به مناسبت روز جهانی 25 نوامبر
روز جهانی منع خشونت علیه زنان فرصتی است برای آگاهیبخشی و حمایت از
زنانی که در سایه خشونت زندگی میکنند. برای زنان ایران که سالهاست با انواع خشونت
ها آشنا هستند ، این روز یادآور مبارزهای است که از خانهها آغاز شده است و تا خیابانها و زندانها ادامه دارد. زنان
ایران آموخته اند که شکستن این زنجیره ی
خشونت ، نیازمند تغییرات بنیادین در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. ساختارهایی
که اکنون به جای حمایت از زنان، ابزار سرکوب آنان هستند. در حکومت ضد مردمی و زن
ستیز جمهوری اسلامی، خشونت علیه زنان نه بعنوان یک رفتار اتفاقی بلکه بخشی مهم از
ساختار این حاکمیت را تشکیل میدهد. این حکومت با استفاده از ایدئولوژی مذهبی،
قوانین تبعیضآمیز و سرکوب سیاسی، حقوق زنان را بهطور سیستماتیک نقض میکند و
زنانی که علیه این خشونت آشکار به پا میخیزند، با خشونتی مضاعف مواجه میشوند. در
حکومتهای استبدادی که ایدئولوژی مذهبی بهعنوان پایه قدرت عمل میکند، قوانین و سیاستها به گونهای طراحی میشوند که
زنان را از حقوق اساسی خود محروم کرده و آنان را به شهروندان درجه دوم تقلیل دهند.
جمهوری زن ستیز اسلامی در ایران هم یکی از
نمونههای بارز این سیستم است. جایی که خشونت علیه زنان نه یک انحراف از قانون،
بلکه بخشی از ساختار آن است. در قوانین جمهوری اسلامی بسیاری از مفاهیم حقوق بشر نقض
شده است و بطور واضح تبعیض علیه زنان در چارچوب قانون، رسمیت یافته است که بعنوان
نمونه برخی از این قوانین زن ستیزانه به شرح زیر هستند از جمله:
قوانین
حجاب اجباری: زنان در ایران مجبورند بر اساس
قوانین حجاب اجباری پوششی خاص داشته باشند. زیر پا گذاشتن این قانون ، بهانهای
برای اعمال خشونتهای فیزیکی، بازداشت، و تحقیر زنان است. این قانون نه تنها آزادی
فردی را نقض میکند، بلکه خشونتی روانی و اجتماعی بر زنان تحمیل میکند.
حق مرد
بر طلاق و ازدواج: طبق قوانین ایران، مردان
در مقایسه با زنان از حقوق گستردهای در طلاق
برخوردارند. در ازدواج نیز، رضایت پدر برای دختران ضروری است حتی اگر آنان
به سن قانونی رسیده باشند. این قوانین زنان را در موقعیت فرودست قرار داده و آزادی تصمیمگیری در زندگی شخصی و فردی را از زنان
سلب میکند.
محرومیت از مشاغل و فعالیتهای اجتماعی: زنان در ایران با محدودیتهای زیادی برای ورود به برخی مشاغل کلیدی یا پستهای
مدیریتی مواجه هستند. بهعلاوه، سهمیهبندی جنسیتی در دانشگاهها، زنان را از تحصیل
در برخی رشتهها بازمیدارد و دسترسی آنان به فرصتهای برابر را محدود کرده است.
نابرابری در قوانین کیفری و مدنی: قوانین
مرتبط با دیه، شهادت، ارث، و حضانت فرزندان به وضوح زنان را در جایگاهی پایینتر
از مردان قرار میدهد. برای مثال، ارزش دیه زن نصف مرد است و شهادت دو زن برابر با
یک مرد محسوب میشود. این قوانین، خشونتی ساختاری و نمادین علیه زنان هستند.
کنترل بر بدن زنان: قوانین مرتبط با
ازدواج کودکان و محدودیتهای مرتبط با سقط جنین نمونههایی از کنترل بدن زنان توسط
این حکومت ضد انسانی است. ازدواج کودکان
که بهویژه در مناطق محروم رواج دارد، با اجازه قانون، زندگی و آینده بسیاری از
دختران را نابود میکند. در عین حال، ممنوعیت سقط جنین حتی در موارد تجاوز، زنان
را مجبور میکند بارداریهای ناخواسته را تحمل کنند. این قوانین نه تنها زنان،
بلکه کل جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند. چون زنان ، نیمی از جامعه هستند. خشونت ساختاری، نابرابری جنسیتی را تثبیت می کند و مانع از رشد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی
میشود. زنان در چنین شرایطی نمیتوانند نقش بالقوه خود را در توسعه جامعه ایفا
کنند و به این ترتیب چرخهای معیوب از خشونت و تبعیض از سوی این سیستم حکومتی فاسد
در جامعه تداوم مییابد.
خشونت خانگی، اولین حلقه زنجیره ی خشونت: زنان در ایران با انواع متعدد از خشونت ها ی خانگی روبرو هستند که
به دلیل سلطه سنتهای پدرسالارانه و کمبود حمایتهای قانونی است. قوانین ضد بشری و
زن ستیزانه جمهوری اسلامی، نظیر حق مردان بر طلاق، حضانت فرزندان، و اجازه خروج از
کشور، این ساختار نابرابر را تقویت میکند. سکوت قانون درباره جرائمی چون تجاوز
زناشویی، خشونت روانی، کلامی و فیزیکی و
آزارهای اقتصادی، زنان را در خانههایشان زندانی میکند. بسیاری از زنان به دلیل
وابستگی اقتصادی، فشار اجتماعی، یا تهدید به از دست دادن حضانت فرزندان، از گزارش
خشونت های خانگی خودداری میکنند. حتی در صورت گزارش، سیستم قضایی به ندرت حمایت
کافی ارائه میدهد و در برخی موارد،" زنان قربانی" را به دلیل عدم رعایت
"وظایف شرعی" مقصر میشناسد و محکوم میکنند.
ایدئولوژی مذهبی، توجیهکننده خشونت: جمهوری اسلامی همواره با استفاده
از تفسیرهای خاص و ایدئولوژی های مذهبی خود، خشونت علیه زنان را توجیه کرده است. با
تعاریف نقشهای سنتی برای زنان به عنوان " همسر یا مادر"، آنان را از مشارکت برابر در جامعه
محروم کرده و هرگونه سرپیچی از این نقشها را غیرشرعی و غیرقانونی اعلام میکند.
زندانهای حکومت، برای سرکوب معترضان: زنان معترض به قوانین تبعیضآمیز، همیشه هدف مستقیم خشونت های این حکومت زن
ستیز بوده اند. از برخورد خشن نیروهای انتظامی با دختران خیابان انقلاب گرفته تا
بازداشت و شکنجه و حکم اعدام برای فعالان
حقوق زنان. بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، آزار جنسی، و فشار برای اعترافات اجباری
بخشی از زنجیره خشونت علیه زنان است که نشان میدهد هرگونه تلاش برای تغییر قوانین،
با خشونت از سوی این حکومت ضد مردمی ، پاسخ داده خواهد شد.
تجربه بیش از چهار
دهه گذشته نشان داده است که این سیستم ، اصلاح پذیر نیست. زیرا هر تغییری که قدرت مطلق رهبری یا نظام دینی
شان را به چالش بکشد، با مقاومت شدید مواجه میشود. با گذشت زمان دامنه سرکوب ،
خشونت ، فساد و جنایاتشان بیشتر شده است و هرگونه خواسته مردمی برای
دموکراسی یا حقوق بشر را بهعنوان "ضداسلام" و "ضد انقلاب"
سرکوب میکنند. جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی مذهبی استبدادی بنا شده است که
حاکمیت آن ، تنها در دست قشری خاص از ملاهای
نظام از جمله " علی خامنه ای " در
راس آن ، متمرکز شده است. در جمهوری اسلامی، قوانین استبدادی با تفسیر مذهبی،
خشونت علیه زنان را در بطن ساختار حکومتی خود قرار داده است و برای پایان دادن به
این همه سرکوب و خشونت گسترده ، باید از این سیستم جنایتکار گذر کرد.
تنها با حذف این
حکومت میتوان نظامی جدید و دموکراتیک بنا کرد که عاری از خشونت باشد. حکومتی که
بر پایه حقوق بشر، دموکراسی و برابری باشد
و حقوق تمامی شهروندان ( به ویژه زنان ) را به رسمیت بشناسد. این تنها راه ایجاد جامعهای سالم است. این تغییر
باید از طریق مقاومت مدنی، اتحاد ملی و
مشارکت همه اقشار جامعه حاصل شود. ایران فردا میتواند سرزمینی باشد که زنان در آن
نه از خشونت خانگی بترسند و نه از زندانهای حکومت؛ بلکه در آزادی و برابری زندگی
کنند. این هدف ، تنها با همبستگی داخلی و
جهانی تحقق خواهد یافت.
پاینده باد ایران
مریم مرادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر