۱۴۰۱ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

میزگرد ویژه جنبش رهائی زن به مناسبت هشتم مارس

ویدا ساغری و ساره نبیل از فعالین حقوق زنان افغانستان، رسول بداقی از فعالین فرهنگیان ایران 



http://www.rahaizan.tv/2022/03/march-8th-roundtable-with-wida-saghary.html

روزجهانی زن را امسال در شرایطی گرامی میداریم که زنان افغانستان و ایران یکی از سیاهترین فصول تاریخ معاصر را تجربه میکنند و در آنسوی مرزها در اکرائین مردم و بخصوص زنان و کودکان  به آتش جنگ ابرقدرتهای بزرگ و کوچک میسوزند و آواره میشوند

از یکسوی ما شاهد توحش طالبان در افغانستان و ایران در حق شهروندان و بخصوص زنان هستیم و از سوی دیگر مقاومت، همبستگی و مبارزه متحد زنان افغانستان و ایران را تجربه میکنیم. در میزگرد رهائی زن با حضور فعالین حقوق زنان با بررسی چالشها و دستاوردهای جنبش رهائی زن در افغانستان و ایران روز جهانی زن را گرامی میداریم. در خدمت میهمانان عزیز ویدا ساغری و ساره نبیل از فعالین حقوق زنان افغانستان، و رسول بداقی از فعالین فرهنگیان ایران و مدافع حقوق کودکان و زنان از ایران خواهیم بود.

 

مینو همتی: بعد از روی کار آمدن طالبان، وضعیت حقوقی زنان در چه سطحی است و مبارزه زنان برای احقاق حقوق شان با چه موانعی روبروست ؟

ویدا ساغری: البته این اولین بار نیست که زنان افغانستان به چنین خلا حقوقی دچار میشوند و بدون ضمانت های اجرایی و قانونی در زندگی شان باقی می مانند. این بار دوم است که امارت اسلامی را در افغانستان تجربه میکنیم. نظامی که هیچگونه حقوقی از عدالتهای اجتماعی را برای زنان افغانستان قائل نیست. متاسفانه زنان افغانستان از تمامی حقوق عام وخاص خود محروم شدند . مثل حق کار و اشتغال ، حقوق خانوادگی مثل حق حضانت کودکان یا طلاق دو طرفه .... همه حقوق خاص و عام خود را در بیش از 6 ماه است که از ادست داده اند . بدی کار در این است که زنان افغانستان مظلوم و فراموش شده اند. بطوریکه هر بار زنان و دختران معترض ما به زندان میروند ما تنهایی خودمان را بیشتر احساس میکنیم. بی کسی خود را در دنیای امروز احساس میکنیم. دختران ما روزهای متوالی در اسارت باقی می مانند بدون آنکه هیچگونه حق دفاع از خود را داشته باشند.

مینو همتی: در رابطه با مبارزات حق طلبانه زنان افغان در داخل و خارج برای آگاهی رسانی از وضعیت زنان افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این اطلاع رسانی را کافی میدانید؟

ساره نبیل: با تشکر و سلام به دوستانی که در این جمع هستند اول بگویم که بیشتر سیاستهای نابرابر دنیا از زنان قربانی میگیرند بخصوص افغانستان و ایران . در حالیکه انسانها قادر شدند به کره ماه و مریخ  بروند متاسفانه امروز زنان با روی کار آمدن یک گروه تروریستی در افغانستان از حق تعلیم و تربیت که جز حقوق اولیه و ابتدایی هر انسان است محروم شده اند. در سال 2001 با روی کار آمدن طالبان ، زنان با برقع ها چهره و صورتشان را پوشیده بودند و حضور فیزیکی شان از جامعه حذف شده بود. اما بعد از شکست روس ها در افعانستان و روی کار آمدن مجاهدین که از نظر ایدئولوژی مثل طالبان بودند و بعد از سقوط دولت افغانستان متاسفانه طالبان حاکم شدند و اگر بخواهیم 20 سال پیش را ببینیم از آنروز مبارزات زنان افغانستان به مرحله جدیدی وارد شد. امروز زنان افغانستان چهره بدبخت و مظلوم نشان نمیدهند. چهره جدیدی از زنان افغانستان به دنیا معرفی شده است . زنانی که قدرتمند هستند. زنانی که حق و حقوق خود را میدانند. ما مدیون زنانی هستیم که طی 20 سال مبارزه صادقانه به اینجا رسیده است. زنانی که روبه روی طالب ایستادند و حق شان را خواسته اند. زنان افغانستان به این آگاهی رسیدند که برای مطالباتشان بجنگند و صدای خود را بلند کنند.

مینو همتی: نقش فرهنگیان و آموزش و پرورش در مبارزه با کودک همسری و قتل فجیعی که اخیرا اتفاق افتاده است چیست ؟

رسول بداقی: عرض ادب و احترام خدمت شما و همکارانتان و همچنین میهمانان گرامی؛ هشت مارس را به تمام بانوان جهان بویژه فارسی زبانان ایران ، افغانستان و تاجیکستان شادباش میگویم . امیدوارم آغازی باشد برای رسیدن بانوان به حقوق شان . فرق بین انسانها و سایر موجودات این است که انسانها با کمک سیستم فکری که دارند بخوبی تحت تعلیم و تربیت قرار میگیرند و این تربیت در ابتدا با خانواده آغاز میشود و سپس در آموزش و پرورش ادامه پیدا میکند. آموزش و پرورش آغازی است برای هم نوع تربیت و هم تربیت اجتماعی. یعنی وقتی کودک در خانواده است معمولا چهره های تکراری را می بیند اما در کوچه و خیابان و مدرسه از جمله در جامعه همان تفکراتی که معلم ، همبازی ها و همکلاسی ها به خورد بچه میدهند از آنجا شخصیت کودکان شکل میگیرد. بی شک ، تربیت در آموزش و پرورش بسیار موثر است. نوع بشر بر روی پله هایی گام میگذارد که تجربیات گذشتگان بوده است . ما هم از این تجربیات بی بهره نیستیم. ما اکنون در حال تکرار تجربیات گذشتگان مان هستیم. اما معلم باید پیشگام باشد نسبت به تجربیات. معمولا نوع تربیتی که با کودکانشان دارند سنتی است نه علمی. یعنی همان تربیتی که از پدر و مادر خود آموخته اند را انتقال میدهند. من یک نظریه ای را ارائه داده ام اینکه برای آینده آموزش و پرورش ، مادران باید علوم تربیتی را بطور تخصصی یا نیمه تخصصی یاد بگیرند. چون علوم تربیتی مبتنی بر علم روانشناسی است و این تربیت باید علمی باشد. یعنی در سن 18 سالگی که پسرها به سربازی میروند دختران نیز باید این علوم تربیتی را بیاموزند تا فرزندانشان را بر اساس علوم تربیتی و روانشناسی تربیت کنند و از علوم جهانی بهره مند شوند تا از پیشرفتهای اجتماعی دنیا نیز باخبر باشند. این بطور قطع میتواند بر سرنوشت بشر نیز تاثیر داشته باشد. هر خانه ای باید یک مدرسه باشد و هر مادری یک معلم. اگر این علم آموزش داده شود ما دیگر فجایعی مانند سربریدن دختران و یا کودک همسری  را نخواهیم داشت. اگر به زنان آموخته شود که حقوق شان چیست او میتواند مطالبه گر باشد حتی تا پای زندان یا مرگ ، چون هیچ تفاوتی نیست بین کسی که کشته میشود یا حقوقش ضایع شود. در واقع وقتی حق کسی ضایع میشود فقط جانش را نگرفته اند بلکه حقوق انسانی اش را گرفته اند. اگر به دختران بیاموزند که حقوق شان چیست به نظرم شهامت بیشتری خواهند داشت. این نقش را معلمان باید ایفا کنند. اگر خانواده نمیتواند ، آموزش و پرورش و معلمان باید این نقش را انجام دهند. اما در ایران و شاید در افغانستان متاسفانه همین تعلیم و تربیت هم زیر پوشش سیاست رفته است. آن معلمان یا خودشان آگاهی ندارند و یا در همان سطح بزرگ شده اند. یا اینکه از سیستم حکومتی خشنی که حاکم است میترسند. لذا به هر شکلش کودکان و نوجوانان از آشنایی با حقوقشان محروم هستند. معلمان پیشرو و نترس، شجاع، دلاور و آگاه باید به کودکان ما یاد بدهند که حقوقشان چیست . حقوق تو چیست ؟ تو یک انسانی و هیچ تفاوتی با یک مرد نداری. تو هم کار میکنی ، هم نفس میکشی ، هم زنده ای و هم در این جامعه نقش داری و تلاش میکنی . اگر این موضوعات را به کودکانمان یاد دهند در طول 12 سال با نسلی روبرو هستیم که با هیچ مستبدی قابل مهار نیستند.

مینو همتی: پس از ورود طالبان در آموزش و پرورش دچار چه تحولاتی شده است ؟ و با توجه به تفکیک جنسیتی در سطوح آموزشی و دروس ، آیا پدران و مادران هراسان هستند یا خیر؟

ویدا ساغری: چند ماه اول که دانشگاهها و مکتب بسته بودو خودشان هم نمی فهمیدند که چگونه باید باز کنند. و بعد از چند ماهی دوباره به مکتب و دانشگاهها فراخوانده شدند. حدود 60 درصد معلمان با ملاهای مساجد عوض شدند. ملاهایی که خطیب و موذن بودند. مضامین دینی و اجتماعی را برعهده گرفتند و همچنین تاریخ ، جغرافیا و ادبیات. ساعات مضامین علمی تقلیل داده شد مثل ریاضی که قرار است 4 ساعت در هفته باشد به یک ساعت رسیده بود اما ساعات کلاسهای مذهبی به 4 تا 6 ساعت در هفته افزایش یافت. این چیزهایی است که ما افغان ها تجربیات آن را زیاد داریم. متاسفانه در دوران مجاهدین بیشتر شاگردان مکتب و دانشگاهها به ملاها و آخوند دینی تبدیل شدند و ما به شدت مهندس و دکتر و شیمیدان ، تاریخ دان و یا کسانی که علمی باشند کم داشتیم. دوباره همان وضعیت غیر علمی و غیر اصولی انجام میشود و از این لحاظ فعلا فجیع ترین وضعیت تحصیلی را داریم. از لحاظ ارزشی هم همین 48 ساعت گذشته در رسانه ها نشان دادند که محصلان از بوت های بند دار استفاده نکنند . آستین های بلند بپوشند و دختران موهایشان دیده نشود و اگر میتوانند برقع بزنند. تعدادی از زنان و مردان نهی از منکر که سابق وزارت زنان افغانستان بود گماشته شدند تا این چیزها را گوشزد کنند. و اینان طبق اصول شرعی ابتدا نصیحت میکنند و بعد کمی شدت را بیشتر میکنند و تا سرحد شلاق زدن و کشتن هم پیش میروند. و اینکه مردم چه تصمیمی در قبال این وضعیت دارند ، مردم دو طیف هستند: یک طیف میخواهد به هر ترتیبی شده درب دانشگاهها و مکتب باز باشد و امیدواری وجود داشته باشد که فرزندان ما یک تعلیم و تربیت استاندارد داشته باشند ولی عده ای بسیار هوشمندانه تلاش میکنند این حوزه ها را تحریم میکنند و ما در کنار این تحریم ایستاده ایم. چون جز زیان مغزی چیزی برای  دانش آموزان ندارد. من فکر میکنم مادران ، پدران و معلمانی که در خانه ها هستند به مراتب سطح آشنایی با دانش و سواد بیشتری دارند تا فضایی که امارت اسلامی برای دانش آموزان ساخته است.

مینو همتی: آیا میخواهید به صحبتهای آقای بداقی و خانم ساغری چیزی اضافه کنید در ارتباط با مساله آموزش و پرورش.

ساره نبیل: البته دوستان صحبتهای خوبی داشتند من هم میگویم که تعلیم و تربیت نقش موثری دارد. اگر ما میخواهیم زنان قدرتمند شوند نیاز دارند تا اول با سواد شوند. با سواد شدن زنان ، ما را از شر گروههای افراطی و اسلامی نجات میدهند. وقتی انسانها با سواد میشوند و قدرت خواندن و نوشتن پیدا میکنند دیگر ملا و آخوند نمیتواند به آنها تعلیمات غیر علمی بدهند. در جامعه امروز افغانستان نشان میدهد که طالبان قدرت را گرفته اند در حالیکه خوشبختانه هنوز از طرف جامعه بین المللی به رسمیت شناخته نشده اند. فعلا در کل یک وضعیت نامعلوم و گنگ است. واقعا سخت است که وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و تعلیم و تربیت به حالت تعلیق درآمده است. اصلا معلوم نیست ما کدام طرف روان هستیم . از طرفی دولت طالبان قابل پذیرش نیست چون در تمام حوزه ها مشکلات خاص خودشان را دارند و به دلایل نامعلوم بودن وضعیت ، خانواده ها هم گمراه هستند که فرزندان خود را به مکتب یا دانشگاهها بفرستند یا خیر. من هم با تحریم موافق هستم چون فرزندان ما با رفتن به این مکتب ها و دانشگاهها بیشتر ضرر میکنند. چون همه تحت تعلیم طالبان قرار دارند و تروریست میشوند . چون حکومت در دست تروریست هاست . فرستان فرزندان به حوزه تعلیم و تربیت طالبان نه تنها فایده کوتاه مدت ندارد بلکه یک زیان بلند مدت دارد. به این دلیل وضعیت نامعلوم است و امیدوارم از این حالت سردرگمی افغانستان بیرون بیاید.

مینو همتی: دستآوردهای جنبش زنان را چگونه ارزیابی میکنید بخصوص در ارتباط با جنبش معلمان در راههای مبارزاتی که بر حق است.

رسول بداقی: دستآوردهای جنبش زنان در ایران و افغانستان متفاوت است. الان جامعه ایران به یمن ماهواره و همینطور فضای مجازی خیلی تفاوت داشته و روی کار آمدن سیستم ایدئولوژیک در ایران هم متفاوت است . ما 40 سال پیش این سیستم افراطی و ایدئولوژیک را تجربه کردیم. اما افغانستان تازه وارد این مرحله شده است. با ویدئوهایی که دیده شده طالبان دانش آموزان را به گلوله می بندند و یا مدارس را به آتش می کشند این یک نوع توحش است و انتظار قانون و انتظار رعایت حقوق از آنها نمی رود. اولین کاری که مردم افغانستان باید انجام دهند این است که با این حاکمیت مبارزه کنند که البته آشنایی با حقوق زنان هم خیلی مهم است. اما دستآوردهای زنان بویژه معلمان در ایران خیلی بالا بوده بویژه حضور زنان . مثلا 20 سال پیش می گفتند وظیفه زنان خانه داری است و همین حقوق که به آنها داده شود کافی است و راضی هستند. اما دیدیم که زنان به این حقوق راضی نبودند و اینروزها می بینیم که حضور زنان خیلی بیشتر از مردان است. شعارهایی که خانمها میدهند با حضور شان و تفکرشان گامی جلوتر از مردان هستند. سخنرانی زنان در جنبش ها به مردان نیز شجاعت میدهد تا به میدان بیایند. اگر چه ریشه ایدئولوژیک قوی هستند اما گستردگی کمتری پیدا کرده است. مثلا اینروزها در روستاها دختران کمتر تمایل دارند چادر بر سر کنند. و همچنین دختران در ایران حرف پسران را نمی پذیرند. گاهی اوقات یک حاکمیت راه را برای آزادی مردم باز میکند. الان شرایطی است که دختران به آگاهی رسیدند. رسانه ها و مدیاها در آگاهی رسانی جامعه جوان ایران نقش پر رنگی داشته است. اما نقش آموزش و پرورش در ایران بسیار کمرنگ شده است. این را حتی حاکمان این حکومت هم نمی فهمند. این از ندانم کاری سیستم حکومتی است که جوانان ما تابع فرهنگ و آموزش کشورهای دیگری قرار میگیرند. از هر نقطه بخواهیم نگاه کینم یک سیستم ایدئولوژیک اول به خودش ضربه میزند و بعد به فرهنگ آن کشور . آنها با روشهای نادرست و ایدئولوژیک خود فرهنگ ما را از بین برده اند و به هدف خود نیز نرسیده اند . فرزندان ما تحت تربیت و آموزشی قرار دارند که ما هم نمیدانیم کیست و چیست؟! بستگی دارد بطور تصادفی با کدام صفحه آشنا شده باشند. اگر آموزش و پرورش بود میدانستیم فرزندانمان تحت تربیت چه فرهنگی هستند و میشد یک الفبایی برای آن تعریف کرد. اما یک وقت میبینیم با آموزش و پرورش سری لانکا و یا ژاپن آشنا میشوند. دانش آموزان ما نه با ایدئولوژی حاکم آشنا میشوند و نه با فرهنگ سنتی و کهن آن سرزمینی که هستند. این تعلیم وتربیت ، پایه و اساسی ندارد. ما نمیدانیم کچای دنیا هستیم و در کجای فرهنگ انسانی هستیم .

مینو همتی: با نگاهی به ویدئوها و آنچه در رسانه ها دیده میشود زنان در جستجوی عدالتخواهی  و برابری طلبی و آزادیخواهی را میبینیم و این خلا بزرگی است بین خواسته زنان و مردان . چه راه حل هایی است تا مردان هم دوشادوش زنان این جنبش ها را در افغانستان همراهی کنند.

ویدا ساغری: من فکر میکنم مردانی که در افغانستان هستند پشت سر این زنان معترض ایستاده اند. مثلا هدی خموش نمیتوانست حرکتی بکند اگر شوهرش پشت سرش نبود. یا خانم دروازی با 2 بچه تا حد زندانی شدن هم پیش میرود اگر اعضای خانواده اش در کنارش نبودند. من که الان اینجا هستم بدون حمایت پدرم و برادرانم امکان نداشت. اگر قرار هست هم زن و هم مرد به صحنه بیایند ، زنان شلاق میخورند اما به مردان شلیک میشود و جانشان را از دست میدهند. و یک علت دیگر هم تفاوت در تفکر زنان و مردان در افغانستان است که در یک تناسب و مساوات نیست. اینکه مردان طوری دیگری می اندیشند و زنان به شکل دیگری فکر میکنند. اگر بخواهم حقیقت تلخی را بگویم اینکه زنان در افغانستان از مردان جلوتر هستند. دموکراتیک و آزادیخواه هستند و متمدن ترند. و این چیزی است که در 20 سال گذشته زنان و مردان نشان دادند. به خیلی از سنتهای بدوی و مذهبی زنان " نه " گفتند اما مردان هنوز به آنها پایبندند . جنگ در افغانستان با تمام جاها فرق میکند. حدود 50 سال است که ما مکتب می سازیم اما مذهبی ها آنرا آتش میزندد. صحبت درباره سینما و فرهنگ سازی بسیار خطرناک است. بچه های ما بیش از 10 سال است که سریال های مزخرف و خشونت بار هندی و پاکستانی را میبینند که در آنها زنان تمکین میکنند و نشان میدهد که زن خوب باید سر به زیر باشد و خانواده گله ای داشته باشد و برای همه یک کارگر مفت باشد. حتی زمانیکه یک حکومت داشتیم اما قانونی برای جلوگیری از خشونت و جرائم نداشتیم. در افغانستان بطور خاصی تمام سیستم های فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و تربیتی در خدمت حکومت قرار دارد که انسانهایی خشن و عاری از دانش و بسیار نامرتب برای آینده تربیت میکنند و ما باید روی این بحث ها تمرکز کنیم.

مینو همتی: در ایران 40 سال است که زنان تحت فشار حکومتی مقابل حجاب اجباری ایستادند . حمایت خانواده ها چه جایگاهی برای این جنبش ها و اعتراضات دارند؟

ساره نبیل: مبارزه کار یک روز یا دو روز نیست که سریع به آن برسیم. مبارزه یک راه طولانی و دراز است که شاید تا نسل ها طول بکشد. مبارزات بالاخره نتیجه خود را دارند. البته یک نکته را باید اضافه کنم اینکه مبارزات زنان افغانستان نه حمایت بین المللی را دارد و نه حمایت منطقه. متاسفانه با عرف و سنتهای ناپسند که در جامعه هستند و تعدادی هم از طرف خانواده حمایت ندارند. اما خوشبختانه تعدادی هم هستند که از طرف خانواده حمایت میشوند و در مبارزات تنها گذاشته نمیشوند. من مطمئن هستم مبارزات زنان افغانستان و همچنین ایران روزی جوابگو است . امیدوارم که روزی  این مبارزات به نتیجه مطلوب خود برسند.



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/04/rahaizan-shomareh-103.html
 

 

۱۴۰۱ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

اول ماه مه روزجهانی کارگر

 يكم مي را من نه در ذهن خود ، به جيغ مي كشم 

نه گوش هاي طبقه ام؛ كه ، گوش هاي سرمايه را كر كنم 


هوشمند غفاری

كارگران بدون كار و دارای كار ، دریك موضع مشترك،یعني "نفس كشيدن" ، آنهم "عاريتي" و "موقتي" و نه در بستری از زندگي آزاد بلكه دربند و اسير دست ساختار سرمايه و در تسلسلی معيوب از مزد و بردگي مدام گرفتار.

"رفاقتي" ، نه "رقابتي"یاری رسان در راستای "رهايی" اند. عميقا با رابطه ای از نوع معادله  ی همراستا، براي تجميع نيروهای حركت در پيوند. نه ضد هم هستند و نه عليه هم . ايشان تداوم نفس را وابسته به یكديگر برنامه و اجرا گرند.

انسان هايي كه هيچ داشته، ثروت، سرمايه و اندوخته ای درخور از رسته های مالی و پولی و اعتبار و امكان در هيچ یك از تمثيل ها و تعريف های موافق و سازگار با اصول و سياق و روال سرمايه ی سرمايه داران را در ذهن ها و دست هاي پُر از قدرت شان نداشته و پی نگرفته اند. پس، بايد تخمين های اساس كار را برای ادامه ی بقا ، فراتر از نوع و حيطه های قدرت در دست سرمايه ، مشوق ، تعالی و ترقی گر باشند و آگاهان، نيازهايی نه برای بهبود و ارتقای رفاه، كه صرفا برای تامين و ادامه ی آن نفس های سخت در ركابی بر توليد ارزش مازاد را برای سرمايه دار، بسيار منظم كه حكايتی عميق و فهيم كرده باشند.

پس، طبق پيش فرض های تراووشی و تكوين از سرمايه، دال بر اسلوب و نظمی بر پايه، به جهان ما تحميل و نيازمند، به هر نوعی از كسب درآمد ناشی از اجرای هر كاری از رسم خط استثمار را از همه ی هم طبقه ای های ما، در انظار یا نهان، اما شديدا بيانی واضح و مبرم كرده باشد تا كه اين تنها راه موجود باشد و اين را بشدت نهادينه از انگاره، كرده باشد.

و اگر راهی ديگری هم بر خود متصور نباشيم، هرچند كه از مشیّت و حمايت و اصرار عظيم و عميقی از طرف آن نيروی مُهلك از سرمايه و تحميل از هر جهات او بر ما را خاطر، كه ماهم به نوبه ی خود، ترميم گر، بازتوليد و استمرار بخش آن بوده باشيم!

طبق آن روال های از تزريق تصور، ذهنيت، حس و حتی عاطفه؛ كه، تحت نوشتار منظومه ی بينش، بر پيكر روح اجتماع طبقه و گسترش و بست توسط بنيان های آموزش و مبلغ گری و یا ساير كلیات اجزای اقدامات و مقدمه و مؤخره سازی های "عُرفی" ، "قانونی" و "ترجيحی" از تاريخي تا معاصر و چه افسانه تا واقعي ، نظير اقوام ، جنسيت ، زبان ، لباس ، سبق تاريخ ، نشان جغرافيا و بوم و ... از انسان ها را بر حوزه های محل تا منطقه و جهاني حضورش ، طوری پيش مي برد كه مهندس كلام و اجتماع، او در طبقه ی پايين را با عمل گسترده و شبانه روزی و اكثريت هر دو دسته ی بيكار و دارای كار را باورمند به "اجباری، بدون هيچ راه حل" در "رقابت" براي چيرگي در فروش، معادله، معامله و معاوضه ی آن انواع ديگر سرمايه (ي خود)؛يعنی وجود و عُمر و ذوق و انگيزه و استعداد و داشته و برنامه و ايده آل ها و آرزوها و رؤياهاي دوران ، از كودكي ، نوجواني تا كهنسالي ویا از بُعد نيروی بدن ، فكر، مهارت و تجربه از فنون و قدرت اجراي تخيل هاي خلاق و امثال را به دستگاه سرمايه ، آنهم بایك تعويض و معاهده ی تلخ و ننگين و گويا اختياري؛ اما "تاريخي" و حاصل از چانه ها و رقابت هاي نيروی قدرت ناشي از حجم سرمايه اي رايج به سبك دارندگان فعلي طبقه ی بالایعني سرمايه را در مقابل اخذ و دريافتی از مقداری وجه (پول) و حتي "بوس" ، براي تهيه ی مايحتاج و ملزومات مادي اوليه حيات و بقا، به وسعت امكان تا چند ساعتي ، روزی در آنطرف تر را در وضعيت قرار مداري یكطرفه و در فرآيندي كه بايد نهايتا آن كفه ی سود عظيم ارباب رايج است كه بايد و حسابي سنگين تر و بسيار هم سنگين تر از هر گونه كفه ای از تمايل های نيروی كار را تامين سركوب و ادامه ی بقای كار زورمزدي را تضمين كننده باشد؛ در حاليكه اين خود طبقه ست كه همان مايحتاج ها را هم توليد مي كند!


پس اين تصور كه "راهي برايمان غير از تن دادن به اين بردگي ، هرگز موجودیا كه صادق نيست" را عامل اصلي اين تسليم به بازتوليد از خط استثمار و رسم مازوخيسمي او، همان "دگر آزاري محرز شده"ی سرمايه ، بر تن و سر خود طبقه ی مایعني "طبقه ی كارگر" را كه استمرار داده باشيم!

اينگونه ست كه حقيقت معامله و معاوضه ی قسمتی از مغتنم ، عزيز و شيرين خود با سرمايه و كار را نهايتا و با هزار زحمت و رنجي از شكنجه ای طولاني را در اسارتي عميق، همچون مراسم و مناسك معروف و پرطرفدار عبادي مقدس، براي آن خدايان سنگي ویا غيبي، در عبادتگاه كار و توليد، اجرايي از سجده ها كرده باشيم و خود را كت بسته ، تسليم بردگي و بندگي خداي عيني سرمايه، فراي هر انديشه در ذهن و برنامه ی ممكن بر زمين سفت هم!

اينجاست كه اين مای خود كرده ی مجرم ، عليه كل منافع و حق برابر طبقه ، "معلومِ تكليف" و "تعيين موضع" از هر كُنش، ناكُنش و بي كُنش خود، در قالبي از تسليم را ايجاب كند! چونكه اين تعيُن غير مايي ، از جنس جنگلي ست كه قوی ها، ضعيف ترها را بخورند، بدرند و تكه تكه! و غنيمت در ادای نذر، در بنياد سلول و حيات و سودای شور طول بقای نه جانوری كه خدايی بر زمين و آسمان ما را هورت كشان، اين كاسه های خون رقيق نمكين ما را به به و چه چه كنان ، هی بالا كشند! 

شايد اين ماييم كه خود را مكلف به رويداد اين "خطای بزرگ" در تسليم سر تا تن خود كرده باشيم!  چرا كه اين "سيب" را حتما بايد "گاز زنيم" و گرنه كه جدمان آدم كه چنين خبطی كرد و ما نوادگانش هم حتما، به اين تبع و ماهيت، پس محكوميم و حتي به همان سرنوشت! آنهم در دوران باطل تسلط رجيم شيطان ، بر زمين و لابُد حتما به ناچار و ما همچون ارباب هايمان، لعنت شدگان همان خطا در تقليدی از فرا تاريخ مادرِ لعنتي مان "حوا" ست كه بايد گرفتار! 

اين اعتقاد به "لعنت شدگي" از اركان بقای سرمايه، یعني طبقه ی كارگر چنان است كه، مي بينيم سرمايه و ما، هنوز بايستی در شمايل دوطبقه ی دارا و ندار آن ، در تضاد و مسيری هرچند از تنفر و یاس در پيكار عليه اين واحد از جرم واحد و منشور شدني اما عجيب یكطرفه بنفع سرمايه اما، به هر حال گرفتار شده!

بالاخره، طبق اين بازار لعنت آباد، نفرينی شده كه بايد یكي از ما دو طرف ، قرباني آن شود! تا آنیكی، ماندگار ! 

يكي از ما ، بايد باقي و صالح و وارث "تاج و تخت" منحوس زمين پدری گردد!  كه قاعدتا او ما نيستيم!  چون "ما" از آن گناه جدمان آدم "توبه ی هميشه و عظيم"  را پيش گرفتيم و دم به نوای تحمل اين زجرهای فلاكت ناشي از "خطای بزرگ" نسپارديم تا آن اربابان و شياطين در خدمت و مسلط، خونخور و خونخوار، تنها ظالم اين عالم شده باشند؛ تا همه ی دنيای ستم را، آنها درنورديده و اصلا سركشند، نه ما كه توبه كار !

و اين طبقه ی سرمايه ست كه گرفتار "تاريكي" و "جهنم" ناشي از لعنت خداوند، بايد قرباني شود!یعني تا هميشه به اين دره ی دٓرٓك نه دٓرْك ، از رفاه و تملك بر زمين را واصل و ندامت گرداند! ما كه سلحشور و پيروز جشن همجوشی امزجاج پارتی با فرشتگان چارلي خدمتگزار و ساير از هم طبقه های بينوايان مان را در آن فرای از زمان و تاريخ زميني ، كه بر عرش اعلای بهشت خدای آسمانی ، به خوشبختی مشغول شويم كه آنهم فقط با "مرگ"ی صليبي به امكان نهايي خود كه رسد .

پس، اين گونه شد كه ، سير و سيكلی از  تسلسل معيوب و خطا، تا به اين لحظه ی ما و شما ، تكرار و تكراری از مكررات فوق را برای گريبان ما كارگر و طبقه ، هنوز مي توانند كه مهيا شده، داشته باشند و هر كسی با بهشت ها و جهنم ها و لعنت ها و فلسفه های انتزاع از جهات بدی و خوبی اين جهان لعنتی و خود كرده را نه فقط خودساز كه متاسفانه تا اين لحظه، عاقبت كرده باشد!  

طبقه شبيه جمعيت طبقه ی آشويتس در دست نازی سرمايه ست كه ، منتظر زنگ باز شدن درهای گلخانه ی متروك اتاق گاز به انتظار معجزه ای برای فرار و نجات اند اما، شايد بعد از افول امكان اتمام ثمردهي از كار بيگارشان! بله، بواقع تا ما بتوانيم بحد نهايی ممكن برنامه شده مستهلك و مصرف شويم ! پس طبقه ی سرمايه كه فربه تر، ثروتمندتر و مسلط تر؛ و ما كه همچنان اسير !


اما آنسوی ميدان و در طرف سرمايه ، انگار نه آسمانی و نه زمينی ! نه حياتی هست و نه اصلا مماتی! انگار همين دنيای تيره كه به رنگ كمينی از خاكستری ست برای طبقه ی ما تصور و برای آنها همان بهشت گمشده ی ماست و نميدانيم كه آنها اشغالش كرده اند! بهشتی بر گرده، پشت و دستان ما! كار ما! ساخت ما! پس یعنی اين حال و احوال ما براستی عامل سيه روزی و لعنت ابدي و نابودي سرمايه داران است؟یعنی اگر ما از اين پُست لعنت زده ی كار مزدی و توليد، سر باز زنيم، ايشان هم به بخشش و مهربانی و جاودانگي خداوندی آسماني ما دچار!؟ 

پس اگر چنين نكنيم و قصاوت به اين حد نهايت پس نبريم ،یعني ما مجرميم! اگر، مامور سرمايه ی اتاق گاز را برای پايان دادن اين شكنجه ی از بيگاری، فرا نخوانيم و اين مامور اهرم، نيايد و كارش را در كمال، تمام كند و ما كارمان رایكسره كنيم!

منتظر مانده ايم و باز در دل خود مي گوييم پس چرا نمي آيد! چرا آن شاسي لعنتي گاز را اهرم نمي كند تا ماحصل جرقهی برق و گاز، جان ما را تا به بهشت در آسمان عرش، آسانسور كند! كه، ناگهان و در همين اثنا، بر صفحهی مجازي ماحصل از عصر انفورماتيكي مان و روي نمايش ديوايس ، به مایادآور مي شوند كه "نه جانم" الكي كه نيست ! ما "مالك" كار شماهاييم و خود ما براي تو بايد زمان اين حادثهی بزرگ را تعيين فرماييم !  

اما، واقعا چرا ما نيروی صدايی نباشيم كه نجواي خود كند ، پچ پچي و گفت و شنودي اندر پرده خود ، كه و آنگه كه ، سينی ستمی بر زمين ، صدا ها كه گوش ها كر افتد و دهان های ذهن و حس و ادراك باز كند كه "آخه فلك زده" ، زندگي در حتی مثال، حقير كلبه ای جنگلی، در ميان طبيعت وحشی و دارای تمام سختی و خطرات بالقوه و بالفعل قابل وصف و تخمين ، كه شايد بسی راحت تر و حتی سالم تر و ساده تر و گواراتر ، با طول عُمر بيشتری از آنچه بر سر خود، كه هم اكنون داريم می آوريم، باشد!

بگوييم و داد زنيم: ای سرمايه ی نازی؛ مگر تو دقيقا چه كسری از رفاه یا سلامت ، رشد و آينده را برای مای "فلك زده" های برده ی اسكان شده ات در اين طبقات عميق و منظم مزدی بيقرار و قسطی و با حق به جانب از استعمار ، استثمار و استبداد را در قالب قوانين، بازار، بانك، تورم، نصب و ايجاد حاكميت های سر به خود و عليه ما ، در شرق تا غرب گيتی ، حيطه و حوزه ی حق اقدام خود معرفی ؟!

آيا نبايد فرياد كشيم كه ای قائله و قاعده ی خونخوری ، دقيقا به كدامين روز و وقت از روالت ، دلبستهی بردگی ات شويم !؟

نكند فريفته ی جنگ های وحشيانه ات؛ كشتار روزانه ی هزاران كودك و زن و بزرگ و كوچك؛ نابودی بزرگ از انواع جاندار و بی جان طبيعت ویا نابودی تتمه ی تمدن نيمه ی فعلی، كه گويا ماحصل تاريخ صرفا گمشده ی پيدا شدهی تو؛یا به كشتار عظيم از عادت های مافيايی تو؛ به پايين ترين سن تن فروشی جنسی در كودكی و نوجواني من؛ به اكراينیا عراقیا افغانستانیا ويتنامیا ليبيیا ايران، یمن، سودان، برزيل، شيلی، نپال و فلسطين و لبنان و آفريقاي من؟ یا به امنيت غذايی جهانی تو؟  نكند به روند رشد از تمدن تو؟  به آن شفافيت سياسی و خوشنامی سياستمدارانت ! ها ؟ به كدامشان !

به كدامشان دل خوش كنم!؟ شارژ و پُر انرژی و مخمور كه شيدا ، به اين ادامه ی راه بی پايان تسلسل معيوب استثمار من ، تن و پا كه هيچ، دل و قلوه و دماغی خيره كننده نثارت دوباره و دوباره دهم !

تو، برنامه ی "نفس كشيدن" را بر اصلی بنا كرده ای كه "هرچه بيشتر دارايی و بهره ی بانك و انبار سود غارتی از طبقه ی ما و حاصل تك تك نفس تك تك ما را داشته كني" تا مسجل بقا شوی! پس هوا را هم "پولی" كردي! كه، خودت چاپش ، اعتبار بخشي اش ، تخمينش ، مافيايش ، وزنش، بورسش و بانك و بيمه اش را پادشاهي مي كنی!

تا كه "زنده ماندن بيشتر خود" را به اين طرح و اجرای داروينی، اين تو باشی كه مسلط شوی و حتي هنوز هم بشدت بيشتری اين مسير نكبت را همچنان ادامه داده باشی!


تا بتوانی با اين قوانين نوشته و خلق شدهی كثيف، مضحك و احمقانه ات، بنفع و بقای خودت ، خود را مرتب و مستمر بازتوليد و توليدمثل تصاعدی كنی و مای طبقه ی كارگر كه عامل اصلی اين رشد و دارايي هايت هستيم را همچنان و تا هميشه از اين خُمره ی عسل پادشاهی و رفاه و امكان از ايجاد باد نفاق در طبقه ی ما و كار ما، محروم نگه داشته باشی! 

تو اول من را همچون گوسفندان چوپان كدخدا ، سوا و نشانه گذاری و به چرای فكری در ناتوانی انسجام و هندسه ی تشكلم بری و سپس كار و بار توليد و توزيع و بازار را روی من تيك تاك و افتاده، تيغ مي كشی تا سود و منفعت براي فقط خود و هم طبقه اي هايت از پوست و خون و گوشت وجود من ، در "توليد" و از خودم ، نصيب كه شوی! تو "من" را در تنهاييم فقط، توان مصرف داری! در حال نزار و مريض روحم! شائبه ی قدرت وجودم! نامه ی نرسيده ناله ی خودم! خبر سايه ی غول و عنكبوتم!

حال اما درست سر اين بزنگاه، خود سرمايه كه، اتفاقا و معمولا جنايتكارانه تر از هر وقت و زمانی ديگر و تعمدا به اعتصاب در استخدام نيروی كار، اقدام های مقتضی سريع و جديد و وسيع تری را هم سر ميدهد و نوا و نمآهنگ؛ كه، نه از روي لج و احساس كينه توز و امثال ، بلكه فراتر و بر منطق و اساس نسبتی از "هوش مصنوع و كارشناس" و عالمانه كتاب ها و حساب های فرموله كرده ؛ از اسارت طبقه ی بنيان و در آن استخراج ها از معادن بيابان فكر و وجود جان من كارگر و كننده ها، اتفاقا كه دست طولايی نه فقط داشته و دارد؛ كه، هربار حرفه ای تر و دست در دست تر با بهانه گری های پاتختی ساز از سياسی و اغوان گروه وارگي های بزرگ و كوچك سرتاسری ، با اين وجود پس ها و پشت ها از پرده ها، اقدام به نمايش "خودزنی سرمايه واری" و اجبارش از "تعديل نيروی كاری"یا همان "اخراج " را تزويری برای صرفا طبقه ی ما می كند و حتی قبل تر از اين وخامت سازی ، بصورت فرمول هايي از "عدم جذب" های گسترده و محدود، نه سهوی كه عمدی و بازهم نه به نسبتي از كل كارگران جويا و نيازمند كار، كه از القاي بدنامی براي بيكاران طبقه را مشهود، دسته دسته كه سنت مي كند!

اما بعد اين نمايش های تاريخی بر صفحه ی سياست و اقتصاد صورتی از اين ارباب ها است كه فقط قيمت كالا ، خدمات و سهم سود سرمايه با هزينه ی تمام شده ای از احتكار مواد خام و اوليهی ارزان و قيمت بسيار جامانده تر نسبت به قبل، از سبقت شتابان قيمت كالا و خدمت و از قيمت خريد امروز كار از كارگر و خلاصه آن هزينه هاي مختلف بر توليد، كه هرچه كمتر! با فرماندهي و سرآمدی عامل اصلی و پيشران لوكوموتيو كمبود زير فقر مزد كارگران، كه كمر سرمايه را چه بيشتر راست ميكند و سبب بازتوليد و سودی فضايی در مدت هاي عجيب و غريب كم و فشرده ی اهورايی را موجب ميشود و اين "اي واي تحريم" گويي های محشر بيش از ٤٠ سال! كه خود و خدايش خوانده و خواسته!

تا ايجاد اين تورم های كهكشانی برای حصول رشد نجومي و حتی یكشبه ی اين شاهانه ی سرمايه و بازار سياست را فقط از جيب، مال، عمر، زندگي و قلب و تن و روح طبقه ی ماست كه بر می كند و اين ماييم كه وام های ابدی برای گرفتار شدن ايشان در دام همان شيطان و لعنت و نفرين و جهنم خدای آسمانی از بهشت زمينی را به آنها و به قيمت خودزني و نابودی و فلاكت و زجر زمينی از شيره جان و سرمايه ی وجودی خود و آيندگان طبقه مان را اهدايی اساطيری و بلاعوض و همچنان چون پيشترمان، به ادامه، یا كه نه !

چرا كه ما بايد به فكر در بهشت شدن و او در دوزخ شدن و بودن و ماندن و جاويد شدن در آن آتش مصفاي زمهرير شده ی عشق و حال گرفتار شده! بالاخره هرچه باشد و بقول زنده یاد سهراب، واژه بايد باد باشد كه حداقل بارانكی بيايد! البته از ابر نعمت های ما ساز! یعنی خود اين قرارهايمان هم معلوم نيست كه چطور و از كی و از كجا و چنين و با اين ازل و غزل از سرمايه بسته شده و او بسيار خوشبخت تر از اين صدور قرار برای نبود دسترسی ما به او و دارايي های چاپيده اش! پس، امكان فرار از مكافات ما تنيده در اين فراق عظيم شده .

اين همان فرق اصلی ست بين آن جهنم خوشبختي بر زمين و اين آسمان بهشتی در فلاكت و افلاس اين خدای بدبخت عرش و مرش نيكی ها!

او برای اين دوزخ ثروت ، از قبل تر بر خاك و آب و برق و دارو و گندم و برنج و چای و روغن و صابون و مداد و كمپوت و لوبيا و سنگ و برف و شكوفه و پرنده و چرنده و جهنده و خزنده و سيل و زلزله حتی، ولی مهمتر بكمك و از طريق اسارت و بنده كردن خود اين دوپای(انسان) بخت برگشته ی نيروی كار، البته با همت شركا و همدستان و هم پياله هايش و همزمان كرده های برهم كنش ليست بلند نزوج بيكاران و جنگ و نزاع داخلی خودطبقه اي با كارداران را شب ، خواب های رنگی رؤيايي ديده، كه مي كشد.

كه اين همان تعزيه ی تغذيه از خون و صدمه و تفكيك و تفاصل و انشقاق در طبقه ی برابر ما در واقعيت سرجمع از فلاكت و بردگی هايمان است كه به نمايشی از صحنه های متعدد اصلی لحظه ی آخر وداع ما با او، اما متاسفانه كه باز ممكن است به برده كشی مجدد موجب شود.

گويي جنگليسم از نابرابری، یك دو جين از هزاران طبقه ی تو در تويی ست و ما هم كه مثل هميشه در گروی گروه های هيدروكربن ها، پروتئين ها، اسيد های چرب پلاس و ديگر نوعش حلال در آب و روغن ها، بالتازار كش از راديكال های اسير و آزاد، گروه متفقين از محققين آدونزين منو تا تري فسفات، حمال های انرژی فرا سلولی نه T كه، شمع های موتور های Vی ديزل زغالسنگي پي سوز نه از كاميون های پشت مرز لهستان و اكراين و ناتو ها كه از كل ١٠٠ ميليارد خاكی از كارخانه ايي عظيم وجودی سلولي ام و ... است كه من باز بايد به چالشی از رهايی، بالاخره مجادله بر كشم!

پس بايد گفت و اشاره داشت كه هرچند و شايد كه راه های ديگری هم باشد كه حداقل در نزد خود و امثال خود و تلقين های تاكنوني ناشی از ستم مسلط بر طبقه ی خود زيرين و اتفاقا برای ذهنيت های خود، كه گويا و اما تا كنون  مفر ديگری متصور نبوده ايم و به احتمال نزديك به قطع ، معنا و مفهوم قدرت طبقه اي خود را بصورتی تلفيق از تلقين و شرطی شده گی بينش ذهنيتی، حاصل كار طولانی سرمايه بر طبقه ی ما را، شايد ناديده گرفته بوده ايم را كه اكنون بايد مشروط بينايی خود بنا گذاری كنيم !

اگر به همين نسبت از دنباله رويی و تبعيت از تابعيت در زمين ستم طراحي شده ی سرمايه و خصوصا طی مسافت طولانی تا مردن زير تبر كُند نان مزدی بدون سامان تشكيلاتی بر شور و شور جمعی هم ارزش یك به یك و فرد به فرد، یعنی شورايی گری را توصيه و توصيف عاجلانه همچون هفت تا تپهی رفيع از آزادی، بصورت سفارشي و تاكيد نمي شود كه نكرد!

ای زالوان بخوابيد كه سم مهلكي بجانتان انداخته ايم! آنتی تزی دوار به سنتز و به گل نشسته از غنچه و شكوفه های بهاری می و اردبيهشت! نه از آن بهشت وعده شده ی تمام هيچكدام از آن خدايان آسمانی بدسرشت!

كه ما خود خدای روی زمين سفت و همه كاره ی عرض كبريای توليد هست و نيستيم .

ما تپنده ی تپش های مست از سرشتيم .

بي فغان، جان به در آسمان و زمین نرستیم.

ما كارگريم با كار و بيكار از هر رده و شاخه و رشته و رسته و مام.

ساغر و ساقی، از ابر و درياهای عميق پيوسته.

تا رهايی كار و كارگر و طبقه از مرز صفر بنيان رسته.

"يك می" ، ١١ ارديبهشت را برای طبقه ام ، شادباش می گويم.




ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/04/rahaizan-shomareh-103.html

 



به مناسبت اول ماه می، روز جهانی كارگر

 

سرمایه داری قدی برای علم کردن ندارد

نسرین موسوی ایلخچی علیا

 

روز جهاني كارگر رسيد ، هر ساله با نزديكتر شدن اين روز  تمام احزاب و تشكلها و سنديكاهاي كارگري  با برپايي سمينارها  و تجمعات اعتراضي نسبت به وضعيت كار، رفاه اجتماعي و آزادي  صداي اعتراض كارگران  را به دنيا ميرسانند،    و فرياد ميزنند كه ديگر جامعه به زير پرچم سرمايه داري نميگردد، جامعه مانند بمب ساعتي ثانيه شمار پايان عمر  بورژوا را ميشمارد و خواهان مطالبات جامعه است جامعه اي برابر عاري از هر گونه تبعيض قومي  ، نژادي ، جنسيتي . 
اول مي درحالي روز جهاني كارگر شد كه بيش از صد سال و اندي پيش    هزاران تن از كارگران كارخانجات  با  اعتراض به وضعيت كار در كارخانجات  براي اعتراض به كاهش ساعت كاري از ١٤ ساعت به ٨ ساعت دوش به دوش  و پا به پاي هم به خيابانها آمدند آنها در آن روز نه اسلحه داشتند ونه نقشه آشوب در سر  آنها كارگراني با دستهاي پينه بسته و  رنجور  از  استثمار كارفرمايان خود نسبت به وضعيت كار معترض بودند زيرا كه  در برابر ١٤ ساعت كار حقوق منصفانه اي دريافت نميكردند . اين كارگران دوش به دوش هم ميخواستند صداي خود را به گوش كارفرمايان برسانند ولي داستان طور ديگري رقم خورد آن كارگران در اين  راه خون دادند و  بسياري از آنان به  جرم اين اعتراض  به زندانهاي طولاني و اخراج از كار محكوم شدند . به پاس گراميداشت آنان  اول مي روز كارگر  ناميده شد اما آيا به راستي بعد از گذشت بيش از صد سال  و اندي  كارگران در امنيت شغلي و رفاه اجتماعي قرار دارند؟ آيا از حقوق و مزاياي منصفانه برخوردارند؟  آيا سرمايه داري  چرخه صنعتش را بر وفق مراد كارگران ميگرداند؟  پس چگونه است كه  روز كارگر  هنوز صحنه اعتراضات و اعتصابات كارگران است ؟ هنوز هم كارگران دست خالي بدون سلاح دوش به دوش هم در خيابانها براي داشتن حقوق انساني خود اعتراض و اعتصاب ميكننند و در جواب گلوله، گاز اشك آور،  زندان،  دريافت ميكنند و يا تحت فشار شكنجه مجبور به  اعتراف اجباري در رسانه ها ميشوند و اغتشاشگر معرفي ميشوند . جاي بسي تعجب است كه هنوز در قرن ٢١  زنان كارگري  كه پابه پاي مردان كار ميكنند حقوقي كمتر از مردان دريافت ميكنند!  آيا اين به خاطر جنسيتشان است ؟  كه اگر اينگونه است پس چگونه كارهاي مردانه و سخت به آنها سپرده ميشود و ساعات كاري مساوي با مردان دارند؟  زناني كه  بسياري از آنان سرپرست خانوار هستند و گاهي علاوه بر بر فرزندانشان ،مادر و پدر خود را هم سرپرستي ميكنند.!  يا حتي زناني كه پا به پاي  همسرشان كار ميكنند چرا كه حقوق اندك كارگري با تورم و گراني جور در نميآيد فقر بيداد ميكند  و يا كودكاني  كه قبل از رسيدن به سن كار به دليل همان مشكلات خانواده و اقتصاد ويران جامعه ، كودكيشان را در پستوهاي كارخانه  كارگري ميكنند از تحصيل و بازي هاي كودكانه اشان محروم ميشوند در حالي كه دستهاي كوچكشان  چرخ سنگين سرمايه داري را ميگرداند  تنها يك سوم يا كمتر  از حقوق واقعي خود را دريافت ميكنند،چون كودكند، مانند زنان كه زن هستند . ميداني چرا ؟ چون سرمايه داري به تو  اجازه تنفس نميدهد. فرق ندارد مرد باشي يا زن،  يا كودك  ، گراني ، تورم ، مشكلات مسكن و مشكلات بهداشتي و درماني  ... را چاشني زندگيت ميكند راه نفست را ميبندد ،به خاطرهمين است كه  هنوز ساعت كاري ١٤ ساعت و بيشتر از آن وجود دارد ، كارفرمايان از پرداخت مزايا ، بيمه و .. فرار ميكنند.  استثمار بيداد ميكند،  سرمايه داري ميگويد  كارگر بايد هميشه گرسنه باشد ، تا  از ترس فقر مجبور باشد با ساز ما برقصد، كارگر اگر اينگونه باشد عزيز دردانه ي سرمايه داري است  كه اگر سرپيچي  كرد آشوبگر است  خوشي زير دلش زده اخراج است هيچ جاي ديگري برايش كار  نيست چون سركش است ، پس مجرم است  دلش بيشتر از مقرري سرمايه داري ميخواهد . چه سرمست است سرمايه داري كه مرد و زن و كودك همه تحت سلطه ي اويند و در اردوگاه اجباري او كار ميكنند ، مرد و زن و كودك  همه براي ناني بر سر سفره ، و سرپناهي براي خانواده در اردوگاهش  شلاق استثمار سرمايه داري را بر تن رنجورشان تحمل ميكنند گاه سكوت ميكنند و مانند بغضي آنرا فرو ميدهند، ولي گاه با مشتي گره كرده درهاي اين اردوگاه اجباري را از جاي در ميآورمد فرياد ميزنند ديگر تمام شد ، پايان تو نزديك است سرمايه داري .  امروز جامعه آگاه است  جامعه متعلق به همه ي مردمان است از هر طيف و جنسيتي، از هر قوم ، نژادي ،جامعه اي  خواهيم ساخت بدور از تبعيض و فقر و مردمانش در رفاه  و آزادي و امنيت زير پرچم برابري . كارگر  به معناي لغوي ثمر بخش هميشه ثمر بخش بوده نتيجه اينهمه قدرت گرفتن سرمايه داري از فكر و بدن و عمر  ثمربخش انسانهاي كارگري  از هر طيف جنسيتي ، سن و سالي است كه با بازوان قدرتمندشان چرخهاي صنعت را گردانده اند ، كه اگر يك روز دستي توانمند از اين چرخه بايستد جامعه لنگ ميزند امارحالازقدرت براي ماست طبقه كارگر  اينجاست كه ميگوييم جامعه را بما بسپار به مردمان كارگر خودمان خوب ميدانيم چگونه رفاه را بين تمام مردمان تقسيم كنيم سهم تمام مردمان از سود چرخه صنعت متعلق به همگان است نه فقط سرمايه داري . داستان طبقه كارگر را پاياني نيست ، تا زماني كه عدالت برقرار شود تا سرمايه داري كلاه از سر برندارد و در مقابل كارگر كرنش نكند ، اين داستان هرگز پايان نمي يابد تا زماني كه  روز جهاني كارگر در سراسر دنيا، بدون اعتراض و اعتصاب باشد آزادي و برابري برقرار باشد زيرا قدرت در دست تواناي كارگران است چرا كه كارگران برنده اين ميدان هستند  . آنروز  روزي است سرمايه داري قدي براي علم كردن ندارد .

زنده باد  آزادي و برابري ، و نه با استثمار كارگر  پيروز باد يك مي


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/04/rahaizan-shomareh-103.html
 

۱۴۰۱ فروردین ۱۷, چهارشنبه

متن سخنان سحر صامت در پارلمان سوئد




http://www.rahaizan.tv/2022/03/protest-against-taliban-ban-on-girls.html

آمنه با سپاس و قدردانی فراوان برای اینکه امروز من در کنار شما هستم. زندگی در یک کشور دموکراتیک امتیازیست که هر انسان برایش تلاش می‌کند. من سحر صامت با اصالت افغانستانی خبرنگار و فعال حقوق زنان. به تازگی  همراه با چند تن شبکه ایی را  به نام شبکه همیاری و همبستگی زنان افغانستان و ایران تاسیس کرده ایم

من با کشور اوکراین و مردمش که درگیر جنگ شده اند ابراز همدردی می کنم. و میخواهم بگویم که خود جنگ یکی از عوامل خشونت علیه زنان  در بک جامعه است. امیدوارم مشکلات و بدبختی ها هر چه زودتر در سراسر جهان خاتمه پیدا کند. امیدوارم دیگر هیچ انسانی تحت تاثیر جنگ قرار نگیرد.

برای ابراز همدردی  با قربانیان و به احترام کشته شدگان اوکراین لحظه ایی سکوت میکنیم.

با احترام به شرایط سخت سیاسی که در اوکراین جاریست، امیدوارم مشکلات جاری در دیگر نقاط جهان فراموشمان نشود. به طور مثال رخدادهای جدید در سوریه، فلسطین، یمن و کشور زیبایم افغانستان.

در یک کشور دموکراتیک هر انسانیتر حقوقی برخوردار است، تعهداتی را به آن جامعه دارد و همچنان از امکاناتی برخوردار است. برای همین من از فرصت استفاده کرده و میخواهم در مورد حقوق زنان و شرایط امروزه شان بخصوص از زمانی که گروه تروریستی طالبان تمام افغانستان را با زور تصرف کرده و  روی قدرت آمده اند حرف بزنم.

امروز تمام افغانستان در دست طالبان وحشی است. همه تحت تاثیر رفتار وحشیگرانه طالبان قرار گرفته اند اما در این میان زنان آسیب بیشتری را متقبل شده اند. این گروه تمام تلاش خود را می‌کنند تا به هر نحوی که شده زنان را از جامعه حذف کرده و به صورت سیستماتیک به زنان توهین کنند و تمامی قوانین اولیه حقوق انسانی زنان را  توسط قوانین شریعت شان زیر پا کنند. تا چند دقیقه بعد توجه شما را به یک ویدیو جلب میکنم و  بیشتر در مورد اینکه منبع قوانین شریعت طالبان چیست صحبت خواهم کرد.

طبق قوانین شریعت یک زن از لحاظ حقوق انسانی نصف یک مرد حق دارد. به چند نمونه از حقوق زنان طبق قوانین شریعت اشاره میکنم.

طبق این قوانین طالبان زنان فقط وظیفه بر طرف کردن نیاز جنسی مردان را دارند. آنها برای تولید مثل آفریده شده اند. زن برای تمیز کردن خانه و غذا پختن نیز آفریده شده است.

هیچ مرجع شکایتی برای زن در جامه وجود ندارد حتی اگر یک زنی چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روحی مورد خشونت قرار بگیر. طبق همین قوانین زن حق شکایت از مردی که او را مورد خشونت قرار داده است را نیز ندارد. اما مردی که طبق همین قوانین صاحب آن زن است، حق هر گونه برخورد و خشونت را دارد، زیرا او مالک است. این طرز تفکر چندش آور گروه تروریستی طالبان به زن و حقوق زن است.

این موضوع بر جهانیان آشکار است و هیچ کس در آینده نمیتواند ادعا کند که از شرایط سخت زنان و قوانین ضد انسانی طالبان در مقابل زن بی خبر است، هیچ کس.

اینبار طالبان با گفتن دروغ بزرگی به سیاستمداران جهان تحت تغییر دیدگاهشان به زن و حقوق زن و تغییر برخوردشان با زنان در جامعه سعی می‌کنند به حکومت وحشیگرانه خود مشروعیت ببخشند. اما بر زنان در افغانستان اتفاقات خیلی متفاوت تر از حرفی که طالبان به شما میزنند است.

به طور مثال اینبار طالبان زنان تحصیل‌کرده  مانند زنانی که در قوه قضایئه مشغول به کار بودند، زنان سیاستمدار و زنانی که دست به اعتراضات خیابانی میزنند را شناسایی کرده تا آنها را هم به صورت فیزیکی و هم به صورت روانی مجازات کنند. پس از به قدرت رسیدن طالبان تعدادی از زنان مبارز به صورت مرموزی  توسط طالبان کشته شده اند.

طالبان چنان ترسی از حضور زنان معترض و مطالباتشان دارند که شروع به بازرسی خانه ها کرده اند. طالبان تلاش می‌کنند تا با بازرسی خانه به خانه مدرکی علیه زنان تحصیل کرده پیدا کرده تا به همان بهانه آنها را دستگیر و مجازات کنند و در آخر زنان را به قتل برسانند.

در حال حاضر زنان هیچ منبعی برای دفاع از حقوق خود ندارند. دادگاهی وجود ندارد تا از حق آنها دفاع کند.

در این اواخر ما شاهد اینیم که طالبان زنانی را که اختطاف کرده اند را مجبور می‌کنند تا با نشر ویدیو دست به اقرار های دروغین زده و بگویند که آنها در مورد طالبان اشتباه فکر کرده، پس از معذرت خواهی از طالبان بگویند که دوست دارند زیر چتر  حکومت طالب زندگی کنند.

مدارک و شواهد نشان دهنده تبعیض آشکار میان حقوق دو جنسیت ث نقض حقوقم زنان و همچنان فشار طالبان بر سر قشر تحصیل‌کرده زنان  در سراسر افغانستان است.

به خاطر حضور طالبان در عرصه سیاست و جامعه برگزاری از روز جهانی زن در افغانستان امسال کاملا متفاوت بود. من به عنوان یک ژرنالیست و فعال حقوقی زنان رابطه نزدیکی باز زنان فعال در افغانستان دارم. فعالان حقوق زن و زنان معترض برایم پیام فرستادند که به خاطر مسایل امنیتی امسال ۸ ام مارس در افغانستان برگزار نشد و آنها نتوانستند به اعتراضات خود در این روز ادامه دهند.

از زمانی که طالبان با زور، کشتار و وحشیگری کشور را تصرف کردند تمام تلاشم این بود که صدای زنان در داخل افغانستان باشم تل توجه جهان را به وضعیت زنان در افغانستان جلب کنم، شاید جهانیان بخواهند یک باز دیگر به فریاد زنان افغانستان برسند و به کابوسی که زنان با آن روبرو اند خاتمه ببخشند.

دستاوردهای که حاصل تلاش ۲۰ ساله برای ایجاد برابری در جامعه بود ظرف یک شب  توسط طالبان از بین رفت.

در طول این ۲۰ سال زنان در عرصه های گوناگونی مانند سیاست، اقتصاد، حقوق و غیره  با کمک های بشردوستانه جهانیان  به خصوصی کشور های اروپایی و سویدن رشد کرده اند. و برای همین بود که اینبار زنان در مقابل طالبان قد علم کرده اند و مانع بزرگی برای رسیدن طالبان به مشروعیت اند. همانگونه که مطلع هستید در این ماه های اخیر با شکم های گرسنه خطر مرگ را به جان خریده و صدای خود را برای دادخواهی و مطالبه حقوق انسانی شان بلند و بلندتر کردند.  علیرغم تهدید خطرمرگ و جزاهای سخت از سوی طالبان که ما از طریق شبکه های اجتماعی شاهدش هستیم ، زنان تلاش کردند تا به جهانیان ثابت کنند که چگونه طالبان با رفتارهای وحشیگرانه خود با  زنان برخورد می کنند.

ما از طریق فضای مجازی شاهد مبارزات زنان شجاع  برای آزادی و مطالبه حقوق انسانی و اجتماعی شام در افغانستانیم.

اما با تاسف امروز شاهد صحنه هستیم که جهان و به خصوص سیاستمداران غرب تمایل و علاقه کمتری به اوضاع سیاسی و به خصوص آنچه بر زنان در افغانستان میگذرد دارند.

همه اکثرا فقط در مورد مبارزات زنان حرف میزنند اما برای حمایت از مبارزات زنان کمتر سیاستمداری علاقه نشان می‌دهد، گویا زنان افغانستان و آنچه بر آنها می گذرد دیگر مهم نیستند.

میخواهم به نکته ایی اشاره کنم، در طول این ۲۰ سال اخیر سویدن نقش مهمی در تحصیلات و رشد زنان در جامعه افغانستان را ایفا نموده است. مبلغی بودجه دولتی سویدن صرف زنان و رشدشان در افغانستان شده است.البته من از صمیم قلب از کشور سویدن و مردمش برای کمک رسانی در این راستا سپاسگزارم .سویدنی ها و دولت سویدن جایگاه خاصی در قلب مردم افغانستان دارند.همچنان برای من جای خوشبختی است که در کشور دموکراتیکی مانند سویدن زندگی میکنم. امروز من در روبرو شما ایستاده شده ام تا بگویم لطفا مردم افغانستان بخصوص زنان را فراموش نکنید. این شمایید که میتوانید به فریاد زنان افغانستان برسید و تغییرات سیاسی را در آن کشور ایجاد کنید. من از شما خواهش میکنم تا زنان زنان افغانستان را در مبارزاتشان تنها نگذارید و قسمی که ما وعده سپردید طالبان را به رسمیت نشناسید.

با سپاس فراوان

 متن سخنان سحر صامت در پارلمان سوئد

http://www.rahaizan.tv/2022/03/protest-against-taliban-ban-on-girls.html

آمنه با سپاس و قدردانی فراوان برای اینکه امروز من در کنار شما هستم. زندگی در یک کشور دموکراتیک امتیازیست که هر انسان برایش تلاش می‌کند. من سحر صامت با اصالت افغانستانی خبرنگار و فعال حقوق زنان. به تازگی  همراه با چند تن شبکه ایی را  به نام شبکه همیاری و همبستگی زنان افغانستان و ایران تاسیس کرده ایم

من با کشور اوکراین و مردمش که درگیر جنگ شده اند ابراز همدردی می کنم. و میخواهم بگویم که خود جنگ یکی از عوامل خشونت علیه زنان  در بک جامعه است. امیدوارم مشکلات و بدبختی ها هر چه زودتر در سراسر جهان خاتمه پیدا کند. امیدوارم دیگر هیچ انسانی تحت تاثیر جنگ قرار نگیرد.

برای ابراز همدردی  با قربانیان و به احترام کشته شدگان اوکراین لحظه ایی سکوت میکنیم.

با احترام به شرایط سخت سیاسی که در اوکراین جاریست، امیدوارم مشکلات جاری در دیگر نقاط جهان فراموشمان نشود. به طور مثال رخدادهای جدید در سوریه، فلسطین، یمن و کشور زیبایم افغانستان.

در یک کشور دموکراتیک هر انسانیتر حقوقی برخوردار است، تعهداتی را به آن جامعه دارد و همچنان از امکاناتی برخوردار است. برای همین من از فرصت استفاده کرده و میخواهم در مورد حقوق زنان و شرایط امروزه شان بخصوص از زمانی که گروه تروریستی طالبان تمام افغانستان را با زور تصرف کرده و  روی قدرت آمده اند حرف بزنم.

امروز تمام افغانستان در دست طالبان وحشی است. همه تحت تاثیر رفتار وحشیگرانه طالبان قرار گرفته اند اما در این میان زنان آسیب بیشتری را متقبل شده اند. این گروه تمام تلاش خود را می‌کنند تا به هر نحوی که شده زنان را از جامعه حذف کرده و به صورت سیستماتیک به زنان توهین کنند و تمامی قوانین اولیه حقوق انسانی زنان را  توسط قوانین شریعت شان زیر پا کنند. تا چند دقیقه بعد توجه شما را به یک ویدیو جلب میکنم و  بیشتر در مورد اینکه منبع قوانین شریعت طالبان چیست صحبت خواهم کرد.

طبق قوانین شریعت یک زن از لحاظ حقوق انسانی نصف یک مرد حق دارد. به چند نمونه از حقوق زنان طبق قوانین شریعت اشاره میکنم.

طبق این قوانین طالبان زنان فقط وظیفه بر طرف کردن نیاز جنسی مردان را دارند. آنها برای تولید مثل آفریده شده اند. زن برای تمیز کردن خانه و غذا پختن نیز آفریده شده است.

هیچ مرجع شکایتی برای زن در جامه وجود ندارد حتی اگر یک زنی چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روحی مورد خشونت قرار بگیر. طبق همین قوانین زن حق شکایت از مردی که او را مورد خشونت قرار داده است را نیز ندارد. اما مردی که طبق همین قوانین صاحب آن زن است، حق هر گونه برخورد و خشونت را دارد، زیرا او مالک است. این طرز تفکر چندش آور گروه تروریستی طالبان به زن و حقوق زن است.

این موضوع بر جهانیان آشکار است و هیچ کس در آینده نمیتواند ادعا کند که از شرایط سخت زنان و قوانین ضد انسانی طالبان در مقابل زن بی خبر است، هیچ کس.

اینبار طالبان با گفتن دروغ بزرگی به سیاستمداران جهان تحت تغییر دیدگاهشان به زن و حقوق زن و تغییر برخوردشان با زنان در جامعه سعی می‌کنند به حکومت وحشیگرانه خود مشروعیت ببخشند. اما بر زنان در افغانستان اتفاقات خیلی متفاوت تر از حرفی که طالبان به شما میزنند است.

به طور مثال اینبار طالبان زنان تحصیل‌کرده  مانند زنانی که در قوه قضایئه مشغول به کار بودند، زنان سیاستمدار و زنانی که دست به اعتراضات خیابانی میزنند را شناسایی کرده تا آنها را هم به صورت فیزیکی و هم به صورت روانی مجازات کنند. پس از به قدرت رسیدن طالبان تعدادی از زنان مبارز به صورت مرموزی  توسط طالبان کشته شده اند.

طالبان چنان ترسی از حضور زنان معترض و مطالباتشان دارند که شروع به بازرسی خانه ها کرده اند. طالبان تلاش می‌کنند تا با بازرسی خانه به خانه مدرکی علیه زنان تحصیل کرده پیدا کرده تا به همان بهانه آنها را دستگیر و مجازات کنند و در آخر زنان را به قتل برسانند.

در حال حاضر زنان هیچ منبعی برای دفاع از حقوق خود ندارند. دادگاهی وجود ندارد تا از حق آنها دفاع کند.

در این اواخر ما شاهد اینیم که طالبان زنانی را که اختطاف کرده اند را مجبور می‌کنند تا با نشر ویدیو دست به اقرار های دروغین زده و بگویند که آنها در مورد طالبان اشتباه فکر کرده، پس از معذرت خواهی از طالبان بگویند که دوست دارند زیر چتر  حکومت طالب زندگی کنند.

مدارک و شواهد نشان دهنده تبعیض آشکار میان حقوق دو جنسیت ث نقض حقوقم زنان و همچنان فشار طالبان بر سر قشر تحصیل‌کرده زنان  در سراسر افغانستان است.

به خاطر حضور طالبان در عرصه سیاست و جامعه برگزاری از روز جهانی زن در افغانستان امسال کاملا متفاوت بود. من به عنوان یک ژرنالیست و فعال حقوقی زنان رابطه نزدیکی باز زنان فعال در افغانستان دارم. فعالان حقوق زن و زنان معترض برایم پیام فرستادند که به خاطر مسایل امنیتی امسال ۸ ام مارس در افغانستان برگزار نشد و آنها نتوانستند به اعتراضات خود در این روز ادامه دهند.

از زمانی که طالبان با زور، کشتار و وحشیگری کشور را تصرف کردند تمام تلاشم این بود که صدای زنان در داخل افغانستان باشم تل توجه جهان را به وضعیت زنان در افغانستان جلب کنم، شاید جهانیان بخواهند یک باز دیگر به فریاد زنان افغانستان برسند و به کابوسی که زنان با آن روبرو اند خاتمه ببخشند.

دستاوردهای که حاصل تلاش ۲۰ ساله برای ایجاد برابری در جامعه بود ظرف یک شب  توسط طالبان از بین رفت.

در طول این ۲۰ سال زنان در عرصه های گوناگونی مانند سیاست، اقتصاد، حقوق و غیره  با کمک های بشردوستانه جهانیان  به خصوصی کشور های اروپایی و سویدن رشد کرده اند. و برای همین بود که اینبار زنان در مقابل طالبان قد علم کرده اند و مانع بزرگی برای رسیدن طالبان به مشروعیت اند. همانگونه که مطلع هستید در این ماه های اخیر با شکم های گرسنه خطر مرگ را به جان خریده و صدای خود را برای دادخواهی و مطالبه حقوق انسانی شان بلند و بلندتر کردند.  علیرغم تهدید خطرمرگ و جزاهای سخت از سوی طالبان که ما از طریق شبکه های اجتماعی شاهدش هستیم ، زنان تلاش کردند تا به جهانیان ثابت کنند که چگونه طالبان با رفتارهای وحشیگرانه خود با  زنان برخورد می کنند.

ما از طریق فضای مجازی شاهد مبارزات زنان شجاع  برای آزادی و مطالبه حقوق انسانی و اجتماعی شام در افغانستانیم.

اما با تاسف امروز شاهد صحنه هستیم که جهان و به خصوص سیاستمداران غرب تمایل و علاقه کمتری به اوضاع سیاسی و به خصوص آنچه بر زنان در افغانستان میگذرد دارند.

همه اکثرا فقط در مورد مبارزات زنان حرف میزنند اما برای حمایت از مبارزات زنان کمتر سیاستمداری علاقه نشان می‌دهد، گویا زنان افغانستان و آنچه بر آنها می گذرد دیگر مهم نیستند.

میخواهم به نکته ایی اشاره کنم، در طول این ۲۰ سال اخیر سویدن نقش مهمی در تحصیلات و رشد زنان در جامعه افغانستان را ایفا نموده است. مبلغی بودجه دولتی سویدن صرف زنان و رشدشان در افغانستان شده است.البته من از صمیم قلب از کشور سویدن و مردمش برای کمک رسانی در این راستا سپاسگزارم .سویدنی ها و دولت سویدن جایگاه خاصی در قلب مردم افغانستان دارند.همچنان برای من جای خوشبختی است که در کشور دموکراتیکی مانند سویدن زندگی میکنم. امروز من در روبرو شما ایستاده شده ام تا بگویم لطفا مردم افغانستان بخصوص زنان را فراموش نکنید. این شمایید که میتوانید به فریاد زنان افغانستان برسید و تغییرات سیاسی را در آن کشور ایجاد کنید. من از شما خواهش میکنم تا زنان زنان افغانستان را در مبارزاتشان تنها نگذارید و قسمی که ما وعده سپردید طالبان را به رسمیت نشناسید.

با سپاس فراوان

 متن سخنان سحر صامت در پارلمان سوئد

http://www.rahaizan.tv/2022/03/protest-against-taliban-ban-on-girls.html

آمنه با سپاس و قدردانی فراوان برای اینکه امروز من در کنار شما هستم. زندگی در یک کشور دموکراتیک امتیازیست که هر انسان برایش تلاش می‌کند. من سحر صامت با اصالت افغانستانی خبرنگار و فعال حقوق زنان. به تازگی  همراه با چند تن شبکه ایی را  به نام شبکه همیاری و همبستگی زنان افغانستان و ایران تاسیس کرده ایم

من با کشور اوکراین و مردمش که درگیر جنگ شده اند ابراز همدردی می کنم. و میخواهم بگویم که خود جنگ یکی از عوامل خشونت علیه زنان  در بک جامعه است. امیدوارم مشکلات و بدبختی ها هر چه زودتر در سراسر جهان خاتمه پیدا کند. امیدوارم دیگر هیچ انسانی تحت تاثیر جنگ قرار نگیرد.

برای ابراز همدردی  با قربانیان و به احترام کشته شدگان اوکراین لحظه ایی سکوت میکنیم.

با احترام به شرایط سخت سیاسی که در اوکراین جاریست، امیدوارم مشکلات جاری در دیگر نقاط جهان فراموشمان نشود. به طور مثال رخدادهای جدید در سوریه، فلسطین، یمن و کشور زیبایم افغانستان.

در یک کشور دموکراتیک هر انسانیتر حقوقی برخوردار است، تعهداتی را به آن جامعه دارد و همچنان از امکاناتی برخوردار است. برای همین من از فرصت استفاده کرده و میخواهم در مورد حقوق زنان و شرایط امروزه شان بخصوص از زمانی که گروه تروریستی طالبان تمام افغانستان را با زور تصرف کرده و  روی قدرت آمده اند حرف بزنم.

امروز تمام افغانستان در دست طالبان وحشی است. همه تحت تاثیر رفتار وحشیگرانه طالبان قرار گرفته اند اما در این میان زنان آسیب بیشتری را متقبل شده اند. این گروه تمام تلاش خود را می‌کنند تا به هر نحوی که شده زنان را از جامعه حذف کرده و به صورت سیستماتیک به زنان توهین کنند و تمامی قوانین اولیه حقوق انسانی زنان را  توسط قوانین شریعت شان زیر پا کنند. تا چند دقیقه بعد توجه شما را به یک ویدیو جلب میکنم و  بیشتر در مورد اینکه منبع قوانین شریعت طالبان چیست صحبت خواهم کرد.

طبق قوانین شریعت یک زن از لحاظ حقوق انسانی نصف یک مرد حق دارد. به چند نمونه از حقوق زنان طبق قوانین شریعت اشاره میکنم.

طبق این قوانین طالبان زنان فقط وظیفه بر طرف کردن نیاز جنسی مردان را دارند. آنها برای تولید مثل آفریده شده اند. زن برای تمیز کردن خانه و غذا پختن نیز آفریده شده است.

هیچ مرجع شکایتی برای زن در جامه وجود ندارد حتی اگر یک زنی چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روحی مورد خشونت قرار بگیر. طبق همین قوانین زن حق شکایت از مردی که او را مورد خشونت قرار داده است را نیز ندارد. اما مردی که طبق همین قوانین صاحب آن زن است، حق هر گونه برخورد و خشونت را دارد، زیرا او مالک است. این طرز تفکر چندش آور گروه تروریستی طالبان به زن و حقوق زن است.

این موضوع بر جهانیان آشکار است و هیچ کس در آینده نمیتواند ادعا کند که از شرایط سخت زنان و قوانین ضد انسانی طالبان در مقابل زن بی خبر است، هیچ کس.

اینبار طالبان با گفتن دروغ بزرگی به سیاستمداران جهان تحت تغییر دیدگاهشان به زن و حقوق زن و تغییر برخوردشان با زنان در جامعه سعی می‌کنند به حکومت وحشیگرانه خود مشروعیت ببخشند. اما بر زنان در افغانستان اتفاقات خیلی متفاوت تر از حرفی که طالبان به شما میزنند است.

به طور مثال اینبار طالبان زنان تحصیل‌کرده  مانند زنانی که در قوه قضایئه مشغول به کار بودند، زنان سیاستمدار و زنانی که دست به اعتراضات خیابانی میزنند را شناسایی کرده تا آنها را هم به صورت فیزیکی و هم به صورت روانی مجازات کنند. پس از به قدرت رسیدن طالبان تعدادی از زنان مبارز به صورت مرموزی  توسط طالبان کشته شده اند.

طالبان چنان ترسی از حضور زنان معترض و مطالباتشان دارند که شروع به بازرسی خانه ها کرده اند. طالبان تلاش می‌کنند تا با بازرسی خانه به خانه مدرکی علیه زنان تحصیل کرده پیدا کرده تا به همان بهانه آنها را دستگیر و مجازات کنند و در آخر زنان را به قتل برسانند.

در حال حاضر زنان هیچ منبعی برای دفاع از حقوق خود ندارند. دادگاهی وجود ندارد تا از حق آنها دفاع کند.

در این اواخر ما شاهد اینیم که طالبان زنانی را که اختطاف کرده اند را مجبور می‌کنند تا با نشر ویدیو دست به اقرار های دروغین زده و بگویند که آنها در مورد طالبان اشتباه فکر کرده، پس از معذرت خواهی از طالبان بگویند که دوست دارند زیر چتر  حکومت طالب زندگی کنند.

مدارک و شواهد نشان دهنده تبعیض آشکار میان حقوق دو جنسیت ث نقض حقوقم زنان و همچنان فشار طالبان بر سر قشر تحصیل‌کرده زنان  در سراسر افغانستان است.

به خاطر حضور طالبان در عرصه سیاست و جامعه برگزاری از روز جهانی زن در افغانستان امسال کاملا متفاوت بود. من به عنوان یک ژرنالیست و فعال حقوقی زنان رابطه نزدیکی باز زنان فعال در افغانستان دارم. فعالان حقوق زن و زنان معترض برایم پیام فرستادند که به خاطر مسایل امنیتی امسال ۸ ام مارس در افغانستان برگزار نشد و آنها نتوانستند به اعتراضات خود در این روز ادامه دهند.

از زمانی که طالبان با زور، کشتار و وحشیگری کشور را تصرف کردند تمام تلاشم این بود که صدای زنان در داخل افغانستان باشم تل توجه جهان را به وضعیت زنان در افغانستان جلب کنم، شاید جهانیان بخواهند یک باز دیگر به فریاد زنان افغانستان برسند و به کابوسی که زنان با آن روبرو اند خاتمه ببخشند.

دستاوردهای که حاصل تلاش ۲۰ ساله برای ایجاد برابری در جامعه بود ظرف یک شب  توسط طالبان از بین رفت.

در طول این ۲۰ سال زنان در عرصه های گوناگونی مانند سیاست، اقتصاد، حقوق و غیره  با کمک های بشردوستانه جهانیان  به خصوصی کشور های اروپایی و سویدن رشد کرده اند. و برای همین بود که اینبار زنان در مقابل طالبان قد علم کرده اند و مانع بزرگی برای رسیدن طالبان به مشروعیت اند. همانگونه که مطلع هستید در این ماه های اخیر با شکم های گرسنه خطر مرگ را به جان خریده و صدای خود را برای دادخواهی و مطالبه حقوق انسانی شان بلند و بلندتر کردند.  علیرغم تهدید خطرمرگ و جزاهای سخت از سوی طالبان که ما از طریق شبکه های اجتماعی شاهدش هستیم ، زنان تلاش کردند تا به جهانیان ثابت کنند که چگونه طالبان با رفتارهای وحشیگرانه خود با  زنان برخورد می کنند.

ما از طریق فضای مجازی شاهد مبارزات زنان شجاع  برای آزادی و مطالبه حقوق انسانی و اجتماعی شام در افغانستانیم.

اما با تاسف امروز شاهد صحنه هستیم که جهان و به خصوص سیاستمداران غرب تمایل و علاقه کمتری به اوضاع سیاسی و به خصوص آنچه بر زنان در افغانستان میگذرد دارند.

همه اکثرا فقط در مورد مبارزات زنان حرف میزنند اما برای حمایت از مبارزات زنان کمتر سیاستمداری علاقه نشان می‌دهد، گویا زنان افغانستان و آنچه بر آنها می گذرد دیگر مهم نیستند.

میخواهم به نکته ایی اشاره کنم، در طول این ۲۰ سال اخیر سویدن نقش مهمی در تحصیلات و رشد زنان در جامعه افغانستان را ایفا نموده است. مبلغی بودجه دولتی سویدن صرف زنان و رشدشان در افغانستان شده است.البته من از صمیم قلب از کشور سویدن و مردمش برای کمک رسانی در این راستا سپاسگزارم .سویدنی ها و دولت سویدن جایگاه خاصی در قلب مردم افغانستان دارند.همچنان برای من جای خوشبختی است که در کشور دموکراتیکی مانند سویدن زندگی میکنم. امروز من در روبرو شما ایستاده شده ام تا بگویم لطفا مردم افغانستان بخصوص زنان را فراموش نکنید. این شمایید که میتوانید به فریاد زنان افغانستان برسید و تغییرات سیاسی را در آن کشور ایجاد کنید. من از شما خواهش میکنم تا زنان زنان افغانستان را در مبارزاتشان تنها نگذارید و قسمی که ما وعده سپردید طالبان را به رسمیت نشناسید.

با سپاس فراوان



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2022/04/rahaizan-shomareh-103.html