدن داریم. کارگر باید بتواند دست معلم را بگیرد و معلم باید بتواند دست پرستار را بگیرد. ما یک طبقه وسیع  وطبقه کارگری هستیم که همه مزد می گیریم و این شرایطی که این ها (رژیم جمهوری اسلامی ) برای ما ایجاد کرده اند عملاً برای ما دیگر قابل تحمل نیست و جامعه (به طور مداوم) شاهد این است که روزانه اعتراض انجام می شود.     
زنان کارگر، بجز مطالبه ی محوری مزد برابر در مقابل کار برابر، مطالبات فوری شان چیست؟
    فرخنده آشنا:از آنجایی که من خودم در سوئد زندگی می کنم به هرحال یک مقدار سطح و سطوح مبارزه زنان متفاوت تر است. من اگر در سوئد باشم حتماً می گویم که دستمزد زن و مرد در یک کار مشترک حتماً باید برابر باشد و امروزه (این خواسته) یکی از مطالبات ضروری زنان در اروپا است، چرا که اگر اشتباه نکنم در یک کار مشترک با مردان٬ حدود ۱۷ درصد به زنان حقوق پایین تری می دهند. ولی از آنجایی که شرایط زنان در ایران خیلی اسفناک تر است من فکر می کنم که زنان احتیاج به این دارند که اولاً یک شغل داشته باشند٬ یعنی به عنوان یک نیروی کار مستقل از همسرشان٬ خانواده شان٬  پدر و برادرشان به حساب بیایند وبتوانند شغل داشته باشند و اگر به آنها شغلی نمی دهند حتماً بیمه بیکاری بدهند. یعنی به عنوان یک نیروی مستقل در جامعه که دارای هویّت خودش می باشد٬ بدون وابستگی به یک نان آور دیگر باید به حساب بیایند. و این خیلی ضروری است که زنان به لحاظ اقتصادی بتوانند  اولاً روی پای خودشان بایستند ٬ این  مطالبه به نظر من خیلی ضروری است٬ از طرفی هم اعتراض به این قانونی کردن سرکوب زنان٬ (چون زنان در ایران) به طور خاصی قانوناً سرکوب می شوند . علیه سرکوب مضاعفی که بخاطر جنسیتشان در ایران دارد صورت می گیرد. به نظر من اینها مسائل ضروری هستند. 
وضعیت معلمان و اعتراضات بحق ایشان در سطوح مختلف مطرح شده است، در یکی از سایتها، اتحاد معلمان و کارگران نظرم را جلب کرد. بنظر شما ضرورت این اتحاد از کجا ناشی میشود؟
    فرخنده آشنا:مینو جان فکر کنم اشاره کردید به آن سایت حقوق معلم و کارگر٬ البته که رژیم خیلی حساس است که معلمان٬ کارگران و پرستاران به یک اتحاد دست پیدا نکنند . من اینجا فقط می خواهم یک نکته ای را بگویم که خودم با دیدن یک تصویر بسیار خوشحال و واقعاً امیدوار شدم . من تصویری را دیدم از رسول بداغی معلم زندانی و شاهرخ زمانی کارگر زندانی که اینها٬ فکر کنم بر سر سفره هفت سین بود که به شکل خیلی سمبلیک و امیدوار کننده ای دست هایشان را به شکل اتحاد به هم داده بودند و این خیلی خوشحال کننده است. البته که معلمان هم مثل کارگران با یک انباشت مطالبات فکر می کنم بیش از ۲ دهه مواجه هستند. و همچنین شاهد اعتراضاتشان به شکل گسترده در قبل هم بوده ایم . یعنی اولین باری نیست که معلمان بصورت خود جوش اعتراض می کنند. سالهای قبل هم یک سری اعتراضاتی را پیش برده اند . ولی همانطور که می دانید همانجا هم بهر حال احتیاج به تشکل های رادیکالی هست که بتواند پاسخگوی بدنه باشد و به خصوص بدنه بخواهد اینقدر احساس مسئولیّت بکند که مشارکت نزدیکی را داخل مبارزه اش انجام بدهد . و این اتحاد در سایر مزد بگیران خیلی هم مسأله مهمی است. خوشبختانه معلمان بخاطر شرایط فرهنگی شان از یک سری امکانات بیشتری برای پیشبرد مبارزه شان برخوردارند٬ مثلاً به رسانه هایی تقریباً اجتماعی دسترسی دارند٬ دست به قلم هستند . خوشبختانه می توانند در سایت ها و فیسبوک با یکدیگر بحث و تبادل نظر کنند. این امکانات به آنها این امکان را می دهد که بتوانند خودشان را سازماندهی کنند. یک چیز بسیار خوب که می شود در اعتراضات معلمان دید این است که خیلی خوب مبارزه را (به صورت) سراسری سازماندهی می کنند. چیزی که متأسفانه در جنبش کارگری احتیاج به تبادل نظر روی این مسأله و گرفتن تجربه است که کارگران هم بتوانند اعتصاب و یا اعتراضشان را به صورت سراسری هماهنگ کنند و پیش ببرند . من خیلی امیدوار هستم به اعتراض معلمان. فکر می کنم آن هشیاری باید باشد و خواهد بود که بتوانند اعتصاب و یا اعتراضشان را خوب پیش ببرند و بتوانند مطالباتی را که دارند تثبیت کنند و این امیدواری را هم دارم که زیاد مسئله ی معلمان را خاص نکنند بلکه واقعاًهمه مزد بگیران هستند که امروز زیر فشار مسائل زندگی قرار دارند و مجبور هستند به یک شکلی با همدیگر به یک اتحاد گسترده تر و وسیعتری دست پیدا بکنند تا بتوانند از مبارزات یکدیگر پشتیبانی کنند. ما مسائل پایه ای داریم٬ ما یک شرایط بنیادی داریم که بتوانیم با همدیگر به توافق برسیم مثلاً دستمزدها مسئله همه مزد بگیران است٬ مسئله ایی که رژیم اجازه نمی دهد تشکلهای مستقل کارگری٬ معلمان و پرستاران ایجاد شوند. اینها چیزهای بنیادی هستند که این اعتراضها را به یکدیگر پیوند می دهند. امیدوارم که بشود بر روی این مسائل به یک هم پیوندی٬ به یک  همبستگی دست پیدا کنیم. به هرحال چاره ای نیست٬ باید مبارزات سازمان پیدا کنند تا بتوانند به نتیجه برسند. من فکر می کنم خطرات زیادی در کمین مبارزات چه کارگران چه پرستاران و چه معلمان وجود دارد. ( یکی از این خطرات) این است که اولاً این تشکلات دولتی پاسخگوی این اعتراضات به این شکل وسیع نخواهند بود و سعی خواهند کرد اگر جناحی با جناح دیگر تسویه حساب کند از این اعتراضات بهره برداری کنند . باید مراقب این مسائل در چنین شرایطی بود. خودشان (معترضین) هم بارها اعلام می کنند که سیاهی لشکر هیچ کدام از جناح ها نیستند. البته این درست است چراکه تجربه زندگی به ما گفته که هر کدام از این دولت هایی که آمده اند و رفته اند در واقع تأثیری بر بهبود اوضاع نداشته اند٬ در نتیجه فرقی نمی کند که کدامیک از این ها بر سر کار بیایند٬ اتفاقاً فرقی هم نمی کند. همه جناحهای رژیم اتحاد خوبی با همدیگر دارند بر علیه مزد بگیران در حالی که الان مزدبگیران (به صورت) پراکنده مبارزه می کنند .باید این اتحاد به نفع طبقه کارگر هم به وجود بیاید و بتوانند دست یکدیگر را در مبارزه بگیرند. بهرحال امیدوارم خود معلمین٬ خود کارگران و خود پرستاران بیایند و مسائل شان را مطرح کنند و مبارزات شان را آسیب شناسی کنند. و ما آرزو می کنیم که بتوانند گام های بلندتری بردارند و حتماً موفقیّت با جامعه ای است که بتواند در هر عرصه ای که اعتراض هست آن عرصه را پشتیبانی کند.   
در لابلای صفحات اینترنتی به صفحه ای برخوردم  بنام "ندای زنان ایران". مقالات و تنوع موضوعات وب سایت ندای زنان برایم بسیار جالب بود، بخصوص پرداختن به موضوع طلاق و حق بیمه بیکاری زنان نظرم را جلب کرد. شما در مورد این دو مطالبه برحق زنان نظرتان چیست؟
       فرخنده آشنا: مینو جان بسیار خوشحال کننده است . باید گفت که هزاران گل بشکفد و تلاشی باشد که بهار انسانی به ارمغان بیاید و بخصوص رهایی برای زنان. زنانی که در ظلم مضاعف برای جنسیّتشان قرار دارند و هیچ مردی نمی تواند این را همانطور که یک زن حس میکند درون جامعه حس کند. خوشحال هستم که میشنوم زنان عزیزی در ایران دست به تلاش زده اند. برایشان باید آرزوی موفقیّت کرد و امیدوارم که هر کمکی که از طرف ما برای حمایت بر می آید انجام بدهیم . چون ما این طرف (خارج از کشور) فقط می توانیم از تلاشهای این عزیزان حمایت و پشتیبانی بکنیم. به نظر من خیلی مطالبه ی خوب و اساسی ای است. دست دست اندرکاران درد نکند. هرچند که من از نزدیک نمی شناسم اطلاعات زیادی هم ندارم همینکه شما فرمودید بسیار خوشحال کننده است . ولی به نظر من بهترین چیز این است که بتوانند بخش وسیعی از زنان را وارد مطالبه بکنند. آگاهی از حقوق زنان مسئله ی مهمی است که باید شرایط آن فراهم بشود. و آن هم فقط با تلاش عزیزانی (میسر) است که به مسائل آگاه هستند و باید این کمک صورت بگیرد. میدانم که خیلی دشوار است در ایران بخاطر اینکه آنها هیچ رسانه ای ندارند٬ یعنی هیچ رسانه ای نیست، نه برای معلمان نه برای کارگران که بتوانند بیایند و رو به جامعه مطالباتشان را طرح کنند و از جامعه حمایت بگیرند٬ و اینها جمع های کوچکی هستند که بدون هیچگونه امکانات هستند . ولی از آنجایی که زنان در بخش وسیعی در این شرایطی که به آنها تحمیل شده واقعاً تلاش می کنند که خودشان را خلاص کنند٬ من میدانم که حتماً با استقبال وسیعی از طرف زنان روبرو خواهد شد. امیدوارم که حتماً این توانایی ها را خواهند داشت که بتوانند زنان را در مبارزه شان سازمان بدهند و بتوانند مبارزه مستقل و تشکل مستقلی را ایجاد کنند تا ضربه نبینند . می دانید که خیلی چیزها هستند که می خواهند مبارزات را به بیراهه ببرند و مثل همهٔ جنبشهای دیگر که می توانند آسیب بزنند وارد میدان بشوند . من امیدوارم که این تشکل های زنان آنقدر بتواند قدرتمند بشود و استخوانبندی محکمی پیدا بکند که ما هیچ وقت نگران یک سری مسائل نباشیم . همین که زنان بتوانند بیمه بیکاری و یا کار داشته باشند مهم است ویکی از مسائل اساسی است. روی نکته بسیار بسیار مهم و اساسی ای دست گذاشته و تأکید کرده اند. وقتی من کار و درآمد ندارم طلاق هم بگیرم و بچه هایم را هم داشته باشم چگونه می توانم بچه هایم را نگه دارم. به هرحال زن به عنوان یک نیروی مستقل باید بتواند خودش را در جامعه معرفی کند و باید بتواند این مطالبات را طرح بکند. این مبارزات و تلاشها خیلی امیدوار کننده است و باید دست مریزاد گفت و آرزو کنیم در تلاش هایشان بتوانند موفق باشند.     
در پایان، بعنوان یک فعال کارگری، اگر قرار باشد هر ساله در اول ماه مه یکی از مطالبات کارگری متحقق شود، در شرایط کنونی کدامین مطالبه را در صدر لیست خویش قرار میدهید؟
    فرخنده آشنا: من به این مسئله آگاه هستم که  واقعاً هستند کسانی که به نان شب محتاجند، هستند کارگرانی که ماه ها حقوقشان را نداده اند٬ هستند کارگرانی که همین امروز اخراجشان کرده اند و هستند کارگرانی که نمی دانند فردا کار خواهند داشت یا نه. یعنی اینجا شخص واقعاً سر در گم می ماند که کدام را در اولویّت قرار بدهد. ولی وقتی که ما می خواهیم به شکل عمیق تری به این مسائل نگاه کنیم٬ که بخواهیم یک دردی را درمان اساسی بکنیم٬ مجبوریم به این برگردیم که ما باید متشکل بشویم . من فکر می کنم تشکل جزو چیزهای بسیار ضروری (است). یعنی از نان شب واجب تر است. بخاطر این که مبارزاتمان به هدر نرود . برای اینکه ما بتوانیم از آن شرایط خیلی اسفباری که در آن زندگی میکنیم خلاصی پیدا کنیم باید متشکل شویم و وقتی که متشکل نیستیم آن وقت شاهد این  مسائل هستیم که افرادی از روی فشار زندگی٬ چون یک سازمان ٬ یک تشکل و یا یک جمعی نیست که از آنها حمایت کند٬ دست به خود سوزی و خود کشی  می زنند. ما باید بتوانیم تشکل ایجاد کنیم . تشکل یکی از ضرورتهای ما است و ما را قدرتمند می کند. تشکل ما را نسبت به راهمان آگاه تر می کند و به ما این را یاد می دهد که بتوانیم مبارزه هایمان را سازماندهی کنیم و پیگیر باشیم. وقتی ما تشکل داریم نمی توانند تک تک ما را سرکوب کنند برای اینکه می دانند یک تشکل قدرتمندی پشت ما هست و به مبارزه ادامه خواهد داد . من وقتی به مبارزه فکر می کنم٬ وقتی به این سالهایی که ما همچنان مبارزه کردیم ولی متأسفانه امروز در شرایطی قرار داریم که اینها به راحتی کارگرها را اخراج می کنند، یک حقوق بخور نمیری به عنوان دستمزد سالیانه اعلام می کنند٬ همه اینها نتیجه اش این است که ما نتوانستیم تشکل ایجاد کنیم٬ و ما نتوانستیم گسترده تر و متحد تر به میدان مبارزه بیاییم. این به نظر من خیلی ضروری است ضمن اینکه بهرحال تمام مسائل مطرح است٬ مسئله دستمزدهای پایین مطرح است. ولی پشت همه این ها باید یک تشکلی باشد که ما بتوانیم به آن خواسته هایمان برسیم. از نظر من البته مسئله خیلی مهم است ولی به هرحال کسانی که در زمین مبارزه هستند حتماً نسبت به آن چیزهایی که برایشان ضروری است آگاهی بیشتری دارند. ولی متأسفانه آنقدر اختناق و سرکوب هست که ما نمی توانیم یک ارتباط وسیع داشته باشیم و متأسفانه آنها هم نمی توانند به راحتی بیایند (و مسائل شان را) مطرح و تبادل نظر بکنند و اطلاع رسانی بکنند . من هم آنچه که از دور می بینم و طبق تجربیّات خودم می گویم که تشکل مسئله بسیار مهمی است.

با سپاس از اینکه نظراتتان را با بینندگان ما سهیم شدید.
با تشکر از میثم باریک رو جهت پیاده کردن متن مصاحبه.


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و پنجم