۱۴۰۴ مهر ۸, سه‌شنبه

اعتصابات کارگری در کنار خیزش" زن،زندگی،آزادی"

 

 

نویسنده: پروانه عظیمی

ایران امروز در میانه‌ی یکی از گسترده‌ترین بحران‌های تاریخی خود قرار دارد. بحران اقتصادی با تورم بالا، سقوط ارزش ریال، گسترش فقر و بیکاری، و بحران سیاسی ناشی از سرکوب آزادی‌ها، جامعه را به آستانه‌ی انفجار رسانده است. در چنین شرایطی،


اعتصابات کارگری در کنار خیزش «زن، زندگی، آزادی» به‌عنوان دو خط اصلی مبارزه اجتماعی، اهمیت تعیین‌کننده‌ای پیدا کرده‌اند. این دو جریان نه جدا از هم، بلکه در هم تنیده‌اند و در صورت هم‌افزایی می‌توانند زمینه‌ساز تغییرات بنیادی شوند.

 

اعتصابات اخیر کارگران نفت، پتروشیمی، فولاد و صنایع فلزی، معلمان و بازنشستگان نشان می‌دهد که اعتراضات از سطح مطالبات صرفاً صنفی فراتر رفته‌اند. خواست‌هایی چون «پرداخت دستمزد معوق»، «لغو قراردادهای پیمانی»، و «افزایش حقوق متناسب با تورم» همواره با شعارهایی درباره‌ی آزادی زندانیان کارگری و پایان سرکوب همراه بوده‌اند. این پیوند دقیقاً همان چیزی است که بسیاری از تحلیلگران رادیکال بر آن تأکید می‌کنند: هر اعتصاب، در ذات خود سیاسی است؛ چرا که مستقیماً ماشین سرمایه‌داری دولتی-خصولتی را نشانه می‌رود.

 

شعار «زن، زندگی، آزادی» صرفاً ندای مقاومت زنان در برابر تبعیض جنسیتی نبود؛ بلکه افقی از رهایی انسانی را پیش گذاشت که به‌طور طبیعی با مبارزات طبقاتی گره خورد. زنان کارگر و معلم در خط مقدم اعتصاب‌ها حضور دارند؛ آن‌ها مطالبات جنسیتی و طبقاتی را همزمان نمایندگی می‌کنند. تحلیل‌های رادیکال تأکید دارند که «زن» در این شعار، چهره‌ی زن کارگر و زحمتکش است که بدون آزادی و رهایی او، هیچ انقلابی پایدار نخواهد بود.

 

خصوصی‌سازی صنایع کلیدی، سپردن کار به پیمانکاران، و حذف قراردادهای رسمی، ابزارهای نظام حاکم برای ارزان‌سازی نیروی کار و جلوگیری از سازمان‌یابی مستقل بوده است. هر اعتصاب، عملاً پرده از این سیاست برمی‌دارد. تحلیل‌های منتشرشده در رسانه‌های رادیکال نشان می‌دهد که این سیاست‌ها نه تنها به سود سرمایه‌داران داخلی، بلکه در خدمت منافع سرمایه‌داری جهانی و شرکای تجاری رژیم قرار دارند. بنابراین، مبارزه‌ی کارگری در ایران ابعادی ضدسرمایه‌داری و ضدامپریالیستی دارد.

 

از دیدگاه رادیکال، نقطه‌ی عطف زمانی است که اعتصابات کارگری و جنبش‌های اجتماعی چون «زن، زندگی، آزادی» به‌هم برسند. خیابان نیروی انفجاری است و اعتصاب قدرت فلج کردن دستگاه تولید و اقتصاد را دارد. تنها ترکیب این دو می‌تواند توازن قوا را به سود مردم تغییر دهد. در این نگاه، اعتصابات کارگری امروز نه پایان راه، بلکه تمرین‌های اولیه‌ی یک حرکت سراسری و انقلابی‌اند.

 

دولت در برابر این موج‌ها با ابزارهای کلاسیک سرکوب واکنش نشان داده است: بازداشت و محکومیت فعالان کارگری و صنفی، اخراج و محرومیت از حقوق اجتماعی، احکام قضایی سنگین و تهدید خانواده‌ها. اما این سیاست‌ها نتوانسته مانع گسترش اعتصابات شود. برعکس، در بسیاری موارد باعث همدلی بیشتر میان کارگران و سایر اقشار معترض شده است. بخشی از این مقاومت در زندان‌ها ادامه دارد، جایی که ده‌ها تن از فعالان کارگری و سیاسی سال‌هاست با احکام سنگین زندانی‌اند. حضور زندانیان سیاسی در قلب مبارزه، به‌ویژه معلمان و کارگران دربند، نه تنها نشانگر هزینه‌ی سنگین مبارزه است، بلکه الهام‌بخش تداوم مقاومت در بیرون از زندان‌ها نیز شده است.

 

با تداوم بحران اقتصادی و افزایش شکاف طبقاتی، اعتصابات نه تنها ادامه خواهند یافت، بلکه گسترده‌تر خواهند شد. شاخص‌های اقتصادی (مانند تورم، بیکاری، کاهش ارزش ریال) همگی نشان می‌دهند که زمینه‌های اعتراضات در آینده نزدیک بیشتر فراهم خواهد شد. چشم‌انداز واقعی زمانی تحقق خواهد یافت که اعتصابات پراکنده به سمت هماهنگی سراسری حرکت کنند، مطالبات صنفی و سیاسی در یک پیکره‌ی واحد تلفیق شوند، و همبستگی میان کارگران، زنان، جوانان، زندانیان سیاسی و اقشار محروم به سطحی سازمان‌یافته برسد.

 

اعتصابات کارگری در ایران امروز دیگر رویدادهای منفرد و محلی نیستند؛ بلکه به نماد مقاومت اجتماعی در برابر نظامی بدل شده‌اند که هم معیشت و هم آزادی را به گروگان گرفته است. خیزش «زن، زندگی، آزادی» افق رهایی را گشوده و اعتصابات کارگری قدرت مادی تحقق آن را دارند. اگر این دو جریان به‌طور سازمان‌یافته و آگاهانه به هم بپیوندند، آینده‌ای متفاوت برای ایران گریزناپذیر خواهد بود: آینده‌ای که بر آزادی، برابری و کرامت انسانی بنا شود و آزادی زندانیان سیاسی نیز بخشی اساسی از آن خواهد بود.

 

۲۰۲۵ سپتامبر 


ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی






 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر