https://rahaizantv.blogspot.com/2025/03/long-live-march-8-women-life-freedom.html
مینو همتی :
هشت مارس روزجهانی زن که جرقه اولیه آن را زنان کارگر در نساجی های نیویورک بر خرمن نابرابری و بهره
کشی ظالمانه نظام حاکم زد ،
طی یکصد و شانزده سالی که از آن حرکت تاریخی گذشته ، تبدیل به جنبشی جهانی
شده که بسیاری از حکومتها حتی به ظاهر هم که شده این روز را گرامی میدارند. همگان
میدانیم که مبارزه برای احقاق حقوق زن در جمهوری اسلامی با حضور میلیونی زنان و
دوشادوش مردان آزادیخواه و برابری طلب میسر است. جنبش زن_زندگی_آزادی ، نمونه بارز این روند رو به رشد بود. امسال ما
در شرایطی به استقبال هشت مارس ، روز
جهانی زن در ایران میرویم که به برکت حکومت اسلامی، فقر و فلاکت و گرانی نه تنها
گریبان زنان کارگر، بلکه خانواده های اقشار متوسط جامعه ایران را فرا گرفته است.
سرمای شدید ، ورشکستی حکومت در تولید برق
و توزیع گاز، سلامت جسم و روان اکثریت خانوارهای زحمتکش را به خطر نابودی رسانده
است. زنان در این اوضاع و احوال فشار مضاعفی را متحمل میشوند. از این رو ما شاهد
حضور زنان در کنار مردان در صفوف بازنشستگان، پرستاران در اعتراض به وضع موجود از
یکطرف و مبارزه با حجاب بانان از سوی دیگر در مصاف تاریخی علیه ارتجاع سیاه
اسلامی، هستیم. در میزگرد امشب از دو فعال حقوق زنان مریم مرادی و دیانا نامی دعوت
کردیم که به اهمیت سنت مبارزاتی و ترقی خواهانه "هشت مارس "
بپردازیم. مریم و دیانا عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.
دیانا نامی: خیلی
ممنون ، مرسی از دعوت تان.
مریم مرادی:
ممنونم از دعوت شما بانو همتی عزیز و درود میفرستم به شما و همچنین دیانا عزیز و بینندگان برنامه رهایی زن
مینو همتی:
اجازه بدید که صحبتم را با مریم شروع کنم؛ مریم
مرادی عزیز شما کارهای تحقیقاتی بسیاری کرده اید که در ماهنامه رهائی منتشر شده
است. در زمینه وضعیت معیشتی خانواره ها چه زنان سرپرست خانواده، چه شرکای زندگی در
شرایط فوق العاده ناهنجار ایران را چگونه توصیف میکنید؟
مریم مرادی: وضعیت معیشتی خانوارها در ایران، به ویژه برای
زنان سرپرست خانوار و شرکای زندگی، در شرایط کنونی بسیار بحرانی است. ترکیبی از
تورم افسارگسیخته، بیکاری، فساد اقتصادی، تحریمها و سوءمدیریت ساختاری باعث شده
که اقشار ضعیفتر جامعه تحت فشارهای شدید اقتصادی و چالش ها قرار بگیرند. زنان
سرپرست خانوار، قربانیان اصلی بحران اقتصادی هستند. بسیاری از زنان سرپرست خانوار
هیچ گونه حمایتی از طرف دولت ندارند و دسترسی به حمایتهای اجتماعی مانند بیمه،
وامهای کمبهره و خدمات معیشتی برای آنها محدود هست. زنان سرپرست خانوار بیشتر در
شغلهای غیررسمی و با درآمدهای پایین - بدون امنیت شغلی و مزایای قانونی فعالیت میکنند.
با افزایش تورم هزینههای مسکن، مواد غذایی و بهداشت به شدت افزایش پیدا کرده است
، در حالی که درآمدها افزایش متناسبی با هزینه ها
ندارند و باعث کاهش قدرت خرید شده اند. خشونت اقتصادی و اجتماعی هم مزید بر
علت هست. بسیاری از این زنان، علاوه بر مشکلات مالی، با تبعیضهای اجتماعی و
فرهنگی نیز مواجه هستند که مانع پیشرفت آنها میشود.
اگر به وضعیت شرکای زندگی در شرایط ناهنجار
امروز کشور هم نگاهی داشته باشیم ، باید گفت که موجب افزایش اختلافات و فروپاشی
خانوادهها شده است. چون بسیاری از زوجها
توانایی تأمین هزینههای اولیه زندگی را ندارند. بسیاری از سرپرستان خانواده
مجبورند چندین شغل داشته باشند که باعث فرسودگی جسمی و روان آنها شده و کیفیت زندگی را کاهش داده است. افزایش
هزینههای درمانی و عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی باعث شده که بسیاری از
خانوادهها از خدمات پزشکی محروم شوند یا برای تأمین هزینه درمان مجبور به فروش
داراییها و حتی اندامهای بدن ( مثل کلیه و ... ) خود شوند. بسیاری از جوانان به دلیل ناتوانی در
تأمین هزینههای زندگی از ازدواج منصرف شدهاند یا به مهاجرت فکر میکنند که این
مورد باعث کاهش نرخ ازدواج و افزایش مهاجرت شده است. در ارتباط با چشمانداز آینده
، میتوان گفت که بحران ادامه خواهد داشت
چون اراده ای برای حل این مسائل نیست و اگر سیاستهای اقتصادی و اجتماعی اصلاح
نشود، این مشکلات به شکل گستردهتری افزایش پیدا خواهند کرد. در صورت ادامه وضعیت
کنونی، طبقه متوسط کاملاً نابود خواهد شد و شکاف طبقاتی میان اقلیت ثروتمند و
اکثریت فقیر به حدی خواهد رسید که میتواند پیامدهای اجتماعی و سیاسی خطرناکی برای
جامعه ایجاد کند.
مینو همتی:
سپاسگزارم مریم عزیز، به درستی و با دقت به نکات ، اشاره کردید. تازه آمارهای زیادی هست که دیانا یا شما به آن
بپردازید. آمارهای
بسیاری زیادی که اشاره کردید به خشونت ، در زمان فقر ، خشونت ها بیشتر میشود مخصوصا
زنان بیشتر مورد خشونت و فشار قرار می گیرند. مثلا " قتل های ناموسی " ،
بسیار زیاد شده است یعنی طبق آمار و ارقامی که از طریق سوشال مدیا یا از طریق
کسانی که ارتباط داریم و اطلاع میدهند خیلی وحشتناک است! یعنی " یک بی حقوقی
مطلق" و یک اشاره ی درستی کردید ، اینکه طبقه ی متوسطی دیگر نمانده است. یعنی
یا فقیر فقیرند یا درصد بالایی که در حال چپاول اند و زندگی لاکچری ساختند. به هر
حال خوب است که به این موضوع بپردازیم اگه
وقت باشد. مرسی از این جزئیات. دیانای
عزیز، شما در سمت مدیریت سازمان " آیکرو" ( سازمان حقوق زنان ایرانی و کُرد)
در انگلستان خیلی فعال هستید . با مسائل و معضلات زنان ، مستقیماً دست و پنجه نرم
می کنید و درگیر هستید و ارتباط تنگاتنگی هم با مردم کردستان دارید. شما اوضاع را
چگونه می بینید؟
دیانا نامی:
با درود به شما عزیزان ؛ مریم و مینو عزیز و تبریک روز جهانی به شما و تمامی زنانی که این برنامه را می بینند و ی
ا حتی نمی
بینند. باید بگویم که در این روز در تمام دنیا ، در کشورها و شهرها و حتی در
روستاهای مختلف دنیا زنان جمع می شوند و بصورتهای مختلف تظاهرات و اعتراضات ، جشن
و پایکوبی و حتی در جاهایی بصورت مخفیانه ، جایی که هیچگونه آزادی برای زنان نیست
مثل افغانستان ، اما باز هم زنان تلاش می کنند که روز هشت مارس ، این همبستگی جهانی را اعلام کنند و من از اینجا ، این را به
همه تبریک می گویم. راجع به این وضعیت سوال کردید. من در ادامه بحث های مریم عزیز
بگویم و همچنین بحث های شما ، ما هم در انگلستان علیه خشونت بر زنان ، مشخصاً در
رابطه با زنان کُرد ایرانی ، هم کُرد ، هم ایرانی و هم افغانی ، هم عرب و هم ترک
زبان و در واقع کسانی که از خاورمیانه و افغانستان می آیند و مشخصاً کار ما ، با آنهاست. تمام مسائل به
خشونت ، فقر ، جنگ و اینکه این زنان خشونت
خانوادگی که داشتند و حتی خشونت های دولتی که داشتند و خشونت هایی که در اثر جنگ ،
گریبانگیر زنان بوده و زنان از اولین قربانیان هستند و بخاطر فقر خانواده مجبور
میشوند دخترشان را یا خواهرشان را بفروشند. حتی به دلیل تامین نیازهای خانواده ،
به دلیل فقر زیاد و یا خشونت های خانوادگی
که شما مطرح کردید. " قتل های ناموسی " که به شدت زیاد شده در ایران و
در بعضی از مناطق ، قبلا شاید زیاد نمی
شنیدیم که در تهران ، آیا " قتل ناموسی " اتفاق می افته یا نه ؟! و خیلی ها می گفتند که اصلاً نیست!
اما حالا میبینیم که این حتی در تهران هم اتفاق می افتد و در اصفهان . در تمام
شهرهای ایران اتفاق می افتد. مسئله " قتل ناموسی " و " کشتن زنان
" به یکی از مسائل روز تبدیل شده است. آن چیزی که ما میشنویم و یا می بینیم ، در واقع
نوک قله ی کوه یخ هست و واقعا وسعت آن در
جامعه گم شده است. آن چیزی که دولت میگوید: " دویست و شصت نفر یا سیصد و شصت
نفر مثلاً زن در یک سال کشته شده " ، یعنی " روزی یک نفر" ، این
دروغ محض است! تنها آنهایی است که دولت و
هیات قضایی و یا جاهائی که خودشون ثبت کردند. خیلی از زنان هستند که جنازه هایشان
در کوهستان ، در رودخانه ها و یا در جاهای مختلف پرت میشود و هیچ نام و نشانی از آنها نیست. متاسفانه اینها
تحت حکومت جمهوری اسلامی و قوانین ضد زن جمهوری اسلامی ، بیشتر اتفاق می افتد.
مخصوصاً هیچ قانونی نیست که از زنان دفاع کند و زن که خودش قربانی است باز هم
قربانی " قانون " میشود چون آن قانون از قربانی دفاع نمیکند و از قاتل
دفاع میکند. آنها آزاد در خیابان می گردند و قابل احترامند. متاسفانه این واقعیتی
هست که علاوه بر تجاوز و جنگ ، مسائل خشونت خانوادگی گریبانگیر مردم و زنان در
تمام جهان هست. در انگلستان همیشه با این مسائل روبرو هستیم. تعداد بسیار زیادی از
زنان ( تقریبا 1000 نفر ) ، سالانه با من تماس می گیرند و ما سعی می کنیم
مشکلاتشان را حل کنیم. از طریق تیم مشاور و وکلایی که داریم به آنها کمک می کنیم. تیم روانکاو که داریم ،
خانه های امن که " سازمان آیکرو"
دارد. از طریق کمپین هایی که برای تغییر قوانین در انگلستان داریم انجام
میدهیم تا بتوانیم به زنان ، بیشترین کمک را بدهیم.
مینو همتی :
شما قانون " ازدواج اجباری " را تغییر دادید. لطفا اشاره کنید که چنین حرکت بزرگی توسط سازمان " آیکرو" انجام
شده است . در انگلستان ، یعنی جایی که آدم فکرش را هم نمی کند.
دیانا نامی: بله ، این خیلی مهمه . 24 سال قبل وقتی "
آیکرو " را سازمان دادم ، وقتی بود که مترجم خودم ، قربانی " قتل ناموسی
" شد و من وقتی به پلیس زنگ زدم ( با کمک یکی از دوستانم ) و گفتم این یک
" قتل ناموسی " است و شوهرش با خانواده
اش او را کشتند ، پلیس گفت:" قتل ناموسی ، فرهنگ شماست و ما باید به آن
احترام بگذاریم وگرنه شما به ما میگوئید راسیسم". در واقع
" تولد آیکرو" از همانجا آغاز شد اینکه بتوانیم به زنانی مثل مترجم خودم
، کمک کنیم در اینجا و ثانیاً بگوئیم که " قتل ناموسی" ، فرهنگ ما نیست
، این یک جرم است و باید اینگونه شناخته شود و اگر پلیس به زنان کمک نکند این خود
راسیسم است. کمپین ما با " پایان دادن به قتل ناموسی " در انگلستان شروع
کردیم و بعد متوجه شدیم که ازدواج اجباری در اینجا خیلی عادی است! و کمپینی را به
همراه چند سازمان دیگر شروع کردیم و" ازدواج اجباری" در سال 2014 میلادی
، در اینجا به "جرم و جنایت " شناخته شد. " قتل ناموسی " ، به
" جرم " و " قتل عمد
" ، شناخته شد. " ازدواج کودکان " ، در اینجا به " جرم "
شناخته شد. چون در انگلستان قانونی بود که کودکان از سن 16 تا 18 سالگی میتوانستند
با اجازه و توافق پدر و مادر ، ازدواج کنند. ما این قانون را هم عوض کردیم و سن
ازدواج 18 سال اعلام شد و سن 16 سال جز " کودک " به حساب می آید. همچنین
در انگلستان مدتی بود که وقتی دختری ازدواج میکرد ، او را به دکتر می بردند تا
" چک بکارت " شود. و این هم در اینجا " ممنوع " شد. خوشبختانه
ما توانستیم در اینجا ، این قوانین را تغییر دهیم
تا خشونت علیه زنان را بعنوان " جرم سنگین " شناختند. در رابطه
با " بکارت " ، توضیح کوتاهی بدهم ، اینکه ما به این دلیل مخالف "
چک بکارت زنان " بودیم چون خیلی از زنان در اولین رابطه جنسی ،
خونی ندارند. نزدیک به 30 تا 40 درصد از زنان در ارتباط با بکارت ، خونی ندارند و
این اصلا نباید در جامعه مساله ای باشد. اینکه ارزش زن را با بکارت اش بشناسند ،
یک فرهنگ خیلی غلط ، خیلی عقب مانده و خیلی بربری است که باید ذهنیت جامعه نسبت به
این موضوع عوض شود و تلاش ما در این رابطه است.
مینو همتی :
خیلی ممنون دیانا عزیز، با اینهمه فعالیتها ، پشتکار ، بردباری و رساندن اینها به این مراحل. مریم جان ، شما د
ر رابطه با پناهجویان ، فرد بسیار فعالی هستید ، در رابطه با وضعیت پناهجویان
اینکه چگونه زندگی میکنند و خودتان هم یک پناهجو هستید که با شرایط بسیار سخت ،
دست و پنچه نرم میکنید. با اینکه پناهجو اصولا در شرایط نامطلوب زندگی میکند، آیا
در بین پناهجویان نیز نگرانی از وضعیت ناهنجار عزیزانشان در ایران مشاهده
میشود؟ مخصوصاً با شرایط الان که وضعیت انفجاری دارد.
مریم مرادی: در میان پناهجویان نگرانی شدیدی نسبت به وضعیت
عزیزانشان در ایران وجود دارد. بسیاری از پناهجویان نه تنها خود در شرایط دشوار
زندگی میکنند، بلکه دغدغه معیشت، امنیت و آینده خانوادههایشان در ایران را نیز
دارند. بسیاری از پناهجویان برای حمایت مالی از خانوادههایشان تحت فشار مضاعف
قرار دارند. با توجه به سقوط ارزش ریال و تورم شدید، ارسال پول به ایران دیگر
مانند گذشته کمکی مؤثر نیست، زیرا هزینهها افزایش پیدا کردند. پناهجویانی که هنوز به درآمد پایداری نرسیدهاند،
احساس عجز و ناتوانی در کمک به خانوادههایشان دارند. یکی از نگرانیهای رایج
پناهجویان، عدم دسترسی خانوادههایشان به دارو، درمان مناسب و خدمات پزشکی است که
اینروزها به یکی از معضلات جامعه تبدیل شده است. افزایش هزینههای بیمارستان، کمبود داروهای
حیاتی و عدم پوشش بیمهای کافی باعث شده که خانوادههای آنها در ایران برای تأمین
هزینههای درمانی با مشکل جدی مواجه شوند. بسیاری از پناهجویان به دلیل فعالیتهای
سیاسی، مدنی یا حتی عقیدتی از ایران خارج شدهاند. این گروه از پناهجویان نگران
تحتفشار بودن خانوادههایشان توسط نهادهای امنیتی هستند. در برخی موارد، خانوادهها
احضار شدند و مورد تهدید و یا تحت فشار از طرف نیروهای امنیتی حکومت قرار
گرفتهاند که باعث استرس شدید برای پناهجو میشود. پناهجویان از طریق اخبار متوجه
وخامت اوضاع اقتصادی کشور هستند و میبینند که عزیزانشان افسرده، بیانگیزه و
تحتفشار شدید اقتصادی و اجتماعی قرار دارند. بسیاری از والدین پناهجویان در ایران
دیگر امیدی به بهبود ندارند و جوانان نیز برای خروج از کشور در تکاپو هستند و به
گونه ای فروپاشی اجتماعی و نبود امید به آینده در جامعه دیده میشود. پناهجویان نه تنها با مشکلات خاص خود، از جمله
اقامت، کار، تبعیض و مشکلات حقوقی دست وپنجه نرم میکنند، بلکه همزمان نگران
زندگی سخت عزیزانشان در ایران نیز هستند. این وضعیت باعث میشود که بسیاری از آنها
در یک بحران روحی و روانی دائمی قرار بگیرند.
مینو همتی :
شما خودتان یکی از آن کسانی هستید که سالیان سال
با همین مسائل دارید دست و پنجه نرم می کنید. مرسی مریم جان از توضیح ات . دیانا
جان ، تمام دنیا از پتانسیل زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب ، از خیزش
انقلابی " مهسا " باخبرند چون به همه جای دنیا گسترده شده است. بخاطر
دارم که مبارزه و درگیری زنان با سنگ پرانی و سنگ انداختن به نیروهای سرکوبگر پاسداران
( در روستاهایشان از دهه 60 و 70 ) زبانزد همه است. حتما خودتان هم به خاطر دارید.
آیا خاطره ای دارید از آن دوره که برای بینندگان ما بگوئید و در اینجا یادی کرده
باشیم از زنان جسور.
دیانا نامی:
البته خاطراتی دارم. یادم هست که جمهوری اسلامی قرار بود به شهر بانه حمله کند که من آنجا بودم. گفته بودند که قرار
است تعدادی از
کردهای مسلح از مناطق دیگر که هوادار رژیم هستند و میخواهند با رژیم بیایند ، ترس
و وحشت عجیبی به جان همه انداخته بود. آن وقت جمعی از پیش مرگ ها بودند ( مسلح
مرد) ، در آن زمان زنان مسلح نبودند. تعداد مردان زیاد نبود که آنها در سطح شهر
نگهبانی می دادند. یادم هست تعدادی اسلحه دادند به دست خانمها و هر کسی که توانایی
داشت تا سر کوچه ها بایستند و نگهبانی دهند. در آن زمان من یک نوجوان 17 ساله بودم
و به من یک چوب بزرگ داده بودند یعنی نگهبانی من با یک چوب بزرگ بود در پشت بام یا
در جایی. به مادرم و به همه زنان محله گفتند که سنگهای زیاد به پشت بام ها ببرند و
آب داغ. اگر از جمهوری اسلامی آمدند و
خواستند زنان را اسیر کنند ، همه با هم باشیم و با پرتاب سنگ و ریختن آب داغ و با
چوب آنها را بزنیم . این یکی از خاطرات من هست که تقریبا یک هفته این فضا در شهر
بود ولی کم کم آرام شد. چون جمهوری اسلامی آن شب و آن هفته ، حمله نکرد. بعد حمله
کرد که خیلی وسیع بود و چاره ای نبود که خیلی ها در شهر مسلح باشند تا مسلحانه
دفاع کنند. جنگ تقریبا یک ماه طول کشید و مردم مجبور شدند شهر را جا بگذارند و
زخمی ها را به بیرون از شهر ببرند. آن وقت بود که تیم های امداد داشتیم . تیم های
خوراک رسانی به پیش مرگ ها را داشتیم برای آنهایی که مسلح بودند و در خط اول
جبهه می جنگیدند. تیمی داشتیم که مخصوصا
در شهر و محلات می گشتند تا کسانی که بیمار بودند و امکان خروج از شهر را نداشتند
به آنها غذا میرساندند و یا به کسانیکه زخمی شده بودند کمک میکردند تا در یک جای
امن ، تحت درمان قرار بگیرند. یک تیم داشتیم که مرا به آن تیم دادند که باید به
روستاها میرفتیم و تبلیغ کنیم ( به همراه یک تپانچه). زنان و کودکان از شهر خارج
شده بودند و در روستاها و اطراف شهر آواره شده بودند و تنها مردان در شهر به
نگهبانی مشغول بودند و فعالیت میکردند. ما
با مردم صحبت میکردیم که آماده باشند و کمک رسانی کنند و مطمئن باشیم که همه ی
مردم جا و مکان دارند. مردم در روستاها ، بی نهایت کمک کردند. یعنی مردم شهر ، شهر
را جا گذاشتند و تنوانستند هیچ چیز با خودشان بردارند فقط با لباسی که بر تن
داشتند ، دست بچه های خود را گرفتند و از شهر به بیرون رفتند. اما مردم روستاها ،
تا جایی که توان داشتند به مردم ، جا دادند. به مردم چادر دادند. مدارس و مسجد ،
همه پر از مردم بود. آن زمان بود که هلی کوپتر رژیم در روستاها می گشت و به مردم
روستاها هم تیراندازی میکرد. به ماشین ها تیراندازی میکردند. با خمپاره ، ماشین ها
را منفجر میکردند. حتی مردم را از سر مزارع شان ، گروگان میگرفتند و با خود می
بردند. یعنی فضا خیلی وحشتناک بود ولی جالب بود که مردم خیلی با روحیه و آماده
بودند. این خاطره ای هست که من داشتم که جطور از سنگ پرانی به مسلح شدن منجر شد و
بعد ما همه پیش مرگ شدیم. گوشه ای از این خاطرات را در کتابم آوردم و نوشتم که
بماند.
مینو همتی :
دیانا جان ، لطفا اسم کتاب تان را هم بگوئید.
دیانا نامی : "
دختری با اسلحه "، که بر اساس زندگی خودم هست اما قطره ای از یک دریاست. چون تنها خاطرات من نیست
. خاطرات آن دخترانی
است که سالها در کردستان مبارزه کردیم ،
بصورت تشکیلات مخفی بودیم. بعداً همه بعنوان پیش مرگ ، مسلح شدیم و در خط اول جبهه در جنگها
بودیم و شرکت میکردیم. در واقع از اول انقلاب وقتی که جمهوری اسلامی سر کار آمد ،
مردم کردستان به جمهوری اسلامی ، رای " نه " دادند و این باعث شده بود
که جمهوری اسلامی به کردستان حمله کند و میگفت :" مردم کردستان بد هستند و
صدام به آنها کمک می کند و جدا می شوند. " در واقع این طور نبود. کردستان
فقط آزادی و برابری می خواست مثل بقیه
جاهای ایران، اما با روی کار آمدن جمهوری
اسلامی ، هیچکدام مان دیگر هیچ چیز نداشتیم. ( نه کردستان داشت و نه ایران).
خفقانی که برای تمام ایران مخصوصا برای زنان درست کردند بسیار وحشتناک بود. ما از
همان موقع با جمهوری اسلامی جنگیدیم. از همان موقع به آن " نه " گفتیم.
از همان موقع به اسلام سیاسی " نه " گفتیم و این بخشی از تاریخ درخشان مردم کردستان است
که خوشبختانه اینروزها بخاطر وجود شبکه های اجتماعی ، مردم به هم نزدیک شدند و
میدانند که مردم کردستان ، جدایی خواه نیستند. مردم کردستان ، ربطی به دولت عراق
یا دولت های دیگر ندارند. جنبش در کردستان بخشی از انقلابی است که با سر کار آمدن
جمهوری اسلامی ، شکست خورد اما جنبش در کردستان ادامه داشت. امروز با جنبش "
ژن_ژیان_آزادی" یا انقلاب " زن_زندگی_آزادی" ، کردستان با تمام
ایران گره خورده و نقش اساسی دارد. خوشحالم که این را بگویم که در روز جهانی زن ،
جنبش" زن_زندگی_آزادی" ، جنبشی نیست که فقط مخصوص ایران یا کردستان باشد
و جنبشی جهانی شده است و این شعار در خیلی از کشورها ( حتی در کشورهای آفریقایی و
آمریکایی ) ، در جلسات زنان این شعار را سر میدهند. این شعار در واقع از کردستان
ترکیه آمد اما در ایران جان گرفت. در کردستان ایران ، جان گرفت . در تظاهرات جاهای
ایران ، جان گرفت. کردستان و ایران ، در واقع چشم و چراغ یکدیگرند.
مینو همتی :
خیلی ممنون ، خیلی خوب اشاره کردید. اینکه با سنگ پراکنی آغاز شد و نسل به نسل ادامه یافت تا به
"زن_زندگی_آزادی"
رسید و این مبارزه ادامه دارد. و درباره گستردگی این جنبش و این شعار هم که گفتید.
همه خاطرات مانند پرده ی سینما از جلوی چشمان ما رد میشوند و همه کسانی که در آن
دوران وجه مشترک داشتند و در این مقاومت ها و مبارزات بودند ، با تمام اعماق
وجودشان حس کردند.
دیانا نامی :
تاریخ مبارزات مشترک ماست.
مینو همتی :
مریم جان روند گسترش مبارزه حق طلبانه بازنشستگان و فرهنگیان، پرستاران در اکثر شهرها و استانهای کشور با فر
ا رسیدن فصل
بهار و عبور از سرمای سخت و نقش زنان را در این جنبش چگونه ارزیابی میکنید؟ بخصوص
اینکه شعار "گرفتن حقمون در کف خیابان" نیز در این تجمعات بسیار رایج
شده است.
مریم مرادی:
بانو همتی عزیزم ، قبل از اینکه به سوال شما بپردازم اجازه میخواهم که مراتب قدردانی خودم را به دیانا عزیز داشته
باشم با
خاطره ای که تعریف کردند، تحت تاثیر قرار گرفتم و برای ایشان بعنوان یک زن مبارز و
همچنین برای شما که در آن بحبوحه و در آن جنبش ها ، همیشه نقش ارزنده ای داشتید ،
دست مریزاد عرض میکنم . امید دارم در هر جایی که هستید ، همیشه بدرخشید و در راهی که هستید پیروز و سربلند
باشد. بر میگردیم به سوالی که اشاره فرمودید ؛
گسترش مبارزات حقطلبانه بازنشستگان، فرهنگیان و
پرستاران در بسیاری از شهرها و استانهای
ایران روندی تصاعدی به خود گرفته است. افزایش فشارهای اقتصادی، سیاستهای
سرکوبگرانه حکومت ، کاهش قدرت خرید برای جامعه ، عدم اجرای همسانسازی حقوق و
کمبود امکانات رفاهی باعث شده که این گروهها با قاطعیت بیشتری به خیابان بیایند و
شعارهایی مانند "گرفتن حقمون در کف خیابان" را سر دهند. از مهمترین
عوامل کلیدی مؤثر در گسترش این اعتراضات ؛
میتوان به وخامت شرایط اقتصادی اشاره کرد چون تورم افسارگسیخته، کاهش ارزش پول ملی و عدم
افزایش حقوقها متناسب با هزینههای زندگی مردم هست که موجب شده مبارزه برای بقا
به اولویت اصلی بازنشستگان، معلمان و پرستاران تبدیل شود. عدم تحقق وعدههای دولتی
، اینکه دولت بارها وعدههایی در مورد افزایش حقوق بازنشستگان، اجرای همسانسازی و
بهبود وضعیت معیشتی داده، اما در عمل یا این وعدهها را اجرا نکرده یا آنها را به
تأخیر انداخته است . درحالیکه این اعتراضات صنفی و معیشتی هستند، اما حکومت به
جای پاسخگویی به این اعتراضات ، برخورد امنیتی و سرکوبگرانه در پیش گرفته است که
خود باعث رادیکالتر شدن شعارها و افزایش خشم عمومی شده است. همبستگی میان گروههای
مختلف بازنشستگان، فرهنگیان و پرستاران در سالهای اخیر ارتباط قویتری که با یکدیگر پیدا کردهاند و برخی از این تجمعات
به اعتراضات سراسری و هماهنگ تبدیل شده است. نقش برجسته زنان در این جنبش همیشه
تاثیر گذار بوده و هست. حضور زنان در خط مقدم مبارزات ، به ویژه بازنشستگان
فرهنگی و پرستاران، در تجمعات اخیر نقش بسیار فعال و رهبری کنندهای ایفا کردهاند.
آنها نه تنها سازماندهنده بسیاری از اعتراضات هستند ، بلکه بهعنوان چهرههای تأثیرگذار در
تجمعات با شجاعت شعار میدهند و سخنرانی میکنند. از آنجا که زنان از تبعیضهای
چندلایه (اقتصادی، اجتماعی و جنسیتی) رنج میبرند، حضورشان در این اعتراضات با
مطالبات گستردهتر و عمیقتری همراه است. آنها علاوه بر مطالبات صنفی، خواهان
برابری حقوقی و رفع تبعیضهای ساختاری هستند که از طرف این حکومت بر آنها اعمال
میشود. در بسیاری از تجمعات، شاهد برخوردهای امنیتی بودهایم، اما زنان با جسارت
بیشتری به مقابله با این سرکوبها برخاستهاند. آنها با سازماندهی بهتر، شعارهای
اعتراضی را هدایت میکنند و در برخی موارد حتی پس از برخورد نیروهای امنیتی،
دوباره تجمعات را احیا میکنند. زنان در این جنبشها نقش مهمی در شکلدهی به
شعارها، تعیین مسیر اعتراضات و تقویت همبستگی بین معترضان ایفا کردهاند. شعارهایی
مانند " تا حق خود نگیریم، سکوت نمیکنیم" و "معلم بیدار است، از
تبعیض بیزار است" ، نشان از عزم راسخ
آنها دارد. با توجه به وخامت شرایط اقتصادی، سرکوب مستمر و نارضایتی گسترده، بعید
است که این جنبشها در کوتاهمدت خاموش شوند. بالعکس، با فرارسیدن بهار و افزایش
توانایی معترضان برای برگزاری تجمعات بزرگتر و هماهنگتر، احتمالاً شاهد افزایش
دامنه اعتراضات خواهیم بود. حکومت ممکن
است با وعدههای کوچک و سرکوب تدریجی آنها را مدیریت کند. اما اگر این اعتراضات
با جنبشهای دیگر (مانند جنبش زنان، دانشجویان و کارگران) پیوند بخورد، میتواند
به یک موج نیرومند مطالبهگری سیاسی و اجتماعی تبدیل شود. با آرزوی موفقیت برای
تمام آزادیخواهان و تمام جنبش هایی که در کشور ، علیه نابرابریها اقدام می کنند.
سپاسگزارم از فرصتی که به من دادید.
مینو همتی : ب
سیار سپاس مریم عزیز، بعنوان آخرین سوال به نکات خیلی درستی اشاره کردید. پیوند این جنبش ها با هم ، تبدیل
رودخانه ها به
دریای خروشان است. مطمئنم به سر انجام خواهد رسید هرچند سرکوب میکنند ولی این
مقاومت و مبارزه ، کماکان وجود دارد. وقت ما خیلی محدود است . دیانا جان ، آخرین
سوال را از شما می پرسم : چپاولگری اسلامی در عین تحمیل فقر و فلاکت ، در سطح
سالهای جنگ اول جهانی که علاوه بر بحران سوخت به بحران سیب زمینی هم کشیده شده
است. سرنوشت نظام اسلامی را شما چگونه رقم میزنید و نقش زنان در انقلابی که همه ی
ما ، صدای پای آن را میشنویم ، چقدر مهم خواهد بود؟ ضمن اینکه مریم جان به خیلی از
موارد در این رابطه اشاره کردند. دوست دارم که نظر شما را هم بدانیم.
دیانا نامی :
جنبش " زن_زندگی_آزادی" ، به قدری قوی و پر هیجان است که لرزه بر تن جمهوری اسلامی انداخته است و شاید در
تمام
سالهای عمر خود تا به این حد ضعیف نشده باشد. آرزو میکنم که جنبش های کارگری هم
بتوانند یکدست و قوی شوند و جنبش های اجتماعی دیگر هم با همبستگی این قدرت را پیدا کنند . به نظرم ، جنبش "
زن_زندگی_آزادی " ، به همه چنبش های دیگر ، قدرت داده است تا بیایند و اعتراضات
خود را انجام دهند و شعارهایی که شعار جنبش " زن_زندگی_آزادی " بود. این
جرأت را به تمام جنبش های دیگر داده تا شعارهای خیلی آزادانه تری را بیان کنند.
شعارهای برابری طلب ، آزادی خواهی ، ضد تبعیض ،
ضد مذهبی و ضد جمهوری اسلامی و مخصوصاً ضد اسلام سیاسی و این یکی از نقاط قوت این جنبش هاست که به نظر
من تحت تاثیر جنبش " زن_زندگی_آزادی " بوده است و این اهمیت را دارد. من
داشتم فکر میکردم بارها تظاهراتی که در
خیابانها انجام میشود چه تظاهرات دانشجویان و چه تظاهرات بازنشستگان ، معلمان و یا
تظاهرات کارگری و یا اعتراضات زنان ، در
واقع آقازاده ها که نمی آیند اعتراض کنند
، خود مردم کارگر و فقیر و مردم متوسط
جامعه اند که از هر لحاظ به آنها فشار آمده است. همچنان که مریم جان گفت ، فقر در
جامعه به قدری رسیده که کمر مردم را شکسته است. مردم از نداشتن نان شب می نالند.
نمیتوانند جشن های نوروز و جشن های رمضان
یا جشن های مذهبی و غیر مذهبی شان را بگیرند. چون واقعا ، جان به لب شان
رسیده است. فشار فقر به شدت زیاد است. اختلاس و دزدی و پول به جنبش های تروریستی
کشورهای دیگر دادند و این وضعیت مردم را بیشتر فلاکت بار کرده است. از طرف دیگر
جنبش هایی که از سوی جمهوری اسلامی سرکوب می شوند باعث شده مردم بیشتر معترض شوند.
این را باید بگویم که جنبش " زن_زندگی_آزادی " ، دستآوردهای بیشماری هم
داشته است. یادمان هست زمانیکه زنان در ایران حق نداشتند آواز بخوانند . حق
نداشتند فیلم نگاه کنند. حق نداشتند بدون حجاب به بیرون بروند.
جنبش " زن_زندگی_آزادی " باعث عقب نشینی جمهوری اسلامی شده و این خود جای خیلی امیدواری است. تلاش کردند مثل هیتلر مردم را با گاز خفه کنند و مدارس را به اتاقهای گاز تبدیل کنند و کاری که هیتلر 100 سال پیش انجام داد را اینها با مدارس دخترانه انجام دهند اما موفق نشدند. ظاهرا جنبش را آرام کردند اما نتوانستند آن را سرکوب کنند. با قوانین سختگیرانه حجاب و عفاف و گاردهای ویژه ، نتوانستند زنان را مجبور به حجاب اجباری کنند و زنان آزادانه به همراه دوست پسرانشان در خیابانها می گردند. روسری ندارند و ازدواج سفید رایج شده است. این آزادی ها باعث عقب نشینی جمهوری اسلامی شده و دستآوردهای جنبش زنان است که خیلی اهمیت دارد. نکته ای که مرا اذیت میکند و واقعا به آن فکر میکنم ( البته خیلی چیزهاست ) اما به نظرم یکی از کارهایی که باید جنبش " زن_زندگی_آزادی " باید انجام دهد، خاتمه دادن به مافیای " ضد زن و زن فروش " در کنار معابد و مساجد برای زائران امام رضا هست که در آنجا به اسم صیغه زنان را وادار به تن فروشی می کنند. این مافیاهای کثیف باید از بین بروند. من مطمئنم جنبش " زن_زندگی_آزادی" این کار را میکند و این جنبش ، عمر جمهوری اسلامی را هم به پایان می رساند. به آرزوی آن روز و امیدوارم که نه تنها زنان ایران ، بلکه زنان افغانستان و بقیه زنان بتوانیم این موفقیت را به چشم ببینیم.
ماهنامه شماره یکصد و بیست ونه رهائی زن
زنده باد هشت مارس
روز جهانی زن از ایران تا آلمان، سوئد و انگلیس