در روزهاى گذشته خبرى از داخل ايران منتشر شد مبنى بر اينكه بخيه هاى صورت يك كودك ٤ساله بدليل عدم توان پرداخت هزينه بيمارستان توسط والدين با دستور پزشك كشيده شده و بيمار خردسال با زخم باز از بيمارستان مرخص شده است ، با اينكه فقر موجود در جامعه ايرانى بويژه در طبقه ضعيف تقريباً همه گير شده و سرمايه هاى ملى نظير نفت بجاى تامين هزينه هاى اوليه مثل درمان رايگان براى شهروندان ايرانى خرج جنگ سوريه و عراق ويمن و.... واهداف تبليغاتى رژيم مذهبى ايران ميشود . موضوع مشكلات زياد اقتصادى خود عامل هزاران بدبختى و مصيبت براى طبقه فقير جامعه هست در اين نيز شكى نيست كه خود جاى هزاران ساعت بحث و مجادله را مى طلبد . من اين اتفاق پيش امده براى كودك صورت شكافته را مى خواهم از منظرى ديگر با هم ببينيم ، از ديدگاه پزشكى و سوگند نامه سقراط وحقوق بشر و پزشكان بدون مرز نگاه كنيم ، حس دردى كه اين كودك براى درمان وبخيه شدن ميكشد كه تا اينجا طبيعى هست كه بايد صورت شكافته شده دوخته شود اما وقتى بخيه زدن تمام ميشود و پزشك مسئول ميفهمد كه والدين كودك عاجز هستند از پرداخت ١٥٠هزار تومان هزينه درمان و در كمال ناباورى و بدونه در نظر گرفتن انسانيت و مسئوليتى پزشكى خود دستور كشيدن بخيه ها را ميدهد كه وقتى از اينجا ماجرا به دردى كه اين كودك معصوم و فقير ميكشد دل هر انسانى به درد ميايد و من با خود انديشيدم و سؤالى هائي در ذهنم إيجاد شد كه :
ايا اين پزشك اگر به پول فكر نميكرد و از نظر اخلاق حرفه اى درمان بيمار را مدنظر قرار ميداد كه بويژه بيمار يك خردسال هست چه اتفاقى در يك بيمارستان دولتى برايش ميافتاد ؟
ايا كسى كه ميتواند درد را جاگزين درمان ميكند براى پول طبابت نميكند بلكه تجارت ميكند خودش يك مدل داعش زاده شده در حكومت جمهورى اسلامى نيست ؟
بدونه شك اين شخص تحت تعليم حاكمان مستبد و دزد ايران بوده كه جان مردم از كوچك وبزرگ براى هيچكدام از أفراد حكومتى از رهبر يك دست گرفته تا نوچه هايش اهمييتى ندارد .
و اما !
مردم چرا اين همه ظلم و ستم كه يك از هزاران رسانه اى ميشود برايشان مهم نيست كه بيدار شوند و با إيجاد كمپين هاى مبارزاتى بر دهان اين حاكمان ديكتاتور و فاسد بكوبند و با پيروزى به همه حقوق قانونى و مدنى خود برسند .
به اميد بيدارى ورهائى و نابودى ديكتاتور دينى تهران
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و دوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر