۱۴۰۴ مرداد ۸, چهارشنبه

در ایران ، بی آبی هم سرکوب می شود

 

مریم مرادی

ایران ، کشوری با ثروت های طبیعی همچون نفت، گاز، معادن، رودخانه‌ها و دریاچه‌ها ، اما همچنان در بحران بی‌آبی و خاموشی‌های گسترده است. ایران امروز گرفتار بحران‌هایی است که نه‌تنها طبیعی نیستند، بلکه حاصل دهه‌ها سوءمدیریت، فساد، و سیاست‌گذاری‌های سرکوب‌گرانه‌ رژیم نالایق و ضدمردمی است. این بحران‌ها، مردم ایران را به محاصره درآورده‌اند، به‌ویژه زنان را که بار مضاعف ستم جنسیتی، اقتصادی و محیط‌زیستی را بر دوش دارند.

بحران بی‌آبی: فاجعه‌ای انسانی است ،  نه صرفاً اقلیمی؛ ایران در سال‌های اخیر با خشکسالی شدیدی مواجه بوده است و آنچه بحران آب را به فاجعه‌ای ملی بدل کرده ،  مدیریت سیاسی و امنیتی منابع آب توسط نهادهای حکومتی بوده است. پروژه‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای بدون ارزیابی زیست‌محیطی، مانند انتقال آب زاینده‌رود به استان‌های صنعتی، رودخانه‌ها را خشک کرده‌اند. سدسازی بی‌رویه و بی‌پشتوانه، مانند سد گتوند، موجب شوری زمین‌ها و نابودی کشاورزی شده است. بهره‌برداری ناعادلانه از منابع آب در خدمت صنایع وابسته به سپاه پاسداران قرار گرفته است. قطع برق در ماه‌های گرم تابستان، خسارات جانی و اقتصادی فراوانی به مردم وارد کرده است. در بسیاری از استان‌ها، خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مراکز آموزشی و حتی سیستم‌های آبرسانی از کار افتاده‌اند. همزمان، افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها در بازار مواد غذایی، دارو، و سوخت، سطح معیشت مردم را به پایین‌ترین نقطه در چهار دهه گذشته رسانده است. در هفته‌های اخیر، بار دیگر فریاد تشنگی، بی‌برقی و خشم مردم از سوء‌مدیریت حکومت در خیابان‌های ایران طنین‌انداز شده است. از خوزستان تا چهارمحال و بختیاری، از اصفهان تا کردستان، صدای مردم بلند است: «آب نیست، برق نیست، نان نیست، اما سرکوب هست.» در خوزستان، مردم شهرهایی چون سوسنگرد، ماهشهر و ایذه برای چندمین بار در سال‌های اخیر به خیابان آمدند تا بگویند حق‌شان آب آشامیدنی و زندگی‌ست، نه باتوم و گاز اشک‌آور. در اصفهان، کشاورزان شرق اصفهان که سال‌هاست به‌دلیل خشکی زاینده‌رود و انتقال آب به صنایع نظامی و شهری دیگر، زمین‌شان نابود شده، با فرزندانشان کنار بستر خشک‌رود تجمع کردند. در کردستان، همزمان با بی‌آبی و فقر شدید، مردم نسبت به تبعیض ساختاری و عدم رسیدگی به بحران‌های زیست‌محیطی فریاد زدند. اما پاسخ حکومت، نه گفت‌وگو بود، نه راه‌حل. بلکه طبق معمول، سرکوب، بازداشت، شلیک گلوله ساچمه‌ای و بستن اینترنت بود.(1)

بحران آب: یک نمونه روشن ؛ برخلاف آنچه ادعا می‌شود، بحران آب در ایران، فقط به تغییرات اقلیمی مربوط نیست. پروژه‌های انتقال آب میان استان‌ها بدون در نظر گرفتن پایداری اکولوژیکی، عمدتاً توسط نهادهای نظامی اجرا شده‌اند.

سدسازی‌های گسترده و غیرکارشناسی مانند سد گتوند، به تخریب خاک، شوری زمین و نابودی کشاورزی انجامیده‌اند. منابع آب کشور، در بسیاری از موارد، در خدمت صنایع وابسته به سپاه قرار دارند ، نه نیازهای مردم.(2)

آیا خواستن آب، جرم است؟ مردمی که برای زنده‌ماندن اعتراض می‌کنند، با برچسب «اغتشاش‌گر» بازداشت یا تحقیر می‌شوند. در حالی که بحران‌ها، ساختگی‌اند:  پروژه‌های غیراصولی انتقال آب و سدسازی نظامی‌محور باعث خشکی دریاچه‌ها و نابودی معیشت مردم شده‌اند. قطعی برق در میانه گرمای ۵۰ درجه، جان بیماران، سالمندان و نوزادان را تهدید می‌کند. بی‌پاسخ‌ماندن مطالبات مردم در هر سطحی، ناامیدی اجتماعی را تعمیق کرده است.

برق نیست، چون پاسخ‌گویی نیست ؛ قطعی گسترده برق در بسیاری از شهرها نه‌تنها به خاطر کمبود انرژی، بلکه نتیجه رانت‌خواری در بخش انرژی، پروژه‌های فاقد شفافیت و ناتوانی در سرمایه‌گذاری بلندمدت است. سرمایه‌ها به جای نوسازی زیرساخت‌های برق، صرف پروژه‌های هسته‌ای، نظامی و سرکوب مردم شده‌اند.

نظامی که بحران می‌آفریند ؛ در بیشتر جوامع، حکومت وظیفه دارد بحران‌ها را مدیریت کند، صدای مردم را بشنود و در جهت رفاه عمومی گام بردارد. اما جمهوری اسلامی ، نظام خود بحران‌ساز است. نه‌فقط به‌خاطر ناکارآمدی، بلکه به‌دلیل ساختاری که بحران را ابزار سلطه و سرکوب می‌داند.(3)

وقتی امنیت جای عدالت را می‌گیرد؛ در جمهوری اسلامی، همه‌چیز «امنیتی» تعریف شده است: آب، برق، محیط زیست، آموزش، اینترنت، پوشش، موسیقی، زن، حتی زندگی روزمره. نهادهای نظامی همچون سپاه پاسداران، قرارگاه خاتم‌الانبیا، و نهادهای اطلاعاتی به‌جای متخصصان و جامعه‌شناسان، تصمیم‌گیر مسائل عمرانی، زیست‌محیطی و اجتماعی شده‌اند.

بحران برای کنترل جامعه ؛ در ساختار جمهوری اسلامی ، بحران ابزار سرکوب است. وقتی مردم درگیر بقا هستند، کمتر اعتراض می‌کنند. تحریم‌ها بهانه‌اند، نه دلیل اصلی. پیش از تحریم‌ها هم ، فساد سیستماتیک، سوء مدیریت و سرکوب وجود داشت. ناکارآمدی سازمان‌یافته، شبیه یک طراحی‌ست. حکومتی که با بحران زندگی می‌کند ، در بحران، قدرت را حفظ می‌کند.

در چنین ساختاری، زنان دو بار سرکوب می‌شوند؛ به‌عنوان شهروندان محروم از حقوق اولیه. به‌عنوان زنانی که باید بحران‌های خانگی، بهداشتی، عاطفی و اقتصادی را مدیریت کنند در حالی‌که خودشان هدف تبعیض ساختاری‌اند.(4)

جمهوری اسلامی، نظامی‌ست که نه‌فقط از پس بحران‌ها برنمی‌آید، بلکه تقویت‌کننده، و بهره‌بردار از بحران‌هاست. بحران برای این نظام، نه یک تهدید، که ابزاری برای کنترل است و مردم، قربانیان خاموش آن. جمهوری جنایتکار اسلامی ، مردم  را از حق آب، برق، نان، امنیت و کرامت انسانی محروم کرده است.
اما مردم ایران، به‌ویژه زنان، سکوت نکرده‌اند. آن‌ها فریاد زده‌اند، مقاومت کرده‌اند، مستند ساخته‌اند، شعر گفته‌اند، سوگواری کرده‌اند، و جهانی را بیدار کرده‌اند.
ما امروز صدای آن‌ها هستیم برای یادآوری این حقیقت که: اگرچه آب نیست، اگرچه آزادی سرکوب شده، اما مقاومت جاری‌ست مثل رودی که در دل خاک خشک، هنوز زندگی را زمزمه می‌کند.

مردم ایران، به‌ویژه زنان، دیگر سکوت نمی‌کنند.

آن‌ها می‌دانند: ما نه‌تنها با خشکسالی و خاموشی، که با نظامی روبه‌روییم که بحران می آفریند تا آزادی را خاموش کند.

 

 

References:

(1)https://www.amnesty.org/en/documents/pol10/7200/2024/fa/

(2)https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1817118

(3)https://www.iranintl.com/en/202502118337

(4)https://www.sirjournal.org/research/iranian-womens-rights-education-society-and-struggle





Urgent: Gaza is starving
ماهنامه شماره یکصد و سی و دوم رهائی زن - غزه دارد از گرسنگی کشته می شود

منتشر شد

https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/08/urgent-humanitarian-aid-to-gaza.html

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر