۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

شیرین عبادی و اسلام مدرن!




تلاش «شیرین عبادی» برای مدرن نشان دادن مذهب آن هم از نوع اسلامی‌اش قابل تقدیر است! باور کنید جمهوری اسلامی خیلی مدیون عبادی است و باید لابی کند تا هر سال مدال نوبل از آن این خانم شود. شیرین عبادی نقش عصای کوری را بازی می‌کند که با کلمات اعتدال‌گرایی و اراجیف "احترام اسلام به زن"، می‌خواهد اسلام سیاه و مرتجع را نشان دهد.

عبادی بدون هیچ شرمی در حالی از تفاسیر متفاوت علما از اسلام دفاع می‌کند که ارتجاع اسلامی داعش با پرچم سیاه لاالله الاالله سر می‌برد و صدها نفر را زنده زنده در آتش می‌سوزاند و گردن میزند، هزاران زن را به عنوان غنائم جنگی، که بازمانده  میراث کثیف محمد است، دنیا را در بهت و خشم فرو برده. به کجای مذهب و اسلام  باید مراجعه کرد که از کشتن و قتل و تجاوز و غارت صحبت نکرده باشد. به کدام آیه باید رجوع کرد که از حق مرد به کشتن و کتک زدن همسرش نگفته باشد! به کدام سطر باید نگاه کرد که  تحقیر و توهین و بی‌حقوقی زن را در آن ندید؟!

عوام فریبی تا کی؟. چطور می‌توان از دین اسلام ملایم و لطیف حرف زد  درحالی که احکام ضد بشرش، تبلیغ جهل و خرافه‌اش، زن ستیزیش، خشونتش، کشتار و قتل و جنایتش در معرض دیدگان تمام دنیاست و قرن‌هاست که سهم زنان از مذهب تنها اسارت وخشونت و بردگی بوده و هست.
لاریجانی می گوید: "درحالی‌که در برخی از کشورها زنان حتی حقوق رانندگی ندارند و از حضور در عرصه‌های اجتماعی محرومند، در جمهوری اسلامی ایران زنان در عرصه‌های مختلف حضور فعال دارند و منع قانونی برای حضور آن‌ها در مدارج عالی مدیریتی و تصمیم‌گیری وجود ندارد". خانم عبادی هم می‌گوید: "آقای لاریجانی بگوید که آیا ایران تنها کشور اسلامی است؟ غیر از ایران و عربستان، کدام کشورهای اسلامی دیگر هنوز دست دزد را می برند و یا سنگسار می کنند؟". این منجی اسلام، عامدانه و آگاهانه یک عمر مبارزات زن و مرد آزادیخواه برای پس زدن قوانین ارتجاعی مذهب و دین را به پای اسلام ملایم  می‌نویسد.


اینها اگرچه با زور و اسید و چوب و چماق نتوانسته‌اند ایران را به عربستان و افغانستان تبدیل کنند، ولی با کمک منجیان اسلامی چون «شیرین عبادی»‌ها برای مصونیت اسلام و وحشت از دین‌گریزی و خشم و نفرت جوانان ایرانی از دین و مذهب، چنین فمنیست‌های اسلامی‌ای را علم می‌کنند. رژیم آشکارا از تشدید روز افزون دین‌گریزی و خصوصا نفرت از اسلام وحشت دارد. ٣٥ سال با دروغ و ریا بعنوان مردان و نمایندگان خدا بر مردم حکومت کرده اند. با زور و عربده‌کشی و رها کردن قلاده‌های بسیجی‌ها و سپاهیان‌شان در خیابان‌ها زنان و دختران را تهدید و سرکوب کردند. امروز لاریجانی برای منت گذاشتن و شاکر بودن زنان و وادار کردن آنان به سکوت در مقابل نابرابری‌ها و جنایت‌هایشان، جهنمی مانند عربستان را مثال می‌زند و میگوید ای زنان بروید و خدا را شکر کنید و به همه چیز راضی باشید که مانند زنان عربستان نیستید که حتی حق رانندگی ندارند. ولی رئیس قوه قضائیه در همسایگی دیگر به "کوبانی" اشاره‌ای نمی‌کند که زنانش برای حفظ جان و حرمت انسانیشان تفنگ بدست گرفتند و با سیاه‌ترین و مرتجع‌ترین موجود قرن، جانورانی از جنس جمهوری اسلامی، مبارزه کردند و چه سربلند و پیروزمندانه از این میدان بیرون آمدند. زنانی که تمام  دنیا حتی دنیای به اصلاح مترقی و پیشرفته  ناباورانه به دستانشان و به مبارزه‌شان چشم دوختند. اینان به امید وعده‌های فریبکارانه عبادی‌ها نماندند که طبق نظرعلما و شیوخ فتوایی بدهد که طبق عرف زمان باشد که چه بکنند و چه نکنند. کوبانی سمبل مقاومتی زنانه بود که باید دنیای جنبش‌های زنانه را از این سکوت و رخوت و تن دادن به ذلت و بردگی اسلام و مذهب تکان دهد.

عبادی در بخشی از صحبت‌هایش می‌گوید: "حقوق مدنی را مقدم بر حقوق سیاسی می‌داند" و ادامه می‌دهد: "درست است که ما در شورای اسلامی زن داریم و یا معاون رئیس جمهور زن است ولی چه فایده دارد وقتی این زن بخواهد به سازمان ملل سفر کند و از حق مردم دفاع کند باید از همسرش اجازه بگیرد".

عبادی با ظاهری منتقد صاحب منسب شدن زنان را کافی نمی‌داند و فکر میکنم بیشتر از اینکه آنها را مدافع حقوق مردم بداند، مانند هر فمینیستی صاحب منسب شدن زنان را نشانه بهبود موقعیت زن و حقوق برابر زن می‌داند. مانند هر فمینیستی آنرا دستاوردی هرچند ناکافی برای زنان میداند. این دستاوردها همگی مال اسلام خوش‌خیم و معتدل است و محدودیت‌ها هم نتیجه کار جناح تندرو.

عبادی مانند هر اصلاح‌طلب دو آتشه‌ای توحش و بربریت رژیم علیه زنان را فقط به گردن تندروی‌های سیاسی رژیم می‌اندازد و آب طهارت بر سر اسلام می‌ریزد و می‌گوید اسلام فی‌النفسه هیچ مغایرتی با آزادی زن ندارد و اجازه گرفتن زن نماینده از مرد را یک مسئله سیاسی و بنیادگرایی جلوه می‌دهد. بعید است خانم عبادی نداند که اتفاقا در اسلام ناب محمدی زن بدون اجازه مرد حق بیرون رفتن از خانه‌اش را ندارد. حنای «عبادی»ها برای زنانی که ٣٦ سال است در ایران از دست اسلام و حکومت اسلامی در رنج‌اند، طبق احکام اسلامی به دختران سیاسی قبل از اعدام  تجاوز کردند، به صورتشان اسید پاشیدند، چاقو زدند، برای لغو حجاب هر روز جنگیدند، رنگی ندارد.


بوی تعفن اسلام و مذهب تمام دنیا را پر کرده و باز هم «عبادی‌»ها با پررویی تمام از اسلام دفاع می‌کنند. امروز در ایران هزاران کودک خیابانی مورد آزار و اذیت جسمی و جنسی قرار می‌گیرند، هزاران زن مجبور به تن‌فروشی هستند، صدها زن از فقر و بدبختی به اعتیاد روی آورده‌اند، زنان مبارز در زندان‌ها سالیان سال شکنجه می‌شوند، صدها زن کارگر اخراج شده و بخاطر جنسیت‌شان از کار محروم شده‌اند، هزاران دختر دانشجو در آرزو و محرومیت از رشته‌های دانشگاهی مورد علاقه شان هستند. اینها کافی نیست؟ دیگر اسلام می‌خواست با زن چکار کند که نکرده.

اسلام مانند هر دین دیگری اصلاح‌پذیر نیست. کوتاه شدن دست مسیحیت از زندگی بشریت نتیجه انقلاب فرانسه، نتیجه جنبشی عظیم برای عقب راندن دم و دستگاه تفتیش عقاید و کتاب‌سوزان‌های کلیساها است. دست اسلام را فقط با جنبشی عظیم و انقلابی می‌توان از صحنه سیاست و زندگی مردم کوتاه کرد.

باید ماهیت این  فمنیست‌های اسلامی را برای همگان عیان کرد. این یکی از مبارزات جنبش رهایی زن است. جنبش زنان باید مبارزه را از زنان کوبانی بیاموزند.  باید در برابر داعشی‌های رژیم اسلامی ایران ایستاد و مبارزه کرد. راهی جز این نیست. رهایی زن نه در گرو منتظر نشستن برای  تفاسیر و فتوای متفاوت از این آخوند و آن شیخ است و نه اسلام مدرنی وجود دارد. این ریاکاری را باید افشا کرد و تنها راه رهایی زنان در گرو خشکاندن ریشه‌های تبعیض و نابرابری در همه سطوح زندگی انسان‌هاست.


شراره رضائی- منتشر شده در شماره سی و دوم ماهنامه رهایی زن
استفاده از این مطلب با ذکر منبع مجاز است


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر