۱۴۰۲ تیر ۷, چهارشنبه

شعر محکوم به اعدام


نوری شریفی

 

کف نمور و سرد


نشسته در سکوتی پردرد

تنها صدا

ناله دلخراش یاراناست در شکنجه گاهها

 و

! نجوای مرگ

 

سلول انفرادی

مخوف است و سیاه

چونان دل ستمگران

من محکوم به اعدام

اما

در این واپسین دم

نه در انتظار مرگ

که در

شمارشی معکوس

به روزگار تلخ و تیره

مردمانم می اندیشم

که همچو طینت ضحاک مار دوش

سنگین و سیاه گشته

و نیز به مهساها و نیکاها

و عزیزان داغدار میهنم

در غمکده ماتم زده ام

ناگاه

می‌شنوم...

نوای سحرآمیز طنین آوازی را از دور

نوایی برخاسته از

پیکار هم رزمانم

 که در گوش جانم

می نشیند ؛

۱« چو هم صدا شویم و

پابپای هم رویم و

دست بدست هم دهیم

از ستم رها شویم

جهانی بسازیم

 از برابری و همدلی

جهان شاد و بهتری

 

قلب من گرم و

دلم مست شده است

از می ناب و پر از عطر امید

 

نقش لبخند بر لبانم

 آن هنگام که حکم مرا

بیداد ستان خواند

! رویایی بود از رهایی ایرانم

کیفرخواست را دادگاه نمایشی

و حکم را قاضی فرمایشی

: صادر کرد

تبلیغ علیه نظام

محاربه

افساد فی الارض

جاسوسی

توهین به رهبری

حکم

!اعدام

من

بدین اندیشه کردم

۲« آندم که زاندوهان روان زندگی تار است،

آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است

فرو رفتن به کام مرگ شیرین است

«. همان بایسته آزادگی اینست

 

دلم قرص از شکست اهرمن شوم و

سرم در فکر آزادی است

سحر در راه و من درفکر دیدار

ستبران بیشه شیران؛

نوید و محسن و یوسف

محمد مهدی و صالح

 مجیدرضا، سعید و ایوب

داوود، شاهو و صدرالله

 

 باز میشود در آهنی سلول

با زوزه ای

همچون زوزه گرگ نزار و پیری؛

 

آماده ای؟

آماده تر از همیشه

! در نبرد با حاکمان مرگ و تباهی

دستها بسته

و

بی کشان مآمور

روان بسوی چوبه دار

حلقه طناب دار است برای من

نماد؛

سانسور

تفتیش عقاید

نابرابری

تبعیض

ستم

فساد

رانت

و دگماتیسم اسلامی

! پاهایم قدرتمندتر از همیشه

آاااه

که چه خونها پای این ایدیولوژی ریخته شده

و چه جانهای عزیزی که گرفته شده

چه فریادهای اعتراضی که خاموش گشته

و چه گلوهایی که در خفا بریده شده

 

 سیاه دلان کور

 در تاریکی جهل و ظلم

و نفاق و ترس

چوبه های دار

 علم میکنند

زنهار

سپیده که بزند

نشان از نزدیکی سحر دارد

نشان از روشنایی

نشان از آگاهی

نشان از مرگ تاریکی و پلیدی

! و نشان از زندگی

من سر به دارم

سر بر افرازم

برای سرسبزی و آبادی میهنم

و رقص و پایکوبی رهایی زنان و

!و دخترکانم

 

و فریاد آزادی من

 ! درفش کاویان منست

*******************************

 

۱- سرود برابری

۲- شعر کمانگیر از سیاوش کسرایی 



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره صد وچهارده، فریاد مشترک ما:  قیام علیه اعدام  منتشر شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر