۱۳۹۹ آذر ۱۴, جمعه

آرمانهای جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب همچنان زنده و پویا است

گفتگویی مینو همتی با کاوه عباسییان از آرشیو رهائی زن به مناسبت شانزدهم آذر 

https://youtu.be/VXDrW_1sNt0

مینوهمتی: موضوع امشب ما 16 آذر ،روز دانشجو ، علی العموم و بطور مشخص گذری هست به روز دانشجو و مشخص تر شروع میکنیم از روز دانشجو در 2 سال اخیر و 13 آذر سرخ به معنایی در سال گذشته و امسال نیز ،اجازه دهید که گذری کنیم .

بخاطر داریم که در 2 سال گذشته جمهوری اسلامی ،رهبران و فعالین جنبش دانشجویی را با به اصطلاح خودشون ستاره دار کردن دانشجویان از دانشگاه و محروم کردنشان از تحصیل ، پس از نگرشی به عملکرد جنبش دانشجویی در خود جامعه ،جامعه متوجه میشه که به اصطلاح همین  دانشجویان ستاره دار،با صف و پرچم مستقل در دفاع از آزادی و برابری یک فصل بسیار نوینی را در جنبش اعتراض سیاسی در 13 آذر سرخ سال گذشته بنیان نهادند،حال کاوه عباسیان لطف کنید برای بینندگان ما توضیح دهید این پروسه شکل گیری با پلاتفرم سیاسی با پرچم آزادیخواهانه و برابری طلبانه با رهبران و فعالین جوانی مانند خود شما ،تاثیرات این روند و گستردگی این جنبش را برای ما توضیح دهید ،حتی اگر بخواهیم یک برآوردی کنیم از سال گذشته تا به امسال بسیار بسیار گسترده تر و عمیق تر شده تا حتی میگم تا خود 13 آذر سرخ سال گذشته ،این روند شکل گیری را هم همانطور که مطرح کردم ،شما چگونه میبینید؟ 


 کاوه عباسی: بله ، روند شکل گیری دانشجویان جریانی ،حالا طیف ،تشکل یا هر چیزی که میخواهید اسمش را بگذارید،جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را اگر بخواهیم بررسی کنیم ،به نظر من باید به بررسی و یک نگاهی به روند شکل گیری طیف چپ جنبش دانشجویی و از سر گرفتن جنبش چپ و نسج گرفتن دوباره اندیشه چپ توی جنبشهای اجتماعی در طی چند ساله اخیر و بطور مشخص اگر بخواهم بگم از ابتدای دهه 80 شمسی باید این مسئله را بررسی کنیم که برسیم به چگونگی شکل گرفتن جریان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بعنوان طیف چپ جنبش دانشجویی که قطب رادیکال و خود اگاه جنبش دانشجویی را نمایندگی میکنه در طی چند سال گذشته ،پس از اینکه جریان جریان اصلاحات با انتخاب محمد خاتمی در انتخابات سال 76 روی کار میاد و به اعتقاد ما بر بستر جنبش اعتراضی که توی جنبش ایران وجود داشته و نه بزرگی که به سیاستهای استبدادی جمهوری اسلامی گفته می شده در این سالها ،یک جریانی به اسم جریان اصلاحات میاد و با استفاده از این جنبش اعتراضی و جمع کردن رای از این جنبش اعتراضی خودش را صاحب کرسی میکنه توی حاکمیت ایران ،طی چند سالی که از این جنبش اصلاحات میگذره ،به هر حال یک سری از متفکرین سیاسی ،یک سری از بخشهایی از جامعه این جنبشهای اجتماعی ،کم کم توهم خودشان را نسبت به اصلاحات درون حکومتی در حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی کنار میگذارند و در اواخر سالهای حاکمیت این جناح به اصطلاح اصلاحات ،کم کم یک سری جریانهایی توی جامعه شکل میگیره که حرف خودشان را سعی میکنند که از یک مجراهای دیگری ،غیر از مجراهای ارائه شده توسط دولت و توسط حاکمیت و حنی توسط جناح اصلاح طلب و ملحقات آن از جمله دفتر تحکیم وحدت توی دانشگاه ،اگر به صورت مشخص اشاره کنم و انجمن اسلامی سعی میکنند از یک مجراهای دیگری میخواهند توی جامعه بزنند که بحث خودشان را و جنبش خودشان را از راههای دیگری پیش ببرند . از یک دوره ای به بعد هم که این دولت ،ریاست جمهوری و مجلس کنار میره و یک جناح دیگری حالا اصطلاحا جناح اصولگرا روی کار میاد که این دیگه مهری بود ،به گونه ای پایانی بود بر این جریانی که بنام اصلاحات خودش را پیش روی جامعه گذاشت و توانست رای جمع کنه و بواسطه همین شعارها و نامهایی که روی خودش گذاشت ،سعی کرد نشون بده که داره نه ء مردم را به حاکمیت نمایندگی میکنه ولی پس از مدتی ثابت شد که نه ،این مردم نیست که داره نمایندگی میشه ،بلکه این صرفا سوءاستفاده از اعتراض مردم به استبداد و حاکمیت استبدادی که توی جامعه پیش میره ،بعد از این دوره از اینجا به بعد میرم سراغ مسئله جنبش دانشجویی بطور مشخص ،تقریبا از ابتدای دههء 80 که کم کم یک حلقه هایی توی دانشگاه شکل می گیرد که خب همه بخاطر دارند ،اتفاقاتی که توی دهه ء 70 میفته ،توی جنبش دانشجویی ، جنبش دانشجویی بواسطه اون خصلتهای ذاتی که داره ،رو جوان بودن قشر دانشجو ،آرمان خواه بودن قشر دانشجو ،و به گونه ای دسترسی داشتن به یکی از منابع مطالعاتی که او را آشنا میکنه با اندیشه های مختلف فکری که توی دنیا وجود داره ،از این خصلت های اعتراضی ویژه ای برخورداره که میتونه نمایندگی کنه . جنبشهای اعتراضی که توی جامعه وجود داره و داره عمل میکنه ،در دهه 70 ما میبینیم ،اتفاقاتی که توی دانشگاه میفته ،اتفاقات رادیکالی است ، جنبش دانشجویی بدنه ء جنبش رادیکال خاص،رادیکالهایی دارد و از یک آگاهی نسبی برخوردار همیشه ولی دقیقا بخاطر وجود تشکلهای وابسته ای همچون حالا تا یک دوره ای بسیج ، انجمن اسلامی و دفتر تحکیم وحدت که از نظر تاریخی برای ما کاملا آشکار ،ماهیت تاریخی این جریان بواسطه ء وجود چنین رهبرانی جنبش دانشجویی دهه 70 تبدیل میشه به یک گونه گروه فشاری برای امتیاز گرفتن جناحهای مختلف حاکمیت . جنبش دانشجویی به بازوی جناح اصلاح طلب و جبههء مشارکت که توی اون

که دفتر تحکیم وحدت باشه ،تبدیل میشه به یک وزنه ای برای امتیاز گرفتن جبهه مشارکت توی حاکمیت ،برای امتیاز گرفتن جناح اصلاحات و جناح آقای خاتمی توی حاکمیت ،و همانطور که میبینیم در واقع هیچ نفعی برای جنبش دانشجویی نداشته ،این مسئله سال 78 این واقعه پس از تیر 78 اثباتی است بر این مدعی که تنها اتفاقی که میفته دانشجوها قتل و کشتار میشوند توی کوی دانشگاه ،حمله میشه به کوی دانشگاه ،کشته میشوند ،زخمی میشوند ،ابعاد زیادی در حد 1000 نفری به زندانها میفتند ،تا جایی که تا همین چند وقت پیش هم در زندانها بودند همچنان دانشجوها ،که آقای خاتمی و جناح اصلاحات هیچ کاری برای این مسئله انجام نداده اند و تنها کاری که میکنند اینه که توی بخشهای مختلف حاکمیت امتیازهایی برای خودشان بگیرند و یک وجهه ای از خودشان به جامعه ارائه دهند که فلان هستیم و فلان ،ولی پس از یک دوره ای از ابتدای دهه 80 با شکل گرفتن یک اندیشه ای که دیگه توهمی نسبت به جناحهای مختلف حاکمیت نداره که این جناح اسم خودش را بذاره اصولگرا ،چه کارگزاران ،چه مشارکت ،چه هر عنوان و چه هر نام دیگری بخواهد برای خودش بذاره ،این یک حلقه هایی و یک جریانی شکل گرفت که هیچکدام از این جناحها توهمی نداشت ،که اینها قراره خواسته های او را نمایندگی کنند،خواسته های جنبشهای اجتماعی یا جنبشهای دانشجویی و یا خواسته های خیلی پایه ای که مردم توی جامعه وجود دارند و 30 سال استبداد استبداد را تحمل میکنند . اینطور بود که از یک دوره ای به بعد طیفی ار دانشجوها تصمیم گرفتن که منبعد مجرای اعتراضی شان توی دانشگاه و توی جنبش دانشجویی توی انجمن اسلامی و توی دفتر تحکیم وحدت و نشریاتی که اینها براشون ارائه میدهند و این تشکلهای وابسته ای که توی دانشگاه وجود داره تصمیم گرفتن که مجرای اعتراضشان که اینجا نباشه ،تصمیم گرفتن مجرای اعتراضشان را و اون حلقه هایی که با آن میخوان توی جنبش دانشجویی حرفشان را بزنند و آگاهی را تزریق کنند به جنبش دانشجویی .تصمیم گرفتن از یک طریق دیگری وارد این مسئله شوند ،نشریات خودشان را راه بیندازند ،بطور مثال که من اشاره کنم بعنوان اولین نشریه ای که چپ را میاورد توی جنبش دانشجویی و اندیشه ء چپ را جلوی بدنه جنبش دانشجویی میذاره ،نشریه ء خاک است ،که در اسفند 1382 اولین شماره نشریه خاک در اومد که بعد از 24 شماره البته توقیف میشه سال پیش ،میخوام اینو بگم که یک بخشی میاد که فعالینی ،یک حلقه هایی ،یک طیفی وارد جنبش دانشجویی میشه که اسم خودش را گذاشته چپ ،اندیشه های مارکسیستی را داره مطالعه میکنه ،حلقه های اطلاعاتی داره ،جلسات خودش را میذاره ،سمینارهای خودش را میذاره ، اول ماه مه برگزار میکنه ، 8 مارس ،روز جهانی زن را برگزار میکنه ، 16 آذر های خودش را برگزار میکنه ،پلاکارد سرخ آزادی و برابری با اون مشتهای گره کرده ای که تصاویرش الان دیگه نماد جنبش دانشجویی شده که معروف است . شعار رهایی زن ، رهایی جامعه را میبره توی جامعه ، شعار اتحاد جنبش دانشجویی با جنبش کارگری را میبره توی جنبش دانشجویی سعی میکنه ادبیات چپ را ، ادبیات مارکسیستی را ،مطالعات مارکسیستی را ،یا نئومارکسیستی را ، تمام طیفهای مختلفی که مارکسیست شامل اونها شده توی قرن نوزدهم و قرن بیستم ،سعی

میکنه تمام این بخشها را مطالعه کند توی جنبش دانشجویی و توی نشریات خودش ،توی سمینارهای خودش ،توی مراسم خودش اینها را جلوی بدنه ء دانشجویی بذاره و ارائه بده ،که این موضع ما برای جنبش دانشجویی و موضع مان نسبت به جنبش دانشجویی که دارن توی یک جامعه ء استبدادی ،توی یک دیکتاتوری همچون دیکتاتوری مذهبی ،سرمایه داری جمهوری اسلامی فعالیت می کنند ،مواضع ما اینه ،تئوری ما اینه ، نظریات ما نسبت به چیزی که توی جامعه ء ما اتفاق میفته نسبت به روابط سرمایه دارانی که توی جامعه وجود داره ، بخصوص توی ایران گونه ای از ارتجاع مذهبی تلفیق شده،نظریات ما اینه و اینو جلوی جنبش دانشجویی میذاره و همانطور که میبینیم که خیلی برای ما الان دیگه مشخصه شواهدش ، پس از یک دوره ای اینها با یک اقبال وسیعی توی جنبش دانشجویی روبرو میشه ، نه تنها تهران و دانشگاههای تهران ،بلکه بسیاری از شهرستانها،همانطور که میدانید و توی اخبار هم هست همانطور که گفتم و قبلا اعلام کردید ،دستگیریهایی که چند سال پیش رخ داده ،فقط توی تهران نیست ، تعداد دستگیریهای گسترده ای داریم ما توی مازندران ،توی مشهد ،تبریز ،اصفهان ،یزد ،شیراز و شهرهای مختلفی ،صرفا همین اخبار سرف این مسئله که این دستگیریها اینقدر گسترده بوده بعد از اینکه ما میبینیم این همه مراسم ،این همه نشریات مختلف ،سمینارهای مختلف و اتفاقات مختلف توی شهرهای مختلف داره میفته ،این دستگیریها خودش نشان از این داره که خاکمیت جمهوری اسلامی از گستردگی طیف چپ دانشجویی که داره فعالیت میکنه توی جامعه ایران جامعه تحت استبداد ایران ،به گونه ای

احساس خطر میکنه ،که میره سراغ طیف چپ ، چرا نمیره سراغ دفتر تحکیم وحدت ؟ چرا سراغ انجمن اسلامی نمیره ؟ همانطور که میبینیم به راحتی اجازه میده که تجمعهای خودشان را به مناسبت 16 آذر برگزار کنند و نه کسی تهدید میشه و نه کسی دستگیر میشه و نه هیچ اتفاق دیگری  . 

مینو همتی: این جنبش با تمام قدرت داره به پیش میره و این را ما در سالهای گذشته و بطور مشخص زمانی که میگم نقطه عطف 13 آذر سرخ پارسال نقطه عطف حرکتهای جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه که شما از قبلش توضیح دادید یا اومدید به آنجا رسیدید ما این حرکت رژیم کاملا دیده میشه در تمامی نوشته ها و حتی در تمامی روزنامه های خود دولتی ،اینست که یک ترس بسیار عجیبی داره و این ترس بعد از 13 آذر سال گذشته قد علم کردن در مقابل دانشجویان بوضوح هم امسال می بینیم ناشی از چی هستش ،این همه ترس ؟ چرا و برای چی ؟ 

کاوه عباسی: جواب این سئوالتان را میخواهم اینطور بدهم ،اون جنبشی که از ابتدای آنتی تزی که در مقابل سرمایه داری شکل میگیره ،از ابتدای پیدایش اون در قرنهای گذشته ،اون آنتی تز چپه ،جنبش طبقه کارگر و با نظریه مشخص مارکسیسم و اگر حالا میبینیم این اتفاق داره توی ایران میفته ،میبینیم جنبش طبقه کارگر دوباره به یک جهشی و درجه بالاتری و به سطح رشد و تکامل بالاتری رسیده ،که بازتابش را ما داریم توی جنبش دانشجویی میبینیم ،اینه که این آنتی تزش سرمایه داری که توی جنبش دانشجویی که داره شکل میگیره ،نظریه مارکسیسم که توی جنبش دانشجویی دو باره نفوذ پیدا میکنه ، با وجود اینکه توی دهه 60 و پس از انقلاب فرهنگی با چنان سرکوبی مواجه شدن ،تعداد بسیار زیادی کشته میشوند ،زندان و شکنجه میشوند و قتل عام میشوند و در گورستانهای دسته جمعی از جمله خاوران دفن میشوند و عده ای به خارج از کشور فرار میکنند یا هر چیز دیگری ، به هر حال از تحصیل

محروم میشوند ولی میبینیم که این دقیقا به دلیل ذاتی بودنش و به دلیل این خصلتش که از اون تضادهای ریشه ای طبقاتی است که شکل میگیره اندیشه ء چپ را دو باره داریم میبینیم جنبش کارگری داره از یک سطح آگاهی برخوردار میشه و ما بازتابش را در جنبش دانشجویی داریم میبینیم ،جنبش دانشجویی دو باره اندیشه چپ در آن شکل میگیره ،همانطور که میبینید توی این چند سال اخیر دیدیم که این اندیشه شکل گرفت و تبدیل شده به قطب چپ جنبش دانشجویی ،اگر ما جریانهای راست را در جنبش دانشجویی داریم که سعی میکنه با لابی با حکومت ،با سازش با حکومت ،جنبش دانشجویی را از اون خواست رادیکال خودش ،از اون آگاهی رادیکال خودش عقب بکشاند و تبدیل کنه یک بازویی ،تبدیلش کنه به یک مهره ای برای امتیازگیری جناحهای مختلف حاکمیت ، از طرف دیگه ما قطب رادیکال و آگاه جنبش دانشجویی داریم که قطب چپش که این روزها طی 2 سال گذشته بعنوان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب داره فعالیت میکنه ،این ترسی که میگویید شما ،یا این احساس خطری که حاکمیت و دستگاه سرکوب حاکمیت ،از شکل گرفتن جنبش چپ میکنه ، اینه که کاملا آگاهه که این حاکمیت براساس روابط سود و سرمایه ء سرمایه داری استوار شده و از طرف دیگری دارای خصلت مذهبی است و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و طیف چپ دانشجویی ،هر دوی این ریشه ها را نشانه گرفته ،هم با ارتجاع مذهبی مخالفه و هم با روابط سرمایه دارانه ای که توی این حاکمیت وجود داره که این تلفیق این ،تلفیق شوم این ارتجاع مذهبی و روابط سرمایه دارانه باعث این وضعیت استبدادی شده که توی جامعه شاهدیم .این احساس خطری که میکنه ،این دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب هر دوی این دو تا را نشانه گرفتن و قصد هیچ سازشی ندارند ،لابی با حاکمیت نمیکنند و تنها احساس قدرتی که میکنند و تنها پشتوانه ای که دارند ، پشتوانه ء مردمی و پشتوانه ء آگاهیه که توی جنبش دانشجویی است که وجود داره ،

مینو همتی: اما ما همین امسال شاهد مراسمهای بسیار باشکوهی هستیم در دانشگاههای سراسر ایران از جمله دانشگاه تهران ، مازندران،ارومیه ،همدان ،پیام نور در سنندج،دانشگاه بوعلی سینا ، مراسم به مراتب باشکوهتر در دانشگاه شیراز برگزار شد که من میخواهم همینجا شما یک گذری کنید بر 16 آذر امسال و وقتمون هم بسیار محدوده و وقتی نداریم و دستاوردهای امسال را و روز دانشجو را با ما و بینندگان سهیم شوید

 کاوه عباسی: همانطور که میدانید ،ما دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب توی اون بیانیه ای که قبل از روز دانشجو ، 16 آذر امسال اینه که تمام تلاش خودمان را بکنیم که این مراسم و این بزرگداشت 16 آذر که بنوعی تبدیل شده به سمبل اعتراضی جنبش دانشجویی ،سیاستهای حاکمیت و به دیکتاتوری موجود درجامعه ،این بزرگداشت برگزار بشه ، به هر طریقی کمترین هزینه را برای ما داشته باشه یعنی از درگیری ،بازداشت ،محرومیت از تحصیل ،تهدید،زندانها،دادگاهها، از تمام اینها پرهیز بشه تا جایی که میتونیم از هزینه بیش از اینه طیف چپ جنبش دانشجویی جلوگیری کنیم و تا جایی که میتوانیم تلاش کنیم با ابتکاراتی که میتوانیم انجام دهیم ، مراسم 16 آذر را برگزار کنیم و این روز را بزرگ بداریم بعنوان سمبل اعتراض به دیکتاتوری و اعلام کردیم که این 16 آذر صرفا یکروز نیست برای ما ،اعتراض به یک روز خلاصه نمیشه برای ما ،و آکسیون از قداستی برخوردار نیست ،برگزار کردن آکسیون ،گفتیم که 16 آذر و اعتراض به 16 آذر را به تمام روزهای سال بسط خواهیم داد و این آکسیونیسم را از این جنبش دانشجویی ما پاک خواهیم کرد ،اینکه

یکی از خواسته های حاکمیت اینه که جنبش دانشجویی و اون جناحهایی که در این جنبش دانشجویی دارن فعالیت میکنند ،تمام شور ،انگیزه ،انرژی و امید به جنبش دانشجویی را خلاصه کنند به یک آکسیون در یک ساعت و یکروز مشخص و در یک حالت محدودی در حفاظ نرده های دانشگاه که صدایش به گوش جامعه هم نرسه ،ما اعلام کردیم که ما این را میگیریم و نمیگذاریم این اتفاق بیفته ،صدای جنبش دانشجویی را به گوش مردم در جامعه میرسانیم، آکسیونیسم را حذف میکنیم از جامعه اعتراض 16 آذر را به تمتم روزهای سال بسط خواهیم کرد و در مقابل تمام سرکوبهایی که حاکمیت انجام داد، در مقابل تمتم سازشهایی که از طرف طیف راست دانشجویی با حاکمیت صورت گرفت ما ثابت کردیم و بر خلاف تمام بقول معروف لجن پراکنی های طیفهایی از طرف اپوزسیون خارج از کشور که از بستن هر گونه افترایی و اتهاماطلاعاتی و پلیسی به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب از اینها پرهیز نکردن و همچنین اعلام کردند که کار دانشجویان بهد از سرکوبها تمام شده و برگزاری مراسم 16 آذر و ابتکارات دانشجویان در سراسر کشور و اتفاقاتی که افتاد

،همانطور که شما گفتید توی دانشگاههایی که نام بردیم که طیف چپ دانشجویی حضور خودش را اثبات کرد ،همه اینها یک تو دهنی بود به تمام طیفها، یکجور اعلام حضور بود ،یکجور نه ء بزرگ بود به تمتم کسانی که طیف چپ دانشجویی را که مرده میخواند یکجور اعلام قدرتی بود، یکجور اعلام اینبود تا وقتی که ظلم و استبداد و سرمایه داری در جامعه توی دنیا وجود داره چپ توی دنیا در حال باز تولید شدنه و نخواهد مرد و نابود نخواهد شد و سرکوب نخواهد شد مکنه مقطعی ،دیکتاتوران و سرکوبگران بتوانند فعالین چپ را خاموش کنند ولی اون انگیزه ،اون امید و اون ریشه هایی که چپ را باز تولید میکنه توی این جامعه ،همچنان وجود داره ،چپ و اندیشه چپ و جنبش و مبارزه چپ صرفا بسته به فعالین چپ نیست ،بلکه این اندیشه و تضاد طبقاتی توی جامعه وجود داره .فعالین خودش و رهبران خودش و سازمان دهندگان خودش را همچنان باز تولید میکنه ، ولی با این حال بعد از برگزاری این مراسم همانطور که اشاره کردم توی شهرهای مختلف کشور ،باز هم حاکمیت آروم ننشسته و همچنان با اینکه در مقابل حضور و ظهور مجدد بنوعی مورد غافل گیری قرار گرفته ،الان دو باره سعی میکنه که سرکوب را شدت بده و بسنده نکرده به سرکوب های تاکنونی و بعنوان مثال شروع کرده به تهدید و سرکوب دانشجویان چپ دانشگاه شیراز و آنطور که به نظر میرسه ،میره سراغ نهادهای سرکوب میره به پای یک سناریوی دیگه ،داره میره پای یک سناریوی سرکوب کثیف و وحشیانه ء دیگه توی دانشگاه شیراز ،الان همانطور که میدونید و اخبارش روی سایت جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب هست و امیدوارم که خودتون و بقیه رسانه ها و تمام نهادهای حقوق بشری که در حال فعالیت هستند چه در خارج و چه در داخل کشور هستند ،مسئله دانشجویان دانشگاه شیراز را پوشش دهند ،همانطور که میدانید بعد از برگزاری موفقیت آمیز 2 روزه به مناسبت 16 آذر در دانشگاه شیراز الان ،تعدادی بسیجی و جامعه اسلامی و از این قماش از دانشگاه شیراز و دانشگاههای مختلفی که در شیراز هست ،همگی در یک اتحاد مقدسی دور هم جمع

شدن در مسجد دانشگاه شیراز ،به اصطلاح خودشان به اعتکاف دست زدن که علیه دانشجویان شیراز ،آقایان مختلفی از جناحهای حاکمیت ،از استانداری درحال مذاکره با اینها هستند ،در حال هل دادن اینها هستند هزینه شان را دارن تامین میکنند ،خود دانشگاه داره اینها را ساپورت میکنه بیانیه هایشان را دارند پخش میکنند توی دانشگاه که بنوعی انقلاب فرهنگی دیگری توی دانشگاه دست بزنند ،همون اتفاقی که شاهد بودیم توی دانشگاه پلی تکنیک افتاد که در راستای آن نشریات جعلی و دستگیری دانشجویان دانشگاه و سرکوبی که توی دانشگاه پلی تکنیک دیدیم ،دارن سعی میکنند که باین سمت بروند که توی دانشگاه شیراز ،طیف چپ خودش و قدرتش را نشون داده و به همون میزان حاکمیت داره تلاش میکنه که باین سمت بره که جریان فعالین دانشجویی شیراز را توی دانشگاه شیراز سرکوب کنه ،و از این راه داره با یک سناریوی از پیش تعیین شده ای ، در ابتدا هم تعدادی بسیجی ها و جامعه اسلامی ها و از این قماش را جلو بندازه که یک جور موضوعیت بده به سرکوب خودش ،که اگر ما نرویم باین سمت ،به احتمال زیاد این سرکوب را شروع میکنه و برای

دانشجویان دانشگاه شیراز ،اون اتفاقی که در دیگر دانشگاهها افتاد ،میفته .من از تمام کسانی که صدای مرا میشنوند ،از تمامی رسانه ها و مجامع حقوق بشری تقاضا دارم که به مسئله دانشجویان دانشگاه شیراز بپردازند و هر گونه مصاحبه ای با دانشجویان دانشگاه شیراز اگه لازم باشه انجام بدهند و ما نگذاریم که هرگونه اتفاقی برای دانشجویان دانشگاه شیراز بیفته .

مینو همتی: کاوه عباسیان تا حالا چه تعدادی از دانشجویان در دانشگاه شیراز تهدید یا دستگیر شدن و وضعیتشان چگونه است؟

کاوه عباسی: تنها بعد از 16 آذر نبوده ،بلکه قبل از 16 آذر هم بوده ،تهدید و دستگیری و محرومیت از تحصیل بازداشت بصورت گسترده بوده ،همانطور که توی دانشگاههای دیگر هم نمونه اش را دیدیم و بعد از 16 آذر ،راجع به قدرتی که جنبش دانشجویی انجام داده ،تا این حد توانستند پیشروی کنند که دستگاه سرکوب 7 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز را به کمیته انضباطی رفته ،آنها را تهدید کرده اند که اگر ما نتوانیم آنها را پوشش خبری دهیم، دانشجویان دیگر دانشگاهها از آنها حمایت نکنند ،ممکنه این مسئله مسکوت بماند ،و حاکمیت همچنان سناریوی خودش را در دانشگاه شیراز ادامه بدهد،ما باید منتظر اتفاقات وخیم تری در آنجا باشیم و امیدوارم همه آنهایی که دغدغه دارند نسبت به جنبش دانشجویی در ایران انجام میدهند ،امیدوارم این اتفاق نیفته در آنجا . ما باید تلاشمان را بکنیم و من امید و اعتقاد دارم به دانشجویان دانشگاه شیراز که تا حالا از خودشان نشان دادن ،آن قدرتی که توانستند در 2 روز 16 آذر را برگزار کنند و آن قدرتی که در اسفند ماه گذشته تحصن خودشان را توانستند با آن قدرت برگزار کردند ،و بعد از دستگیری دانشجویان آزادیخواه و برابری

طلب تجمعاتی را در شیراز و قدرتی را که از خودشان نشان دادن ،من اعتقاد دارم که خیلی سخت خواهد بود که حاکمیت بخواد با دستگاه سرکوب باین راحتیها آنها را سرکوب کنه ،این دانشجویان سر پا میایستند و مقاومت میکنند و در برابر هر تعرض حاکمیت و دستگاه سرکوب میتوانند چندین اعتراض را سازمان دهند .

مینو همتی:  کاوه عباسیان وقت ما بسیار محدود هستش،سکوت نخواهد شد؟ این بازی دیگری است که رژیم آغاز کرده و مطمئنا پاسخش را خواهد گرفت، مطمئن باشید که این حرکت با تمامی مشکلاتی که سر راه جنبش دانشجویی هست ،با تمامی کمبودها که دانشجوها باهاش دست و پنجه نرم میکنند ،کماکان این پرچم برافراشته است و بااعتماد به نفسی که این عزیزان باخواستهای کاملا حق طلبانه و انسانی که با پرچم آزادی و برابری بلند کردن مهر خودش را در جامه زده ،جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در یک دقیقه بگید که ایستاده؟ چه نقشی را در آینده جامعه ما بازی خواهد کرد ؟ 

کاوه عباسی: جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بعنوان طیف چپ جنبش دانشجویی در داخل ایران داره فعالیت میکنند ،جامعه را مورد خطاب قرار میده ،باجنبش کارگری متحده ،با جنبش زنان متحده ،و خودش را متحد اصیل جنبشهای اجتماعی میدونه ،که از بطن جامعه شکل میگیرند و توهمی نسبت به جناحهای حاکم ندارند .

این جنبش سازش نمیکنه با هیچ جناح حاکمیت ،تبدیل به بازیچه و عروسک خیمه شب بازی حاکمیت در انتخابات و در مراسم مختلف نمیشوند خودش را در موقعیت ضعف نمیبینه .خودش را کوچک نمیکنه . معتقده که به مشکل امروز جامعه بشری و معتقده که توی جامعه ایران که تحت سرکوبند،از یکطرف به سرمایه داری و از یکطرف به ارتجاع مذهبی برمیگرده ،اعتراض خودش را با هر دوی اینها اعلام میکنه و خودش را در برابرهر دوی اینها میبینه و استوارایستاده در مقابل اینها و با اتحادی که با جنبشهای اجتماعی داره و با اتحادی که با مردم ستمدیده و سرکوب شده جامعه ایران داره و آنها را خطاب قرار میده در آکسیونهای خودش ،در خطابه های خودش ،در حالات خودش در بیانیه های خودش در مراسم خودش و در جنبش دانشجویی باشه ،تمام تلاش خودش را داره تا به یک جامعه انسانی تر ، به یک دنیای انسانی تر ،دنیایی که آدمها بتوانند در کمال آرامش بتوانند همدیگر را دوست داشته باشند ،ما آرزو داریم که به چنین جامعه ای برسیم و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیکنیم و با هیچ نهاد سرکوبی ،با هیچ موجودیت انسانی سازش نخواهیم کرد و من معتقدم که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب ،یکی از جریانهایی هستند که در آینده و در تاریخ سیاسی آینده ایران تعیین کننده خواهند بود


(با سپاس از مرضیه آدمی برای پیاده کردن متن مصاحبه)


۱۳۹۹ آذر ۱۰, دوشنبه

گفتگو با نویسنده خاطرات زندان، مبارزه یک زن در ایران

 





https://youtu.be/cVzK3WZF3TA

مبارزه برای آزادی و برابری و برقراری عدالت اجتماعی در ابعاد و اشکال گوناگون در دل جوامع بشری جاری است، هر چند جریان مبارزه گهی خروشان و پر التهاب و گاهی آرام و زیر پوسته شب جاریست، و در مسیر خود تجربیات نسل پیشین را به نسل بعدی منتقل میکند. هر چند رژیمهای استثمارگر از ارگانهای سرکوب برای خاموش کردن معترضین به نطم موجود و برای ارعاب جامعه و تداوم نظام بردگی سود میجویند، لیکن در پشت دیوارهای زندان نیز مبارزه در تداوم است، و شنیدن روایات آن توسط انسانهای آزاده ای که از این تونل زمان قرون وسطائی عبور کردند برای نسل جوان ضروری و مفید است.

در برنامه امشب میهمان بسیار عزیزی داریم از تبار مبارزان راه آزادی و برابری که خاطرات زندان را برای نسل خود و نسلهای بعدی برشته تحریر درآورده. نسرین پرواز، فعال سیاسی مدافع حقوق کارگران، زنان و کودکان، نویسنده و فعال حقوق بشر مقیم لندن را روی خط داریم.

نسرین پرواز عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.

بینندگان رهائی زن با چهره و آثار شما کما بیش آشنا هستند، مایلم مقدمتا برای نسل جدید بینندگان ما، مختصری از تاریخچه فعالیت خودت توضیح بدهی.

نسرین پرواز: من سال 58 علیه جمهوری اسلامی وارد فعالیت سیاسی شدم. در آن زمان خیلی از هم نسلی های من علیه جمهوری اسلامی فعال بودند. مردم شاه را بیرون کرده بودند، چون زمان او هم آزادی سیاسی نبود. بخشی از مردم که کار نداشتند و حاشیه نشینان که آلونکهایشان را روی سرشان خراب می کردند، به سختی زندگی را می گذراندند. کارگران هم از پس مشکلات اقتصادی شان بر نمی آمدند. و علیه شاه بلند شدند. با فرار شاه، اسلامیست ها با کمک غرب قدرت را گرفتند. چندی پیش ویکیلیکس فاش کرد که خمینی را آوردند فرانسه و هم در آنجا و هم وقتی به ایران رفت، آمریکا مرتب تماسهای مخفیانه با خمینی داشت. خلاصه اسملامیستها که بر خلاف بقیه جریانات سیاسی زمان شاه فعالیتشان آزاد بود، به کمک غرب نه تنها قدرت را گرفتند، بلکه توانستند انقلاب مردم را در نطفه خفه کنند.

در هر صورت در فاصله بین فرار شاه تا زمانی که رژیم توانست خودش را تحکیم کنه، یعنی 30 خرداد شصت، مردم بخصوص جوانان اعتراضات زیادی علیه رژیم نشان می دادند. جریانات زیادی متولد شده بودند – تعداد زیادی از این جریانات کمونیستی بودند. من هم با جریان کمونیستی وارد فعالیت سیاسی شدم. خواسته هایمان هم همین چیزهایی بود که جوانان امروز می خواهند و برایش مبارزه می کنند و به زندان می افتند و اعدام میشوند. من هم به همین دلایل یعنی جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد در قانون و همه عرصه های کار و زندگی، کار یا بیمه بیکاری و کلا یک زندگی خوب برای همه مبارزه می کردم.

از 30 خرداد شصت که رژیم خودش را تحکیم کرد، شروع کرد به سرکوب وحشیانه انقلاب. یعنی جلوی تجمعات سیاسی را می گرفتند و افراد را شناسایی و دستگیر می کردند.

به جریانات سیاسی که در دانشگاهها فعالیت می کردند و مثلا دفتر یا میزی داشتند تذکر دادند و وقت تعیین کردند که اگر دانشگاه را خالی نکنند رژیم به دانشگاه حمله خواهد کرد و همه را دستگیر می کنه. البته برای چند روز دانشگاه محاصره بود. من آنجا بودم. مرتب گاز اشک آور می زدند. چند نفر از جوانان تیر خوردند و به بیمارستان منتقل شدند.

دستگیریهایی که به 30 خرداد شصت معروف است و باعث شد که خیلی ها را توی خیابانها دستگیر کنند، باعث نشد که جوانان از خواسته هایشان بگذرند و صحنه سیاسی را خالی کنند. مبارزه ادامه داشت، همانطور که همچنان ادامه داره. رژیم تاریخ دروغی به نسل جوان الغا کرده، با این مفهوم که نسل من رژیم را به قدرت نشاند. واقعیت این نبود. زندانها پر از جوانان بودند. آنقدر که سلولها جا نداشتند و زندانیان را توی راهروها می خواباندند. وقتی اوین رفتم شبها مثل ماهی ساردین به هم چسبیده می خوابیدیم. اگه نصف شب می رفتیم دستشویی وقتی برمیگشتیم، جای خوابمون پر شده بود.

می خوام بگم، نسل من علیه این رژیم مبارزه کرد و خیلی اعدامی داد. دوستان زیادی از خودم اعدام شدند.

به هر حال من که سال 58 وارد مبارزه سیاسی علیه جمهوری اسلامی شدم، سه سال بعد یعنی سال 61 دستگیر و شکنجه شدم و ابتدا حکم اعدام داشتم. ولی هشت سال در زندان ماندم.

مینو همتی: در نگاه نخست، پدیده زندانهای سیاسی و عقیدتی و خبر آنچه بر سر عزیزان دربند میآورند، هر انسان با وجدان را میآزارد. بازگو کردن جزئیات جدالی که بین انسانیت و نظامهای ضدبشری پشت دیوارهای زندان در جریان بود، برای شما از چه ضرورتی ناشی میشود؟


نسرین پرواز: به نظر من باید علیه دیکتاتوری ها و زندانهایشان نوشت. وگرنه چطور می توانیم روزی جامعه ای آزاد از هر نوع شکنجه ای داشته باشیم؟ خاطرات زندان می تواند اشکال مبارزه در یک جامعه و مقاومت در زندان را به نسل های بعدی و به جوامع دیگر منتقل کند. برای من نوشتن در مورد زندان وسیله مبارزه علیه رژیم است.

کتاب "زیر بوته لاله عباسی" که خاطرات زندانم به فارسی است، در وبسایتم هست اگر شنودگان دوست دارند آنرا بخوانند.

رمان "وسوسه این بود" هم در رابطه با کشتار زندانیان  در سال 67 است. برای این کتاب با زندانیان سابق مرد مصاحبه کردم. این رمان نیز در وبسایتم هست.

بعلاوه این دو کتاب مقالاتی نیز در رابطه با زندان نوشته ام که در وبسایتم هستند. البته در ایران باید از فیلترشکن استفاده کنید تا بتونید وارد وبسایتم بشین.

مینو همتی: چرا رژیم اسلامی که زندان و شکنجه یکی از ارکان اصلی موجودیتش را تشکیل میدهد، دائما تلاش میکند که جنایات خود را از چشم نسلهای جوان بپوشاند؟ برای نمونه دائر کردن موزه عبرت!

نسرین پرواز: موزه عبرت برای این است که تاریخ را وارونه به نسل جوان نشان دهند. جمهوری اسلامی بیش از بیست سال از کمیته مشترک ضد خرابکاری استفاده کرد، ولی وقتی آنرا موزه زندان کرد ادعا کرد که هرگز از آن استفاده نکرده است. در واقع آرایش موزه عبرت این است که تنها رژیم شاه از آن استفاده کرده است و حالا جمهوری اسلامی آن شکنجه هایی را که رژیم شاه علیه سیاسی ها بکار برده به نمایش گذاشته است.

من 6 ماه اول دستگیریم را در این زندان بودم و در واقع آنجا بازجویی شدم. برخی زندانیان در این زندان زیر شکنجه جان سپردند.

در انتخاب نام عبرت برای این موزه نیز زرنگی ای نهفته است و آن اینکه بازدید کننده عبرت بگیرد و هوس مبارزه سیاسی نکند.

من رمانی به اسم "نامه های مخفی اکس به ا" به انگلیسی نوشته ام که داستان ساختن موزه عبرت توسط جمهوری اسلامی است.

مینو همتی: شما کتاب (مبارزه یک زن در ایران - خاطرات زندان) را که به انگلیسی نیز به چاپ رسیده برای کدامین مخاطب و با چه منظوری برشته تحریر درآوردید؟

نسرین پرواز: این کتاب دو نوع مخاطب دارد: یکی خواننده انگلیسی که اطلاعاتی از جمهوری اسلامی و چگونگی به سر کار آمدن آن و زندانهایش ندارد. چرا که مدیای غرب هم اطلاع رسانی درستی نمی کنند.

مخاطب دیگر جوانانی هستند که پدر و مادرشان ایرانی اند و مجبور به فرار از ایران شدند. این جوانان یا بچه بودند که خانواده هایشان ایران را ترک کردند و یا کلا خارج از ایران متولد شدند. و در نتیجه اطلاعات کافی در مورد رژیم و دهه شصت ندارند. فیدبک های مثبتی از این قشر از جوانان که کتابم را خواندند گرفتم.

در ضمن باید اشاره کنم که ترجمه های اسپانیایی و آلمانی این کتاب کامل شده اند و در حال انتشار هستند.


مینو همتی: بسیاری از فرزندان مهاجرین در خارج از ایران زندگی میکنند، زیر بمباران تبلیغاتی و عوامفریبی رژیم اسلامی قرار دارند، آگاهی رسانی به این نسل در خارج از کشور نیز ضروریست، علاقمندان به مطالعه روایت شما از این واقعیات تاریخی از چه طریق میتوانند این کتب را تهیه کنند؟

هر دو کتابم را می توانند از:

Amazon.co.uk

تهیه کنند. هم به شکل کتاب می توانند بخرند و هم به شکل ای بوک

5- آیا نکته ای هستت که دوست داشته باشی با خوانندگان در میان بگذاری؟
 نسرین پرواز:
بله. من کمپینی علیه اعدام چند تن از جوانانی که به جرم شرکت در تظاهرات سال‌های اخیر دستگیر شدند تنظیم کرده ام. الان بیش از 1000 امضا جمع شده ولی اگه همانطور که قبلا گفتین، بینندگان امضایش کنند و امضاها زیاد بشه، شاید بتونیم جلوی اعدام این عزیزان را بگیریم
 لینک پتيشن را در کانال تلگرام "نه به اعدام" و یا در فیسبوک یا توئیتر من میتونند پیدا کنند. اسامی که در لیست من هست و در دیوان عالی تائید شده عبارتند از:
محل الدین ابراهیمی، هادی کیانی، عباس محمدی، محمد بسطامی، مجید نظری، مهدی صالحی، حیدر قربانی، ارسلان خودکام ، سعید تمجیدی، امیرحسین مرادی، محمد رجبی.
البته تعداد دیگری هم حکم اعدام گرفتن ولی چون هنوز دیوان عالی حکم آنها را تائید نکرده، اسامی آنها را در این لیست نگذاشتم، به این امید که اعدامشان تائید نشود. به جز این عزیزان که نباید فراموششان کنیم، میخوام به این اشاره کنم که در حال حاضر با این وضعیت کرونا بیش از 40 زندانی سیاسی زن داریم، اگه اجازه بدی دوست دارم از آنهایی که به جرم فعالان کارگری و همینطور زنانی که به خاطر کشف حجاب دستگیر شدند در اینجا یادی کرده باشم:
عسل محمدی، ندا ناجی، مرضیه امیری، ساناز الله یاری که به همراه همسرش امیرحسین محمدی که به دلیل حضور در روز جهانی کارگر و حمایت از کارگران هفت تپه دستگیر شدند.
صباکردافشاری، یاسمن آریانی، منیره عربشاهی که مادر یاسمن میباشد و مژگان کشاورز.
همانطورکه توی صحبتم گفتم، نسل من با رژیم مبارزه کرد و متاسفانه خیلی اعدامی داد و میدونم مبارزه با رژیم بدون اعدام نیست. ولی مسئله اینه که رژیم نمیتونه همه را بکشه، همه را دستگیر کنه و ببره زندان و من میبینم، نمیدونم کی، ولی من به وضوح میبینم روزی را که مثل تظاهرات 3 سال اخیر که مردم اومدن بیرون و این دفعه برنمیگردند خانه هاشون و رژیم را در واقع میندازن.
بله من حرفم به جوان‌ها اینه که من این را می‌بینم که رژیم رفتنیه، اونم به وسیله مردم.

 

نسرین عزیز با سپاس از اینکه نظرات خود را با بینندگان ما در میان گذاردید.

با تشکر از دعوتتون.

(با تشکر از مرضیه آدمی برای پیاده کردن متن مصاحبه تلویزیونی)


 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و هشت

 http://rahaizanorg.blogspot.com/2020/11/rahaizan-shomareh-88.html  

به مناسبت 25 نوامبر ، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

 


مریم مرادی(فعال حقوق بشر )


از گذشته‌های دور تا امروز، خشونت ابزار قدرتیست برای کنترل، تنبیه و سلطه بر زنی که انتظارات جامعه‌ مردسالار را برآورده نمیکند. بنابراین، خشونت علیه زنان از اتفاق‌های موردی و شخصی فراتر میرود، با تبعیض سیستماتیک علیه زنان رابطه مستقیم پیدا میکند و حتی ممکن است شکل قانونی به خود بگیرد.

خشونت علیه زنان رابطه ای  مستقیم با شیوه‌های ایجاد نظم در جامعه مردسالار  دارد.  در این نوع جوامع ، مرد یا معدود زنانی که ساختار مردسالار انه دارند ، از خشونت به عنوان ابزار تنبیهی در جهت تغییر رفتار یا سرکوب استفاده میکنند که برای او جایگاهی فرودست قائل‌اند.

در مسیر نقش‌پذیری مردان در ساختار خانواده مردسالار از آنها انتظار میرود، خصوصیاتی چون «غیرت» و «تعصب» را به عنوان ارزش‌های اخلاقی بپذیرند، درونی کنند و در رفتارشان نشان دهند. در مقابل، «شرم و حیا» و مصادیقش که پوشیدگی بدن، پوشیده سخن گفتن، سر به‌ زیری، اطاعت و سکوت است به عنوان ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای رفتاری زن شناخته میشود. به صورت تاریخی، این ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای رفتاری بیشتر در جامعه شهرنشین تولید و تشویق میشود.

یکی از معیارهای سنجش «غیرت» مرد در جامعه مردسالار میزان حساسیت مرد نسبت به حجاب زنان نزدیک خود است. در واقع، حساسیت نشان دادن به معنای نظارت بر حجاب زن و در صورت نیاز تنبیه با هدف تصحیح رفتار اوست. این نوع از تنبیه و کنترل که در تعریف امروزی حقوق بشری مصداق خشونت علیه زنان است اشکال مختلفی به خود میگیرد؛ از خشونت فیزیکی و روانی که معمولا به شکل توهین، تحقیر، تهدید و تمسخر بروز میکند گرفته تا ایجاد محدودیت‌ حضور اجتماعی و استقلال اقتصادی برای زنی که از حجاب مورد نظر فرد


خشونت‌گر پیروی نمیکند.

چهل و دو سال پیش  ابتدا با فرمان حجاب اجباری توسط روح االله خمینی، خشونت ، آغاز و به تدریح با تثبیت قوانین زن ستیز، خشونت علیه زنان ،گسترش بیشتری یافت . به طوری که امروز ایران بالاترین رقم خودکشی زنان در خاورمیانه , قتلهای ناموسی و آمار بالای ازدواج کودکان را دارا است که از نظر متخصصین رابطه های مستقیم با سیاستها و قوانین مردسالارانه حکومت استبداد اسلامی ایران دارد.

از ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی ، اولویت برنامه‌هایش را برای ساختن و  نمایش جهانی «کشور اسلامی» قرار داد. این برنامه به شکلی که مد نظر حاکمان جمهوری اسلامی‌ست، با گوناگونی عقیدتی و قومیتی شهروندان و واقعیت جامعه ایران همخوانی نداشته  و ندارد. از اینرو حکومت در چهار دهه گذشته با به کارگیری سیاست‌های قهری در صدد محقق کردن هدف خود برآمده است.


مبارزات زنان فعال ، آگاه و پیشرو در ایران پس از صدور فرمان حجاب اجباری به عنوان اولین اقدام رژیم بر ضد زنان، از ٨ مارس ١٩٧٩ آغاز و تا کنون به طور مداوم ولی با فراز و فرودهایی ادامه داشته است. زنان در مواردی نیز توانسته اند رژیم را به عقب نشینی وادار کنند و در این راه از دستگیری، زندان و شکنجه نهراسیده اند  و هرگز از پا ننشسته اند . با گسترش مبارزات زنان آزادی خواه و برابری طلب ، سرکوب‌های رژیم شدیدتر و وحشیا نه تر  شده است و حکم هایی  بسیار سنگین برای زنان مبارز صادر می‌کنند و در حال حاضر نیز تعداد قابل توجهی از این زنان فعال در حوزه های مدنی، سیاسی و عقیدتی در زندان‌های مختلف حکومت استبداد اسلامی ایران با احکام بسیار سنگین در حبس  اند  و گاه زیر آزار و اذیت‌های جنسیتی به سر می‌برند .

 رژیم سرکوبگر با  تحقیر زنان و احکام سنگین و وثیقه های  وحشتناک‌تر برای آزادی موقت بسیاری از زندانیان چه زن و چه مرد، می‌خواهد جلوی مبارزات زنان را برای دست‌یابی به حقوق انسانی ‌شان بگیرد. حکومت ترسیده و ناتوان شده است و عجز حکومت را به وضوح می‌توان مشاهده کرد. مبارزات پیگیرانه و شجاعانه زنان به شدت مبارز ایران برای برخورداری از کرامت انسانی و پی‌روزی  جامعه ای  آزاد و بدون تبعیض و به ویژه برای برقراری برابری جنسیتی و حقوقی، همچنان  به مبارزات آزادی‌خواهانه و برابری ‌طلبانه خود ادامه می‌دهند و دور نیست روزی که به حقوق انسانی خود دست یابند.

حکومت استداد حاکم بر ایران  ، به روشهای گوناگون در سال‌های مختلف مکانیزمهایی را  برای تبلیغ حجاب اجباری در جامعه به کار برده است ، یکی از آنها تبدیل کردن بخشی از شهروندان ایران به بازوهای حکومت برای پیشبرد سیاست‌ کنترل بدن‌ها و باورهاست. این سیاست در عین اینکه امنیت روانی بخش بزرگی از جمعیت زنان و در بسیاری موارد خانواده‌هایشان را خدشه دار میکند، باعث مشروعیت دادن به رابطه نابرابر میان شهروندان میشود. به این ترتیب، گروه‌هایی که یا خود را نزدیک به حکومت میدانند و یا وابسته به بخش‌های سنتی‌تر جامعه هستند و تحت تأثیر تبلیغات حکومت قرار گرفته‌اند، جایگاهی فرادست برای خود قائل میشوند که از آن جایگاه اجازه دخالت، تذکر و اعمال قدرت به دیگر شهروندان و در مواردی توهین، تحقیر، تهدید، ایجاد ترس و اعمال خشونت فیزیکی به بهانه امر به معروف و نهی از منکر را به خود میدهند.

از خشونتهای دیگری که علیه زنان در ایران حاکم است : مسئله چندهمسری، صیغه (فحشاء موقت)، نداشتن حق انتخاب همسر ، ممنوعیت سقط جنین، نداشتن حق نگهداری  فرزندان پس از درگذشت شوهر، نداشتن حق تعیین محل سکونت و مسافرت، نداشتن حق تحصیل و کار در بعضی از رشته ها ، قوانین ارث و طلاق و حجاب اجباری نمونه ای  بارز از قوانین زن ‌ستیزانه ای است که به طور سیستماتیک خشونتهای  جنسیتی را در جامعه پایدار می‌سازد. متاسفانه در برخی از مناطق ایران اگر چه به صورت محدود، عمل شنیع و وحشیانه ختنه دختران هنوز صورت می‌گیرد و حکومت استبداد اسلامی در ایران برای جلوگیری از این عمل تبهکارانه   هیچ  اقدام فرهنگی  و قانونی به کار نمی‌برد.

با وجود مبارزه مداوم زنان و مردان پیشرو، خشونت علیه زنان همچنان در سراسر جهان ادامه دارد و نیمی از جامعه یعنی زنان را هدف سرکوب خود قرار داده است زیرا نه تنها قوانین تبعیض آمیز  بلکه فرهنگ به شدت مرد سالار  نیز بر جهان حکمروایی می‌کند، ولی به دلیل آگاه شدن زنان آزادی‌خواه و برابری طلب، این مبارزه نیز به یکی از مهم‌ترین مبارزات برابری خواهانه علیه هر گونه تبعیض و نابرابری‌های عمیق اجتماعی تبدیل شده است.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، به واسطه تسلط  مذهب و شرع بر قوانین مصوب کشور، تبعیض علیه زنان به شدت نهادینه شده است و در نتیجه هر صدای اعتراضی را با خشونتی سازمان یافته و به شدت مردسالار، از چند زاویه مورد هدف قرار داده و زنان آزادی خواه و برابری طلب را به شدت سرکوب و حتی تحقیر می‌کنند.  خشونت و تبعیض علیه زنان در کشور ما ایران نیز در همین رده قرار دارد و با قوانین شریعت اسلامی و تثبیت فرهنگ مردسالاری، این خشونت افسار گسیخته به شدت اعمال می‌شود.

بنابر آمار سازمان ملل متحد، ٣۵ درصد زنان جهان، در طول عمرشان تحت خشونت های جسمی، روانی و آزار جنسی قرار می‌گیرند. این آمار در بسیاری از کشورهایی که در زیر سلطه حکومت‌های دیکتاتوری و قوانین زن ستیز قرار دارند به بیش از ٧ درصد هم می‌رسد.

 



 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد ونه 

زنان در اعتراضات آبان ۹۸

نوری شریفی فعال حقوق بشر و زنان
 اعتراضات زنان در آبانماه ۹۸ ، حضور پررنگ آنان را با شجاعت و دلیری نشان داد، تا جایی که مقامات ایران بررهبری و هدایت اعتراضها از سوی زنان تأکید کرده و از آن چنین یاد کردند " لیدر اغتشاشات زنان بودند" . اما در واقع از نقطه نظر جمهوری اسلامی که زن جایگاهی فرودست دارد ، این دیدگاه با تحقیرگفته میشود. آنها اصرار بر این دارند تا این نوع نگاه را در جامعه رواج دهند و اینگونه القا کنند که ، به دلیل اینکه زنان ، احساساتی و منفعل هستند و بیشتر و آسانتر گول میخورند، پس زنان و رهبران این قیام هم بنا به همان نقص عقلانی جنسیتی، فریب خوردگانی بیش نیستند که از سوی دشمنان تشویق و ارتزاق میشوند. از طرفی
هم جمهوری اسلامی ایران ، تأثیر گذاری زنان را در اعتراضات آبان ۹۸، به این خاطر پررنگ کرده و آنها را با دشمنان داخلی و خارجی معاند مربوط ساخته، تا بتواند در آینده توجیهی داشته باشد برای سرکوب هرچه بیشتر زنان و تنگتر کردن فضا برای آنان و یا حتی حکمهای سنگینی که برای زنان بازداشتی قرار است در نظر بگیرد. سالهای ستم و تبعیض ثابت کرد که تصویر زنان در این اعتراضات تصویری واقعی از زنان ما بود و یادآور شجاعت و رهبری آنها در اوایل انقلاب در روز ۸ مارچ ( روز زن )، برای حجاب اجباری میباشد که از گسترده ترین و علنی ترین نوع اعتراضات است، در زمانی که کمتر کسی جرأت مخالفت آشکار با خمینی را داشت. از آن زمان تاکنون در اوج اختناق و سرکوب، زنان همواره پیشقدم بودند چرا که بطور مضاعف ( در هر زمینه ای و بواسطه زن بودنشان ) سرکوب میشوند، اما هیچگاه از پای ننشسته اند و اگرچه همواره محصور گشته اند اما اعتراض هم کرده اند برای نمونه میتوان گفت ترسناکترین و شکست ناپذیرترین تابوها، غالبأ حول محور زنان بوده است، مواردی همچون حجاب اجباری، روابط زن و مرد، عرصه های کار ، اقتصاد و سیاست ، رفتن به ورزشگاه، دوچرخه سواری و ... در واقع اوج سرکوب و محرومیتی که زنان در جمهوری اسلامی تحمل میکنند ، ناگزیر آنها را به صف نخست مقاومت کشانده است، چرا که هر چقدر میزان فشار و ظلم بر یک گروه اجتماعی بیشتر میشود ، میزان مقاومت، جسارت ، تجربه اعتراض، و پتانسیل مبارزه هم در او بیشتر میگردد. زنان نیز در ایران اینگونه پرچمدار قیام و اعتراضات گوناگون شده اند. حضور زنان در قیام آبان ۹۸ آنچنان برجسته بود که مسؤلان بناچار اعتراف کردند. رحمانی فضلی وزیر کشور حکومت که از رهبری زنان در این قیام وحشتزده بود ، گفت: « دو سه ساعت بعد از اجرای طرح سهمیه‌بندی بنزین با بعضی از نیروهایی در صحنه‌ اعتراضات مواجه شدیم که در هسته‌های ۵ و ۴ نفره بودند؛ یک خانم معمولا با آنها بود و دعوت به اعتراض و تهییج مردم می‌کردند.» حکومت ولایت فقیه هرگز نمی‌تواند در باور خود بگنجاند، نیروی بالنده زنان که دهه هاست تحت بدترین و شدیدترین سرکوبها چه در خانه و چه در جامعه بوده است، اصلی ترین نیرو برای تغییر باشد. این حکومت همواره تلاش می‌کند حرکت زنان در قیام آبان ماه را در بستر فکری خود که کاملا بر زن‌ستیزی استوار و نهادینه شده است تبیین کند،‌ اما واقعیت صحنه چیزی است که همه با آن روبرو بوده اند، کف خیابانها توسط زنان و دختران ایران زمین هدایت و رهبری میشد. اگرچه این زنان شجاع، در رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران «آشوبگران حرفه‌ای» خوانده شدند: «آشوبگران حرفه‌ای؛ این شاید بهترین لفظی باشد که بخواهیم روی اغتشاشگران این چند روز اخیر در کشورمان بگذاریم؛ در این میان زنان نقشی محوری در لیدری این آشوب‌ها برعهده دارند.» این اعتراف ، یادآور حکومتی است که تبعیض ها و سرکوبهای سیستماتیک بر روی زنان را در تمامی قوانین مدنی و مجازات اسلامی آن، میتوان مشاهده کرد و ایدیولوژی خود را نیز بر این مبنا گذاشته است که زنان زیر مجموعه مردان اند، آنان را موجوداتی ناتوان از تصمیم گیری و شکننده به حساب می آورد که تنها با وجود مردان میتوانند اجازه وجود داشته باشند و هرگونه استقلال را برای زنان ، تمرد و سرکشی میداند. این حکومت سالوس و ریا ، از ارزش و کرامت زنان در اصل بیست و یکم قانون اساسی داد سخن میگوید و دولت را موظف میکند که : « زمینه‏‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او ایجاد کند.» اما این اصل ، در تضاد کامل با عملکرد غیر انسانی جمهوری اسلامی دررابطه با بی ارزش دانستن زنان و همچنین قوانین مدنی و کیفری ضد زن است. مسلما چنین حکومتی برای فرار ازاینهمه تناقض گویی، ناگزیر از بکارگیری زور و اجبار است، اما فلسفه مبارزه میگوید که هیچ اهمیتی ندارد قدرتمداران جمهوری اسلامی چه میگویند ، هر زنی که بر علیه استبداد دینی مبارزه میکند یک پیشرو و رهبر است و در این قیام خونین ۹۸، تمام زنانی که معترض بودند، بازداشت و زندانی و تحت وحشیانه ترین شیوه ها شکنجه شدند و یا در خیابانها جان باختند، از سپیده قلیان گرفته تا نیکتا اسفندانی وآمنه شهبازی فرد، گلناز صمصامی و یا مینا شیخی، آزاده ضربی و شبنم دیانی و بیشمار زنان و دخترانی که قربانی جنایات این حکومت دیکتاتور شدند، رهبران این جنبش پویا میباشند. همه آنها پیشروان راه این مبارزه بی امان هستند تا محو کامل استبداد دینی و دشمنان قسم خورده مردم ایران زمین. 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و هشت
 http://rahaizanorg.blogspot.com/2020/11/rahaizan-shomareh-88.html


 

مشکلات همجنسگرایان در ایران

شیما مقدم
در ایران شرایط زندگی برای همجنسگرایان بسیار دشوار است خيلى‌ها در مرز خودکشى يا از نظر روحى در حال از هم‌پاشيدگى‌اند. يکى از مشکلات روحى مهم، احساس گناه شديد است. درون هر همجنس‌گراى ايرانى تضادهاى بسيارى وجود دارد. او نمی‌داند سالم است يا بيمار. نمی‌داند اين احساس يا غريزه‌اى که دارد، گناه است يا بيگناهى. بسيارى فکر مى کنند اين يک عمل زشت است. متأسفانه هيچ آگاهى و بسترسازى فرهنگى در اين زمينه درايران وجود ندارد. در ایران که همجنسگرایان با چندین نهاد روبه‌رو هستند، نهاد اجتماع، نهاد حکومت، نهاد خانواده. باید به دوستانشان ثابت کنند که دید کثیفی به روابط با آنها ندارند. باید به دولت ثابت کنند که وجود دارند. باید به حاکمیت ثابت کنند که مجازات عشق‌بازی مرگ نیست، قتل نیست، طناب دار نیست. باید به خانواده‌شان ثابت کنند که هرزه نیستند و قصد ندارند آبروی آنها را ببرند. و این همه یک روند واقعا فرسایشی‌ست که تا جامعه خودش را تغییر ندهد و طور دیگری به موضوع نگاه نکند، یک شخص به عنوان یک همجنس‌گرا مجبور به تحمل آن است این یک فاجعه بزرگ است، اما بیشتر برای جامعه. درست است که لطمه‌اش را در نهایت همجنس‌گراها و اقلیت‌ها می‌بینند، اما یک فاجعه‌ برای جامعه‌ای‌ست که نتوانسته کسانی را که در خیلی از موارد با آنها همسان هستند، بپذیرد و با آنها رفتاری در شا‌ن خودشان داشته باشد. و متاسفانه افراد زیادی از همجنسگرایان به سمت خودکشی و افسردگی می روند در حالی که می توانند اشخاص بزرگی در جامعه باشند 
 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و هشت 
 http://rahaizanorg.blogspot.com/2020/11/rahaizan-shomareh-88.html

منع خشونت علیه زنان

سحر بابا سلجی استکهلم
 در آستانه گرامیداشت 25 نوامبر دیگری هستیم، که به اسم روز جهانی منع خشونت علیه زنان نام گذاری شده است. از زمان گرامیداشت چنین روزی همانند، 8مارس روز جهانی زن ابعاد و باز تاب های گسترده ای در کل جهان داشته است. در دنیای امروز با توجه به پیشرفت در بسیاری زمینه ها اعم از، تکنولوژی، و هنجارهای اجتماعی،
و رشد جمعیت در دنیا متاسفانه به همان میزان در بسیاری از جوامع از جمله ایران پیامد های مخربی نیز، در پی داشته است. بطور مثال در ایران زنان بیشتر آسیب پذیر تر هستند، وبا توجه به موقعیت کنونی جامعه ایران از قدیم تا کنون زنان همواره بیشتر در معرض انواع خشونتها چه خشونت جسمی، وروحی قرار داشته اند. به مدد دستاوریها در زمینه اینترنت و فضای مجازی، چه بسا که در کشور ایران به لحاظ اینکه قشر جوان، و تحصیلکرده اعم از شاغل و غیر شاغل بیشتری وجود دارد دسترسی به اینترنت و فضاهای مجازی بستر مناسبی را برای استفاده های گوناگون بسیاری از جوانان را فراهم کرده است. که متاسفانه جرایم رایانه ای نیز در بعضی از افراد نه تنها در ایران بلکه در کشور های دیگر نیز، به وضوح قابل مشاهده است. اخیرا همانطور که مستظهر هستید در تایستان گذشته قتل رومینا اشرفی دختری 13 ساله که مظلومانه بدست پدر خود به قتل رسید که این جنایت بازتاب بسیار وسیع و گسترده ای نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا داشته است دختری که با یک دنیا امید وآرزو، برای فرار از نامهربونی های که از پدرش داشته دلبسته مردی میشود که، با وجود اختلاف سنی زیاد، رابطه عاطفی ایجاد کرده و آن شخص با انتشار عکس، فیلم در اینستاگرام و مشاهده آنها توسط پدرش زمینه خشم و نفرت را در دل پدر رومینا برقرار کرد و همین باعث شد که اون وحشیانه دخترش را به قتل برساند. افسوس و صد افسوس این قبیل خشونتها نسبت به زنان اولین و آخرینش نخواهد بود و کماکان زنان و دختران جوان همواره در معرض خطر هستند که بعضا به قتل آنان میانجامد. در چند سال اخیر چه بسیار اتفاقات ناگواری به واسطه همین جرایم رایانه ای اتفاق افتاده است، که در اخر منجر به قتل زنان و دختران مظلوم و ستمدیده ای که نا خواسته اغفال شده اند، جوانانی که از سر تفریح و خوشگذرانی از طریق فضای مجازی فیسبوک ویا اینستاگرام با دختران جوان رابطه عاطفی ایجاد کرده، و بعد از چند وقت دختران یا ناپدید شده و یا به قتل رسیده اند، طبق شنیده ها همین چند سال اخیر، در ایران دختری که با پسری پس از آشنایی، و ارتباط با وی، پس از از او عکس و فیلم، ناهنجار گرفته و سپس با تهدید ان دختر سعی بر انتشار عکسها و فیلمها کرده بود، که دختر با مشاهده عکس و فیلم خود در اینترنت، بخاطر حفظ آبروی خود اقدام به خودسوزی کرده بود و بیرحمانه جان خود را از دست داد. شوربختانه، در جامعه کنونی ایران این قبیل حوادث از اقصی نقاط کشور گاهی به گوش میرسد و زنان و دختران بیدفاع اولین قشر آسیب پذیر این جامعه میباشند چه بسیار زنانی که حتی در خونه و حریم شخصی خود امنیت ندارند، که یا بواسطه شوهر یا برادر مورد، تحقیر وضرب و جرح میانجامد که بعضا قتل را رقم میزنند کم نیستند زنان و دخترانی که قربانی قتلهای ناموسی، و یا ازدواج های اجباری بواسطه محارم خود اعم از، پدر برادر ویا شوهر خویش، وحشیانه به قتل می‌رسند. من به شخصه امیدوارم که روزی برسد، که تبعیض بین زن و مرد از بین رود و زنان نیز به آن مساوات و برابری و حق قانونی خود، نیز دست پیدا کنند، که همواره زنان دوشادوش مردان در جامعه، به عدالت و برابری حق خویش اجتماعی، و فردی خویش دست پیدا کنند، و به امنیت روانی برسند.،و خشونت و نابرابری بر علیه زن برای همیشه بر چیده شود.
 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد ونه 
http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/01/rahaizan-shomareh-89.html

۱۳۹۹ آبان ۹, جمعه

انتخابات آمریکا و بررسی زمینه ها و روند آتی

 


https://youtu.be/FTuzthzm2IU

مقدمه: متنی که میخوانید متن پیاده شده گفتگو تلویزیون رهایی زن با ثریا شهابی است، که در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۲۰، پخش شده است. به نقل از ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره هشتادوشش.

مینوهمتی: دگربار فصل انتخابات در آمریکا فرار رسید و نمایندگان رنگارنگ طبقات حاکم کاسه گدائی رای در دست گرفته و بازار وعده وعیدهای انتخاباتی را رونق بخشیده اند. دو جناح حاکم برای مشروعیت بخشیدن به نظام سراپا استثمار و تبعیض به کسب رای از شهروندان نیاز دارند، حداقل تا کنون که چنین بوده. لیکن پدیده ای همانند آقای ترامپ معادلات تاکنونی را برهم ریخته و قطار را خارج از ریل به مسیری هدایت میکند که بازگرداندن آنان به مسیر قبلی قریب به محال است. برای روشن شدن زمینه ها و روندهای محتمل آتی با میهمان عزیز برنامه ثریا شهابی فعال مارکسیست از مدافعین حقوق زنان و کودکان به گفتگو مینشینیم.

مینوهمتی: شما از که آنسوی اقیانوس اطلس روند انتخاباتی آمریکا را زیر نظر دارید، بنظر شما ویژگی های این انتخابات چگونه متبلور میشوند؟

ثریا شهابی: به نظر من در یک جمله اگر بتوانم بگویم ویژگی این انتخابات چی است؟ این است که این انتخابات باخت - باخت دو طرف است. این انتخابات بردی ندارد. شما اشاره کردید، گفتید قطاری از ریل در حال خارج شدن است. به نظر من قطار از ریل خارج شده است. به قدرت رسیدن ترامپ ، خارج شدن قطار  از ریل بود و این خارج شدن از ریل زمینه مادی دارد و آن زمینه مادی، فشار ساختار شکنان ای بود که از پائین دموکراسی پارلمانی و وعدههای احزاب پارلمانی و الیت سنتی احزاب پارلمانی چه در بریتانیا و چه در آمریکا را عقب زده بود. مردم خسته اند! مردم از بازیهای پارلمانی دو حزب سنتی که وعده هایی میدهند و چهار سال بعد میایند و میروند و هیچ اتفاقی نمی افتد، بخصوص با اضافه شدن مسئله کرونا و وضعیت وخیم اقتصادی که مردم دست به گریبانش هستند، خسته اند.

ما شاهد انواع و اقسام شورشها و اعتراضات بودیم که آخرینش در آمریکا در مورد سیاهان بود. این قطار از ریل خارج شده و مشخصه این دوران است. برد هر کدامشان، باخت هر دو آنها است!  برای اینکه فردای بعد از انتخابات باید بر آمریکا حاکمیت کنند! نهبایدن  میتواند آمریکا را مثل گذشته، در چهار چوب گذشته اداره کند و نه ترامپ میتواند! 

ترامپ به قدرت رسیدنش در دور اول ،اگر شوک بود، اگر جامعه آمریکا برایش این انتخاب یک تکان ساختار شکنانه ای بود که طی آن یک شخصیت لومپن کاملا خارج از نرم سنتی احزاب پارلمانی به قدرت رسید و هر اراجیفی  که خواست گفت و هر چه لجن خواست به اطراف پرتاب کرد و به قدرت رسید!  این دور،  چه ترامپ بقدرت برسد و چه "بایدن"، با انشقاقی که در خود ایالات متحده و بین ایالتها و بین مردم بوجود آمده است و با پولاریزاسیونی که در پائین صورت گرفته است ، نتیجه این انتخابات هرچه که باشد، باخت باخت هر دو حزب است. 

ویژگی این انتخابات اینست که، شما  یک طرف یک شخصیت متعلق به راست افراطی مثل ترامپ دارید، و البته ترامپ نه احمق است و نه نادان، و  بر روی پوچی و بیهودگی سرمایه گذاری نمیکند. علی رغم تصویری که میدیای به اصطلاح مودب از او میدهد که نمی داند چه میکند، ترامپ بسیار روشن روی بخشهایی بسیار افراطی راست "رد نک"  و کوکلوسکلان و مذهبی،  سرمایه گذاری میکند.  بخشهای مذهبی کلیسایی مسیحیت و بخش عقب مانده که برا ی"بازگرداندن آمریکا به عظمت گذشته" گذشته گرای تا مغز استخوان ارتجاعی است، را با خود دارد. در واقع در انتخابات قبلی راست"ساختارشکن " شخصیت ساختار شکنش را، که ترامپ باشد، به بالا پرتاب کرد. به این خاطر بود که ترامپ توانست بقدرت برسد.  چپ در آمریکا، اگر بتونم بگوییم چپ، چرا که مطلقا در سنت پارلمان آمریکا چپ ساختارشکن وجود ندارد، با برنی سندرز جلو صحنه آمد. سندرز یک شخصیت کاملا متفاوتی از شخصیت های سنتی و ساختاری آمریکا بود. کسی که هیچوقت شانسش را پیدا نکرد که اصلا به کاندیدای انتخابات تا آخرش راه پیدا کند. 

در نتیجه حزب رقیب ترامپ و در مقابل آن، یعنی حزب جمهوریخواه مانده است روی سکویی که بلکه آن قطاری که از ریل خارج شده است را  به زور هم که شده، روی ریل نگاه دارد. یک طرفبایدن است طرفدارحفظ وضع موجود و یک طرف ترامپ است با وعده های  بزرگ کردن دوباره آمریکا، داعیه نگاه داشتن آمریکا بعنوان اقتصاد برتر در دنیا، و با تکیه و رجوع به گذشته و به بخشهایی به شدت ارتجاعی و راست افراطی.

به هر حال دو حزب موجود، بعنوان احزاب سنتی، هیچکدام پاسخگوی شرایط امروز آمریکا نیستند. علاوه بر مشکلات اقتصادی و بحران اقتصادی قبلی، امروز اضافه شدن فاکتور کرونا، شرایط را برای اعمال حاکمیت شان پیچیده تر کرده است. بعلاوه عبور میلیونی مردم  در اروپا و در آمریکا از احزاب پارلمانی و  سنتی،  که یک عمر از این انتخابات تا انتخابات دیگر،  قدرت  بین شان دست بدست می شد و مردم احساس نمی کردند که تغییر جدی در زندگی شان صورت میگیرد، بین سیستم و مردم شکاف انداخته است. مردم از این ها مدت ها است که خسته شده اند.

در نتیجه میخواهم بگویم که مشخصه این انتخابات،  باخت باخت هر دو حزب است. به نظر من انتخابات تا جایی که به بالا برمیگردد، برنده ای ندارد. به پائین اگر برگردم، نتیجه به توازن قوا و شانسی مربوط است که یک نیروی سوم از پائین پیدا میکند. نیرویی که ساختارشکنی پائین را بتواند نمایندگی کند. این ورای حزب دمکرات و رویدادها در بالا، به نظر من میتوان آن را در افق دید.

مینو همتی: آیا همزمانی ظهور پدیده هائی مشابه آقای ترامپ در اروپا و حتی برزیل و هند، بیانگر برچیدن تدریجی ویترین دمکراسی و شروع دوره ای جدید از حاکمیت اقلیت براکثریت است؟

ثریا شهابی: ویترین دموکراسی خیلی وقت است که برچیده شده  است. در این ویترین همیشه حاکمیت اقلیت بوده است ولی بنام اکثریت و با شمارش آرایی که از صندوقها میاید بیرون!  با همان سیستمهای خود انتخابات آمریکا اگر نگاه کنید، شما می بینید که نصف بیشتر واجدین شرایط رای نمیدهند و یک اقلیت خیلی کوچکی میتواند تعیین کننده  نتیجه انتخابات باشد.

حاکمیت اقلیت به اسم اکثریت مشخصه سیستم پارلمانی بوده و هست. منتها در سیستمهای پارلمانی به هر حال به درجه زیادی دو جناح راست و چپ وجود داشت. اختلاف در سیاستهایی داشتند.  جناحی به درجه ای چپ را  نمایندگی میکرد و طرفدار تعدیل کردن فشار اقتصادی روی بخشهای محروم جامعه و مدافع حقوق اقلیت ها بود و اینها را به اصطلاح نمایندگی میکرد. اما امروز  ویترین دموکراسی خیلی وقت است که برچیده شده است. ویترین دموکراسی بیست سال است که برچیده شده است. به زور باز نگاهش داشتند و به زور بازارش را گرم نگهداشتند .

یکی از بزرگترین تغییرات شاید در آمریکا وضعیت دسترسی مردم به بیمه های درمان عمومی بود. بیمه هایی که در زمان اوباما شکل گرفت که دارد مورد تعرض قرار میگیرد. این بیمه ها و در این سطح برای اروپا پدیده جدیدی نیست. زمان سوسیال دموکراتها و هنگامی که سوسیال  دموکراسی میاندار بود، در یک جهان دو قطبی که یک قطب با داعیه سوسیالیزم وجود داشت،  بورژوازی غرب ناچار بود در رقابت و مسابقه با قطب مقابل  به درجه ای عدالتخواهی و به درجه تساوی طلبی و حقوق اقلیت ها و حقوق بخشهای محروم تر جامعه و آزادی بیان و عقیده و حقوق بشر را رعایت کند. آن روزها شما شاهد دستاوردهایی بسیار بزرگی بودید. سوسیال دموکراسی در کشورهای اسکاندیناوی و آلمان و حتی گرایشاتی در  خود حزب دموکرات در آمریکا،  این امکان را داشتند که در چهارچوب پارلمانی یک تغییرات خیلی محسوس را ایجاد کنند.

این ویترین اما سی سال پس از فروپاشی دیوار برلین،  دیگر کاملا فروریخته است. نه دموکراسی پارلمانی، نه حقوق بشر و نه عدالت اجتماعی، برای بورژوازی مثل گذشته نیست. دولت ها هیچ الزامی نمی بینند و احساس فشاری نمی کنند از قطب مقابل،  که بخواهند آنها را به اصطلاح در سیستم های پارلمانی شان،  بعنوان پلاتفرمهای متفاوت احزاب،  جلوی صحنه بیاورند.

در نتیجه بیست ساله به زور بازارش  را گرم نگاه داشتند. بازارش را به بهانه  جنگ با تروریستها و خطر این و خطر آن دشمن خارجی و با آزمودن انواع و اقسام ترفندهای سیاستهای خارجی و با استفاده از  ابزارهایی که داشتند مثل میدیای شستشوی مغزی و  مهندسی اخبار، بازارش را گرم نگاه داشتند.

امروز دیگر به آخر خطش رسیده است.  و فقط امروز نیست که به آخر خطش رسیده است. خیلی وقت بود که به آخر خط رسیده بود. منتها دو پدیده خصلت نمای این بن بست و این شکست امروز شان است. یکی  "برکزیت در  بریتانیا و مخمصه اقتصادی  که این کشور در آن گیر کرده است و به قدرت رسیدن ترامپ و ترامپیسم در آمریکا ست و زیر سئوال رفتن حفظ اتحاد ایالات متحده با یک روبنا سیاسی عقب مانده تر و یا اینکه تغییر روبنا پیشرفته تر،  که آن هم در چهارچوب دموکراسی پارلمان و این بازیها انتخاباتی و بینبایدنو ترامپ مطلقا نمایندگی نمی شود .

مینو همتی: در روزهای اخیر آقای ترامپ رقیب انتخاباتی خود آقای  بایدن  و خانم  کملا هریس  را رادیکال، مارکسیست و سوسیالیست لقب داده است، بطور قطع آقای ترامپ میداند که جناح مقابل همانقدر کشته و مرده نظام سرمایداری است که وی و خانواده اش، پس موضوع و اختلاف اصلی بر سر چیست؟

ثریا شهابی: ببینید ترامپ برخلاف تصویری که میدیای به اصطلاح تحصیل کردگان و الیت روشنفکر میدهد، نه آدم احمقی است و نه سرمایه گذاری پوچ میکنه!  او یک آژیتاتور راست افراطی است که سرمایه گذاری روی بخشهای معینی در جامعه امریکا، میکند و کرده است. میداند دارد چه میگوید و چه کسانی را میخواهد بسیج کند. نه آقای بایدن و نه خانم هریس،  هیچکدامشان  ربطی به سوسیالیزم ندارند. کمترین داعیه امروز در مورد عدالتخواهی و در مورد حقوق اقلیت ها و آزادی های سیاسی که در انگلستان جرمی کوربین  نماینده اش بود و در آمریکا  سندرز نماینده اش بود،  خیلی خیلی عقب تر است از سوسیال دموکراسی که در دهه شصت و هفتاد در خود همین پارلمان ها،  بقدرت میرسید و داعیه هایش را اجرا میکرد.

در نتیجه ترامپ میداند چه دارد میگوید! ترامپ دارد سرمایه گذاری میکنه روی بخشهای راست افراطی کوکلوس کلان  ورونک  که اشاره کردم ، مذهبی و عقب مانده و ارتجاعی، اند. ترامپ خیلی خیلی متمرکز، میداند که جامعه پولاریزه  شده است و میداند که شانسش کجاهاست. برخلاف طرف جناح مقابلش! اطلاق سوسیالیست بودن به  بایدن  و خانم هریس، فقط برای  آژیته  کردن است و این یک پروکاسیون خیلی متمرکزی است برای بسیج دسته جات راست افراطی! اگر نه اینها با سوسیالیزم کاری ندارند.

یک جنبه دیگر این تعرض، که در بریتانیا هم همینطور بود،  این هست که هر نوع صدای مخالف علیه راست افراطی را سوسیالیسم و  کمونیسم خطاب میکنند. مثلا در بریتانیا راست  کوربین  را مارکس و تروتسکی خطاب میکرد!  جایی که ادعای این چپ ها در همان احزاب پارلمانیشان،  در دهه شصت و هفتاد،  خیلی خیلی ادعاها متوسطی بود.

اما کمونیست خطاب کردن آنها یک واقعیتی را نشان میدهد،  و آن این است که هر نوع مقابله جدی با پیشروی راست افراطی در گرو جنبش سوسیالیستی، کمونیستی است. در نتیجه این مهر بیخودی به آقای بایدن و خانم هریس زده میشود.  منتها زدن این مهر نشان این است که تنها تنها یک نیرو وجود دارد که میتواند جلوی راست افراطی را بگیرد و آنهم نیروی کمونیزم و سوسیالیزم است. نیرویی که در هم تنیده است با پائین جامعه و نماینده عدالتخواهی  و نماینده برابری طلبی و نماینده  یک رادیکالیسم بشدت افراطی است ، به همان افراطی گری که راست افراطی هست. میگوید این تنها دشمن من، تنها دشمن داخلی من است!

در نتیجه این داستانپرووکاسیونو این داستان پروپاگانداهای  ضد سوسیالیستی و ضد کمونیستی در اروپا و امریکا، برای بسیج یک جنبش معین راست افراطی است که غیر از بلند کردن یک پرچم ضد سوسیالیستی و ضد کمونیستی نمی تواند بسیج نیرو کند.  و ترامپ هم روی همین دارد  سرمایه گذاری می کند.  و اگر شانسی دارد، که متاسفانه شانسش هم کم نیست،  به خاطر این است که در مقابلش هیچ کاندیدی به همان غلظت، رادیکال و محکم در دفاع از جنبش عدالتخواهی وجود ندارد.

نه سیستم انتخاباتی پارلمانتاریزم در بریتانیا و نه در آمریکا، امکان نزدیک شدن امثال  سندرز  و  کوربین   را به قدرت نمیدهند. امروز نمی دهند!  ساختار ش می اندازدش بیرون! همانطور که سندرز را حزب دموکرات انداخت بیرون و کوربین  را حزب کارگر بریتانیا انداخت بیرون. حزب کارگر جانسون را  به کربین ترجیح میدهد و  حزب دموکرات ترامپ را به سندرز ترجیح میدهد. این ویژگی این ساختار است،  که قدرت بین جناح چپ بورژوایی یا راست بورژوایی دست به دست شود!  و در مقابل راست افراطی ساختارشکنی که خودش را “(از انتخابات قبلی) به حزب جمهوریخواه در آمریکا و “(پس از برکزیت) به حزب محافظه کار بریتانیا تحمیل کرده است، جایی که این دو حزب سنتی پارلمانی راست افراطی نبودند، ما در مقابلش نمی بینیم که چپ نمایندگی بشود!  و این اطلاق که شما بهش اشاره کردید، تنها و تنها اعلام آمادگی راست افراطی است برای این که بگوید که من در این دو قطبی نیرویم را دارم بسیج میکنم .

مینوهمتی: آنچه مسلم است مردم آمریکا در کوتاه مدت برسر دوراهی قرار دارند، آقای ترامپ و طرفداران خشک مذهبی او، با بسیج نیروهای ایدئولوژیک خود تصاحب کرسی های دیوان عالی کشور، مسند قضات منطقه ای و ایالتی را هدف اصلی قرار داده اند تا از بالا کلیه قوانین ارتجاعی، تبعیض آمیز و ضد زن را دوباره به جامعه تحمیل کنند. آیا مردم برای حفظ دستآوردهای نیمبند تاکنونی میباست به جناح مقابل رای دهند؟

ثریا شهابی:  به نظر من این یک سئوال خیلی معتبری است. این سئوال در بریتانیا هم مطرح بود. تلاش برای بهبود،  در بالا نمایندگی ندارد. تغییر برای بهبود، فشار اعتراضات و انفجارات اعتراضی در پائین، در پاریس است، در نیویورک و سیاتل و شهرهای مختلف آمریکا و در لندن است!  در نتیجه تغییر برای بهبود، در این انتخابات و در بالا نمایندگی نمی شود. در بالا  حفظ وضع موجود  باخت است!  حفظ وضع موجود ممکن نیست. بخصوص پس از اضافه شدن فاکتور کرونا که یکی پس از دیگری همه دولتها،  سیکل وار اقتصاد را به کما میبرند. در این شرایط،  بازسازی اقتصاد که انتهای این پروسه است، خیلی چیزها را معلوم میکند. معلوم میشود که با کدام الگو و توسط کدام رهبری سیاسی، “(این بازسازی اقتصادی) میتواند و دارد تامین میشود.  حفظ وضع موجود بازگشت به قبل ممکن نیست. یک جناح که بازگشت به قبل را میگوید ،ارتجاعی و گذشته پرست، برروی  اقتصاد ملی  به اصطلاح دارد تبلیغ میکند. درحالی که  اقتصاد ملی  معنی ندارد، نه در آمریکا و نه در اروپا. اما از نظر سیاسی میداندار است و میتواند بسیج نیروکند.

مردم خواهان حفظ وضع موجود نیستند. حفظ وضع موجود یک جنبش ترس و ارعاب، ترس از بدتر شدن، استیصال است که تسلیم به هر چیزی را میتواند بدنبال بیآورد. در نتیجه، اگر از زاویه منافع مردم و بخشهای محروم تر جامعه نگاه کنیم،  تلاش برای حفظ موجود باخت است و برد  طرف مقابل است که دارد تعرض میکند برای بازپس گیری تمام دستاوردهایی که بشریت در طول دو تا سه قرن گذشته بدست آورده بود. دستآوردهایی که ماحصلش را بخصوص مردم در آمریکا و در اروپا تجربه کرده اند. حق معیشت، حق زندگی، حق بیمه بیکاری، درمان ،آموزش ،آزادی عقیده و بیان، برابری شهروندان، که همه مورد تعرض است.  امروز شاهدیم که چطور در همه این کشورها، تحت عنوان این که با کرونا در جنگیم، یکی پس از دیگری قوانین ارتجاعی تصویب میشود. کنوانسیونهای بینالمللی را خودشان دارند نقض میکنند. در نتیجه روند بازپس گیری،  خیلی وقت است که شروع شده است. تنها راه،  تعرض و پیشروی است، حتی  برای حفظ وضع موجود!  برایحفظ وضع موجود  نمی توانید با پرچم  حفظ وضع موجود  بروید جلو. برای دفاع از دستاوردهای موجود، که باید دفاع کرد، این احزاب پارلمانی جوابگو نیستند و مردم ناچارند تعرض کنند. این تقابل دو حزب،  یکی برای برگشت به گذشته باخت است و یکی  برای حفظ وضع موجود  هم باخت است.  هر دوتا باخت - باخت است که  مصائبشان سر مردم خراب میشود.

مینو همتی: آیا نتیجه انتخابات در آمریکا تغییر قابل ملاحظه ای در سیاست خارجی آمریکا ایجاد خواهد کرد؟

ثریا شهابی: میتواند در سیاست خارجی،  تغییراتی به نظر من جزئی ایجاد کند. تغییر اساسی ایجاد نخواهد کرد. چه بایدن و چه ترامپ ببرد، تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا ایجاد نمی شود. زبان دیپلماسی تغییر میکند. این سرمایهگذاری بخش راست افراطی در اپوزیسیون ایران است که فکر میکنند که اگر ترامپ رای بیاورد، جمهوری اسلامی  می افتد   و اگر بایدن  برنده انتخابات شود،  جمهوری اسلامی میماند. یا مثلا رابطه با چین، تغییر خواهد کرد! اقتصاد آمریکا باید با  چین رقابت کند. این هم در دستور کار ترامپ است  و هم در دستور کار بایدن.

اینکه ترامپ جنگ تجاری خودش را همچنان غیرسنتی) پیش میبرد و مثلا با آن زبان توطئه ای که  ویروس کرونا را چین مهندسی کرده است  ادامه میدهد یا نه، سوال است. حتما بایدن  زبان دیپلماسی مودبانه تری استفاده میکند. 

در مورد برجام و در مورد رابطه با ایران ، ایران نشان داده که همین امروز آماده است که مذاکره کند. ورای پروپاگانداها و عربده کشیها و دهن دریدگی های ترامپ، با این انتخابات روندی که در بنیاد سیاست خارجی آمریکا بود، تغییر نخواهد کرد. اما زبان دیپلماتیک و ظاهر قضیه  محکمه پسندتر  و به اصطلاح در چهارچوب مناسبات سنتی دیپلماسی میتواند باقی بماند. به هر حال من فکر نمی کنم  دیپلماسی خارجی تغییر جدی بکند. 

 

مینو همتی:  وضعیت حکومت اسلامی را در پرتوی این انتخابات چگونه ارزیابی میکنید؟

ثریا شهابی: - به نظر من وضعیت حکومت اسلامی هم بازنده -  بازنده است،  و برنده ای ندارد.  تبلیغات روحانی در مورد این که انتخابات امسال با برد بایدن خوب میشود و   به قدرت آمدن ترامپ ما را به این بن بست کشانده  است هم  تبلیغات پروپاگاند است.  تا آنجا که به مردم ایران مربوط میشود، مردم از سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بعنوان عامل سکوت و عامل بقا جمهوری اسلامی، عبور کرده اند!

جمهوری اسلامی از پائین زیر ضرب فشار است و روز به روز سر میکند.  تغییرات بقدرت رسیدن بایدن یا ترامپ،  تا آنجاییکه به جمهوری اسلامی برمی گردد، میتواند برای مدتی بازار تبلیغاتش را،  که  ما برنده  شدیم گرم نگاه دارد.  و  ممکن است چند روزی در چهارچوب سو استفاده های حکومت قرار گیرد. اما فایده ای ندارد و چند روز بیشتر دوام  نخواهد آورد. 

به نظر من جمهوری اسلامی هم بازنده این انتخابات است. بخصوص اینکه سیاست خارجی و این بازیهای دشمن خارجی تا جایی که به مردم ایران مربوط میشود، دیگر کارایی ندارد.  مردم  از این سیاست خارجی عبور کرده اند و امروز برای زندگی ،معیشت برای تامین آن مستقیما با جمهوری اسلامی طرف هستند. این انتخابات میتواند چند روزی بازار تبلیغاتشان را گرم نگهدارد.

با تشکر از مرضیه آدمی برای پیاده کردن متن مصاحبه.

https://youtu.be/FTuzthzm2IU


 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و شش