۱۳۹۹ مرداد ۱۰, جمعه

چرا با اعدام مخالفیم؟

احد شواغیل



به جز اینکه اعدام یک اقدام وحشیانه است یک روش گول زدن جامعه هم هست. چطور؟
چند نفر خاص را اعدام میکنند که وانمود کنند با بزهکاری و تخلف مقابله کرده اند غافل از اینکه آن سیستمی که خودش بزهکاری و تخلف و بدبختی و فقر و فلاکت را ایجاد و تولید میکند هنوز برقرار است. مثل این است که یک دستگاه بزرگ تولید فاضلاب گاهی هم چند نفر که خودش آنها را آلوده کرده است را زیر چرخ های خودش له کند و ادعا کند دارد با آلودگی مقابله میکند! در حالی که خود این دستگاه و سیستم است که دارد آلودگی تولید میکند و با کشتن و له کردن چند نفر ِ آلوده، مشکل حل نمیشود!

سیستم سیاسی-اقتصادی دارد هر روز و هر ثانیه، فقر و آلودگی و ستم و نابرابری و بزهکاری را تولید میکند چونکه خودش دارد ثروت ها را به جیب میزند و بنابراین باعث فقر میشود. همین سیستم همزمان به صورت نمایشی چند نفر را حذف و اعدام میکند که ادعا کند دارد با مشکل مقابله میکند.
اعدام راه حل برای از سر راه برداشتن مشکلات و مفاسد و بزهکاری نیست؛ بلکه از میان برداشتن سیستمی که فقر و بدختی و بزهکاری را تولید میکند راه حل اساسی است. مسخره است از همین سیستمی که فقر و فلاکت و بزهکاری تولید میکند انتظار داشته باشیم خودش، فقر و بزهکاری را برطرف کند تازه آنهم با اعدام چند نفر که خودش آلوده کرده است.

به همین خاطر است که به جز اینکه اعدام یک اقدام جنایتکارانه دولتی است راه حل رفع مشکل نیست بلکه برعکس باعث گول زدن و منحرف شدن ذهن ما از اصل و ریشه مشکلات میشود.

کارگران هم که خود قربانی اصلی سیستم نابرابری و ستم و فقر هستند برای رفع این مشکلات باید اصل سیستم استثمار را محو کنند و نه اینکه به اعدام چند نفری که توسط سیستم پرورده شده و اختلاس کرده اند و یا در اثر مشکلات و بدبختی به قتل و بزهکاری دست زده اند رضایت بدهند.

برای همین است که شعار اعدام برای اسدبیگی نه به درد کارگران میخورد و نه مترقی است و نه مشکلی را حل میکند. حذف جسمی اسدبیگی راه حل نیست بلکه تمام همدستان حکومتی اسدبیگی بوده اند که او را مهره کرده اند تا ما را بدبخت کند. البته اسدبیگی هم به اندازه بی نهایت جنایت کرده و خشم ما نسبت به او پایان ندارد. ما هم نسبت به اسدبیگی خشمیگن هستیم و هم نسبت به حکومتی که اسدبیگی ها را رشد و پرورش میدهد.

ما خواهان محاکمه اسدبیگی و حبس ابد برای او هستیم. او را در شرکت خواهیم آورد تا روزی هشت ساعت کار کند و متوجه بشود کار در هفت تپه یعنی چه! اسدبیگی و رستمی باید تا آخر عمر به عنوان مجازات در حبس باشند. همینطور ما خواهان محاکمه کردن مسئولینی هستیم که با او همدست 

.بوده

 کانال مستقل کارگران هفت تپه

.


 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار   

  

وضع ناهنجار زنان در سرزمین زن ستیز مانند افغانستان


  ماریا یوسفزی 

میخواهم داد بزنم وبگویم مرگ بر بنیاد گراه مذهبی وطالبانی

نمیدانم چه بنویسم وبکدام زبان این عمل وحشیانه را تقبیح کنم

 مازاده کشور هستیم که زنان را جنس دوم میشناسند زنان را همیش برای کار خانه واشپزخانه حساب میکنند.زنان در تصمیم گیری حق ابراز نظر ندارند متاسفانه طی چند دهه جنگ های خانما نسوزداخلی افغانستان ومهاجرت بزرگترین ضربه را زنان وکودکان دیدند.

تا وقتی ما ساکت باشیم در برابراین نوع فجایع وخشونت ها وسر بریدن ها -گوش بریدن ها- شکنجه روحی وشکنجه جسمی وفزیکی بارها تکرار خواهد شد واین همه فجایع تبدیل به قانون دست ساخته بنیاد گراهای مذهبی شده است ما با باید بپا برخیزیم صدای زنان بی نوا که که در گلو شان خفه شده ونتوانستند در جامعه مثل ادم ها زندگی کنند باشیم .زنان بیدار شوید برای ادعای حق خود مبارزه کنیم حق گرفته میشود وداده نمیشود.زنان را از محکمه صحرایی نجات بدهیم.

این دولتمندان مافیایی تجاران دینی ومذهبی قانون محکمه صحرایی  را برای زنان اتخاز میکنند. زنان رابه هر عنوان شکنجه میکنند .اینبار خبرقتل فاطمه رجبی  که قبلا وظیفه قابلگی را به عهده داشت مدت یکسال فاطمه رجبی مشغول وظیفه پولیسی را داشت. فاطمه رجبی از کابل برای رخصتی به غزنی رفته بود. فاطمه و یک همکارش حوالی ساعت ۹ صبح روز چهارشنبه ۲۲ سرطان/تیر توسط طالبان در منطقه "کمپنی کهنه" ولسوالی مقر ولایت غزنی ،از یک خودرو پایین آورده و گروگان گرفته شدند

.به گفته آنها بزرگان این منطقه برای آزادی این دختر به دیدار طالبان در ولسوالی مقر رفته بودند و با ولسوال خود خوانده گروه طالبان بنام "مولوی مقیم" دیدار داشتند اما او به نزدیکان خانم رجبی گفته بوده که بزرگان مردم جاغوری باید برای رهایی او به دیدار این مقام طالبان بروند. به گفته آنها به همین دلیل رهایی فاطمه رجبی با بن بست مواجه شده بود و طالبان شب جمعه دوم اسد/مرداد او را در ولسوالی اندر ولایت غزنی کشتند. جسد فاطمه رجبی توسط دفتر محلی هلال احمر روز گذشته به شهر غزنی منتقل شد و شب هنگام در ولسوالی جاغوری دفن شد.فاطمه رجبی بیش از یک سال به این سو در بخش مبارزه با مواد مخدر وزارت کشور افغانستان در منطقه قصبه کابل مشغول وظیفه بود.ن دختر دانش آموخته رشته مامایی(قابله) بود و بعد به صفوف نیروهای پلیس افغانستان پیوسته بود. 


                     زنده باد ازادی وبرابری درهمه اقشار جامعه 

                    زنده باد مبارزه زنان در سراسر جهان



 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار
  


                                                      

  

مجازات همجنسگرایان در ایران

 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار   

شیما مقدم


در حالی که بسیاری از کشورهای جهان در تلاش برای مبارزه با «همجنسگرا هراسی» هستند قوانین کیفری ایران، همجنسگرایی را همچنان جرم می‌داند. 

ایران از معدود کشورهای جهان است که در آن همجنسگرایان با خطر محکومیت به اعدام به دلیل رابطه جنسی مواجه هستند.


این قوانین در حالی است که برخی مقام های ایرانی منکر وجود همجنسگرایان در این کشور شده اند. در بیشتر اعدام‌هایی که به دلیل روابط همجنسگرایانه انجام می‌شود، اتهام آن‌ها «لواط به عنف» که به معنای تجاوز است. سازمان مدافع حقوق بشر در گزارش خود که بر پایه شهادت بیش از ۱۰۰ تن از همجنس‌گرایان ایرانی تهیه شده، این احتمال را که افراد دارای روابط همجنسگرایانه، تحت عنوان "تجاوز" اعدام شوند، منتفی ندانسته است. یکی از این پرونده‌ها اعدام یک زن زندانی به اتهام «فساد اخلاقی و تجاوز به عنف» است و البته این زن نیز، همچون اغلب مردان محکوم به لواط، نه به اتهام رابطه همجنسگرایانه، بلکه به اتهام «تجاوز» به یک زن دیگر، اعدام شد و پرونده وی در فیلم زندان زنان، ساخته منیژه حکمت در سال نیز بازسازی شده است.

مجازات‌های سختگیرانه موجود در قوانین کیفری ایران که حتی حکم اعدام را نیز برای همجنسگرایان در نظر گرفته و سایه خطر مرگ را بر بالای سر آنها قرار داده است، زندگی روزمره آن‌ها را هم در معرض تهدید قرار داده و پشتوانه‌ای برای نپذیرفتن آن‌ها از سوی جامعه است. تهدیدی که شماری از آنها را مجبور به تن دادن به عمل جراحی تغییر جنسیت کرده، برخی را روانه آن سوی مرزهای ایران نموده، برخی دیگر را برای تن دادن به شیوه‌ای از زندگی که از سوی قانون و جامعه "عادی" توصیف می‌شود، تحت فشار قرار داده و زندگی را برای کسانی که به هیچ یک از این اجبارها تن نداده‌اند، دشوار کرده است.


قانون مجازات اسلامی که اساسا همجنسگراستیز است و همجنسگرایی را جرم تلقی می‌کند، بعد از تغییرات سال ۱۳۹۰-۹۱ یا‌‌ همان نسخه جدید نیز نه‌تنها از همجنسگرایی جرم‌زدایی نکرده، که با جرم‌سازی از بوسیدن و لمس‌کردن هم‌جنس نیز هویت جنسی و رفتار جنسی همجنسگرایانه را وارد این قانون کرده و فصل تازه‌ای از مبارزات همجنسگراستیزانه‌ای را رقم زده است. جمهوری اسلامی ایران به‌خوبی از فشارهای جامعه بین‌الملل حقوق بشر نسبت به رعایت حقوق مدنی همجنسگرایان در ایران آگاه است و این تغییرات بی‌تردید در همین مسیر بوده تا بتواند ساختمان جنسی/ جنسیتی فقه حکومتی را استوار‌تر سازد. خطر این افزوده و نگاه تازه در آن است که حکومت اسلامی می‌تواند کنترل بیشتری بر جامعه همجنسگرای ایرانی داشته باشد و این خبر از سرکوب بیشتر نیز می‌دهد. همچنین فعالان جامعه همجنسگرایی نیز نگران افزوده‌ای هستند که فعالیت اجتماعی آن‌ها را جرم تلقی کرده و به تفسیر قاضی می‌تواند حکم مرگ به دنبال داشته باشد.

قرنطينه ... قسمت چهارم.

فرخنده آشنا 



راه حل را پيدا كرده بودم .حالا كمي آرامتر شدم. اما اگر قرارم اين است كه به مبارزه ام ادامه بدم پس اصلا حق ندارم با دست خود خودم را به مرگ تسليم كنم. با خود مي انديشيدم: اگر طاقت تو كمتر از دختران كوچكي است كه به نام ازدواج مورد تجاوز قرار مي گيرند، پس تو چه مبارزي هستي؟ چند روزي هست كه همان سهميه بخور و نمير جيره غذائي زندان را هم نتوانسته ام بخورم. انرژي ام تحليل رفته بود. ارتباطم را با دوستان هم بندي را قطع كرده بودم .حتي حوصله نداشتم كه به صداي مورس زدن ديگر هم بندي ها توجهي بكنم. خود را در دالان تاريكي حس ميكردم. چرا؟ هنگام شب وقتي شام را تقسيم مي كردند،نادري بر خلاف روال هميشگي بجاي دو حبه قند بي مناسبت يك مشت قند در ليوانم ريخت. وقتي نادري در را بست من با خشم قندها را در دستشويي ريختم و گفتم : كثافت ها ! از خودم بدم امد. نميدانستم انها چه فكر كرده بودند كه به من قند اضافه دادند. به دنبال ان عدسي و تكه نان كه شام آن شب بود در دستشوئي ريختم . از ترس اينكه نگهبان ها يكباره نيايند و متوجه بشوند كه نان در دستشوئي هست، سيفون را كشيدم . ولي نان پايين نرفت . بيشتر ترس برم داشت.نميشد براي بار دوم سيفون كشيد. چون نگهبانها شك مي كردند.تكه نان را از دستشويي برداشتم و در رو شوئي انداختم و آب گرم را باز كردم كه خمير شد و رفت .از دست خودم عصباني بودم كه چرا ديگر روي كارها و رفتارم كنترل ندارم .چرا بايد مردك بي شعور (صبحي) با تهديد بتواند مرا اين چنين با خودم درگير كند؟ چرا نميتوانم خونسرد باشم؟و چرا نميتوانم همان فرخنده اي باشم كه بودم؟ بايد تلاش كنم كه بتوانم همان باشم . و گر نه در اين اشفتگي روحي بيشتر گرفتار خواهم شد.نشستم به ديوار تكه دادم و گريستم .يكباره يادم امد كه مرا قدغن كرده بودند كه نبايد به ديوارهاي سلول تكيه كنم .چرا كه به خيال انها اين به معناي ان بود كه دارم مورس ميزنم.ناخوداگاه از ديوار فاصله گرفتم و خودم را تا وسط سلول كشيدم . در افق ديد من در ان تاريكي كور سوي هيچ روشني ديده نمي شد . حالا ديگر من زنداني افكار خودم شده بودم . چرا من ناگزير از انتخاب مرگ شده بودم ؟ با خودم فكر مي كردم كه خودكشي در زندان نشانه بريدن نيست بلكه از خود گذشتن براي آرمان انقلابي است .اما باز از ذهنم عبور كرد :چرا مرگ؟ من در بدترين شرايط تلاش كردم زنده بمانم.ميخواهم دوباره مادرم مرا در اغوش بگيرد و دوباره بشنوم كه او با مهر مادرانه اش مي گويد: "ته تغاري شيرين من ".چقدر دلم براي اغوش مادرم تنگ شده است. حتما مادرم هم چنين چيزي را انتظار مي كشد.عصر جمعه بود .بچه هاي بند اعلام اجراي كنسرت كردند.من شركت نكردم .برخواستم و دوباره در سلول تنگ راه رفتم. و دوباره در امواج سياه افكارم دست و پا زدم .....

ادامه دارد

 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار   

نرگس محمدی: با سرم سرپایم کردند تا فیلم بگیرند



نایب رئیس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر، در روایتی از شرایط زندان زنجان، به شرح امکانات بهداشتی و عمومی بند، اوضاع 


جسمی خودش و چند و چون فیلمی پرداخته که از معاینه او در بهداری زندان پخش شده است.

این یادداشت اوضاع پزشکی و بهداشتی زندان از نیمه دوم تیر تا اول مرداد را به صورت روزشمار توصیف می‌کند. خانم محمدی نوشته که ۱۲ زندانی کرونایی در ۱۵ تیر در بند وجود داشتند در حالی که حتی ژل شستشوی دست و هیچ رسیدگی و امکانی وجود نداشت و پس از نامه‌نگاری به هر کدام، یک ماسک دادند.

او ادامه می‌دهد که روز ۲۴ تیر، در حالی به نزد پزشک برده‌ شده که رمقی نداشته و هنگام توصیه دکتر برای نفس عمیق، به سرفه می‌افتد و نسخه‌ای شامل سرم و ویتامین و آمپول دریافت می‌کند. یک روز بعد دوباره او را تحت عنوان "اجباری" نزد پزشک می‌برند: «دکتر می‌پرسد حالت چطوره می‌گویم خوبم...»

خانم محمدی می‌نویسد شب در داخل بند خبر تلویزیون را می‌بیند و آنجا می‌فهمد که دکتر رفتن اجباری برای چه بوده است: «... فیلم قبلی قابل پخش نبود بس که بدحال بودم. با سرم و آمپول سر پایم کردند تا فیلم بگیرند.... تازه همان را هم نتوانستند کامل پخش کنند. سرفه امان نمی‌داد. حرف زندانبان خودشان هم قابل پخش نبود

پیش‌تر، جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران و ۱۵ کارشناس دیگر سازمان ملل، فیلم پخش شده از معاینه نرگس محمدی بهداری  زندان زنجان را "نقض حریم شخصی" خوانده و محتوای آن را به دلیل قابل تایید نبودن "فاقد ارزش" دانسته‌ بودند


Iran: HRD Narges Mohammadi may have contracted COVID-19 in Zanjan prison

The Observatory has been informed by the League for the Defence of Human Rights in Iran (LDDHI) that Ms. Narges Mohammadi, a journalist and Vice-President of the Defenders of Human Rights Center (DHRC), may have contracted COVID-19 in Zanjan prison, Zanjan Province, where she is currently serving a 16-year prison sentence.

According to the information received, in a letter dated July 11, 2020 and published by her family members on July 13, 2020, Ms. Narges Mohammadi reported she was experiencing severe muscle pains, loss of sense of smell, extreme lethargy, stomachache, diarrhoea, and vomiting and lack of medical care since late June... Additionally, Ms. Mohammadi reported that she had been deprived of having books and had not been allowed to have a call with her two children for about a year.

Continue readinghttps://fidh.org/25741

Facebook post: https://www.facebook.com/lddhi.fidh/posts/3099801570057090.


 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار   

 

نقاشی از نسرین پرواز


  
 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار   

مصاحبه اختصاصی با لاله عثمانی فعال حقوق زنان در افغانستان


سحر صامت

نامم  کجاست ؟

 

حدود سه سال پیش کارزاری تحت عنوان نامم  کجاست توسط یک تن از فعالین حقوق وزن به نام لاله عثمانی در افغانستان راه اندازی شد. طی  مدت زمان کوتاهی این کمپین توجه حامیان حقوق زنان  در افغانستان  را در سراسر جهان به خود جلب کرد.


تعدادی از هنرمندان برای حمایت از حقوق انسانی و هویت زنان در افغانستان نیز در این کارزار  اشتراک نمودند.

هدف از برگزاری این کارزار سنت شکنی علیه مخفی کردن نام زنان و حذف هویتشان در کشور افغانستان و مبارزه با افکار پوچ نسبت به این موضوع بود.

اما پس از حدود سه  سال این کارزار به دور دوم کشانده شد.

گفتگویی دارم با بانو لاله عثمانی بنیانگذار این کارزار کسی که صدای هزاران زن در افغانستان شد و از ماهیت انسانیشان دفاع کرد از  شهر هرات افغانستان.

از تجربیات و دستاوردهایتان درباره اولین کارزار نامم کجاست برایمان بگوید.

لاله مصاحبه را اینگونه آغاز میکند؛ همانگونه که مطلع  هستید کارزار نامم کجاست سه سال پیش با طرح یک سوال ساده اما اساسی آغاز شد و تلنگری به جامعه  که انواع و اقسام محدودیت ها صرفا به جرم زن بودن به زنان در افغانستان تحمیل میشه و  زنان را به جنس دوم تقلی داده است

در جامعه  مردسالاری مانند افغانستان شکستن سنت و تابو کاری بسیار دشوار و زمان براست. برای اینکه اکثریت در جامعه پذیرای این تحولات  باشند. طبیعتا که چنین مبارزاتی در آغاز  با چالش های سختی روبرو می شود. لاله از دستاورد های این کمپین چنین لب به سخن می گشاید :  یکی از مهم ترین دستاوردهایمان این بود که توانستیم حساسیت زدایی کرده و از هویت زنان در آن مرز و بوم دفاع کنیم. حالا شاهد این هستیم که در روی کارت های مراسم خاکسپاری تعدادی از زنان  نامشان ذکر میشود یا اینکه در کارت های عروسی نام عروس درج میشود. درکل این کارزار تاثیرات بسیار مثبتی روی افکار جامعه گذاشت و موثریت کمپین بر همه ثابت شد. همچنان دیدیم که مردان زیادی در شباکت اجتماعی نام همسر خود را برای همراهی با این کارزار نوشتند. در طول این سه سال متوجه شدیم که این کارزار از محبوبیت خاصی برخوردار است در حدی که موضوع دفاع از هویت زنان به پارلمان کشانده شد و نظر وکلا را نیز جلب کرد. لاله میگویید ما از بازخورد این کوپن خیلی راضی هستیم و امیدواریم قانونی برای دفاع از هویت زنان تصویب شود.

در اوایل این کارزار با چه چالش هایی روبرو شد؟  لاله می گوید: یکی از بزرگترین چالش های ما پذیرفتن این موضوع توسط خود زنان بود. در اوایل تعدادی از زنان مخالف برگزاری این کمپین بودند و فکر میکردند که موضوعات مهمتری از دفاع از هویت زنان در جامعه وجود دارد. در کنار آنها تعداد زیادی از مردان نیز مخالف این کارزار بودند. لاله میگوید این مخالفت ها تنها در هد ابراز نظر نبود بلکه ضربات محکمتر بود. از او خواستم تا موضوع را بیشتر باز کند. لاله گفت : به ما برچسب های و انگ هایی زدند تا اینکه ما از برگزاری این کارزار دست بکشیم اما ما قدم های خود را خیلی جدی و مصمم برداشتیم.

از عثمانی راجع به واکنش سیاستمداران در افغانستان در مقابل این کمپین پرسیدم.

لاله گفت : تعدادی از سیاستمداران با حمایت از کارزار نامم کجاست توسط شبکات اجتماعی و دنیای مجازی ما را همراهی کردند


و به ما وعده سپردند که از نظر قانونی اقدامی جدی صورت میگیرد.

از او پرسیدم پس چه موضوعی باعث شد تا پیکار نامم کجاست به دور دوم کشانده شد؟ لاله می گفت : به بهانه تجلیل سه سالگی این کارزار یک بر دیگر در شباکت اجتماعی راه اندازی شد در دوم این کمپین بار قانونی به همراه دارد و ما خواهان به تصویب رسیدن قانون حمایت از هویت زنان هستیم. لاله میگویید اینبار ما خواهان درج نام مادر در تذکره های الکترونیکی هستیم  و این امر ما را به هدفمان  می رساند.

لاله می گوید ما به عنوان فعال تا حدی توانستیم حساسیت زدایی کنیم حال نوبت سیاستمداران و قانون دانان است که به وعده خود عمل کنند.

از او پرسیدم چه کسانی در دور دوم با شما همراه بودند؟ در دوم نیز یک تعداد از سیاستمداران و هنرمندان نیز ما را همراهی نمودند و صورت مستقیم و غیر مستقیم با ما تماس گرفتند. سیاستمداران وعده سپردند تا در قسمت تصویب قانون کمپین را حمایت کنند. لاله آقای فرامرز تمنا که یکی از چهره های مطرح سیاسی در افغانستان است را برای حمایت از این کارزار نام برد و مثال زد. حمیرا قادری نیز که یک تن از چهره های برجسته سیاسی است حمایت خود را اعلام نموده است. لاله از مژگان عظیمی یک تن از آوازخوانان زن که آهنگ های اعتراضی علیه خشونت در مقابل زنان را اجرا میکند به عنوان یکی از دیگر حامیان این کمپین نام برد. فرهاد دریا نیز یکی از آواز خوانان مشهور افغانستان است که در هر دو دوره این


کمپین را همراهی نموده است.

از لاله پرسیدم شما چهره مطرح و بنیانگذار این کارزار بوده و هستید با وجود اینکه در افغانستان زبدگی میکنید با چه چالش های  اجتماعی روبرو هستید؟ لاله میگوید بارها تهدید شدم تا به این کارزار نقطه ی پایان بدهم و به دنبال این کوپن نروم اما زمانی که من شروع به این فعالیت کردم با هوشیاری و اطلاع کامل قدم گذاشتم و میدانستم که قرار است هزینه سنگینی را بابت این حرکتم بپردازم . او میگویید دستاوردها در فضای چالش ساز و سنتی مانند افغانستان آنقدر به من انرژی داد تا تمام سختی ها را فراموش کنم. لاله میگوید تا زمانی که توانایی دارم برای حقوق زنان میجنگم و از تمام افراد آگاه در سراسر جهان  تقاضا میکنم به این کارزار بپیوندند و از حقوق انسانی زنان در افغانستان دفاع  و آنها را حمایت کنند. تا باشد قدمی بزرگ، مثبت و جهانی برای کاهش خشونت علیه زنان در این مرز و بوم.

 


 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار   

  

نگذاریم معترضان را زندانین شکنجه و اعدام کنند! همبستگی مان را به ”لغو مجازات اعدام و شکنجه” بدل کنیم!

   حکومت استبدادی اسالمی ایران، هم چنان با مجازات های قرون وسطایی اعدام، شالق و اعترافات اجباری، میخواهد باا ایاجااد رعاب و وحشات شادیاد جااماعاه را باه سکوت بکشاند و هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه کند. هنوز از همبستگی میلیونی هشتگ »اعدام نکنید «و توقف موقت اعدام امیرحسین مرادی، سعیاد تاماجایادی و محمد رجبی تا رسیدگی مجدد پرونده ی آنها چندی نگذشته است که احکام اعدام برای پنج نفر دیگر از معترضان دی مااه ۰۸۱۴ باه ناام هاای؛ ماهادی صاالاحای قالاعاه شاهرخی، محمد بسطامی، مجید نظری کندری، هادی کیانی و عباس محمدی، در دیوان عالی کشور تأیید شد. ۳ نفر دیگر از هم پرونده های آنها نیاز باه ۰ ساال حاباس محکوم شدند. این ۰۸ نفر پس از اعتراضات دی ماه ۰۸۱۴ به تناوب، در خمینی شهر اصفهان دستگیر شدند و این احکام در بهمین ۱۳ تاوساط شاعاباه ٩ دادگااه اناقاالب اصفهان صادر شد. پرونده های آنها به دیوان عالی کشور ارسال شده بود و گفته میشود که این احکام ظالمانه تأیید شده است. این وضعیت نگران کننده در حاالای اسات که در بامداد سه شنبه ٩۶ تیر، دیاکو رسول زاده و صابر شیح عبدهللا، دو زندانی سیاسی کرد را در زندان ارومیه اعدام کردند. قصد مسئوالن و مزدوران این حاکمیت تمامیت خواه و فاسد، بستن دهان معترضان به وحشیانه ترین شکل ممکن است. از سرکوب های شادیاد و بایارحامااناه تاجاماع هاا، تشکل ها و اعتصاب ها تا بازداشت های پیاپی، شکنجه و اعتراف گیری، احکام زندان و وثیقه های سنگین، جلوگیری از برگزاری مراسم ها، پلمب مکان های فاعاالایات، ضبط اموال، محرومیت زندانیان سیاسی و خانوادهها از حقوق انسانی خود و هزاران فشار و محرومیت دیگر که بر سر معترضان میآورند تا چند صابااحای بایاشاتار بار این خوان گسترده که دارند تمام آن را به یغما میبرند و نابود می کنند، حکومت کنند. همه میدانیم که برای رهایی از بیدادگری های بی حد و حساب این حکومت ستم کار نیاز به نقشه ی راه و تحولی اساسی داریم و جامعه ی ماعاتارض مایرود کاه راه خود را بیابد، ولی در »همین لحظه کنونی«، میتوانیم برای نجات جان زندانیان سیاسی کاری کارستان کنیم و بارای لاغاو قااناون ماجاازات اعادام و شاکاناجاه ماتاحاداناه بپاخیزیم. اجازه ندهیم که جنایت های حکومت در ۶٩ سال گذشته تکرار شود. درست در چنین روزهایی در سی و دو سال پیش، درب زندان هاا را بساتاناد، ماالقاات هاا را قاطاع کردند و تلویزیونها و روزنامهها را از زندان ها جمع کردند و زندانیان سیاسی و خانوادهها را در بیخبری مطلق نگاه داشتند و عزیزان ما را با حکم حکومتای کشاتاناد. این جنایت کاران حتی پیکر آن جان های شیفته را هم از ترسشان به خانوادهها تحویل ندادند و تا امروز نمیدانیم که آنها را چرا و چگونه کشاتاناد و در کاجاا باه خااک سپردند. قتل و جنایت بر پیشانی این حکومت ستمگر حک شده است و اگر با همتی همگانی و بینالمللی جلوی این بیعدالتیها و لغو مجازات اعدام ناایساتایام، ایان روناد جنایت بار بیوقفه ادامه خواهد یافت. ما مادران پارک الله به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، ضمن ابراز همدردی عمیق با خانوادههای زخم خورده، این چارخاه ی آزادی کشای، سارکاوب، قساوت، بازداشت، شکنجه، اعترافات اجباری، تبعیض، بیعدالتی و اعدام را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۰ )لغو قانون مجازات شکنجه و اعدام از جمله؛ اعادام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ٩ )آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیادتای، ۸ )ماحااکاماه و ماجاازات آماران و عااماالن تاماامای جنایتهای صورت گرفته توسط مسئوالن جمهوری اسالمی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادالنه هستیم. ما هم چنایان اعاتاقااد عامایاق داریام کاه ایان خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باایاد بارای رسایادن باه ۶ )آزادی بیان و اندیشه، ۰ )حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۴ )رفع هرگونه تبعیض و ۸ )جدایی دین ازحکومت نیز تالش کنیم، زیرا علت اصالای ایان بای عدالتی ها را در ساختار و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسالمی ایران می دانیم.

 مادران پارک لاله  ایران

مرضیه آدمی فعال حقوق بشر و مدافع حقوق زنان در سوئد

وضعیت حقوق بشر در جولای 2020   

با درودی گرم حضور همنوعان عزیزم در جای جای این گیتی پهناور،که این روزها کمتر جایی را  میتوانیم بیابیم که زحمتکشان ار ایران  و خاورمیانه تا اروپا و آمریکا 



  در آرامش  بسر ببرند .

هر روز را با خبری ناگوار زندگی را آغاز  میکنیم خبر از جنگ و کشت و کشتار مردم بیگناه و دستگیری و زندانی کردن جوانان روشنفکر و آزادیخواه و تحصیل کرده مان که هیچ جرمی مرتکب نشده و تنها گناهشان آگاه سازی  و دلسوزی نسبت به هم همنوعانشان و علاقه آنها  به آب و خاکشان بوده و هست ولی این حاکمان و مسئولان نالایق و دست نشاندگانشان به بهانه های ساختگی و دروغین عزیزانمان را تحت  فشارهای روحی و روانی و زیر شکنجه در سلولهای انفرادی مخوفشان قرار می دهند  تا بتوانند به هر شکل غیرقانونی و غیرانسانی  از آنها  اعترافات  علیه خودشان ،البته به همانگونه که مزدوران جیره خوار رژیم مفلوک ایران  به آنها دیکته میکنند  بنویسند تا با همان اعتراف آنها را پای چوبه دار بکشانند و  چه بسا هزاران بار این جنایت را مرتکب شده اند و به هیچ سازمان و نهاد حقوق بشری هم جوابگو نبوده و نیستند و اینطور میشود که هر روز تعدادی از فرزندان ایران زمین را اعدام میکنند . و امروز میخواهم  در باره دختر عزیزمان زهرا محمدی از کردستان که کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی  دارد و در انجمن نوژن  

کار میکند و به همشهریهایش زبان مادریشان را می آموزد. او کارش کاملا  قانونی بوده ، ولی این عاملان ضد بشر به هر نحوی شده به آنها  گیر میدهند که یکی یکی جوانان را از سر راه خود بردارند ،و تنها دلیلش هم اینست که از پیشرفت ملت ایران میترسند ،چون خودشان یک مشت بسیجی بیسواد و فقیر بوده اند که حالا رژیم سفاک ایران تا توانسته پول و خانه و ماشین و حقوق های بالای 10 میلیونی به این جیره خواران میدهد،  برای بقایشان ،حتی اگر بتوانند  چند صباحی بیشتر حکومت کنند و بدتر از این ایران و ایرانیان را نابود کنند .

ولی زهی خیال باطل ، کور خوانده اند ،چون مردم بجز تعدادی  جیره خواران شان ،بقیه بیدار و آگاه  شده و اجازه نمیدهند که یک مشت دزد سیری ناپذیر و جلاد و متجاوز بر آنها حکومت کنند و عمرشان به پایان میرسد و دست و پای بیخود میزنند .

و این هم ماجرا زهرا عزیز  که حکم ظالمانه 10 سال حبس را بهش داده اند بدون هیچ اتهام واقعی .   

زهرا محمدی، قربانی جدید دعوای نهادهای امنیتی

در بحبوبه بحران شیوع ویروس کرونا، تنگنای اقتصادی، فقر، بیکاری و خفقان سیاسی که راه یک زندگی آرام را بر مردم بسته، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی پر کارتر از همیشه با صدور و اجرای احکام سنگین زندان و اعدام علیه فعالان مدنی و سیاسی، در تلاش است از هر گونه صدای آزادی‌خواهی، اعتراض و نارضایتی احتمالی با ایجاد رعب و وحشت در بستر جامعه جلوگیری کند.

در یکی از آخرین موارد صدور احکام سنگین علیه فعالان مدنی، زهرا (زارا) محمدی، مدرس زبان و ادبیات کُردی، فعال مدنی و از اعضای انجمن مردم ‌نهاد فرهنگی-اجتماعی نوژین، از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی سعیدی، بابت اتهام «تشکیل دسته و جمعیت به هدف بر هم زدن امنیت ملی» به اشد مجازات یعنی ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شد.

کانی محمدی، خواهر زهرا محمدی این حکم را ناعادلانه، دور از انتظار و بر پایه اتهامات انتسابی و دعواهای داخلی نهادهای امنیتی می‌داند.

او در گفت‌وگو با زمانه درباره آخرین جزییات پرونده خواهرش می‌گوید این حکم نتیجه کشمکش‌‌های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات بر سر پرونده خواهرش است.

محمدی معتقد است خواهرش قربانی این کشمکش‌ها شده.

 گفت‌وگوی زمانه با کانی محمدی

حکم زندان زهرا محمدی سه‌شنبه ۲۴ تیر در دادگاه انقلاب سنندج به وکیل او ابلاغ شد. زهرا محمدی ۱۱ آ‌ذر ۹۸ با وثیقه سنگین ۷۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.

به گفته کانی محمدی، دو روز  قبل از اعلام حکم ۱۰ سال زندان برای زهرا محمدی، او از طرف قوه قضائیه یک پیامک دریافت می‌کند مبنی بر اینکه حکم صادر شده و برای ابلاغ آن باید به دادگاه مراجعه کند:

«خواهرم شخصا به دادگاه نمی‌رود و همان موقع موضوع را با وکیلش در میان می‌گذارد. به صلاح‌دید وکیل، زهرا خودش به دادگاه نمی‌رود و وکیلش تأکید می‌کند که نباید زهرا به دادگاه برود. همین می‌شود که وکیل زهرا آقای عبداللهی به دادگاه می‌روند و حکم را به او ابلاغ می‌کنند.»

صدور این حکم در نتیجه برگزاری دادگاه بدوی رسیدگی به اتهامات زهرا محمدی در تاریخ ۲۷ بهمن ۹۸ است. بنا به گفته کانی محمدی برای فرجام‌خواهی و اعتراض به حکم ۱۰ سال زندان، ۲۰ روز زمان تعیین شده است.

کانی محمدی به زمانه می‌گوید زهرا محمدی ۱۰ سال زبان کُردی تدریس کرده و ظاهرا به ازای هر سال تدریس حکم زندان دریافت کرده است. به گفته محمدی آنها این حکم را نخواهند پذیرفت و سکوت نمی‌کنند:

«خواهر من هیچ کاری نکرده و به خاطر کار نکرده چنین حکمی به او داده‌اند. ما نمی‌توانیم در مقابل چنین حکم ناعادلانه و ظالمانه‌ای سکوت کنیم. خواهر من تنها فعالیتی که داشت همین بود که در انجمن نوژین تدریس می‌کرد و فعالیتش فقط آموزش زبان کُردی بود، در صورتی که خواهرم را متهم کردند به تشکیل گروه علیه امنیت کشور. سوال ما این است: خواهرم غیر از انجمن نوژین هیچ فعالیت دیگری نداشت. تدریس زبان مادری چه خطری برای امنیت کشور ایجاد می‌کند؟ این در حالی است که انجمن نوژین از هر اتهامی تبرئه شد و زهرا به عنوان کسی که مدیر مسئول نوژین بود چنین اتهامی را به او نسبت دادند و چنین حکمی را صادر کردند.»

بنا به گفته‌های کانی محمدی، زمانی که زهرا محمدی با وثیقه از زندان آزاد شده، بازجو با برادرش تماس گرفته و به او هشدار داده که زهرا به صورت ۲۴ ساعته زیر نظر خواهد بود و چنانچه خطایی از او سر بزند، بلافاصله دستگیر خواهد شد و وثیقه هم فاقد اعتبار می‌شود. 

زهرا محمدی در تاریخ دوم خرداد ۹۸ به همراه ادریس و ریبوار منبری با یورش نیروهای لباس شخصی در منزل پدرش دستگیر شد. ریبوار و ادریس منبری بعد از یک‌ ماه بازداشت تبرئه و آزاد شدند، اما زهرا محمدی به مدت شش ماه در بازداشت موقت به سر برد. او در طول این مدت برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار داشت و یک بار بدون اطلاع به وکیل مدافع و خانواده‌اش جهت تفهیم اتهام به صورت مخفیانه به دادگاه برده شد.

کانی محمدی به زمانه می‌گوید زهرا محمدی هم مانند ریبوار و ادریس منبری بعد از گذشت یک ماه و نیم بازداشت توسط اطلاعات سپاه به دلیل نبود شواهد و مدارک کافی، قرار بود آزاد شود اما وزارت اطلاعات به پرونده ورود می‌کند و مانع آزادی او می‌شود:

«وزارت اطلاعات پرونده زهرا را از سپاه تحویل گرفته بود و به قول خود زهرا بر سر پرونده تناقض و کشمکش بین اطلاعات و سپاه به وجود آمده بود. چون سپاه هیچ مدرکی نداشت و دلیلی برای تمدید بازداشت زهرا نداشت، در این صورت باید زهرا هم بعد از یک ماه و نیم آزاد می‌شد ولی وزارت اطلاعات پرونده را در دست گرفت و بازداشت را تمدید کرد و در طول بازداشت هم او را تحت انواع فشارهای روحی و روانی قرار داد تا از او اعتراف اجباری بگیرد. نکته دیگر اینکه زهرا اول به اتهام همکاری با احزاب اپوزیسیون متهم شده بود و تحت فشار قرارش دادند که مجبور به اعتراف بشود، خوشبختانه زهرا مقاومت کرد و چنین اتهامی را نپذیرفت.»

ظاهرا نیروهای امنیتی بعد از اینکه از اعتراف اجباری و تهیه شواهد و مدارک برای اتهام همکاری با احزاب اپوزسیون ناامید می‌شوند، می‌کوشند با یک اتهام انتسابی و نامشخص تحت عنوان «تشکیل دسته و جمعیت به هدف بر هم زدن امنیت ملی» زهرا محمدی را محکوم کنند.

کانی محمدی این اتهام را تماما بی‌اساس می‌داند و تاکید می‌کند زهرامحمدی به جز فعالیت در چهارچوب انجمن نوژین حتی با دیگر انجمن‌ها و نهادهای مدنی، همکاری و فعالیتی نداشته است.

زهرا محمدی، ۲۹ ساله و اهل سنندج است. او مدرس زبان و ادبیات کُردی برای کودکان، فعال مدنی و عضو هیات مدیره انجمن نوژین از زمان تأسیس این انجمن در سال ۱۳۹۰ تاکنون است. او همچنین دانش‌‌آموخته جغرافیای سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد است و پیشتر به دلیل فعالیت‌هایش چندین بار توسط نهادهای امنیتی احضار، بازجویی و تهدید شده بود.

ادریس و ریبوار منبری پس از گذشت چهار روز از بازداشتشان در تاریخ پنجم خرداد ماه ۹۸ با قرار وثیقه آزاد شدند، اما زهرا محمدی، همچنان بعد از گذشت ۱۲۰ روز بدون تفهیم اتهام و بدون حق برخورداری از وکیل، در بازداشت موقت به سر می‌برد. زهرا محمدی هنگامی که بازداشت شد تا ۸ روز خانواده او از وضعیت و محل نگهداری‌اش کاملا بی‌اطلاع بودند و هیچ نهادی مسئولیت بازداشت او را به عهده نمی‌گرفت.

کانی محمدی، خواهر زهرا محمدی، در این‌باره به زمانه میگوید:

«بعد از ۸ روز بی‌خبری مطلق، با این که خانواده‌ام به همه نهادهای دولتی مراجعه کردند که خبری از زهرا بگیرند، همه اظهار بی‌اطلاعی کرده بودند و هیچ نهادی مسئولیت بازداشتش را به عهده نمی‌گرفت تا اینکه بعد از ۸ روز زهرا را به زندان سنندج انتقال دادند و خانواده‌ام توانستند آنجا زهرا را ملاقات کند. به گفته خود زهرا، او این ۸ روز در انفرادی بازداشتگاه اطلاعات بوده و به دلیل وضعیت بد انفرادی دست به اعتصاب غذا زده، اما چون زهرا کم‌خونی و فقر شدید آهن دارد، بعد از چند روز اعتصاب غذا هوشیاری‌اش را به طور کامل از دست داده و تا مرز کما پیش رفته است. برای همین او را به درمانگاه اطلاعات برده‌اند و بعد از بهبودی نسبی، زهرا را به زندان انتقال داده‌‌اند. این در حالی بود که ما کاملا از او بی‌خبر بودیم، حتی نمی‌دانستیم کجاست و اگر بلایی سرش می‌آمد چه کسی واقعا پاسخ‌گوی ما بود ؟ 

ادامه بازداشت و تلاش برای محاکمه مخفیانه زهرا محمدی، فعال مدنی و مدرس زبان کُردی

گفت‌وگو با کانی محمدی، خواهر زهرا محمدی

زهرا (زارا) محمدی، فعال مدنی، مدرس زبان و ادبیات کُردی و از اعضای انجمن مردم‌نهاد فرهنگی-اجتماعی نوژین، روز دوم خرداد ۹۸ بازداشت شد و همچنان بعد از گذشت بیش از چهار ماه، بدون تفهیم اتهام در کانون اصلاح و تربیت شهر سنندج، در بازداشت موقت به سر می‌برد. زهرا محمدی هنگامی که همراه دو تن دیگر از اعضای انجمن نوژین به نام‌های ادریس منبری و ریبوار منبری درمنزل پدرش مشغول صرف ناهار بودند، با یورش چند فرد لباس شخصی به خانه آنها و بدون ارائه هیچ‌گونه حکمی بازداشت شدند.

اتهام زهرا محمدی برای صدور این حکم «تشکیل دسته و جمعیت به هدف بر هم زدن امنیت ملی» عنوان شده است.   او متهم به همکاری با گروه‌های کُرد مخالف حکومت و اقدام علیه امنیت ملی شد. به گزارش عفو بین‌الملل بازجویان تلاش کرده بودند از زهرا محمدی اعتراف بگیرند اما موفق نشدند. فعالیت‌‌های انجمن نوژین با مجوز رسمی از وزارت کشور بر آموزش زبان کُردی تمرکز دارد و کلاس‌های مختلفی را در سطوح مختلف، برای کودکان، بزرگسال و بازاریان به منظور آموزش زبان کُردی


برگزار می‌‌کند

ما ایرانیان بخصوص کسانی که در خارج کشور ساکنند این زندانیان سیاسی و عقیدتی و مدنی را تنها نگذاریم و صدای مظلومیت آنها باشیم ،چون همه ما خیلی خوب میدانیم که این رژیم را باید تحت فشار گذاشت ،دقیقا مثل مورد چند روز اخیر که با طوفان توئیتری که 11 میلیون بار ریتوت شد و جهان را به لرزه در آورد و رژیم را وادار کرد حکم اعدام 3 جوان را که برای شرکت در اعتراضات مردمی آبان ماه 98 دستگیر کرده بودند، را لغو کنند .

برای همه زندانیان باید چنین حرکتی کنیم .

https://www.radiozamaneh.com/519191 

https://www.radiozamaneh.com/519119

 (

زنان کارگر کارخانه نساجی

 


ن

در بنگلورِ هندوستان بر علیه تعطیلی ناگهانی این کارخانه وعدم دریافت دستمزد دست به اعتراض زدند. این کارخانه در ششم ژوئن بطور ناگهانی و با بیکارسازی ۱۳۰۰ کارگر تعطیل شد. این کارگران از همان روز نخست اعلام بسته شدن، هر روز در مقابل کارخانه تجمع می‌کنند تا کار خود را پس بگیرند.
لازم به توضیح است که ۷۰ الی ۸۰ درصد تولید پوشاک در این کارخانه، عمدتا برای شرکت سوئدی پوشاک H & M می باشد که یکی از بزرگترین استثمارکنندگان کودکان کار و زنان کارگر به عنوان نیروی کار ارزان شناخته شده است. این شرکت به بهانه کرونا ویروس سفارشات خود را به این کارخانه نساجی متوقف ساخت و این تصمیم را زمانی اعلام کرد که تمام سفارشات پیشین آن تکمیل شده بود ولی از پرداخت به کارگران برای آنچه که تولید کرده بودند نیز سر باز زد.
سود H & M در سال گذشته معادل ۱/۸ میلیارد دلار بوده درحالی‌که تولید کنندگان پوشاک برای این کمپانی، که عمدتا ۸۵ درصد آن را زنان تشکیل میدهند، ساعتی ۲دلار و ۳۰سنت مزد دریافت و درشرایط کاری بسیار غیرانسانی و تحقیرآمیز و بدون هیچگونه ایمنی شغلی کار میکردند.

کانون بازنشستگان ایران 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و چهار