۱۴۰۰ تیر ۹, چهارشنبه

تراژدی خودسوزی

سحر بابا سلجی استکهلم 

اخیرا طبق شنیده ها در رسانه یک جوان کرد اهل بوکان در اربیل واقع در کردستان عراق دست به خودسوزی زد و جانش را از دست داد طی سالهای نه چندان دور ما همواره از این قبیل اخبار تلخ و دردناک در رابطه با پروسه سخت و طاقت فرسای پناهندگی که اینگونه افراد پناهجو در مقابل بی توجهی سازمان های پناهندگی un دست به خودکشی میزنند،


شنیده ایم حقیقتا در این دنیای سراسر ظلم و بیعدالتی چرا باید ما شاهد شنیدن چنین اخبار تلخ و تکان دهنده ای باشیم که دست اندر کاران کمیساریا پناهندگی در اقلیم کردستان در اربیل در مورد بهزاد محمودی نه تنها طی چهار سال به پرونده پناهجویی او رسیدگی نکرده اند و وضعیت راکد و بلا تکلیف داشته بلکه در زمان وقوع حادثه اطرافیان و خبر نگاران با وقاحت و بیشرمی تنها نظاره گر این اتفاق بوده تا او را سرتیتر خبرهای مهم خود در نظر داشته باشند و چه بسا با اقدام به موقع و ممانعت از آن اتفاق هولناک میتوانستند، به موقع جلو خود سوزی ایشان را بگیرند که باعث رویداد چنین حادثه‌ای وحشتناکی نشود.

افسوس و صد افسوس چه در کشور یونان و ترکیه نیز بسیاری از پناهجویان پشت در های بسته مانده‌اند به سودای رسیدن به کشوری امن با بسیاری از مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند.

وحال پس از این اتفاق ناگوار بسیاری از مردم اربیل در مقابل دفتر سازمان ملل دست به تحصن و حرکت اعتراضی زده اند که باید گفت فقط نوش دارو پس از مرگ سهراب است و بس،.

کوتاه سخن اینکه در برابر اینهمه ظلم و بیعدالتی باید ایستاد که اتفاقاتی این چنین تلخ دوباره تکرار نشود، مسؤل ومسبب این حادثه فقط جمهوری خونخوار اسلامی است که کماکان با تدوام جنایتهای خود ظلم و اینچنین نا امنی را برای بسیاری از پناهجویان بلاتکلیف و سرگردان به ارمغان گذاشته است. که با دستگیری و زندان مردم کردستان زندگی آنان را نا امن و پر مخاطره کرده است.


ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و شش

۱۴۰۰ خرداد ۱۶, یکشنبه

به مناسبت روز جهانی بهداشت قاعدگی


سحر صامت؛

 گزارشگر تلویزیون رهایی زن

 

قرن هاست که زنان با مشکلات زیادی در دوران قاعدگی در خانه، مکتب و محیط کار روبرو اند. در بعضی از کشورها مساله مطرح شدن قاعدگی از لحاظ فرهنگی با چالش کمتر روبرو میشود اما در اکثر کشور ها دختران آگاهی و توانایی بیان این موضوع را ندارند. هنوز هم مطرح شدن پریود از سوی تعداد اندکی  دختران جوان حتی در کشورهای غربی هم دشوار است. به همین دلیل


۲۸ ام ماه می در  سال ۲۰۱۴ به روز جهانی بهداشت قاعدگی نام گذاری شد.

 در کشوری مانند افغانستان، با وجود دنبال کردن فرهنگ و سنن بسیار قدیمی و جامعه ی مردسالار، سخن گفتن از خونریزی ماهیانه ی زنان در میان اعضای خانواده، به خصوص با جنس مخالف مانند پدر و یا برادر کاریست بسیار دشوار و موجب خجل زدگی آن خانواده محسوب می شود.

اما در این میان تعدادی از فعالین حقوق زنان در افغانستان به مباسبت روز جهانی بهداشت قاعدگی کارزاری به نام قاعدگی تابو نیست را برگزار کردند.

آنها با حضورشان در مکاتب دخترانه و پسرانه و معرفی پد های بهداشتی و سایر وسایلی که مربوط به بهداشت در دوران قاعدگی می شود به شاگردان اطلاع رسانی میکنند و به آنها می آموزند که حرف زدن در زمینه پریود دختران و زنان بی شرمی تلقی نمی شود.

از شکریه مشعل یک تن از اشتراک کنندگان این کارزاراز شهر هرات، پرسیدم چه چیزی موجب شد تا او به این کارزار بپیوندد؟

اولین بار که متوجه اوج مشکلات دختران و کتمان نمودن پریود شدم زمانی بود که دانشجو بودم. وقتی در دانشگاه مجبور بودم ساعت های متوالی روی چوکی های ( صندلی ) سفت و آهنین بشینم و در رمضان هم حتی آب ننوشم. وقتی پریود می شدیم با جنجال های زیادی در دانشگاه، نوار بهداشتی پیدا میکردیم یا مجبور بودم غیر حاضر شویم و به خانه برگردیم. این مساله سالها گذشت و همه دختران دانشجو این موضوع را به همین منوال طی میکردند. بعد مدت ها شروع به نوشتن مقالات زیادی در مورد تابو بودن پریود، شرم از پریود، تغذیه مناسب دراین دوران، مشکلات دختران در ماه رمضان نمودم و به همین منوال در فیسبوک هم  مطالبی می نوشتم. گاهی کلیپ یا عکس میگذاشتم که با عکس العمل های بسیارعجیبی روبرو میشدم. چند ماه پیش وقتی از برادرم خواستم برای من به خانه نوار بهداشتی بیاورد اون یک پلاستیکی که نوار بهداشتی در آن گذاشته بود با چند ورق سفید به دستم داد.(البته باید بگویم نوار بهداشتی مورد نیاز دختران را در فامیل عموما اطفال خورد سن فامیل به عهده دارند) بعد گفت که دکاندار پلاستیک سیاه نداشته و بعد ورق سفید را همرایش گذاشته است که دیده نشود اینجا بود که تلنگر بزرگی به من وارد شد.

 با جمعی از بانوان که در مورد زنان ومشکلات شان دغدغه داریم یکجا و هماهنگ شروع کردیم تا با استفاده از فرصت در آستانه روز جهانی پریود فعالیت های مان را آغاز نماییم. این کاملا یک حرکت خودجوش و تیمی بوده است. اعضای این تیم با یک هدف واحد قلم میزنند و مبارزه میکنند.

هدف از برگزاری این کارزار چیست؟

ما جدا از هر مسئلهای خاصی فقط خواهان تغییر ذهنیت ها، از بین بردن تابوی پریود، شرم ندانستن تنانگی زنان، حل مشکلات سلامتی دختران، آگاهی دختران در مکاتب و موارد مهم دیگر که میتواند نقش بزرگی را در بالا بردن معلومات زنان و مردان، خصوصا دختران جوان ایفا کند، هستیم،  همواره در این زمینه باهم متحدانه فعالیت خواهیم کرد.

به نظر شما چقدر مسایل سیاسی مانند جنگ، مسایل اقتصادی، اجتماعی  و مذهبی روی آگاهی دهی برای چنین مسایلی مانند پریود شدن یا همان قاعدگی تاثیرگذار است؟ 

موضوع زنان و حقوق شان در افغانستان یکی از موضوعات بسیار حساس و در عین زمان درخور توجه و دقت است. موارد مربوط به زنان از آغاز تا انجام قرن بیستم در افغانستان با فراز و نشیب های جدی روبرو شده و هر وقت تحولی در زمینه به میان آمده است، جامعه مرد سالار و عنعنه گرای کشور با رفتاری محافظه کار جلو آن را گرفته اند با تعبیر و تفسیر های دینی ذهنیت های دیگر مردم را تحریک کرده اند. نصف نفوس کشور همیشه به حاشیه کشانده شده است. بدون شک که تحولات سیاسی در کشور اصل عمده و کلید عمومی رویدادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بشری محسوب می شوند. و مردم توقع دارند که همواره مسائل زنان غیر مهم و غیر ضروری پنداشته شده و در مورد مسائل داغ که همان جنجال های عالم سیاست است بحث صورت گیرد. و البته همیشه حرکت های این چنینی در این برهه ای از  زمان، فعالیتی غیر مناسب به نظر میرسد.

 

از لاله عثمانی یک تن از اشتررک کنندگان این کارزار، در مورد نقش دولت در زمینه اطلاع رسانی پرسیدم.

لاله که خود قرار بود کمپینی را راه اندازی کند و توسط این کمپین پد های بهداشتی را در اختیار دختران و زنان قرار دهد و آنها را نور بهداشتی آشنا کند و تابو شکنی کند. او حال به جمع برگزار کنندگان کارزار قاعدگی تابو نیست پیوسته است.

عثمانی؛ با توجه به کمک هایی که از سوی جهانیان برای رشد فرهنگ و ایجاد یک جامعه ی نسبتا برابر به دولت افغانستان ، ما شاهد پیشرفت چشمگیری در طول این ۲۰ سال نیستیم. وقتی ما از قاعدگی زن صحبت میکنیم با موجی از نظریات منفی از سوی مردم جامعه خود روبرو می شویم. لاله میگوید مشکل ما تنها مقابله با افکار مردان نیست بله تعدادی از زنان نیز ما را مورد امواج ناسزا های خود قرار داده اند. به گفته ی لاله، تاکنون زنان در آن منطقه نتوانسته اند با بدن خود آشتی کنند و خود آن را بشناسند. پس نتیجه میگیریم که دولتمردان و حتی زنانی که جایگاهی در این دولت گرفتند هیچ برنامه مفیدی در این راستا ارایه نکرده اند.

 

از لاله در مورد توجه وزارت تعلیم و تربیه در زمینه آگاهی رسانی پروسه قاعدگی توسط کتاب های درسی پرسیدم.

 لاله گفت، دقیقا قبل از تماس شما با مدیر یک مکتب تماس گرفتم و همین سوال را پرسیدم که آیا این وزارت چه برنامه تعلیمی در مورد قاعدگی زنان روی دست گرفته است؟. لاله در ادامه گفت طبق تحقیقاتمان متوجه شدیم که هیچ کدام معلومات علمی در دسترس شاگرادن نیست.

لاله که مسوول  آموزش زنان است می گوید، من روزانه ۴۰۰ زن را ملاقات میکنم تا آموزش های ابتدایی را به آنها ارایه دهم. همزمان  با چندین قابله و کسانی که این زمینه تخصص دارند تماس گرفتم و قرار است آنها نیز به صورت علمی به زنان آموزش مربوط به رعایت بهداشت در دوران قاعدگی را آموزش دهند. اما لاله سخنان خود را اینگونه ادامه می دهد؛ در طول تماس هایی که با داکتر و قابله ها داشتم متوجه شدم هیچ کدام آنها حاضر نیستند به صورت رایگان معلومات را در اختیار زنان قرار دهند. لاله به مورد دردناک تری اشاره کرد؛ حتی یک خانم که از سوی دولت هندوستان پروژه و بودجه دریافت کرده تا در این زمینه فعالیت داشته باشد، حاضر نیست به ما یاری برساند.

از شکریه پرسیدم،در طول این ۲۱ سال چقدر وزارت صحت عامه چقدر برای اطلاع رسانی از طریق مضامین و یا گونه های دیگر تلاش کرده است؟

متاسفانه هیچ تلاشی را در این زمینه ننموده است. همواره در مکاتب قسمت های مربوط به بیولوژیک بدن زنانه نادیده شده و یا خیلی به صورت پیش افتاده به خاطر شرم و حیا توضیح داده میشود.

صحت عامه کشور نقش عمده ای در این زمینه ایفا میکند که نظر به گزارش یونسیف متاسفانه فیصدی عظیمی از دختران بعد از پریود به خاطر نبود تشناب و اگاهی کامل از مکتب باز نگهداشته می شوند.


در قریه جات امراض گوناگونی به خاطر عدم بهداشت دوران قاعدگی در زنان ایجاد میشود.

لاله نیز میگوید؛ این وظیفه ی وزارت صحت عامه است که همیشه در این زمینه فعال باشد. یا حداقل یک یا دو هفته قبل از ۲۸ ام ماه می کمپین هایی را در این زمینه برگزار کند. به طور مثال خود داکتر به مکاتب،  مناطق دوردست و محروم می رفتند و در زمینه ی قاعدگی و بیماری هایی که ناشی از عدم رعایت بهداشت در دوران قاعدگی گریبان زنان می شود اطلاع رسانی کنند. وزارت صحت عامه اگر هم برنامه یی روی دست داشته بسیار سطحی و در مکاتب محدود بوده است.

لاله اظهار داشت: دولت باید نظارت بیشتری به وزارت خانه های صحت عامه و تعالیم و تربیه می داشت. به طور مثال از طریق نرم افزارها می توانستند اطلاعات مفیدی را در اختیار دخترانی که تازه قاعدگی را تجربه میکنند قرار دهد.

 

واکنش هموطنان در دنیای مجازی به سخن گفتن در مورد قاعدگی زنان چیست؟

شکریه می گوید؛ طبیعتا  هر حرکتی که آغاز شود به گونه ای کاملا عادی موافقان و مخالفین خود را دارد. این برنامه  آگاهی دهی هم طرفداران خود را داشته که در فضای مجازی به گونه بسیار گسترده بازتاب پیداکرد. اما متاسفانه در برابر خیلی از افراد که توقع میرفت به طورسالم نقدی بنویسد مورد فحاشی و رکیک گویی قرار گرفتیم و بیشتر مخاطبان مخالف را خود زنان تشکیل میدادند. او می گوید: افرادی که هنوز افکار شان در عصر حجر است در عصر امروز زندگی میکند و حاضر به بروز کردن افکار خود نیستند. چنین اشخاصی مشکلات سیاسی، نا امنی ها و مشکلات اقتصادی کشور را بهانه نموده و می گویند دغدغه اساسی زندگی آنها موضوعات دیگر است نه مساله ی مطرح  کردن زنان و مشکلات ناشی از فرایند قاعدگی. بعضی ها هم تهمت پروژه ای بودن را زدند که میگذاریم به حساب بی اعتمادی و فکر های که باور به رشد زنان مبارزه را به گونه ای خود جوش ندارد.

و همچنان موارد زیادی که گفته اند صحبت در این مورد شرم هست و خجالت اور و زنان نباید در این مورد عکس بگذارند و مسائل زنانگی خویش صحبت کنند.

اما در نتیجه حرکت ما هر روز قوی تر شده و بیشتر انرژی

پیدا میکنیم تا با تمام قوت علیه افکار پوچ و پوپنک زده مبارزه کنیم. اگاهی دهیم ما به تغییر باورمند هستیم.

 

خاطره آصفی متخصص زنان در این مصاحبه می گوید؛ عدم رعایت بهداشت در دوران قاعدگی مشکلات زیادی مانند عفونت در ناحیه رحم را به همراه دارد.  او می گوید تعداد زیادی از دختران و زنان با مشکلات عفونت رحم مواجه می شوند و دلیلش هم عدم اطلاعات کافی والدین برای آگاهی دهی دخترانشان در این زمینه، دسترسی به مواد بهداشتی به خاطر مشکلات اقتصادی و یا دشواری برای تهیه ی نور بهداشتی از لحاظ فرهنگی توسط دختران در جامعه مردسالار و سنتی ماست. در افغانستان اکثر دختران از پارچه های غیر استریل برای دوران قاعدگی استفاده میکنند که خود این پارچه ها منبع انواعی باکتری ها و منشع عفونت های رحم و مجرای ادراریست. آصفی می گوید حتی تعدادی از زنان که از نوار بهداشتی استفاده میکنند اطلاعات کافی را ندارند. به طور مثال هر نور بهداشتی به باید به صورت منظم تبدیل کنند تا با این کار مانع رشد باکتری ها در ناحیه ی واژن شوند. برای همین جامعه نیاز به اطلاع رسانی عمومی دارد. با وجود سنت های دیرینه مطرح کردن زن و بدن زنان در جامعه ما کاری دشوار است و نیاز به برنامه ریزی های دقیق سرمایه گذاری و پشتکار جدی دارد.

خاطره می گوید؛ ابتلا به عفونت پی ای دی می تواند پروسه بارداری را به چالش بکشاند. او میگوید همین عفونت هاست که می تواند زنان را به سرطان رحم و یا تخمدان مبتلا کند. به گفته ی خاطره به علت عدم اطلاعات کافی تعداد زیادی از دختران و زنان بدن خودرا به خوبی نمی شناسند و هر گونه علامتی را نادیده گرفته و به آسانی به دکتر مراجعه نمیکنند. به گفته آصفی آمار دقیقی از ابتلای دختران و زنان به بیماری های مربوط به رحم و تخمدان در دست نیست.

اکثر زنان سعی می کنند تا به درمان های خانگی مراجعه کنند و طبق اطلاعات بسیار قدیمی و غیر آکادمیک اندک آموزه را به نسل جدید آموزش دهند. به طور مثال اکثر مادران مانع استحمام  دختر خود در دوران قاعدگی می شوند که این خود که مافکوره ی غیر آکادمیک و حتی طبق معلومات پزشکی دختران و زنان باید در دوران قاعدگی استحمام و یا واژن خود را دست کم روزی یک الی دو ب

 

منیژه رامزی روانشناس و استاد دانشگاه در کابل چنین می گوید

در جوامع بشری والدین و معلمان مسول اند تا برای نوجوانان و جوانان در زمینه های حیات اجتماعی آگاهی های لازم را ارایه نمایند.

افغانستان کشوری است که مردم آن از مصایب ناگوار اجتماعی آسیب پذیراند.

روز جهانی بهداشت قاعدگی در افغانستان در حالی تجلیل میشود که هنوز همهایزنان از بهداشت قاعدگی آگاهی لازم را ندارند و حتا از مشکلات روانی ناشی از قاعدگی رنج میبرند.

زنان و مردان از نظر تفاوت های فردی ازهم متفاوت اند و تحت شرایط مختلف رفتار های متفاوتی از خود نشان میدهند.

بایدبدانیم همه ما، تحت تاثیر هورمون ها زندگی می کنیم، غم و شادی، هیجان و استرس های ما همه و همه تحت مدیریت هورمون های مختلفی قرار دارند که در بدن انسان ترشح می شوند. کوچکترین تغییر هورمونی آثار خود را در خلق و خوی انسان بر جای می گذارد، زنان همچنان در دورانقاعدگی، بارداری و یائسگی با نوسانات هورمونی مواجه هستند.

به دلیل اینکه  هورمونها تاثیر مستقیم بر مغز انسان میگذارند همه ای زنان نوسانات هورمونی را تجربه می کنند، اما تمام آنها خلق افسرده را تجربه نمیکنند. در نتیجه دلایلی در این زمینه تاثیرگذار هستند که میتواند اثر نوسانات هورمونی را تعدیل کنند و از افسردگی جدی جلو گیری نمایند.

 نوسانات هورمونی دورانقاعدگی، بارداری و یائسگی منجر بهافسردگیمیشوند، گفته میشود ۱۰ الی ۱۵ درصد زنان و دختران بالغ، روزهایی از ماه را به شدت با عصبانیت ، زودرنجی، پرخاشگری ویا افسردگی سپری میکنند. آنها در این ایام ممکن است حتی به خشونت فیزیکی و کلامی  روی بیاورند یا در مواقع حاد به خودکشی فکر کنند و افکار مخرب را در ذهن خود جا بدهند.

شاید اطرافیان آنها در این گونه مواقع، دچار نارضایتی های عمیق می شوند چون از شرایط پیش آمده ایآنها آگاهی لازم را ندارند آنها ممکن است از درِ تقابل با این زنان و دختران برآیند و سطح تنش را به شدت بالا ببرند حتا ممکن است از آنها دوری نمایند و یا به نصیحت کردن آنها بپردازند .

اما خوشبختانه این وضعیت چند روز بیشتر طول نمیکشد و این زنان و دختران دوباره به چرخه زندگی روزمره خود بر می گردند؛ مانند قبل خوش برخورد و اجتماعی می شوند و رفتارهای متعارف خود را از سر می گیرند.

اگر شما زن یا دختری در سن بلوغ هستید، خواهر یا دختری در سن بلوغ دارید یا مردی متأهل هستید این نکته علمی را بدانید که زنان در آستانه ای عادت ماهانه، دچار دگرگونی های روانی می شوند؛ اکثر آنها  این مرحله را به خوبی از سر می گذرانند ولی بعضی از آنها روزهای پرتنش و سراسر استرسی را میگذرانند که این مسأله نتیجه واکنش های شیمیایی در بدن زنان و دختراناست.

برای اینکه بتوانیم وضعیت را بهتر مدیریت کنیم و از تنش های بزرگ تر در حوزه خانواده و محیط کار جلو گیری گردد در گام نخست خانم ها تقویم دقیق عادت ماهانه ای خود را باید به یاد داشته باشند و بدانند که در روزهای نزدیک قاعدگی، ممکن است دچار تنش های متفاوتی شوند. بنابراین بهتر است در برنامه ریزی زندگی شان، مسائل حساس و استرس زا را به ایام دیگری واگذار کنند.

همچنین این موضوع را با نزدیکان خود شریک بسازند تا از سوء تفاهم های بعدی جلو گیری گردد.

خانم های عزیز به یاد بسپارند که درمان های خانگی همیشه کار ساز نیستند، خانم هایی که دچار تنش های روحی شدید در ایام نزدیک به قاعدگی می شوند، بدون این که فکر کنند  روانی و عصبی هستند، در اولین فرصت به یک داکتر متخصص زنان یا متخصص هورمون مراجعه نمایند.

زنان از نظر روانی در ایام قاعدگی به همراهی و همدلی بیشتری نیازدارند. مردان باید بدانند که برخی رفتارهای عصبی خواهر، دختر، مادر ویا همسرشان ناشی از تغییرات هورمونی و تنش در مدارهای مغزی شان است که به هیچ وجه عمدی نمی باشد.

بنابر این از مجادله و درگیری با  آنها خودداری گردد و اجازه دهند این ایام با آرامش سپری شود.

همه میدانیم که زنان یکی از گروه های حساس بهداشتی اند، سلامت جسمانی و روانی آنها سلامت خانواده و متعاقبا سلامت جامعه را تضمين می کند. زنان سالم میتوانند فرزندان سالم را به جامعه تقدیم نمایند و مادرانی خوبی برای فرزندان خود باشند. بهتر است از دریچه ای مهربانی با درک تفاوت های فردی به این پدیده ای طبعی نگاه شود.

زنان افغانستان به آگاهی دهی، حمایت برای بهداشت قاعدگی و سلامت روانی خود نیاز دارند. مادران باید برای دختران خود مسایلی مربوط به سلامت روانی و بهداشت قاعدگی را آموزش بدهند و معلمان مکاتب در تلاش تربیت دختران قوی و سالم باشند.

در نتیجه مباحث مربوط به سلامت روانی و بهداشت قاعدگی زنان در اولویت مباحث گوناگون جنسیتی زنان قرارگیرد. سلامت روانی زنان  قرن هاست که موضوع مورد تأمل و تفکر واقع شده است زنان نیمی از جمعیت هر جامعه ای بشری را تشکیل میدهند و در عین حال پرورش دهنده همه افراد جامعه هستند باید در محور توجه و حمایت قرار داشته باشند.


  ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و شش 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

طرح از: مریم رمضانی گیوی "رونیا"


 

 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و شش 

بمناسبت گرامیداشت 20 ژوئن روز جهانی پناهنده


 

نوری شریفی فعال حقوق بشر

 

اولین تعریفی که از واژه پناهنده در اسناد بین المللی شده است مربوط به کنوانسیون وضعیت پناهندگان در سال 1951 میباشد: « پناهنده کسی است که به دلایل نژاد، مذهب، ملیت یا عضویت در یک گروه خاص اجتماعی یا عقیده سیاسی، ترس موجهی از آزار دارد و در خارج از کشور اصلی خود بسر میبرد و بعلت ترس از آزار قادر یا مایل به برخورداری یا بازگشت به آن نیست.» پس


میتوان پناهنده را فردی دانست  شجاع و قوی که برای در امان ماندن  از درگیری یا آزار و شکنجه مجبور به فرار از کشور خود شده و برای رسیدن به مکانی که بتواند به حقوق اولیه خود برای زنده ماندن و زندگی کردن دست یابد ، اغلب مصائب زیادی را نیز تحمل کرده است. اجبار به ترک کشور یعنی ترک فرهنگ و زبان و نیاکان. یعنی ترک شهر و خیابان و کوچه، و ترک تمام خاطرات . بنا به گفته سازمان ملل متحد تا پایان سال 2019 دست کم 79 میلیون و 500 هزار نفر آواره در جهان وجود دارد. البته این آمار تنها شامل آن افرادی است که سازمان ملل متحد به هویت آنها دسترسی دارد وگرنه هزاران نفر در جهان، در حال  فرار از مرزها هستند که نه هویتی از آنها به ثبت رسیده و نه در خواست پناهندگیشان مورد قبول واقغ شده است. بسیاری از آنها هرساله در این راه جان خود را ازدست میدهند بدون آنکه کسی از سرنوشتشان مطلع شود. تعداد زیادی ازاین پناهجوها در دریا غرق میشوند. صدها نفر در کمپها در معرض خشونت و گرسنگی هستند. دهها نفر در مرزها بازداشت شده اند. خطر دیپورت شدن تعداد زیادی را تهدید میکند. بر تعداد این آمار هر روزه افزوده میشود، و در همه جا خطرات گوناگون او را تهدید میکند. پناهندگان ایرانی هم  از جمله کسانی هستند که بواسطه رژیم دیکتاتور و سرکوبگر دینی ، از سرزمین خود بیرون آمده اند و بدنبال امنیت و حقوق از دست رفته خود هستند. برخی هم بخاطر سابقه سیاسی که داشتند و فعالیتهای امروزی خود ، از تیررس جمهوری اسلامی ایران خارج شده اند. حکومتی که صرف مخالفت با سیاستهای نابخردانه مسؤلین نالایق نظام و ایدئولوژی سلطه گر و متحجراسلامی آن کافیست تا مجازاتی سنگین برای زندانیان سیاسی سابق و فعالین مدنی  اکنون تعیین کند. این انسانها برای فرار از مجازات ناعادلانه و در خطر افتادن جان خویش ناگزیر از فرار میشوند، فراری که حتی به قیمت هرگز ندیدن کشور و بستگان یا عزیزان خود تمام میشود. وجود آنها سرشار ازغم و درد و ترس و اضطراب است ، و  پس از مدتها آوارگی و بی پناهی خود را به سرزمینی میرسانند که گمان میکنند میتواند موطن آنها و مأمنی برایشان باشد ، اما گاهی اجحافها و نادیده گرفتن حقوق آنان دنیا را برایشان غیر قابل تحمل میکند. در برخی از نقاط جهان اول،  روی کار آمدن احزاب راستگرا و نژادپرست ، روزگار پناهجویان را بسیار سخت کرده است، بطوریکه گاهی شاهد هستیم که آنها در شرایط کاملا غیر انسانی نگهداری میشوند. این کشورها با وجود اینکه توافق کرده اند که سهم مشخصی از پناهندگان را بپذیرند اما چنین رفتارهای ضد بشری از جانب بعضی از دولتها ، نشان از این دارد که آنان از  مسؤلیت شانه خالی میکنند و اینچنین است که هرروزه آمار بی سرانجامان و آوارگان در جهان افزایش می یابد. هر یک نفر داستانی متفاوت از دیگری دارد اما آنچه در آن مشترک هستند اینست که آنها با چنگ و دندان کوله بار پراز درد و رنج بی خانمانی خود را برداشته و راهی سرنوشتی نامعلوم گشته اند. بار سنگین بی وطنی و ناامنی را همواره بر دوش کشیده اند. در این میان برخی در آغاز راهند، برخی در میانه راه هستند. برخی به پایان راه رسیده اند و گروهی دیگر هیچگاه به مقصد نرسیدند و جان و روح خود را ازدست داده اند.هر پناهنده روایت یک زندگیست که چشم اندازی برای آینده خود ندارد و تنها امید به اینکه به امنیتی خواهد رسید، او را در جنگی نابرابر زنده نگهداشته است. طبق ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر « هر انسانی حق دارد که محل اقامتش را خودش انتخاب کند و در هرکشوری اجازه ی تردد داشته باشد. اجازه دارد بین کشورها تردد کرده، کشور خودرا ترک کند و به آن بازگردد همچنین طبق ماده 14 اعلامیه حقوق بشر: « اگر کسی تحت شکنجه و آزار قرار بگیرد میتواند در جستجوی پناهگاهی باشد و بعنوان پناهنده وارد کشورهای دیگر

شود

مشکلات عدیده ای که آوارگان همه روزه در سرتاسر جهان با آن دست و پنجه نرم میکنند ، باعث شده است تا سازمانهای جهانی به خود بیایند و برای این معضل جهانی کری بیندیشند. این تعداد بیشمار از مردم دنیا نیازبه حمایت و ساماندهی و البته مقابله با ظلم متجاوز دارند. بواسطه به رسمیت شناختن حقوق پناهنده توسط مجامع بین المللی، البته میلیونها انسان مورد تعقیب حکام دیکتاتور و نیازمند به حمایت در گوشه آرامی برای ادامه زندگی با حفظ کرامت انسانی شان یافته اند.

به امید پایان آوارگی انسانهایی که تنها بدنبال کرامت انسانی خود میباشند و حقوق ذاتی و شهروندی خویش را مطالبه میکنند.



 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و شش 

    

جنبش “می تو”

بررسی یککیس

https://youtu.be/HXAlKkrDsVc

ثریا شهابی

 

مقدمه: متنی که میخوانید٬ متن پیاده شده مصاحبه تلویزیون رهایی زن با من است که در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۲۱ ٬  از این تلویزیون پخش شد٬ که توسط رفیق آزاد کریمی پیاده و ادیت اولیه نگارشی٬  و توسط من تدقیق و ادیت نهایی٬ شده است. در خاتمه در پاسخ به سوال و ملاحظات تعدادی از بینندگان٬ توضیحات و پاسخ های من را میخوانید. ثریا شهابی

مینو همتی (تلویزیون رهایی زن): ایکاش برای ورود به دنیای مجازی وراندن خر مراد، همچون رانندگی با اتوموبیل نیازمند مطالعه آئین نامه و کسب قبولی در تئوری و عمل، در شناخت و رعایت قوانین راهنمائی و رانندگی و کسب گواهی نامه می بودیم. خطرات ناشی از تصادمات در دنیای مجازی دست کمی از صوانح رانندگی نداشته اند. در هندوستان و آسیای شرقی شاهد هجوم گله وار تحریک شدگان دنیای مجازی به اقلیتها و زنان بودیم و در مدارس غرب هر از چند گاهی شاهد تهاجم گروهی به یک نوجوان هستیم که منجر به خودکشی یا افسردگی گردیده است. و اخیرا شاهد هجمه گروهی به محسن نامجو در دنیای مجازی بوده ایم. در این برنامه از ثریا شهابی صاحب نظر مارکسیست و مدافع حقوق زنان و کودکان دعوت کردیم که ماجرا را از منظری دیگر بررسی کنیم

.مینو همتی: ثریا شهابی؛ با سلام های بسیار گرم، به برنامه رهایی زن خوش آمدید!
ثریا شهابی: خیلی متشکر. من هم به شما و بینندگان برنامه سلام می کنم.

مینو همتی: اگر بخاطر داشته باشید وقتی که اولاف پالمه در استکهلم ترور شد و پلیس فرد مظنون را دستگیر کرد، در روزنامه ها مظنون را فرد ۳۳ ساله نامیدند و تا پایان دادگاه عموم مردم از هویت این فرد مطلع نشدند. همچنین در موارد دیگر هم مشاهده کرده ایم که به همین شکل بوده است که برای حفظ حرمت و آبروی افراد، نام متهم تا اثبات جرم و اعلام حکم فاش نمی شود. به هر حال اصل بر برائت است و تا اثبات جرم در دادگاه صالحه متهم بی گناه شناخته می شود. اما برگردیم در رابطه با جنبش"می تو" که یکسال است پاگرفته است. دوست داشتم قبل از پرداختن به کیس آقای نامجو بعنوان یکی از موارد متهم به تجاوز جنسی، کلا در مورد جایگاه جنبش "می تو" در دنیای مجازی و دنیای حقیقی و حقوقی توضیحاتی بدهید و در عین حال اینکه از شما بپرسم که چگونه است که محسن نامجو در همین دنیای مجازی، متهم، محکوم و مجازات می شود؟


ثریا شهابی: شما به مقدمه خیلی خوبی در مورد حقوق متهمین و مجرمین اشاره کردید. ولی اجازه بدهید همانطور که سوال کردید از خود جنبش "می تو" شروع کنم. جنبش "می تو" یک حرکتی بود در سطح یکی از بالاترین سوخت و سازهای فرهنگی جهان که بر کرسی ریاست فرهنگ و ارزش و اعتبار و ایدئولوژی غرب که بر جهان سیطره دارد. شروع این جنبش تحرکی بود در این سطح٬  که بر پیکره جامعه ای که زن ستیزی و ناامنی زندگی زنان بخشی از داده محیط های کار و زندگی همه زنان در سراسر دنیاست٬ خراشی ایجاد کردگوشه هایی از کوه عظیمی که در دنیا در مورد وضعیت زنان وجود دارد و آنهم احساس ناامنی و مورد تعرض جنسی، لفظی، فیزیکی، روحی و روانی قرار گرفتن است٬ را نشان داد. آن را با ادعاهایی که تعداد زیادی از زنان و شخصیت های خیلی سرشناس هالیوود مطرح کردند٬  و یکی از کیس های آن که به نتیجه رسید که در مورد هاروی واینستین بود که دو فقره تجاوز(rape) را توانستند ثابت بکنند و فکر کنم به بیست و سه سال زندان محکوم شد٬ امکان و فضایی بوجود آورد.

این ماجرا یک تحرکی را بوجود آورد٬ حاوی اینکهزنان سکوت را بشکنندو در موردش صحبت بکنند. بخصوص اینکه سکوت در مورد اینگونه رفتارها بخشا بخاطر ترس است و بخشی هم جزو فرهنگ داده جامعه است. یعنی ناامن زندگی کردن و احساس نا امنی کردن بخاطر جنسیت بخشی از داده زندگی همه زنان و دختران کره خاکی است. مگر اینکه کسی در محفظه بزرگ شده باشد که آن را ندیده یا احساس نکرده و یا تجربه نکرده باشد. شما از هر دختر و پسر و خواهر برادری که بپرسید می فهمند که دختر که بخواهد از خانه بیرون برود، هر چقدر هم که در خانه اش رابطه امنی برقرار باشد باید بیرون از خانه مراقب باشد. شب باشد یا روز فرقی نمی کند، چه در محیط کار یا بیرون از آنامن نیستباید مراقب باشد. باید "لباس خوب" بپوشد که مورد تعرض قرار نگیرد. نه بخاطر اینکه کسی بیاید و مرتکب قتل شود یا اینکه جیب شما را بزند که می تواند شامل حال همه شود، نه بخاطر اینکه کسی جرم و جنایتی بکند و ممکن است شما هم قربانی آن جرم و جنایت شوید؛ بلکه تعرض بخاطر جنسیت شما صورت می گیرد. و شما بایدامنرفتار کنید. و این جزو داده زندگی زنان و دختران است و به جرات می توان گفت که تمام زنان و دختران کره خاکی در این شرایط به دنیا می آیند، بزرگ می شوند و زندگی و کار می کنند. اینکه بعضی ها جرات دارند در موردش حرف بزنند یا بعضی ها به دادگاه می کشانند به جای خود، اما نود و نه درصدش اصلا به هیچ دادگاهی کشیده نمی شود و هیچ صحبتی از آن هم نمی شود. بعضی ها به اشکال خشونت آمیز و تجاوز و قتل و غیره می رسد، بعضی ها هم جزو داده زندگی قربانی می شود و با آن زندگی می کند و یاد می گیرد که چطور "امن" زندگی کند. امن به این معنی که بدانی هر لحظه مورد تعرض هستی از محیط کار و میتوانی مورد سواستفاده جنسی قرار بگیریمی خواهم بگویم این به داده جامعه تبدیل شده است. این سکوت را شکستن٬  بخصوص زمانی که اگر زنان و دختران در مورد آن حرفی بزنند خودشان اولین کسی هستند که سرزنش می شوند، که گویا این شما هستی که بد لباس پوشیدی، این شما هستی که رفتار بدی داشته ای و یا اینکه این شما هستی که خندیده ای، .................  مهم است. البته در مورد ایران فرق می کند. ایران قانونا گفته که شما مورد تعرض قرار می گیری مگر اینکه آنطور که من می گویم رفتار بکنی که تازه اگر آنطور هم که تعیین شده است رفتار بکنی تازه باید بروید در نوبت معاملات جنسی که باید برای شما تعیین بکنند که چطوری رفتار بکنی وگرنه امنیتت حفظ نمی شود. و شکستن این سکوت خراشی ایجاد کرد که ببینید در بالاترین سطح سوخت و ساز فرهنگی جامعه٬ چه منجلابی از نا امنی و زن ستیزی وجود دارد! و از این نظر این اتفاق به مانند شوکی بود که باعث شد خیلی ها این سکوت را بشکنند و زنان زیادی سکوت را شکستند و آمدند صحبت کردند. کیس های خیلی زیادی هم طرح شد که اصلا مجرم ندارد و مبنای هیچ دادگاه و به محاکمه کشاندن هیچ متهمی واقع نشدند. و در مورد اثبات جرم و قوانین کیفری هم تلاشی صورت نگرفت. فقط طرف آمده و گفته که به من هم تعرض شده است. شما نمی توانید زن یا دختری را در آن جامعه پیدا کنید و بگوید که من از کوچه رد شدم و کسی به من تعرض یا لیچاری نگفته باشد و یا اینکه تحقیری و یا شوخی جنسی نکرده باشد. از پسر بچه کوچک گرفته تا آدم بزرگسال غالبا به خودش حق میدهد که این کار را بکند! و اسم این تعرض را گذاشته اند رفتار جنسی. اینها هیچکدام رفتار جنسی نیستند. اینها نا امن کردن محیطی است که شما در هر لحظه باید مواظب باشید که به نوعی مورد تعرض واقع نشوید. تا جایی که به این جنبش بر می گردد، این حرکت خراشی ایجاد کرد که این ریاکاری و این تصویر زیبا و این تصویر رنگین از ارزشها و معیارها و حرمت زن در بالاترین سطح فرهنگی جامعه که برایش اسکار می گیرند و همچنین خود ایئولوژی ای که تولید می کنند و رنگش را به دنیا می زند در چه منجلابی فرو رفته است. چه برسد به آن لایه های پایینی جامعه !!!


همه می دانیم که صنعت سینما بخصوص بعد از جنگ سرد واقعا به یک نهاد افکار سازی و ایدئولوژیک و سیطره تمام بر سوخت و ساز فرهنگی با صنعت فیلم و موسیقی و هنری که غرب دست بالا را داشت تبدیل شد و هژمونی دارد. و شما وقتی در این سطح می بینید که یک خانم هنرپیشه ای که اگر بخواهد رل مورد نظرش را بازی کند بعنوان مقرارت شغلی و غیره باید هزار تا خدمات جنسی به تهیه کننده بدهد و یا اینکه خیلی چیزهای دیگری را تحمل کند،  و به ندرت زنانی را می بینید که به مراتب بالا رسیده باشند بدون اینکه از چنین تعرضاتی در امان بوده باشند. خیلی از آنهامشکلیبا این قضایا نداشته اند و حتی از روندی که باعث موفقیت اشان در این عرصه شده است هم تشکر کرده اند٬ هرچند که این کمترین تخفیفی در جرایم جنسی صورت گرفته٫ زن ستیزانه بودن آن نداردنمی توان منکر شد که زشتی و ضمختی و تلخی این واقعیت بنیادین٬ به بخشی از سوخت و ساز و داده جامعه تبدیل شده است. اینکه این جنبشی که به راه افتاده تا چه اندازه می تواند دامنه نفوذ داشته باشد، بخشی از آن به زندگی های واقعی و زمینی انعکاس پیدا کرده است مثل سرنوشتی که کیسهاروی واینستینداشته و در دادگاه ثابت شده است. اما خود این جنبش اساسا جنبشی در دنیای مجازی بوده و خیلی از آنها  فقط در سطح ادعا باقی مانده است و هنوز اثبات نشده است. ولی همینکه باعث شده که خیلی ها این سکوت را بشکنند و خجالت نکشند و احساس شرم نکنند و اینکه اگر کسی به آنها تعرض کرده است احساس گناه نکنند، فضایی ایجاد کرده که قابل دفاع است. منتهی اینکه این به کجا برسد و چه دامنه ای پیدا بکند و آیا این جنبش می تواند نا امنی موجود بر زندگی میلیاردها زن که دستشان به چنین کمپین هایی نمی رسد حل بکند یا نه، و بتواند ریشه این تبعیض را بخشکاند یا نه، حتی در خود آمریکا، به نظر من این سوال محقی است و به نظر من مطلقا نا توان است! حالا اگر لازم شد می توانیم بیشتر در این زمینه صحبت کنیم.

مینو همتی: اتفاقا سوال بعدی من هم در همین زمینه است. اینکه نظر شما در رابطه با این کمپین چیست و اینکه آیا می توان از دل همین کمپین ها تصویری از یک پیشروی مهم در زمینه حقوق زنان دید یا نه سوال بعدی من از شماست.


ثریا شهابی: ببینید؛ راهی که این کمپین ها به طرف آن کانالیزه می شوند این است که به طرفنزاکت سیاسی” (political  correctness) برود که این سنت بخصوص در  آمریکای شمالی خیلی قوی است. “نزاکت سیاسیدر سطح و دست نزدن به تبعیض ها و بنیادهای نابرابری جامعه که نهادینه شده است. شما در آمریکا فجیع ترین و کثیف ترین نوع تعرض به سیاه پوستان را دارید، و از آنطرف هم شسته رفته ترین و تمیزترین لفظ بیان را دارید که اگر به یکی بگویید سیاه، شما مجرم شناخته می شوید.

جنایی کردن استفاده از الفاظ و کلمات و بیان در روبنا و ظاهر قضیه و اجتناب کردن از اینکه کمترین جوابی به حل بنیاد مصائب دادن٬ این یک کج راهی است که اتفاقا در مقابل این جنبش "می تو" هم هست و همین الان هم می بینید که به این سمت رفته است. هر سوخت و ساز شخصی آدمها را جنایی اعلام کردن و به جای اینکه هدف این باشد که جامعه را امن نگه دارید، به جای اینکه هدف این باشد که عدالت را برقرار کنید، به جای اینکه هدف این باشد که آموزش بدهید و ریشه های اقتصادی بازتولید این تعفن را در سطح فرهنگ، ایدئولوژی و فکری بخشکانید، همه اینها را تخفیف دادن به اینکه شما یک کلام از دهنتان خارج شد و گفتیداین”  یاآن”!  و در این سیر  انواع و اقسام هویت تراشی های بر مبنای تبعیض و نه برای رفع آن٬ و جنایی کردن لفظ و گفتگو و  جوک و غیره. این عینا اتفاقی است که در آمریکای شمالی مثلا علیه نسل های بعدی بومیانسرخپوست٬  اتفاق می افتد که ظاهرا هزار و یک آوانسفرهنگیبه آنها می دهند ولی در اعماق آن جامعه یکی از محروم ترین و بی حقوق ترین شهروندان آمریکای شمالی همین بومیان و سیاهپوستان هستند. در موردمی توهم٬  کار بیشتری در دل این جنبش نمیتوانست انجام بگیردمگر اینکه خراشی به بدنه این تعفن بزند و آن را نمایان کند که همینکار را هم کرد و اتفاق خوبی هم بود ولی اینکه آیا ادامه این جنبش می تواند دنیار را امن بکند یا نه، مخصوصا به این شکلی که پیش می رود و فقط در دنیای مجازی جاری است! بنظر من نه! شما می بینید که در سطح هالیوود قابل کنترل است، شما نمی توانید به همین سادگی کسی را متهم کنید. مابه ازا دارد، قانونی وجود دارد، و جرم به حساب می آید. ولی در ایران به این شکل نیست، در دنیای مجازی و سوسیال مدیا که هیچ مقرراتی وجود ندارد می تواند وسیله هر چیزی قرار بگیرد به غیر از امن کردن محیط زندگی و کار زنان. و ما نمونه های خیلی زیادی داشتیم که جایی که شما دستت به قانون نمی رسد، جایی که شما پول و امکانات و نهاد و وکیل و پشتوانه محکمی ندارید و زیر فشار اخلاقیات قرار گرفته اید، می تواند موجب انتقام کشی و کینه کشی های شخصی شود. و آن چیزی که انتظار می رفت این کمپین به درجه ای تبعیض ها  را رفع کند و عدالت را برقرار کند، تبدیل شود به یک میدان دیگری از جدال های لفظی و اتهام سازی ها و پرونده سازی ها و به قول معروف٬ خودت دادگاه باشی و خودت قاضی باشی و شاهد و مدرکی هم لازم نداشته باشی و فقط بخواهی حکم صادر کنی! و من فکر میکنم وظیفه این جنبش در همین حد بود و بیشتر از این هم کاری از دستش بر نمی آید و اتفاقا اگر تا جایی که به جوامعی مثل ایران و جوامعی که بی حقوقی زن به شکل قانونی نهادینه شده است بر گردد، گفتن اینکه شرم تو نیست اگر کسی به شما تعرض کرده باشد و آگاه گری کردن و زشت و زمخت و قبیح دانستن این رفتار، دست آورد بزرگی استو همینقدر که شما بتوانید قبح این مسئله را در یک سطحی نشان بدهید و بتوانید آن را به جلو صحنه بیاورید و در عین حال، کشاندن این مساله به سطحی از کار عملی٬  که چه نهاد هایی تشکیل بدهید! و چطوری این تبعیض بنیادین شده را از بین ببرید که در سطح جامعه این نوع رفتارها آنقدر زشت باشد که دیگر کسی امکان و جرات پیدا نکند که به آن دست بزند٬  کار ما و جنبش ماست.

در جوامعی چون ایران٬ رفتاری که با حیوان می کنند قابل قبول تر از رفتاری است که با زن می کنند. شما اگر حیوانی را از زندگی نرمالش محروم بکنید همه علت آن را از شما جویا می شوند٬ ولی به راحتی می توان یک دختر بچه را به این بهانه که جامعه امن نیست از سوخت و ساز طبیعی زندگی اش محروم کرد. و اینها را جلو صحنه گذاشتن و اینها را قبیح دانستن و اینها را زشت دانستن، کار نهادها و مبارزه ریشه ای با تبعیض علیه زنان است که شما باید پایه های اقتصادی، پایه های ایدئولوژیکی و مذهبی و فرهنگی این نوع تعرضات را زده باشید و این تعرضات را ممنوع اعلام بکنید. جنبش "می تو" کاری بیشتر از این که انجام داده است٬  نمی تواند انجام دهد و اگر درست با این قضیه برخورد نکند می تواند به جنبشی برعکس خودش تبدیل شود.

مینو همتی: اجازه بدهید که من این سوال را مطرح بکنم که بتوان راجع به جنبه های مثبت و منفی آن صحبت کرد. همانطور که خود شما هم به آن اشاره کردید، اگر محدودیت هایی وجود دارد و یا اینکه گاها موجب سواستفاده هایی می شود، چطور می توان تضمین کرد که از این جنبش سواستفاده نشود. با توجه به اینکه غالبا تعرض لفظی، فیزیکی و روانی در مناسبات شخصی و کاری به دور از چشمان شخص ثالث صورت می گیرد، و چگونه ادعاهای واقعی زنان علیه این تعرضات می تواند قربانی فاقد مدارک و شواهد و مسائل دیگری نشود؟


ثریا شهابی: فکر کنم راجع به جوانب مثبت آن صحبت کردیم. اینکه این جنبش توانسته خراشی ایجاد کند و این دیوار را بشکند و این احترام و ارزش معتبر و والایی که این نهادها دارند را برملا کرد و در این سطح امکانی ایجاد کردجوانب منفی آن این است که محدود به دنیای سوسیال مدیا و مطبوعاتعامه پسنداست که  دنیایولنگ و بازیاست. طبعا ما طرفدار آزادی عقیده و بیان هستیم، طرفدار آزادی بی قید و شرط بیان هستیم. ولی طرفدار بی قید و شرط تهمت زدن و افترا زدن و غیر مستند حرف زدن و سنگسار کردن و دادگاه های صحرایی راه انداختن در دنیای مجازی نیستیم.

شما الان کیسی مثل کیس جولیان آسانژ دارید که این دیوار سکوت و اختناق پنتاگون را شکست و واقعیتی را جلو چشم همه مردم دنیا گذاشت٬  که ببینند که اینها چطور اینجا و آنجای دنیا نقشه قتل عام مردم دنیا را می کشند. او را به زندان انداخته اند و الان صدایش کمتر منعکس می شود. برای اینکه اگر ما انعکاس این صدا را فقط در دنیای مجازی ببینیم، دنیای مجازی چیزی بیشتر از این نیست!

زندگی اجتماعی و نهادهای اجتماعی تماما آن چیزی نیست که ما در سوشیال مدیا می بینیم. البته باید از سوشیال مدیا استفاده کرد، ولی محدودیت هایی دارد که شما اگر بخواهی این سوخت و ساز را در دنیای مجازی راه بیندازید، فقط یک بازار قبیله ای و لشکر کشی های شخصی و انتقام کشی های شخصی راه انداخته اید که هر چیزی از آن در می آید به جز صدای آن دختر بچه ای که در ایران باید بتواند بگوید "می تو" و یا آن زنی که در هندوستان و دیگر جاهای دنیا که شاید حتی حاضر نشوند به چنین فضایی پا بگذارند. و این باعث می شود که به جنبشی ضد خودش تبدیل بشود و اتفاقا می تواند باعث ایجاد نا امنی برای زندگی زنان شود که تا کسی بخواهد در این رابطه حرفی بزند، از ترس خانواده وآبروو غیره نتواند حرفی بزند. اگر کسی فکر می کند که این لشکر کشی ها و دادگاه های صحرایی برگزار کردن خیلیرادیکالاست و هر چی دلش خواست می تواند بگوید، از جنس همان اتفاقاتی که برایشاهزادهانگلیس هم اتفاق افتاد و در زیر فشار افکار عمومی مجبور به ترک سلطنت شد! به این فکر کنید که معلمی که در ایران است و مورد چنین تعرضی قرار بگیرد چطوری می تواند کمر راست کند. زندگی و دودمان و کار و شغل و بچه اش را همگی فدای یک جمله زن ستیزانه مزخرف** کردن، چه ربطی به عواقب جرمی دارد که کسی مرتکب شده باشد.

و همه اینها در بازار آزاد دنیای مجازی فراوان است. در نتیجه نه عدالت را می توان در سوشیال مدیا دنبال کرد و نه حقیقت را. بلکه باید نهادهایی در جامعه برایش درست کرد و عدالت را روی زمین مادی متحقیق کردباید چنین کیس هایی را به دادگاه کشاند و به مسئله جواب داد تا حقیقت قضیه معلوم شود.

من در مورد کیس آقای نامجو اطلاع زیادی ندارم* و خیلی مختصر در موردش شنیده ام. ولی چنین کیس هایی را باید به دادگاه کشاند نه اینکه دادگاه صحرایی مجازی تشکیل داد و جنبش های سیاسی بدنبالش به راه انداخت. تعرض به زن جرم است. حتی اگر زنی مجرم را هم ببخشد، باز جزو جرم های اجتماعی به حساب می آید و جامعه نمی بخشد. ولی حتی با این وجود برای چنین پرونده هایی نیز باید نهادهایی تشکیل داد و کمک کرد که طرف شاکی، پرونده اش را از این طریق و با ارائه مستندات پیگیری کند. و من متوجه این هستم که بالاخرهنود و نهدرصد این تعرضات شاهد ندارد. برای اینکه رفتار برادر با خواهرش هم به همین شکل است، رفتار زن و شوهر و برادر و خواهر و پدر و مادر هم همینطور است. چند دفعه پدر و مادرها به دخترانشان گفته اند که اینطوری رفتار نکن و لباس نپوش ومثلفاحشهها بیرون نرو! خب این هم یک نوع تعرض جنسی است که از طرف خانواده صورت می گیرد. راه مبارزه با این تعرضات این است که دنیای سوسیال مدیا را خنثی کرد. فقط با ممنوع کردن نمی توانی جلو این پدیده را بگیری، ولی با آلترناتیو درست کردن، با کمپین های اجتماعی راه انداختن بعنوان نهادهای حمایت از زنان و اعلام اینکه هر کسی شکایتی دارد به این نهادها مراجعه کند تا با پیگیری از طریق وکیل و کشاندن پرونده به دادگاه٬ جرم محرز شود یا اینکه طرف تبرئه شود.

اینکه اگر آقای نامجو چنین کاری کرده باید او را به دادگاه کشاند میزان محکومیتش در دادگاه معلوم شود. اگر چنین دادگاه هایی در ایران قابل قبول نیست و یا اینکه دستت به جایی نمی رسد، در اروپا که این امکان وجود دارد! می خواهم بگویم که  فشار آورن و تامین کردن این نوع حمایت ها و در عین حال مبارزه برای رفع پایه های این نوع تعرضات است که می تواند جوابگوی نیاز به این مسئله شود. بیمه بیکاری برای زنان، امنیت شغلی و ممنوعیت اخراج برای مادر شدن و یا جنسیت، و ایجاد نهادهایی در محیط های کار که اگر کسی به شما تعرض کرد بتوانید شکایت کنید، راه حل مسئله است نه اینکه اگر کسی از طرف همکارش یا همسایه اش به او تعرضی وارد شده است برود توئیت کند و در فیس بوک و دنیای مجازی ریشه خودش و خانواده و شغل و دودمانش را بر باد بدهد. هزار و یک کار در این رابطه در دنیای واقعی٬ میتوان انجام داد. دنیای سوسیال مدیا را نمی توان محدود کرد و نمی توان برای آن مقررات گذاشت. ما  طرفدار آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان هستیم. جامعه بایدضریب تحملشنسبت به تعرض به زنان و بی احترامی های لفظی و جنسی به زنان صفر باشد، منتهی اینکه با اینضریب تحمل صفرچکار می خواهد بکند بحث دیگری است.

این نوع هیجانات تحریک آمیز مخرب که فرض کنید می خواهد معتاد را دار بزند، یا اینکه مجرم را حبس ابد و اعدام بکند، و یا مثلغرب وحشیهمینکه کسی متهم می شد همه صف می کشیدند و فریاد میزدند کهدارش بزنند”!  شما در چنین فضایی صدای هیچگونه حقیقت و عدالتخواهی را نمی شنوید. و متاسفانه ما در بعضی از این نوع کیس ها شاهد چنین برخوردهایی هستیم. به هر حال نمیدانم چقدر به سوال شما پاسخ دادم یا نه ولی جوانب مثبت این تحرک همین بوده که توانسته این مسئله را باز کند و از جوانب منفی آن می توان به این اشاره کرد که این تحرک محدود به سوسیال مدیا شده است که در آن دادگاه سوشیال مدیا، شاهد سوسیال مدیا، قاضی سوسیال مدیا، و مجری قانون هم سوسیال مدیاست!


مینو همتی: ثریا شهابی؛ ضمن اینکه برای بخش اعظم زنان صحبت کردن از تجربه های شخصی مورد تعرض قرار گرفتن تابو است، آیا این ادعا که برخی از این شکایات مبنای حقیقی ندارند و از طرف مردانی که متهم شده اند مطرح شده است، چقدر می تواند میدان داشته باشد؟

ثریا شهابی: ببینید؛ وقتیکه فرض را بر این بگذاریم که این رفتار به داده جامعه تبدیل شده است. خودمان را بعنوان کسانی که یک عمر علیه عقاید و ارزش های زن ستیزانه مبارزه کردیم به کناری بگذارید، می توان به جرات گفت که نود و نه درصد این اتهامات مبنای واقعی دارند. کدام دفعه شما بعنوان یک زن از یک خیابان رد شده اید و بغل دستی اتان متلکی یا لیچار جنسی به شما نگفته است و یا اینکه نخواسته باشد تعرضی به شما بکند. در نتیجه این اتهامات واقعیه! و انعکاس بیان واقعیت تلخی است که در جامعه هست. ولی حتی بخاطر یک در میلیون اپسیلون هم اگر امکان دارد که واقعیت نداشته باشد و پشت آن انتقام کشی و خرده حساب شخصی وجود داشته باشد، شما باید قانون را به شکلی بگذارید که متهم تا وقتی که جرمش ثابت نشده است بی گناه است. شما در صحبت هایتان به اولاف پالمه اشاره کردید و اینکه تا زمانی که جرمی ثابت نشده حتی اسم قاتلش و یا اینکه رنگین پوست است یا نه را در جایی به زبان نیاوردند. بخاطر اینکه نمی خواهند مردم را تحریک کنند، نمی خواهد سفید پوستان را علیه سیاه پوستان یا "داخلی ها" را علیه خارجی ها تحریک کنند. تا اینکه دادگاه به نتیجه برسد. قانون را بخاطر اکثریت نمی نویسند، قانون را به این خاطر می نویسند که اگر اتهامات وارد شده به کسی حتی اگر یک در میلیون مبنای واقعی نداشته باشد، که بعید هم نیستاصل را باید بر برائت متهم گذاشت و اینکه خیلی جاها طرف اصلا متوجه خطایی که انجام داده است نیست. یا اینکه حتی نمیداند که این رفتار درستی نبوده است و نمی داند که تعرض لفظی و متلک گفتن می تواند ما به ازایی برایش داشته باشد. خود این ماجرا تغییری در زشت بودن تعرضی که صورت گرفته است نمی دهد ولی طرفی که می گوید من کاری نکرده ام یا واقعا متوجه قبح مسئله نیست و یا اینکه دروغ می گوید. ولی شما بالاخره پرنسیب هایی دارید که نباید از آن عبور کنید و قانون را نه بر مبنای انتقام کشی و نه تلافی کردن و نه کیس های علی العموم و بلکه بر مبنای کیس های نادر می گذارید.

مبنای عدالت شما باید این باشد که جامعه را امن کنید و فرد خاطی به تناسب جرمی که مرتکب شده است مسئولیت اعمالش را بپذیرد. کسی که متلک یا لیچاری گفته باشد و یا اینکه رفتار جنسی قبیحی داشته است را که نمی توان اعدام و حبس ابد کرد. نمی توان از شغل و زندگی و همه چیز محرومش کرد. این انتقام کِشی است. مبنای عدالت انتقام کِشی نیست، بلکه امکان بازگشت به جامعه است.

به هر حال اگر به سوال شما برگردم این اتهامات می تواند واقعی باشد. ولی اتهام هر چه که باشد نمی توان کسی را با صرف متهم بودن٬  محکوم کرد تا وقتیکه جرمش ثابت نشده باشد. در نتیجه باید به صحبت های کسی که اتهاماتش را رد می کند گوش کرد، باید مدارکی له یا علیه متهم جمع کرد و به دور از تحریک افکار عمومی در دادگاهی که نه قربانیان٬  بلکه یک عدالت بی طرفانه در موردش تصمیم می گیرد٬  و چارچوب آن ضمن اینکهضریب تحملشنسبت به تعرض لفظی و جنسی به زنانصفراست٬  ولی این به این معنی نیست که می توان دادگاه صحرایی برگذار کرد.

مینو همتی: ممکن است برخی از منتقدین از صحبت های شما اینطور برداشت کنند که شما در مقابل مطرح شدن چنین کیس هایی بی اعتنا هستید، یا اینکه شما را متهم کنند به اینکه طرف مقابل قربانی را گرفته اید و جانبدارانه قضاوت می کنید. پاسخ شما به این دسته از منتقدین چیست؟


ثریا شهابی: طبعا کسی اگر بخواهد می تواند چنین برداشتی بکند. همانطور که وقتی در دوران انقلاب ۵۷  گفتیم آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان، به ما می گفتند که شما لیبرال هستید، شما طرفدار آزادی عقیده و بیان سلطنت طلب ها و مفسدین فی الارض و بقیه هستید. آزادی عقیده و بیان برای خودمان آری، برای دشمنانمان نه! اعدام برای خلق ممنوع است و برای دشمنانمان نهعدالت فقط برای خودم! طبعا دفاع شما از معتادین می تواند تبدیل شود به دفاع شما ازاعتیاد”! حقوق معتادین به این معنی که اعتیاد جرم نیست و باید مداوا شود. یا اینکه صحبت از حقوق متهمین٬ تبدیل شود به دفاع از جرم! اینها در کنوانسیون های جهانی نوشته شده اند. بعد از اینکه اسیر را اعدام می کردند، بعد از دو تا جنگ جهانی که کشتار وسیعی علیه متهمین صورت گرفت. اینکه شما متهم هستید به دلیل رنگ پوست، جنسیت یا افکار و عقایدتان فجایع انسانی   به بار آورد. حقوق متهمین و مجرمین از دستاوردهای بشریت است. کسی که به نظر من اینقدر تنگ نظر است و مبنای عدالتش انتقام جویی و قصاص است، از جنس عدالت خواهی اسلامی، طبعا می تواند تاکید شما بر ضرورت پرنسیب های انسانی و پرنسیب های متمدنانه که همگی متکی به دستاوردهای بشریت امروز است را به دفاع از زن ستیزی و دفاع از تجاوزگر و دفاع از اعتیاد و دفاع از مجرمترجمهکند.

ما طرفدار اعدام نیستیم. ما طرفدار حبس ابد نیستیم. در این سوسیال مدیا متهمین را از شغل و کار و زندگی و همه چیز طرد کردند. در مورد کیس آقای نامجو بیشتر از اینکه تعرضی لفظی کرده باشد که البته خیلی هم قبیح بود و باید قبح مساله اینقدر باشد که خودش شرم بکند و به نظرم همینقدر هم کافیست، چیز بیشتری راجع به آن کیس مشخص کسی هنوز نمیداند! اما اینکه چنین فضایی و چنین میدانی چه ربطی به عدالت و امنیت زنان دارد، در خودسوال بازی است. سوالی که میتوان در مورد آن جداگانه به تفصیل صحبت کرد. اما در حد کیس  مورد نظر ما٬ مطمئن باشید ازفردا دیگر کمتر زنی جرات می کند از تعرضات جنسی وارد شده به خودش٬ به این شکل و توسط چنین کمپین هایی٬ صحبت کند. برای اینکه می بیند قبل از اینکه جرم متهم اثبات شود و دادگاه برایش حکم صادر کند، ابعاد شکایت به هرکجا حضار و جمعیت مشتاق در دنیای مجازی بخواهند٬  کشیده میشود و انواع کیس هایخودساختهبدون پشتوانه طرح میشود که میتواند همه خانواده و دودمان متهم را٬  در دادگاه های سوسیال میدیا بر باد دهد و متهم و خانواده اش را از کار و زندگی بیندازد.

در نتیجه می توانند بگویند رویکرد من جانبدارانه است! که به نظرم این طرز تفکر ها از جنس عدالتخواهی عدالت اسلامی است که قصاص می کند و مبنای عدالتش بیشتر انتقام کشی است تا ایجاد امنیت و امکان تصحیح و برگشتن به زندگی نرمال برای مجرم! من فکر می کنم اگر کسی که بی غرض و مرض باشد و اگر خودش را جای هر کدام از آن قربانی ها٬ به جای شاکی های واقعی و متهم بگذارد، به نظرم به ما حق می دهد. و حق می دهد که باید مستدل جرم را ثابت کرد و باید از حقوق قانونی مجرم دفاع کرد و این به معنی دفاع از جرم نیست. دفاع از حقوق انسانی مجرم دفاع از جرم نیست بلکه راه انسانی و متمدنانه در مقابله با جرم است اگر جرمی صورت گرفته است!


مینو همتی: با سپاس فراوان از شما ثریا شهابی عزیز. در ادامه این بحث ها صحبت های زیادی می توان کرد راجع به اینکه چطور می توان این فرهنگ را تغییر داد و چه تاثیراتی می توان بر روی آن گذاشت و همانطور که شما به آن اشاره کردید کمپین هایی سازمان داد و از وکلایی که در رابطه با حقوق زنان فعالیت می کنند کمک خواست که بتوان سمت و سویی داد به اینگونه مسائلی که پیش می آید. امیدوارم که بتوانیم در برنامه های آتی به این مساله بیشتر بپردازیم و همچنین خیلی سپاسگذارم که در این برنامه شرکت کردید.
ثریا شهابی: متشکرم از وقتی که به من دادید. من هم فکر می کنم امن کردن محیط کار و زندگی زنان به طور کلی و به خصوص در ایران جوانب خیلی وسیعی دارد و امیدوارم که در فرصت های بعدی بتوانیم راجع به آن بیشتر صحبت کنیم.

-------

پاسخ به برخی سوال ها و اظهار نظرهای دریافت شده:

* سوال ۱- شما میگویید که از کیس آقای نامجو اطلاع زیادی ندارید! با این وجود چگونه با چنین قطعیتی در مورد نادرست بودن برخورد شاکیان و منتقدین رفتار ایشان در دنیای مجازی٬ اظهار نظر میکنید؟

ثریا شهابی: من اطلاع زیادی ندارم! فکر نمی کنم سایرین که بسیار قاطع اظهار نظر کرده و محکوم کرده اند و احکام باید طرد شود و طرد کنید و ..داده اند هم٬ اطلاع زیادی داشته باشند! آنچه که در فضای سوشیال میدیای است٬ بخش اعظم آنادعا” “claim”  یا “allegation” است! که میتواند کاملا واقعیت داشته باشد و یا نداشته باشد. من نه خودم و نه سایرین را با توجه بهفاکتهایی که در میدیای اجتماعی هست٬ که بخش اعظم آنادعا” است ومدعیها غیرقابل ردیابی و  برای ادای شهادت در هیچ محکمه واقعی غیرقابل احضار هستند٬ در مقام و موقعیتی نمی بینم که بتوان به اتکا آن اعلام کرد که شواهد  و مدارک کافی دال برتجاوزوتعرضو ... موجود است. تا امروز متهم ممکن است مجرم باشد یا نباشد! من نمی دانم و فکر می کنم بقیه هم نمی دانند!

**سوال۲ـشما در مصاحبه تان الفاظ زشت و ضدزن و اظهارات و بیانات آقای نامجو را٬ که دنیایی را برآشفته کرده است٬ به گفتنیک جمله زن ستیزانه مزخرفکوچک نمایی کرده اید! در حالیکه هر کلمه از اظهارات ایشان٬ مملو از فرهنگ مردسالار٬ تحقیر زن و نشان خودشیفتگی ایشان است. این فاکت ها٬ صدای خود آقای نامجو است! شما چگونه به این سادگی از کنار آن میگذرید! با آن احساس راحتی میکنید!

ثریا شهابی: تا جایی که من در فضای مجازی شنیده ام٬ آقای نامجو اعترافی دال بر رفتار جنسی آزاردهنده ای٬  بطور کلی کرده است و معذرت خواسته است. شاکی خصوصی به دلایل معینی حضور ندارد! این دلایل را نه من و نه سایر خوانندگان میدیای مجازی نمی دانیم چی است! تا همین جا شما با این کیس کار خاصی نمی توانید بکنید. معذرت خواهی شده است و بنظر من قبح و زشتی رفتار کاملا در مقابل چشمان جامعه قرار گرفته است! پس از این٬ نوار دیگری که گفته میشود مربوط به مراودات خصوصی ایشان است٬  پخش شده است که در گفتگویی مبهم و  یک طرفه٬ که معلوم نیست طرف مقابل چه کسی است و چه گفته است و نگفته است٬ ایشان مقدار زیادی توهین و اظهار نظرهای مردسالارانه کرده اند. ایما و اشاره به اسامی٬ آنقدر زیاد است که اگر کسی از نزدیک حیطه دوستان ایشان را نشناسد٬ متوجه نمی شود که در مورد چه کسی صحبت میشود. فقط مقدار زیادی توهین و اظهار نظر و ارزیابی و تحزیه وتحلیل های مردسالارانه!

پس از انتشار دومین نوار٬ که گفته شده خصوصی بوده٬ موجی از افشاگری از آقای نامجو و رفتار ش براه می افتد! از من میخواهید که در این مورد اظهار انزجار کنم و به صف کسانی بپیوندم٬  که به سوی متهمی که به درجه ای از جرم (نه تجاوز)٬  علنا اعتراف کرده است و امروز عده ای به اتکا آن  و به اتکا  بددهنی ها و لیچارگویی های مردسالارانه٬  برای متهم  پرونده تجاوز پیش کشیده اندچرا باید به این صف بپیوندم؟ به این دلیل که متهم نشوم کهضریب تحملام در مقابل تعرض به زنانصفراست! آنهم با رجوع به مدارکی که در هیچ دادگاهی نمی تواند مبنایی برای صدور حکم تجاوز باشد!

اجازه بدهید یک مثال کمیاکستریمبزنمتا شاید به این شکل بتوان سایه روشن تفاوت نگرش ها را٬ که میتواند کمرنگ شده باشد را پررنگ تر کرده باشم. انتظار اینکه من بیش از آنچه که در مصاحبه گفته ام٬  از رفتار متهمابراز انزجارکنم و در مورد ارزشهای مخرب و هولناک مطرح شده صحبت کنم٬ مثل این است که: شما در یک داستانغرب وحشیشاهد هستید که متهم ی را در مقابل اجتماعی تحریک شده  و در مقابل چوبه دار قرار داده اند! هنوز پروسه  بررسی و دادگاه به انتها نرسیده و ... متهم به درجه ای از جرم اعتراف کرده است. اما نگفته است که آدم کشته است! در عین حال همه دستهای قرمز وخونیناو را مشاهده میکننددستهایی که معلوم نیست از کجا قرمز و خونین شده استدر این صحنه جمعیت به هیجان آمده متنفر از جرم وآدم کشیو ... فریاد میزنند کهسرش را بر دارکنید! و همه به طرف ش سنگ پرتاب میکنند! برای کسانی چون من که در این صحنه تحریک شده و به هیجان امده که برای دار زدن متهم به میدان آمده است٬ چیزی نمی بینیم که نشان عدالت و شاهد و مدارک روشن و کافی برای یک دادگاه متوسط متمدن باشد٬ برای همرنگ جماعت شدن٬ برداشتن  سنگی و پرتاب به سوی او٬  خارج از موضوع است. صحنه بهم ریخته تر از آن است که عکس العمل شما علیه جلوه های زشت این و آن گوشه کیس٬ در جای درستی قرار بگیرد. برعکس حتما هیزمی خواهد شد بر آتش هیجان در صحنه! قضاوت در چنین دادگاهای عقب مانده مبتنی بر تحریک  و انتقام جویی٬ نمی تواند کمترین نشانی از عدالت داشته باشد. من در چنین کیس هایی لازم نمی دانم فاصله ام از فرهنگ مردسالار و ضدزن را به این شکل ثابت کنم. اگر کسی این را به حسابعدم حساسیتمن میگذارد و نهرویکرد متفاوت٬ به نظرم نشان برخورد صمیمانه برای درک رویکرد من نیست.

سوال۳ـ  خیلی ها بعد از افشا نوار صوتی محسن نامجو شک اشان به یقیین تبدیل شده است و بر همین اساس می گویند که تا زمان اثبات جرم باید این خواننده را بایکوت کرد. حتی مثال می آورند که در خیلی از جاهای دیگر دنیا که اتفاق مشابهی افتاده است و تا روشن شدن نتیجه دادگاه متهم را بایکوت کرده اند و بر همین اساس نباید از متهم حمایت کرد. به نظر شما و با توجه به صحبت های نامجو در فایل صوتی افشا شده این روند درستی در برخورد با فرد متهم است. اگر نه چگونه باید باشد؟

ثریا شهابی: اجازه بدهید ابتدا در مورد فضای رسیدگی به چنین اتهامات و  جرم هایی در اروپا و آمریکا٬ که به درجه ای دسترسی به قانون و ضوابط مترقی قضایی در سیستم های حکومتی وجود دارد٬ صحبت کنیمو در ادامه به مورد ایران٬   و شرایط بی حقوقی مطلق سیستماتیک و قانونی زن٬ بپردازیم .

 در جواب به کسانی که بقول شما بعد از پخش نوار صوتیشک اشان به یقیین تبدیل شده است”  و خواست آنها کهتا زمان اثبات جرم باید این خواننده را بایکوت کرد”! اجازه بدهید پیش از پرداختن به آنچه که شما به آن اشاره کردید یعنیجاهای دیگر دنیا که اتفاق مشابهی افتاده استو کیس های مشابهبایکوت”  شده اند و در موردچراییدر ادامه  صحبت کنمابتدا  از نظر خودم بدیهیات و پرنسیپ هایی را توضیح دهم.

پاسخ روشن و اصولی من این است که: برای من بعنوان یک فعال سیاسی٬ یک کمونیست و مارکسیست متشکل٬ که جدال هایش نه شخصی و فردی که اجتماعی و متشکل است٬  هرچند که نقد های بسیار  کوبنده هم به گفتارها و رفتارهای زن ستیزانه آشکار این و آن شخصیت سیاسی و فرهنگی و ... داشته باشم٬ صدور هرگونه حکم و در هر سطحیمجازات قضاییاز جملهبایکوت شغلیکه به معنی لغو قرار داد کاری و .. است  تاروشن شدن پرونده٬ که بعلاوه معلوم نیست به چه مدتی است٬ تماما خارج از موضوع است.

مهمتر اینکه صدور چنین حکمانضباطی”  در حق یکمتهمکه پروسه رسیدگی به جرم ش به سرانجام نرسیده است٬  خلاف اعتقادات من و  برنامه ای است که من برای تحقق مطالبات ش مبارزه می کنم. در برنامه سازمان و حزب من٬ دربرنامه یک دنیای بهتردر بخشموازین محاکماتوحقوق متهمین و مجرمینبه روشنی از جمله نوشته شده است که:

در قوانين جزايى تعدى و تجاوز به جسم و آسايش روحى انسان ها، خشونت عليه کودکان، خشونت عليه زنان، جرائم "ناموسى" عليه زنان، جرائم ناشى از تعصب و نفرت گروهى و جرائم توام با اعمال خشونت و ارعاب بايد جرائم بسيار سنگين ترى در قياس با تعدى به حقوق ملکى و اموال اعم از خصوصى و دولتى محسوب گردند. مجازات هاى انتقامى و باصطلاح عبرت آموزانه بايد با مجازات هاى معطوف به اصلاح مجرم و مصون داشتن جامعه از وقوع مجدد جرم جايگزين شود.”

با این وجود

اصل در کليه محاکمات بر برائت متهم استمحاکمات بايد بدور از تحريک و پيشداورى و در شرايط منصفانه برگزار شود.

ممنوعيت دامن زدن به پيشداورى عمومى نسبت به محاکمات و افراد درگير در آن مادام که محاکمه خاتمه نيافته است.

ممنوعيت محاکمه افراد در شرايط و محيطى که فشار افکار عمومى امکان يک محاکمه بيطرفانه را سلب و يا خدشه دار کرده باشد. بدون اعلام جرم فقط ٢٤ ساعت اجازه بازداشت وجود دارد. اين بازداشتگاه موقت نبايد زندان باشد، بلکه بخشى از مقر نيروى انتظامى است که تسهيلات متعارف را دارد. محل محاکمه، قاضى و هيات منصفه بايد به نحوى تعيين شوند که اين شرايط تامين گردد.”

این حداقل موازین متمدنانه ای است که ما میخواهیم در فردای به زیرکشیدن جمهوری اسلامی بلافاصله بعنوان بخشی از قوانین قضایی و جزایی کشور به اجر درآید. اگر امروز که شما در قدرت نیستند٬  وفاداری تان به اعتقادات و  پرنسیپ هایتان را زیر پا بگذارید٬ فردا به قدرت رسیدن هم میتوانید به آنها وفادار نمانید.

برای کسانی چون من صدور چنین احکام انضباطی و  “قضاییبرای شهروندان٬ حتی اگر معنی فوری عملی هم نداشته باشد٬ ما به ازا اجتماعیسیاسی و مسيولیت دارد. موضع کسی مثل نمی تواند از نقد و افشاگری و کار کارآگاهگرانه فراتر رود. هروقت قدرت بدست ما بیفتد و ما نظام و قوانین پیشرو قضایی خود را فورا به اجرا گذاشتیم٬ طبعا  در آن حالت موضع من بیشتر از کارآگاهگرانه٬  رجوع به مراجع قضایی ذیصلاح و در انتظار حکم عادلانه آنها٬  خواهد بود.

اما در مورد کیس های مشابه در کشورهای اروپایی و آمریکایی! مقدمتا لازم است فراموش نکنیم که حتی در پیشرفته ترین کشورهای جهان قرن بیست و بیست یک هم٬ در پیشرفته ترین جوامع با متمدنانه ترین قوانین قضایی و اداری٬  عدالت و سیسم قضایی انعکاسی از مناسبات اقتصادی و اجتماعی نابرابر در این جوامع است! جایی که عملا زور پول و قدرت مالی٬ مردسالاری و مذهب٬  خرافات و تابوهایی که به نامفرهنگوسنت٬نرمومقدساتمرتب بازتولید میشود٬ میتواند هر قانون پیشروی رادور بزندو دسترسی بهحق قانونیرا  از دسترس اکثریت شهروندان دور نگاه دارد. میتواند بخش هایضعیفنگاه داشته شده جامعه٬ زنان٬ تهی دستان٬  اقلیت های نژادی و جنسی و بخش های اسیپ پذیر چون  کودکان را به سادگی قربانی کند.

در چنین جوامعی٬  علاوه بر کیس هایمعمولورایجخشونت علیه زنان و کودکان٬ در مقاطی شما شاهد علنی شدن خشن ترین کیس های سواستفاده جنسی از زنان و کودکان هستید. شاهد لیست بلند بالایی از شکایات علیه  کشیش ها٬ دیپلمات ها٬ سلبرتی ها و  “رل مدل ها” (الگو عمل) ها٬ هستید که در برخی مواقع دهها سال پرونده شکایات باز مانده و گاهی شکایتپس گرفتهشده است یا جرم بهردلیلثابتنشده استبسیاری مشغول حفاری شواهد و مدارک این جرائم  از اعماق تاریخ جوامع پیشرفته در غرب هستند.

شواهد و مدارک علیه یکی از کیس ها  چون هاروی واینستین٬ آنقدر زیاد و علنی است که قدرت مالی و مافیای هنری او قادر نشد آن را بپوشاند و در دادگاه به بیش از بیست سال زندان محکوم شد. اما رٓئیس جمهور آمریکادونالد ترامپرا به خاطرمقاموقدرتش٬ کسی قادر نشد به خاطر اظهارات واعترافاتآشکار او دال بر تعرض جنسی به زنان٬ به شکل شکایتی به هیچ محکمه ای بکشاند و او را از شغل و مقام ش٬ تکان ندادوودی الن٬ کوین سپیسی٬ جانی دپ٬  مایکل جکسون و ... آشناترین نام ها هستند. برخی کیس های  هرگز پس از دهها سال به سرانجام نرسیده و نمی رسند! معلوم نیست شواهد کم است یا قدرت مالی و ...  قربانی را بهرضایتکشانده است و یا متهم بی گناه بوده است!

 ترس بخش پیشرجوامع از اینکه نهادهای بالای جامعه٬ از نهادهای مذهبی و فرهنگی٬  تا نظامی و سیاسی و اقتصادی٬ و شخصیت های صاحب منصب این الیگارشی جهانی مالی٬  مذهبی٬ و سیاسی٬  دست شان در تعرض به زنان و کودکان و بخش های محروم جامعه٬ همچنان باز بماند! ترس از اینکه قوانین جرایم شخصی و جنایی٬ که در جوامع پیشرفته روی کاغذ قوانین پیشروی هستند٬ در عمل در مورد این طیف نه تنهاگذشتکند که کاملاکوربماند٬ قابل درک است. این ترس و نگرانی واقعی است! ترس از به سکوت کشاندن زنان در طرح تعرض جنسی که در اغلب موارد شاهدی ندارد و مدرکی برای اثبات آن نیست واقعی است. تعرض جنسی که چه مستقیما با ارعاب و فشار اقتصادی ٬ خانوادگی٬ مذهبی و اجتماعی صورت بگیرد و چه غیر مستقیم و با تکیه به فضای عقب ماندهاخلاقیوتابوسازی های جوامع مردسالار موجود که  تاریخ و گسترده ای در ابعاد جهانی دارد٬ همه واقعی است. به این دلیل است که گفته میشود که در همه حال باید ادعای زنان شاکی را٬ حتی اگر مدرک و مدارک قابل ارائه ای هم وجود ندارد٬ شنید و آن را کاملا جدی گرفت! با این وجود همه شکایات یکسان نیست! بعضی از کیس ها بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان آن را در یک چهارچوبسیاه و سفید”  آنطور که ذهن٬ روح و روان قربانی٬ آنهم در مناسبات شخصی ترسیم میشود٬ گنجاند و در موردشان به قطعیت قضاوت کرد. هرچند کیس های پیچیده وغیرقابل اثباتو .. تعدادشان نادر باشد٬ باید موازین یک بررسی عادلانه را٬ در همه حال٬ کاملا رعایت کرد.

  اما در مورد ایران:

در ایران  که در آن سیستم قضایی - سیاسی ٬ ایدیولوژیک و مذهبی٬ نه تنها مدافع سرسخت زن ستیزی است که رسالت سازماندهی٬ رشد و گسترش سیستماتیک قرون وسطایی آن را هم بعهده دارد٬  اوضاع کاملا متفاوت است! ایران جایی  است که هرگونه عدالت و برقراری هرگونه ضوابط فرهنگی و اجتماعی و عدالتخواهانه مدرن و متمدنانه ای در ابتدایی ترین شکل و سطح٬ طی چهل سال گذشته٬   تنها و تنها به قدرت پایین تحمیل و اجرا شده است و از این پس هم توسط پایین تامین و علیرغم نظام حقوقی و قضایی تحمیل میشود!

در ایران کسانی که رسما روی صندلیعدالتنشسته اند و همه ابزار قانونی را در دست دارند٬ بدون هیچ کیس شکایت شخصی٬ اولین کسانی هستند که باید به جرم فجیع ترین زن ستیزی در حق دهها میلیون و طی زندگی چهار نسل دختران و زنان از کودکی تا مرگ٬  محاکمه شوند! نه فقط از کسب و کار محروم شوند که باید به دادگاههای جرایم جنایی علیه نیمی از شهروندان جامعه طی چهل سال٬ کشانده شوند و جوابگویی عملکردشان باشند.

در ایران٬ فعالیت های آگاهگرانه در مورد  حقوق انکار ناپذیر زنان و مقابله با زن ستیزی٬ امر حاکمیت نیستدفاع از زنان در مقابل تعرض جنسی٬ چه در بعد شخصی و چه در بعد اجتماعی٬ چه توسط شهروندان وشخصیصورت بگیرد و چه توسط مکانیزم هاینرمالوقانونیخود سیتسم و نظام متکی به آپارتاید جنسی٬ امر رسمی حاکمیت نیستامر مردم است! امر پیشروان است و به قدرت متحد و متشکل پائین طبعا تحمیل میشو. کاری که تا به امروز انجام شده است. در ایران همه زنان و دختران چهل سال گذشته٬  از سنین کودکی تا مرگ شامل کیس هایمی توهستند! کدام زنی توسط قانون و سیستم یک روز و یک لحظه تحقیر نشده و حقوق ابتدایی ش لگدمال نشده است! تحمیل حجاب به زنان و کودکان دختر٬ یک تعرض و تحقیر عظیم جنسی است! “گشت های کنترل حجاب و کنترل رفتار زنان٬ یک تعرض شنیع جنسی است!

 اما به کیس های فردی در روابط خصوصی بپردازیم٬ تا وقتی جمهوری اسلامی و قوانین  و سیستم ارتجاعی ش٬ حاکم است

در این شرایط به اعتقاد من در کیس های شخصی و فردیمی تو٬  و نحوه برخورد به آنها باید با بالاترین درجه حساسیت و آگاهی نسبت به موقعیت زنان در جامعه٬ در خانواده و محیط کار و تحصیل و .. نسبت به تاثیرات مخرب حاکمیت رسمی  و قانونی مذهب و اسلام بر زندگی آنها٬ بی حقوقی های قانونی٬ فرهنگ مردسلار و عقب گرد قرون وسطایی که به فضای زندگی چهار نسل تحمیل شده است برخورد کرد! این کار روتین و تعطیل ناپذیر پیشروان جامعه است.

ضریب تحمل صفربا برخورد غیرانتقامجویانه و متمدنانه به کیس های فردی٬ تناقضی ندارد . کار آگاهگرانه وسیع اجتماعی و در عین حال تلاش برای به حداقل رساندن امکان تعرض به زنان و فراهم کردن شرایط امن در محیط کار و زندگی٬ ساختن و سازمان دادن انواع انجمن ها٬ نهادها و موسسات ناظر و کنترل کننده در محیط های کار و زندگی٬ در محیط های تحصیلی و آموزشی٬ برای حمایت از زنان  و دخترانثبت و رسیدگی٬ تلفنی یا حضوری به همه شکایات٬ ثبت همه موارد تعرض جسمی٬ روحی٬ روانی و بیانی٬ تحقیر و تبعیض  و .. و رسیدگی به آنها توسط نهادهای صاحب صلاحیت مردمی٬ وکلا و ... ٬ ابزار های واقعی اعمال قدرت پایین برای عقب زدن تعرض جنسی به زنان است. در بهترین حالت کار  شوراهای محل های کار و زندگی است ! تسهیل شرایطی که  رجوع زنان به این نهاد ها برای ثبت و رسیدگی به شکایات٬ حتی بعنوان ناشناس و بدون الزام  اعلام هویت شاکی٬ به سادگی ممکن شوددفاع از حرمت فردی زنان در کیس های شکایات و ...  همه و همه موضوعیت دارد. ضمن اینکه از هیچ کیس فردی٬ درکمترین سطحنباید گذشت. با این وجود باید هر کیس فردی علاوه بر فراهم کردن شرایط امن برای زنان و دختران قربانی٬  ماتریال تعرض به نظام و سیستمی باشد که هم در قوانین و هم در مناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی٬ و بخصوص با حاکمیت قوانین اسلامی٬ زن ستیزی و نا امنی شرایط کار و زندگی زنان در سراسر ایران را مداوما بازتولید و به پیکره جامعه تزریق می کند.

سوال۴ـ شما در مورد حقوق متهم صحبت کردید. فرض کنیم نامجو در یک پروسه عادلانه همانطور که مد نظر شماست در دادگاهی بی طرف محکوم شناخته شود. آنوقت چه؟ آیا برخورد جامعه با چنین کیس هایی که اساسا در مورد تجاوز جنسی است و ممکن است/ مسلما زندگی اجتماعی و شخصی و یا حرفه ای فرد قربانی را تا آخر عمر تحت شعاع قرار دهد، غیر از این باید باشد؟

ثریا شهابی:  اگر بر مبنا فاکت و شواهد روشن٬ مجرم بودن متهم مسجل شده است٬ و دادگاه حکمی صادر کرده است! مجرم باید مسئولیت اعمال ش را بعهده بگیرد و عواقب قانونی و متناسب با جرم را بپذیرد! این عواقب طبعا با معیارهای جوامع متمدن باید نه به منظور انتقام کشی که به منظور امن نگاه داشتن جامعه و کوتاه کردن امکان تعرض های بیشتر و در عین حال فراهم کردن شرایط بازگشت  مجرم به زندگی اجتماعی سالم٬ صورت بگیرد. تا جایی که به مجازات چنین جرم هایی بر میگردد٬ خوب طبعا  مراجع رسیدگی به جرم  برمبنای آن ممکن است حکم دستگیری و حبس یا قطع امکان دسترسیمحکومبه شنوندگان و بینندگان اجتماعی را٬ صادر کنند! و مجرم را متناسب با جرم٬ برای مدت معینی یا برای همیشه از کار معینی ممنوع کندمثلا معلمی را از تدریس یا تماس با کودکان و .. برای مدت معینی یا برای همیشه ممنوع کنند! من تردید دارم دادگاه حکم ابد محرومیت فعالیت فرهنگی و کاری در چنین کیس هایی صادر کند!

اینکه عواقب محکومیتتا آخر عمرهمراه مجرم خواهد ماند یا نه٬ بنظر من نباید بماند و نباید اجازه داد که بماند. این بستگی به نظام و سیتسم قضایی دارد که هدف ش٫ برخلاف سیستم های مذهبی و عقب مانده عشیره ای٬  نه انتقام کشی که  مصون داشتن جامعه از وقوع مجدد جرم و فراهم کردن شرایط اصلاح و بازگشت مجرم به جامعه است!

شما امروز در کشورهای پیشرفته در جرایم معینی٬ مثلا رانندگی پس از حبس و  مدتی محرومیت از رانندگی٬  میتوانید مجدد اجازه رانندگی پیدا کنید! یا در کیس های افراطی چون تعرض جنسی به کودکان٬ که از شنیع ترین و مخوف ترین جرايم جنسی است٬  پس از سپری شدن مدت محکومیت که همراه با آموزش و  مداوا و .. است٬ و پس از تشخیص متخصصن٬ میتوانید  به زندگی عادی در جامعه باز گردیداما ممکن است تا اخر عمر٬ از کار با کودکان و نزدیکی به آنها٬ ممنوع شوید! اما در جامعه  و زندگی شخصی و کاری٬ شما هم مثل بقیه از هرگونه تعرضی مصون هستیدبر سر  آدرس منزل شما و بر سینه شما برچسبپدوفیلوقاتلوجانیومتجاوززده نمی شود! اگر غیر از این باشد٬ مجرم علاوه بر اینکه از امکان بازگشت به یک زندگی سالم محروم میشود که خود میتواند  قربانی خشم وانتقام گیریمردمی قرار بگیرد که حضورآزادانهاو در جامعه را٬ به هر دلیل شخصی یا فرهنگی یا مذهبی  و .. ٬ نمی توانند تحمل کنندکم نیست کیس های جنایی که مجرم پس از آزادی و پشیمانی کامل از جرمی که سالهای جوانی مرتکب شده است٬  در جامعه احساس امنیت کمتری کرده است تا زندان! این انسانی نیست! نوعی محکومیت ابد است! ما مخالف هرگونه محکومیت ابد و اعدام هستیم!


 ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و شش 


http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/06/rahaizan-shomareh-96.html