۱۴۰۳ مرداد ۹, سه‌شنبه

شرکت در انتخابات، مشارکت در ویرانی ایران است...

مریم مرادی 

انتخابات ۱۴۰۳ با توجه به جنایات، فساد، سرکوب و ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی، یک نمایش فاقد مشروعیت است که شرکت در آن به معنای تأیید و تداوم این وضعیت خواهد بود. نقش اصلاح‌طلبان در این مسیر، به عنوان همراهی‌کنندگان نظام ولایت فقیه، غیرقابل انکار است. شعار "اصلاح‌طلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا"  نشان‌دهنده درک عمیق جوانان، از تمامیت‌خواهی حکومت اسلامی است. با این اوصاف، مشارکت در این انتخابات نه‌ تنها بی‌فایده، بلکه بسیار مضر و زیان بار به احوال کشور و


ملت است و به فریب افکار عمومی و تداوم ظلم و جنایات این رژیم ضد انسانی و ناکارآمد منجر می‌شود. مردم آگاه میدانند که به‌جای همراهی با این سیرک نمایشی، باید به فکر بیرون افکندن ریشه های سست و بی بنیان این نظام بود. خوشبختانه نسل آگاه ایران پس از حدود 150  سال مبارزه از انقلاب مشروطیت تا جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، برای تغییر از شرایط ناگوار امروز، به چنان رشد و بلوغی رسیده است که دیگرهیچ گونه قیمومیت و ولایتی را، با هرگونه رنگ و لعاب دینی یا ملی و از سوی هر شخص یا نهادی و به هر نامی که خود را فراتر از مردم عادی بداند نمی‌پذیرد.

هر چند پس از مرگ ابراهیم رئیسی و در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی بار دیگر در پی برگزاری  " سیرک انتخابات فرسایشی ، فرمایشی و نمایشی "  با  " حضور حداکثر آراء "  برای نشان دادن «مشروعیت نظام ورشکسته ی خود " در داخل و خارج ایران، پس از دوران اعتراضات عمومی به قتل حکومتی  مهسا (ژینا) امینی است. اما تعداد آرای اخذ شده و سفید و باطله ، نشانه ای از " عدم مشروعیت حکومت " از سوی مردم است. البته مشارکت و مشروعیتی که به نظر می‌رسد دیگر چندان دغدغه جمهوری اسلامی هم نیست. امروز تفکر جمعی مردم،  افق کنش ها  و تقویم سیاسی لایه‌های متعددی از جامعه (از جمله شبکه فعالان حقوق زن، اتنیک‌های تحت‌ستم، جنبش های کارگری و سایر اصناف، جوانان زیر۳۰ سال و …) در تضاد و تنفر عمیق با کلیت نظام جمهوری اسلامی  است.  از طرفی ، داغ خون‌های ریخته شده هنوز تازه است، و سایه سرکوب، سلب حقوق شهروندی،‌ سلب مالکیت و اعدام ها هنوز گسترده است. با آغاز جنبش  انقلابی " زن، زندگی، آزادی" ، نسل آگاه در ایران وارد دوران جدیدی شد که در آن زنان، جوانان و نوجوانان، دیگر هیچ امر تحمیل شده از سوی یک " حکومت ضد مردمی " را نمی‌پذیرند. این عدم تحمل هر امر تحمیلی ، از " حجاب اجباری"  تا " انتخابات تکلیفی"  از سوی آنانی که در تمامی سال‌های پس از فاجعه شوم 57 صدایشان شنیده نشده است، اراده خود را در تظاهرات خیابانی معترضان، پس از قتل حکومتی " مهسا ( ژینا ) امینی در سراسر ایران نشان داد و پس از شکست و سرکوب آن از سوی حکومت جمهوری اسلامی ، آرمان  خود را به رخ مجریان  حکومت و در زندگی هر روزه و در نحوه رفتار و پوشش آنان در خانه و خیابان، می‌کشد. چون جامعه ی آگاه ، بارها و بارها به حاکمیت فرصت داد تا تغییر رویه دهد اما امروز با اقتدار اعلام میکند که بازی تمام شده است. یک ذهنیت جدید در افکار عمومی شکل گرفته است و آن ، پس گرفتن زندگی با کرامت انسانی است که آن را در خیابان ها فریاد می زنند. نسل بیدار جامعه احساس می کند که تحقق زندگی انسانی او توسط یک حکومت ضد انسانی ، نقض شده است که هیچ درکی از آمال و آرزوها و دردهای مردم ندارد.

شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی به چند دلیل عمده نباید انجام شود:

عدم مشروعیت و نمایشی بودن انتخابات: انتخابات در جمهوری اسلامی بیشتر جنبه‌ی نمایشی دارد و نتیجه نهایی آن از پیش تعیین شده است. شورای نگهبان، که توسط رهبری منصوب می‌شود، با رد صلاحیت گسترده کاندیداها، تنها افرادی را تأیید می‌کند که کاملاً وفادار به نظام و رهبر هستند.



تداوم سرکوب و فساد: شرکت در انتخابات به معنای تأیید و مشروعیت بخشیدن به نظامی است که متهم به سرکوب معترضان، نقض گسترده حقوق بشر، فساد سیستماتیک، و ناکارآمدی در مدیریت کشور است.

حمایت از نظام تمامیت‌خواه: اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، هر دو جناح‌هایی هستند که در چارچوب نظام ولایت فقیه فعالیت می‌کنند و در حفظ و تداوم این ساختار تمامیت‌خواه نقش دارند. شرکت در انتخابات به این جناح‌ها امکان می‌دهد تا به مشروعیت خود ادامه دهند.

فقدان تغییرات واقعی: تجربه‌های گذشته نشان داده‌اند که تغییرات وعده داده شده توسط کاندیداها، به ویژه اصلاح‌طلبان، در عمل تحقق نمی‌یابند. دولت‌های قبلی همچون دولت‌های خاتمی و روحانی نتوانستند به وعده‌های خود عمل کنند و بیشتر به ابزاری برای تداوم قدرت نظام تبدیل شدند.

فریب و بی‌اعتمادی عمومی: مردم ایران بارها فریب وعده‌های اصلاح‌طلبان را خورده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که شرکت در انتخابات هیچ تأثیر واقعی بر بهبود شرایط زندگی و حقوق آنها ندارد. این بی‌اعتمادی عمومی نشان از درک عمیق مردم نسبت به ساختار قدرت در ایران دارد.

ضرورت مبارزه برای تغییرات بنیادی: بسیاری بر این باورند که تنها راه بهبود وضعیت کشور، نه از طریق انتخابات نمایشی، بلکه از طریق مبارزه برای تغییرات بنیادی و ریشه‌ای در ساختار سیاسی ایران است. شرکت نکردن در انتخابات می‌تواند به عنوان یکی از روش‌های مقاومت مدنی و عدم همراهی با نظام سرکوبگر تفسیر شود. با توجه به این دلایل، شرکت در انتخابات نه تنها تأثیری مثبت نخواهد داشت بلکه به تقویت و مشروعیت بخشیدن به نظامی کمک می‌کند که خود عامل اصلی مشکلات و بحران‌های کنونی در ایران است.

پاینده ایران

مریم مرادیانتخابات ۱۴۰۳ با توجه به جنایات، فساد، سرکوب و ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی، یک نمایش فاقد مشروعیت است که شرکت در آن به معنای تأیید و تداوم این وضعیت خواهد بود. نقش اصلاح‌طلبان در این مسیر، به عنوان همراهی‌کنندگان نظام ولایت فقیه، غیرقابل انکار است. شعار "اصلاح‌طلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا"  نشان‌دهنده درک عمیق جوانان، از تمامیت‌خواهی حکومت اسلامی است. با این اوصاف، مشارکت در این انتخابات نه‌ تنها بی‌فایده، بلکه بسیار مضر و زیان بار به احوال کشور و ملت است و به فریب افکار عمومی و تداوم ظلم و جنایات این رژیم ضد انسانی و ناکارآمد منجر می‌شود. مردم آگاه میدانند که به‌جای همراهی با این سیرک نمایشی، باید به فکر بیرون افکندن ریشه های سست و بی بنیان این نظام بود. خوشبختانه نسل آگاه ایران پس از حدود 150  سال مبارزه از انقلاب مشروطیت تا جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، برای تغییر از شرایط ناگوار امروز، به چنان رشد و بلوغی رسیده است که دیگرهیچ گونه قیمومیت و ولایتی را، با هرگونه رنگ و لعاب دینی یا ملی و از سوی هر شخص یا نهادی و به هر نامی که خود را فراتر از مردم عادی بداند نمی‌پذیرد.

هر چند پس از مرگ ابراهیم رئیسی و در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، جمهوری اسلامی بار دیگر در پی برگزاری  " سیرک انتخابات فرسایشی ، فرمایشی و نمایشی "  با  " حضور حداکثر آراء "  برای نشان دادن «مشروعیت نظام ورشکسته ی خود " در داخل و خارج ایران، پس از دوران اعتراضات عمومی به قتل حکومتی  مهسا (ژینا) امینی است. اما تعداد آرای اخذ شده و سفید و باطله ، نشانه ای از " عدم مشروعیت حکومت " از سوی مردم است. البته مشارکت و مشروعیتی که به نظر می‌رسد دیگر چندان دغدغه جمهوری اسلامی هم نیست. امروز تفکر جمعی مردم،  افق کنش ها  و تقویم سیاسی لایه‌های متعددی از جامعه (از جمله شبکه فعالان حقوق زن، اتنیک‌های تحت‌ستم، جنبش های کارگری و سایر اصناف، جوانان زیر۳۰ سال و …) در تضاد و تنفر عمیق با کلیت نظام جمهوری اسلامی  است.  از طرفی ، داغ خون‌های ریخته شده هنوز تازه است، و سایه سرکوب، سلب حقوق شهروندی،‌ سلب مالکیت و اعدام ها هنوز گسترده است. با آغاز جنبش  انقلابی " زن، زندگی، آزادی" ، نسل آگاه در ایران وارد دوران جدیدی شد که در آن زنان، جوانان و نوجوانان، دیگر هیچ امر تحمیل شده از سوی یک " حکومت ضد مردمی " را نمی‌پذیرند. این عدم تحمل هر امر تحمیلی ، از " حجاب اجباری"  تا " انتخابات تکلیفی"  از سوی آنانی که در تمامی سال‌های پس از فاجعه شوم 57 صدایشان شنیده نشده است، اراده خود را در تظاهرات خیابانی معترضان، پس از قتل حکومتی " مهسا ( ژینا ) امینی در سراسر ایران نشان داد و پس از شکست و سرکوب آن از سوی حکومت جمهوری اسلامی ، آرمان  خود را به رخ مجریان  حکومت و در زندگی هر روزه و در نحوه رفتار و پوشش آنان در خانه و خیابان، می‌کشد. چون جامعه ی آگاه ، بارها و بارها به حاکمیت فرصت داد تا تغییر رویه دهد اما امروز با اقتدار اعلام میکند که بازی تمام شده است. یک ذهنیت جدید در افکار عمومی شکل گرفته است و آن ، پس گرفتن زندگی با کرامت انسانی است که آن را در خیابان ها فریاد می زنند. نسل بیدار جامعه احساس می کند که تحقق زندگی انسانی او توسط یک حکومت ضد انسانی ، نقض شده است که هیچ درکی از آمال و آرزوها و دردهای مردم ندارد.

شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی به چند دلیل عمده نباید انجام شود:

عدم مشروعیت و نمایشی بودن انتخابات: انتخابات در جمهوری اسلامی بیشتر جنبه‌ی نمایشی دارد و نتیجه نهایی آن از پیش تعیین شده است. شورای نگهبان، که توسط رهبری منصوب می‌شود، با رد صلاحیت گسترده کاندیداها، تنها افرادی را تأیید می‌کند که کاملاً وفادار به نظام و رهبر هستند.

تداوم سرکوب و فساد: شرکت در انتخابات به معنای تأیید و مشروعیت بخشیدن به نظامی است که متهم به سرکوب معترضان، نقض گسترده حقوق بشر، فساد سیستماتیک، و ناکارآمدی در مدیریت کشور است.


حمایت از نظام تمامیت‌خواه: اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، هر دو جناح‌هایی هستند که در چارچوب نظام ولایت فقیه فعالیت می‌کنند و در حفظ و تداوم این ساختار تمامیت‌خواه نقش دارند. شرکت در انتخابات به این جناح‌ها امکان می‌دهد تا به مشروعیت خود ادامه دهند.

فقدان تغییرات واقعی: تجربه‌های گذشته نشان داده‌اند که تغییرات وعده داده شده توسط کاندیداها، به ویژه اصلاح‌طلبان، در عمل تحقق نمی‌یابند. دولت‌های قبلی همچون دولت‌های خاتمی و روحانی نتوانستند به وعده‌های خود عمل کنند و بیشتر به ابزاری برای تداوم قدرت نظام تبدیل شدند.

فریب و بی‌اعتمادی عمومی: مردم ایران بارها فریب وعده‌های اصلاح‌طلبان را خورده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که شرکت در انتخابات هیچ تأثیر واقعی بر بهبود شرایط زندگی و حقوق آنها ندارد. این بی‌اعتمادی عمومی نشان از درک عمیق مردم نسبت به ساختار قدرت در ایران دارد.

ضرورت مبارزه برای تغییرات بنیادی: بسیاری بر این باورند که تنها راه بهبود وضعیت کشور، نه از طریق انتخابات نمایشی، بلکه از طریق مبارزه برای تغییرات بنیادی و ریشه‌ای در ساختار سیاسی ایران است. شرکت نکردن در انتخابات می‌تواند به عنوان یکی از روش‌های مقاومت مدنی و عدم همراهی با نظام سرکوبگر تفسیر شود. با توجه به این دلایل، شرکت در انتخابات نه تنها تأثیری مثبت نخواهد داشت بلکه به تقویت و مشروعیت بخشیدن به نظامی کمک می‌کند که خود عامل اصلی مشکلات و بحران‌های کنونی در ایران است.

پاینده ایران


ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی



https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html


شعر پناهجو

نوری شریفی


از زندانی به وسعت ایران

گریزگاهی باید

تا جان در خطر فتاده را بدر برد


یا تن خسته را به آرام گاهی رسانید...

گاه،

پیاده گز می کنیم

به دشواری

از میان جنگلها!

و راهی ناشناخته می‌پیماییم

از میان انبوه درختان سر به فلک

راهی که

ترس، از ما نفس می برد

و اغلب

بی توشه و قوت!

لیک نیک می دانیم

که تا انتهای راه گاه نافرجام، بایستی به پیش تاخت.

گاه اما

در دل کوه

می باید راهی گشود از عمق تاریکی،

با هر سنگی که فرو میریزد

و یا زوزه بادی،

بر خاک غلطیده

و افتان و خیزان

با نبض‌های از شماره افتاده

کوه می نوردیم

نه از سر گذران وقت و عیش،

که از ترس جان!

گاهی هم

شناور بر آب

در قایقی

که به قدر تن نحیف و روان رنجورمان

نازک است و

به اندازه آینده تاریکمان نامطمئن،

همچون نابینایی

در سیاهی ژرفای اقیانوس

پاروی لرزان مان

در آبهای بی انتها

میراند و به پیش می رود،

بدون بشارت صبحی!

 

ای آزادگان!

عزمی جزم کرده ایم

از برای امید به آزادی و برابری،

بهای آن جان‌ ما،

تا راهی سبز بگشاید

در هر کوی و برزن سرزمین مان،

راهی گشاده از رهایی و صلح

با خون‌بهای ما!

 

گرامی باد ۲۰ ژوئن روز جهانی پناهنده

و نیز با گرامیداشت یاد پناهجویانی که با به خطر انداختن جانشان یا خود به سرزمینهای آزاد میرسند و یا جنازه شان.


ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی




https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html

  

مضحکه انتخابات

محمد آصفی

انتخابات در جمهوری اسلامی، انتصابی است از بین عاملین حکومت که متعهد به حفظ سیاست‌های نظام دیکتاتوری اسلامی بر پایه زن‌ستیزی، زندان و شکنجه و اعدام.


ما نه تنها به این مضحکه انتخاباتی تمکین نمی‌کنیم، نه تنها چنین مناسبتی را در این حکومت اساسا به رسمیت نمی‌شناسیم؛ بلکه در افشای جنایات آن دست به کار شدیم تا دنیا را نیز متوجه آنچه در کشورمان گذشته و در جریان است، بکنیم

روشن است که هیچکدام از این نامزدها و کاندیداها نماینده ما مردم نیستند، اینها صرفا ابزار و مکانیزمی برای انتصاب یکی دیگر از عوامل جنایت علیه بشریت بر مسند ریاست دولت هستند.

 

همچنین حضور اغراق‌آمیز و بی‌سابقه دختران چادری نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در برنامه‌های تبلیغاتی پدران این احتمال را تقویت می‌کند که دستوری از بالادست با هدف مشروعیت خریدن برای جمهوری اسلامی به هنگام جنایت های این رژیم علیه انقلاب زنزندگی آزادی  طراحی شده است اما مردم به خوبی میدانیم که اینها تماما یک نمایش مضحک است و جمهوری اسلامی اهمیتی برای حقوق زنان قائل نیست،

ما نیز با نزدن انگشتانمان در خون هموطان خود به جمهوری اسلامی نشان خواهیم داد که دوره ی جنایات و دیکتاتوری آنها به پایان رسیده است ، و این انتخابات چیزی جز انتخاب میان جلاد و ضحاک  نیست .

زن زندگی آزادی


ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی




https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html

  

روزی که برای اولین بار بعد از ۴۸ سال در ستاد رای گیری جمهوری اسلامی حضور داشتم !



در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۴ مصادف با ۹ تیر ۱۴۰۳ برای نخستین بار در محل اخذ آرا در شهر گوتنبرگ سوئد حاضر شدم اما نه برای رای دادن به این قاتل یا آن جانی و یا آن یکی آدم کش منتخب جمهوری اسلامی ...که امروز نه تنها قربانیان و دادخواهان


این چهل و اندی سال به حجم جنایات رژیم اسلامی بلکه همه مردم ایران و حتی جهان به عمق و وسعت جنایات این حکومت تا دندان مسلح در برابر مردم و شهروندانش پی برده‌اند و شاهد آن بوده‌اند .ما  معترضان به صندوق گردانی و گدایی آرا در کشور سوئد و شهر گوتنبرگ  در این روز شاهد حضور مزدوران دو‌گانه سوز ایرانی در خارج از مرزهای ایران بودیم که در یک سرزمین آزاد با ذلت و خواری به جمهوری اسلامی رای می‌دهند . آنها آمده بودند  به حکومتی که هیچ ارزشی برای زنان قائل نیست ،هیچ ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نیست، حکومتی که نماینده مردم ایران نیست بلکه قاتل آنهاست رای بدهند .آن هم در کشورسوئد درکشوری که این مزدوران از همه مواهبی که نیکاها ،ساریناها، مهساها حدیث‌ها ،نویدها ،پویاها و صدها دختر و پسر جوان دیگر ما در اعتراض به نداشتن آنها کشته شده‌اند برخوردار هستند و با این حال برای تثبیت موقعیت جمهوری اسلامی و بقای آن و برای حفظ منافع شخصی خود حتی در خارج از کشور مهر تایید بر حضور و بقای جمهوری اسلامی و جنایت‌هایش می‌زنند.در شرایطی  که زنان شجاع  در داخل ایران در برابر باتوم و زندان و اسلحه قدرت نه گفتن به حجاب اجباری و نه گفتن به تمامیت جمهوری اسلامی را یافته اند،رفتن به پای صندوق انتصابات نمایشی چنین حکومتی آن هم در کشوری آزاد یعنی تثبیت وتاکید و تایید بر به بند کشیدن زنان و دختران و معترضان به جمهوری اسلامی یعنی مشروعیت بخشیدن به حکومتی که کارگران و معلمان و بازنشستگان علیرغم کار و زحمت شرافتمندانه و سنگین،حتی از پس هزینه‌های خورد و خوراک و سقف بالای سر خانواده‌شان برنمی‌آیند، یعنی هر روز فقیرتر شدن مردم و خفقان و فیلترینگ و قتل‌های دولتی بیشتر و در نهایت یعنی فرصت بیشتر برای این مزدوران دوگانه سوز که بتوانند در کشورهای ایران و سوئد و شاید باقی کشورهای اروپایی به کسب و کار و خیانت و جنایت علیه مردم ایران ادامه دهند. در داخل ایران اما ۶۰ درصد مردم ایران در این انتخابات نمایشی شرکت نکردند و در خانه ماندند  تا اعتراضشان را به گوش جمهوری اسلامی برسانند و به آنها بفهمانند که دیگر جمهوری اسلامی نمی‌خواهند که به آنها بفهمانند برای آزادی و برابری جان خواهند داد.

اما مزدوران دوگانه سوزی که می‌دانند در ایران معترضان  زندانی  تنها انتخابی که دارند این است که با کدام کابل می‌خواهند شکنجه شوند تا علی رغم ستم و گرسنگی در مقابل جمهوری اسلامی همچنان ساکت بمانند و اعتراض نکنند.در چنین روزی در شهر گوتنبرگ سوئد در تاریخ ۲۸ژوئن ۲۰۲۴ مصادف با ۸ تیر ۱۴۰۳، حدود ۸۰ مزدور به پای صندوق های نمایشی انتخابات جمهوری اسلامی آمدند ما آنجا و قبل از اولین حضور آنها حاضر بودیم تا بشناسیم ،مزدورانی را که با رای دادن به کاندیداهای جنایتکار تایید صلاحیت شده توسط خامنه‌ای و سپاه، مهر تاییدی بر رژیم ستمگری می‌زنند که جوابش در مقابل مطالبات معمولی  مردم معترض به ستم و فقر و دزدی های کلان حکومتی، زندان، شکنجه، کشتار و اعدام است  . این مزدوران با وجود اشراف و آگاهی به این حجم از کشتار و جنایت آمده بودند تا به جنایتکار منتخبشان اعم از اصلاح طلب و اصولگرا رای بدهند تا مزد و خدمات  بیشتری دریافت کنند.آری اینان نان در خون مردم می زنند، ولی معترضین به این نمایش ترسناک انتخاباتی جمهوری اسلامی در شهر گوتنبرگ‌سوئد  علی رغم وجود باد و باران و سرما تا آخرین لحظه و تا ساعت ۸ شب ایستادند تا صدای خود و صدای جانفشانان آزادی و برابری و صدای مردم ستمدیده ایران را به گوش عوامل جمهوری اسلامی در محل ستاد و مزدوران رای دهنده برسانند و به مجوز دهندگان این رای گیری برای قاتلان مردم  در شهر گوتنبرگ بگویند که:

 قسم به خون یاران ایستاده ایم تا پایان

ارسالی :نسیم محمدی

عکس ها از فواد سهرابی

۲۹ ژوئن ۲۰۲۴ 


ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی




https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html


8 تیر روز سیرک انتخاباتی بود





تمامی احزاب و گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی مقابل محل برگزاری رای حضور داشتند،


افرادی که برای رای دادن آمده بودند یا صورتهای خود را پوشانده بودند یا اینکه با وقاحت به مخالفین رژیم فحاشی می‌کردند،

ما از ساعت 8 صبح تا 8 شب در محل حاضر بودیم و در کل تعداد 92 نفر برای رای دادن آمده بودند، جیره خواران نظام  را شناسایی کردیم و در سطح وسیع به اشتراک گذاشتیم تا همه بدانند که دشمنان مردم ایران و

دوستداران نظام آخوندی چه کسانی هستند.

ما به نمایندگی از سازمان رهایی زن در محل حضور داشتیم.


نیایش تقی پور



ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی




https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html

 

ردیابی تأثیر زنان بر تاریخ فیلم و چالش های آنها: مروری بر تبعیض جنسیتی و تبعیض جنسیتی در صنعت


سونیا راد

مقاله تحقیقی در تاریخ سینمای فمینیستی: بخش دوم

 

در این ماه به تاثیر نقش زنان فیلمساز در پشت دوربین می پردازیم.

 

۳- زنان پشت دوربین: فیلمسازان و کارگردانان

دنیای فیلمسازی از لحاظ تاریخی تحت تسلط مردان بوده است، اما تعداد فزاینده ای از زنان به عنوان کارگردان و فیلمساز با ارائه دیدگاه های منحصر به فرد و روایت های متحول کننده، جای خود را به جای گذاشته اند. این بخش به بررسی کمک‌های ارزشمند کارگردانان زن می‌پردازد و رویکردهای داستان‌سرایی متمایز آن‌ها را در چشم‌انداز سینمایی بررسی می‌کند. چهره‌های برجسته‌ای مانند اگنس واردا، جین کمپیون، و کاترین بیگلو را معرفی می‌کند، و چالش‌های مداومی را که زنان در پشت دوربین با آن روبرو بوده‌اند. بررسی می‌کند.


 

 

 

 


 

 


 

 

 

مشارکت کارگردانان زن و دیدگاه های منحصر به فرد آنها

کارگردانان زن با القای دیدگاه‌های متمایز و اغلب کمتر ‌بازنمایی‌شده در آثارشان، کمک‌های ماندگاری به صنعت سینما کرده‌اند. آنها از طریق داستان سرایی های متمایز خود، نقش های جنسیتی سنتی را به چالش کشیده و تفاوت های ظریف تجربیات زنان را روشن کرده اند. کارگردانان زنو لنز تازه‌ای به سینما آورده و امکان کاوش در پویایی‌های جنسیتی، هویت، روابط و مسائل اجتماعی را به روش‌های نوآورانه فراهم کرده اند.

دیدگاه‌های منحصربه‌فرد آن‌ها باعث ایجاد فیلم‌هایی مانند «کلئو از ۵ تا ۷» اثر اگنس واردا (۱۹۶۲) شده است که به دنیای درونی قهرمان زن خود می‌پردازد و نگاهی نادر به زندگی یک زن را به بینندگان ارائه می‌دهد. تعهد واردا به کاوش در پیچیدگی های عاطفی شخصیت هایش نشان از عمقی بود که کارگردانان زن به فیلم های خود آورده اند.

 



 

کارگردانان زن برجسته: اگنس واردا، جین کمپیون و کاترین بیگلو

اگنس واردا، یک فمینیست پیشگام در موج نو فرانسه، یک حضور نمادین در دنیای فیلم فمینیستی است. بینش هنری و رویکرد پیشگامانه او به داستان سرایی٬ او را به تأثیری محوری بر جنبش تبدیل کرد. واردا در فیلم خود "کلئو از 5 تا 7" افکار و احساسات درونی قهرمان زن خود را بررسی کرد و توانایی منحصر به فرد خود را در به تصویر کشیدن پیچیدگی زندگی یک زن روی صفحه نمایش داد.

جین کمپیون، کارگردان برجسته، نقش ها و انتظارات جنسیتی را در سینما بازتعریف کرد. فیلم او «پیانو» (1993) با کاوش در پویایی قدرت و پیچیدگی های قهرمان زنش، هنجارهای مرسوم را به چالش کشید. پیروزی کمپیون در جشنواره فیلم کن، جایی که او به شاهکار تاریخی تبدیل شدن به اولین کارگردان زن صاحب نخل طلای معتبر دست یافت، تأثیر عمیق کارگردانان زن را در بازتعریف داستان های سینمایی برجسته کرد.


کاترین بیگلو تأثیر قابل توجهی بر ژانر سنتی مردانه سینمای اکشن گذاشته است. فیلم اومهلکه محصول ۲۰۰۸  (The Hurt Locker) مرزهای جنسیتی را در ژانر اکشن درهم شکست و جایگاه منحصر به فردی را برای او به عنوان اولین زنی که جایزه اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد، تضمین کرد. موفقیت بیگلو نه تنها دامنه حضور زنان در سینمای اکشن را گسترش داد٬ بلکه الهام بخش امکانات جدیدی برای کارگردانان زن در عرصه های مختلف سینمایی شد.


چالش های زنان در نقش های کارگردانی و پاسخ های آنها

در حالی که کارگردانان زن پیشرفت‌های چشمگیری در صنعت سینما داشته‌اند، اما از چالش‌هایی که زنان در عرصه‌های مردسالار با آن‌ها مواجه هستند مصون نمانده‌اند. فرصت‌های نابرابر، تبعیض جنسیتی، و عدم حضور گسترده در پشت دوربین به شکل موانعی مستمر آنها و زندگی حرفه ای شان را به چالش می کشید  . حضور کم‌رنگ زنان در نقش‌های کلیدی فیلم‌سازی،  امروزه همچنان یک نگرانی است. گزارش ‌«سقف سلولوئید» که توسط مرکز مطالعات زنان در تلویزیون و فیلم دانشگاه ایالتی سن دیگو منتشر شده است، اشتغال زنان را در ۲۵۰ فیلم پرفروش در ۲۶ سال گذشته بررسی می کند. این گزارش نشان می‌دهد که زنان هنوز در نقش‌های کلیدی فیلمسازی در هالیوود کمتر حضور دارند و تنها ۲۲ درصد از کارگردانان، نویسندگان، تهیه‌کنندگان، تهیه‌کنندگان اجرایی، تدوین‌گران و فیلمبرداران را در سال ۲۰۲۳ تشکیل می‌دهند. این کاهش ۲ درصدی نسبت به سال ۲۰۲۲ و فقط افزایش ۵ درصدی از سال  ۱۹۹۸ است.

علی‌رغم این چالش‌ها، کارگردانان زن انعطاف‌پذیری و مصمم بودن خود را نشان داده‌اند. آنها با ایجاد شرکت های تولید فیلم خود و حمایت از دستمزد برابر و حمایت از یکدیگر در یک صنعت تحت سلطه مردان، به تعصب جنسیتی پاسخ داده اند. کار، تعهد، و صدای آنها به طور جمعی به شکل دهی مجدد چشم انداز سینمایی کمک کرده و راه را برای نسل های آینده زنان در سینما هموار نموده است.


در خاتمه، زنان پشت دوربین به عنوان فیلمساز و کارگردان، جهان سینما را به میزان قابل توجهی غنی کرده اند. دیدگاه‌ها و رویکردهای داستان‌سرایی منحصربه‌فرد آن‌ها نقش‌های جنسیتی سنتی را به چالش کشیده، به تصویر تجارب زنان عمق می‌بخشند و راه‌های جدیدی را برای کاوش‌های سینمایی باز می‌کنند. کارگردانان برجسته ای مانند اگنس واردا، جین کمپیون و کاترین بیگلو موانع را شکستند و قراردادهای روایی را تغییر دادند. در حالی که چالش‌ها همچنان ادامه دارد، این کارگردانان زن نه تنها به پایداری ادامه داده ، بلکه الهام‌بخش تغییراتی در صنعت بوده‌اند و امید و فرصت‌هایی را برای نسل‌های آینده فیلم‌سازان زن فراهم کرده‌اند.



در شماره بعد به نقش زنان در جلو دوربین به عنوان بازیگر و کاراکترهای فیلم می پردازیم.


ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی




https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html