زهرا مهدویپور
قتل معلم زن در سبزوار، فاطمه برخورداری، در روز چهارشنبه، دوازدهم
اردیبهشتماه ۱۴۰۴، نه تنها یک ضایعه دردناک برای جامعه فرهنگیان
که نشانهای آشکار از ضعف ساختارهای حمایتی در برابر خشونت خانگی است.این خبر و
اخبار مشابه آن بهمثابه موریانههایی هستند که از لابهلای سطرهای قانون قصاص
نظام جمهوری اسلامی آخوندی بیرون میآیند و سپس به خبر حیرتانگیز تبدیل میشوند.
موضوع چیست؟ این خبرها از کدام آبشخور نشأت میگیرند و قصد از عمومی کردن و هدف از
ترویج آنها چیست؟
«در نظام جمهوری اسلامی مرسوم است که فاجعه را به واقعه، جنایت را به
خطای انسانی و قتلهای ناموسی را که به نام دین و غیرت انجام میشود به دلیل آن که
موجب «وهن» اسلام نشود، تقلیل میدهند. در این بازی، بهجای آنکه مسئلهٔ حاکمیت
دخیل باشد، موضوع اختلافات خانوادگی پررنگ میشود».
قتلهای «ناموسی» یکی از آشکارترین نمادهای نابرابری جنسیتی و سلطه
ساختارهای مردسالارانه در جوامع است. این نوع خشونت نهتنها نقض آشکار حقوق بشر و
کرامت انسانی زنان است، بلکه آسیبهای عمیقی بر بافت اجتماعی وارد میکند. این نوع
از زنکشی که اغلب به بهانه حفظ «شرف» یا «آبرو» صورت میگیرد، بر پایه تفکرات
غلط و سنتهای پوسیدهای است که نه تنها زنان را به عنوان انسانهای مستقل نمیشناسند،
بلکه مردان را مالک آنها میدانند.
سیر صعودی زنکشی و بیعملی حکومت
در سالهای اخیر شاهد رشد فزاینده و نگران کننده قتلهای «ناموسی» و
همچنین افزایش زنکشی درایران هستیم . یکی از دلایل افزایش این قتلها و زنکشی در
ایران وجود قوانین زن ستیز و همچنین قوانینی است که آشکارا مشوق قتلهای «ناموسی»
هستند؛ ازجمله ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی که میگوید: «هرگاه مردی
همسر خود را با مرد اجنبی ببیند و علم به تمکین زن داشته باشد میتواند هر دو[ی]
آنها را بکشد»، یا مواد ۳۰۱ و ۳۰۲ قانون مجازات اسلامی. براساس ماده ۳۰۱، قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری «مجنی
علیه» نباشد یعنی پدر و جد پدری اگر فرزند خود یا نوه یا نتیجه خود را بکشند قصاص
نمیشوند بلکه باید دیه پرداخت کنند، در حالی که مادر در صورت کشتن فرزند خود
قصاص می شود. با اینکه عمل قصاص در نفس خود عملی نادرست است اما به واسطه همین
قانون است که پدرانی که مرتکب قتل فرزند خود میشوند غالباً از مجازات معاف می
شوند یا مجازات آنها در حد تحمل دو سه سال حبس است. و این دقیقاً جایی است که
خشونت علیه زنان از راههای قانونی و لوایح مجوز گرفته و با توسل به تفکر مردسالاری
و سنتهای ارتجاعی پیاده میشود.
علاوه بر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان، آموزشهای نادرست و زن ستیز
در مدارس و در جامعه، اجبار به پوشش حجاب، ترویج کلیشههای جنسیتی از رادیوتلویزیون
و مطبوعات به طور رسمی و غیر رسمی، برتریدادن به مردان و اشاعه فرهنگ مردسالار از
جمله عوامل افزایش خشونت علیه زنان و بالا رفتن نرخ قتلهای «ناموسی» است. «اختلاف
خانوادگی» نام رمز قتلهای «ناموسی» است. زیرا غالباً زنان و دختران جوان مقابل آنچه
که از سوی مردان خانواده و بهویژه همسر یا پدر تحمیل میشود مقاومت میکنند.
«اختلاف خانوادگی» سرپوشی بر سوءظن و کنترلگری و وادار کردن زن به انجام کارهایی
برخلاف میلش است؛ مانند رعایت حجاب، صحبت نکردن با مردان فامیل و آشنا، کنترل رفتوآمدهای
زن، کنترل تلفن و حضور زن در شبکههای اجتماعی، انتخاب برخی مشاغل مانند مدلینگ،
آرایشگری و یا اصولاً انتخاب شغل و یا رشته تحصیلی از جمله مواردی است که در زمره
«اختلاف خانوادگی» قرار دارد.
حکومت ایران با تبلیغات گسترده برای حجاب اجباری، ترویج کلیشههای
جنسیتی از طریق کتاب های درسی و رسانه، وضع قوانین سرکوبگرانه علیه زنان در گسترش
و بازتولید قتلهای «ناموسی» نقش اساسی دارد. ساختار حقوقی به کمک نظام مردسالار،
دین و سنتهای ارتجاعی زنان را «ناموس» تعریف کرده و نگاه تحقیر آمیز به زن و
حقوقش را وارد ساختار جامعه میکند. در نظام حقوقی ایران، زن به دلیل «جنسیت» به
عنوان موجودی مستقل بهرسمیت شناخته نشده و این پیشاپیش راه را بر خشونتی میگشاید
که به طور سیستماتیک مجوزهای قانونی را برای خشونت در تمامی اشکال و خصوصاً حادترین
نوع آن یعنی زنکشی فراهم می کنند.
به اعتقاد روانشناسان، جامعهشناسان و فعالان حقوق زنان، برای
مقابله با زنکشی دولت و حکومت باید اقدامات مؤثری از جمله تغییر قوانین، افزایش
آگاهی و فرهنگسازی در جامعه انجام دهند و سیستمی توانمند را برای پیگیری و مقابله
با موارد زن کشی ایجاد کنند. با این حال رفتار حکومت با زنان به ویژه در سالهای
اخیر و همچنین عدم تصویب لایحه حمایت از زنان تا به امروز نشان میدهند که نه دولت
و نه حکومت عزم و تمایلی جدی برای تغییر این وضعیت هولناک ندارند.تلاشها برای
مبارزه با قتلهای «ناموسی» نیازمند رویکردی چند وجهی است که شامل آموزش، اصلاحات
قانونی، مشارکت جامعه و کمپینهای آگاهیبخشی میشود. یکی از فوریترین و ضروریترین
اقدامها، تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان، حذف کلیشههای جنسی-جنسیتی از کتابهای
درسی و توقف سرکوب زنان برای حجاب اجباری است. یکی دیگر از راههای کاهش خشونت علیه
زنان، بالا بردن آگاهی جامعه و بهویژه مردان نسبت به حقوق زنان است و نهادینه
کردن این باور که #زن_ناموس_هیچکس_نیست.
کلاسهای آموزش و تفهیم جنایت
موضوع این است که جنایت در ایران آخوندزاده، آموزش و پرورش داده میشود.
کلاس آن: صحن اجتماع؛ مدیران آن: کارگزاران قسم خورده به ولایت فقیه با دستگاه تبلیغاتیشان؛
و متون آن: دیدگاهی ضدبشری تحت لوای دین و مذهب و ایدئولوژی قرون وسطایی هستند.
لایحهٔ قصاصی هم که خمینی آن را تأیید و اجرایی کرد، در چنین کلاسی و با چنین
مشخصاتی اجرایی شده است؛ آن هم لایحهایی با هدف تأمین نیازهای سیاسی حکومت و نه
منطبق با اصول حقوق و قضاء.
انفجار ناگزیر قرن
اینها حلقات بههم پیوسته و هماهنگساز یک دستگاه تباهیساز در سایهٔ
اصل ولایت فقیه و تأمین توسط ولیفقیه هستند. آن روی چنین تابلویی از ایران، حلقات
بههم پیوستهٔ باروت آزادی و برابری هستند که بیش از دو دهه است در تکثیری تصاعدی،
زیر پوست شهرها متکاثف شدهاند تا بزرگترین انفجار قرن را برای نابودی آیین تعلیم
و پرورش جنایت فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، محقق کنند.
چند ایستگاه از یک خط ممتد تربیت توحش
پرورش توحش و جنایت در جمهوری اسلامی اسلامزده ، بهطور سیستماتیک
برنامهریزی شده و دستگاه تبلیغاتی نظام هم همواره در تلاش بوده که چنین توحش و
جنایتاندیشی و رفتار جنایی را به یک فرهنگ تبدیل کند. نمونههای زیر که همگی اجرایی
شدهاند، یک خط ممتد از ترویج جنایت و پرورش آن را گواهی میدهند.
آخوندها از طریق آموزش و پرورش تحتامرشان تلاش کردهاند که اعدام و
صحنههای انزجارآور آن را به کتابهای درسی ببرند. در کتاب فارسی دوم دبستان، نقاشی
صحنهٔ اعدام و متن مذهبی برای آن تهیه شده است! کودکانی که مستعد شکلگیری شخصیتشان
در چنین سن و سالی هستند، با چنین درسها و نقاشیها چه خاطره و تفکر و منطقی را
به خانواده و جامعه میبرند؟
در خبرهای مربوط به زندانهای جمهوری اسلامی بود و هست که پسران و
دختران بسیجی را برای بازجویی از زندانیان سیاسی و بهطور خاص زندانیان مسن میبرند.
در آخرین نمونه از این روشهای تربیت و پرورش جانی و دژخیم، شاهد افشاگری و روشنگریِ
معلم آزاده آقای هاشم خواستار بودیم که کارگزاران قضاییهٔ خامنهای، نوجوان بسیجی
را که سن نوه آقای خواستار را دارد، بهعنوان بازجوی ایشان بهکار گرفتهاند!
کودکان و نوجوانان ایران و پدران و مادرانشان سالها سال شاهد حلقآویز
کردن انسانها در میادین شهرها توسط گزمههای آخوندی بودهاند. بردن این آدمکشیها
در منظر عامه ــ آن هم با حضور کودکان و نوجوانان ــ علاوه بر ایجاد جو رعب و هراس
برای سرکوب سیاسی، چه آثاری بر روح و روان کودکان و نوجوانان میگذارد؟ اینها
مصادیق ترویج و تربیت و پرورش جنایت هستند که از لای سطور لایحهٔ قصاص دستگاه
آخوندی ساطع شده و حاکمیت تلاش داشته و دارد عمومیشان کند.
ضدبشریترین تئوری جانیپرور
همهٔ نمونههای یادآوری شده را باید در سایهٔ شعار «مرگ بر ضد ولایت
فقیه» نگریست. این شعار که مؤید، مروج و مشوق نخست آن خمینی بود، در زمرهٔ ضدبشریترین
تئوری پرورش جنایت بوده و هست که دستگاه تبلیغاتی آخوندی در سطح جامعه ترویج میکند.
بر اساس این شعار و تئوری نهفته در فحوا و قصد آن، هیچ انسانی حق معتقد نبودن و یا
مخالفت با آن را ندارد و هر کسی مخالف آن باشد، مهدورالدم است! این شعار هیچ راه
انتخاب دیگری برای تفکر و اندیشه و اعتقاد باقی نمیگذارد و اگر هم تفکر و اعتقاد
دیگری هم باشد، حق مخالفت با ولایت فقیه را ندارد و «مرگ بر ضد آن» واجب شمرده شده
است.
امضای تفاهمنامه ننگین وزیر آموزش و پرورش پزشکیان با سرکرده جنایتکار
نیروی انتظامی رسمیت بخشیدن به ورود نیروهای سرکوبگر به محیطهای آموزشی برای
مقابله با خیزش و قیام
تفاهمنامه ننگین آموزش و پرورش فاشیسم دینی حاکم بر ایران با نیروی
انتظامی، از یکسو بیانگر وحشت رژیم از خیزش و اعتراض دانشآموزان و از سوی دیگر
رسمیت بخشیدن به دخالت و ورود مزدوران علنی و مخفی نیروی انتظامی به مدارس و محیطهای
آموزشی است. متن این تفاهمنامه که روز ۳۱ فروردین توسط پاسدار سرتیپ احمدرضا رادان سرکرده نیروی انتظامی و علیرضا
کاظمی وزیر آموزش و پرورش پزشکیان به امضا رسید، از سوی خبرگزاری نیروی قدس(تسنیم)
بهنقل از وزارت آموزش و پرورش منتشر شد. کاظمی در جریان امضای این تفاهمنامه
خطاب به رادان گفت: «در هر حوزهای من سرباز سردار رادان هستم... آموزش و پرورش با
تمام وجود در خدمت شماست...»
اهداف تفاهمنامه از جمله «همکاری در برقراری امنیت»، «ترویج، توسعه
نظم و انضباط اجتماعی» و «تلاش در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نوپدید و رفتارهای
مخاطرهآمیز» ذکر شده است که هیچ مفهومی جز تدابیر امنیتی و کنترلی و سرکوبگرانه
علیه دانشآموزان و معلمان ندارد. بدیهی است که متن منتشر شده در برگیرنده همه
توافقات نیست.
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران با صدور بیانیهای در
واکنش به امضای این تفاهمنامه گفت: «وزارت آموزش و پرورش، ملک شخصی وزیر یا میدان
رژه نیروهای نظامی نیست. ورود احتمالی نیروی انتظامی به حریم امن مدارس، اقدامی
آشکارا غیرقانونی، سرکوبگرانه و ناقض حقوق دانشآموزان و معلمان است.
انجمن صنفی فرهنگیان استان فارس هم در بیانیه اعتراضی خود، به سرنوشت
طرحهای مشابهی چون حضور روحانیون در مدارس اشاره کرد و نوشت: «نظامیان چه تجربهای
در زمینه آموزشی دارند که با چند خط سطحی به بهانه آموزش ورود آنان را به مدارس
بدون مجوز آزاد کردهاید؟ ... طرح ورود روحانیون حوزه علمیه و نیروهای طرح امین را
که دیدید چگونه به شکست انجامید و بینتیجه ماند، آیا از گذشته تجربه نگرفتهاید؟»
در پي تشديد وضعيت فلاكت بار جامعه از منظر قطعى مكرر برق، آب, گاز
به ويژه با شروع فصل گرما و علاوه بر آن وضعيت غير قابل تحمل معيشتى درپي گرانى و
تورم روز افزون كه همگى در اثر غارتگرى و اختلاس و دزدى هاى حكومت و صرف بودجه هاى
سنگين براى انرژی هستهاى، جنگ افروزى و تغذيه و حمايت از نيروهاى نيابتى و
تروريست منطقه است، شاهد اوج گيرى اعتصابات سراسرى و اعتراضات در بخشهاى مختلف
جامعه هستيم
در دو هفته گذشته نانوايان در دست كم ٢٥ شهر دست به اعتصاب زدند و
اعلام كرده اند با اقتصاد دستورى عملا امكان ادامه دادن وجود ندارد! اين اعتصاب
عمق فاجعه را نشان ميدهد كه نشان از خالى شدن بيش از پيش سفره هاى خالى و كوچك
مردم از نان دارد! از طرفى ديگر رانندگان كاميون و نيسان و مينى بوس، دست به اعتصاب
زدند و كاميون داران اولتيماتوم داده اند كه دست به اعتصابات گسترده ترى خواهند
زد. همزمان كارگران صنايع، كشاورزان و مالباختگان اعتراضات خود را گسترش دادهاند.
در شهرك هاى صنعتى در اعتراض به قطعى برق تجمعات در حال گسترش است.
اعتراضات معلمان از سرگرفته شده و تجمعات مشتركى با بازنشستگان
برگزار كردند. سه شنبه هاى نه به اعدام همچنان در جريان است و از زندان ها پيام ها
و نامهها در ضرورت پايان دادن به اين وضعيت وخيم مخابره ميشود.
خانواده هاى دادخواه پيام ها و يادبودها و ديدارهاى خود را از سر
گرفتهاند و دانشجويان به عناوين مختلف دست به اعتراض ميزنند.
زنان عليرغم تمام سركوبها، فشارهاى امنيتى و پيامکهاى تهديدآميز، با
جسارت و قدرت هر چه تمام براى تداوم و گسترش بى حجابى سراسرى و حفظ اين خاكريز
مبارزه مي كنند تا جايي كه دانشجويان زن اقدام به دادن فراخوان به حضور بدون حجاب
در دانشگاه كردهاند.همه اينها عمق نارضايتى، اعتراض و خشم و خروش يک آتشفشان در
برابر وضعيت به غايت ضدانسانى موجود را ميدهد كه ميتواند به وقوع يك انفجار عظيم
بيانجامد.
مادامى كه حكومت براى حفظ بقاى خود در حال مذاكره و تلاش براى توافق
است مردم خشمگين براى بقاء خود دنبال راهى براى به پيروزى رساندن انقلاب زن زندگى
آزادى و سرنگونى اين رژیم آدمكش هستند. لذا پرچم اعتراض خود را به هر نحوى بلند ميكنند،
جرا كه حتى توافق هم قرار نيست منفعتی براى اكثريت مردم در پی داشته باشد و اين
را، جامعه انقلابى ايران به خوبى ميداند.
https://rahaizanorg.blogspot.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر