۱۴۰۱ آذر ۹, چهارشنبه

زن، زندگی، آزادی

  مریم مرادی      

جنبش آزادیبخش ایران 1401


بیش از یک ماه از جنبش سراسری مردم آگاه و بیدار در اعتراض به قتل عمد مهسا( ژینا ) امینی به اتهام بد حجابی میگذرد اما گستره اتحاد و همبستگی این خیزش انقلابی هر روز وسیعتر شده و در سطح بین المللی نیز حمایت های بی نظیری به همراه داشته است. قلب طپنده این جنبش باشکوه حضور زنان و دختران جسور و شجاعی است که نقش تعیین کننده ای تحت نام " زن، زندگی، آزادی " را به همراه دارد.

زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه ایران و اینکه در دستاوردهای انقلاب نقش اساسی و کلیدی داشتند، اولین نیرویی بودند که در هشتم مارس 1357 در یک تظاهرات عظیم برای اعتراض به حجاب اجباری، علیه حکومت متوحش و جنایتکار اسلامی به مبارزه برخاستند. رژیم  مستبد اسلامی از فردای سر کار آمدنش جنایت علیه زنان را آغاز کرد و با تدوین ارتجاعی ترین قوانین ضد زن و تبعیض آمیز زنان را مورد سرکوبهای سیستماتیک و تبعیض جنسیتی قرار داد.

جنایت و سرکوب زنان با تدوین قوانین ارتجاعی زن ستیزانه  حکومت استبداد اسلامی یکی از سیاه ترین دوران تاریخی را برای زنان ایران رقم زد. با وضع این قوانین بود که زنان از پایه ای ترین حقوق انسانی خویش محروم شدند. حق آزادی پوشش، حق کار، حق سفر، حق طلاق، حق حضانت کودکان و مسایل مربوط به ارث، جدا سازی وسایل عمومی نقلیه، جدا سازی مراکز آموزشی، منع شرکت زنان در رشته های تخصصی و تصویب قوانینی ارتجاعی از جمله کاهش سن ازدواج دختران به ٩ سالگی، همه اینها در مدت زمان کوتاهی با گسترش ضرب و شتم و اعدام و سنگسار با قساوت تمام بر زنان تحمیل شد.

بی توجهی به نیازها و خواست های انسانی و پایه ای زنان روز به روز افزایش یافت از جمله : فقر و گرسنگی، آسیب های اجتماعی، قتل های ناموسی ، کودک همسری ، خودکشی و اعتیاد زنان، زنان خیابان خواب یا کارتن خواب ، رحم اجاره ای و ...... هزاران پدیده های ناهنجار اجتماعی که در زیر سایه 44 سال حکومت جنایتکار و فاسد اسلامی بر نیمی از جمعیت جامعه شدت یافت. تن فروشی و تجارت سکس و همچنین صدور زن یا دختر به کشورهای همسایه نیز از وجود نامبارک این حکومت ضد انسانی است که هر روز پر رونق تر شد. در ارتباط با استثمار زنان کارگر در ایران هم باید توجه داشت که این قشر در زمره ارزان ترین و بی حقوق ترین قشر در بخش طبقه کارگران هستند. تبعیضات جنسی و نابرابری های حقوقی که فرودستی اجتماعی زنان در ایران را نهادینه می کند به سرمایه داران و کارفرمایان این اجازه را داده است تا بدون هیچگونه محدودیتی از نیروی کار ارزان و منعطف زنان سواستفاده کنند. زنان کارگر علاوه بر آنکه حقوق انسانی شان در جامعه و خانواده به انحائ مختلف در معرض اجحاف و تبعیض قرار دارد عمدتا در کارگاههای کوچک با جعیت زیر 10 نفر که تحت هیچ نوع پوشش بیمه اجتماعی هم نیستند کار می کنند که  تحت ظلم قراردادهای موقت برای محروم ساختن آنان از بیمه بیکاری و تعرضات سیستماتیک طبقه سرمایه دار علیه کارگر است.

وجود تورم و گرانی سرسام آور در طول چهار دهه ، که فقر و فلاکت و گرسنگی را به کارگران و خانواده ها در سطح میلیونی تحمیل نموده است و این زنان کارگر و خانواده های کارگری هستند که مجبورند بار بیشتر این بحران را بر دوش بکشند. در این میان وضعیت زنان کارگر که اغلب نیز سرپرست خانواده اند در طول بحرانهای اقتصادی به مراتب اسفبارتر و با محرومیت بیشتری روبرواست، زیرا که آنان بار ستم مضاعفی را نیز بر دوش می کشند. کارگر زن که در محیط کار تبعیض ونابرابری را با تمام وجود خود لمس می کند، بیرون از کارخانه نیز با آن درگیر و مواجه است. حکومت فاسد و جنایتکار اسلامی در ایران  به عنوان یک نظام ارتجاعی زن ستیز این تبعیضات و نابرابری ها را در ابعاد وسیعی تشدید نموده و به آن پوشش قانونی داده است. خوشبختانه ، بنیان این خیزش که زنان و دختران شجاع ایران سکان داران انقلابی آن هستند، ریشه در نابرابری های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ای دارد که همواره زنجیر بر دست و پای چهار نسل از زنان و دختران بوده و زمینه های تحول و تغییر برای چنین حرکت عظیمی را آماده نموده است.

زنان ایران در خیزشهای دیماه  96 و آبان ماه 98  و همچنین در خیزشهای خوزستان ، اصفهان ، بلوچستان و… نقش بسیار پررنگ و تاثیرگذارشان را در مبارزه علیه حکومت جنایتکار اسلامی ادا نمودند  و با  شعار " اصلاح طلب و اصولگرا دیگر تمومه ماجرا"  اصل حاکمیت را نشانه گرفتند و البته در این راستا هم بهای سنگینی از زندان، شکنجه و اعدام پرداختند.  در سالهای اخیر،  نقش مبارزاتی زنان در صف های اول جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش معلمان، بازنشستگان، در حرکتهای اعتراضی پرستاران بوِیژه در دوران پاندمیک کرونایی، در جنبش های دانشجویی و بخصوص در جنبش کارگری حمایت و یاری رساندن خانواده های کارگری بویژه نقش زنان در حمایت از اعتصابات و اعتراضات کارگری جزء مبارزات درخشان زنان علیه نابرابری و کسب مطالبات و خواست هایشان بوده است. از بستر این مبارزات پرتوان زنان در زیر سایه سیاه استبداد اسلامی سرکوب گر و زن ستیز ، نه فقط محرکه اصلی خیزش " زن، زندگی، آزادی"  را رقم زده بلکه به دنیا هم ثابت نموده که هیچ نظام دیکتاتوری به راحتی نخواهد توانست بر نیمی از جمعیت یک جامعه خط بطلان بکشد.

با افتخار ، زنان و دختران جسور و هشیار امروز در ایران،  مصمم تر از هر زمان دیگر بر این مساله مهم  آگاهند که در میدان مبارزه بودن و حرکت جمعی ست که  میتوانند آزادی را بدست آورند و در همه لحظه های مبارزاتی خود به همراه مردان آگاه و دلیر ایران  پیش می روند. در صف مقدم مبارزه مشت بلند کرده و برای آزادی خود و جامعه فریاد می زنند و تعرضات نیروهای انتظامی ، اراذل و اوباش و مزدوران رژیم را دفع می کنند. در دل این مبارزه عظیم است که در کنار مطالبات دیگر حجاب اجباری را با برافکندن روسری ها و آتش زدن آن به نمایش می گذارند . در این روزهای تاریخ ساز، تمام دنیا نظاره گر اراده و شجاعت زنان آزاده ایران را در تغییر سرنوشت خود شاهدند و همراهی و همصدایی با قیام سرنوشت ساز زنان و دختران ایران را بر خود ضروری میدانند. زنان با عزمی راسخ در کنار مردان آزاده با مبارزه ایی وصف ناپذیر، برای دفع هر نوع ظلم و ستم جنسیتی و طبقاتی بپا خاسته اند و تنها خواهان بر کناری حکومت دیکتاتوری شده اند.

بطور حتم و یقین ، پیروزی با مردم ایران است و جمهوری ننگین اسلامی دیر زمانی است که مرده است. از همان روزی  که  سرکوب همه جانبه خود را با تعرض به حقوق زنان و تبعیض و جنایت همه جانبه علیه آنان آغاز کرده بود  و به مدت بیش از چهار دهه هر نوع حمله به موقعیت زنان و دختران را پیش در آمد سرکوب های همه جانبه تری در جامعه نمود. بنا بر این جای شگفتی نیست که شرکت وسیع و تعیین کننده ی زنان و دختران در خیزش آزادیخواهی اخیر، پس از چهل و چهار سال  جنگ روزمره  و تن به تن با حکومت زن ستیز و مستبد حاکم، شاخص پایان عمر این رژیم گردد  و  مردم ایران ، معیار آزادی خود را در" آزادی زنان " مطالبه کند.

از سوی دیگر، زنان و دختران مبارز و جوانان دلیر و شجاع  که امروز خیابان های شهرهای ایران را فتح کرده اند،  سرنوشت مبارزه را نیز به کف گرفته اند و دیگر دست هر نیروئی که به سمت آنان دراز شود را نخواهند فشرد. چهار دهه تجربه با حکومت فاسد و جنایتکار مذهبی  با جناح های مختلف آن بویژه آزمون بیش از ده سال وعده های پوچ اصلاح طلبان حکومتی و سیاست بازی های حامیان آنها در اپوزیسیون این موضوع را ثابت نمود که از اساس همه باطل اند و باید بروند.

و از سوی دیگر، هر چند نسل جدید رویداد تلخ و فاجعه بار سال 57  را تجربه نکرده است  اما آموزه های گرانبهای آن از یک سوهمراه با رشد اجتماعی و سیاسی با بالا رفتن سطح آگاهی زنان و دختران و از سوی دیگر در قدرت قرار گرفتن رژیم مستبد اسلامی که همه تلاشش تبدیل زن به نیمه انسان بوده ، شکل گرفته است که ماحصل آن امروز نسلی را با خود بهمراه دارد که از مبارزه مُداوم و روزمره برای دست یابی به برابری در حقوق فردی و کسب آزادی ، لحظه ای از پای ننشسته است. امروز که انقلاب 1401 مردم ایران به عنوان یک جنبش پر خروش و باشکوه در جریان است با پشت سر گذاشتن ممنوعیت ها و خط قرمزها، چه قانونی و چه عرفی یا مذهبی، تنها با  اتحاد و همبستگی سراسری است که می تواند مهر ابطال به 44 سال حکومت دیکتاتوری استبداد اسلامی باشد. در مبارزه ایی بی امان و تعطیل ناپذیر  که کل نظام فاسد حاکم را مورد هدف  قرار داده اند.

اگرچه  قتل عمد مهسا ( ژینا ) امینی به دلیل بد حجابی انگیزه ایی شد تا ظلم و ستم مضاعف جنیستی و طبقاتی چند دهه بر زنان به شکل حرکتی انقلابی و  پر قدرت خود را نشان دهد، اما این جنبش را باید در همان چار چوب مطالبات و خواستهای بنیادی زنان دید و بررسی نمود و نمی توان تنها  به حجاب زنان ،  آن را تقلیل داد. سرکوب و پایمال نمودن حقوق زنان و توهین به کرامت انسانی آنان در طول عمر ننگین این حکومت فاسد و جنایتکار اسلامی در تضاد  قهر آمیزی با خیزش " زن، زندگی، آزادی" خود را در عرصه سیاست نشان داده است.

"به امید آزادی ایران "

30/اکتبر/2022

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و هشت  منتشر شد - 

  

انقلاب ۱۴۰۱


 نوری شریفی

اعتراضات بالا میگیرد، شعارهای سرنگونی از هر کوی و برزن به گوش میرسد، گاز اشک آور، فریاد معترضین، صدای تیر بیشتر می‌شود و جوانان حق خواه یکی پس از دیگری برزمین می افتتد اما  جای آنان بلافاصله پر می‌شود و سرکوبگران را به استیصال می‌کشاند. روش سرکوب شدیدتر میشود، کودکان، نوجوانان و جوانان با وحشیانه ترین ضربه ها کشته می شوند. ضربه هایی کشنده به سر با باتوم و میله آهنی، و یا با شلیک مستقیم و استفاده از گلوله های ساچمه ای و جنگی و پرتاب از بلندی در حالیکه آنان را مورد تعرض جنسی نیز قرار داده اند. همچنین اذیت و آزارهای جنسی که به هنگام دستگیری در مورد معترضان انجام می دهند. شنیع ترین رفتارهایی که از یک حکومت مستبد ایدئولوژیک میتوان انتظار داشت از رژیم جمهوری اسلامی ایران که بیش از ۴۳ سال است شعار دیانت و پرهیزکاری


سر داده است، تاکنون سرزده است.
در کنار این کشتارهای خیابانی، هرروز در گوشه و کنار این سرزمین خونبار به هنرمندان، روزنامه نگاران، ورزشکاران، نویسندگان، فعالان حقوق بشر،  وکلا، دانشجویان، و حتی دانش آموزان یورش برده و آنان  را بازداشت می کنند. درزندانهای مخوف و قرون وسطایی خود نیزبحدی آنها را شکنجه می‌کنند که زیر شکنجه به قتل میرسند و یا در بیدادگاه‌های خودحکم اعدام برای آنها صادر میکنند. این رژیم نابکار رزالت و دنائت را به حدی رسانده است که خانواده های داغدار را تهدید می‌کند اگر اطلاع رسانی کنند جنازه فرزندانشان را به آنها تحویل نمی‌دهند، و خود جنازه ها را از سردخانه دزدیده، شبانه دفن می کنند . از خانواده ها اعترافات اجباری می گیرند که بگویند فرزندشان سکته یا خودکشی کرده و یا زمینه یک بیماری سخت داشته است.
این انکار برای حفظ و بقای خویش همیشه در طول تاریخ گریبان حکومتهای دیکتاتوری و توتالیتر را گرفته است، اما ثابت شده  که این بیشتر مفری برای آنان است تا راه نجات.
در مورد حاکمیت مستبد اسلامی نیز چنین است ، سرکوب تنها ابزاری است که برای ماندگاری خویش از آن استفاده کرده است اما اعتراض به قصد براندازی  به قدمت تفکر آخوندی و اسلامی در جامعه ایران  صورت گرفته، کافی است نگاهی به تاریخ  ایران در دوره های مختلف بیندازیم، تحلیل های واقع بینانه نشان از آن دارد که همواره اعتراض های پیاپی  توسط روشنفکران به اسلام و آخوندها صورت می گرفته که  در همان زمان بدست اسلامیون به قتل می رسیدند. بنابراین نمی‌توان گفت این انقلاب بتنهایی و اکنون صورت گرفته است. بنظر من انقلاب ۱۴۰۱ امتداد اعتراضات تمامی سالیان زور و جبر ایدئولوژی اسلام در آن کشور است.
از آنجا که همواره به زنان ظلم مضاعف می شده در طول تاریخ پرچمدار  اعتراضات انقلابی زنان بوده و هستند، و این یکی از مهمترین نقطه قوتهای این انقلاب میباشد. علاوه بر آن اتحاد و همبستگی ایرانیان چه در داخل و از طرف اقوام مختلف و چه در بین ایرانیان خارج از کشور  بیشتر شده ، نیروهای سرکوب حکومتی مضمحل تر شده اند، فروپاشی داخلی در حاکمیت سریعتر و با عمق بیشتری صورت گرفته است.
جهان در این انقلاب  درگیر شده است،  در همه‌ جا و از هرزبانی طنین "برای..." شروین حاجي پور را می‌شنوید و به چندین زبان زنده دنیا نیز ترجمه و خوانده شده است تا جاییکه در لیست کاندیداهای برتر فستیوال موسیقی بین المللی "گرمی" قرار میگیرد. انسانهای آزاده دنیا این آهنگ را که نماد انقلاب ۱۴۰۱ شده است به زبان فارسی یادگرفته و زمزمه می‌کنند و همراه با ایرانیان اشک می ریزند، در تجمعات اعتراضی شرکت کرده و برعلیه ظلم آشکار حاکمیت شعارها را فریاد می زنند. اکنون کمتر کسی در جهان است که از رخدادهای ایران چیزی نشنیده باشد. فشار ایرانیان خارج از کشور و مردم جهان بر حکومتهای خود سبب شده تا مجامع بین المللی صدای ملت ایران را بشنوند و تمهیدات جدیدی در مقابل جمهوری اسلامی ایران بکار ببرند، از گمانه زنی دست بردارند و اولویت را به‌حقوق بشر بدهند نه به مناسبات اقتصادی و یا مصالحه گری های سیاسی. سطح گسترده این اعتراضات انقلابی در تاریخ ایران بلکه جهان بی سابقه بوده است و بی شک به بار خواهد نشست. 
اگر دختران و زنان و پسران و مردان‌مبارز ایرانی بی مهابا در خیابانها می جنگند و هستی و جان  خود را   در کف دستانشان نهاده اند، تنها به این دلیل است که به ایران پس از رهایی می اندیشند. ایرانی که در آن آزادی و برابری و عدم تبعیض جنسیتی، قومی ،زبانی و نژادی در اولویت قرار میگیرد و منشور جهانی حقوق بشر سرلوحه قانون اساسی خواهد بود. این قویترین انگیزه برای فرزندان است که با وجود از دست دادن پدران و مادرانشان بپا خیزند و برای مادران که خود نیز به صحنه مبارزه کشیده شوند.
در مقطعی از زمان، مادران خاوران، مادران پارک لاله و مادران دادخواه ۹۸، دادخواهی از قاتلین فرزندانشان را فریاد زدند و به زندان افتادند، اما اکنون گریه و فغان مادران ۱۴۰۱ با خشم و شعار درهم آمیخته و کل حاکمیت نظام  را به مبارزه میخواند. این مادران داغدار و خشمگین در عین حال ، مبارزان را به ادامه راه خود دعوت میکنند‌ و می‌گویند فرزندمان را تقدیم انقلاب مردمی کرده ایم، بایستید و به پیش روید ما در کنار شما هستیم!   براستی که این حجم از شهامت و قدرت در مقابله با  خونخواران مستبد اسلامی تنها دلیل برحق بودن مطالبات مردمی و  این‌مسیر مبارزه است.
در انقلاب ۱۴۰۱ شاهد آن هستیم که نمادهای اسلامی و تبعیض آمیز به آتش کشیده می‌شوند و مورد هدف مردم قرار میگیرند. آخوندهایی که در طول سالیان حکومت خود تمام تلاش خود را بکار میبردند که بطور قانونی و یا از طریق سنتها فشار را بر زنان بیشتر کرده و فضای جامعه و خانواده را برای آنان ناامن کنند ، اینک از ترس جوانان عمامه به سر نمی‌گذارند و یا در انظار بدون لباس روحانیت ظاهر میشوند و در رسانه ها اعلام می‌کنند که جامعه برای روحانیت ناامن شده است، در واقع این موضوع نمایانگر میزان آگاهی و روشن بینی  مردم نسبت به اسلام تحمیلی در گذشته است. نسل جدید پیشرو  این انقلاب گشته ، نسلی که فهمیده است نه گذشته ای در آن جامعه ی پر از محدودیت داشته و نه آینده ای بخاطر محرومیت از حقوق فردی و شهروندی  خود خواهد داشت. بهمین سبب این‌ نسل  بی هراس جان به پیش تاخته و چون از قدرت خود آگاهی یافته است، بدون توقف به  سرنگونی این حکومت کمر بسته و امیدوار و مطمئن به ایجاد تغییر میباشد.


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و هشت  منتشر شد - 

 

عروج مجدد جنبش دانشجوئی، پرتوان و پر خروش در سراسر ایران



http://www.rahaizan.tv/2022/11/the-resurgence-of-student-movement.html

قتل حکومتی مهسا ژینا امینی طوفانی بپا کرد که سراسر این سرزمین اسلامزده را در نوردید و خاکسترها را کنار زد و گل آتش را نمایان کرد. از پس این طوفان سرنوشت ساز، آتش نهفته زیر خاکستر سر از دانشگاهها، کوی و برزن و میدان بر آورد و دامن نظام برده داری اسلامی را شعله ور کرد. یکشبه زنجیرهای رخوت و ترس از دست و پای دانشجویان دختر وپسر پاره شد و طعم آزادی از قید و بندهای نظام پوسیده اسلامی چشیده شد. و  نوید آنچه در فرداها هایمان انتظارمان را میکشد، در چهره ها نمایان شد.

رژیم فاشیستی اسلامی از بدو تولد با تصفیه دانشگاهها و تزریق سهمیه از حوزه های جهلیه و عوامفریبی، و تشکیل بسیج دانشجوئی، تلاش در به انقیاد کشیدن فکری دانشجویان و پادگانی کردن محیط  دانشگاهی نمود. لیکن جنبش دانشجوئی بطور آشکار و پنهان همیشه با ارزشهای قرون وسطائی نظام در جدال بوده و آنرا به چالش کشیده و بهای سنگینی را نیز متقبل شده است. در این چهار دهه جنبش دانشجوئی نیز فراز و نشیبهای فراوانی را طی کرده است. در برنامه امشب میهمان عزیزی دارم که در دل جنبش دانشجوئی ایران  و از جریان موسوم به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب برآمده و هم اکنون استاد رشته فیلم و رسانه در دانشگاه کنت در انگلستان هستند و کماکان پیوند عمیق خود را با جنبش انقلابی بر محور زن، زندگی، آزادی و برابری استحکام میبخشد. در برنامه امشب به ویژه گی های جنبش دانشجوئی در خط مقدم جنبش انقلابی کنونی میپردازیم.

مینو همتی: قبل از هرچیز مایلم از احساس درونیت که ناشی از پیوند وقایع امروز به تجربه مبارزاتی سالهائی که در دانشگاه با همرزمانتان بودید، برای بینندگان ما بگوئید

کاوه عباسیان: اولش باید بگویم با اینکه 10 سال داخل ایران نیستم ولی اتفاقات اخیر که میبینم باعث خوش حالی من از میزانی رادیکالی خلاقیت هایی که دارن استفاده میکنن چه در شعار هاشون چه در حضورشون در دانشگاه ها کف خیابان و به هم چنین خلاقیت هایی که دارن کف خیابان نشان میدهند و منی که فرسنگ ها فاصله دارم به من انرژی میده و من و یاد روز هایی که در جنبش دانشجویی فعالیت میکردم میندازد.

همینطور شما هم یادتون هست اوایل دهه 80 جنبش چپ دانشجویی شروع به پا گرفتن کرد در دانشگاه های ایران دهه 60 یه دوره  سرکوب و کشتار داریم، اعدام های وسیع را داریم و فرار دانشجویان فرهنگیان و... از ایران را داریم و بعد، دهه 70 را داریم که جنبش دانشجویی از دل خاکستر دهه 60 بیرون میاد ولی در عین حال آن رادیکالیسم وآن خلاقیت و آن دهه 70 به دلیل  وجود جنبش اصلاح طلبی  که حسابش ازچانه زنی از بالا بود  که فعالیت های جنبش دانشجویی به حساب جنبش اصلاح طلبان در داخل حاکمیت ایران  ریخته میشه تا اینکه اتفاقات سال 78 کوی دانشگاه که باعث میشود در دفاتر وحدت و انجمن های اسلامی که تا حد بسیار زیادی بازوهای اعمال نفوذ حاکمیت جناح اصلاح طلب در دانشگاه ها بودند، در این بخش شاهد یک ریزش عمده ای بشود و در اوایل دهه 80 شاهد عبور جنبش دانشجویی از آن دوره اصلاح طبی بودیم و به نظر من تاریخی میشود به آن اشاره کرد،آن جنبشی بود که حرکت کرد و به عقب هم برنگشت خرداد سال 82 است .

اعتراضات تحصن ها اعتصابات در دانشگاه های ایران در اعتراض در کوی خرداد سال 82 در اعتراض به خصوصی سازی بخشی از دانشگاه بود که من در اعتراضات کوی دانشگاه دخیل بودم. همان اتفاقات که نیروهای امینتی حمله به کوی دانشگاه نه فقط کوی دانشگاه ، در خوابگاه و دانشگاه علامه شرایط به گونه ای بود که یک ماه دانشگاه ها صحنه پرتلاتم  تقابل جنبش دانشجویی با نیرو های حکومتی بودند واین بار نیروهای جنبش دانشجویی کشف امیدی برای اصلاح طلب و حاکمیت نداشت و من برای اولین بار به عنوان فرد  18یا 19 سال داشتم شعارهای سرنگونی طلبانه میشنیدیم میدیدیم مثلا یکی از شعارها جمهوری اسلامی فانوس در باد است و از این اتفاقات انرژی گرفتیم و باعث شد در نیمه سال 82 در تاریخ 16آذرشعار هایی با پلا کارد های سرخ با شعار آزادی برابری که این روز ها در دانشگاه ها هنوز هم باب است و میشنویم و همچنین پلاکارد هایی برای اعتصابات کارگران صنعت نفت پتروشیمی معلمان و پرستاران در 16 آذر، بالا بردیم به صورت متشکل حضور داشتیم و میتوان گفت از این تاریخ نقطه آغاز حضور متشکل نیروهای چپ در جنبش دانشجویی در دانشگاه ها بود.

که دیگر از همان تاریخ شروع چاپ نشریه های دانشجویی نشریه خاک که من از سردبیران و عضو هیِیت موسس آن بودم به عنوان یکی از نشریه های چپ و رادیکالی  در آن سال ها ازش یاد میشد که جای خالی این نشریه تاجایی احساس میشد که این نشریه در شهرها و دانشگاه ها و کارخانه جات  دیگرهم کپی میکردند و پخش میکردند، فکر ما روی 100 تیراژ بود ولی بالای 500 تیراژ رسید، تیراژی بود که مجله های عام در آن روز ها به تیراژ نشریه دانشجویی نمیرسید.

که در سال های بعد نشریه خاک بالای 1000 تیراژ داشت.  بعد از آن نشریه هایی به وجود آمد، نشریه پیش رو،  آرمان نو، گوزن ها و فریاد که اینها نشریه چپ بودند در آن زمان، جنبش دانشجویی روی نشریه ها کار میکرد.

جنبش دانشجویی چتری بود برای جریانات و  تفکرات مختلف که در آن زمان وجود داشت.

در سال1385 در اعتراضات خرداد ماه درباره اخراج سازی های وسیع اساتید، دگر اندیش دانشگاه ها و همچنین احکام کمیته های انضباطی علیه دانشجویان، ستاره کردن دانشجو ها که  بر علیه اینها اعتراضاتی شکل گرفت که به مرکزیت تهران و به شهرهای دیگر هم کشانده شد.

در آن اعتراضات هیچ اثری از اصلاح طلب ها نبود.

جنبش چپ دانشجویی لازم دیدیم که با اعلام حضور متشکل خودمان حضور پیدا کنیم و زیر آنرا امضا کردیم به عنوان دانشوجویان آزادی خواه و برابری طلب با شعار دانشگاه پاد گان نیست که بعد ها این شعار بسیار معروف شد.

از 16آذر مراسم بزرگی با دفتر تحکیم وحدت برگزار کردیم و آنهم داستان های خودش ودرگیری های خودش را داشت، معروف شد به 16 آذر سرخ که بعد از آن هیچ مراسمی باهم برگزار نکردیم و 16 آذر 86 مستقل برگزار شد.

این یک خلاصه از اتفاقات نیمه اوایل دهه 80 رخ داد میتوان به عنوان شروع جنبش دانشجویی دانست.

و اتفاقاتی که افتاد مردم کلمه انقلاب، اعتراض  واعتصابات را عار میدانستند. الان همه انقلابی شدند ولی در شرایط انقلابی، انقلابی بودن در شرایط خفقان، اینکه انقلابی باشی و شعله های انقلاب را زنده نگه داری این مهم یود .

اتفاقی که در دهه 70 افتاد نقطه ابتدایی سیاست ورزی انقلاب در درون جنبش دانشجویی بود. این سیاست انقلاب ورزی تا 88 سرکوب شدید داشت، که خیلی بچه ها در زندان رفتند، خیلی ها تا سال ها در زندان بودند و خیلی ها مجبور به تبعیید شدند، از جمله خودم، خیلی از بچه ها در تبعیید دست به خود کشی زدند، خیلی ها در ایران مجبور به سکوت شدند و از تحصیل محروم شدند، در واقع سرکوب اتفاق افتاد، ولی اتفاقی که سال ها بعد نشان داد، این بود که سرکوب پر زور بود، ولی جوانه ها از بین نرفتند و می بینیم که دهه 90 دانشجویان رادیکال را دورمحور شوراهای صنفی متشکل میکنند، اتحادیه صنفی دانشگاه های کل ایران را نگاه که می کنی ، اهداف آنها فراتر از دغدغه های صنفی بوده و اتفاق هایی بودند که در سطح جامعه در حال رخ دادن بودند.

 در سال 96 در جامعه اتفاقی میافتد و افرادی که در شورای صنفی حضور داشتند مورد سرکوب قرار میگیرند، به زندان میروند و همچنان در زندان هستند. خیلی ها از ایران خارج شدند و خیلی ها ممنوع التصویر شدند و مدام در حال بازداشت هستند و مجبور به سکوت شدند.

ولی باز هم با اتفاقات سال های بعد متوجه شدیم که جمهوری اسلامی با سرکوب ها نتوانسته این آتش را خاموش کند، و با سرکوب بنزین را ریخته روی آتش، با اینکه دانشگاه ها 2سال به علت کرونا تعطیل بودند، خیلی ها امدند و تحلیل کردیم و حکومت میخواست جلوه بدهد غیر سیاسی بودن دانشجو هارا، و ما میگفتیم که جای کار دارد تا دانشگاه به خودش برگردد، ولی با اتفاق های اخیر متوجه شدیم، چنین چیزی نیست.

دانشجو به واسطه آن نقشی که در جنبش های اجتماعی دارد آن شعله رادیکالیسم در دانشگاه زنده مانده، و این زنده ماندن رادیکالیسم در دانشگاه تداوم سال ها و دهه ها تلاش و مبارزه درونی جنبش دانشجویی است. میشود این را یک سلسله ای از مبارزات دید، عبور از اصلاح طلب ها و پاگرفتن اندیشه های انقلابی در دانشگاه، نتیجه اش میشود، روز های کنونی که جنبش دانشجویی چه جوری دارد عمل میکند، چقد پیشرو عمل میکند در مبارزه با حکومت، سیاست های خودش را پیش میبرد.

مینو همتی: حتما شما و بسیاری از همرزمانتان بخاطر میآورید که رهائی زن از طریق این برنامه تلاش میکرد پژواک فریادها و مطالبات دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب باشد، مایلم بدانم پوشش خبری و نظری ما تا چه حد به اهداف شما یاری میرساند؟

 کاوه عباسیان: سوال بسیار مهمی است، چون که مسله پوشش خبری برای خانواده هایی که بچه هایشان دستگیر میشوند، فشار حکومت برای اینکه با رسانه ها صحبت نکند، تهدید میشوند که بچه هایتان را تحویل نمی دهیم و در واقع الان رسانه ها هم برای جمهوری اسلامی مسله مهمی شده که بعضا در گذشته از این تهدید ها میترسیدند و رسانه ای نمیکردند موضوع را، و در نبود پوشش خبری چقدر فشار می آورند روی زندانی، چقدر میتوانتند مانور بدهند، شکنجه انجام بدهند و منجر به مرگ آنها میشود.

من میخواهم برگردم به دوران حاضر، 3سال پیش، 3جوان محکوم به اعدام شدند و مردم میگفتند، هشتگ زدن چه فایده ای دارد و همان هشتگ گذاری ها باعث شد این خبر چقدر جهانی بشود، ترند شدن آن هشتگ حکم اعدامشان لغو شد، همین که جان 3نفر نجات یافت خیلی مهم است.

برگردیم به سال های دوران خودمان  در دوران سرکوب جریان دانشجویان آزادی خواه و برابری سال 1386 به عنوان مثال یک جریان سیاسی بی بی سی فارسی باشد تلوزیون نبود و رادیو بود و دهه ها کار میکرد و پربازده بود و اینها اخبار های مارا کار نمیکردند به هردلیل به جز چند خبر جزیی.

 مربوط به سرکوب دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب bbc این موضوع جالب بود برای من چون ما ناقد اخبار در رسانه های جریان اصلی بودیم، و اینکه ببینی انقدر واضح یک خبر داره بایکوت میشه از طریق رسانه ای، برای من آن سال ها جالب بود، رسانه های مستقل و مردم نهاد داشتن خیلی خوب کار میکردند.

ما در سمت چپ در سنت انقلابی در قرن 20 در ادبیات بحث هژمونی را پیش میکشیم آنتو کرا از ایتالیا میاد طبقات حاکم رسانه های خودشون و دارن و به هژمونی فرهنگی دست پیدا میکنند و میگویند این هژمونی نمیتواند کامل باشد و ما میتوانیم حفره ای ایجاد کنیم.

در آن سال ها یک حزب حاکم، یک طبقه حاکم 2و3 روزنامه داشته یکی مثل گرامشی هم گفته ماهم 4تا روزنامه میزنیم روزنامه مردم نهاد میزنیم که در شرایط امروز متفاوت شد. فیلم، سینما، سوشیال مدیا، رادیو، پادکست و فضا گسترش پیدا کرده در نتیجه نقش رسانه های مستقل، چون میدونیم پشت رسانه ها چندین میلیون دلار و پوند و... هزینه هست و بسیار اینکه تقابل یک رسانه و دو رسانه پشت با اینها تقابل کنند بلکه کار چندین رسانه مردم نهاد مستقل و نیروهای اجتماعی  که در فضاهای خودشون فضاهای فیزیکی با هجمه رسانه ای جریان راست مقابله کنند که جریان راست نمونه های متفاوتی دارد که در برنامه بعدی در موردش صحبت خواهیم کرد.  میخواهم بگویم فعالیت رسانه ای در رسانه شما چقدر مهم بود برای اینکه صدای یک جریان، یک جریان متفاوت و جریان انقلابی در دانشگاه منعکس را کند، جریانی  هرچند در آن روز ها توسط رسانه هایی چه در داخل ایران چه در خارج از ایران بایکوت میشد. ثابت شد که در این روز ها همان کلام انقلاب همان حرف ها که خیلی ها از شنیدنشون کحیر میزدند اعتصاب و انقلاب و ... همان حرف هاست که الان لق لقه زبان کسانی شده که در جریان اصلی حضور دارند.

مینو همتی: در آنزمان تلاش ما و شما این بود که جنبش رهائی زن، جنبش دانشجوئی و جنبش کارگری را بهم پیوند زنیم. بنظر میرسد در این برهه از زمان بذری که در آن زمان در دل این جنبشها کاشته شد میوه داده است. نظر شما چیست؟

کاوه عباسیان:  من موضوع را جنبشی و تاریخی نگاه میکنم. خیلی فکر نمیکنم دقیقا کارهایی که ما انجام دادیم نتیجه اش اینه بلکه خودمان هم را نتیجه یک تاریخ و یک جنبش در قبل از ما میبینم، جنبش چپ، جنبش سوسیالیستی چند دهه قبل نه تنها در ایران بلکه در خارج از ایران در نتیجه اتفاقاتی که در دانشگاه میبینیم ادامه یک جنبش  چپ میبینم  من نمیگویم تک تک دانشجویان که الان دارن مبارزه میکنند، آرمان سوسیالیستی داشته باشند، این آرمان انقلابی جنبش انقلابی برای عبور از جمهوری اسلامی که نمایان  این جنبش از جنبش چپ شروع شد در دانشگاه ها و الان هم دانشجوها آگاه هستند مثلا دانشگاه هنر در دانشکده موسیقی سرود خلق متعهد سروده وباز خوانی کردند که این تاریخ دارد، برمیگردد، که در شیلی ابتدای دهه 70 خوانده میشد و تبدیل به موسیقی جنبشی جهان شد. امروز بازخوانی اش کردند با ترجیبند برپاخیز برای زن، زندگی، آزادی و این سرود را در دانشگاه، خودشان خواندند و سرود هایی که این روز ها داره خوانده میشود بلاچاو در واقع این نشان دهنده این هست که جنبش داخل ایران جنبش انقلابی دارد پیوند خود با جنبش های تاریخ قرن 20 وصل میکند و روی این موضوع باید تاکید داشت. صرفا نباید جنبش دانشجویی امروز و زاییده رسانه ها یا لیدری هایی که تازه سردرآوردند را صرفا برای اتفاقات دهه 80 دانست  و بلکه باید اینرا نتیجه دهه ها مبارزه انقلابی در ایران در جنبش دانشجویی دانست.

مینو همتی: تفاوتهای این نسل از دانشجویان را با نسل قبلی در چه میبنید؟ پایان تاریخ مصرف منادیان اصلاح پذیری این گندیده ترین نظام تاریخ ایران، چه نقشی در رادیکالتر شدن نظری و عملی دانشجویان داشته است؟

کاوه عباسیان:  بله این هم موضوع مهمی هستی چونکه دانش اموزان نقش مهمی را ایفا کردند هفته های اول اعتراضات فقط در کف خیابان بود و حاکمیت توانست با یک کشتاروسیعی این اعتراضات را در خیابان خفه کند، اولین جایی بعد از دانشگاه بود و دنباله اعتراضات را گرفتند، دانش آموزان بودند، دانش آموزان دختر و پسر در مدارس خودشان این شعله جنبش انقلابی را زنده نگه داشتند و با شعار دادن، آتش زدن روسری، کندن عکس های خامنه ای و خمینی از اول صفحه کتاب هایشان، در دیوار مدرسه و با شعار دادن در بیرون از مدرسه موفق شدند شعله انقلاب را زنده نگه دارند. بعد از چند روز خفقان نسبی در خیابان جنبش انقلابی به خیابان برگشت و بعد به بازاریان، کارخانه جات، کارگران، راننده ها و... کشیده شد، که نقش بسیار مهمی داشته و چند روز پیش مراسم 13 آبان در مدرسه شعار مرگ بر آمریکا میدادند و دانش آموزان در جواب شعار مرگ بر دیکتاتور سر میدادند و در دوره ما جنبش دانش آموزی وجود نداشت. در سالهای دهه 80 در سطح دانش آموزان جنبشی وجود نداشت. فعالیت سیاسی نبود و این صحنه یادآور سال 57 که دانش آموزان  وارد عرصه سیاسی و سیاست ورزی در آن دوران میشدند، انقلابی در آن سال ها میشود و به نظر من نشانه های امید در جنبش دانش آموزی  این سال ها هست.

این روز ها خیلی باب شده ادبیاتی که دارد استفاده میشود، و تقلیل میدهند به یک نسلی که آمده که دیگه سازش گر نیست و دیجیتالی هستند، خود به خود انقلابی هستند، چون دهه 80 هستند، طومار جمهوری اسلامی را در هم بپیچند. من خودم با اینجور نگاه و تحلیل مخالفم چون هم تقلیل گرایانه است و تاریخ را نگاه نمیکنه و اتفاقی که جلوی چشمش دارد میافتد را نگاه میکند. اولا در خیابان نسل های دیگه هم وجود دارند. خب همین دهه 80 ها بچه های همین نسل قبل هستند این تربیت نسل های قبلی است تا این حد در نسل دهه 80 تاثیر گذاشته.

ولی در واقع در تاریخ جنبش انقلابی دانشجویی، دانش آموزان عبور از اصلاحات وجود نداشت همین بچه های ده 80 هم به همان اشتباهات و سازش کاری هایی متهم میشدند که دهه های قبلی شدند در واقع تجربه 2دهه اعتراضی قبل در ایران که باعث میشه که این دهه براساس تجربه های قبل، دیگر امیدی به اصلاحات و آقایان بالاسر و چانه زنی از بالا نداشته باشند و بتوانند تصمیم نهایی بگیرند که سرنوشت شان را به دست خودشان رقم بزنند. از این نظر به نظر من در عین حال که من درود میفرستم به جوانان انقلابی در خیابان، در کارخانه ها، دانشگاه ها و مدارس حضور دارند ولی باز به نظر من باید موضوع را تاریخی و جنبشی هم دید.

مینو همتی: جنبش دانشجوئی کنونی با اینکه در بطن جنبش انقلابی همگانی، گامهای استواری را برمیدارد و بتداوم مبارزه تا رسیدن به تغییرات بنیادی میپردازد. نیازمند پیوستن هرچه بیشتر و سریعتر استادان به صف مردم و برای عبور جامعه از تونل زمان و بازگشت به قرن بیست ویکم میباشد. شما پیامتان به استادان چیست.

 کاوه عباسیان: در جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به استاد دانشگاه شدن باید از هفت خوان رستم رد بشوید، گزینش ها،  فیلترینگ های بسیار زیادی دارد و در واقع بسیاری از کسانی که احتمال داشته باشد که اصلا هم گام با اعتراضات به صورت خود به خودی نمیتونند از این فیلتر ها رد بشوند، خیلی ها مجبور به خروج از کشور میشوند خیلی ها.

 

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و هشت  منتشر شد - 

 

25 نوامبر2022 جهان شاهد بزرگترین مبارزه بر علیه خشونت بر زنان است


نظیره معماری

 

۲۵ نوامبر امسال، نه تنها برای ما ایرانیان بلکه برای تمام انسان های متمدن و آزادیخواه و بویژه زنان در جهان، شاهد بزرگترین  مبارزه بر علیه خشونت بر زنان بوده است. بعد از بیش از دو ماه جنبش عظیم و انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی که بعد از کشتن مهسا امینی شروع شد و با جان باختن و قهرمانی های زیاد در  میدان مبارزه با رژیم سرکوب و  جنایت اسلامی ادامه


دارد، گام های بزرگی  نصیب این جنبش شده است.

از زمانی که ۳ فعال سیاسی و برابری طلب یعنی خواهران میرابال در دومینیکن با فرمان نظام مستبد و دیکتاتور این  کشور کشته شدند بیش از ۶۲ سال می‌گذرد.  فعالین سیاسی آمریکای لاتین بعد از گذشت ۲۲ سال توانستند این روز را از طریق تصویب و اعلام آن از طرف سازمان ملل، جهانی کنند که بنوبه خود نقطه عطفی در طرح و برجسته کردن خشونت بر زنان و در عین حال مبارزه بر علیه آن بوده است.

این روز در میان ما ایرانیان و فعالین زن و مرد آزادیخواه و برابری طلب شناخته شده و همواره مناسبتی  در ادامه مبارزه بر علیه  خشونت بر  ما زنان بوده است.

اما آنچه اکنون و  در بیش از دو ماه گذشته  بعد از کشتن مهسا امینی و انفجار  عظیم و انقلابی بویژه از سوی زنان در ایران روی داد بزرگترین و برجسته ترین مبارزه و قیام بر علیه خشونت قانونی و سازمان‌یافته بر علیه زنان در ایران اتفاق افتاده است . جهان تا کنون این چنین مبارزه بزرگ و میلیونی و سازمان‌یافته بر علیه خشونت اسلامی و ارتجاعی به شکل رادیکال و انقلابی که شروع و ادامه دارد را بخود ندیده است. ده ها دختر و زن  در میان کشته شدگان این دوره مبارزات هستند و نام تک تک آنها در کنار تمام آزادیخواهان و برابری طلبان در ایران و جهان تاریخی شد.

نه تنها این، بلکه  جنبش عظیم و انقلابی برای سرنگونی رژیم، تا هم اکنون تمامی قوانین و سنت های قانونی و ارتجاعی در جامعه را زیر سوال برده و عقب رانده است، تحول بزرگی که مبنای آن را انقلاب زنانه در ایران شکوفا کرد.

هم اکنون و در ۲۵ نوامبر روز جهانی علیه خشونت بر زنان جهان بزرگترین ضربه به خشونت قانونی و سیستماتیک، تحقیر و تجاوز و بی حقوقی فردی و اجتماعی در همه زمینه ها بر علیه زنان را در ایران شاهد است. نتایج این مبارزه که بطور قطع به سرنگونی جمهوری اسلامی منجر خواهد شد  تا هم اکنون  تمام منطقه و جهان را هم تحت تاثیر قرار داده است.

 نوامبر روز جهانی علیه خشونت بر زنان در کنار مبارزه انقلابی بر علیه جمهوری خشونت و جنایت اسلامی عجین شد ۲۵



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و هشت  منتشر شد - 

کادر درمان، قهرمانان مبارزه با کرونا، مورد هجوم دستگاه سرکوب حکومت اسلامی



http://www.rahaizan.tv/2022/11/the-medical-staff-heroes-of-fight.html

مردم هرگز جانفشانی کادر درمان در مبارزه با کرونا در یک سیستم حکومتی ضد علمی را فراموش نخواهند کرد. در هفته های اخیر کادر درمان تحت شدیدترین فشارهای ضد بشری قرار دارند. رژیم اسلامی وجدان پزشکی کادر درمان را نشانه گرفته است و با زور سرنیزه زخمی ها را از بیمارستان ها و درمانگاه ها علیرغم مخالفت پزشکان معالج، میربایند و به سیاه چال های رژیم اسلامی منتقل میکنند. برگه های پزشکی قانونی را با حکم حکومتی دستکاری میکنند و پیکر جان باختگان را نیز می ربایند تا بازماندگانشان از برگزاری مراسم محروم شوند. از آمبولانسها برای حمل و نقل نیروهای سرکوبگر و بازداشت شدگان سو استفاده میکنند. داروخانه ها را پادگانی کرده و توزیع داروهای مداوای مجروحین را کنترل میکنند. در یک کلام رژیم اسلامی با دستور العمل و اعمال فاشیستی تمامی استاندارهای بین المللی را زیر پا گذاشته و حتی به تجمع اعتراضی کادر درمان با گاز اشگ آور و چماق حمله میکند.

در  برنامه امشب میهمان عزیزی دارم که از مدافعین حقوق زنان و یک کادر درمانی مقیم دالاس در ایالت تگزاس است.

پروانه عظیمی عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.

قبل از هرچیز به تمامی پرسنل شریف کادر درمانی که به مداوای مجروحین و مصدومین خشونتهای حکومت سرکوبگر، مشغولند درود میفرستیم.

 

مینو همتی:

از احساس درونی خود نسبت به همکاران تان در سراسر ایران زیر ضرب حکومتی، تلاش می کنند به سوگند پزشکی خود وفادار بمانند  برایمان بگویید.

 

پروانه عظیمی:

در اینجا من از طرف خود و ملت ایران از تک تک پرستاران، پزشکان دانشجویان پزشکی، دانشجویان پرستاری، پرسنل اتاق عمل ،آزمایشگاه، بهیاران، کمک بهیاران وتمامی  پرسنل کادر درمان برای تلاش در درمان و حمایت آنها از معترضین مصدوم سپاسگزاری می کنم.  باید توجه داشته باشیم که کادر درمان خود  نیز از معترضین به نظام جمهوری اسلامی می باشند و در سال های اخیر بارها برای اعتراض به شکاف طبقاتی و ظلم هایی که به آنها از طرف دولت وارد شده است در کف خیابان حضور پیدا کرده اند .  با آغاز اجرای سیاستهای خصوصی سازی از اوایل دهه ۸۰ بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی و ماده ۱۹۲ قانون برنامه سوم توسعه،  واگذاری بیمارستان های دولتی به بخش خصوصی شروع شد.  با واگذاری بیمارستان های دولتی به بخش خصوصی روند استخدام و بکارگیری پرستاران، بهیاران و کمک بهیاران در انحصار شرکت های پیمانکاری قرار گرفت.  اهرم اصلی دولت در پیشبرد سیاست های خصوصی سازی در نظام پرستاری،  شرکت کارآفرینان آوای سلامت است.  این شرکت در سال ۱۳۹۳ به عنوان  سهامی خاص،  فعالیت خود را آغاز کرد.  استخدام پرستاران شرکتی و گسترش قراردادهای موقت،  تنها بخشی از فعالیت‌های این شرکت است و به لیست فعالیت‌های آن می توان به سهامداری  ۲ میلیارد دلاری  در صنعت نفت و پتروشیمی،  قرارداد با بیش از ۵۰ دانشگاه علوم پزشکی در  سطح کشور،  صادرات واردات تجهیزات پزشکی و تامین وسایل و تجهیزات دندانپزشکی اشاره کرد.  یک پرستار شرکتی در ایران با سابقه کار ۵ تا ۱۰ ساله دستمزد کمتری نسبت به پرستاری دریافت می کند که بدون سابقه کار به استخدام بیمارستان دولتی در آمده است.  علاوه بر این پرستاران شرکتی کارانه دریافت نمی کنند. 

 لازم به ذکر است معوقات پرستاری در بخش کارانه و در ایام کرونا به بسیاری از پرستاران پرداخت نشده است. بسیاری از این پرستاران با قراردادهای موقت ۸۹ روزه استخدام شدند و پس از فروکش کردن همه گیری کرونا از بیمارستان ها اخراج شدند.  این پرستاران سالهاست که در انتظار تبدیل وضعیت قرارداد خود هستند .ولی با تمام مشکلات شغلی که دارند. ،

 بار دیگر پرستاران، پزشکان، کادر درمان در جریان اعتراضات گسترده ملت تحت ستم ایران علیه جمهوری اسلامی،  درخشیدند  و به دیواری محکم در برابر نیروهای امنیتی و نظامی برای هجوم به معترضان زخمی در بیمارستانهای کشور تبدیل شده اند.  آنها با پایبندی به قسم حرفه ای ،خودشان را سپر ضربات و تهدیدهای نیروهای امنیتی می کنند تا از معترضان زخمی محافظت کنند.  آنها در روزهای گذشته در قالب بیانیه ها و گردهمایی ها بارها تاکید کردند که تسلیم فشار نامشروع نیروهای امنیتی برای افشای نام معترضان زخمی نخواهند شد.

در جمهوری سرمایه داری اسلامی متاسفانه هیچ چیز در جای خود قرار ندارد نه تنها احترام به مقام و منزلت کادر درمان ،  که یکی از قشر های محافظ سلامتی  انسان ها در کشور می باشند،  گذاشتن می شود،  بلکه مورد خشونت قرار میگیرند . تا همین چند ماه پیش بود که فشار ناشی از کرونا پرستاران را به  قدری خسته و فرسوده کرده بود که شماری از آنها به دلیل این فشار دچار خطرات جسمی جدی شده و تعدادی از آنها به دلیل این فشار جان خود را از دست دادند.  از سوی دیگر وزارت بهداشت به دلیل نیاز شدید به پرستار و کادر درمان شمار زیادی از آنها را در قالب قراردادهای ۹۰ روزه استخدام کرد و قوانین برده داری نوین را به آنها تحمیل کرد و بدون  مزایای بیمه درمانی و دیگر مزایا بعد از مدتی استثمار، آنها را از کار بیکار کرد.

در بیش از یک ماه گذشته  کادر درمان به ویژه پرستاران از سرکوب شدید اعتراضات سراسری توسط نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی در امان نبوده، و گزارش های زیادی از برخوردهای امنیتی پلیسی با کادر درمان بیمارستان ها منتشر شده، اشاره می کنم به روز چهارم آبان از حمله نیروهای انتظامی امنیتی به بیمارستان سینا در تهران و شلیک گاز اشک آور توسط آنها در داخل اورژانس، همچنین بنا به گزارشات رسیده از ضرب و شتم کادر درمان به ویژه پرستاران توسط ماموران امنیتی زمانی که برای ربودن مجروحان اعتراضات مردمی در بیمارستانها و مراکز درمانی حضور می یافتند منتشر شده بود پرستاران به دلیل عدم همکاری با ماموران  امنیتی و اطلاعاتی در شناسایی مجروحان یا مقاومت در برابر ربایش معترضین زخمی، خود بازداشت شدند.

کادر درمانی که دیروز با نام مدافعین سلامت شناخته می شدند امروز به اتهام های مختلف  دستگیر می‌شوند. گفتنی است در جریان اعتراض های مردمی تاکنون چندین نفر از پرستاران ، دانشجویان پزشکی بازداشت و یا حتی متاسفانه کشته  شدند و از طرفی بارها مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار  گرفته اند . در عین حال وزارت بهداشت و سایر دستگاههای مسئول و همچنین بیشتر تشکل هایی که به نام صنفی فعالیت می کنند تاکنون واکنش درخور و مناسبی با این برخوردها نداشتند و حتی برعکس نشانه هایی از همکاری وزارت بهداشت سازمان پزشکی قانونی با دستگاههای امنیتی وجود دارد،  اتفاقی که در سرکوب اعتراض های پیشین نیز سابقه داشته، البته در اینجا  یادآوری می کنم که همزمان با چهلمین روز کشته شدن مهسا ژینا امینی در اعتراض به سرکوب مردم،  هیئت مدیره نظام پزشکی تهران و قائم مقام رئیس نظام پزشکی برای اعتراض به برخورد سنگین نیروهای امنیتی با مردم معترض و کادر درمان با  حضور پزشکان پرستاران دندانپزشکان و تعدادی از کاردرمانی ، در مقابل سازمان نظام پزشکی ، تجمع کرده بودند،  با تعرض و ضرب  و شتم ، توسط موتورسواران نظامی و مسئولین امنیتی  مواجه شد، و آن ها از سمت خود استعفا دادند.  در این تجمع  اعتراضی ، قرار بود  کادر درمان ، خواسته های خود را مطرح کنند  که شامل توقف ورود نیروهای امنیتی به مراکز درمانی، حفظ سلامت روانی و جسمی بازداشت شدگان، حفظ استقلال سازمان پزشکی قانونی، شنیدن اعتراض مردم، محرمانه ماندن اطلاعات مصدومین و مراجعه کننده به مراکز درمانی، عدم دخالت نیروهای امنیتی در پروسه درمان، محکومیت تغییر کاربری آمبولانس ها و سوء استفاده از نمادهای پزشکی، محکومیت آسیب به کودکان و توقف خشونت از سوی نیروهای امنیتی بود.

مینو همتی:

 اگر ممکن است موارد تعرضات غیر قانونی حکومت به امکانات و پرسنل پزشکی ایران و تجاوز حکومت به حریم بیمارستانها، ممانعت از ارائه خدمات پزشکی به شهروندان معترض را برشمارید

پروانه عظیمی:

لازم به یادآوری است که طبق کنوانسیون ژنو، که فراگیر ترین معاهده برای حمایت از حقوق افراد غیر نظامی در زمان جنگ است،  در هشت فصل ۱۶۳ ماده،  به این موضوع پرداخته شده،  در فصل چهارم و پنجم آن  به طور مشخص هرگونه استفاده غیر نظامی از نمادها و ابزارهای پزشکی مانند آمبولانس ها را ممنوع کرده است.  در فصل چهارم این  معاهده به طور مشخص اشاره شده است که “   دولتهای متعهد حق ندارند از وسایل نقلیه بیماربر، استفاده های نظامی صورت دهند.

به موجب ماده ۳۶ همین کنوانسیون، کارکنان بهداری ،بیمارستانی  ، کارکنان ناوهای بیمار بر ، مورد حمایت قرار  گرفته اند، و حتی حق دستگیری آنها از سوی نیروهای نظامی   منع  شده است.  حتی در بدترین شرایط نیز اگر  کادر درمان حین انجام وظیفه به دست نیروهای دشمن بیفتد،  نیز مورد حمایت هستند.  کنوانسیون ژنو مجروحان را نیز به طور گسترده مورد حمایت قرار داده و اشاره شده مجروحان و بیماران نیروهای نظامی ،باید جستجو و جمع آوری شده و در مقابل غارت و بدرفتاری مورد حمایت واقع شوند.

 

از آغاز اعتراض های مردم در ایران، نیروهای امنیتی به بیمارستان ها و تجمع های دانشگاه های علوم پزشکی در شهرهای مختلف حمله  کرده اند. در دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سنندج  حتی به ماشین پرستاران و پزشکان و دانشجویان پزشکی هم یورش بردند.  نیروهای امنیتی و ماموران اطلاعات در بیشتر بیمارستان های کشور حضور دارند  و با دستگیری معترضین زخمی فضای ناامنی را برای پرستاران و پزشکان ایجاد  کرده اند.  آنها همچنین به پزشکان و پرستاران و کادر درمان در مقابل سازمان نظام پزشکی تهران حمله کردند و برخورد ها ، چنان سنگین بود که یکی از پزشکان کشته شد که در پی آن دو نفر از اعضای سازمان نظام پزشکی هم استعفا دادند. از روز اول  خیزش  مردمی به شدت برای درمان معترضان ، زیر فشار بوده و بارها و بارها تهدید شده اند.  کادردرمان تاکنون بارها در تجمعات مختلف شرکت کرده وبه مواردی مانند استفاده از نمادهای پزشکی توسط نیروهای امنیتی انتقاد   کرده اند.

در اینجا من به فایل صوتی که سه سال پیش منتشر شد و سند گویای  بر همکاری وزارت بهداشت سازمان پزشکی قانونی با نیروهای امنیتی است، اشاره می کنم.

 در این فایل صوتی صدای  یک پرستار که توضیح می دهد در جریان سرکوب اعتراض‌های آبان ۹۸ ، وزارت بهداشت از بیمارستان ها خواسته بود تا از معترضان مجروح بیمه قبول نکنند و کادر درمان حق استفاده از خون برای آنها را نداشته اند. او همچنین  افشا می کند پزشکی قانونی در ازای تحویل جسد معترضان به خانواده هایشان از آنها ۵۰ میلیون تومان دریافت می کرده است.  نکته تکان دهنده دیگر در این فایل صوتی این است که پرستار افشاگر می گوید بیشتر  معترضان از چشم یا پیشانی مورد هدف قرار گرفته بودند که نشان می دهد در آبان ۹۸ نیروهای امنیتی سر معترضان را هدف گیری کرده بودند. همچنین به روایت یکی دیگر از کادر درمانی در سال ۹۸ نیروهای انتظامی به همه سوپروایزر ها ، اعلام کردند که در صورت ورود هر مجروح بیمارستان باید آنها را معرفی کرده و با گماشتن نیروهای خود در اورژانس و درمانگاه  محیط درمانی را تحت کنترل خود داشتند.  این افشاگری دو سال پیش در حالی صورت گرفت که وزارت بهداشت این روزها و در جریان سرکوب خیزش مردمی اخیر نیز تمام امکاناتش از جمله آمبولانس ها را در اختیار نیروهای امنیتی قرار داده تا   از آن برای فریب معترضان،  انتقال نیروهای امنیتی برای سرکوب و انتقال معترضان بازداشت شده به زندان استفاده کند. در جریان حمله و سرکوب دانشگاه علوم پزشکی تعداد زیادی  دانشجو، آسیب دیده اند و همانطور که می دانیم،  رئیس این دانشگاه که توسط وزیر بهداشت انتخاب شده،  در جهت توجیه سرکوب ها بر آمد و گفت نیروهای امنیتی با این حمله نقش دشمن را خنثی  کردند.

مصون ماندن بیمارستانها و پرستاران و کادر درمان از حملات نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و برخوردهای خشونت بار آنها در حالی است که بنا بر قوانین بین المللی مراکز درمانی و کادر درمان همواره از گروه هایی  بوده اند که حتی در شرایط جنگی  نیز باید از هرگونه تعدی و تجاوز و آسیب، در امان بمانند.   بنابر اصول پایه حقوق بین المللی بشر دوستانه هرگونه حمله نظامی و انتظامی به بیمارستانها و مراکز درمانی در زمان جنگ ممنوع بوده و نقض آن می تواند مصداق جرم بین المللی،  جنایت جنگی محسوب شود.  آنچه که لزوم مصون ماندن مراکز درمانی از هرگونه حمله نیروهای نظامی و انتظامی،  اصل است، پاسداشت حقوق اساسی و اولیه انسانی از جمله حق حیات و حق بهره مندی از خدمات درمانی است.  چرا که حمله به مراکز درمانی علاوه بر آنکه کادر درمان را در خطر جدی قرار می دهد به طور مستقیم بیماران و مجروحان را نیز تحت تاثیر قرار داده و حق حیات آنها را با خطر جدی روبرو می سازد.

 

مینوهمتی:

 آخرین اخبار از مقابله کادردرمان با  این فشار های ضد بشری چیست؟

پروانه عظیمی:

 متاسفانه تشکل های صنفی پرستاری در کشور نه تنها صدای پرستاران را منعکس نکرده و صدای صنفی آن ها نیستند ،از پرستاران و کادر درمان که توسط نیروهای امنیتی تهدید و کشته می شوند و به حریم  حرفه ای آنها تجاوز میشود حمایتی صورت نمی‌گیرد.  نظام پرستاری ایران، خانه پرستار، انجمن پرستاران همه  و همه با توجه به منافع سیاسی خودعمل می کنند. واقعیت اینست که تشکل های موجود از آنها حمایت نکرده و بازتاب صدای کادر درمان نیستند و این تشکل ها با نام پرستار درحال سوء استفاده از این عنوان هستند و مشغول لابیگری میباشند.

مینوهمتی:

 با توجه به وحشیگری فاشیستی نیروهای حکومت اسلامی و گسترش امواج انقلابی افزایش تعداد زخمی ها،  ضرورت نجات جان مجروحین،  خارج از دسترس نیروهای سرکوبگر،  نیازمند همکاری بیش از پیش مردم با کادر درمانی دارد. نظر شما در این مورد چیست

پروانه عظیمی:

متاسفانه پرستاران و کادر درمانی با مشکلات متعددی روبرو هستند که از جمله می توان کمبود نیرو متخصص هم برای پرستاران و هم برای مردم مشکلات متعددی را همراه دارد .تعداد مورد نیاز پرستار بر اساس شاخص جمعیت سنجیده می شود شاخص های سازمان جهانی بهداشت متوسط نسبت جمعیت به پرستار  ازهر هزار نفر ۶ پرستار می باشد. اگر قرار باشد  حداقل نیاز به کار پرستاری محاسبه بکنیم این تعداد از ۶  پرستار به سه پرستار نسبت به هزار نفر جمعیت می رسد

 این مقدار حداقل و کمترین میزان خدماتی است که بیماران می توانند دریافت کنند در سال  ۲۰۱۷ در ایران به ازای هر هزار نفر تنها یک و نیم پرستار وجود داشت،  که این یعنی نصف حداقل نیاز بیمار برای مراقبتی که انتظار می‌رود از کادر درمان دریافت کند. در این شرایط هم پرستاران و هم مردم آسیب می بینند..  قابل ذکر است که تعداد پرستاران و تخت های بیمارستانی با بیمار،  تعداد مرگ و میر ارتباط مستقیم دارد که در شرایط کرونا به خوبی  شاهدش بودیم . سطح دستمزد،  حقوق  معوقه ، عدم وجود دارو، تجهیزات و امکانات لازم، برای مراقبت از بیمار مخصوصاً در موارد اورژانسی به سختی شرایط کار کاردرمانی افزاید.  و با توجه به محدودیت های مختلف از طرف نیروهای انتظامی و دولت جمهوری اسلامی برای خدمات رساندن به مجروحین این اعتراضات خیابانی،  کمک مردم بسیار مهم و حیاتی می باشد.   ضرورت دارد که معترضین، اقدامات محافظتاز خود را در این شرایط به حداکثر ممکن برسانند تا از مجروح شدن شان جلوگیری شود،  و مردم با   فراگیری اقدامات اولیه و نحوه مراقبت است این مجروحین در ساعات اولیه را به خوبی یاد بگیرند تا بتوانند در این شرایط حساس به کادر درمانی کمک کند.

مینوهمتی:

 با توجه به میثاق‌های بین‌المللی و اتحادیه های صنفی کادر درمانی در کشورهای جهان،  آیا جلب حمایت عملی و فشار خبر جمهوری اسلامی در این زمینه در دستور کاردرمانی ایرانی مقیم خارج از کشور هست؟

پروانه عظیمی:

متخصصین و کادر درمانی ،انجمن پزشکان، دندانپزشکان، پرستاران ،داروسازان ایرانی مقیم در خارج از کشور، از ابتدای خیزش مردمی علیه جمهوری اسلامی، حمایت کرده با برگزاری تظاهرات و راهپیمایی ها، چندین پتیشن  تهیه  وبه نامه نگاری به دفاتر نهاد های بین المللی مانند سازمان ملل و یونیسف اقدام کرده‌اند  تا  توجه آنها را به استفاده نظامی و امنیتی از نمادها و ابزارهای درمانی  جلب کنند، اگرچه هنوز پاسخ مشخصی از این نهادها به   این اقدامات و نامه‌نگاری‌ها داده نشده ولی آنها همچنان مصمم به پیگیری و حتی تجمع و حضور ، مقابل دفاتر نهادهای مذکور در تورنتو،  نیویورک و کشورهای اروپایی بوده اند.

 لازم به ذکر است نویسندگان این نامه ها و  پتیشن ها با بیان اینکه مردم معترض ایران با جان خود برای آزادی و رفاه می جنگند،  تاکید کردند که دیکتاتوری وحشیانه جمهوری اسلامی را محکوم  می کنند.

لازم به ذکر است سرکوب گسترده پرستاران،  پزشکان در ایران  بازتاب گسترده ای در جهان داشته است و به حدی بوده است که جمعی از کادر درمان ایرانیان ساکن در آلمان  مقابل وزارت امور خارجه آلمان در برلین تجمع کردند،  تا صدای پزشکان، پرستاران و کادر درمانی ایران را به گوش جهانیان برسانند ،و تا شاید نهادهای بین‌المللی از خواب غفلت بیدار شوند و برای حمایت از پزشکان و پرستاران ایرانی اقدامی  کنند.

مینوهمتی:

 مطلع هستیم که تعداد پزشکان، روانپزشکان مقیم خارج به یاری رساندن از راه دور مشغولند،  در این مورد اگر اطلاعاتی دارید بفرمایید

پروانه عظیمی:

تعدادی از پزشکان، روانپزشکان، پرستاران، داروسازان، و بقیه متخصصین کاردرمانی شروع به تهیه و پخش کلیپ های آموزشی برای درمان جراحات،  و آسیب های ناشی از روشهای گوناگون خشونت که موجب صدمات  حاصل توسط حمله نیروهای امنیتی به معترضان شده  را تهیه کرده و در رسانه های عمومی  منتشر  کرده اند ،به امید اینکه با استفاده از امکانات موجود  و این آموزش ها و با  حمایت مردم،  کمکی  برای نجات جان  وحفظ سلامت معترضان و مصدومین بوده باشد.

 


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد و هشت  منتشر شد -