۱۴۰۱ تیر ۲۲, چهارشنبه

دونکی شوت های اسلامی و شمشیر زنگ زده ذوالفقار


http://www.rahaizan.tv/2022/07/islamic-don-quixote-orders-hijab.html

در حکومتی که شتر دزدها حکم قطع دست آفتابه دزدهای نگون بخت را صادر و اجرا میکنند، تا بخیال خود از میلیونها انسان معترض زهر چشم بگیرند و مرعوب شوند. ما شاهد افزایش پرده آخر نمایش دونکی شو ت های اسلامی با چرخاندن شمشیر زنگ زده ذوالفقار بالای سر نیمی از جامعه تحت عنوان طرح عفاف و حجاب در گرمای سوزان تابستان هستیم. البته ارائه این طرح بعد از چهار دهه تلاش ناموفق برای کردن زنان در گونی حجاب، بخودی خود، گواه شکست تاریخی حکام عصر حجر از نسل  دهه شصتی ها، دهه هفتادی و دهه هشتادی ها است و هم اکنون این نظام زیر دست و پای نسل دهه نودی ها، دونکی شوت وار عربده میکشد و به کارمندان ادارات دولتی، و مشاغل خصوصی بند کرده اند. در این راستا برخورد سرکوبگرایانه رژیم اسلامی به گردهمآئی تعدادی نوجوان شاد و پویا نشان دیگری از تعفن این نظام گندیده است. نظامی که قصد دارد نشان ضدزن ترین حاکمیت را باخود به گورستان تاریخ ببرد.

در برنامه امشب به بررسی پرده آخر نمایش زن ستیزی حکومت اسلامی، تحت عنوان طرح عفاف و حجاب با میهمان برنامه ثریا شهابی از فعالین مارکسیست و مدافع حقوق زنان و کودکان میپردازیم.

 

ثریا شهابی عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید

 

مینو همتی: همزمانی گردهمائی نوجوانان بی حجاب و شاداب در شیراز  با گردهمائی طراحان متحجر مقرارات جدیدعفاف و حجاب در پایتخت، نیشخند تاریخ به فاصله نجومی ذهنیت مردم و حکام اسلامی است. بنظر شما چرا این رژیم حتی از گذشته خود درس نمی گیرد؟

ثریا شهابی:

راستش قبل از اینکه سوال این باشه که این ها چرا از گذشته اشان درس نمی گیرند مقدمتاً سوال این است که این ها چرا این کار را می کنند با وجود اینکه جنبش برای احقاق حقوق زن اینها را به لبه ی پرتگاه کشانده است با وجود شکست عظیم ایدئولوژیکی که از نسل بعد از نسل جوانان پر توقع، آزادیخواه، برابری طلب جلویشان قد کشیدند و امروز پشیزی ارزش قائل نیستند برای اوامر و اراجیف مربوط به حجابشان چرا دارند این کارها را می کنند؟چرا وقتی که توی محاصره جنبش کارگری، در محاصره جنبش زنان، در محاصره جنبش میلیونی مردم هستند که برای معیشت شان، برای رفاهشان، برای منزلتشان، این ها را به بن بست کشانده اند و نظام شان در شرف فروپاشی است چرا یک همچین احکامی صادر می کنند و چرا همچین اراجیفی می گویند؟ جایی که پشیزی کسی برایش ارزش قائل نیست؟ به نظر من جواب این هست که این ها باید ادای حکومت کردن در آورند. یک حکومت اسلامی و ضدیت با زن، ضدیت با انسان یک رکن اسلامیت و حاکمیت اسلام هست و این ها باید حکومت کنند و باید نشان دهند که دارند حکومت می کنند و صدور این اراجیف و این فرمایشاتی که امروز تا فردا دوام ندارد و گشت های امر به معروف شان بزن در رو، و بگو و در رو شده است. این ها باید نشان دهند که در حال حکومت کردن هستند. به خودشان نشان می دهند که ما هنوز جمهوری اسلامی هستیم و ما هنوز می توانیم از این اراجیف صادر کنیم و جنبه اجرایی بخواهد داشته باشد. من فکر نمی کنم که بخواهند جنبه اجرایی داشته باشد و برعکس جوان ها و میلیون ها نفر در سراسر ایران را بیشتر به خشم می آورد و بیشتر تعرضی می کند و در نتیجه این ها در بن بست امیدشان به این مراسم درون حکومتی هست که نشان دهند که ما هنوز هستیم، و هنوز می توانیم از این طره هات  بگوییم و هنوز این آخوند و این مقام و آن مقام می تواند بگوید جوان ها را صدا می کنیم، و پرس و جو می کنیم، هشدار می دهیم، تذکر می دهیم، مراعات کنید و از این دسته اراجیف بگویند. قدرت حکومت کردن ندارند. جمهوری اسلامی نه بر کارگر، نه بر زن و نه بر 80 میلیون مردم ایران دیگر قادر نیست حکومت کند و این مراسم هاو اراجیف صدور مقررات اسلامی در حقیقت بیشتر برای صفوف خودشان هست، که بگویند ما هنوز هستیم و هنوز ظاهر حکومتی که امر و نهی می کند را در می آوریم. این ها برگ برنده اشان این هست که بلکه در بازی های دیپلماسی منطقه بتوانند وقتی بخرند، بلکه در بازی های قدرت و در قطب های جهانی بتوانند فرصتی بخرند. امیدی به اعمال حاکمیت به مردم ایران ندارند و به خصوص زن ها، این ها این اراجیفی که می گویند بیشتر خود نمایی خودشان برای خودشان است، که ما هستیم و هنوز این آخوند مرتجع و اون مقام مسئول می تواند بخشنامه صادر کند و می توانند بگویند صدایشان کردیم و به آن ها تذکر دادیم و اینها. کمتر جایی را شما می توانید پیدا کنید که به این درجه و به این وسعت همه را دستگیر می کنند و یک قدم جنبش اعتراضی در ایران، جنبش برای حقوق زنان، جنبش رهایی زن، جنبش احقاق حقوق کارگر، جنبش رفاه، آزادی، معیشت و برابری زن و مرد یک قدم عقب نمی نشیند و همینطور تعرضی، متحد و متشکل در میدان است.

 

مینو همتی: آیا حکومت اسلامی با برجسته کردن قوانین و مقرارات ضد زن قصد دارد روی واقعیت تلخ فقر و فلاکت اقتصادی موجود چادر عفاف و حجاب بیاندازد، تا چپاولگران سفره مردم و سرکوبگران اعتراضات از چشم جهانیان پنهان بمانند؟

ثریا شهابی:

نه من اینطور فکر نمی کنم. فکر نمی کنم با مقررات به اصطلاح ضد زنی که این ها اینطرف و آنطرف در مورد آن صحبت می کنند و می خواهند اجرا بکنند، در واقع می خواهند به آن خواست معیشت و فقر و فلاکت سایه بیندازد. ببینید این ها دو وجه یک مبارزه هستند وقتی کارگر می گوید منزلت انسانی، یک رکن منزلت انسانی وضعیت زن است. زن بعنوان انسان چهل سال است که منزلتش لگدمال شده است. معیشت و منزلت انسانی دو وجه از یک مبارزه است و جمهوری اسلامی نمی تواند با مقررات ضد زن که این طرف و آنطرف صادر می کند، بنظر نمی آید و نمی تواند همچین منظوری داشته باشد. مقررات ضد زنی را که الآن می گوید، روی آن سایه بیندازد. چون می داند که این بازی با آتش است. هر کدام از این ها بازی با آتش است. بازی با معیشت مردم، بازی با منزلت انسانی مردم که یک رکن مهم آن منزلت انسانی است، زن در آن جامعه، که چهار نسل است لگدمال شده، برای این ها بازی با آتش و قمار است. در نتیجه همانطور که گفتم مسئله این است که باید بگویند که من هنوز حکومتم. دستگیر می کنم، زندان می کنم و فرمان علیه زنان صادر می کنم، بیشتر از این که امیدی داشته باشد که این ها به جایی می رسد، در واقع باید مقررات حکومتی اش را اعمال کند و نشان دهد که حکومت است، حکومتی که نمی تواند حکومت کند، نه بر زنان می تواند حکومت کند، نه بر  جوانان می تواند حکومت کند، نه بر کارگر می تواند حکومت کند، نه بر بازنشسته و نه بر 80 میلیون مردم نمی تواند حکومت کند و در نتیجه من فکر نمی کنم این دو قطبی آزادی یا نان دو قطبی واقعی باشد. منزلت انسانی خواست کارگر است،خواست جنبش زنان است، خواست جنبش رهایی زنان است به خصوص با توجه به اینکه نیمی از جامعه ایران منزلت انسانی اش 40 سال است از وقتی که در رحم مادرش لگدمال می شود تا وقتی که می میرد، حقش از زندگی بعنوان یک انسان کامل نیست. در نتیجه من فکر نمی کنم این به اصطلاح تلاشی باشد برای سرپوش گذاشتن بر فقر و فلاکت. این در کنار زندانی کردن رهبر کارگری، زندانی کردن رهبر معلمان، زندانی کردن زن آزادیخواه، این ها همه اش تعرض حکومت هست به مردمی که دیگر نمی خواهندش و تحمل نمی کنند و عقب نمی نشینند. چاره ای ندارند، جمهوری اسلامی در بن بست است و باید ادای حکومت کردن در بیاورد. این ها در واقع ادای حکومت کردن در می آورند و ضربه می زنند و آسیب می زنند، درست است اذیت می کند ولی هیچ امیدی ندارد به این ها که از این طریق فرجی داشته باشد و بتواند از این بن بست نجات پیدا کند.

مینو همتی:  در این طرح مسخره، به ریش و سبیل آقایان هم بند کرده اند، ضمن ابراز همدردی با این دسته از آقایان، آیا میشود انتظار داشت که تعداد هرچه بیشتری به صف زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب بپیوندند و همه باهم مراسم کف و دفن این نظام گندیده با تمامی قوانین تبعیض آمیز و ضدبشری تدارک ببینیم؟

ثریا شهابی:

دقیقا به نظر من انتظار کاملاً درستی است و انتظار تجربه شده ای است. الآن شما در ایران شاهد هستید که یک حرکت اعتراضی، یک شیوه جدید اعتراضی وقتی که سر می گیرد چطوری به سرعت شیوع پیدا می کند. کارگر هفت تپه می گوید خرد جمعی، اداره شورایی شیوع پیدا می کند. دخترهای یک محله در شیراز حجاب ها را می گذارند کنار، محله های دیگر می آیند و به سرعت شیوع پیدا می کند. مبارزه مردمی، مبارزه طبقه کارگر، مبارزه زنان، مبارزه آحاد مردم برای رفاه، برای آزادی و برای منزلت انسانی هر روز دارد اشکال جدیدی از خودش نشان می دهد و شیوع پیدا می کند. حرکاتی که شما به آن اشاره کردید حرکات اعتراضی دخترهایی که اعتراض کردند و جوان هایی که دهه 90 و دهه 80 که اعتراض کردند با حجاب سر نکردن، با شادی کردن این هم یک شکل جدیدی از مبارزه است، که خیلی خیلی تعرضی است و جلوتر از قبل آمده است و این شیوع پیدا می کند به تدریج و در هر یک از این حرکت ها حکومت عقب و عقب تر نشانده می شود و به بن بست بیشتری کشیده می شود.

مینو همتی:  در خبرها شنیدیم که سخنگویان دانشجویان حزب الهی معروف به عدالت خواه با مشاهده فساد موجود در قوه قضائیه، آنرا به فاضلاب تشبیه کرده اند، بنظر میرسد بوی تعفن نظام به مشام فرزندان دلبند نظام اسلامی هم رسیده است. شما نقش جنبش رهائی زن در پاکسازی این طویله اوژیاس را چگونه می بینید؟

ثریا شهابی:

دقیقاً همانطور که شما می گویید آنقدر بوی این فاضلاب، این گنداب، این باتلاق مشمئز کننده است که مجبورند خودشان هم این جا و آنجا به آن اذعان بکنند، که بوی آن مشام را می آزارد. فساد، فسادی در هم تنیده در سرتاپای نظام، فقر و بی حقوقی که تحمیل کرده و بن بستی که در آن قرار گرفته، این ها مجبورند به آن اذعان بکنند. این که جنبش رهایی زن چه جایگاهی دارد در خلاصی مردم ایران از جمهوری اسلامی ایران؟، جایگاه خیلی خیلی کلیدی دارد، اگر که جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی دو جبهه ی اصلی داشته باشد، یکی کارگری و دیگری زنان است، که چهل سال است نتوانسته اند آن ها را خفه کنند و چهل سال است که نتوانسته اند قوانین اسلامی را پیاده کنند، در محیط های کار، در محیط های کارخانه ها، در مدارس و در اسلامی کردن نسل بعد از نسل، جوان هایی که دسترسی به هوای آزاد و جامعه بیرون از چهارچوب اسلام را ممنوع کرده بودند برایشان، به لبه ی پرتگاه کشانده اندشان. شکست ایدئولوژیک جمهوری اسلامی اساساً تعرض جنبش حق طلبانه زنان بوده است که جمهوری اسلامی از اسلامیتش چیزی باقی نمانده است، از ممنوعیت های بی کرانی که در مورد رفتار زنان تحمیل کردند، پونز کوبیدند و  اسید پاشیدند، تا امروزی که دختران به راحتی حجاب از سرشان بر می دارند و این مبارزه هر روز ابعاد وسیعتری پیدا می کند. جنبش برای رهایی زن یک رکن سرنگونی جمهوری اسلامی است و یک رکن آزادی، رفاه، امنیت و یک رکن خلاصی جامعه ایران برای همیشه از شر حاکمیت مذهب، حاکمیت اسلام، حاکمیت استثمار و فقر و نابرابری است. این را با یک ذره تخفیف دادن، به روسری را عقب ببرید و یا خواسته های نیم بند برای رهایی زن، نمیشود از میدان به در کرد. زنان در ایران همه ی آزادی را خواهان هستند، همه برابری را می خواهند و کوتاه شدن دست کامل اسلام از زندگی و سوخت و ساز جامعه را می خواهند. برابری زن و مرد را می خواهند. برابری زن  و مرد به شدت به عدالت اجتماعی، به رفاه،  به امنیت و به آزادی گره خورده است. من فکر می کنم جنبش رهایی زن تا اینجا نقش خیلی خیلی برجسته ای داشته در به بن بست کشیدن و شکست ایدئولوژیک که به حاکمیت تحمیل کرده است، از دختر نوجوانی که به راحتی به چالش می کشد قوانین اسلام را و به راحتی می گوید" به تو چه مربوط است، دلم می خواهد اینجوری زندگی کنم ". از این بگیرید تا حرکات رقص جمعی که می بینید صورت می دهند، تا شکاندن در استادیوم ها، تا تسخیر دانشگاه ها، تا زیرپا گذاشتن تمام مقرراتی که زندگی انسانی را برای زنان جهنم کرده بود. به هرحال به سوالتان برگردم جای کلیدی دارد و تا اینجا هم نقش کلیدی بازی کرده است و از این به بعد هم به نظر من جایگاه خیلی خیلی ویژه ای دارد و به شدت درهم تنیده است با عدالت، رفاه و علیه فقر که همانطور که می شنویم شعار و صدای فریاد میلیون مردم را که معیشت و منزلت انسانی را می خواهیم، جنبش زنان یک رکن این جنبش است، یک رکن خلاصی مردم ایران از شر جمهوری اسلامی برای یک جامعه آزاد، برابر و امن است.

مینو همتی:  

ثریا شهابی با سپاس از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و نظراتتان را با بینندگان ما سهیم شدید. 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و پنج منتشر شد

برگزاری لویه جرگه طالبان

مصاحبه نشریه ماهانه رهائی زن با ویدا ساغری در مورد

برگزاری لویه جرگه طالبان

 

پس از فروپاشی حکومت ناکارآمد و پوشالی افغانستان و روی کار آمدن طالبان با کمک لجستیکی و امنیتی پاکستان و دلارهای نفتی و لابیگری قطر. دنیا شاهد یک فاجعه انسانی دیگر در افغانستان و بخصوص سقوط مجدد موقعیت زنان به دوران قرون وسطی تحت حاکمیت امرای اسلام است. یکبار دیگر طبقات حاکم و برده داران اسلامی برای فریب افکار عمومی غرب و به اصطلاح مشروعیت دادند به ولایت امیرالمومنین حکومت اسلامی و تداوم این دیکتاتوری مذهبی اقدام به برگزاری لویه جرگه (یا شورای ریش سفیدان ضد زن) کرده اند. در اینجا در گفتگو با ویدا ساغری فعال حقوق زنان و کودکان، و ژورنالیست مردمی تلاش میکنیم نورافکنی براین تاریکخانه افکنده تا خوانندگان ما از از پس پرده باخبر گردند.

 

مینو همتی: در وهله اول تاریخچه لویه جرگه چیست و در مناسبات درونی طبقات موجود در جامعه افغانستان چه نقشی ایفا کرده است.

 

ویدا ساغری:

لویه جرگه(اجتماع بزرگ ) سازوکاری است که در نظام های امارتی و شاهی که نیاز دارند از مردم مشروعیت و بیعت بگیرند برگزار می‌شود. این جرگه ها میان ملی گرا ها، چپ گرا ها و اسلام گرا ها نقد و اختلاف های زیادی داشته و بخصوص در قسمت از پیش تعين بودگی سناریوی سیاسی آن که بر مردم عام فقیر با پول و تحریک احساسات، آنچه منافع فردی یا گروهی شان است را مهرو امضا میکنند قابل تامل و اعتراض است .

در طول تاریخ لویه جرگه که از ۱۱۶۰  یعنی سه قرن پیش آغاز می‌شود، با تدویر ۱۹ لویه جرگه، همه ی این مجالس با رهبری خارجی ها برای تامین منافع شان از طریق حکومت های ضعیف و کم اختیار با دخل دادن مردم بیسواد فقیر و نادان از نگاه سیاسی  و جهت قانونی ساختن آن منافع توسط اخذ امضا و مهر مردم گرد امده در جرگه ها، بر قرارداد ها،میثاق ها و نظام نامه هایی از پیش تعين شده، تاپه مشروعیت میزنند. طوریکه در اولین جرگه غربی ها توانستند از اقوام پشتون احمد درانی را پادشاه ساخته و اگر چه ظاهرن بر نشوزتی که بر سر قدرت میان اقوام سدوزایی، غلجایی، نورزایی، علیزایی و درانی به میان آمده بود پایان بخشند اما اساسن تهداب رقابت و خشونت میان دو طیف بزرگ قومی پشتون را تهداب گذاری و بقیه اقوام را در حاشیه برآنند.  تقریبن در همه لویه جرگه ها تلاش بر این بوده تا شاهان از بزرگان کم سواد قومی مهر تایید بر تاج خود، ولیعهدی کودکان پسر شان، تامین منافع قدرت های بادار و حاکم، و یا تدارک نظام نامه ها و کتاب های قوانین مملکت داری ناقص که عمدن بتواند خلا های آن در آینده زمینه ساز جنگ اقتصادی، از طریق ضعف در پاسخگویی به نیاز های اجتماعی مردم  و خواست گاه های سیاسی یک حکومت مرکزی مسلط، شود . در آخرین چهار لویه جرگه ها که در کابل دایر شد ناتو دخالت و حاکمیت مستقیم داشت. لویه جرگه ۱۷ هم که در کابل به ریاست حامد کرزی برگزار شد قانون اساسی افغانستان دستکاری و در آن فقران مختلف از جریان های مخالف درج شد و باعث شد هیچ گاهی گروه های متضاد فکری به یک نتیجه واحد برای نجات جامعه افغانستان نرسند. لویه جرگه ۱۸هم به ریاست حامدکرزی روی توافق نامه امنیتی آمریکا برگزار و در آن توافق صورت گرفت که افغانستان برای چند دهه پایگاه نظامی آمریکایی بوده و در بدل آن فقط به اردوی ملی نان و لباس داده شود . در لویه جرگه ۱۸ هم قرار داد صلح میان تالبان و آمریکا به ریاست خلیل زاد برگزار شد که نتیجه آنرا همه جهان شاهد اند و آخیرن به تحت نام جلسه بزرگ علما راه اندازی شد بیشتر روی چانه زنی های روس و آمریکا با ریاست تالبان، بر توافقاتی در پس پرده مهر زدند که جز خودشان مردم  در روشنایی قرار نگرفتند .

 

 

مینو همتی: نقش مذهب، و سنتهای مردسالارانه و لویه جرگه ها بر تداوم  زن ستیزی در جامعه را چگونه میبینید؟

 

 

ویدا ساغری:

در لویه جرگه ها اکثرن زنان را شامل نمی‌ سازند جز پنج لویه جرگه از جمع بیست مجلس تاریخی که دایر گردیده و زنان را به شکل سمبولیک مهمان کرده اند . آنهم زنانی که روحیه محافظه کارانه و یا موافق با رویکرد های جرگه های استخباراتی با شکل سنتی ومذهبی اش، داشته اند . در این جرگه ها شعار اصلی همان آیت(و اتصم به حب الله و لا نفرقو یا چنگ بزنید به ریسمان خدا و متفرق نشوید و ایت در شورا شور کنید غور کنید میان خود ) است که توسط حرم احاطه شده توسط مردان از بالا به پایین (مردان مافیای بزرگ قدرت، رهبران سیاسی داخلی ، ریش سفیدان قومی و مردان معمولی از روستا ها و اقشار مامور و غیر اشنا با مولفه های سیاسی ) مدیریت می‌شود، است بنابرین جوهر جرگه دین و حرکت آن توسط سنت و هدف آن تامین منافع مافیا قدرت و سرمایه است که این حلقه تک جنسی بوده و هیچ نفعی به حال زندگی، کار و آزادی های فردی و مدنی زنان چه در شهر و چه در روستا ندارد. همین است که بعد از ختم هر جرگه روند تلخ زندگی زنان در قانون اساسی، تعدیلات و اصلاحات اجتماعی و توافقات سیاسی همان است که بود که بدتر و تنگ تر هم می‌شود.  چنانچه در آخرین جرگه تالبانی هیچ زنی حضور نداشت و از پشت درهای بسته در پاسخ به جایگاه زنان کجاست ؟ گفتند : ما برادران و پدران زنان به عنوان نماینده شماها اینجا حضور داریم !! 

 

مینو همتی: بنظر می آید که پاره ای از زنان حاضرند برای دستیابی به قدرت و امکانات پای امیرالمومنین ضد زن را نیز ببوسند، این وضعیت یادآور آن تعداد محدود از سیاهپوستان است که بعنوان مباشران و فراشان برده داران سفید پوست ایالتهای جنوبی آمریکا مسئول بخط کردن و مطیع نمودن بردگان سیاه بودند، نظر شما در این مورد چیست؟

 

ویدا ساغری:

 

طوریکه در مقدمه نوشتم، طیفی از زنانی که در جرگه ها و بقیه ساز وکار دولت _حکومت داری افغانستان اشتراک سهم داده می‌شوند یا انقدر محافظه کار و مطیع اند که سیستم مرد سالار سنتی مذهبی از جانب شان احساس خطر نمیکند و یا کاملن هضم و جزاین نظام مرد سالار اند که با کل شرایط زن ستیزانه و ضد ارزشی توافق نظر دارند یا منافع مالی شان ایجاب نمیکند علیه آن عمل کنند . این طیف زنان در تجارت اسلحه، قاچاق منابع، انسان و فساد مالی اداری دست بالایی داشته و با گردانندگی بودجه های بزرگ مافیای مالی غرب برای خود سرمایه های هنگفت را بساط کرده و مجبور اند بقیه راه را نیز در خدمت سیستم اقتصاد جرمی، در لاک ضخیم مردسالاری بگذرانند . چناچه امروز ما شاهد لابیان بزرگ زنان برای منافع تالبان از بیرون مرز ها و یا زنان خاموش و متمایل به موافق به امارت اسلامی افغانستان در داخل افغانستان هستیم که آشکارا و پنهان بر جنایات و عمال ضد حقوق بشری آنان پرده می‌اندازند که دفاع هم میکنند .

 

مینو همتی: در ایران  تشکیل شوراها در جنبش های کارگری، فرهنگیان و غیره تبدیل به یک نرم اجتماعی و مبارزاتی شده است. و حتی کنگره سراسری شورا های مردمی به عنوان آلترناتیو پس از جمهوری اسلامی مطرح شده است. مایلم بدانم تاثیرات این جنبشها در فعالین مدنی جامعه افغانستان تا جه حد قابل مشاهده است.

 

ویدا ساغری:

جامعه سیاسی و مدنی در ایران نظر به سازوکار اجتماعی سیاسی در افغانستان کاملن متفاوت است. بعد از روی کار آمدن حکومت اسلامی آخوندی ایران دگر زمینه رشد دستها، گروه ها و اپوزیسیون مختلف را نگذاشتند توسط ناتو و یا هر جناح فعال دیگری مساعد شود و این باعث شده در دل آن جامعه حرکت گروه ها مشخص و حساب شده باشد که این موجب موثریت شده است

اما در افغانستان از حکومت های ملی تا اسلام گرا ها همه را غربی ها تمویل و مدیریت میکند و سالهاست کنترول میکنند تا هیچ جنبش اجتماعی در جهت تنظیم اجتماعی سیاسی ملی انسانی نتواند فعالیت کند . قاعدتن هم در کشور خلع سلاح شده ی مثل افغانستان عراق سوریه و حال اوکراین ممکن نیست روی زمینه های جنبش های مردمی کار کرد . تحلیل این مبحث دراز و پیچیده بوده که از حوصله ی این صفحه بیرون ست. همین قدر که از قدیم تا حال حاضر هر گروه یا جنبشی که سربلند کند محکوم به مرگ، شکنجه، تبعید و یا مهاجرت می‌شود انهم توسط دم و دستگاه بین المللی با ظاهر خودی .

 

 

مینو همتی: ویدای عزیز با سپاس از اینکه نظراتت را با خوانندگان ما سهیم شدید.

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و پنج منتشر شد

  

پوشش ورزشکاران

          

نویسنده: امیرحسین باریک رو


حکایتی از ورزش، سیاست و محدودیت های جنسیتی. چگونه است که در ایران تا این حد محدودیت بین ورزشکاران زن و مرد وجود دارد. ورزشکاران و قهرمانانی در رشته های ژیمناستیک، شنا، واترپولو، بدنسازی


و دیگر رشته ها از زنان که اجازه شرکت در رویدادهای جهانی را به خاطر مشکلات پوشش و به اصطلاح حجاب اسلامی ندارند و مانع اصلی جهانی شدن این ورزشکاران کسانی همچون مهین فرهادی زاده، معاون وزیر ورزش است که به جای تمرکز بر کیفیت ورزش زنان و بهبود شرایط ورزش در بین ورزشکاران زن با توجه به تبعیض های همیشگی بین زنان و مردان به مسئله تایید و یا عدم تایید لباس وزشکاران مطابق شئونات اسلامی است. به عبارت دیگر دینداری بنای ممانعت شرکت زنان در میادین ورزش جهانی شده است و کسانی چون خانم فرهادی زاده اینطور ادعا می کنند که قصد دارند زنان ورزشکار دیگر کشورها را برای برگزاری مسابقات مطابق با استاندارهای خود به ایران می آورند و این ادعا درحالی است که در ایران هیچ زیرساخت ورزشی مطابق با استانداردهای روز دنیا وجود ندارد و صحبت های وزرا و مسئولان ورزشی در ایران مطابق با سلسله توهمات خوب انگاری زیرساختی است و اینطور فکر می کنند که دیگر ورزشکاران در کشورهای دیگر زنانی محدود و بدون پیشینه ورزشی هستند که با دیدن سالن های بی کیفیت و محقر ورزشی در ایران از خود بیخود شده و حاضر به مسابقه با زنان ایرانی با چنین شرایط تحقیر آمیزی دارند. این در حالی است که ورزشکارانی قابل در رشته های شنا و ژیمناستیک در ایران حضور دارند که به جرأت می توان آن ها را رقبایی قابل در مقابل همتایان ورزشی خود در دیگر کشورها را دانست ولی به خاطر محدودیت های مذهبی که ناشی از سیاست های محدودگرایانه سیاست مداران مرد و زن متحجّر ایرانی ست باعث می شود لباس های و نوع پوشش و آرایش ورزشکاران در مسابقات جهانی تایید نشده و سهمیه های المپیک و یا دیگر مسابقات جهانی را از دست دهند. اینگونه محدودیت ها میزان اهمیت به ورزش و ورزشکار زن در ایران را به حدی پایین آورده است که اهمیت به ورزش در بین خانواده ها برای دخترانشان تا حد بسیار زیادی کاهش یافته و این میزان در بین زنان متاهل یک رقم بسیار کم را به خود اختصاص می دهد که با بیان مسائلی چون محرومیت زنان از ورزش هایی خاص باعث دلزدگی بیشتر در آن ها می شود که این یعنی حقیقتا در ایران سیاست بر مبنای محدودسازی 100 درصدی زنان در خانه و آشپزخانه و عدم اجازه حضور به عنوان زنانی موفق است که این محدودیت باعث تربیت فرزندانی محدود نیز می شود. فرزندانی فرمان پذیر که قدرت مقابله با بی عدالتی های سیاسی و اجتماعی را نداشته و اجازه ظلم و ظالم پروری را می دهند. اینگونه است که سیاست های محدودیت زا در ایران



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و پنج منتشر شد

. 

اطلاعیه تعطیلات تابستانی


سازمان رهایی زن به اطلاع نویسندگان، خوانندگان، همراهان و دوستداران نشریه رهایی زن می رساند که بدلیل شروع تعطیلات تابستانی در ماه آگوست (مرداد) نشریه رهایی زن منتشر نخواهد شد و از ماه سپتامبر (شهریور) منتظر  حضور گرم شما همراهان همیشگی و عزیزان هستیم.



سازمان رهایی زن برای همه ی عزیزان تعطیلات خوشی را آرزومند است.   

    مینو همتی / شراره رضائی

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و پنج منتشر شد

  

تا زنان رها نشوند جامعه رها نخواهد شد

شهلا رضایی

خشونت خانگی یک آسیب جدی اجتماعی است که با وجود پیشرفت های فرهنگی هم چنان در جامعه وجود دارد . خشونت خانگی علیه زنان و کودکان از مباحث مهم سلامت همگانی و حقوق بشر است که با سلامت افراد خانواده و جامعه در ارتباط است .خشونت خانگی در محیط خصوصی به وقوع می پیوندد و عموما در میان افرادی رخ می دهد که یا ارتباط خونی و یا از طریق پیوند احساسی ویا  قانونی با یکدیگر پیوند خورده اند.


بیشترین میزان  خشونت علیه زنان و کودکان اعمال می شود که مردان به خاطر قدرت اجتماعی تحت حمایت حکومت، قدرت فیزیکی برتر خود را علیه زنان به کار می برند، که خشونت خانگی به اشکال مختلف و از جمله  آزار جنسی و تجاوز جنسی هم اعمال می گردد که وحشتناک ترین شکل آن همسر کشی ست که یک خشونت خونین است و قربانی اصلی آن نه فقط مقتول که کل خانواده محسوب می شود که به دلایل فرهنگی، سنتی، قومی و سیاسی که مسئولان مایل هستند نهاد خانواده به هر شکل حتی به بهای تخریب شخصیت زن و قتل او حفظ و نرخ طلاق را پایین نگه دارند. مردان بیشتر به دلایل ناموسی ، حسادت شدید ، سوء ظن و یا رشد و تربیت در خانواده های پدر سالار مرتکب قتل همسر یا زنان زندگی شان (دخترشان) می شوند.

بنابر آمار جهانی حدود ۹۰ درصد از قربانیان خشونت خانگی، زنان و حدود ۱۰ درصد مردان هستند.

در جوامع سنتی زنان معمولا به دلیل تفکرات سنتی، عدم حمایت مالی، ترس از جدایی از فرزند، در خشونت باقی می مانند و آنرا می پذیرند و از رفتن به مراجع قضایی خودداری می کنند. در این جوامع میزان همسرکشی و یا کشتن فرزندان دختر با کوچکترین نافرمانی ممکن است از سوی مردان زندگی رخ دهد. قتل های ناموسی رسم و سنت دیرینه و قدیمی است که امروزه با وجود تحولات و دگرگونی های گسترده در جهان هنوز متاسفانه در تمام دنیا پا برجاست.هرچه قوانین شرع، دین و مذهب و قوانین زن ستیز بیشتر حاکم باشد زنان بیشتری به قتل می رسند.

در قتل های ناموسی، مردان زندگی زنان اعم از پدر، عمو، برادر، دایی و حتی مردان دورتر فامیل از آنجا که زن را  جرء مایملک خود می دانند به هر بهانه ای مثل رابطه ی دوستی زن با مردی دیگر، سرپیچی کردن زن از اوامر و خواسته های مرد، از بین رفتن پرده بکارت، ظن و گمان به هرنوع رابطه،  مطلع شدن از دوست پسرداشتن دخترانشان و ... می تواند هرکدام از اینها بهانه ای برای یک جنایت هولناک باشد.

ایدئولوژی ناموس از طریق کنترل سیستماتیک اجتماعی و الزامی رفتار و عمل جنسی وارد عمل می شود ، مجازات عمل یا هر گونه سوء استفاده نامشروع در روابط جنسی مرگ است. قتل ناموسی از زمان تمدن  روم باستان رواج داشته است که درآن مردان با بزرگان حق داشتند جان یک همسر زناکار یا دختر مجرد که رابطه جنسی برقرار کرده بگیرند. مجازات ها به شیوه خفه کردن، سنگسار به شکلی که سر مجازات شونده له شود و یا دست و پای انان را می بستند و آن ها را رها می کردند تا از گرسنگی جان دهند . وقتی مرد همسر خود را در حال زنا می دید حق داشت او را بکشد در حالیکه زن اگر همسرش را در حین عمل زنا می دید حق اعتراض نداشت و چنانچه زنی به این دلیل شوهر خود را می کشد از پا آویزان و رها می شد .

در دوران قرون وسطا هم پدران و مادران حق داشتند دخترانی را که از دید آنها باعث بی ابرویی شان می شدند بکشند . با توجه به امار  سازمان ملل  سالانه حدود ۵۰۰۰ زن به دلیل قتل های ناموسی کشته می شدند که در حدود ۲۰۰۰۰ نفر امار واقعی را تخمین می زنند . که امار آن در کشورهای اسلامی بیشتر است .در برخی از مناطق پاکستان دادگاه های قبیله ای حکم مجازات  و اعدام زنان را تعیین می کند .

در اردن زنانی که در خطر مرگ از طریق اقوامشان هستند برای مدت نامحدودی بازداشت و زندانی می شوند و صدها دختر و زن با هدف در امان بودن از خطر کشته شدن در زندان های زنان زندانی می شوند و عمر و جوانیشان را پشت میل های زندان سپری می کنند . در کشورهای مذهبی، خاورمیانه و شمال افریقا و غرب اسیا قوانینی ضد زن وجود دارد که برای قاتلین قتل های ناموسی فقط شش ماه حبس و یا عدم مجازات برایشان در نظر می گیرند. در ایران بر اساس قانون اگر مرد همسر خود را با کسی دیگری ببیند و اورا بکشد مجازات او از یک تا شش ماه حبس است .

سنت های قومی و فرهنگی ناشی از نگاهی مردسالارانه است که صرفا کنترل زنان را به عنوان یکی از مهمترین اهداف خود پیش رو دارد . مرد سالاری نیز عنصری فرهنگی و اجتماعی است که با توجه به سنتی بودن جوامع و برچسب زنی به زنان که عموما از سوی مردان صورت می گیرد نشان دهنده قدرت و اعتباری اجتماعی است که فرهنگ مردسالار و قانون زن ستیز به مردان می بخشد و زنان را از سهیم بردن در این قدرت اجتماعی منع می کند . دیدگاه مردسالارانه حکومت، قدرتی را در میان برخی مردان گسترش می دهد که این قدرت اجتماعی در میان مردان به صورت حلقه های پوسته ای یکدیگر را حمایت کرده و در مقابل گروه دیگری که زنان هستند تبدیل به نیروی سلطه گری می شود که اعمال زور و نمایش قدرت از مبانی حفظ این سلطه است.

طوریکه مردها برای ادامه حیات زن هم تصمیم گیری می کنند . باور به وجود مالکیت مرد بر زن همان نظام بازتولید خشونت است . با توجه به چنین شرایطی می توان دریافت که شرایط و موقعیت زنان در جوامع مذهبی و جامعه ایران نوعی بردگی مطلق است و قوانین ضد زن حکومت، زنان را در شرایط بسیار دشواری قرارمی دهد. باور به وجود مالکیت مرد بر زن همان نظام بازتولید خشونت است.

حکومت با قوانین و نگاه ایدئولوژیک قرون وسطایی سعنی دارد  زن را بعنوان ابزاری برای لذت جویی و تولید مثل جلوه دهد. حکومت ایران با تمام توان و با تمام نهادهای عریض و طویلش سعی داشته، از زنان افرادی مطیع و فرمانبردار بسازد و اولین جنگش را علیه زنان شروع کرد و همچنان ادامه دارد. با تمام این هزینه های هنگفتی که علیه زنان کرده و سخت ترین و ضدانسانی ترین قوانین را علیه زنان وضع کرده، علاوه بر تحریک مردان زندگی علیه زنان با نام ناموس و غیرت، تمام نیروهای سرکوبگر و وحوشش را به جنگ زنان فرستاده و بابت ش هزینه کرده ولی زنان که نیمی از جمعیت جامعه هستند تا همین امروز هر روز با حکومت به هر نحو و شکل ممکن جنگیده اند، اعتراض کرده اند، کشته شده اند ولی سرفرود نیاورده اند. زنان مبارزی که علیه تمام قوانین قرون وسطایی قد علم کرده اند و در تمام اعتراضات حضوری جدی داشته و دارند و برای یک زندگی آزاد و در شان و منزلت انسانی علیه نظام ایستاده اند .

زنان و مردان آزادی خواه این روزها بیشتر از هر زمان در فضای اعتراضی جامعه ی ملتهب حضور دارند و تمام زنان و دختران جوان به هر شکل ممکن نفرت شان را علیه پس زدگی و عقب ماندگی نشان می دهند و فریاد می زنند "زن ناموس هیچ کس نیست، زن انسان است" و خواهان حقوق انسانی و برابر است و  زنان و مردان آزادی خواه خوب می دانند که تنها راه رسیدن به دنیای بهتر برای زنان، سرنگونی این رژیم ضد زن است. و امروز پرچمی را که زنان از افغانستان تا تهران برافراشتند یکصدا فریاد می زنند " تا زنان رها نشوند جامعه رها نخواهد شد" پس " رهایی زن، رهایی جامعه است" .


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و پنج منتشر شد

  

نام ربِ دگران

   

حامد شفاعتی

چه بنایی!

سه مثلث از سنگ،درد بر سینۀ آن سنگ به دست..

سنگ جهلی بر دست!

عابدانی که پرستشگه شان جهلِ سپید


پایه های هِرمی بود که سنگش سنگین

حمل بر گُردۀ آن بردۀ پر شک شد و او هیچ نگفت.

وز نگفتن نه به جان آمد و نه جان به دَری بُرد که سزایش می بود.

بَردگی بر رَگ و ریشه

جهل قانونِ همیشه!

وچه تکلیف کنُان بَردگی از بَرکردیم

بَردگانی که بخوانند به زور نام ربِ دگران را..

تنمان زخمیِ نیرنگ فصول

بی نفس چشم به راه،پُر حیرت،خون آلود!

اشک بر مُردۀ فرزند

خسته از زجۀ مادر

و غبارِ حسرت که ز روی تنِ زخمیِ پدر می شوییم.

ما گَهِ بندگی از روز نخست

پاسدارِ بردگی بر ریشه

و طنابی بر دست

همچنان اهرمی از زیرستونهای همین اهرامیم..

که بخوانیم به زور نام ربِ دگران را

که قِرانی به سرانگشتِ پر از حسرتِ ما

میل نکرد!!

ما از این بندگیِ "رنج مواجب" چه حاصل دیدیم؟

ناگهان خواب من آشفته شد و شاهدِ بیداری به آغوش پرید.

...

ما هنوز سنگ به دست

مَرکبان شِیهه به لب و دو شلاق و فحش پشتِ سرمان..

آری،ما در این راهِ ستم سنگ به اهرامِ جفا می بُردیم

ما هنوزم بَرده ایم

برده هایی که اهرامِ دگر می سازیم!!


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و پنج منتشر شد