روز
جهانی زن، تو زنی، تو را چه به اين كارها، تو میبايست حالا ازدواج كرده و در خانه
به فكر همسر و فرزندانت میبودی، میبايست تنت بوی قرمهسبزی و دستانت بوی پودر
بچه مي داد و در مغزت فكری جز خوشبختی و رضايت خاطر همسر و فرزندنت نمیبودی،
حرفهای تكراری و مرد سالارانه كه در طول ٢٨سال زندگیام سعی در تلقين آن داشتند و
حالا در اين ٢سال و نيم كه گرفتار بازداشت و دادگاه و زندان شدهام بيشتر از هر
زمان ديگر از انواع و اقسام انسانها در جايگاه های مختلف اين تفكر توهين آميز را
شنيدهام. به روز جهانی زن فكر میکنم، به جهانی كه در آن در اغلب كشورها غیر از
ايران و چند كشور ديگر زنان از جايگاه خاصی برخوردار يا حداقل در قوانين از حق و
حقوقی يكسان و برابر با مردان بهرهمند هستند. سال هايی طولانی از قرنها پيش زنان
برای رسيدن به برابری تلاش كردند هزينههای زياد و سنگين متحمل و سختیهای فراوانی
را از سر گذراندند تا به آن چه كه بايد يعنی انسانيت و برابری زن و مرد برسند. به
جهانی فكر میکنم كه اكنون در همين قرن و در همين برهه از زمان اگر قانونی تبعيضآميز
يا زن ستيز در كشورشان مطرح و تصويب شود به پا میخیزند و در برابر آن می ايستند
كه در اين مبارزات هم زنان خانه دار حضور دارند و هم زمانی در جايگاه های پر
اهميت، نمونه اخيرش جنبشی زنانه در لهستان است كه زنان و حتی بعضاً مردان با
پافشاری و اعتراض توانستند به قانونی ضد زن نه بگويند. به ايرانمان فكر میکنم، به
اين كه ما در كجای جهان ايستادهايم، زنان كشورم چه پيشرفتی در اين راه كسب كردهاند؟!
٣٨سال پيش در حين انقلاب هرگز گمان نمیکردند به سيستمی رای خواهند داد كه زن
ستيزترين سياست را در پيش بگيرد، يك سال پس از انقلاب با پونس مقنعه و روسری بر سر
زنان بكشد و آنها را به شيوههای مختلف از عرصههای عمومی و اجتماعی حذف كنند و
تبعیض آميزترين قوانين را عليه زنان تصويب و يا فتواهای مذهبی صادر كنند كه اولين
آن حضور با پوشش اسلامی در اماكن عمومی و آخرين آن حرام بودن دوچرخه سواری برای
زنان است! به زنان كشورم فكر میکنم كه در طی ساليان هر چند آهسته و آرام اما به
شيوههای مختلف در جنگ با تبعيض و نابرابری و زنستيزی هستند، يا شايد اميدمان به
زنانیست كه به نمايندگی از آنها به مجلس راه پيدا كردند، اما چه سود كه آنها نيز
نظرشان به اين است كه زن بايد در خانه باشد و نه برای مثال در ورزشگاه! شايد هم
اميدشان به روشنفكران و فعالان زن باشد كه برخی از آنها كه خود را فعال
"حقوق زنان" يا "فمنيسم" مینامند و از شهرت و رسانه
برخوردارند بيشتر از اينكه فعال حقوق زنان باشند فعال حقوق حكومتی هستند كه قوانين
زن ستيزانه تصويب میكنند برای مثال ترجيح میدهند زنان كشورهای ديگر تن به حجاب
اجباری در ايران بدهند و در مسابقات ورزشی يا جلسات ديپلماسی و سياسی شركت كنند تا
مبادا حكومت ايران اسلامی تحريم و منافعشان به خطر افتد! برخی از روشنفكران هم كه
سكوت اختيار كرده و در رابطه با هر مسئلهای غير از زنان مشغولند! اما با اين حال
شاهديم كه با وجود فضای خفقان و كاملاً امنيتی كه عاليجنابان و حاكمان ايجاد كردهاند،
زنان ايرانی، زنان كاملاً عادی و نه لزوماً فعال پا به عرصه اعتراض گذاشته و برای
مثال وقتی "آيت الهی" فتوا صادر میکند كه دوچرخهسواری برای زنان حرام
است، از حداقل امكانات استفاده و عكسها و فيلمهای خود كه در حال دوچرخهسواری
هستند منتشر میکنند تا به اين طريق به يك زن ستيز نه بگويند! به اين مسائل كه فكر
میکنم به زنان تحريم شده سرزمينم افتخار میکنم كه شايد كمی طولانی با روندی
آهسته اما مسلماً پيروزی از آن ماست و روزی دست در دست هم به تمامی قوانين و سنن و
تفكران زن ستيزانه نه خواهيم گفت و به برابری با مردان دست خواهيم يافت. اين روز
برای من يادآور ايستادگیهای زنان بسياريست، زنانی به بهانههای مختلف كشته و
زندانی و اعدام شدند زنانی كه محو شدنی نيستند و به هر طريقی برای عقايدشان مبارزه
میكنند زنانی همچون "زينب جلاليان" اين روز را به او تبريك میگویم،
زنی كه زنانه ايستاده و بهترين سالهای جوانی را با شكنجه پشت ميلههای زندان سپری
میکند به اميد روزی كه انسانيت و آزادی بر ايران حاكم باشد زنی كه در انتظار ديدن
اين روز زنده است اما چشمانش هر روز كم سوتر میشود.به اميد آزادی او
آتنا دائمی
بند زنان
زندان اوين
٩٥/١٢/١٨
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره پنجاه و چهارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر