محمد لطفی نماینده نماینده سمن ها در اتاق شورای ساماندهی کودکان کارو
خیابان در روز 17 مهر از وجود ۷۵ هزار
کلاس اولی بازمانده از تحصیل در کشور خبر داد. او اضافه کرد امسال قرار بود به دستور رهبر انقلاب در ۲۷ اردبیهشت، مدارس ایران بچههای افغانستانی را بی
شرط و شروط ثبت نام کنند و هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که بهصورت
غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها
باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند".
از
سویی نخعی مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و
بلوچستان می گوید: تنها در استان سیستان و بلوچستان۱۲۰ هزار کودک و نوجوان بازمانده از تحصیل
وجود دارد که ۳۷ هزار نفر از این تعداد را کودکان مقطع ابتدایی تشکیل می دهند که در سنین ۶ تا ۹ سال هستند.
خامنه
ای رهبر اسلامی ایران گویا بعد از تحقیر صدها افغان و محروم کردنشان از حداقل های
حقوق شهروندی و حتی ممانعت از فروش نان و مایحتاج روزانه، خواب نما شده و دستور حق
آموزش برای کودکان مهاجر قانونی و غیرقانونی را صادر کرده است. اما براساس
گزارش های روزنامه ی داخل کشور، مدارس همچنان از ثبت نام کودکان افغان سرباز می
زنند. سوال اینجاست که چرا آموزش و پرورش و مدارس، فرمان رهبرشان را در این
مورد جدی نگرفتند؟. پاسخ روشن است که خامنه ای این سخنان را برای توجه رسانه های
خارجی و بین المللی بیان کرده چون قرار است ایران در سال 2016، گزارشی درباره
اقدامات انجام شده در ایران در خصوص حقوق کودک به "کمیته ی حقوق کودک سازمان
ملل" ارائه دهد و اکنون ایجاب می کند که رهبر اسلامی بنا بر مصلحت نظام در
تریبون چنین دروغی بگوید.
اما
آمار 75 هزار کودک محروم از تحصیل، تنها شامل کودکان کلاس اول ابتدایی که دارای
هویت شناسایی و یا شناسنامه هستند . صدها کودک بدون هویت و شناسنامه وجود دارند
ولی در امار و ارقام جایگاهی ندارند. اگر به آمار سال های گذشته
استناد کنیم حدود 4 میلیون کودک محروم از تحصیل داریم که قطعا هر ساله بنا به شرایط
سخت اقتصادی و معیشتی کارگران و رشد بیکاری و افزایش فقر، صدها کودک به خیل
عظیم تارکان تحصیل در هرسال افزوده می شوند.
محمد
ودیمه ور، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش چاره این کار را تهدید و تشدید
مجازات والدین می داند و می گوید:"طبق قانون، جریمه ی فعلی والدینی که
کودکانشان را به مدرسه نمی فرستند یک میلیون است که یک مجازات سبک است و باید این
مجازات برای والدین سنگین تر شود!". آقای
ودیمه ور کُت را گم کرده بدنبال دگمه می گردد و خود را به ندانم کاری می زند. گویا
خانواده ها از سر نا آگاهی و ندانم کاری و فرهنگ پایین شان است که
فرزندانشان را به مدرسه نمی فرستند که باید مجازات شوند. اگر خانواده ای یک
میلیون تومان برای پرداخت جریمه داشت حتما بجای جریمه ترجیح می داد کودکش را به
مدرسه بفرستد. خانواده های کارگری که به نان شب شان محتاج اند و برای تامین کرایه
خانه و معیشت زندگی، تمام اعضاء خانواده مجبورند کار کنند. مادری زابلی برای
کرایه ی ماهانه خانه و سیر کردن سه فرزند دیگرش، مجبور به قربانی کردن کودک 5 ساله
اش شده و آگهی فروش داده! . او می گوید نمی خواهد شاهد شب بیداری و گرسنگی
فرزندانش باشد!. آقای معاون آموزش و پرورش، بهتر بود بجای خط و نشان کشیدن و
افزایش جریمه که خودش بهتر از هرکس می داند هیچ تاثیری در حل این معضل و
کاهش کودکان محروم از تحصیل ندارد. خواهان آن می شد که تمام کودکان حق تحصیل
رایگان دارند. بجای گرفتن انگشت مجرمیت به سوی خانواده های کارگری، دولت و اختلاسگران
را محکوم و بازخواست می کرد که باوجود سودسرمایه های سرسام آور حاضر نیستند
سر ماه حقوق کارگری که جان کنده، دستمزد و یا بیمه بیکاری ش را بپردازند.
دولت
و آموزش و پرورش خود نقش اصلی در شکاف طبقاتی و جداسازی در بین کودکان ایفا می
کند. مدارس با عناوین مختلف شهریه ثبت نام، هزینه های کمک آموزشی، بازسازی و
تعمیرات مدارس و .... که در همه جای دنیا وظیفه ی دولت هاست تا این
خدمات اجتماعی را بصورت رایگان در اختیار همه ی کودکان و شهروندان قرار دهند، دولت
به راحتی از آن شانه خالی می کند و پرداخت هزینه های سنگین را به دوش خانواده ها
می گذارند. کودکان خانواده های ثروتمند مشخص است در مدارس غیرانتفاعی، خصوصی
و ... تحصیل می کنند و آنهایی که کمی دستشان به دهنشان می رسد در مدارس دولتی درس
می خوانند. اینجا تنها کودکان خانواده ی کارگری هستند که با کوهی از مشکلات مالی
روبروهستند و حتی نمی تواند شکم شان را سیر کنند. طبیعی ست که کودکان که ضعیف ترین
قربانیان فقرو اولین و دسترس ترین و ظاهرا غیرضروری ترین چیزی که به نظر می رسد
محروم شدنشان از درس و مدرسه است. کودکانی که از فردای محرومیت از مدرسه بجای
عنوان دانش آموز نام کودکان کار و خیابان را می گیرند و در خیابان ها رها می شود و
دیگر نان آور خانواده هستند و باید از صبح تا شب در خیابان ها تن به هر کاری
بدهد تا پولی برای مخارج زندگی بدست آورند.
براساس
مطالعاتی در شهر تهران و به گفته ی غفاری معاون اجتماعی بهزیستی، ۲۱ درصد از این کودکان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته
اند. که حداقل سن دختران 5 و پسران 7 سال است.
مینو
محرز، رئیس تحقیقات ایدز طبق مطالعات یک هزار کودک کار درتهران، میزان شیوع
ایدز در کودکان کار و خیابان را از سنین 10 تا 18 سال اعلام کرده که از طریق رابطه
ی جنسی بوده است.
کودکانی
که هر روز در خیابان هایی ناامن، خشونت آمیز با خطر ابتلا به انواع بیماری ها و
خصوصا ایدز و تجاوز جنسی بدلیل فقر به مرگ تدریجی محکوم اند، نه دلی را به درد می
آورد و نه صدای اعتراضی را بلند می کند. کودکانی که حضورشان آنقدر عادی شده که هیچ
کس از دولت حساب پس نمی گیرد و نظام سرمایه داری را مورد مواخذه قرار نمی
دهد. این وضعیت در نظام سرمایه داری مستبد رژیم اسلامی تغییر نخواهد کرد مگر
با مبارزه و خواست و مطالبات کارگران و مردم آزادی خواه و با به زیر کشیدن
رژیم ممکن است. وقتی کودکان در رفاه و آسایش و تحصیل رایگان برخوردار خواهد
شد که ثروت جامعه بدست کارگران که تولید کنندگان و صاحبان اصلی
ثروت جامعه هستند قرار گیرد.
شراره
رضائی
13
اکتبر 2015
ماهنامه رهائی زن سری سوم
شماره سی و نهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر