مرضیه
آدمی عضو سازمان رهایی زن و مدافع حقوق زنان و حقوق بشر
همهی ما زنان زخم خشونت
را تجربه کردهایم. از همان لحظه که خود را
در خانه، مدرسه و جامعه بهعنوان جنس دوم شناختهایم و زن شدهایم، پای خشونت به
زندگی ما باز شده است.خشونتی روزمره که طبیعی
جلوه میکند و همیشه توجیهی فرهنگی، سنتی، روانشناسانه، بیولوژیک، قانونی و مذهبی
داشته است. حتی خود ما که آماج مستقیم خشونتایم به آن عادت
کردهایم.خشونت فقط آن عملی نیست که به جسم آسیب برساند و
زندگی را به خطر بیندازد. خشونت بر زنان تنها به
تجاوز جنسی، کتک خوردن توسط مردان خانواده، معلول شدن کودکانِ«نوعروس» در حجله یا مثله شدن
دختران زیر تیغ «ختنه» محدود نمیشود؛ فقط به
باتوم یا گلوله، مشت یا کمربند، اسید یا آتش خلاصه نمیشود؛ بیاعتنایی، زخمزبان،
توهین و تحقیر، به هیچ شمرده شدن و خطخطی کردن روان هم خشونت است. حتی اینکه بدن خود را به تیغ جراحی بسپاریم تا با معیارهای زیبایی
جامعهی پدر/مردسالار همرنگ شویم هم
شکلی از خشونت بر زنان است.
خشونت بر زنان پدیدهی
جدیدی نیست، اما گسترش بیسابقه و ابعاد هر دم فزایندهی آن درعرصهی اقتصادی،
سیاسی و اجتماعی در جهان مردسالار حاکم به پدیدهی هولناکی بدل شده است. در نتیجهی جهانی شدن سرمایه و مافوق استثمار برای کسب سود، فقر در
جهان زنانه شده است. زنجیرهی جهانی خشونت،
بیش از 3 میلیارد زن را در
چهارگوشهی جهان در کنار یکدیگر قرار داده است.
در کشورهای «مدرنِ» سرمایهداری، اشکال خشونت
بر زنان همچون تنفروشی، تجاوز، قتلِ زنان توسط شریکِ زندگی یا دوستپسر فعلی یا
سابق و...،
تحقیر و توهین، ضرب و شتم و خشونت خانگی، پورنوگرافی، «صنعتِ» سکس، آزار و اذیت جنسیتی
در محیط کار و... بهطور غیرقابلتصوری رشد
کرده است. برای سیستم سرمایهداری - امپریالیستیِ پدر/مردسالار حفظ و تداوم خشونت بر زنان در سراسر جهان و نهادینه کردنِ
فرهنگ زنستیز در خدمت به کسب حداکثر سود، از اهمیت حیاتی برخوردار است.
امروزه افغانستان، عراق و
کل خاورمیانه درنتیجهی حملات و تجاوزات امپریالیستهای مردسالار ازیکطرف و از
طرف دیگر با رشد بنیادگراییِ اسلامی و انواع و اقسام رژیمهای بنیادگرا و ضدِ زن،
به اسارتگاه زنان و جولانگاه مردان تبدیلشده است.
در ایران اگرچه خشونت
علیه زنان قدمتی طولانی دارد، اما نزدیک به چهار دهه است که رژیم بنیادگرای جمهوری
اسلامی با شلاقِ دین و زنجیرِ سنت و زندانِ حجاب، با گشت ارشاد و جوخهی اعدام و
حکم سنگسار، خشونتی بهمراتب وحشیانهتر و گستردهتر برای کنترل زنان و بدنشان
اعمال کرده است. حجابِ اجباری در جمهوری
اسلامی، اعلام رسمی نابرابری جنسیتی و نماد فرودستی و تبعیت زن از مرد تحتِ نظام
اسلامی است. قوانین خشونت زا و مجازاتهای قرون وسطایی اسلامی
اعلام رسمیت یافتن سرکوب و تبعیض و خشونت بر زنان و پرچم ایدئولوژیکِ نظام اسلامی
است که بر بدن زنان به اهتزاز در آمده است.
اگر در مدرسه و دانشگاه،
کوچه و خیابان، محل کار و... نیروهای سرکوبگر این رژیم
زنان را کنترل میکنند، در خانه همسر، پدر، برادر و فرزندِ پسر این کنترل را به
عهده میگیرند. اگر زنان به خاطر تبعیت
نکردن و گردن نگذاشتن به قوانین و کُدهای «حجاب اسلامی» در بازداشتگاههای جمهوری
اسلامی به سر میبرند، در خانه مردانی از خانواده نقش حاکم شرع را بر عهده میگیرند. اگر این رژیم زنان را به جرم عشق ورزیدن سنگسار میکند، در خانه
مردانی هستند که برای حفظ «آبرو»، «غیرت» و «ناموس» حکم قتل آنان را صادر میکنند. اگر زنان در جامعه از کنترل و آزار مأمورین مواجببگیرِ این نظام میگریزند،
در اماکنِ عمومی از آزار جنسیتی روزمرهی بسیاری از مردان، در هراسند. اگر اسیدپاشان برای کنترل زنان و بدنشان به «زنانِ بدحجاب» یورش میبرند و بر صورت و
بدنشان برای همهی عمر مُهرِ این خشونت وحشیانه را حک میکنند، در خانه خشونتِ
تحملناپذیرِ مردانی از خانواده زنان را وادار به خودسوزی میکند، اگر و اگر و ...
این همبستگی در بکار بردِ
خشونت بر زنان که بین دستگاه دولتی ضد زن جمهوری اسلامی و مردان پوشیده در عقاید و
ارزشهای زنستیز برقرارشده است، سه حلقهی اصلی زنجیرِ بههمپیوستهی خشونتِ دولتی،
اجتماعی و خانگی علیه زنان در ایران را شکل داده است. حلقهی اصلی این زنجیر،
خشونت دولتی است که با اشاعهی فرهنگِ پدر/مردسالارانه، آدابورسوم
عقبافتاده، ایدئولوژیِ ضد زن در جامعه و مجموعهای از قوانین و سیاستهای زنستیز
شرایط را برای تشدید انواع و اقسام خشونتهای اجتماعی و خانگی علیه زنان فراهم
کرده است.
از زمان به روی کار آمدن
رژیم زنستیز جمهوری اسلامی، زنان نیز متقابلاً به اشکال گوناگون علیه خشونتهای
گسترده در زندانها زیر شکنجههای وحشیانه، در مخالفت باحجاب اجباری، در برابر
تبعیضِ جنسیتی در مدارس و دانشگاه، در دادگاههای طلاق و حضانت و... فردی یا جمعی، با افتوخیز، به مقاومت و مبارزهی خود ادامه دادهاند.
خشونت بر جسم و روان هر
زن، فریادی است بلند و فراخوانی است برای مبارزه گسترده مبنی بر اینکه دیگر تحمل
این حجم از خشونت ممکن نیست. دیگر مبارزات و مقاومتِ
پراکنده و جدا از همِ زنان جوابگو نیست؛ و ضرورتِ یک مبارزهی متحد و گسترده بیش
از هر زمان در مقابلمان سر بلند کرده است.
گسترش و تشدید خشونت در
همهی عرصههای زندگیِ زنان در ایران ضرورت مبارزهای متحد و کارزاری گسترده را در
برابر ما قرار داده است. باشد تا این کارزارِ ضد
خشونت بر زنان در به هم پیوستن جویبارهای مبارزاتی و تبدیل آن به رودی خروشانی جهت
سرنگونیِ انقلابی رژیم زنستیز جمهوری اسلامی گامهای مؤثری بردارد. برپایی و ادامهیابی چنین کارزاری میتواند سنگرِ مبارزاتیِ همسرنوشتانمان
را علیه خشونت بر زنان در سراسر جهان تقویت کند. کارزاری که بتواند در
خدمت به یک مبارزهی مستمر و هدفمند برای محوفرودستیمان و در راستای ساختن جهانی که در آن همهی زنان و کل بشریت از
ستم و استثمار رها باشند، قرار گیرد.
این کارزار متعلق است به:
هر زنی که از خشونت در
رنج است
هر زنی که برای آزادی
پوشش مبارزه میکند
هر زنی که علیه سنگسار
مبارزه میکند
هر زنی که برای جدایی دین
از دولت مبارزه میکند
هر زنی که برای پایان
بخشیدن به آزار و اذیت، توهین و تحقیر و ضرب و شتم زنان مبارزه میکند
هر زنی که علیه سنت، عرف
و قانون واپسگرای ازدواج اجباری، ازدواجِ کودکان و ... مبارزه میکند
هر زنی که علیه فحشای
اسلامی «صیغه» مبارزه میکند
هر زنی که علیه قتل «ناموسی» مبارزه میکند
هر زنی که علیه استثمار
زنان چه در محیط کار و چه در خانه مبارزه میکند
هر زنی که علیه اذیت و
آزار و پیگرد همجنسگرایان مبارزه میکند
هر زنی که برای آزادی
کنترل بدن زنان، آزادی سقطجنین و ... مبارزه میکند
هر زنی که علیه کلیهی
قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان مبارزه میکند
هر زنی که برای دنیایی
مبارزه میکند که در آن هیچ زنی مجبور به فروش تنش نباشد
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاه و یکم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر