الهه امانی
(برگردان از انگلیسی به فارسی: تیم ترجمه رهائی
زن)
در هفتههای اخیر، پس از درگیریهای نظامی با
اسرائیل و افزایش ناآرامیهای داخلی، دولت ایران با منحرف کردن توجه از بحرانهای
فزاینده داخلی، به دنبال اعمال مجدد کنترل بوده است. این کار از طریق یک تاکتیک
اقتدارگرایانه آشنا انجام میشود: قربانی کردن دیگران. پناهندگان افغان - که بسیاری
از آنها دههها در ایران زندگی کردهاند و فرزندانشان در این کشور متولد و بزرگ
شدهاند - اکنون به عنوان تهدید، "جاسوس اسرائیل" یا "غیرقانونی"
برچسبگذاری میشوند تا فضایی از ترس و ناسیونالیسم ایجاد کنند.
این استراتژی "دیگرسازی" چیز جدیدی نیست.
این بخشی از یک الگوی دیرینه است که توسط جمهوری اسلامی ایران برای سرکوب مخالفان،
خاموش کردن جنبشها و تحکیم قدرت استفاده میشود. رژیم با غیرانسانی جلوه دادن
مهاجران افغان و جرمانگاری وجود آنها، در تلاش است تا یک وحدت داخلی شکننده را بر
اساس طرد و بیگانههراسی بازسازی کند. در این فرآیند، نژاد، ملیت، طبقه و جنسیت با
هم تلاقی میکنند تا تأثیر مخربی، به ویژه بر زنان افغان، ایجاد کنند. طبق گزارش
سازمان بینالمللی مهاجرت، ن مدرک باید تا کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ۶
ژوئیه کشور را ترک کنند.
با این حال، سرکوب پس از درگیری ایران و اسرائیل
در ماه ژوئن تشدید شد و منجر به افزایش دستگیریها و اخراجها شد. سازمان بینالمللی
مهاجرت از افزایش شدید بازگشتهای اجباری از ماه مه خبر داد و تغییر قابل توجهی به
سمت اخراج خانوادهها - که از الگوی قبلی هدف قرار دادن مردان جوان مجرد فاصله
گرفته بود - ایجاد شد.
در حالی که مهلت رسمی قبل از درگیری بود، مقیاس
و شدت اخراجهای دسته جمعی، به ویژه خانوادهها، در ژوئن و ژوئیه ۲۰۲۵ به طرز چشمگیری
افزایش یافت.
این اقدام نگرانکننده، که به عنوان یک «پروژه
امنیتی» یا فرآیندی برای «سازماندهی خارجیهای بدون مدرک» مطرح شده است، در واقع یک
اخراج سیستماتیک و نژادپرستانه است - اخراجی که حقوق بشر را نقض میکند، جان انسانها
را به خطر میاندازد و ظلم ساختاری علیه اقشار از قبل به حاشیه رانده شده را تقویت
میکند. تاریخ نشان میدهد که یک دولت اقتدارگرا افراد را اخراج نمیکند - بلکه
امید، عزت و حق زندگی بدون ترس را تبعید میکند.
دو بیانیه فوری و قدرتمند - از سوی جمعی از
سازمانهای مستقل زنان ایرانی و گروهی از فعالان حقوق بشر زنان - این سیاست را
محکوم کرده و خواستار توجه بینالمللی، اعتراض عمومی و اقدام فوری برای محافظت از
مهاجران افغان، به ویژه زنان و کودکان، شدهاند.
" ما خواستار توقف فوری اخراج و بازگشت
اجباری مهاجران و پناهندگان افغان هستیم که به دلیل حاکمیت رژیم جنگ و سرکوب
طالبان - رژیمی که پایههای زندگی، آموزش و امنیت زنان و اقلیتها را نابود کرده
است - مجبور به فرار شدهاند.
فعالان زن در داخل و خارج از کشور تأکید میکنند
که زنان افغان سنگینترین بار این اخراج خشونتآمیز را بر دوش میکشند. بسیاری از
آنها سالها در ایران تحت شرایط ناامن و استثمارگرانه - در خانهها، کارگاهها و
مزارع، اغلب بدون بیمه، حمایت قانونی یا امکان دسترسی به مراقبتهای بهداشتی یا
آموزش - کار کردهاند. اکنون، در مواجهه با اخراج گسترده، آنها به کشوری تحت
حکومت طالبان بازگردانده میشوند که در آن زنان هیچ حقی برای تحصیل، اشتغال یا
مشارکت عمومی ندارند. هیچ سیاست مرزی عادلانه نیست اگر مردم را به دست ستمگرانشان
بسپارد.
برای زنانی که سرپرست خانوار هستند، عواقب آن
به ویژه فاجعهبار است. یک مادر و تنها نانآور خانواده که مجبور به بازگشت به
افغانستان تحت کنترل طالبان میشود، نه تنها با ویرانی اقتصادی، بلکه با تهدیدهایی
برای امنیت جسمی و کرامت خود نیز روبرو میشود. بسیاری از زنان و دختران به سرزمینی
فرستاده میشوند که مدارس به روی آنها بسته است و دیگر تضمینی برای بقا وجود ندارد.
فمینیستها هشدار میدهند: اخراج فقط یک جابجایی
جغرافیایی نیست. این بازگشت به سیستم زنستیزی نهادینه شده است، جایی که زنان از
اساسیترین حقوق خود محروم میشوند. این یک اقدام خشونتآمیز است که بدن، زندگی و
آزادی زنان افغان را هدف قرار میدهد.
لازم به ذکر است که برای بسیاری از مهاجران
افغان، به ویژه نسلهای جوانتر که در ایران متولد و بزرگ شدهاند، مفهوم «بازگشت»
به افغانستان نادرست است. ایران خانه آنهاست. جایی است که آنها به مدرسه رفتهاند،
شبکههای اجتماعی تشکیل دادهاند، زبان آموختهاند و زندگی ساختهاند - البته در
سایه تبعیض و به حاشیه رانده شدن. برای این افراد، اخراج نوعی تبعید اجباری و مرگ
اجتماعی است. این به معنای از دست دادن جامعه، ثبات و حس تعلق است. علاوه بر این،
اخراج اغلب با خشونت، بدون طی مراحل قانونی و با نقض مستقیم هنجارهای بینالمللی
بشردوستانه انجام میشود. طبق آمار رسمی، تا اوایل ژوئیه ۲۰۲۵، بیش از ۳۸۰،۰۰۰
مهاجر افغان تنها از طریق مرز دوغارون در استان خراسان اخراج شدند. در میان آنها
تقریباً ۸۰،۰۰۰ کودک وجود داشت - برخی از آنها خردسالان بدون همراه بودند که بیشتر
در معرض خطر بیتابعیتی و خطرات قاچاق کودکان قرار داشتند.
از زمان آتشبس پس از حملات ایالات متحده و
اسرائیل، نرخ اخراج روزانه از ۲۰۰۰ نفر به بیش از ۳۰۰۰۰ نفر در روز افزایش یافته
است. این اخراج دستهجمعی، یک کمپین حذف حسابشده و تحت نظارت دولت است.
تاریخ پناهندگان افغانستانی در ایران طولانی، پیچیده
و عمیقاً با دههها جنگ، تحولات سیاسی و سیاستهای متغیر در هم تنیده است. در زیر،
مروری بر دورههای تاریخی، از جمله مضامین کلیدی مانند امواج مهاجرت، وضعیت حقوقی،
ادغام، تبعیض و وضعیت فعلی، ارائه شده است.
موجهای اولیه: دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰
۱۹۷۸ تا ۱۹۷۹
پس از انقلاب ثور و حمله شوروی به افغانستان،
صدها هزار نفر از مردم افغانستان - عمدتاً تاجیکها، هزارهها و پشتونها - به ایران
گریختند. ایران، تحت جمهوری اسلامی تازه تأسیس، مطابق با شعارهای انقلابی و همبستگی
اسلامی خود، از پناهندگان افغان به عنوان مسلمانان همکیش، به ویژه هزارههای شیعه،
استقبال کرد. هیچ اردوگاه رسمی پناهندگان ایجاد نشد؛ در عوض، به افغانها اجازه
داده شد تا در جامعه ایران، به ویژه در بخشهای نیازمند نیروی کار مانند ساخت و
ساز و کشاورزی، ادغام شوند.
دهه ۱۹۹۰: تغییر سیاستها و خستگی پناهندگان
در حالی که ایران پس از جنگ ایران و عراق با
مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد، شروع به تشدید سیاستهای پناهندگی کرد. ایران
یک توافق سه جانبه با افغانستان و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل امضا کرد
که بازگشت داوطلبانه را تشویق میکرد. ابهام قانونی همچنان ادامه داشت و اکثر
افغانها بدون وضعیت پناهندگی رسمی باقی ماندند و در عوض کارتهای حمایت موقت (آمایش)
دریافت میکردند. همچنین محدودیتهایی در مورد آموزش، اشتغال و سفر داخلی برای
افغانهای بدون مدرک افزایش یافت.
دهه ۲۰۰۰: اخراجها و افزایش کنترل - با سقوط طالبان در سال
۲۰۰۱، ایران فشار بر افغانها برای بازگشت را افزایش داد.
اخراجهای دسته جمعی رایج شد - صدها هزار نفر
به زور بازگردانده شدند. سیستم ثبت نام آمایش برای مدیریت افغانهای دارای مدرک
رسمی شد، اما با محدودیتهای زیر از جمله تمدید سالانه، محدودیت جابجایی جغرافیایی
و عدم امکان اقامت دائم یا شهروندی همراه بود.
دهه ۲۰۱۰: جوانان افغان و کشمکشهای نسلی - نسلی از افغانهای متولد
ایران به سن قانونی رسیدند، اغلب هیچ خاطرهای از افغانستان نداشتند، اما از بسیاری
از حقوق از جمله دسترسی به آموزش عالی محروم بودند. دسترسی به آموزش عالی تا حد زیادی
محدود شده بود (برخی از این محدودیتها در سال ۲۰۱۵ برای دانشجویان بدون مدرک کاهش
یافت)، بدون هیچ تابعیت ایرانی، حتی اگر در ایران متولد شده بودند، وجود نداشت.
افغانها در معرض بیگانههراسی، آزار و اذیت پلیس و انگ عمومی قرار داشتند. با این
حال، ایران به شدت به نیروی کار افغان متکی بود - تخمین زده میشود که ۲ تا ۳ میلیون
افغان (دارای مدرک و بدون مدرک) در ایران زندگی میکنند.
لشکر فاطمیون: افغانها در جنگ سوریه - هزاران مرد افغان - که
اکثراً هزارههای شیعه بودند - توسط سپاه پاسداران ایران برای جنگ در سوریه (از
سال ۲۰۱۳ به بعد) استخدام شدند و لشکر فاطمیون را تشکیل دادند. در عوض، به برخی از
آنها وعده وضعیت حقوقی، حقوق یا اقامت در ایران داده شد - اما بسیاری پس از بازگشت
احساس کردند که مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند یا رها شدهاند.
پس از ۲۰۲۱: به قدرت رسیدن طالبان و هجوم جدید
پناهندگان - پس از بازگشت
طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، موج جدیدی از پناهندگان - از جمله فعالان، روزنامهنگاران،
مدافعان حقوق زنان و گروههای اقلیت - به ایران گریختند. ایران بسیاری از گذرگاههای
مرزی رسمی را بست، اما صدها هزار نفر به طریق غیر رسمی از مرز عبور کردند. تا سال
۲۰۲۳، ایران میزبان حدود ۴ تا ۵ میلیون افغان است، اما تنها حدود ۸۰۰۰۰۰ تا ۱ میلیون
نفر رسماً ثبت شدهاند. ایران دسترسی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد را
محدود کرده، بسیاری از درخواستهای پناهندگی را رد کرده و همچنان ماهانه هزاران
نفر را اخراج میکند. پناهندگان در بحبوحه بحران اقتصادی، تحریمها و ناآرامیهای
داخلی ایران با خصومت فزایندهای روبرو هستند.
در طول دهه ۲۰۲۰، پناهندگان و مهاجران افغان در
ایران با طیف وسیعی از چالشهای حیاتی روبرو بودهاند. اکثر آنها در برزخ قانونی
زندگی میکنند، فاقد وضعیت پناهندگی رسمی یا راهی برای شهروندی هستند. زنان و
دختران به ویژه آسیبپذیر هستند و اغلب از دسترسی به آموزش، اشتغال و محافظت در
برابر سوءاستفاده محروم میشوند. اخراجها و حوادث خشونت مرزی افزایش یافته است،
در حالی که دسترسی به مدرسه، به ویژه برای جوانان بدون مدرک، همچنان به شدت محدود
است. با وجود این سختیها، جوامع افغان ریشههای عمیقی در شهرهای بزرگ مانند مشهد،
تهران، قم و اصفهان ایجاد کردهاند.
سیاست ایران در قبال پناهندگان افغان بین
همبستگی، عملگرایی، طرد و اخراج خشونتآمیز فعلی مهاجران از افغانستان در نوسان
بوده است.
در حالی که ایران میزبان یکی از بزرگترین جمعیتهای
پناهندگان بلندمدت جهان بدون حمایت بینالمللی بود، پناهندگان افغان - به ویژه نسل
جوان - در بسیاری از جنبههای زندگی عمومی به حاشیه رانده شده و نامرئی هستند.
پاکسازی ضد مهاجر در ایران بخشی از یک الگوی
جهانی است. در مواقع بحرانی، رژیمهای اقتدارگرا اغلب با هدف قرار دادن پناهندگان
و مهاجران، افکار عمومی از شکستهای داخلی خود منحرف میکنند. از سیاستهای ترامپ
در ایالات متحده گرفته تا لفاظیهای ضد مهاجر در اروپا، تاکتیک یکسان است: سرزنش
آسیبپذیران، مجرم جلوه دادن آوارگان و منحرف کردن توجه از ظلم و فساد سیستماتیک.
موج اخراج فعلی ایران نیز به همین ترتیب ریشه
در نژادپرستی ساختاری دارد. این تلاشی نه تنها برای پاکسازی افراد، بلکه برای اجرای
تعریفی محدود از هویت ملی است - تعریفی که بر اساس قومیت، طبقه و جنسیت طرد میشود.
این موضوع مربوط به کنترل این است که چه کسی به ایران تعلق دارد و چه کسی ندارد.
مهاجران افغان «بیگانه» نیستند. آنها در کنار ایرانیان
جنگیدهاند، زندگی کردهاند و رویاپردازی کردهاند. در جریان قیام «زن، زندگی،
آزادی»، مهاجران افغان با فعالان ایرانی راهپیمایی کردند و در برابر جمهوری اسلامی
ایران مقاومت کردند. شعار «از کابل تا تهران، مرگ بر طالبان» منعکس کننده دیدگاه
مشترکی برای رهایی از استبداد دولتی و مذهبی بود.
جنگ جمهوری اسلامی ایران علیه مهاجران به صورت
جداگانه اتفاق نمیافتد. این جنگ در کنار سرکوب گستردهتر حقوق زنان، جامعه مدنی،
جنبشهای کارگری و اقلیتهای قومی در حال وقوع است. همان سازوکارهای نظارت، خشونت
و تبلیغاتی که علیه مخالفان ایرانی استفاده میشد، اکنون علیه پناهندگان افغان به
کار گرفته میشود. گروههای فمینیستی استدلال میکنند که سکوت در برابر این پاکسازی
چیزی جز همدستی در نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی نیست.
به ویژه، عدم گزارش بحران اخراج توسط رسانههای
بزرگ، خشونت بیشتر را ممکن میسازد. وقتی نهادهای قدرت - از رسانهها گرفته تا
دانشگاهها - بیتفاوت میمانند، به بخشی از دستگاه سرکوب تبدیل میشوند. جوامع فمینیستی
و حقوق زنان در ایران یک فراخوان واضح و فوری صادر کردهاند: اخراج مهاجران افغان
باید متوقف شود. این موضوع خیریه یا کمکهای بشردوستانه نیست - بلکه موضوع عدالت
است. اخراجها بخشی از یک پروژه اقتدارگرایانه بزرگتر است که به دنبال جرمانگاری
تفاوت، سرکوب مقاومت و نهادینه کردن زنستیزی است. در واقع، جنبش فمینیستی مسیر
متفاوتی را ارائه میدهد - مسیری از همبستگی، عزت و مقاومت مشترک. پناهندگان افغان
بیگانه نیستند. آنها کارگر، مادر، دانشجو، رفیق هستند. آنها ما هستیم.
تا زمانی که ظلم و ستم وجود دارد - چه از جانب
طالبان باشد و چه از جانب جمهوری اسلامی - مدافعان حقوق بشر و فمینیستها در ایران
و افغانستان به مقاومت ادامه خواهند داد. از کابل تا تهران، مبارزه برای زندگی،
آزادی و عدالت ادامه خواهد داشت. به یاد داشته باشیم که وقتی دولتی مردم را به خطر
بازمیگرداند، نه تنها آنها را - بلکه ایده انسانیت را نیز رها میکند.
این مطلب در ماهنامه شماره یکصد و سی و دوم رهائی زن منتشر شد
https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/08/urgent-humanitarian-aid-to-gaza.html