۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

اول مه، بحران کرونا، زنان کارگر در ایران



شراره رضائی
به اول ماه مه،  روز جهانی کارگر نزدیک می شویم. درحالیکه هرسال وضعیت کارگران بدتر و بدتر می شود و خانواده های
کارگری در فقر و فلاکت بیشتری فرو می روند. در این بین زنان کارگر وضعیتی به مراتب اسفناک تر از قبل را تجربه می کنند.
در چند سال اخیر، با رکود اقتصادی، فشار بر کارگران بیشتر شده و هر روز بر تعداد کارگر بیکار افزوده می شود ودر این شرایط، زنان نیرو کارگری ارزان قیمتی هستند که با نازل ترین دستمزد، در کارگاه های کوچک و بزرگ از مونتاژ قطعات الکترونیکی تا بسته بندی مواد خوراکی، پوشاک، عروسک سازی و تولید البسه  مورد بهره کشی مضاعف تری از مردان کارگر قرار می گیرند. نیروی کار کارگران زن توسط کارفرمایی که سودهای کلانی به جیب می زند، به ناچیزترین بهایی خریداری می شود واگر شانس این را هم نداشته باشند که بتوانند نیروی کار شان را به کارفرما بفروشند به خیل دستفروشان، ارائه ی خدمات تمیزکاری خانه ها و تن فروشی روی می آورند.
زنان با ورود به محیط های کار، باید با سنت و فرهنگ مردسالاری درمحیط های کارگری و سوء استفاده های جنسی تا تبعیض های جنسی قانونی و "غیر قانونی" و نابرابری دستمزدها دست و پنجه نرم کنند و گویا وارد یک میدان جنگی می شوند که همه ی سلاح ها آماده ی شلیک به سمت آنهاست و یک تنه یا باید زیر تمام این فشارها دوام بیاورند و یا به فقر و فلاکت تحمیل شده تن بدهند.
مدیرعامل یونیسف می گوید: "زنان اکثریت جمعیت فقیر دنیا را تشکیل می دهند و به عبارتی فقر تجربه ای جنسیتی است. در حالت عادی، در کشورهای توسعه یافته زنان بنا بر جنسیت شان دو برابر مردان در محرومیت هستند و از کمبود منابع از جمله مراقبت های بهداشتی،  فرصت های نابرابر شغلی،  تحصیل، اشتغال، عدم استفاده از امکانات و فرصت های اقتصادی و پیشرفت در مقایسه با مردان از دسترسی کمتری به این منابع برخوردار هستند."
به گزارش ایلنا بیکاری در زمستان سال ۹۶ به نسبت زمستان ۹۷ کاهشی ۱،۷ درصدی داشته و به ۱۰،۶ درصد رسیده است و با وجود این در آخرین فصل سال ۹۸، ۱۴۵ هزار زن به نسبت فصل مشابه سال قبل از آن بیکار شده‌اند. این تازه بخشی از آماری ست که از جانب رسانه های دولتی منتشر شده است و در واقع باید ابعاد این فاجعه را چند برابر دید.
 به گفته ی وزیر کار: "شمارشاغلان کشور۲۲ میلیون و۵۰۰ هزار نفر است که از این تعداد ۱۶ میلیون نفر در مشاغل رسمی مشغول به کارند و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر مشاغل غیررسمی دارند."  آمار نشان می‌دهند که مشارکت اقتصادی زنان بسیار پایین یعنی کمتر از ۲۰ درصد است. به عبارتی زنان یک پنجم مردان فعالیت رسمی در اقتصاد را دارند و تعداد زنان شاغل در بخش‌های غیررسمی بیشتر شده است.
بنا به آمار رسمی دولتی حدود ۳ میلیون زن، سرپرست خانواده هستند. زنانی که یا همسر خود را از دست داده اند و یا از همسر خود جدا شده اند و یا همسرشان در اثر سانحه ی کار و یا بیماری، دیگر قادر به ادامه بردگی و استثمار توسط کارفرما نیست و از آنجا که آنها هم معمولا به کارهای روزمزد مشغول بودند بدون حمایت دولتی وخدمات تامین اجتماعی یا بیمه ی بیکاری، رها شده اند.
دولت برای حل این معضل  که بعنوان کمک به مستضعفان و محرومان و توانمندسازی آنها، کمیته ی امداد امام، در قالب یک موسسه ی خیریه ای، را تاسیس کرد که اکنون  مستقیما تحت نظر خامنه ای است. این کمیته با پول مردم از جمله پرداخت خمس و زکات و نذورات تامین می شود. در سال ۱۳۹۶ تنها در نیمه نخست سال ۹۶ بیش از ۱۵۳ میلیارد تومان در قالب صدقه به این نهاد کمک کرده‌اند.
 این کمیته برای سرپوش گذاشتن به سود و درآمدهای کلانی که هرساله دارد. تعدادی از زنان را تحت عنوان زنان سرپرست خانواده تحت پوشش خود قرار داد. که تنها سرسوزنی از آن سودهای کلان را بعنوان کمک هزینه ماهانه، برای هر فرد از یک خانواده 53 هزارتومان  به زنان سرپرست خانواده می پردازد. که طبق قیمت های روز با این مقدار پول تحقیرآمیزی می تواند یک مرغ چهار کیلویی خرید.
 و البته کمیته ی امداد، در کنار این تبلیغات دهان پرکن (کمک به زنان بی سرپرست)  با عنوان اشتغال زایی، از موقعیت این زنان سرپرست خانواده استفاده می کند و آنها را در کارگاه های تولیدی و قالی بافی  که خود صاحب و مالک آنهاست ، آنها را با دستمزدهایی بسیار نازل به  کار می گیرد و سودهای کلان این تولیدی ها به جیب سران باندهای مافیای حکومتی (خامنه) می رود.
وضعیت زنان کارگر در دوران کرونا و پساکرونا
وضعیتی که به آن اشاره کردیم، تنها بخش بسیار کوچک از هزاران رنج زنان کارگر در زمان پیش از اپیدمی کرونا بود. اپیدمی کرونا حتی برای کشورهای قدرتمند اقتصادی،  بعنوان یک چالش بزرگ تبدیل شده است و اقتصاد دانان نسبت به گسترش روز افزون تعداد بیکاران و گرسنگان در دوران کرونا و بویژه پساکرونا هشدار می دهد. میتوان تصور کرد در کشورهایی مثل ایران که دارای اقتصادی به بن بست رسیده، و فاسد است چگونه است!
شیوع این بیماری در ایران وضعیت زنان کارگر را هزاران برابر بغرنج تر کرده و می کند. تا همین الان، میلیون ها انسان در سراسر دنیا بیکار شده اند و زنان در این میان آسیب های جدی تری خورده اند و خواهند خورد. اولین قربانیان این بیکاری زنانی اند که  با قراردادهای موقت، بدون برخورداری از کمترین بیمه های اجتماعی، در رشته هایی "غیر سودآور" مشغول به کاراند. رشته هایی که برای جبران خسارتهای مالی ناشی از رکود باز کرور کرور کارکنان خود را اخراج میکنند.
به گزارش ایلنا: افرادی با دستمزدهای کمتر از حداقل حقوق های تعیین شده تن به کار داده اند و از این بین زنان به دلایلی مثل سرپرست خانوار بودن و نیاز به تامین مخارج زندگی و فرزندانشان، تامین کمک به  مخارج زندگی و مکفی نبودن حقوق شوهر برای تامین تمامی هزینه ها و ...  بیشتر از مردان به این حقوق های ناچیز، تن داده اند.  از آنجا که این زنان کارگر از هیچ پشتوانه ی قانون برخوردار نیستند حتی اگر بیمارشوند از ترس اخراج در این شرایط حاد جامعه، هر خطری را ولو ریسک مبتلا شدن به کرونا را به جان می خرند.
دولت هم با اجرای طرح دوران "حفظ فاصله ی اجتماعی"،  اولین سرکوبش را از دستفروشان و کارگران فصلی شروع کرد. با توجیه اینکه "دستفروشان ناقلان بیماری هستند"، دستفروشان و کارگران روزمزد، را مورد تعرض قرار داد. کارگرانی که مشمول قانون کار و بیمه بیکاری و ... نیستند، زندگی خود و خانواده شان را روزانه تامین میکنند و اگر روزی که کار کنند شاید بتوانند لقمه ای بر سرسفره هایشان ببرند و اگر کار نکنند باید سر گرسنه با بالین بگذارند برای این بخش از طبقه کارگر، با این درجه از محرومیت از همان چندرغاز بیمه بیکاری و بیمه های اجتماعی فراخوان دولت به "برای حفظ جان خود در خانه بمانید" به معنی مرگ خانواده های کارگری بر اثر گرسنگی است. فراخوان خامنه ای در "کمک رسانی مومنانه" و "کمک به خانواده های بی بضاعت" و توزیع بسته های غذایی در محلات کارگری اگر شکمی را سیر کند در عوض تعرضی وقیحانه به حرمت و کرامت کارگرانی است که در سخت ترین شرایط و عدم برخورداری از امکانات برای تامین زندگی خود و خانواده شان کار میکنند. 
زهرا یکی از دست فروشانی است که هر روز از شهرک اندیشه به تهران می آید تا کار کند. همسرش کارگر ساختمانی بوده که به دلیل حادثه در حین کار از داربست سقوط کرده و بیش از ده سال است که خانه نشین شده و از کار افتاده است. به دلیل اینکه کارگر ساختمانی بوده بیمه نداشته و کارفرما هم از او حمایتی نکرد. حالا زهرا باید مخارج دودختر دانشجو و شوهر بیمار و خودش که یک خانواده ی چهار نفری هستند رل به تنهایی تامین کند. او می گویند: "دو روز خانه نشینی برای ما به معنای یک هفته گرسنگی ست. و اضافه می کند در شرایط فعلی از وقتی حرف این ویروس جدید شده، بیشتر از قبل مأمورها به ما گیر می دهند. می گویند بارتان را جمع کنید و بروید. اما آنها نمی گویند اگر برویم، خرج چند سر عائله چشم انتظار را از کجا بیاوریم؟ کرایه خانه را چطور جور کنیم و پول شهریه دانشگاه بچه هایمان را چه بکنیم". شعار "در خانه بمانید" برای زهرا و هزاران خواهر طبقاتی او زیادی لوکس و بی مایه است.

وضعیت زنان تن فروش در دوران کرونایی و پسا کرونا
شاید دردناک ترین و غم انگیزترین نوع استثمار و بردگی، اسثتمار جنسی ست. اگر چه به ظاهر تن فروشی در ایران غیرقانونی است و هرگز حکومت ایران آماری از این کارگران جنسی ارائه نداده است. اما وجود کارگران جنسی که زنان بخش اعظم آنرا تشکیل میدهند، قابل انکار نیست. گزارش های خبرنگاران مستقل، از حضور و آمار بالای زنان تن فروش در خیابان های خاص هرشب خبر می دهند که نمی توانند چشم بر آن  بست.
تورم، بیکاری، مخارج بالای هزینه های زندگی، عدم تحصیلات کافی، عدم فرصت های برابر برای یافتن کار، افزایش  تعدیل نیروها، دستمزدهای  پایین به تبع تبعیض جنسی، همه اینها زنان را به سوی تن فروشی سوق می دهد و هرچقدر که هر سال وضعیت اقتصادی و رفاهی جامعه کمتر وکمترمی شود و تعداد این زنان رشد صعودی و میانگین سنی تن فروشان دائما کاهش می یابد. طبق گزارش ها میانگین سن تن فروشی به  ۱۲ سال کاهش یافته است.
اگرچه همیشه زنان تن فروش در معرض خطرجدی ابتلا به انواع بیماری ها هستند. اما در دوران کرونا زده دنیا، وضعیت شان را از آنچه که فکر کنیم خطرناک تر کرده است. هم به لحاظ اینکه درمعرض خطر جدی مبتلا شدن به بیماری کرونا هستند که از سوی دولت نادیده گرفته شده اند، تحت پوشش های بهداشتی، پزشکی و دارویی قرار نمی گیرند و زندگی شان ده ها برابر بیشتر در معرض خطر و آلودگی قرار دارند. علاوه بر این معضل جدی دیگر این زنان، بیکاری و فرو رفتن در فقر مطلق است.
زنانی که علاوه بر عدم برخورداری از حقوق و خدمات اجتماعی، زیر فشار فرهنگ عقب مانده و اسلامی یا از خانواده طرد شده و در جامعه بعنوان "وصله های ناجور" و "مجرم" مورد تحقیر و بیحرمتی قرار میگیرند.
قابل پیش بینی ست که پس از پایان کرونا، با توجه به تعیین دستمزدهای زیر خط فقر کارگری و  افزایش فقر و فلاکت میلیون ها کارگر و خانواده ها، قطعا شاهد افزایش جهشی روی آوری به تن فروشی خواهیم بود که با بی مسئولیتی و بی تفاوتی دولت عواقب وخیمی را می توان تصور کرد.
چه باید کرد                                                                            
آنچه که در این دوران کرونایی در جامعه ایران خودنمایی کرد. رشد کمیته های محلات در شهرهای مختلف بود. جوانان با به راه انداختن کمیته هایی در مقابل حاکمیت بی عرضه و بی مسئولیت و چپاولگر دست به تمهیداتی جدی در مبارزه با کرونا زدند. جوانانی که  به پشتوانه ی مردمی و هم محله ای هایشان از ضد عفونی کردن محلات تا کمک به سالمندان و ... در برنامه ی روزانه شان قرار گرفته است.
کرونا فقر و تبعیض و نابرابری موجود در جامعه را عمیقتر و گسترده تر کرده و چهره کریه نظام سیاسی-اقتصادی حاکم، گندیدگی حکومت سیاه اسلامی و تناقض آنرا با زندگی و سعادت زنان عریانتر کرد. امروز تامین زندگی و تضمین سلامتی شهروندان جامعه، بویژه زنان کارگر بعنوان یکی از ضعیفترین و ضربه پذیرترین بخشهای طبقه کارگر اولین وظیفه حاکمیت است. این حداقلی است که امروز باید از حلقوم حاکمان بیرون کشید. کرونا شاید در جدال طبقه کارگر و بورژوازی حاکم، جدال جنبش رهایی زن و حاکمیت ارتجاع اسلامی وقفه ای انداخت، اما قطعا بر خشم ونفرت برای پیروزی در  جدال و تسویه حساب نهایی و عزم برای رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر و مرفه را صد چندان کرده است.



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره هشتاد و یک 





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر