بقای حکومت جنایتکار و ضد مردمی جمهوری اسلامی
در ایران ، با چالش های جدی مواجه شده و درگیر بحران های چند لایه ای است.
از فساد و ناکارآمدی داخلی گرفته تا فشارهای خارجی و نارضایتی عمومی،
این حکومت را در مسیری قرار داده که سقوط آن اجتنابناپذیر به نظر میرسد. در
ادامه با بررسی دلایلی نشان داده شده است که این سقوط تنها یک احتمال نیست، بلکه واقعیتی است که در
حال تحقق است.
بحران مشروعیت : این حکومت
هیچگاه نماینده مردم ایران نبوده و نیست
زیرا از همان آغاز با کشتار و قتل و جنایتها ، سرکوب آزادیها و ناکامی در تحقق
وعدهها، چهره ضد انسانی خود را نشان داد. خوشبختانه نسل جدید ایران، که به آزادی
و عدالت اجتماعی باور دارد، هیچ اعتقادی به ایدئولوژی جمهوری اسلامی ندارد. شکاف
عمیق نسلی، پایههای اجتماعی نظام را به شدت متزلزل و تضعیف کرده است.
فروپاشی اقتصادی: فساد مالی
گسترده با اختلاسها و رانتخواریهای کلان توسط مقامات حکومتی، نظام اقتصادی کشور
را به یک سیستم ناکارآمد و فاسد تبدیل کرده است و اقتصاد کشور تحت فشار تورمهای
سنگین، کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت کالاهای اساسی، به سمت فروپاشی پیش میرود.
مردم حتی توان تأمین نیازهای اولیه خود را نیز ندارند. تحریمها و قطع منابع مالی،
وابستگی اقتصاد ایران به نفت و گاز و کاهش درآمدهای ارزی به دلیل تحریمهای بینالمللی،
توان مالی این نظام فاسد و درمانده را برای
ادامه فعالیتهای خود محدودتر کرده است.
اعتراضات مردمی و نافرمانی مدنی: از اعتراضات گسترده کارگران ، معلمان
گرفته تا جنبشهای سیاسی و اجتماعی
مانند اعتراضات زنان، مردم ایران همواره نشان داده اند که این حکومت ضد مردمی است و مردم این حکومت را
نمی خواهند. نافرمانی های مدنی و اقداماتی نظیر اعتصابهای گسترده، عدم همکاری با
حکومت و مقاومت در برابر سیاستهای اجباری، پایههای قدرت نظام را به چالش کشیده
است.
بحرانهای زیستمحیطی: آلودگی و بیتوجهی
به محیطزیست و خشکسالی و کمبود منابع آب که ناشی از مدیریت ناکارآمد منابع طبیعی
و بحرانهای زیستمحیطی است باعث خشک شدن
دریاچهها و رودخانهها شده و زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار داده است. ناکامی
در مقابله با آلودگی هوا و تخریب محیطزیست، به نارضایتی عمومی افزوده و حکومت را
در برابر مردم آسیبپذیرتر کرده است.
انزوای بینالمللی: افزایش فشارهای
جهانی با تحریمهای اقتصادی، قطع روابط دیپلماتیک و کاهش همکاریهای تجاری باعث
شده تا ایران به یک کشور منزوی تبدیل شود. حتی کشورهایی مانند چین و روسیه نیز که
بهطور سنتی از جمهوری اسلامی حمایت میکردند، اکنون تمایل کمتری به حمایت از این
نظام دارند.
ضعف درونی نظام: گزارشهایی از
نارضایتی در میان نیروهای امنیتی و نظامی نشان میدهد که کارآمدی این نهادها در
سرکوب اعتراضات کاهش یافته است و همچنین شکاف میان جناحهای حکومتی و تنشهای داخلی
در سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی، انسجام درونی نظام را از بین برده است.
ظهور یک آلترناتیو: افزایش اتحاد میان
اپوزیسیون و گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از
کشور، در حال تلاش برای ارائه یک آلترناتیو واحد و قابل اعتماد هستند. حمایت بینالمللی
از جنبشهای مردمی، بهویژه کشورهای غربی،
به تدریج حمایت بیشتری از مردم ایران و اپوزیسیون نشان میدهد.
سقوط جمهوری اسلامی حتمی است چون یکپارچگی میان مردم، اپوزیسیون، و فشارهای
خارجی روز به روز بر سرعت سقوط آن می افزاید و حکومت برای حفظ انسجام داخلی و کنترل جامعه بسیار ناتوان
شده است. این فرآیند در جریان است تا یک نظام پایدار و عادلانه ، جایگزین گردد.
ایران ، پیروز و با افتخار باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر