مریم مرادی(فعال حقوق بشر )
از گذشتههای دور تا امروز، خشونت ابزار قدرتیست برای کنترل، تنبیه و سلطه بر زنی که انتظارات جامعه مردسالار را برآورده نمیکند. بنابراین، خشونت علیه زنان از اتفاقهای موردی و شخصی فراتر میرود، با تبعیض سیستماتیک علیه زنان رابطه مستقیم پیدا میکند و حتی ممکن است شکل قانونی به خود بگیرد.
خشونت علیه زنان رابطه ای مستقیم
با شیوههای ایجاد نظم در جامعه مردسالار دارد.
در این نوع جوامع ، مرد یا معدود زنانی که
ساختار مردسالار انه دارند ، از خشونت به عنوان ابزار تنبیهی در جهت تغییر رفتار یا
سرکوب استفاده میکنند که برای او جایگاهی فرودست قائلاند.
در مسیر نقشپذیری مردان در ساختار خانواده مردسالار از آنها انتظار میرود،
خصوصیاتی چون «غیرت» و «تعصب» را به عنوان ارزشهای اخلاقی بپذیرند، درونی کنند و
در رفتارشان نشان دهند. در مقابل، «شرم و حیا» و مصادیقش که پوشیدگی بدن، پوشیده
سخن گفتن، سر به زیری، اطاعت و سکوت است به عنوان ارزشهای اخلاقی و هنجارهای
رفتاری زن شناخته میشود. به صورت تاریخی، این ارزشهای اخلاقی و هنجارهای رفتاری بیشتر
در جامعه شهرنشین تولید و تشویق میشود.
یکی از معیارهای سنجش «غیرت» مرد در جامعه مردسالار میزان حساسیت مرد نسبت به حجاب زنان نزدیک خود است. در واقع، حساسیت نشان دادن به معنای نظارت بر حجاب زن و در صورت نیاز تنبیه با هدف تصحیح رفتار اوست. این نوع از تنبیه و کنترل که در تعریف امروزی حقوق بشری مصداق خشونت علیه زنان است اشکال مختلفی به خود میگیرد؛ از خشونت فیزیکی و روانی که معمولا به شکل توهین، تحقیر، تهدید و تمسخر بروز میکند گرفته تا ایجاد محدودیت حضور اجتماعی و استقلال اقتصادی برای زنی که از حجاب مورد نظر فرد
خشونتگر پیروی نمیکند.
چهل و دو سال پیش ابتدا با
فرمان حجاب اجباری توسط روح االله خمینی، خشونت ، آغاز و به تدریح با تثبیت قوانین
زن ستیز، خشونت علیه زنان ،گسترش بیشتری یافت . به طوری که امروز ایران بالاترین
رقم خودکشی زنان در خاورمیانه , قتلهای ناموسی و آمار بالای ازدواج کودکان را دارا
است که از نظر متخصصین رابطه های مستقیم با سیاستها و قوانین مردسالارانه حکومت
استبداد اسلامی ایران دارد.
از ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی ، اولویت برنامههایش را برای ساختن و نمایش جهانی «کشور اسلامی» قرار داد. این برنامه
به شکلی که مد نظر حاکمان جمهوری اسلامیست، با گوناگونی عقیدتی و قومیتی شهروندان
و واقعیت جامعه ایران همخوانی نداشته و
ندارد. از اینرو حکومت در چهار دهه گذشته با به کارگیری سیاستهای قهری در صدد
محقق کردن هدف خود برآمده است.
مبارزات زنان فعال ، آگاه و پیشرو در ایران پس از صدور فرمان حجاب
اجباری به عنوان اولین اقدام رژیم بر ضد زنان، از ٨ مارس ١٩٧٩ آغاز و تا کنون به
طور مداوم ولی با فراز و فرودهایی ادامه داشته است. زنان در مواردی نیز توانسته
اند رژیم را به عقب نشینی وادار کنند و در این راه از دستگیری، زندان و شکنجه
نهراسیده اند و هرگز از پا ننشسته اند .
با گسترش مبارزات زنان آزادی خواه و برابری طلب ، سرکوبهای رژیم شدیدتر و وحشیا
نه تر شده است و حکم هایی بسیار سنگین برای زنان مبارز صادر میکنند و در
حال حاضر نیز تعداد قابل توجهی از این زنان فعال در حوزه های مدنی، سیاسی و عقیدتی
در زندانهای مختلف حکومت استبداد اسلامی ایران با احکام بسیار سنگین در حبس اند و
گاه زیر آزار و اذیتهای جنسیتی به سر میبرند .
رژیم سرکوبگر با تحقیر زنان و احکام سنگین و وثیقه های وحشتناکتر برای آزادی موقت بسیاری از زندانیان
چه زن و چه مرد، میخواهد جلوی مبارزات زنان را برای دستیابی به حقوق انسانی شان
بگیرد. حکومت ترسیده و ناتوان شده است و عجز حکومت را به وضوح میتوان مشاهده کرد.
مبارزات پیگیرانه و شجاعانه زنان به شدت مبارز ایران برای برخورداری از کرامت
انسانی و پیروزی جامعه ای آزاد و بدون تبعیض و به ویژه برای برقراری
برابری جنسیتی و حقوقی، همچنان به مبارزات
آزادیخواهانه و برابری طلبانه خود ادامه میدهند و دور نیست روزی که به حقوق
انسانی خود دست یابند.
حکومت استداد حاکم بر ایران ،
به روشهای گوناگون در سالهای مختلف مکانیزمهایی را برای تبلیغ حجاب اجباری در جامعه به کار برده
است ، یکی از آنها تبدیل کردن بخشی از شهروندان ایران به بازوهای حکومت برای پیشبرد
سیاست کنترل بدنها و باورهاست. این سیاست در عین اینکه امنیت روانی بخش بزرگی از
جمعیت زنان و در بسیاری موارد خانوادههایشان را خدشه دار میکند، باعث مشروعیت
دادن به رابطه نابرابر میان شهروندان میشود. به این ترتیب، گروههایی که یا خود را
نزدیک به حکومت میدانند و یا وابسته به بخشهای سنتیتر جامعه هستند و تحت تأثیر
تبلیغات حکومت قرار گرفتهاند، جایگاهی فرادست برای خود قائل میشوند که از آن جایگاه
اجازه دخالت، تذکر و اعمال قدرت به دیگر شهروندان و در مواردی توهین، تحقیر، تهدید،
ایجاد ترس و اعمال خشونت فیزیکی به بهانه امر به معروف و نهی از منکر را به خود میدهند.
از خشونتهای دیگری که علیه زنان در ایران حاکم است : مسئله چندهمسری، صیغه
(فحشاء موقت)، نداشتن حق انتخاب همسر ، ممنوعیت سقط جنین، نداشتن حق نگهداری فرزندان پس از درگذشت شوهر، نداشتن حق تعیین
محل سکونت و مسافرت، نداشتن حق تحصیل و کار در بعضی از رشته ها ، قوانین ارث و طلاق
و حجاب اجباری نمونه ای بارز از قوانین زن
ستیزانه ای است که به طور سیستماتیک خشونتهای
جنسیتی را در جامعه پایدار میسازد. متاسفانه در برخی از مناطق ایران اگر
چه به صورت محدود، عمل شنیع و وحشیانه ختنه دختران هنوز صورت میگیرد و حکومت
استبداد اسلامی در ایران برای جلوگیری از این عمل تبهکارانه هیچ
اقدام فرهنگی و قانونی به کار نمیبرد.
با وجود مبارزه مداوم زنان و مردان پیشرو، خشونت علیه زنان همچنان در
سراسر جهان ادامه دارد و نیمی از جامعه یعنی زنان را هدف سرکوب خود قرار داده است
زیرا نه تنها قوانین تبعیض آمیز بلکه
فرهنگ به شدت مرد سالار نیز بر جهان
حکمروایی میکند، ولی به دلیل آگاه شدن زنان آزادیخواه و برابری طلب، این مبارزه
نیز به یکی از مهمترین مبارزات برابری خواهانه علیه هر گونه تبعیض و نابرابریهای
عمیق اجتماعی تبدیل شده است.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، به واسطه تسلط مذهب و شرع بر قوانین مصوب کشور، تبعیض علیه
زنان به شدت نهادینه شده است و در نتیجه هر صدای اعتراضی را با خشونتی سازمان یافته
و به شدت مردسالار، از چند زاویه مورد هدف قرار داده و زنان آزادی خواه و برابری
طلب را به شدت سرکوب و حتی تحقیر میکنند.
خشونت و تبعیض علیه زنان در کشور ما ایران نیز در همین رده قرار دارد و با
قوانین شریعت اسلامی و تثبیت فرهنگ مردسالاری، این خشونت افسار گسیخته به شدت
اعمال میشود.
بنابر آمار سازمان ملل متحد، ٣۵
درصد زنان جهان، در طول عمرشان تحت خشونت های جسمی، روانی و آزار جنسی قرار میگیرند.
این آمار در بسیاری از کشورهایی که در زیر سلطه حکومتهای دیکتاتوری و قوانین زن
ستیز قرار دارند به بیش از ٧ درصد هم میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر