۱۴۰۳ مرداد ۹, سه‌شنبه

شعر پناهجو

نوری شریفی


از زندانی به وسعت ایران

گریزگاهی باید

تا جان در خطر فتاده را بدر برد


یا تن خسته را به آرام گاهی رسانید...

گاه،

پیاده گز می کنیم

به دشواری

از میان جنگلها!

و راهی ناشناخته می‌پیماییم

از میان انبوه درختان سر به فلک

راهی که

ترس، از ما نفس می برد

و اغلب

بی توشه و قوت!

لیک نیک می دانیم

که تا انتهای راه گاه نافرجام، بایستی به پیش تاخت.

گاه اما

در دل کوه

می باید راهی گشود از عمق تاریکی،

با هر سنگی که فرو میریزد

و یا زوزه بادی،

بر خاک غلطیده

و افتان و خیزان

با نبض‌های از شماره افتاده

کوه می نوردیم

نه از سر گذران وقت و عیش،

که از ترس جان!

گاهی هم

شناور بر آب

در قایقی

که به قدر تن نحیف و روان رنجورمان

نازک است و

به اندازه آینده تاریکمان نامطمئن،

همچون نابینایی

در سیاهی ژرفای اقیانوس

پاروی لرزان مان

در آبهای بی انتها

میراند و به پیش می رود،

بدون بشارت صبحی!

 

ای آزادگان!

عزمی جزم کرده ایم

از برای امید به آزادی و برابری،

بهای آن جان‌ ما،

تا راهی سبز بگشاید

در هر کوی و برزن سرزمین مان،

راهی گشاده از رهایی و صلح

با خون‌بهای ما!

 

گرامی باد ۲۰ ژوئن روز جهانی پناهنده

و نیز با گرامیداشت یاد پناهجویانی که با به خطر انداختن جانشان یا خود به سرزمینهای آزاد میرسند و یا جنازه شان.


ماهنامه شماره یکصد و بیست و سوم رهائی زن 

 اعتراض به حکم اعدام شریفه محمدی




https://rahaizanorg.blogspot.com/2024/07/free-sharifeh-mohammadi.html

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر