من هم به نوبه خود چهاردهمین سالروز کشته شدن فادیمه شاهین دال را به تک تک زن ها با مرد های آزادی خواه تسلیت می گویم. این حادثه یک فاجعه ی بزرگی است که در تاریخ به ثبت رسید. با تاسف می خواهم بگویم که کشور من هم فاقد از این مسایل نیست. زنها و دختر های افغان مشکلات زیادی را در کشور تجربه می کنند و حتی می توانم بگویم که نه تنها در افغانستان بلکه هم زنان تجربه های تلخی را کسب می کنند. بانو آدمی یک سری مسایل را بازگو کردند و اشاره یی به دلایل قتل های ناموسی داشتند. من نیز به صورت بسیت مختصر اشاره ی به دلایل پدیده ی قتل های ناموسی میکنم. به چه دلیل قتل ناموسی صورت می گیرد؟ به این دلیل که مرد احساس قدرت و مالکیت نسبت به بدن زن می کند و این حس باعث می شود که قتل ناموسی صورت بگیرد. حسی که ناخودآگاه قرنها به مرد در سراسر جهان منتقل شد. حتی مردهای کشور سویدن هم در گذشته فاقد از این حس نبودند اما در یک مقطع زمانی مردم " مرد و زن " در کنار هم خود به خود با تغییر افکار با این فرهنگ مبارزه کردند این خود مردم بودند که برای مبارزه و ریشه کن کردن پدیده ی قتل های ناموسی انقلابی را برپا کردند. جنایات و قتل ناموسی که ارتکاب خشونت و اقلب قتل زنان را در خانواده را به دست مرد ها تشکیل می دهد که مرد احساس می کند زن شرافت خانواده را لکه دار می کند و آبروی آنها را زیر سوال برد تصمیم میگرند زن را مورد مجازات قرار دهند و این ننگ شامل این نقاط می باشد. ۱ خودداری از ازدواج های اجباری " در افغانستان آمار ازدواج های اجباری بیداد می کند و توجه جهانیان و رسانه های جهانی را به خود جلب کرده است" ۲ قربانی یک تجاوز جنسی بودن " آمار تجاوز در افغانستان چه به سوارت فردی و چه گروهی" روز به روز رو به افزایش است که خود این موضوع بسیار تکان دهنده می باشد.موضوع درخواست طلاق " می شود گفت در افغانستان مطرح کردن مساله ی طلاق از سوی زن تقریبا غیر ممکن است" حتی اگر شوهر فردی ناشایسته باشد و حتی چه جرم هایی را مرتکب شده باشد و چه برخورد هایی را با اطرافیان خود چه از نظر روابط خانوادگی و چه از نظر روابط اجتماعی دارد و حتی چه شخصیتی را دارد در نتیجه اگر زن بخواهد صدای خود را رسا کند مستحق قتل ناموسی از سوی همسر و خانواده ی آن است. ۳ ارتباط با جنس مخالف: حتی اگر یک زن از طریق تلفن با مردی صحبت به هر دلیلی ارتباط برقرار کند شک ها و تردید ها ایجاد می شود این شک ها در اکثر موارد خشونت مرد را بر می انگیزد و باعث قتل ناموسی می شود. ارتکاب زنا نیز بخش مهمی از این مساله است. پس به این نتیجه میرسیم که برای صورت گرفتن یک قتل ناموسی یک شایعه نیز کفایت می کند. در گذشته ها قسمی که در اول صحبت هایم اشاره کردم فرهنگ قتل های ناموسی در سراسر جهان مروج بود اما با تاسف این فرهنگ با ریشه های قوی در خاورمیانه ماند. ما مردم فقط به خاطر حفظ ابرو از نظر دیگران " که آیا شما در باره ی من و وابستگان من چه فکر می کنید" دست به چنین جنایتی می زنیم. ما همیشه برای دیگران زندگی می کنیم و در چنین جوامعی هیچ کس حق انتخاب ندارد پس در نتیجه در چنین مسایلی نه تنها زن بلکه مرد هم قربانی است.زیرا مرد همیشه در حال جنگیدن با افکار خود است. فکر آزارش می دهد و آنقدر این افکار در کنار هم جمع می شوند که مرد عزیزترن و نزدیکترین زن به خود را با ضربات چاقو از بین ببرد. ضربه ی اول را ما به گونه ی حرکت احساسی درنظر می گیریم. اما اگر یک مرد با عصبانیت همسر، دختر و یا خواهر خود را به فرض ۲۰ ضربه ی چاقو بزند این رفتار دیگر از مرحله ی یک برخورد احساساتی برای ابراز عصبانیت و یا ناراحتی گذشته است. به نظر من این یک عقده ی خیلی بزرگ است که به مرور زمان در دل و ذهن مرد جمع شده و چنین واکنشی را با خود به همراه دارد. نگاهی می اندازیم به دلایل این پدیده از نظر روانشناسی. روانشناسان می گویند اولین دلیل موضوع غیرت است. دوم نقش هویت فردی است و دلیل سوم ناموس و جنسیت که با تاسف اکثر مردهای آسیایی روی این مساله بسیار حساس اند.
نه تنها مرد بلکه تعدادی از زنان نیز قربانی این اینگونه افکارند. یک مادر، یک خواهر و حتی مادرشوهر درگیر این افکارند و افکار و اذهانشان با این ویروس آلوده شده است.چهارم کمرنگ بودن قانون، کدام قانون؟ به نظر من در قانون اساسی کشور من هیچ قانونی برای دفاع از حقوق زن وجود ندارد. اگر وجود دارد کجاست و چرا اجرا نمیشود؟ در کشور من قتل ناموسی بیداد می کند و جرم محسوب نمیشود زیرا برای مجرم پیگرد قانونی ندارد و به همین دلیل روزبروز نمودار قتل ناموسی در افغانستان رو به افزایش است. پس به نظر من اگر قانونی وجود داشت این پدیده به جای افزایش باید به سمت کاهش می رفت. سوال من اینجاست که چرا یک مرد با توجه به اینکه افکار مردسالارانه در اذهان اکثر مردهای جامعه حاکم است برای حقوق زن قانون بنویسد در حالی که ما در قرن ۲۱ زندگی می کنیم و زنان پا به پای مردها برای عرض اندام تلاش میکنند. پس چرا زنان قانوندان برای نوشتن قانون دفاع از حقوق زنان وارد میدان نمی کنند؟ چرا در کشورهای ما دین و سیاست را از هم جدا نمیکنند و فرهنگ را بازسازی نمیکنند؟ اگر به تاریخ قدیم سویدن هم نگاه کنیم زمانی که دین حکومت می کرد زنان این سرزمین هم در کودکی به نام کسی در می آمدند اما پس از مدتی این مردم چه زن و چه مرد متوجه این فرهنگ اشتباه شده و انقلابی برپا کردند. اما ما چنین حرکتی را نمیخواهیم در جوامع خود انجام دهیم. ما فقط خود را فریب می دهیم من همیشه این حرف را تکرار می کنم که در کشورهای مذهبی دموکراسی حق زن همسایه است. درواقع نوع نگرش های مردانه به عنوان صاحبان قدرت چه در خانه و چه در جامعه سنتی و مذهبی مانند کشورهای ما و بخصوص کشور من که مردم کاملا کهنه پرست هستند باعث شده که مرد به این نتیجه برسد که زن ضعیف است و توانایی این را ندارد که با مرد هم قدم باشد عرض اندام کنند و خودی نشان دهند خیر زن چنین حقی را ندارد.
پنجم ذهنیت مردسالارانه است. ویروسی که قرن ها در ذهن مرد نسل به نسل تزریق شده است. و حتی زن ها به طور مثال اگر من زن فرزند پسری داشته باشم من باعث می شوم که این ذهنیت در کودک پسر رشد کند. به عنوان مثال: در کشور من فرزند پسر هر کاری که دوست داشته باشد را بدون ممانعت می تواند انجام دهد. اما دختر، اگر یک دختر از مادر بپرسد پس چرا برادرم این حق را دارد که با جنس مخالف خود ارتباط برقرار کند مادر جواب می دهد تو حق پرسیدن این سوال را نداری زیرا او پسر است و آزاد است هر کاری را که دوست دارد انجام دهد. پس در نتیجه من مادر باعث ایجاد این تضاد میان فرزندان خود می شود و دیوار تبعیض جنسیت را میان کودکان خود ایجاد کرده و روز به روز ضخیم تر می کنم و فرزند پسر با همین افکار رشد می کند. از نظر اقتصادی در کشورهای آسیایی چون فرزند پسر چون نان آور خانواده ها است و درامد دارد حق آزادی و تصمیمگیری بیشتری را دارد نه دختری که معلوم نیست پس فردای روز زن چه فردی شود. چرا والدین روی دختر سرمایه گذاری کنند و دختر را راهی مدرسه کنند؟ در کشور من تا بخواهی از حق تحصیل زن دفاع کنی می گویند چرا هزینه کنیم و دختر درس بخواند و چند روز بعد ازدواج کند نیازی نیست درس بخواند و خودی نشان دهد.
ششم مرد مالک بدن زن: مرد چه به عنوان پدر، برادر، همسر احساس مالکیت می کند.
هفتم: اختلالات روانی و هشتم سرکوب غریزه ی جنسی. خبری که تازگی ها منتشر شد در تاریخ ۱۸ ماه جنوری یک دختر ۱۸ ساله به نام زینت رفیق که به دست مادرش پروین بی بی به دلیل اینکه به خود اجازه داد تا حق انتخاب داشته باشد و به نکاح پسر مورد علاقه اش درآمد با ضربات چاقو کشته شد. آمار و ارقامی که کمیسیون مستقل حقوق بشر از وضعیت زنان در ۸ ماه اخیر سال ۱۳۹۵ هجری شمسی ارایه کرده بود نشان می دهد، که ۱۶۸ پرونده ی قتل زنان مستند شده است که در این میان ۱۱۳ قتل مربوط به کیس قتل های ناموسی می شود که البته خود من به این آمار و ارقام زیاد توجه نمیکنم زیرا اتفاق هایی که در مناطق دور دست افغانستان رخ میدهد اکثرا دور از چشم رسانه ها است. در افغانستان نهاد ها و دولت که عکس العمل جدی در مقابل این رویداد ها نشان نمیدهد تنها رسانه ها دادرس زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند هستند. خبرنگاران زن و مردان آزادیخواه که همه گونه خطر را به جان می خرند و دوسیه ها را پیگیری می کنند و بعد ها تعدادی از آنها تهدید به مرگ می شوند زیرا اکثر مجرمین یا قدرت مالی دارند یا زور. آمار ها نشان میدهد ۳۲ پرونده ی قتل مربوط به شمال افغانستان می شود ۶۳ مورد در منطقه ی جنوب افغانستان اتفاق افتاده ۲۱ قتل در غرب افغانستان رخ داده و ۳۳ قتل هم در زون شرق افغانستان رخ داده است. از شهر کابل به عنوان زون مرکزی ۱۰ قتل ناموسی به ثبت رسیده است.
مجریان قانون در افغانستان به پرونده ها رسیدگی نمی کنند. سازمان حقوق بشر در گزارش خود گنجانده است که اکثر عاملان قتل ها فراری هستند و کمتر مورد مجازات قرار میگیرند بر اساس گزارش ها تنها ۱۱,۳۶ درصد پرونده ها در غرب، ۱۷,۲۳ در شمال ،۵,۱۲ در جنوب و ۵ درصد در شرق افغانستان پرونده ها مورد بررسی قرار گرفته شده است و همچنان از ۱۰ قضیه یی که در کابل رخ داده است تنها ۳ پرونده بررسی شده است.
گزارش حقوق بشر از ۱۳۱ مورد خشونت جنسیتی خبر می دهد که در این میان ۲۲ قضیه تجاوز جنسیتی، ۲۲ مورد دیگر خشونت به علت روابط نامشروع با جنس مخالف " مرد" به ثبت رسیده و ۳۴ پرونده ی دیگر آزار و اذیت جنسیتی، ۱۰ مورد اجبار به فحشا و روسپیگری زن، همچنان ۶ دوسیه در مورد اجبار به تماشای تصاویر و فیلم های مستهجن و نامطلوب و ۳ مورد دیگر مربوط به سقد جنین و آخرین مورد هم ۲ بارداری اجباری به ثبت رسیده است. بنده نظر به شناختی که به مسایل فرهنگی و اجتماعی کشور خود دارم به صراحت می گویم که تداز زیادی از کودکان حاصل بارداری های اجباری هستند. زیرا در افغانستان ازدواج ها اجباری است و بارداری ها نیز به همراه دارد. اکثر دختران بیچاره افغان حق انتخاب همسر ندارند و به نظر من حدود ۹۰ درصد دختران افغان با ازدواج های اجباری روبرو هستند و به همین دلیل دختران بارداری های و داشتن کودکان اجباری را تجربه می کنند. قتل های ناموسی در افغانستان بیداد می کند و این گزارش از دید من ناقص است. مردم هنوز هم در اکثر جاهای افغانستان به گونه ی قبیله یی زندگی می کنند و خانواده ها و حتی بزرگ یک قوم اجازه نمیدهد که در چنین مواردی پای رسانه ها و مسوولین مراجع مربوط به اینگونه مسایل به آن منطقه باز شود. به نظر من نمی شود نام قتل را که منجر به از بین رفتن یک انسان است را خشونت گذاشت زیرا این پدیده فراتر از خشونت است.چگونه یک مرد می تواند به خود اجازه دهد تا حق نفس کشیدن یک زن را از او بگیرد. چند روز پیش در صفحه ی فیس بوک خود متنی نوشتم و از دوستان رسانه یی خود خواستم تا اگر آمار تازه تر از گزارش سازمان حقوق بشر در دست دارند به من ارایه دهند " در افغانستان هیچگاه نمیتوان آمار دقیق را از مراجع رسمی بدست آورد". یک نفر از دایره ی جنایی پلیس افغانستان با من تماس گرفت و با اسرار اینکه نامش فاش نشود نوشته بود: هر روزه حدود ۸ الی ۱۲ مورد خشونت علیه زنان در این مرجع به ثبت می رسد و همچنان این فرد تاکید داشت که آمار قتل های ناموسی در افغانستان بسیار زیاد است. به گفته ی وی روزانه ۲ الی ۴ پرونده مربوط به قتل های زنجیره ای و مرموز می شود. به چند نمونه از قتل های ناموسی سال ۱۳۹۵ اشاره می کنم زهرا تازه عروسی که فقط ۱۶ الی ۱۷ سال عمر داشت و حدود ۴ ماه نیز از بارداری اش می گذشت که به دست همسر و خانواده اش در ولایت غور به قتل رسید. رخشانه دختری دیگر به دلیل اینکه به خود اجازه داد و همسر آینده ی خود را انتخاب کرد به گونه ی بسیار فجیحی در ملا عام توسط بزرگان قوم سنگسار شد. اگر به یک کمی عقب تر برگردیم حادثه ی کشته شدن فرخنده یکی از وحشتناکترین رویداد قرن ۲۱ بود. داستان فرخنده و یا فادیمه انعکاس دهنده ی افکار بیمار یک سری مردها در جامعه است. نادیه انجمن یکی از زنان شاعر و با استعداد هراتی بود که توسط شوهرش به قتل رسید.
همچنان شراره ی بلخی یک تن از زنان فعالی است که سال ۲۰۱۶ با اینکه از همسرش طلاق گرفته بود توسط شوهرش به قتل رسید. همچنان امسال ۲ قتل از زنان افغان و یک دختر ۱۶ ساله در سویدن به عنوان قتل های ناموسی به ثبت رسید. سری می زنیم به کشور پاکستان، افکار جامعه ی پاکستان نیز بسیار سنتی و مذهبی است. به گزارش کمیسیون حقوق بشر پاکستان امسال بیش از یک هزار و یک صد و چند قتل دختر و زن گزارش شده است. این کمیسیون در گزارش خود نوشته است که احتمال می رود تعدادی از قتل های ناموسی در پاکستان گزارش نشده باشد. یکی از تکان دهنده ترین قتل های امسال در پاکستان مربوط به فوزیه عظیم مدل پاکستانی که مشهور به قندیل بلوچ بود می شود. دلیل اصلی این حادثه نشر ویدیو های قندیل با یکی از مفتی های پاکستانی به نام عبدالقوی در ماه رمضان و افشاگری چهره ی اصلی این فرد توسط قندیل بود که خشم برادرش را به دلیل اینکه آبروی قوم بلوچ با نشر این ویدیو لکه دار شد برانگیخت و منجر به کشته شدن این دختر شد.
این کابوس برای زنان با ترک منطقه به پایان نمیرسد افرادی که به کشورهای غربی مهجرت می کنند این افکار را با خود به این سوی آبها نیز انتقال می دهند و کابوس افکار خشک و مردسالارانه برای زنان در این سوی آبها نیز ادامه دارد. می شناسم افرادی را که در سنین بسیار پایین به کشورهای غربی مهاجرت کرده اند و یا حتی کسانی که در این سوی آبها بدنیا آمده اند اما ویروس ناموس پرستی و مردسالاری در ذهنشان موجود است. زیرا این ویروس را از نسل قبل خود به ارث برده اند و زندگی در جوامع غربی تاثیری بر تغییر طرز فکر آنها نداشته است و آن جعبه ی سیاه رنگ را در ذهنشان نابود نمی کند. اکثر زنان افغان در اروپا از ورود به جامعه ترس دارند زیرا واکنش همسرشان به ورود آنها در جامعه از ترس از دست دادن زن بسیار تند است. می شناسم زنی را که زمانی که اقامت کشور سویدن را گرفت آرزو می کرد که با همسرش در یک کلاس درسی برای یادگیری زبان همکلاسی نشود زیرا چه بخواهم یا چه نخواهم با همکلاسی مرد ارتباط برقرار می شود و شک و تردید های و حسادت های شوهرم آغاز می شود زندگی برای من جهنمی می شود.
خانه ی پناهجویان افغان در اروپا یک محیط بسیار مذهبی و برعکس جامعه یک محیط باز است و کودکان بخصوص فرزند دختر هویت فردی خود را گم می کند. زیرا والدین وی را مجبور به پوشیدن حجاب میکنند اما جامعه یک محیط کاملا باز و خود مختار است. به طور مثال اکثر دختران مهاجر افغان حق رفتن به استخر و شنا کردن را ندارند یا اینکه مانند دیگر دختران اختیار پوشیدن لباس و غیره را داشته باشند و این مساله کاملا برای دختران آزاردهنده است. در کنار این مسایل ما بسیار نژادپرست و نژادستیز هستیم اگر به ریشه ی قتل فادیمه و یا امثال او فکر کنیم پشت این حادثه افکار نژادپرستانه است. در فرهنگ افغانستان دختر فقط حق دارد با یک مسلمان ازدواج کند. میشه گفت در چنین فرهنگ هایی هویت انسانی افراد برای انتخاب زندگی مشترک از دید والدین هیچ نقشی ندارد.
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاه و سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر