پیش
از این از نقش مهم آگاهی برای احقاق حقوق انسانی و برابری بشری صحبت کردیم. نکته مهمی
که همواره سطح آن با ابزارهای مستقیم و غیر مستقیم مخالفینِ آزادی هدف گرفته می شود.
اما
یکی ازعمده عواملی که بشر را در فرآیندهای اجتماعی و سیاسی سپری شده به حرکت وا میدارد،
درک تضادها، نابرابریها و همچنین تداوم کج رفتاری هاست.
کج
رفتاری ها و نابسامانیهایی که ریشه در بینشهای فردی تا جبر فرهنگی جامعه یا سیاست
حاکم دارد، مواردی که بوجود آورنده ضعفها
یا شکافهای بزرگ و کوچک انسانی میشوند و برابریهای ذاتی بشر را نشانه گرفتهاند.
وضعیت
دنیای کنونی آشکارکننده واقعیتیست که انسانها را مجاب به انتخاب مسیر میکند شرایطی
که دیگر نمی توان به هر اندیشهای که بر ستونهای نابرابری بنیاد نهاده شده است احترام
یک جانبه گذاشت.
زنان
آسیب دیدهای که از دختر بودن خود در بدو تولد سرزنش میشوند تا اجبارهای فرو رفته
در بلوغ و جوانیشان، زنانی که اسباب مسلم گناهان کبیره شمرده میشوند و محکوم به پوششهای
اندیشهای و زبانی هستند و در وقت لزوم مثال خوب حوریان جورکشیدهی لمیده در بهشت خواهند
بود.
دختران
کوچکی که از اشکهای خلوت کودکی خود به زنان خیابان های پر دود و رنگ مبدل می شوند
یا فرزندان آسیب دیده ایی که قلم بدستِ حقوق اجتماعی خود میشوند. تمامی آنان قدرت
حرکتهای بزرگ را دارند، قدرت اشارهای هر چند کوچک برای تکانها و دگرگونیهای بزرگ.
ایستایی و یا سفر برای بازگرداندن حقی که قطعه قطعه شده و هر تکه آن به گوشه ای از
جهان پرتاب شده است، می تواند تمامی باورهای برابری را معنا کند.
اما
بهانه نبودنت گاهی مشغله زندگی ست و گاهی آسیبهای ناشی از آن که در بسیاری از موارد
تاثیر تخریب دایمی خود را حتی در وضعیت امنِ سکون نیز در پیش میگیرد.
نکته
ای که هشدار دهنده سلامت روحی فرد ست، حرکت و حیات او را کُند می کند و اندیشه او را
پریشان میسازد و به راحتی تمرکز که از رموز آگاهی ست را نشانه می گیرد.
پناه
بردن به درمان های موقت از اعتیاد به داروهای روانپزشکی تا حتی اعتیاد به مواد مخدر
و مشروب علاوه بر رساندن آسیب های جدی جسمی،
سلامت روح و پایداری فرد را در مبارزه نشانه میگیرد.
فراموش
نکن سلامت روان من باید برایم قدرت حرکت ایجاد کند تا نسخه داروهای آرام بخشم، چرک
نویس مقالههای آزادیخواهانه ام باشد.
توجه
به خود و تکان خوردن تنها یک لحظه را میطلبد و آن درنگ خواستن است و در آمدن از پوسته
بیحرکتی و کرختی که جان را فرا گرفته یا گذر از اندیشه و خاطرهی ظلمی که روح را چنگ می زند، می تواند
لحظه رهایی بخش باشد.
سکون
هیچ گاه پیروزی به همراه نخواهد آورد چرا که با بی رمقیاش مغز و اندیشه را به افول
میکشد و جسم را به سراشیبی نابودی سوق می دهد.
از
همین روست که قدرت تغییر و نفوذ بیان یک ورزشکار یا هنرمند می تواند صد چندان باشد.
در چنین شرایطی ست که افراد حتی میتوانند قانونهای نابرابر مکتوب شده و مسلم دولتها
و حکومتها را جابهجا و محو کنند.
و
این چنین خواهد شد که زنانی که ناملایمتیهای بسیار دیدهاند، میتوانند ذات زنانگی
خود را در زایش عشق و زندگی به جهان بچشانند.
مژگان
حاصلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر