۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

همه چیز علیه زنان - ویدا رشیدی


پس از انقلاب 1357  در ایران نابرابری جنسیتی بین زن و مرد با سرعت بی‌نظیری در حال افزایش است به طوریکه امکانات رفاهی، فرصت‌های شغلی و اولویت بکارگیری زنان در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی به شدت کاهش یافته و این امر موجب بحرانی شدن وضعیت زنان در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در ایران شده است. عدم وجود مؤسسات دولتی مانند دادگاه‌های حمایت از خانواده یا زن، تشدید فشارهای فرهنگی بر اساس عقاید مذهبی، جداسازی محیط شغلی زنان از مردان و جدیدا جداسازی دانشجویان مرد و زن در ایران تأثیرات منفی زیادی در بین جامعه زن بوجود آورده همانند کاهش ازدواج، کاهش جمعیت به خاطر دوری از تشکیل فرزند و افزایش آمار طلاق.
با توجه به اینکه قوانین حاکم در مورد همه افراد کشور یکسان است، زنان کُرد نیز جدا از آن نیستند ولی با توجه به اینکه رژیم جمهوری اسلامی به حقوق اقلیت‌های ملی و مذهبی توجهی ندارد، و بقای این رژیم بر زن ستیزی آن استوار است، تبعیض چندگانه در مورد زنان کُرد اعمال می‌شود. یعنی هم تبعیض جنسیتی وهم تبعیض قومی  و هم تبعیض مذهبی، در نتیجه از نظر اقتصادی، و اجتماعی فشار بیشتری به مناطق کُردنشین وارد خواهد آمد که زنان نیز بطور طبیعی مورد ستم بیشتری قرار می‌گیرند.
جمهوری‌ اسلامی با تصویب این قوانین و سیاست‌ها، به دنبال کنار گذاشتن زنان از حوزه‌های اجتماعی، اشتغال و سیاست است. در این قوانین تاکید اصلی بر نقش زنان در خانواده و افزایش باروری‌ست و به طور مثال زنان مجرد آخرین اولویت استخدام هستند. طرح‌های حکومتی که در تحدید حقوق زنان در حوزه‌های تحصیل، اشتغال، بهداشت باروری و مشارکت در عرصۀ عمومی نقش داشته اند.
در جمهوری اسلامی از همان بچگی به دختران‌مان می‌آموزیم که ناقص و نیمه‌ی مرد هستند و باید مطیع و در خدمت آنان باشند. به دست پسران‌مان تفنگ می‌دهیم و در مقابل دختران‌مان را با عروسک سرگرم می‌کنيم.در مرحله بالاتر، سیستم آموزشی ما و سیستم حاکم بر جامعه است که از طریق نهادها و سازمان‌ها و به وجود آوردن یک نظام اخلاقی ظالمانه تبعیض و ناعدالتی بین زن و مرد را تبليغ و توجیه می‌کند.همچنین ایجاد تفرقه بین زنان تا نتوانند به آگاهی و توانمندی برسند. نقش‌هایی که به ما می‌دهند طوری پایه‌ریزی شده که خودمان علیه خودمان اقدام کنیم و استفاده آن را مردان ببرند.
رابطه‌ی عروس و مادرشوهر، زنان هوو و حتی رقابت بین فعالین مدنی آن هم به شکل ناسالم، کارمندان و کارگران و شکل ناخوشایندتر آن یعنی تبدیل شدن زنان در برخی کشورها به مانکن‌های تبلیغاتی برهنه و نیمه برهنه برای فروش هر چه بیش‌تر کمپانی‌های مد و لوازم آرایش و پر کردن جیب آنان و جلب نگاه حریص مردانه.
این روند تا آن‌جا پیش می‌رود که سالانه هزاران زن مانند بردگان چون متاعی گران‌بها و تجارتی پرسودتر از مواد مخدر توسط باندهای فساد و فحشا در سراسر جهان خرید و فروش می‌شوند تا در خدمت تمایلات جنسی مردان قرار بگیرند.متأسفانه زنان، این‌ها را نادیده گرفته و لبه تیز حمله را متوجه همجنسان خویش می‌دانند نه مناسبات ظالمانه‌ایی که این روابط را بازتولید می‌کنند.
تحت تأثیر همین فشارها و عقب افتادگی فرهنگی در کردستان تعدادی از زنان برای خلاصی از این وضعیت به خود کشی روی می آورند یا اینکه توسط شوهر یا برادر یا پدر کشته می شوند. بطور مثال خانواده دختری به نام سميرا وی را که مقداری هم اختلال حواس داشت به خاطر اين‌که می‌گفتند چند ساعتی را همراه شيخ روستای‌شان بوده کشتند.بعد همان قاتلان دختر، شيخ را لباس زنانه پوشاندند و در روستا سوار بر خر چرخاندند ـ می‌بينيد کرامت زن را نزد اينان که حتی مجازات مردان خطاکار را در تحقير آنان به هيبت زنانه می‌بينند ـ و بعد از آن هم شيخ را رها کردند و ديگر هيچ.
زنی حامله به خاطر اعتراض به روابط جنسی شوهرش با زن‌برادرش توسط وی قطعه قطعه می‌شود. مردی ديگر همسرش را به همين شکل تنها به دليل سوءظن به ارتباط وی با مردی غريبه می‌کشد و با اسيد جسد تکه پاره‌اش را می‌سوزاند.فرشته نجاتی، دختر ۱۸ ساله‌ای که توسط پدرش سر بريده شد و فريده حکيمی که در مقابل دادگستری سنندج به دست برادرش به قتل رسيد.





ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هشتم





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر