مریم مرادی
انتخابات ۱۴۰۳ با توجه به جنایات، فساد، سرکوب و ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی، یک نمایش فاقد مشروعیت است که شرکت در آن به معنای تأیید و تداوم این وضعیت خواهد بود. نقش اصلاحطلبان در این مسیر، به عنوان همراهیکنندگان نظام ولایت فقیه، غیرقابل انکار است. شعار "اصلاحطلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا" نشاندهنده درک عمیق جوانان، از تمامیتخواهی حکومت اسلامی است. با این اوصاف، مشارکت در این انتخابات نه تنها بیفایده، بلکه بسیار مضر و زیان بار به احوال کشور و
ملت است و به فریب افکار عمومی و تداوم ظلم و جنایات این رژیم ضد انسانی و ناکارآمد منجر میشود. مردم آگاه میدانند که بهجای همراهی با این سیرک نمایشی، باید به فکر بیرون افکندن ریشه های سست و بی بنیان این نظام بود. خوشبختانه نسل آگاه ایران پس از حدود 150 سال مبارزه از انقلاب مشروطیت تا جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، برای تغییر از شرایط ناگوار امروز، به چنان رشد و بلوغی رسیده است که دیگرهیچ گونه قیمومیت و ولایتی را، با هرگونه رنگ و لعاب دینی یا ملی و از سوی هر شخص یا نهادی و به هر نامی که خود را فراتر از مردم عادی بداند نمیپذیرد.
هر چند پس از
مرگ ابراهیم رئیسی و در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، جمهوری
اسلامی بار دیگر در پی برگزاری "
سیرک انتخابات فرسایشی ، فرمایشی و نمایشی "
با " حضور حداکثر آراء
" برای نشان دادن «مشروعیت نظام
ورشکسته ی خود " در داخل و خارج ایران، پس از دوران اعتراضات عمومی به قتل
حکومتی مهسا (ژینا) امینی است. اما تعداد آرای اخذ شده و
سفید و باطله ، نشانه ای از " عدم مشروعیت حکومت " از سوی مردم است.
البته مشارکت و مشروعیتی که به نظر میرسد دیگر چندان دغدغه جمهوری اسلامی هم
نیست. امروز تفکر جمعی مردم، افق کنش ها و تقویم سیاسی لایههای متعددی از جامعه (از
جمله شبکه فعالان حقوق زن، اتنیکهای تحتستم، جنبش های کارگری و سایر اصناف،
جوانان زیر۳۰ سال و …) در
تضاد و تنفر عمیق با کلیت نظام جمهوری اسلامی
است. از طرفی ، داغ خونهای ریخته
شده هنوز تازه است، و سایه سرکوب، سلب حقوق شهروندی، سلب مالکیت و اعدام ها هنوز
گسترده است. با آغاز جنبش انقلابی " زن،
زندگی، آزادی" ، نسل آگاه در ایران وارد دوران جدیدی شد که در آن زنان،
جوانان و نوجوانان، دیگر هیچ امر تحمیل شده از سوی یک " حکومت ضد مردمی
" را نمیپذیرند. این عدم
تحمل هر امر تحمیلی ، از " حجاب اجباری" تا " انتخابات تکلیفی" از سوی آنانی که در تمامی سالهای پس از فاجعه
شوم 57 صدایشان شنیده نشده است، اراده خود را در تظاهرات خیابانی معترضان، پس از قتل
حکومتی " مهسا ( ژینا ) امینی در سراسر ایران نشان داد و پس از شکست و سرکوب
آن از سوی حکومت جمهوری اسلامی ، آرمان خود را به رخ مجریان حکومت و در زندگی هر روزه و در نحوه رفتار و
پوشش آنان در خانه و خیابان، میکشد. چون
جامعه ی آگاه ، بارها و بارها به حاکمیت فرصت داد تا تغییر رویه دهد اما امروز با
اقتدار اعلام میکند که بازی تمام شده است. یک ذهنیت جدید در افکار عمومی شکل گرفته
است و آن ، پس گرفتن زندگی با کرامت انسانی است که آن را در خیابان ها فریاد می
زنند. نسل بیدار جامعه احساس می کند که تحقق زندگی انسانی او توسط یک حکومت ضد
انسانی ، نقض شده است که هیچ درکی از آمال و آرزوها و دردهای مردم ندارد.
شرکت
در انتخابات جمهوری اسلامی به چند دلیل عمده نباید انجام شود:
عدم مشروعیت و نمایشی بودن انتخابات: انتخابات در
جمهوری اسلامی بیشتر جنبهی نمایشی دارد و نتیجه نهایی آن از پیش تعیین شده است.
شورای نگهبان، که توسط رهبری منصوب میشود، با رد صلاحیت گسترده کاندیداها، تنها
افرادی را تأیید میکند که کاملاً وفادار به نظام و رهبر هستند.
تداوم سرکوب و فساد: شرکت در
انتخابات به معنای تأیید و مشروعیت بخشیدن به نظامی است که متهم به سرکوب معترضان،
نقض گسترده حقوق بشر، فساد سیستماتیک، و ناکارآمدی در مدیریت کشور است.
حمایت از نظام تمامیتخواه: اصلاحطلبان و
اصولگرایان، هر دو جناحهایی هستند که در چارچوب نظام ولایت فقیه فعالیت میکنند و
در حفظ و تداوم این ساختار تمامیتخواه نقش دارند. شرکت در انتخابات به این جناحها
امکان میدهد تا به مشروعیت خود ادامه دهند.
فقدان تغییرات واقعی: تجربههای
گذشته نشان دادهاند که تغییرات وعده داده شده توسط کاندیداها، به ویژه اصلاحطلبان،
در عمل تحقق نمییابند. دولتهای قبلی همچون دولتهای خاتمی و روحانی نتوانستند به
وعدههای خود عمل کنند و بیشتر به ابزاری برای تداوم قدرت نظام تبدیل شدند.
فریب و بیاعتمادی عمومی: مردم ایران
بارها فریب وعدههای اصلاحطلبان را خوردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که شرکت
در انتخابات هیچ تأثیر واقعی بر بهبود شرایط زندگی و حقوق آنها ندارد. این بیاعتمادی
عمومی نشان از درک عمیق مردم نسبت به ساختار قدرت در ایران دارد.
ضرورت مبارزه برای تغییرات بنیادی: بسیاری بر این
باورند که تنها راه بهبود وضعیت کشور، نه از طریق انتخابات نمایشی، بلکه از طریق
مبارزه برای تغییرات بنیادی و ریشهای در ساختار سیاسی ایران است. شرکت نکردن در
انتخابات میتواند به عنوان یکی از روشهای مقاومت مدنی و عدم همراهی با نظام
سرکوبگر تفسیر شود. با توجه به این دلایل، شرکت در انتخابات نه تنها تأثیری مثبت
نخواهد داشت بلکه به تقویت و مشروعیت بخشیدن به نظامی کمک میکند که خود عامل اصلی
مشکلات و بحرانهای کنونی در ایران است.
پاینده ایران
مریم مرادیانتخابات ۱۴۰۳ با توجه به جنایات، فساد، سرکوب و
ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی، یک نمایش فاقد مشروعیت است که شرکت در آن به معنای
تأیید و تداوم این وضعیت خواهد بود. نقش اصلاحطلبان در این مسیر، به عنوان همراهیکنندگان
نظام ولایت فقیه، غیرقابل انکار است. شعار "اصلاحطلب، اصولگرا ، دیگه تمومه
ماجرا" نشاندهنده درک عمیق جوانان،
از تمامیتخواهی حکومت اسلامی است. با این اوصاف، مشارکت در این انتخابات نه تنها
بیفایده، بلکه بسیار مضر و زیان بار به احوال کشور و ملت است و به فریب افکار عمومی
و تداوم ظلم و جنایات این رژیم ضد انسانی و ناکارآمد منجر میشود. مردم آگاه
میدانند که بهجای همراهی با این سیرک نمایشی، باید به فکر بیرون افکندن ریشه های
سست و بی بنیان این نظام بود. خوشبختانه نسل آگاه ایران پس از حدود 150 سال مبارزه از انقلاب مشروطیت تا جنبش انقلابی
زن، زندگی، آزادی، برای تغییر از شرایط ناگوار امروز، به چنان رشد و بلوغی رسیده
است که دیگرهیچ گونه قیمومیت و ولایتی را، با هرگونه رنگ و لعاب دینی یا ملی و از
سوی هر شخص یا نهادی و به هر نامی که خود را فراتر از مردم عادی بداند نمیپذیرد.
هر چند پس از
مرگ ابراهیم رئیسی و در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری، جمهوری
اسلامی بار دیگر در پی برگزاری "
سیرک انتخابات فرسایشی ، فرمایشی و نمایشی "
با " حضور حداکثر آراء
" برای نشان دادن «مشروعیت نظام
ورشکسته ی خود " در داخل و خارج ایران، پس از دوران اعتراضات عمومی به قتل
حکومتی مهسا (ژینا) امینی است. اما تعداد آرای اخذ شده و
سفید و باطله ، نشانه ای از " عدم مشروعیت حکومت " از سوی مردم است.
البته مشارکت و مشروعیتی که به نظر میرسد دیگر چندان دغدغه جمهوری اسلامی هم
نیست. امروز تفکر جمعی مردم، افق کنش ها و تقویم سیاسی لایههای متعددی از جامعه (از
جمله شبکه فعالان حقوق زن، اتنیکهای تحتستم، جنبش های کارگری و سایر اصناف،
جوانان زیر۳۰ سال و …) در
تضاد و تنفر عمیق با کلیت نظام جمهوری اسلامی
است. از طرفی ، داغ خونهای ریخته
شده هنوز تازه است، و سایه سرکوب، سلب حقوق شهروندی، سلب مالکیت و اعدام ها هنوز
گسترده است. با آغاز جنبش انقلابی " زن،
زندگی، آزادی" ، نسل آگاه در ایران وارد دوران جدیدی شد که در آن زنان،
جوانان و نوجوانان، دیگر هیچ امر تحمیل شده از سوی یک " حکومت ضد مردمی
" را نمیپذیرند. این عدم
تحمل هر امر تحمیلی ، از " حجاب اجباری" تا " انتخابات تکلیفی" از سوی آنانی که در تمامی سالهای پس از فاجعه
شوم 57 صدایشان شنیده نشده است، اراده خود را در تظاهرات خیابانی معترضان، پس از قتل
حکومتی " مهسا ( ژینا ) امینی در سراسر ایران نشان داد و پس از شکست و سرکوب
آن از سوی حکومت جمهوری اسلامی ، آرمان خود را به رخ مجریان حکومت و در زندگی هر روزه و در نحوه رفتار و
پوشش آنان در خانه و خیابان، میکشد. چون
جامعه ی آگاه ، بارها و بارها به حاکمیت فرصت داد تا تغییر رویه دهد اما امروز با
اقتدار اعلام میکند که بازی تمام شده است. یک ذهنیت جدید در افکار عمومی شکل گرفته
است و آن ، پس گرفتن زندگی با کرامت انسانی است که آن را در خیابان ها فریاد می
زنند. نسل بیدار جامعه احساس می کند که تحقق زندگی انسانی او توسط یک حکومت ضد
انسانی ، نقض شده است که هیچ درکی از آمال و آرزوها و دردهای مردم ندارد.
شرکت
در انتخابات جمهوری اسلامی به چند دلیل عمده نباید انجام شود:
عدم مشروعیت و نمایشی بودن انتخابات: انتخابات در
جمهوری اسلامی بیشتر جنبهی نمایشی دارد و نتیجه نهایی آن از پیش تعیین شده است.
شورای نگهبان، که توسط رهبری منصوب میشود، با رد صلاحیت گسترده کاندیداها، تنها
افرادی را تأیید میکند که کاملاً وفادار به نظام و رهبر هستند.
تداوم سرکوب و فساد: شرکت در انتخابات به معنای تأیید و مشروعیت بخشیدن به نظامی است که متهم به سرکوب معترضان، نقض گسترده حقوق بشر، فساد سیستماتیک، و ناکارآمدی در مدیریت کشور است.
حمایت از نظام تمامیتخواه: اصلاحطلبان و
اصولگرایان، هر دو جناحهایی هستند که در چارچوب نظام ولایت فقیه فعالیت میکنند و
در حفظ و تداوم این ساختار تمامیتخواه نقش دارند. شرکت در انتخابات به این جناحها
امکان میدهد تا به مشروعیت خود ادامه دهند.
فقدان تغییرات واقعی: تجربههای
گذشته نشان دادهاند که تغییرات وعده داده شده توسط کاندیداها، به ویژه اصلاحطلبان،
در عمل تحقق نمییابند. دولتهای قبلی همچون دولتهای خاتمی و روحانی نتوانستند به
وعدههای خود عمل کنند و بیشتر به ابزاری برای تداوم قدرت نظام تبدیل شدند.
فریب و بیاعتمادی عمومی: مردم ایران
بارها فریب وعدههای اصلاحطلبان را خوردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که شرکت
در انتخابات هیچ تأثیر واقعی بر بهبود شرایط زندگی و حقوق آنها ندارد. این بیاعتمادی
عمومی نشان از درک عمیق مردم نسبت به ساختار قدرت در ایران دارد.
ضرورت مبارزه برای تغییرات بنیادی: بسیاری بر این
باورند که تنها راه بهبود وضعیت کشور، نه از طریق انتخابات نمایشی، بلکه از طریق
مبارزه برای تغییرات بنیادی و ریشهای در ساختار سیاسی ایران است. شرکت نکردن در
انتخابات میتواند به عنوان یکی از روشهای مقاومت مدنی و عدم همراهی با نظام
سرکوبگر تفسیر شود. با توجه به این دلایل، شرکت در انتخابات نه تنها تأثیری مثبت
نخواهد داشت بلکه به تقویت و مشروعیت بخشیدن به نظامی کمک میکند که خود عامل اصلی
مشکلات و بحرانهای کنونی در ایران است.
پاینده ایران
ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن
اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی
https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html