۱۳۹۳ بهمن ۱۱, شنبه

ترور روزنامه نگاران




مجله هفتگی "شارلی هبدو" یک مجله فکاهی است که از سال ۱۹۶۹ شروع به کار کرده و هر هفته روزهای چهارشنبه اقدام به انتشار کاریکاتورهای مختلف از موضوع‌های و شخصیت‌های مختلف می‌نماید. بعد از دهه‌ها فعالیت، برای اولین بار سال ۲۰۱۱ با انتشار کاریکاتوری از محمد پیامبر مسلمانان به این مجله حمله و دفتر مجله آتش زدند.
این نشریه طنز در آخرین شماره خود ، به مناسبت پیروزی حزب اسلامی در تونس ، در یک حرکت طنز گونه ، حضرت محمد را به سردبیری این شماره ویژه منصوب کرده بود تا از نگاه او پیروزیهای بنیادگرایان را واکاوی کند
این بار افراط گرایان اسلامی در اقدامی وحشیانه دست به کشتار دوازده انسان زدند با فریاد الله اکبر با تعصب خشک خود به خون کشیدند و پاسخ قلم را با گلوله دادند.

این گونه است احکام اسلام در خصوص مخالفانش. یک نفر مانند سهیل عربی به اعدام محکوم میشود و یکی به دستور شریعت مرتد خوانده میشود و عده‌ای روزنامه‌نگار در فرانسه این‌گونه غم‌انگیز کشته می‌شوند به جرم آزادی بیان.



همان‌طور که نخست وزیر فرانسه هم به درستی اشاره کرده است، اگر مسلمانان احساس می‌کنند که کاری غیر قانونی صورت گرفته است، می‌توانند به دادگاه شکایت کنند و کار را به شکل متمدنانه پیش ببرند وگرنه چماق به دست گرفتن و به خیابانها ریختن و آتش زدن دفاتر و یا کشتن مخالفان و منتقدان اسلام عملی مذبوحانه است و با معیارهای انسان نوین ناسازگار.


شهره ملایی کنمی

حفظ بهداشت روانی زنان در کشاکش برابری خواهی



پیش از این از نقش مهم آگاهی برای احقاق حقوق انسانی و برابری بشری صحبت کردیم. نکته مهمی که همواره سطح آن با ابزارهای مستقیم و غیر مستقیم مخالفینِ آزادی هدف گرفته می شود.
اما یکی ازعمده عواملی که بشر را در فرآیندهای اجتماعی و سیاسی سپری شده به حرکت وا می‌دارد، درک تضادها، نابرابری‌ها و همچنین تداوم کج رفتاری هاست.
کج رفتاری ها و نابسامانی‌هایی که ریشه در بینش‌های فردی تا جبر فرهنگی جامعه یا سیاست حاکم دارد، مواردی که بوجود آورنده ضعف‌ها  یا شکاف‌های بزرگ و کوچک انسانی می‌شوند و برابری‌های ذاتی بشر را نشانه گرفته‌اند.
وضعیت دنیای کنونی آشکارکننده واقعیتی‌ست که انسان‌ها را مجاب به انتخاب مسیر می‌کند شرایطی که دیگر نمی توان به هر اندیشه‌ای که بر ستون‌های نابرابری بنیاد نهاده شده است احترام یک جانبه گذاشت.
زنان آسیب دیده‌ای که از دختر بودن خود در بدو تولد سرزنش می‌شوند تا اجبارهای فرو رفته در بلوغ و جوانی‌شان، زنانی که اسباب مسلم گناهان کبیره شمرده می‌شوند و محکوم به پوشش‌های اندیشه‌ای و زبانی هستند و در وقت لزوم مثال خوب حوریان جورکشیده‌ی لمیده در بهشت خواهند بود.
دختران کوچکی که از اشک‌های خلوت کودکی خود به زنان خیابان های پر دود و رنگ مبدل می شوند یا فرزندان آسیب دیده ایی که قلم بدستِ حقوق اجتماعی خود می‌شوند. تمامی آنان قدرت حرکت‌های بزرگ را دارند، قدرت اشاره‌ای هر چند کوچک برای تکان‌ها و دگرگونی‌های بزرگ. ایستایی و یا سفر برای بازگرداندن حقی که قطعه قطعه شده و هر تکه آن به گوشه ای از جهان پرتاب شده است، می تواند تمامی باورهای برابری را معنا کند.
اما بهانه نبودنت گاهی مشغله زندگی ست و گاهی آسیب‌های ناشی از آن که در بسیاری از موارد تاثیر تخریب دایمی خود را حتی در وضعیت امنِ سکون نیز در پیش می‌گیرد.
نکته ای که هشدار دهنده سلامت روحی فرد ست، حرکت و حیات او را کُند می کند و اندیشه او را پریشان می‌سازد و به راحتی تمرکز که از رموز آگاهی ست را نشانه می گیرد.
پناه بردن به درمان های موقت از اعتیاد به داروهای روان‌پزشکی تا حتی اعتیاد به مواد مخدر و مشروب  علاوه بر رساندن آسیب های جدی جسمی، سلامت روح و پایداری فرد را در مبارزه نشانه می‌گیرد.

فراموش نکن سلامت روان من باید برایم قدرت حرکت ایجاد کند تا نسخه داروهای آرام بخشم، چرک نویس مقاله‌های آزادی‌خواهانه ام باشد.


توجه به خود و تکان خوردن تنها یک لحظه را می‌طلبد و آن درنگ خواستن است و در آمدن از پوسته بی‌حرکتی و کرختی که جان را فرا گرفته یا گذر از اندیشه  و خاطره‌ی ظلمی که روح را چنگ می زند، می تواند لحظه رهایی بخش باشد.
سکون هیچ گاه پیروزی به همراه نخواهد آورد چرا که با بی رمقی‌اش مغز و اندیشه را به افول می‌کشد و جسم را به سراشیبی نابودی سوق می دهد.
از همین روست که قدرت تغییر و نفوذ بیان یک ورزشکار یا هنرمند می تواند صد چندان باشد. در چنین شرایطی ست که افراد حتی می‌توانند قانون‌های نابرابر مکتوب شده و مسلم دولت‌ها و حکومت‌ها را جابه‌جا و محو کنند.
و این چنین خواهد شد که زنانی که ناملایمتی‌های بسیار دیده‌اند، می‌توانند ذات زنانگی خود را در زایش عشق و زندگی به جهان بچشانند.


مژگان حاصلی

۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

درباره‌ی ما




ما معتقدیم بی‌حقوقی زن، نابرابری و ستم بر زن مشخصه جهان معاصر است. مذهب، فرهنگ، مردسالاری و سودی که از کار ارزان‌تر، بی‌تامین‌تر و کم‌ارج و قرب‌تر زن در مقایسه با مرد تولید می شود، زن را همه جا و در تمام شئول زندگی فرودست و کم حقوق می کند. "رهایی زن" خود را متعلق به جنبش آزادی و برابری می‌داند که برای رهایی زن از تمام اشکال ستم و بی‌حقوقی در هرکجا و هرزمان، فعالیت می کند.
این مشاهده همگان است که فرودستی زن مشخصه همه جوامع امروزی  است. اما موقعیت فرودست زن در محیط‌ها و جوامع مذهب زده و اسلام‌زده، ابعاد هولناک و دهشتناک‌تری دارد. بطوری که خشونت و سلب ابتدایی‌ترین حقوق انسانی زن در چنین محیط‌هایی جز لایتجزایی از زندگی آن‌ها از کودکی تا مرگ است.
"رهایی زن" کسب و مبارزه برای برابری و آزادی را از وظیفه خود می داند. رهایی زن اما دفاع از حقوق زنان در ایران و محیط های اسلام زده را بخصوص در صدر وظایف خود قرار می دهد.

به اعتقاد ما حقوق زن جهانشمول است و مقید و مشروط به هیچ تفاوتی چون سن، طبقه، زبان و فرهنگ، یا مذهب و عقیده و ملیت،  نژاد و رنگ، و میزان توانایی و ناتوانایی نیست. هر قانون و تئوری، از جمله تئوری "نسبیت فرهنگی" که حقوق زن را به عواملی چون فرهنگ و مذهب و .. مشروط و محدود می کند، قانون و نظر و تفکری در خدمت حفظ فرودستی زنان است. سازمان رهایی زن در دفاعش از حقوق همه زنان مبارزه با تلقیاتی چون تئوری نسبیت فرهنگی را وظیفه خود می داند.