۱۴۰۰ فروردین ۲۰, جمعه

قتل ناموسی جنایت علیه بشریت



 

گورستان زنان گمنام سلیمانیه کردستان عراق نوک کوه یخی از جنایتی نابخشودنی از قربانیان قتلهای ناموسی که در دل تاریک بی فرهنگی حاکم بر جامعه سنتی، و مذهب زده نمایان شده و وجدان هر آنکس که خود را انسان میداند را به چالش میکشد. مسلما ما هم بهمراه هزاران فعال حقوق بشر، مدافعین حقوق زنان این جنایات را شدیدا محکوم میکنیم و خواهان پیگرد قضائی قاتلین هستیم. ولی این محکوم کردنها تا زمانیکه توازن قوا را در هر کوی و برزن و هر خانواده و طایفه علیه این توحش برنگرداند و مانع بازتولید این تراژدیهای انسانی نشود پشیزی ارزش ندارد زیراکه مانع وقوع قتل ناموسی بعدی نخواهد شد.

برای بتاریخ سپردن وحشیانه ترین تبلور مردسالارانه نیازمند برپائی یک جنبش همگانی و جنگیدن با این پدیده عصر جاهلیت در همه جبهه ها هستیم. بنظر ما، روژگار ابراهیم وکیل دادگستری که پیگیر قتل هزاران زن مدفون در گورستان سیوان سلیمانیه شده است خواسته یا ناخواسته پیشگام پیدایش جنبش برای پایان دادن به این جنایات شده است. ما به تمامی فعالین حقوق زنان و کودکان، و فعالین حقوق بشر، ژورنالیستهای مترقی و انساندوست در محل و سراسر جهان و بخصوص کادر آموزش و پرورش فراخوان میدهیم به مفاد پیشنهادی ما توجه نمایند و خود بنا به توازن قوای محلی و منطقه ای این هیولای متعفن را به مصاف بطلبند.

پرچم مبارزه با این پدیده  باید همزمان در سه جبهه رسانه ای، قضائی، و آموزش و پرورش برافراشته شود.

ژورنالیستهای با شرافت و انساندوست در صف مقدم افشای این جنایات، امرین و عاملین، و مقاماتی که با سکوت خود به تداوم این تراژدیها یاری رسانده اند، قرار دارند. باید وجدان خفته انسانهای متمدن آن جامعه را بیدار کرد و باید در هر روزنامه، رادیو و تلویزیون و س.سیال میدیا، انگیزه متحجرانه این قتلها به چالش کشیده شود و این نشان شرمساری که بر پیشانی مردمان شهری که بی تفاوت از کنار این جنایات میگذرند نمایان شود تا برای پاک کردن آن تلاش کنند.

تماس مستقیم با وکلای با شرافت دادگستریها برای تشکیل کمیته های حقیقت یاب و تشکیل پرونده برای کلیه افراد دخیل در تصمیمگیری، تدارک و قتل زنان و کودکان، پیگرد قانونی مقاماتی که این جنایت در حوزه مسئولیت آنان اتفاق افتاده و ماجرا را به سکوت برگزار کرده اند، اعم از شهردار، رئیس پلیس و امنیت شهروندان، مسئولین قضائی سلیمانیه.

کادر آموزشی اعم از مدیر و معلم و استاد با طرح موضوع گورستان زنان گمنام به اقتضای سن دانش آموزان، ساعاتی از کلاس را به آگاهگری در مورد سموم ایده و افکار متحجرانه و عقب افتاده که منجر به این جنایات شده اند به پردازند.

در واقع وظیفه نهاد آموزش و پرورش در شکستن مدار بسته تولید و بازتولید قربانی و قاتل در پدیده قتلهای ناموسی بسیار سنگینتر است و از همان کلاس اول دبستان بهمراه جلسات آموزشی خانه و مدرسه باید با تدبیر و ابتکار، دانش آموزان خود را از این سموم ذهنی و جنایت آفرین،  مصون بدارند.

مردان و زنان آزادیخواهی وبرابری طلب یکصدا فریاد میزینم

قتل ناموسی همچون جنایت علیه بشریت شرم آور و محکوم است!

سازمان رهائی زن

بیست و نهم ماه مارس دو هزار و بیست یک

  

Honor killing is crime against humanity

 

The Sulaymaniyah Cemetery of the Unknown Women in Iraqi Kurdistan is the tip of the iceberg of an unforgivable crime committed against the victims of honor killings in the dark heart of the uncultured, traditional and religious society, and challenges the conscience of any one who considers himself a human being. Of course, we, along with thousands of human rights activists, strongly condemn these crimes along side of  women's rights defenders and call for the perpetrators to be prosecuted. But these condemnations are worthless as long as they do not restore the balance of power in every dormitory and barracks and every family and tribe against this barbarism and prevent the reoccurrence  of these human tragedies, because they will not prevent the next honor killing.

 

To throw the most brutal patriarchal act to dustpan of history, we need to set up a mass movement and fight this ignorance phenomenon on all fronts. In our opinion, Rojna Ibrahim, a lawyer who has been involved in the murder of thousands of women buried in the Sivan Sulaymaniyah cemetery, has, willingly or unwillingly, pioneered the emergence of a movement to end these crimes. We call on all women and children's rights activists, and human rights activists, progressive and humanitarian journalists in the country and around the world, and especially the education staff, to heed our proposed provisions and to balance the local and regional forces of this stinking monster. To challenge.

 

The flag of struggle against this phenomenon must be raised simultaneously on three fronts: media, judiciary, and education.

Honorable and humane journalists are at the forefront of exposing these crimes, the perpetrators, and the officials who have helped perpetuate these tragedies with their silence. The dormant conscience of the civilized people of that society must be awakened, and the petrified motive for these murders must be challenged in every newspaper, radio, television and social media, and this is a sign of shame on the foreheads of the urban people who pass by these crimes indifferently. Appear to try to clear it.

 

Direct contact with the honorable lawyers of the judiciary to form fact-finding committees and file cases for all those involved in the decision-making, preparation and murder of women and children, prosecution of the officials in which area of responsibility this crime took place and keeping the matter silent , Including the mayor, the police chief and the citizens' security, the judicial officials of Sulaymaniyah.

 

The teaching staff, including the principal, the teacher, and the professor, will spend hours in the classroom informing about the poisons of the petrified and backward ideas and thoughts that led to these honor killing crimes, by raising the issue of the anonymous women's cemetery according to the age of the students.

In fact, the task of the educational institution in breaking the cycle of production and reproduction of the victim and the killer in the phenomenon of honor killings is much heavier, and from the first grade of elementary school with home and school meeting sessions, students should be protected initiative from these mental toxins (justification behind honor killing).

 

Men and women of freedom and equality are shouting in unison

Murder of honor is as shameful and condemned as a crime against humanity!

The Organization for Emancipation of Women



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/03/rahaizan-shomareh-93.html  

حفظ و تداوم اهداف جنبش رهائی زن در صف مقدم هشت مارس روزجهانی زن

میز گرد برنامه تلویزونی رهایی زن با قعالین خقوق زنان دیانا نامی، فریبا رشیدی، سحر صامت

هشت مارس روز جهانی را گرامی داریم.

حفظ و تداوم اهداف جنبش رهائی زن در صف مقدم هشت مارس روزجهانی زن که در 1910 در کپنهاک توسط زنان سوسیالیت در دفاع از حقوق زنان و در مقابل تبعیض جنسیتی در تاریخ ثبت شد، کماکان از اهمیت بالائی برخوردار است. بخصوص در ایران و افغانستان اسلام زده و کردستان سنت زده که حقوق زنان در گسترده ترین شکل آن نقض میشود، مشعل این مبارزه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.

 در برنامه امشب میزگردی با شرکت دیانا نامی فعال حقوق زنان، دبیر سازمان مدافع حقوق زنان ایران و کردستان  در انگلیس، 

IKWRO


https://youtu.be/5BOMioHEqwM

سحر صامت فعال حقوق زنان و کودکان از افعانستان همکار از فعالین رهائی زن از گوتنبرگ سوئد و فریبا رشیدی از فعالین رهائی زن و و مدافع حقوق زنان  در نروژ خواهیم داشت تا مروری بر دستآوردهای مبارزات زنان در چهار دهه اخیر  در داخل و خارج کشور داشته باشیم.

دیانا، سحر و فریبا،  میهمانان  عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.

 

مینو همتی: سوال اولم را از دیانا نامی بپرسم، ضرورت تشکیل سازمان اکرو از چه ناشی میشد و دستآوردهای فعالیت شما و همکارانتان برای زنان بخصوص زنان مهاجر کشورهای اسلامزده چه بوده است؟

دیانا نامی:

.سلام مینو جان هشت مارس را به شما و مهمانان برنامه تبریک میگم و به تمام زنان جهان

هشت مارس یک روز جهانی است و همه آزادیخواهان زنان و مردان و فعالین برابری طلب و من قدر دانی میکنم از همشون در این روز.

ما هم به نوبه خودمان در انگلستان فعالیتهایی داشته ایم حالا شاید نه چندان بزرگ ولی تاثیر بسزایی داشته، 

من تازه آمده بودم بریتانیا و دخترم داشت ۵ ساله میشد و لازم بود در مدرسه ثبت نام بشه،  چون من زبان اینگلیسی بلد نبودم قادر به انجام کارهای روزمره نبودم ، و برای من یک مترجم گرفتن ، به اسم سوفیا،  او یک دختر مهربان شیرین و سرزنده ای بود ، چند روز با ما به مدرسه آمد و خیلی دقیق و وظیفه شناس بود ، برای سعی میکرد خیلی با ما مهربان باشد و احساس نزدیکی میکرد که بتواند ما را با قوانین و مسائل مدرسه اشنا کند ، او دو روز با ما آمد به مدرسه و با هم به مدرسه میرفتیم . روز سوم من قرار داشتم در مدرسه ولی سوفیا نیامد و خیلی منتظر شدم ولی نیامد ،من نگران شدم و می گفتم چرا نیامد ایا اتفاقی برای او افتاده است؟ همین جور نگران شدم . به خانه رفتم و به محل کارش زنگ زدم گفتم با  سوفیا کار دارم ، ولی اونها به من گفتن سوفیا فوت شده ، پن از شنیدن این خبر خیلی شوک شدم ، چون او خیلی جوان بود و باور نمیکردم، فکر کردم او تصادف کرده چون در بریتانیا ترافیک زیاده.  از اداره شون پرسیدم که تصادف ماشین کرده گفتن نه ، شوهرش او را به قتل رسانده و برنامه ریخته سوفیا رو از انگلستان برده کردستان عراق و اونجا بهش شلیک کردن و کشتنش ، ولی شوهرش فکر میکنه که بر اثر خونریزی مرده چون مردم بهش کمک میکنند و او را به بیمارستان منتقل میکنند. بعد از اینکه زخمهای سوفیا خوب میشوند و کمی روبه بهبودی میره شوهرش برای بار دوم به او شلیک میکند و او را میکشد. شوهر سوفیا به انگلستان بر میگردد و زندگی میکند طبق خبرهایی که به من رسیده بود، من هم گفتم باید جریان را به پلیس بگم ، از دوستم خواستم که برام مترجمی کند،  بعد به پلیس زنگ زدم و تمام جریان را تعریف کردم ، ولی پلیس به من گفت خانم این به ما ربطی نداره و در کردستان عراق و اونجا بهش شلیک کردن و کشتنش.  من هم گفتم آخر سوفیا شهروند بریتانیای داره چطور میشود شما رسیدگی نکنید ولی باز دوباره آنها حرف خودشان را میزدند که به ما ربطی نداره و این کلتور و قانون شماست.  من از شنیدن این حرفها بیشتر ناراحت میشدم یعنی چه اینجا اروپاس یک نفر کشته شده و شوهرش داره زندگی میکنه در بریتانیا، ولی پلیس دوباره حرف خودش را میزد که به ما ربطی نداره و فرهنگ شماست ما هم به فرهنگ شما احترام میزاریم وگرنه به ما میگید راسیست!

 خداحافظی کرد گوشی را گذاشت

از آنموقع به بعد من تصمیم گرفتم یک سازمانی را در اینجا بزاریم برای حمایت از زنان خارجی و زنانی مثل سوفیا کمک کنیم ،از زنانی که به حق و حقوق خودشان آشنا نیستند ، و از  جایی  آمدایم که هیچ حقی نداشتیم و همیشه مورد خشونت قرار گرفته ایم و اعتماد به نفسمان پایینه و همچنین اگر مشکلی برایمان پیش میاید پلیس به ما میگه این مشکل فرهنگ شماست و ما به این فرهنگ شما احترام میزاریم، در نتیجه جان و زندگی  ما اهمیتی نمیدهند پس این فرهنگه که براشون مهمه .

 

حرکت دوم من این بود که ما باید کمپینی را راه بیندازیم که راجع به این موضوع بتونیم آگاهی و روشنگری بکنیم که باید در قانون بریتانیا ثبت شود کسی که اینجوری کشته میشه به خاطر فرهنگ یا قتل ناموسی باید مجازات شود . و خوشبختانه این کار را کردیم حالا در بریتانیا قتل ناموسی مجازات سنگینی دارد چه کسی که مرتکب این جنایت میشه و کسانی هم که همدست میشن با این جنایت. و خیلی از سازمانها این قانون را قبول کردند ،سازمانها و خانه های امنی را گذاشتن برای کسانی که در خطر قتل ناموسی هستند. و همچنین ازدواج اجباری را موفق شدیم جز ئ از قانون کنیم و مجازات داشته باشد در سال ۲۰۱۵ موفق شدیم که خانه های امنی برای زنانی که در خیر قتل ناموسی ،ازدواج اجباری و ختنه زنان هستش بزاریم.خلاصه اینکه موفق شدیم به انجام چندین پروژه و همین جوری ادامه میدهیم  ، وقت کم هستش شاید نتونم همه را یک به یک تعریف کنم ، وقت را به دوستان و مهمانان برنامه میدهم

مینو همتی: فریبا رشیدی شما با فعالین نروژی مدافع حقوق زنان ارتباط تنگاتنگی دارید، تاکنون چه تغییراتی را در مورد وضعیت زنان مهاجری که مورد تعرض سنتهای مردسالارانه و متحجر کشور مادر هستند بوجود آمده.

فریبا رشیدی:

من نیز به نوبەی خودم ۸مارس رو تبریک میگم به  شما و تمام زنان جهان و همه آزادیخواهان. خوشحالم در این میزگرد با شما و دوستان عزیز نادیا نامی و سحر سامت هستم.

 

تا جایی من شنیدم و مطلع هستم در اسکاندیناویا فعالین زنان و فمینیست ها خیلی به مسائل زنان اهمیت میدهند و در کارشان خیلی جدی هستند، مخصوصا نروژ. چندین بار پیش آمده که من در جلسات  مدافع حقوق زنان یا در کمپین ۸ مارس حضور داشته ام خیلی اهمیت دادن به مشکلات زنان خارجی، و خانواده های مسلمانی که در اینجا زندگی میکنند که دخترانشان را مجبور به حجاب و پوشش اسلامی میکنند و همچنین روزه گرفتن دختر بچه ها ، و ناقص سازی دختران، و قتل ناموسی. همانطور که من چندین بار با شما صحبت کرده ام در مورد قتلهای ناموسی در نروژ که از طرف خاریجیها، ایرانیان و کوردها و افغانیها رو داده است متاسفانه زنان دوباره در اینجا مورد هجوم و خشونت و قتل ناموسی قرار میگیرند در صورتی که از همان سیستم زن ستیز اسلامی رانده شده اند و دوباره همین گریبان آنها میشود در اروپا. نکته قابل توجه این است که زنان خارجی یا همین زنان رانده شده از کشور خودشان، نسبت به مسائل و مشکلاتی که در داخل خانه با شوهر یا خانواده یا پدر و برادر که نسبت به آنها عمل خشونت، ضرب و شتم یا خشونت کلامی و کلا هر گونه خشونت فیزیکی،  اینها را جدی نمیگیرند و به این جور اعمال و پدیده عادت کرده ا ند و راحت از کنارش میگذرند،  زمانی هم زنان با این جور مشکل‌ها پیش پلیس شکایت میکنند،  پلیس هم آنها را جدی نمیگیرد و دیدگاه پلیس این است که اینها یک نوع فرهنگ است در بین خارجیها و این پدیده عادی است ،زمانی هم زنی قربانی قتل ناموسی میشود عدم ناباوری به همین برخوردهایی است که در خانواده ها و بیشتر بی توجوهی زنان نسبت به مسائل خودشان هست. به طور مثال مردی که زن و یا دوست دختر خودش را تهدید کرده به کشتن یا قتل،  اینها را از هم جدا کرده اند و زن را به خانه امن و جایی که در امنیت باشد با آدرس نامشخص که در امنیت باشد ولی بعد از مدتی اینها دوباره به هم می پیوندند و دوباره با هم ارتباط  خواهند داشت و به همین خاطر است که از طرف پلیس  این کیس ها جدی گرفته نمی شوند. ‌قتل و کشتن  زنان در همه جا هست و حتی در میان اروپائی ها ولی به شیوه هایی که قتل ناموسی رو آنها نمیگذارند چون قتل ناموسی یا کلا کلمه ناموس بیشتر در میان مسلمانها رایج است.  به نظر من، باید بیشتر روی مشکلات زنان کار کنیم و خودمان مشکلات را مورد بحث و بررسی قرار دهیم در بین احزاب و فعالین حقوق زنان در اروپا تا بتوانند به نوعی همصدا و پشتیبان ما زنان رانده باشند و درک کنند که زنان در یک سیستم زن ستیز اسلامی چه مشکلاتی را تحمل میکند و با چه مشکلاتی روبه رو هستند.مثل حجاب اجباری ،قتل ناموسی، ختنه و ناقص سازی دختران، ازدواج اجباری.  پس این است وظیفه ما که روشن گرایی کنیم و صدایمان را به همه برسانیم.

 

 

مینو همتی: سحر صامت تشکلات و سازمانهای مدافع حقوق کودکان و زنان در افعانستان که شما با فعالین آن ارتباطات نزدیک دارید، با در نظر گرفتن شرایط حاکم چه دستآوردهای مبارزاتی برای زنان داشته اند؟

سحر صامت:

افغانستان یک منطقه کاملا سنتی, مذهبی و آمیخته در جنگ های چند دهه است. رو به پنج دهه جنگ جنگ را تجربه کرده که دودش در چشم زنان نیز رفته و آنها را به آسیب پذیر ترین قشر جامعه مبدل ساخته استزنان حذف شدن از جامعه را به تدریج از زمان حضور مجاهدین تجربه کرده اند. اما در دوران حکومت طالبان زنان کاملا از پیکر جامعه حذف شدند. میتوان این دوره را به نام دوره سیاه برای زنان آن جامعه نامید. دورانی که زن هیچ حقی برای حضور در جامعه نداشت و با کوچکترین فعالیت حتی اقتصادی جان خود را از دست میداد.

حتی اگر زن فعالیتی در دوران طالبان داشت نه تنها جان خود را بلکه جان  مردان فامیل خود را نیز به خاطر می انداخت.

از زمان روی کار آمدن دولت پوشالی کرزی باری دیگر به زنان فرصت داده شد تا در جامعه عرض اندام کنند و تا به امروز که ۲۱ سال از دولت انتقالی میگذرد دستاوردهایی داشته باشند.

با تمام ادعای که حکومت انتقالی از دموکراسی و پررنگ شدن حضور زنان میکرد اما امروزه حتی زنانی که فعال حقوق مدنی و حقوق زنان هستند باز هم با چالش هایی روبرو هستند که باز هم بوی مردسالاری و کهنه فرهنگی را میدهد. می شناسم زنان فعالی را که با تلاش چندین ساله تا کنون نتوانسته اند حکم طلاق خود را به اجرا بگذارند یا که حضانت فرزند خود را بگیرند.

این موضوع دردآور نشان دهند ی فساد در سیستم حکومتداری و علاقه مردم به مردسالاری و سنتی نگه داشتن جامعه است. فساد زورسالاری در سیستم دولتی افغانستان هویداست. زیربنای دولت مثلا با دموکراسی تهداب گذاری شده اما احزابی که در حق زنان افغانستان بدترین جفا ها را کرده اند فعلا در زمامداری دولت سهم دارند. نتیجتا زنان مبارز دار افغانستان همچنان با چنین افرادی روبرو هستند. جنگسلارانی که برای انتقام از حزب مخالف خود سینه زنان آنها  را بریدند و در خیابان ها رها کردند, زنان حامله  را در انظار مردم زایمان دادند و هزاران جنایت دیگر کردند. حالا همان افراد ماده های  قانون اساسی تایید یا رد  می کنند. یکی از مشکلات زنان فعال عدم مصونیت جانی و اجتماعی است. به همین منوال دستاوردهایشان نیز مورد تهدید قرار میگیرد. یک نمونه بارز مصالحه دولت  با گروه طالبان و تقسیم قدرت با آنهاست. مسلما با حضور گروه طالبان در صحنه سیاست افغانستان آن هم به صورت رسمی تهدیدی بسیار جدی و مهم برای حضور زنان در جامعه, دستاورد های سیاسی, اقتصادی و اجتماعی, هنری و ورزشی شان است.

امروزه دغدغه زنان فعال افغانستان حفظ دستاوردهای بیش از دو دهه شان و نجات آن از چنگ طالبان است.

اما با این همه تهدید باز هم فعالین حقوق زن سکوت را اختیار نکردند و از کوچکترین فرصت  تا برای رشد, مطالبه و دادخواهی استفاده کردند . یک نمونه بارز مقاومت زنان در مقابل تصویب سن ازدواج دختران در ۱۳ الی ۱۶ سالگی بود. فعالین کمپین هایی را به راه انداختند و یاداوری کردند به نمایندگان مجلس که مخالف سن رسمی ۱۸ سال برای ازدواج بودند که خودشان نیز کودک آزاران و زنستیزانی بیش نیستند. فریاد زدند شماهایی که چندین زن اختیار کردید که در بین آنها ۱۱ سال و ۱۲ ساله هم وجود دارد با کودک دختر ازدواج کرده اید. شما بیمارانی بیش نیستید و طبیعی است که با سن قانونی ۱۸ سال برای زدواج مخالف باشید.

 

مینو همتی: دیانا نامی شما در فعالیتهایتان برای جذب نیروهای جوان به مشارکت جدی در مبارزات حق طلبانه زنان چه ابتکارات و مکانیزم هائی را بکارمیگیرید.

دیانا نامی:

خیلی مهمه که بتوانیم نسل جدید را با خودمان داشته باشیم ،بر علیه این همه خشونت ،نابرابری و ظلم. و هم هست که روشنگری کنیم . به نظر من افکار متفاوت زیاده مثلا یکی انقلاب را بد می بینه یکی خوب میبینه به همین خاطر دیدگاهها و تفکرات متفاوتند . برای من خیلی مهمه که از چه طریقی بتونیم به خواسته هایمان برسیم . جنبش آزادی و برابری و یکسانی جنبش مهمی هست و سازمان ما هم عمیقا به این اعتقاد داره وما برعلیه خشونت و نابرابری خصوصا در اروپا و کشورهای اروپایی مبارزه کنیم و حالا در ایران هم همین طوره. من خودم در انگلستان زندگی میکنم و بیشتر با پناهنده ها سرو کار داریم و یا انگلیسی نیستند و از کشورهای دیگه آمده اند به هر دلیلی و همه افکار متفاوتی دارند. چیزی که در همه ما زنها مشترک است ،خشونت و نابرابری را همه ما تجربه کردیم ، در  کشور های اروپایی مخصوصا انگلیس خشونت علیه زنان در بین خارجیها به شدت زیاده . خوشبختانه سازمان ما توانسته نیروی جوان را جذب کنه چه به عنوان کار یا داوطلبهایی که با ما کار میکنند. مثلا برای سوسیال میدیا خیلی فعال هستند و کار میکنند و بیشتر از ما اطلاع رسانی میکنند در فضای مجازی ، تویتر، تلگرام یا انستاگرام، و بیشتر انرژی دارند و سیستماتیک کار میکنند. جوانان خیلی علاقه دارند که مسله خشونت پایان یابد ، و این چیزی نیست که جدا از نسلهای قبل باشه، بلکه بر اساس فعالیتهایی که نسلهای قبل داشته اند و حالا هم ما داریم تا کنون جوانان هم عرضه ها بلند کرده اند و مسایلی چون نابرابری و خشونت به نتیجه نرسیده ،اینها بتوانند گام بر دارند و به نتیجه برسانند. چون دساوردهایی که ما داریم مثل ۸ مارس که تبدیل شده به یک روز جهانی ،نتیجه زنان و کسانی بوده که چند صده قبل این دستاوردها را داشته و این کار ها انجام داده اند ، و امروز ما و نسل ما که جوانان هستند همان پرچمی را بلند میکنند که آنها بلند کردند و نمیزاریم زمین بیفتد . و در نتیجه سازمان ما هم جزئی کوچک از این جامعه بزرگ هستیم و سعی کرده ایم این پرچم را در همچنان بلند نگه داریم و جوانان بیشتری را بیاوریم و بتوانند ادامه دهنده راه آزادی و افتخار بزرگی است برای همه

مسئله خشونت علیه زنان برای من خیلی مهمه است چون زنان زیادی در ستون مختلف در طبقات مختلف ،در خانوادها ی مختلف مورد خشونت قرار میگیرند و کاری که ما میکنیم تمرکز و پایان دادن خشونت علیه زنان است و من امیدوارم بتوانیم این مسئله را در دنیا تمام کنیم و مسئله خشونت میتواند به پایان برسد ، با آگاه گری و روشنفکری ،با روابط انسانی ،با روابط برابر . ایران و افغانستان کشورهایی هستند که مذهب و قوانین مذهبی دارن که این خودش مستقیما قانون ضد زن هستش و تنها با سرنگونی این رژیمها هستند که مردم بتوانند امید به برابری و یکسانی داشته باشیم ،امید به لغو خشونت ، اعدام و کشتار زنان ،قتل ناموسی ،و نابرابریها،  چند زنی، و بتوانیم به اینها خاتمه دهیم . من امیدوارم قانون کشورهای ایران و افغانستان را بتوانیم عوض کنیم با از بین بردن این رژیمهای ضد زن . امیدوارم  آزادی و یکسانی و دمکراسی را در ایران و افغانستان جشن بگیریم.  

پیام کردی دیانا ، اول تبریک میگم که تلویزیون رهایی زن ۱۷ ساله شد ، و سازمان ما ۱۹ ساله ،و تشکر از کسانی که کمک کردن و توانستیم برنامه های تلویزیون و سازمان را تا اینجا بیاوریم.

 

 

مینو همتی: فریبا رشیدی، بنظر شما ارتقا خودآگاهی زنان مهاجر به حق و حقوق شهروندی برابر با مردان در کشور نروژ چگونه پیش میرود. بخصوص که بسیاری از این زنان مهاجر توسط خانواده های سنتی بعضا در حبس خانگی بسرمیبرند.

فریبا رشیدی:

 

اگر من بخوام جواب این سوال شما را اینجوری بده م که : پدیده هایی هستند در خانواده های کنسرواتیو یا مسلمان وقتی مهاجرت میکنند به کشورهای اروپایی، چه نروژ و یا کشورهای دیگر اروپایی، داخل این خانواده ها محافظت کاری و اهمیت دادن به مذهب بیشتر میشه چرا ؟ چون وقتی زنان وارد یک سیستم پیشرفته و جامعه دمکراتیک میشوند در آن جامعه خودشان را پیدا میکنند و بیشتر به حق و حقوق خودشان آشنا میشوند و به خواسته های خود توجه میکنند و دیگر آن زنان سرکوبگری نیستند که قبلا بوده اند که مورد خشونت خانواده و سیستم قرار گرفته اند . در چنین شرایطی مردان بیشتر غیرتی میشوند و احساس میکنند که کنترل خانواده از دستشان خارج شده و ناچار میشوند که با پوشش حجاب بر سر زنها و  کنترل کردن دختران محافظه کاری و اهمیت دادن به مذهب روی می آورند، همانطور که گفتم زنان وارد سیستم پیشرفته تری میشوند که فرق و جدایی جنسیتی وجود ندارد ، و از لحاظ فکری روشنتر میشوند، و این حسادت و غیرت مردها را پررنگتر میکنه به این منظور که اگر مهاجرت نمی کردند کنترل کردن زنها و دخترانشان در کشور مادر براشون آسانتر بود و مردها خیالشان راحت بود چون یک سیستم اسلامی هست که زنها و دختران را کنترل کند، ولی در اروپا سیستم کاملا فرق میکند که قبلا خدمتتون عرض کردم.

 

در کشور نروژ که من زندگی میکنم و در جامعه شاهد این هستم که احزاب سیاسی و فعالین و مدافعین زنان ، و فمنیستها و حتی مدیاها تلاش میکنند که مردم را با سیستم و قانون و جامعه آشنا کنند اینجا خشونت علیه دختران و زنان ممنوع هست.همه از حق و حقوق برابر و یکسان برخوردارند و از همه مهمتر به کشور خانواده معروف است.

 

 

مینو همتی: سحر صامت با توجه به حضور زنان فعال در صف مقدم مبارزه برای حقوق برابر، و دیگر جنبشهای اجتماعی، جنبش رهائی زن تا چه حد موفق شده با جنبش دانشجوئی، کارگری و معلمان و پرستاران پیوند حاصل کند؟

سحر صامت:

 با وجود عصر تکنولوژی و فضای مجازی جنبش زنان در افغانستان توانسته توسط این فرصت تا با زنان دیگر جهان در هر جنبشی که فعال اند, با هر ایده یی که برای آزادی و برابری حقوق زنان در جامعه مبارزه میکنند ارتباط بهتر و بیشتری برقرار کنند, هم صدا و هم نوا شوند, از تجربیات دیگر فعالین زن استفاده کرده و گام های خود را مستحکم تر بردارند. یک مثال برای این حرف هایم میزنم؛ زمانی که یک تعداد از مردان کابل فرخنده را به بدترین نوع ممکن به خاطر یک شایعه شکنجه کرده و کشتند, این حضور پررنگ زنان بیرون از مرزهای افغانستان بود که از طریق دنیای مجازی به زنان  فعال در داخل افغانستان این جرات را داد تا در مقابل این ستم قد علم کنند, دادخواهی کنند, جنازه ی او را بر دوش گیرند و اجازه ندهند یکی عاملین این حادثه که  ایاز نیازی که دکترای خود را در زمینه ی الهیات گرفته بود و پس از کشته شدن فرخنده مرگش را روا دانست بیاید و نماز میت فرخنده را بخواند. آن لحظه که نیازی را دیدند چنان خشم از چهره هایشان میبارید که هیچ قابل توصیف نیست.

جنبش رهایی زن یکی از جنبش هایی بود که در طول این سالها زنان فعال داخل افغانستان را به شدت حمایت کرد. مخاطبان ما نه تنها زنان آگاه و فعال  هستند بلکه زنان دیگر نیز اشتیاق و علاقه فراوان به خواندن ماهنامه رهایی زن دارند. و حتی نظریات خود را با ما درمیان میگذارند

جالب اینجاست که چند وقت پیش پسری نوجوان برای من پیامی ارسال کرد. من برای زنان روستایی از فعالیت های شما تعریف میکنم که در آن سوی آبها یک تلویزیون و سازمانی است که به فکر حقوق انسانی شماست. سحر صامت مشکلات شما را با هم زبانان درمیان میگذارد و از دیگر زنان مبارز راه حل برای آزادی شما میخواهد. من همیشه به روستا میرم و پیام های رو را به آنها انتقال میدم  چون آنها امکانات و دسترسی به رسانه ندارند. آنها هم سلام های خود را به تو و همکارانت عرض میکنند. برای من چنان این پیام حاوی شادی و نشاط بود که تقریبا دو روز با خواندن مکرر این پیام اشک در چشمانم جمع میشد. خیلی خوشحالم که توانستم با لطف و حمایت شما و همکاران خوبم مصدر خدمت برای محروم ترین زنان در افغانستان شوم. زنانی که جنگ, حمله طالبان, اقتصاد ضعیف, کمبود و یا نبود مدارس کوچکترین حقوق انسانی شان را از آنها گرفته است. زنانی که با کمترین سواد دلخوش و منتظراند که یک تکه از کاغذ که روی آن ماهنامه رهایی زن چاپ شده به دستشان برسد تا بخوانند و نور امیدی در دلشان روشن گردد.

 

مینو همتی: در پایان مایلم فریبا به زبان هورامی برای بینندگان عزیز ما در منطقه هوارامانات پیام تبریک روز جهانی زن را ارسال کند.

فریبا رشیدی:

بە بۆنەو ڕۆ جەهانی هشتی مارسیوە پێروز بایی ویم ئاراستەو سەر جەمو ژەناو کوردستانی بەتایبەت ژەناو هورامانی کەرۆ ،ئاواتە وازەنا کە هیچ جۆرە توندوتیژی وراورشا نەکرێو هەرپاسە تاوا جە ئەمنیەتنە ژیوا و ئاواتەوازەنا پێ کومەڵگاێوە ئازادی و مافو وڕانوەڕو ژەنو پیای. سوپاس پەێ کانال تلوزیونی رەهایی ژەنی  خاتو مینو همەتی کە اێ دەرفەتەش دا پەنەم تاوام جەخزمەتانە بوو.

 

مینو همتی: همچنین دیانا نامی عزیز بسیاری از بینندگان ما در مناطق کرد زبان ایران، عراق تا کوبانی و ترکیه که جا دارد شما بزنان کردی پیام شادباش روز جهانی زن را از جانب ما ابراز کنید.

دیانا نامی:

 

هشتی مارس پیرۆز بێت لە هەموو پیاوان و ژنانی ئازادییخواز، وە هەموو ئەو کەسانەی کە دڵیان بۆ ئازادی لێدەدات. هیوادارم کە ڕۆژی هشتی مارس تەنها ڕۆژێک نەبێت کە ئێمە لە دژی خشونەت و توندوتیژی و نابەرابەری و ناعەداڵەتی موبارەزە بکەین، بەڵکو هەموو ڕۆژێک

بکەین بە ڕۆژێک کە هەوڵمان دابێت و تێکۆشانمان کردبێت کە یەکسانی و بەرابەری پێک بێنین و ژیانێکی پڕ لە سەربەرزی کە شایانی هەموو ئینسانێکە. هەر ئینسانێک مافی ئەوەی هەیە بە شادی و سەلامەتی و بەرابەری بژی.

سوپاستان ئەکەم و دیسان ڕۆژی هشتی مارس پیرۆز بێت

مینو همتی: سحر عزیز منهم بهمراه شما برای بینندگان فارسی زبان برنامه در ایران، افغانستان، تاجیکستان و در هرنقطه از جهان که صدا و تصویر ما را دارند 8 مارس روز جهانی زن را تبریک میگوئیم.

سحر صامت:

من هم این روز مقدس را به تمام زنان جهان در هر کجایی که هستند تبریک و تهنیت عرض میدارم. آرزوی من این است که زنان در سراسر دنیا دست به دست هم دهیم تا بتوانیم ریشه خشونت را بخشکانیم تا نسل های بعدی با صلح و همدیگر پذیری رشد و پرورش داشته باشند

به امید دنیای پر از صلح, آرامش, احترام و صمیمیت, دور از خشونت های جنسیتی , قتل های ناموسی و خوشنت های کلامی و رفتاری با پرورش دخترانی قوی و زنانی شجاع که در کنار مردان فامیل خود گام به گام برای پیشرفت و بهبود زندگی تلاش کنند. به امید روزی که دنیا شاهد مادران آگاه و بیدار باشد که به پسرانشان عشق ورزیدن و احترام به جایگاه زن آموخته باشند.

با سپاس و قدردانی از تیم پر قدرت تلویزیون و سازمان رهایی زن.


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/03/rahaizan-shomareh-93.html  

"انزجار من از این وسیله قدرت نامحدود است"

برگردان نوشته ای از وریا نقشبندی  به زبان سوئدی در  یکی از روزنامه های سوئد در مورد وضعیت نابرابر، تبعیض، خشونت و استثمار زنان.

در روزهای اخیر در این شهر، زنی در بیرون از خانه هنگام پیاده روی  مورد تجاوز قرار گرفت. به همین بهانه در این نوشته به یکی از اشکال تعرض و خشونت علیه زنان که حتی در خود جوامع غربی به وفور  رخ میدهد، اشاره شده است.

 


"انزجار من از این وسیله قدرت نامحدود است"

 

مطمئناً برای شما هم اتفاق افتاده است كه شما به عنوان یك مرد پشت یک زن تنها در يك پارك ، یک کوچه یا یک مسیر تاریک قدم می زدید و صرف حضور شما باعث می شود او قدم هایش را سریع تر بردارد.  یا اینکه گاهگاهی  به عقب یا اطراف خود نگاهی می اندازد تا اطمینانی حاصل کند یا شاید قدم هایش را آهسته تر میکند تا شما ازش عبور کنید. این هوشیاری مداوم برای اکثر زنان امری عادی است کما اینکه بسیاری از مردان نسبت به این امر بی تفاوت هستند. در این شرایط با خودمان فکر میکنیم که ما بی آزار بودیم و شاید کمی هم  احساس آزردگی کنیم که  چرا این زن از حضور ما چنین رفتاری از خود نشان میدهد. بدون یک لحظه فکر کردن در مورد ستمی  که به زنان هر لحظه در زندگی شان روا میشود. یک کابوس، کابوسی در حالت بیداری برای زنان که خالق آن یک سیستم نابرابر و دمکراسی کج و معوج است و هیولا درون این کابوس مردان هستند.

 

از همان اوایل کودکی و نوجوانی به عنوان یک زن ، باید روش هایی را برای محافظت از خود در برابر هر تعرض و سوء استفاده ای را یاد بگیرد. در چه مسیری  باید گام بردارد و در موقعیتهای مختلف پاسخ های  درخور با  آن را داشته باشد. برای جلوگیری از مورد تعرض واقع نشدن، باید تمام خطرات و عوامل را در نظر بگیرد. همیشه یک قدم باید جلوتر باشد. بر همین اساس میبینیم که در ساختار و هنجارهای جامعه همیشه یک لیست طولانی از قوانین نانوشته برای زنان  وجود دارد، دستورالعمل هایی که مرد نیازی به یادگیری آنها ندارد ، زیرا خود دلیل وجود این قوانین از همان ابتدا است.

 

البته صحبت در مورد مبارزه زنان کمی شبیه این است که بگویید ما نسبت  به شرایط  دوران بارداری یا قاعدگی  واقف هستیم، چیزی که فقط می بینیم اما نمی توانیم تجربه اش کنیم. توجیهی  که در آن می توانیم شانه خود را بالا بیندازیم  تا از قبول  مسئولیت خود در مورد موقعیت زنان در جامعه طفره برویم. شاید وقتی به عنوان یک "مرد"( بنا بر تعریف امروزی از مرد) اگر تنها قدم بزنم، ترس از تنها بودن و مورد تجاوز یا تعرض واقع شدن را نتوان تجربه کنم ، اما حداقل می توانم تصور کنم که چقدر دردناک است زندگی یک زن در محیط مردسالارانه دنیای امروز که حتی در خیابان و کوچه و پس کوچه هر لحظه میتواند مورد تعرض و خشونت قرار بگیرد.

 

من از فرهنگی آمده ام که زنان با پشتیبانی از قوانین و مقررات به طور سیستماتیک مورد ستم قرار می گیرند.جایی که ظلم در جامعه عادی شده است.

اینجا در سوئد وقتی به آنها نگاه میکنیم  وحشت زده به درست وحشت زده می شویم. با این فکر که زنان در فرهنگ این جامعه به آزادی  و حقوق خود دست یافته اند. با این وجود ، اختلاف زیادی در حقوق زنان و مردان مشاهده می کنیم. استرس و فرسودگی شغلی. چه کسی کار احساسی می کند؟ مسئول رتق و فتق  زندگی روزمره،  برنامه ریزی مهمانی کودکانه و غذای مهمانی و جشن های مختلف . شما هستید یا شریک زندگی تان؟

 

بگذارید یک خاطره کوتاه از خودم بگویم. من در دوره ای در ایران زندانی و شکنجه شدم فقط به این دلیل که  مخالف حاکمیت،قوانین و مناسبات حاکم بر جامعه بودم . در آن زمان ، ترس از تجاوز به طور مداوم در من  وجود داشت ، زیرا اغلب به عنوان شکنجه علیه زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار می گرفت. خوشبختانه تهدیدهای تجاوز علیه من و خانواده ام هرگز عملی نشد ، اما انزجار من نسبت به مردانی که از این ابزار استفاده می کنند نامحدود است.

 

منظور من از این امر این است که سیستم مردسالار حاکم بر جامعه همیشه در موارد خشونت ، آزار جنسی و روانی نیمی از شهروندان جامعه  که حقوق کمتری دارند، خود را پیروز و حق به جانب  این میدان معرفی میکند.

اگر می خواهید سهیم درستم و استثمار نباشید،  وقت آن است که  به صفوف زنان و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب  بپیوندید  و دوش به دوش آنها  برای رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر مبارزه کنید. . ما انسانها سزاوار دنیای بهتری در اینجا و هم اکنون  هستیم.

 

لینک نوشته روزنامه :

https://www.e-pages.dk/stromstadtidning/1106/article/1321808/8/2/render/?token=69e4d74d88fc29ee94b1ccb539af64bb&vl_platform=ios&vl_app_id=se.stromstadtidning.ereader&vl_app_version=6.2.2&fbclid=IwAR037wpAU-RHvDPbkcEZMg10llewSEhmIt8oOO-nWY8qcQgAOecHoPC3la4


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و سه منتشر شد

http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/03/rahaizan-shomareh-93.html 

اهداف رژیم اسلامی از تشدید فشار بر زندانیان سیاسی


گفتگو مهرآفاق مقیمی از رادیو همبستگی با شراره رضائی فعال حقوق زنان و کودکان و مدیرمسئول نشریه رهایی زن



همانطور که می دانیم در ماه های آخر سال رژیم شروع کرد به آزار و اذیت زندانیان و تشدید سرکوب زندانیان سیاسی و منتقل کردن آنها به زندان های دیگر، پیوند و همگام بودن آنها را از بین برده و به جاهای دور منتقل شدند در همین راه همراه می شیم با شراره رشراره ضائی فعال حقوق زنان و کودکان و مدیرمسئول نشریه رهایی زن


مهرآفاق مقیمی: چرا رژیم سرکوب ها رو زیاد کرد و چرا زندانیان را به راه های دور دست منتقل کرد؟

شراره رضائی: سران قوه قضائی اخیرا در یک ادعای خنده دار و مسخره گفتن که  زندانیان خارجی ارزو می کنند که در زندان های ایران، زندانی باشند.

ولی ما شاهدیم که با وجود پاندمی کرونا نه تنها وضعیت زندانیان ، بهبود پیدا نکرده بلکه هر روز شدت سرکوب و شرایط ضد انسانی تر و موج سرکوب ها بیشتر می شد. چون اعتراضات در جامعه هر روز قوی تر و متحدانه تر می شد طبعا حاکمیت هم به همان نسبت شدت سرکوب رو زیاد می کند چون وحشت دارد.



این سرکوب ها از انتقال زندانیان سیاسی به سلول های انفرادی، تا پرونده سازی های جدید و صدور احکام تازه و تبعید به زندان های دور از محل سکونت، در ماه های اخیر شدت بیشتری پیدا کرده و قوه قضائیه سیاست تبعید زندانیان رو در پیش گرفته است.

 طی ماه های اخیر بسیاری از زنان زندانی هم به زندان های دیگه منتقل شدند. آتنا دائمی به زندان لاکان رشت، سپیده قلیان از زندان اوین ساعت ۱۱ شب با دست بند و پابند به زندان بوشهر منتقل می شه درحالیکه سپیده بارها درخواست کرده بوده که به زندان نزدیکی محل اقامت پدر و مادرش منتقل ش کنند تا حداقل رنج دوری مسافت رو نکشند. مریم اکبری منفرد از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. ایشون در طی  ۱۲ سال گذشته زندانی شدنش بدون یک‌ روز مرخصی در حبس به ‌سر میبرد.

گلرخ ابراهیمی ایرایی در بهمن ماه سال گذشته از زندان قرچک ورامین، به زندان آمل تبعید شد. مژگان کشاورز، سپیده فرهان و سکینه پروانه هم از جمله زندانیان سیاسی زن هستند که در ماه های آخر سال 99 از زندان اوین به زندان‌های قرچک، قوچان و آمل منتقل شدند. یاسمن آریانی و مادرش منیره عربشاهی از زندان اوین به زندان کچویی کرج و سمانه نوروز مرادی به زندان لاکان رشت منتقل شد. 

سعید اقبالی هم یکی از زندانی هست که از  اوین به رجایی شهر کرج تبعید کردند که ماه ها با وجود پارگی هفتاد درصدی گوش و درد و عفونت شدید همچنان از امکانات پزشکی محروم هست و با این وضعیت جسمانی، سعید رو در انفرادی همراه با افرادی که محکوم به اعدام بودند نگه داشتند و بعد تهدید کردند که به بند جرایم عمومی منتقل می شه که مسئول حفظ جان و سلامت او نیستند. 

طبیعتا جابجا کردن  و دور کردن زندانی از خانواده ها شون، خودش یک نوع شکنجه هست و اینکه می خوان به قول خودشون اتحاد اونها رو بشکنند  و بین زندانیان ایجاد انشقاق کنند. و  وقتی زندانی به جایی جدید منتقل می شه مسلما  زمان میبره که تا دوباره رفاقت بین زندانیان ایجاد بشه و در هرحال هدف  در درجه اول، شکستن روحیه و اتحاد بین زندانیان هست و اینکه حکومت اسلامی، از اتحاد بین حتی زندانیان کسانی که در به قل و زنجیرشون کردن کسانی که در دستان خودشون اسیر هستند می ترسن و یکی از دلایل انتقال زندانیان همین هست. 

و اینکه معمولا کسانی که به جای جدید منتقل می کنند به بهانه های کمبود جا بلاتکلیف در زندان می مانند. مثلا  سعید اقبالی با انتقال به زندان رجایی شهر،  مدتی در  سلول انفرادی نگه داشته شد یا  آتنا دائمی که به گفته ی خانواده ش،  هنوز اسمش در لیست زندانیان  وارد نشده و خیلی راحت می گن ما تعهدی در قبال جان کسانی که ثبت زندان نشدن نداریم و هم سعید و هم آتنا رو تهدید کردند که هیچ تضمنی برای حفاظت از جان آنها انجام نمی دهند . منظورم هدف دوم، فشار بیشتر روی زندانی و ایجاد ترس و رعب در دل خانواده و زندانی هست.

حکومت به خیال خودش با تشدید آزار زندانیان و خانواده ها، آنها رو می تونه  وادار به سکوت و منفعل شدنشون کنه و از طرفی می خواد این وحشت را در دل زندانیان و خانواده ها بیندازه که اگر سکوت نکنن و سر تسلیم فرود نیارن. تضمینی هم برای زنده موندن عزیزانشان نیست و از این طریق می خوان هم خانواده و زندانی و هم جامعه رو به قول خودشون بترسونن و در  رعب و وحشت نگه دارند.

ولی ما دیدیم که  آتنا بعد از انتقالش به زندان لاکان رشت، در پیامی برای سران حکومتی گفت: عالیجنابان خودتون رو خسته نکنید و تاکید کرد که هرگز از مواضع خودش کناره نمی گیره و به جرم  مرتکب نشده از هیچکس عذرخواهی نمی کنه. و گفت تا زمانی که زنده هستم ، عدم استقلال در قوه قضائیه و ظلم و بی عدالتی را به گوش جهانیان خواهم رساند.

یا سپیده و تمام زندانیان، هرچه بیشتر بهشون فشار می یارن نه تنها خاموش نمی شن بلکه بیشتر از پیش، مقاومت تر می شن  فریاد اعتراضشون را بلندتر می کنند.

مسلما، این رفتار حاکمان مستبد، بیشتر از آنکه باعث ترس یا عقب نشینی و سکوت زندانیان و مردم بشه، بیانگر ترس و وحشت  از اعتراضات گسترده ی که در جامعه در جریان هست.  از کارگران، معلمان، پرستاران، زنان و همه ی جامعه ونشان از یک ناتوانی و بن بست سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و کلا باتلاقی که خود جمهوری اسلامی برای خودش ساخته در آن گرفتار شده و برای نجات خودش داره  دست و پا می زنه و به هر ریسمانی چنگ می اندازه و حتما از هیچ جنایتی هم دریغ نمی کند. از فشار و شکنجه زندانیان، تا کشتار معترضین به گرانی و فقر در خیابان ها. 



مهرآفاق مقیمی: نظر شما نسبت به این اعتصابات در زندان چیه؟

شراره رضائی: 28 زندانی سیاسی در زندان‌های اوین، فشافویه و عادل‌آباد شیراز با انتشار نامه ای اعلام کردند که در سه روز اول سال نو، دست به اعتصاب غذا می زنند که این اعتصاب غذا در اعتراض به ظلمی که از طرف حکومت به مردم می شد  و در همبستگی با رنج مردم ایران.

در این نامه انها اعلام کردند که : برای پاسداشت مبارزه برای آزادی، رفع تبعیض و نابرابری و احقاق حقوق انسانی، برای اعتراض به سرکوب، کشتار، خفقان، کشته شدگان آبان 98 و کشته شدگان سوختبران، کولبران و اعدام زندانیان و معترضان به فقر فلاکت امثال نوید افکاری و مصطفی صالحی، بهنام محجوبی و همینطور در همدردی با کسانی که سفره هاشون خالی مردم و شکم های گرسنه هستند و خشونت، فقر و فلاکت و حداقل دستمزد سال 1400،  دست به اعتصاب غذا می زنند.

آنها همچنین در بخشی از نامه ای که خطاب به مردم نوشتند گفتن: بسیار از کسانی که در زندان هستند در همبستگی با کارگران، بازنشستگان و زحمتکشان دست به این اعتصاب زدند و تاکید کردن که حکومت امنیش را بر سرکوب مردم ادامه می دهد.  بعد از انتشار این نامه، در زندان های دیگه هم اعلام کردند که به این اعتصاب می پیوندند که که 6 نفر از زندانیان سیاسی زنان بودند.


همینطور آقای اسماعیل عبدی، معلم زندانی در 17 اسفند در زندان اوین که به جرم شرکت در مراسم یادبودی که در زندان، برای بهنام محجوبی گرفته بودند. از حق تماس با خانواده محروم شده بود که ایشون در اعتراض به این محرومیت، دست به اعتصاب غذا زد.

اقای اسماعیل عبدی، همانطور که می دنید در سال 94 تا 99 به جرم "تبلیغ علیه نظام"، پنج سال زندانی شون تمام می شد که باید ازاد می شدند ولی حکومت سرکوبگر،  مجددا  10 سال حبس تعلیقی رو برای ایشون اعمال  و به جریان انداختند. و چند روز پیش ایشون را از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شون کردند که 7 تن از زندانیان بند 8 اوین مثل آقای بکتاش آبتین، امیرسالارداودی، مصطفی خسروی، سینا بهشتی و زندانیان دیگه که 7 تن هستند. در اعتراض به انتقال اقای اسماعیل عبدی دست به اعتصاب غذا زده بودند. ولی با خواست و بیانیه ای که آقای اسماعیل  عبدی ضمن تشکر از اعتصاب کنندگان، از آنها خواست که  به اعتصاب خودشون پایان بدن.  و گفتند در شرایطی که مردم در رنج و تبعیض و فقر هستند. باید جان های شما سلامت بمونه تا با حضور حق طلبانه و عدالت طلبانه تون، کمی از رنج مردم کاهش پیدا کند.

اگرچه همیشه روی زندانیان، خصوصا زندانیان سیاسی و عقیدتی، فشار و شکنجه بوده ولی این روزها، شدت بیشتری پیدا کرده و سرکوب ها در زندان، وضعیت غیرقابل تحملی را برای زندانیان ساخته است.

ببینید اعتصاب غذا هیچوقت بهترین راه نبوده ولی واقعیت اینکه زندانی در زندان وقتی تحت شکنجه و فشار و از ابتدایی ترین امکاناتش محروم می شه، طبعا ابزار دیگری در دست نداره ، هیچ قانون و حتی همون حداقل حقوق های آبکی و نیم بندهای حقوق بشری هم در زندان ها و شکنجه گاه های حکومت ایران وجود نداره. من به شخصه هیچ نقدی نمی تونم  به این امر داشته باشم. چون مسلما،  خود زندانی بهتر از هرکسی از عواقب و اثرات مخرب و حتی خطر جانی که براشون داره اطلاع داره  و حکومتهای مستبد، زندانی رو در شرایطی قرار می ده  که مجبورن دست به اعتصاب غذا بزنند.  

ولی شاید بشه از روش ها و راه های  دیگری برای فشار بر حکومت که حتما وجود داره، بکار برد. البته که بخشی از این اعتصابات غذا سمبلیک است مثلا همین اعتصاب سه روزه ی، 28 تن از زندانیان که به شکل سمبلیک در همبستگی با درد و رنج و فقر و فشار، اعدام ها، سرکوب ها، کشتار مردم، کارگران، بی حقوقی، ظلم و جنایت حاکمیت هست. که راه بسیار خوبی که،  هم صداشون به جامعه و هم کل دنیا  می رسونند. ولی در هرحال زندانی وقتی دست به اعتصاب غذا می زنه و جونش رو به خطر می اندازه برای اینکه به چیزی و به یک خواسته ش برسه  که این حداقل های حقوق طبیعی زندانی هست در تمام دنیا مثل تماس و دیدار با خانواده یا خواسته های دیگه . آنچه که مسلم هست اینکه  حاکمیت هست که با فشار حداکثری بر زندانی، رو وادار به چنین کاری می کند. 

اعتصاب غذا، یک راه هست ولی حتما بهترین راه نیست، و تاریخا ثابت کرده  که  حکومت های مستبد حتی، کک شون هم نمی گزه که چه اتفاقی برای زندانی در اعتصاب می افته.  مثل بابی سانز در انگلیس که بعد از 66 روز اعتصاب غذا درگذشت. و دولت مستبد انگلیس در گزارش مرگ بابی سانز نوشت "خودکشی ناشی از گرسنگی خودتحمیلی"، منظور اینکه هیچکس نمی تونه به زندانی بگه اعتصاب نکن، ولی شاید بشه راه های جایگزینی که لطمات کمتری رو حداقل بر جسم زندانی وارد می شد از این راه های فشار استفاده کرد.



مهرآفاق مقیمی: پیام زندانیان به مردم چیست؟

شراره رضائی: حقیقتش این زندانیان در اعتراض به فقر، فلاکت، کشتار مردم در اعتراضات آبان 98، کشتار مردم سراوان، بی حقوقی بی عدالتی، دستمزدهای، کارگران، معلمان و همه جامعه به زندان افتادن و باید به احترامشون کلاه از سر برداشت که در زیر شکنجه ومحرومیت از همه چیز، از حداقل های زندگی و شرایط سختی که همه مون می دونیم که انها در چه شرایط وحشتناکی دارند. اینطور متحدانه ایستادند و دست از مبارزه برنداشتند. 

زندانیان سیاسی و عقیدتی و مبارزان در زندان،  نماد مقاومت و ایستادگی ن. پیام این زندانیان سیاسی به جامعه مقاومت و مبارزه هست. و اینکه دستگاه سرکوب با تمام امکانات سرکوب و تجهیزاتی که برای سرکوب و کشتار در اختیار داره  دیگه سرکوب ش کار نمی کنه.

و این شعار، مصداق عینی پیدا می کنه که : زندان، شکنجه ، اعدام، دیگر اثر ندارد.

و نقش شون و پیام شون به مردم و جامعه،  ایستادگی در برابر جنایتکاران و دست برنداشتن از مبارزه ست.


مهر آفاق مقیمی: پیام شما به زندانیان و مردم چیست؟

شراره رضائی: من کوچکتر از آن هستم که پیامی برای زندانیان و مردمی که تحت سخت ترین شرایط هستم بدم ولی آنچه که می تونم توصیه کنم. اینکه دست از مبارزه هر روزه با رژیم مستبد برندارند و این مبارزه همچنان تا سرنگونی حکومت ایران ادامه پیدا کند.



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و سه منتشر شد