در
آستانه شروع سال تحصیلی، هفت معلم زندانی متأسفانه آزاد نشدند. محمدرضا
نیکنژاد، مهدی بهلولی، محمود بهشتی لنگرودی، اسماعیل عبدی، علی اکبر باغانی ورسول بداقی
معلم و فعال دیگر صنفی نیز که از شهریور ۱۳۸۸ در بازداشت به سر میبرد،
همچنان و علیرغم اتمام محکومیتش در ۱۳
مرداد امسال در زندان به سر میبرد.
خانم
علیزاده همسر بداقی در دیدار اعضای کانون صنفی معلمان با خانواده بداقی در روز دوشنبه
۲۳ شهریور
گفت که پرونده جدیدی برای همسرش گشوده شده و او هفته گذشته به همین دلیل در دادگاه
حاضر شده است.
به
جرم فعالیت در کانون صنفی معلمان، که کانون صنفی معلمان ایران تشکلی سندیکایی است که
در سال ۱۳۷۸
تاسیس شد.نشستهای سراسری این کانون همهساله تقریبا بدون مشکل
برگزار میشد اما در ۲۳
اسفند ۱۳۸۵
در حالی که یک سال و نیم از روی کار آمدن دولت احمدینژاد میگذشت،
تجمع اعتراضی کانون معلمان مقابل مجلس شورای اسلامی با دخالت نیروی انتظامی و افراد
لباس شخصی به خشونت کشیده شد و تعداد زیادی از معلمان بازداشت شدند.شش ماه پس از این
رویداد در شهریور ماه سال ۸۶
نشست شورای هماهنگی کانون صنفی معلمان در تهران با حمله نیروهای
امنیتی و ضرب و شتم معلمان روبرو شد. ۴۰
معلم در آن روز دستگیر و زندانی شدند. از تهران محمود بهشتی
لنگرودی، عباس معارفی زنجانی، علی اکبر باغانی و اسماعیل عبدی در میان دستگیر شدگان
بودند.از آن زمان به بعد، اعضای این کانون همواره مورد تعقیب و آزار قرار گرفته و بازداشت
و زندانی شدهاند
با
وجود این وعدهها و در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید، همچنان هفت معلم در زندان هستند؛
یکی از آنها بیش از یک ماه است که محکومیتش تمام شده (رسول بداقی)، دو نفر دیگر برای
اجرای حکمی به زندان برده شدند که پنج سال از صدور آن میگذرد (علیرضا هاشمی و علی
اکبر باغانی)، یک نفر حکم ۱۰
سال حبس داشته که به مدت پنج سال به تعلیق درآمده بود (اسماعیل
عبدی) و برای سه نفر دیگر هنوز دادگاهی تشکیل نشده و مشخص نیست به چه جرمی در زندان
هستند.
و
اما وظیفهٔ ملت ما چیست؟
چند
وقت پیش یک مطلب جالب خوندم که به زبان ساده و جالب نشان میده همیشه کار گروهی تأثیرگذارهست. یک پژوهشگر انسان شناس در آفریقا، به تعدادی از بچه
های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد. او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت
هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده میشود. هنگامی که فرمان دویدن
داده شد، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به
دور آن سبد میوه نشستند.
وقتی
پژوهشگر علت این رفتار آنها را پرسید و گفت درحالی که یک نفر از شما میتوانست به تنهایی همه ی میوه ها را برنده شود چرا از هم جلو نزدید؟ آنها
گفتند: "اوبونتو"
به این معنا که "چگونه یکی
از ما میتونه خوشحال باشه در حالیکه دیگران ناراحتند؟!"
"اوبونتو"
در فرهنگ "ژوسا" یعنی "من هستم، چون ما هستیم"
حال
معلمان ناراحتنند و باید بگیم "اوبونتو" در فرهنگ "ژوسا" یعنی
"من هستم، چون ما هستیم". خوب درمقابل حکومتی که دیکتاتور بودنش برای همگان محرض می باشد با
نامه نگاری و وعدهای تو خالی نباید بسنده کرداین حکومت ،حکومت درندهٔ قرون وسطایی هست
که فقط ضد افراد آگاه به حق خود می باشدو می داند قشر معلم می تواند مردم ایران را
آگاه کنن و قدرت تغییرفکری نسل آینده را دارن واین تنها حرکتی
هست
که آخوندیسم از آن واهمه داردو سریعأ مورد سرکوب قرار میدهد.درحکومتهای دیکتاتوری علاوه
برچپاول ،غارت وغیره ، هر کسی شفافیت سازی
کند محکوم هست در پایان فقط حرکت عمومی و مشترک نتیجه بخش می باشد تا اینان بر اریکهٔ قدرت هستند جنایت
و بی عدالتی بر ایران و ایرانی حاکم هست.همبستگی کل ملت ایران لازم هست برای آزادی
و آزادگی و به امید روزی که هیچ زندانهٔ عیقدتی وسیاسی و..... درایران حتئ دنیانباشد
وبه امید آزادی ودموکراسی در ایران و کل دنیا برقرار باشد.
سحر
باباسلجی
ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و نهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر