۱۳۹۴ آذر ۳, سه‌شنبه

مطالبات معلمان و پاسخ حکومت اسلامی- مصاحبه رهایی زن با ستار رحمانی و فرخنده آشنا

در وصف معلم و مقام والایش قصیده ها و روایات زیادی نقل میشود. لیکن وقت پاسخگوئی به مطالبات برحقشان، چنگ و دندان و زندان نمایان میشود. وقت آن رسیده است که جامعه یکپارچه از معلمان فرزندان خود مستقیما حمایت کند و خواستار تحقق فوری مطالباتشان باشد.
در برنامه امروز مطالبات معلمان و بازتاب آن در دیگر جننبشهای اجتماعی را با فعالین این عرصه بگفتگو مینشینیم.
آقای رحمانی از فعالین معلمان و خانم آشنا از فعالین کارگری را در برنامه رهائی زن از کانال یک داریم. به هر دو میهمان عزیز خوش آمد میگویم.

مینو همتی : آقای رحمانی بیوگرافی کوتاهی از خودتون ارائه بدید؟

  ستار رحمانی : بله من قبل از انقلاب در ایران معلم بودم در استان قزوین تدریس می کردم و بعد از انقلاب حدود یک سال بعد از انقلاب که آن دوران پاک سازی معلمان بود ,به خاطر آن فعالیتهایی که در زمینه معلمان و دمکراسی که این فعالیتها را در مدارس و آموزش و پرورش انجام می دادیم در هر صورت ما را پاک سازی کردند .اسمش یک توهین بزرگی بود .جزو آن دسته هایی که به اسم پاکسازی از امزش و پرورش بودم و عملا حدود یک سال یا بیشتر فکر می کنم گفتند که اصلا سر کار نیایید ولی حقوقتان را پرداخت می کنیم و بعد از یک سال دستگیر شدم و بعد هم یک مدت خیلی کوتاهی من در زندان بودم که تعدادی از معلمان امدند به فرمانداری آن شهر ,شهر تاکستان را کاملا گرفتند و خواهان آزادی من و چند نفر از معلمان هم که زندان بودند شدند . بخاطر همین ما را ازاد کردند ولی بعد ازاین که آزاد شدیم و بعد از اخراج من و تعدادی ادیگری از همکارانم و آن تعداد از معلمانی که اعتصاب کرده بودند برای ازادی ما که اصلا برخی از آنها نه سیاسی بودند و نه فعالیت صنفی به ان شکل می کردند این ها  را هم اخراجشان کردند از ان زمان تا حالا اینها جزو معلمان اخراجی هستند و بعد به هر صورت به خاطر آن مسایل سیاسی و مشکلاتی که در ایران بود من مجبور شدم که ایران را ترک کنم . به انگلیس آمدم و بعد از اتمام تحصیل در آموزش و پرورش انگلیس استخدام شدم و حدود جهار سال در دانشگاههای وست میلیتر و متروپلیتن برای رشته های لیسانس و فوق لیسانس و همان رشته کامپیوتر تدریس کردم و در عین حال عضو اتحادیه استادان دانشگاه و کالج ها بودم و بعد از آن فکر می کنم حدود شانزده سال  یا بیشتر هست که در یکی از کالجهای شمال لندن تدریس می کنم و عضو اتحادیه  یو سی یو که همان اتحادیه اساتید دانشگاهها و کالجها هستش در کمیته شمال لندن من فعال هستم و کار می کنم .در هر صورت مشکلاتی که معلمان همینجا با آن درگیر هستند تا اندازه توان خودمان سعی می کنیم که در همان محل کار به این مشکلات بپردازیم و از این نظر تقریبا باید بگویم که در همین انگلیس جزو فعالان صنفی معلمان هستم.                                    

مینو همتی : آقای رحمانی لطف کنید مختصرا تاریخچه مبارزات معلمان را در حکومت اسلامی برای بینندگان ما توضیح دهید.
 ستار رحمانی :من فکر می کنم که اگر یک مقدار به عقب تر برگردیم مبارزات معلمان به بعد از انقلاب محدود نمی شود مبارزات معلمان به سالهای قبل از انقلاب بر می گردد یعنی از زمانی که رشد سرمایه داری در ایران بوجود آمد بعد از سال چهل و یک بخصوص بعد از اصلاحات ارزی مبارزات معمان سازمان یافته تر شد که در سال 1340 منجر به اعتصاب عمومی در تهران شد که مدارس عمومی در تهران کلا بسته شدند در اردیبهشت ماه 140معلمان موفق شدند که گامی به جلو بگذارند برای رسیدن به خواسته خودشان که در این تجمع در 12 اردیبهشت به معلمان حمله شد و یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی یک دبیر تهرانی در اثر گلوله سرکوب گران رژیم شاه کشته شد و به همین دلیل این روز ,روز معلم در ایران شناخته شد و بعد از این در 18 اردیبهشت ماه سال 1340 یک مجمع عمومی تشکیل شده بود در باشگاه مهرگان تهران که ضمن تاکید به اعتصاب در این مجمع عمومی تا به رسیدن به حق خودشان و افزایش حقوق ,بر کناری وزیر وقت و محاکمه قاتلین دکتر خانعلی و دلجویی از معلمان خواسته هایی بود که آن موقع مطرح شد در هر صورت منظورم این هست که این اعتراضات مربوط به بعد از انقلاب نیست و قبل از انقلاب این اعتراضات بوده . بعد از انقلاب هم این اعتراضات وسعت بیشتری گرفت چون اکثر معلمانی که در اعتراضات بر علیه شاه شرکت کرده بودند . این معلمان می خواستند که تشکلات مستقل خودشان را داشته باشند و بسیاری از این معلمان با گرایش چپ و دمکراتیک در این اعتراضات شرکت داشتند .در بسیاری از شهر ها باید بگویم تشکل مستقل معلمان بعد از انقلاب داشت شکل می گرفت .اما در هر صورت آن موقع بخاطر آن شرایط سرکوب که بلافاصله رژیم جمهوری اسلامی شروع کرد معلمها توسط انجمن های اسلامی و بسیج و جاسوسان خودشان بلا فاصله مورد حمله قرار گرفتند و این تشکلها نتوانست آن گونخه که باید پا بگیرد . همانطور که گفتم پاکسازی ها شروع شد در مرحله بعدی دانش آموزان مخالف را از حق آموزش محروم کردند و به دانشجویان حمله کردند بعد در مرحله بعدی دستگیری و زندان و شکنجه بود بعد از این دوره یک دوره افتی بود بعد از جنگ ایران و عراق باید بگویم باید بگویم یک دوره تقریبا خاموشی بود ام اعتراضات معلمان بعد از آن از دهه 80 دوباره شروع شد بعد از این دوره عقب نشینی و بعد از جنگ ایران و عراق در دهه 80 شروع شد در سال 1380 با یک اعتراض محدود در اعتراض به لایحه بودجه که منجر به سلسله راهپیمایی هایی و تجمعاتی شد که مدت 12 روز بخش بزرگی از معلمان را به خیابان کشید و باید بگویم اوج تجمعات زمانی بود که ده هزار معلم در برابر مجلس اسلامی جمع شدند این اعتراضات اگر اشتباه نکنم در زوز ششم بهمن در میدان پاستور تهران جایی که دفتر ریاست جمهوریقرار داشت به دنبال ضرب و شتم معلمان و بدون دستاورد ملموسی به پایان رسید در سال 1382 کانون صنفی معلمان که اگر اشتباه نکنم فکر کنم قبل از این تشکیل شده بود اینها اطلاعیه ایی دادند در این اطلاعیه در سال 1382 معلمان را دعوت کردند به اعتصاب عمومی در دیماه و اسفند 82 جمعی از معلمان از رفتن به کلاسها خودداری کردند , در فاصله 16 تا 22 اسفندماه تعداد بسیار کمی از معلمان در مدارس حاضر شدند اما به کلاس درس نمی رفتند در واقع باید بگویم آنهایی هم که می رفتند در دفتر مدرسه تحصن می کردند  16 اسفند همان سال صبح روز شنبه معلمان در تهران و و بعضی از شهرستانها در اداه آموزش و پرورش نسبت به مشکلات صنفی خودشان اعتراض کردند بین 80 تا 83 را اگر بخواهیم بررسی کنیم در تهران و چند شهر بزرگ ایران شاهد ذنجیره ایی از تجمعات بی سابقه معلمان بودیم ازسال 80 تا 82 چهار تجمع شکل گرفت که نقطه اوج اعتراضات تلقی می شد بعد در این دوره ما شاهد تحصن های 8 روزه در شهرستانها بودیم در سال 83 شکل اعتراضات معلمان عوض شد و به صورت عریضه نویسی های جمعی خطاب به مدیران اجرایی در آمد و بعد دی ماه 85 را اگر نگاه بکنیم به مدت 3 روز در اسفندماه شاهد اعتصاب معلمان بودیم حدود 10 ـ 12 مورد تجمع پراکنده در این سال نسبت به حقوق و دستمزد پایینشان باید بگویم مقایسه با سایر ادارات و ارگانهای دولتی باز این اعتراضات وجود داشت بهمن و اسفند 85 را اگر دوباره مرور کنیم 6 تجمع برگذار شد دوباره 15 بهمن 85 در مقابل مجلس شورای اسلامی جمع شدند و گفتند اگر به خواسته های ما رسیدگی نشود ما به اعتراضات خودمان ادامه خواهیم داد در چند تجمع پایانی بیش از سی هزار نفر فکر کنم شرکت داشتند در این دوره سال 83 واقعا باید بگویم سال فاجعه برای معلمان بود بخاطر اینکه در این سال فرزاد کمانگر را اعدام کردند . معلم آگاهی که برای تمام معلمان یک نمونه به حساب می آمد فرزاد کمانگر دستگیر شد و در 19 اردیبهشت 89 فکر کنم به اتهامات واهی اعدامش کردند که واقعا این را باید به عنوان فاجعه آن سال  به حساب آورد مطالباتی که در این دوره مطرح می شد .جالبه تمرکز بیشتر روی معلمان بود آن موقع حقوق معلمان فکر کنم با توجه به نرخ تورم و اینها دوهزار تومان در ماه بود که بسیار پایین تر از خط فقر بود یعنی اینها آن موقع اگر خط فقر هفتصد هزار تومان بود اینها حقوقشان حقوق علمان در ماه دو هزار تومان بود و این یکی از خواسته های اصلی معلمان در آن دوره به حساب می آمد بعد مشکل مسکن یکی از مشکلاتی بود که در آن دوره مطرح کردند .میگفتند مسکن برای معلمان . پرداخت پاداش پایان خدمت بصورت نقدی و افزایش سی و پنج درصدی باز آن موقع مطرح بود از بین رفتن فاصله حقوق و مزایای معلمان  با سایر کار کنان باز یکی از خواسته ایی بود که این دوره مطرح شد فضای آموزشی مناسب مطرح کرده بودند یعنی کلاسها مجهز به وسایل کمک آموزشی بر اساس استانداردهای جهانی باشد . بر اساس آماری که در آن سالها یعنی خرداد 83 داده بودند شست درصد ساختمانهایی که در اختیار آموزش و پرورش بودند می گفتند یا بکلی مخروبه بودند و یا باید تخریب و نوسازی می شدند یعنی کلا این مدارس با استانداردهای بین المللی همخوانی نداشت تعداد دانش آموزان در آن دوره به حدود چهل نفر هم می رسید . در مدارس اصلا تغذیه رایگان وجود نداشت این هم یکی از خواسته هایی بود که مطرح شد                                              

مینو همتی : آقای رحمانی مطالبات معلمان کدامند و چرا رژیم اسلامی بجای پاسخگوئی اقدام به دستگیری فعالین این صنف روی آورده است؟
 ستار رحمانی : ببینید حالا این را فقط خلاصه بکنم برگردیم بعد از سال 83 یک دوره ایی دوباره دوره افت معلمان بود و از اسفند 93  شروع شد که سرکوبها رو دیدیم یعنی آن دوره دهه 80 حدود 35 نفر از افراد را گرفتند که دوباره یک تعدادشان آزاد شدند به غیر از رسول بداغی و رسول بداغی همچنان زندان هست . از اسفند 93 اعتراضات شروع شد که همراه با سرکوب بود یعنی دی ماه ,اسفند و بعد فروردین اعتراضات انجام شد بعد اردیبهشت بعد 31 تیرو بعد 16 مهر ماه که این آخری بود ببینید همه اینها با خواسته ها و مطالباتی که مطرح کردند مشابه همان خواسته ها و مطالباتی هست که در دهه 80 ممطرح کردند بعلاوه یک سری خواسته ها ی دیگر مثل تشکل مستقل معلمان و مخالفت با خصوصی سازی و همچنین دخالت در متون درسی . ببینید این دو تا خواسته دولت شوخی و تعارف با آن ندارد مساله تشکل مستقل معلمان یک مساله ایی هست که کلا من فکر می کنم کل جامعه را تحول می دهد اگرهمچین خواستی معلمان بهش برسند  یعنی اگر قرار باشد که تشکل مستقل از دولت وتمام ارگانهای دولتی  معلمان داشته باشند همین خواسته دولت مجبور هست به بقیه طبقه کارگر ایران , نویسندگان ,هنرمندان و بقیه اقشار جامعه این مطالبه را بدهد در این صورت من فکر می کنم دولت باید به این تمام تشکلات دست ساخت خودش که تا کنون کلی سرمایه گذاری کرده برای کنترل همین جنبشها انها را کنار بگذارد . به همین دلیل بخشی از این خواسته ها , خواسته هایی هست که دولت میداند که اگر فرض کنیم تشکل مستقل باشد به دنبالش باید آزادی اعتصاب و اعتراض باشد یعنی به خودی خود تشکل مستقل کارگری معلمین مفهومی نداره که  ازادی اعتراض و اعتصاب و تحصن و اینها به همراه نداشته باشد بنابر این یعنی یک جامعه ایی که نهادهای مدنی در آنجا شناخته شدند ,نهادینه شدند آنوقت کلا دولت کنترل خودش را از دست خواهد داد .و من فکر می کنم رژیم بخاطر تمام رانت های اقتصادی , سیاسی و قضایی دارد و عملا نمی تواند اولا پاسخ گوی خواسته های معلمان باشد و دوم اینکه اگر اجازه بدهد این تشکلها مستقل عمل کنند عملا دولت دچار مشکلات بسیار زیادی خواهد شد برای اینکه آزادی بیان یکی از آن چیزهایی هست که بدنبال تشکل مستقل خواهد آمد و تمام این رانتهای اقتصادی ,سیاسی, قضایی و بقیه افشا خواهذ شد و درهای افکار عمومی باز خواهد شد و بخاطر همین شدیدا سرکوب می کند و حتی خواسته های دیگر صنفی که می تواند با آن بازی هم بکند مثل خواسته حقوق بالای خط فقر معلمان که واقعا سه برابر پایین خط فقر هست حقوق معلمان می تواند با آن  حداقل چانه بزند و کوتاه بیاید  اما می گوید وقتی به چنین خواسته هایی تن بدهد و در مقابل اعتراضات و اعتصابات معلمان کوتاه بیاید آن وقت خوب اینها روحیه می گیرند و جلوتر می روند و خواسته های بیشتری را مطرح خواهند کرد در آن صورت دولت با یک چالش بسیار جدی مواجه خواهد شد و این سرکوبها و این دستگیری ها بخاطر ترسی هست که از این جنبش دارد بخاطر ترس جنبشی که هر روز من فکر می کنم راه عقب گردی ندارد برای اینکه 36 سال هست که این مطالبات همین طور انباشته شدند به هم و معلمان دیگر نمی توانند و دیگر راه عقب گردی ندارند و باید بروند جلو و بگیرند . سرکوب اینها در کنار توطعه هایی که میریزد در کنار تبلیغاطی که در روز نامه ها و تلوزیون و جاهای دیگه می کند تلاش می کند که تشکلی از معلمان بوجود بیاید که این تشکل قابل کنترل باشد مثل تشکلات کارگری که درست کردند , انجمنهای صنفی ,مجمع عالی نمایندگان , شورای اسلامی کار  اینها و خانه کارگر , یک همچین تشکلی برای معلمان درست بکند  که قابل کنترل باشد و شاید برخی از خواسته ها را  که معلمان قرار هست بصورت مستقل تشکل خودشان را مطرح کنند از زبان همین تشکلهایی که خودش درست کرده منتها بصورت خیلی نرمتر و به گونه ایی که بشود با آن کنار آمد هم مبارزات معلمان را کنترل بکند و هم اینکه آن خواسته های آنها را همانطور که خودش دوست دارد به اینها بر گرداند . بخاطر همین من فکر می کنم سرکوبها ادامه خواهد داشت و جمهوری اسلامی به نظر من  زمانی در مقابل معلمان عقبنشینی خواهد کرد که توازن قوا ان وقت اجازه ندهد که بیشتر دستگیر و سرکوب بکند ولی هم اکنون در ایران یک زندانی هست به وسعت ایران برای نتنها معلمان برای تمام فعالان صنفی ,سیاسی . آنهایی که در زندانند که در زندان هستند و آنهایی که در زندان نیستند هم  هروز من شنیدم به معلمان زنگ میزنند و تهدیدشان می منند احضارشان می کنند و و این تهدیدها و احضارها و دستگیری ها نه نشانه قدرت بلکه نشانه ضعف و ترس م محصلها ,وقتی می گویند که متون درسی با استانداردهای بین المللی همخوانی ندارد  و یا حتی حقوق معلمان , وقتی معلم مجبور هست که نصف روز را درس بدهد و نصف روز را برود راننده تاکسی بشود و یا کارهای دیگری بکند عملا این نمی تواند در آموزش و پرورش موثر باشه و بنواند تمرکز خودش را بگذارد بر روی آخرین دستاوردهای علمی و تحولی بدهد به آموزش و پرورش و فرزندانی را تربیت بکند که آینده این جامعه که بدستشان هست را تحول عظیمی بدهند و بخاطر همین من می گویم این خواست تنها معلمان نیست و خواست کل جامعه هست . به نظرم تحقق پیدا کردن این خواستها در جامعه تحولی ایجاد خواهد کرد.   
      
مینو همتی : خانم آشنا، نیمی از جمعیت معلمان را زنان این جامعه تشکیل میدهند، با توجه به قوانین تبعیض آمیز و شرایط کاری در آموزش و پرورش، مشارکت زنان در عرصه مبارزه برای کسب مطالبات فرهنگیان چگونه بوده است؟
فرخنده آشنا :خوب اجازه بدهید من به یک مسعله اینجا خوب اشاره بکنم و آن این هست که چند سال پیش در یک سمیناری در ترکیه در رابطه با مسأله زنان و مشارکت زنان در فعالیت اجتماعی بحث بود و یکی از زنان ترکیه ایی در ابتدای شروع صحبتش در مورد وضعیت زنان در ترکیه گفت مثتاق این ضرب المثل هست که میگویند خیال کردم دو نفر هستند اما و بعد معلوم شد که نه یک مرد بود با زنش یعنی این یک نگاه جامعه مرد سالار به زنان را نشان می دهد و نمی توانیم زنان معلم را از آن نگاه مرد سالارانه در آن جامعه در امان بدانیم .در واقع مرد سالار بودن جامعه به تنهایی موانع زیادی را برای شرکت زنان در امور اجتماعیشان ایجاد می کند و از طرفی هم این قواننین اسلامی و رویکرد مذهبی که زنان را تشویق می کند به فعالیت و وظایفی مثل مادری و به همسری خودش مشغول باشد و باز بماند از مسایل اجتماعی یعنی زنان را یک طوری در آن نقش سنتی شان همچنان حفظ بکنند . و این را هم می دانیم که همیشه بین مشارکت کنندگان اجتماعی و نظام سیاسی و قواننین آن کشور یک رابطه تنگا تنگی در واقع وجود دارد بنابر این در جامعه ایی که می خواهند زنان در حصار خانواده و حصار خانگی نگه داشته بشوند در هر عرصه ایی از مبارزه مان ما زنانی که هستیم در واقع باید این تلاش را بکنیم که زنان بیشتری را بسیج بکنیم و وارد آن مبارزه مان بکنیم این مسعله در واقع برای خود زنان معلم هم در مبارزاتی که این روزها با شدت در پیش دارند صدق می کند و من امیدوارم که زنان بیشتری به مبارزه بیایند و وارد شدن زنان در مبارزه مسعله ای هست که ما باید از آن استقبال کنیم و آن را ضرورت مبارزه مان بدانیم .در واقع من خودم هیچ اعتراض و مبارزه ایی را در جامعه وقتی می گوید به دنبال عدالت اجتماعی هست اگر زنان به شکل گسترده ای در این مبارزه دخیل نباشند من شک دارم بر اینکه اینها مبارزات عادلانه ای هست  و عدالت را می خواهند . بنابر این ما چه در محیط های کاریمان و چه در تشکل هایی که در محیط های زیستمان ایجاد می کنیم فکر می کنم این مهم هستش که زنان بتوانند مشارکت وسیع داشته باشند . نه فقط مشارکت در تجمع ها بلکه مشارکت در تصمیم گیریهای سیاسی مبارزاتیمان  در اتخاذ آن تاک تیکهایی که در مبارزه داریم مهم این هستش که زنان بتوتنند صاحب نظر باشند و بتوانند تجربه بدست بیاورند و به توانند این اعتماد به نفسی که رژیم در رابطه با زنان سرکوب کرده این مسعله را احیا بکنند در مبارزاتشان و همینطور هم باید در مقابل مردان کوته فکری که با تفکرات ارتجاعی و عقب مانده شان حاضر نیستند با زنان هم طبقه ایشان اعلام همبستگی کنند تمام قد ایستاد و آنها را به عقب راند .این هست که تشکلهای طبقاتیمان در واقع چیزی که الان بیشتر در جنبش کارگریمان متاسفانه میشود حس کرد این هست که آنها تنها  برادری و همبستگی مردانه در مبارزه علیه سرمایه داری را می بینند و اتحاد و رفاقت همه مزد بگیران چه زن و چه مرد اصل مسعله هست برای مبارزه مشترکمان که من این را متاسفانه در جنبش کارگریمان کمتر می بینم و امیدوارم که در اعتراضات معلمان این مسعله یک مقداری تخفیف پیدا بکند و زنها بتوتنند مشارکت وسیع تر و گسترده تری را در مبارزه داسته باشند چون میدانید که در تقسیم کاری هم که حتی جامعه انجام شده بخاطر آن مسایل جنسیتی  زنها بخش عمدهایی از کار معلمی را در جامعه دارند انجام می دهند بنابر این باید بتوانند مشارکت وسیعتری را داشته باشند و بپردازند به مطالبات ویژهایی که معلمان به عنوان زن دارند این را فقط خود زنان میتوانند در عرصه مبارزه این مطالبات را طرح بکنند

مینو همتی : آقای رحمانی شما در کشور محل اقامتتان، انگلیس نیز معلم هستید. برایمان از تفاوتها بگوید؟
 ستار رحمانی : ببینید تفاوتها نسبی هست یعنی بطور مطلق نمی توان بررسی کرد . من نمیتوانم بگویم که معلمان در اروپا در رفاه و آسایش و در بهترین حالت زندگی می کنند . بالاخره اینجا هم در یک جامعه سرمایه داری زندگی می کنیم ,اینجا هم همان ریاضت اقتصادی که در ایران پیاده می شود اینجا هم پیاده می کنند . همان نسخه ایی که صندوق بین المللی پول برای ایران نوشته برای اینها هم نوشته و اینها مجموعا در انگلیس اگر در نظر بگیریم اینجا هم حمله شده به قسمتهای خدمات عمومی بخصوص آموزش و پرورش و آن دستاوردهایی که قبلا در یک دولت رفاه معلمان در یک دوره ای داشتند آن دستاوردها کم کم بخاطر ضعفی که الان در اتحادیه کارگری هست گرفته می شود . اما آن چیزی که در اینجا وجود دارد و در ایران نیست این هست که اتحادیه های مستقل کارگری معلمی  وجود دارد و این اتحادیه ها اگر اعتراض و اعتصاب بکنند دستگیر و زندانی نمی شوند حق اعتراض و اعتصاب را دارند و می توانند اگر یک روزی فرض کنیم می خواهند مبارزه کنند برای حقوق و دستمزدشان که مساوی با خط فقر جامعه باشد اینها مبارزه می کنند . اما به طور نسبی اگر بگوییم حقوق معلمان قابل مقایسه با حقوقی که معلمان در ایران میگیرند نیست یعنی معلمان اینجا زیر خط فقر زندگی نمی کنند این یکی از تعهد هاست دوم اینجا معلمان حق تشکل حق پیوستن به تشکلهای مستقل خودشان را دارند حق اعتراض دارند حق بیان دارند میتوانند بروند در خیابان ها و اعتراض بکنند و کسی نمی تواند اینها را دستگیر و سرکوب بکند و این خودش باعث می شود که یک نفس راحتتری نسبت به معلمان در ایران می کشند . توجه بکنید شما یک معلمی فردا می خواهی بروی سر کلاس شب به شما زنگ میزنند تهدید می کنند که تو حق نداری در کلاس فلان مسعله را مطرح بکنی ,تو حق نداری فلان روز در اعتراض معلمین شرکت کنی ,تو حق نداری فلان کار را بکنی دستگیرت می کنیم . این را مقایسه بکنید با یک جایی که معلم براحتی می تواند برود در کلاسش درس بدهد و مسایلش را مطرح بکند براحتی می تواند اعتصاب بکند . خوب این تفوتهای بسیار بالایی است . اما در مجموع مشکلات گفتم به نسبت کمتر اینجا هست معلمان برای حقوق بالاتر برای باز نشستگی بهتر برای امکانات بهتر مدارس اینجا هم معلمان اعتراض می کنند اما آنچه که می گویم تفاوت هست کسی جلویشان را نمی گیرد که اعتراض نکنند .فرقی که هست اینجا بخصوص انگلیس بعد از شکست معدنچی ها در دهه 1980 اتحادیه های کارگری بخشا به بوروکراسی روی آوردند به چانه زنی از بالا تا به بدنه و تقریبا ان اتحادیه های فعال باید بگوییم کم هست مثلا در انگلسی اتحادیه آر ام تی بهش می گویند اتحدیه راه آهن کشتیرانی و قطارها  این اتحادیه یکی از رادیکال ترین تحادیه هاست و حقوقشان هم بالاتر از همه هست و بخاطر اینکه اتحدیه بسیار رادیکالی دارند سر هر مسعله ایی دولت را به چالش می کشد اما آن اتحادیه هایی که فعال نیستند و به بوروکراسی غلطیدند این اتحادیه ها آنچنان نه اعضایشان از آنها  آن رضایت را دارند و نه اعضایشان آنچنان فعال هستند به صورت سراسری  اما در بخشهای محلی اتحادیه ها آنجایی که اعضای آن اتحادیه فعالیت دارند واقعا کمک می کنند و چون مبارزه تنها در سطح عمومی نیست در رابطه با معلمان بگوییم در سطح محلی هم صورت می گیرد .اگر دولت بودجه اموزش و پرورش را قطع نمی کند ,مدیران  مسعول هم سو استفاده می کنند بنابر این در بخش اتحادیه محلی یک پشتوانه بسیار عظیمی هست که بتواند با استفاده از قوانین و شناخت از مقررات بتواند آن اجهافاتی که خود مدیر آن مدرسه یا آموزش پرورش و یا دانشگاه بر علیه معلمان می کند این اتحادی در این زمینه چه از نظر ایمنی مدارس چه بهداشت و چه رفاه در اجهافاتی که احتمالا بشود .و اینجا مسعله ریسیسم هستش مسعله تبعیض ممکن وجود داشته باشد در این رابطه ها بسیار فعالند و این خودش بسیار دلگرمی زیادی میدهد به معلمان که بدانند که تنها نیستند و یک اتحادیه و تشکلی هست پشتشان و میتواند از اینها در مواقع اضطراری اگر مسعله اخراج باشد یا هر مشکلی داشته باشند در سطح محلی دفاع بکنند . اما در سطح سراسری خوب اعتراضات باید بتواند از طریق رهبران اتحادیه سازماندهی بشود . اگر آن رهبران فعال نباشند عملا اتحادیه دستاورد چندان بالایی نمی توتند داشته باشد . خوب وقتی این در اران وجود ندارد عملا معلمان در یک حالتی قرار میگیرند که حق تشکل ندارند حق اعتراض و جمع شدن ندارند این مجموعه مجموعه ی فلاکت باری هست اگر اعتراض هم بکنند میگیرند و زندانشان می کنند عملا یعنی حق زندگی کردن را از آنها گرفتند این تفاوت بین اینجا و ایران هست بگوئید.


مینو همتی : آقای رحمانی اگر شرایط زندگی و شغلی معلمان مستقیما در کیفیت تحصیلی دانش آموزان تاثیر گذاراست پس چرا والدین مستقیما از مطالبات برحق معلمان فرزندانش حمایت نمیکنند؟
 ستار رحمانی:سوال بسیار جالبی هست اما این واقعا احتیاج دارد به تحقیق و کار دایم . ببینید مبارزه صنفی یک مبارزه طولانی و نفس گیر هست به نظر من و در ایران این سنت مبارزاتی نتوانسته جا بیافتد . هر زمانی یک کوچکترین روزنه ایی در آن وجود داشته تشکلات آمدند شکل گرفتند و بعد یک دورهای سرکوب شده و کلا رابطه قطع شده . دوباره یک روزنه ایی باز شده تشکلها آمدند شکل گرفتند عملا فراگیر نشده و نتوانسته خودش را به عنوان یم نهاد ی شناخته شده در جامعه جا بیاندازه و بتواند نظرات  / این احتاج بخهکاو افکارش را برای جامعه توضیح بدهد و این توضیحات دست دولت و رسانه هاست که در ایراو شبانه روز چه تلویزیون ها و چه روزنامه ها بر علیه معلمها  می نویسند که اینها راحتند و ساعتهای کارشان بسیار پایین هست و این حقوقی هم که میگیرند حقوق متوسط معلمان یک میلیون و دویست هزار تومان هستش که خط فقر سی میلیون تومان هست در ایران و اینها با تبلیغات بسیار سویی که بر علیه معلمان می کنند عملا جو جامعه را قصد دارند بر علیه معلمان بکنند . کاری که معلمان میتوانند بکنند  من به نظرم نیست بله الان دوازده میلیو دانش آموز هست در ایران که اگر بپیوندند به معلمان که واقعا برای دانش آمزان هم تلاش می کنند آموزش و تغذیه رایگان برای مدارس ابتدایی وکمک مالی به خانواده های فقیر این دوازده میلیون که من فکر می کنم نود و نه درصدشان از خانواده های کارگری هستند می تواند یک جنبش کل جامعه را تحول بدهد .اما این کار احتیاج دارد یعنی به این سادگی نیست که خانواده دانش آموزان متوجه بشوند که معلمانشان اعتراض کردند و بگویند خوب ما هم برویم بپیوندیم.این احتیاج به کار دارد یعنی به این سادگی نیست که خانواده های دانشش آموزان متوجه بشوند که معلمها شان اعتراض کردند و بگویند خوب ما هم برویم بپیوندیم .اینها احتیاج به کار دارد یعنی باید با خانواده ها تماس داشته باشند .و این یک پروسه طولانی هست تا این خانواده ها متوجه بشوند که این مبارزه فقط برای معلمان نیست برای خود آنها و برای فرزندان آنها هم هست . در آن صورت می پیوندند . اما الان در سطح بسیار پایینی هستند خانواده هایی که از معلمان دفاع می کنند .هستند محصلانی که در عکس هایی که معلمان در اعتراضاتشان گرفتند هستند . دانش آموزی که عکس میگیره من عبدی هستم من بهشتی هستم من بداغی هستم . این نشان دهنده شروع آن پروسه ایی هست که خانواده این محصلان هم به معلمان بپیوندند . در آن صورت دیگر هیچ کس جلودار معلمان نخواهد بود و دولت نمی تواند حتی یک ثانیه یک معلم را  بخاطر اعتراض و اعتصاب و به خاطر مطالبه برای بالا بردن حقوقش زندانی بکند .                                                                                                

مینو همتی : خانم آشنا بنظر شما جداسازی جنیستی در مدارس تا چه حد و چگونه بر امر تشکل پذیری معلمان زن تاثیر گذار است؟
 فرخنده آشنا :این بطور خص در رابطه با تشکل پذیری معلمها به نظر من این نظر الا مبارزات زنان معلم هست . این یک مسعله ایی هست . ولی کلا این خیلی مشخص هست که معلمهای مرد هم با همان محرومیت هایی مواجه هستند که معلمهای زن دست به گریبان هستند .ولی از طرفی میبینیم که سیاست های زن ستیزانه ایی که با توصل به ترفندهایی تلاش کرده این رژیم که مشارکت زنها را در مبارزاتشان با موانعی روبرو بکند یعنی اینکه شما ببینید حتما بخش عمدهایی از زنان در کار های نیمه وقت هستند و این شامل معلمها هم هست و یا اینکه اینها را سوق می دهند به سمت کارهای غیر رسمی که در اجتماع به هر حال ارزش گذاری نشود حظورشان دیده نشود . شما ببینید که کارگاههای کوچک را از شمول قانون کاروقتی خارج می کنند در واقع این بخش از طبقه کارگر حتی در آن مبارزات و خواستهای قانونی هم دیگر نمی تواند مشرکت داشته باشد . چیزهایی که این روزها نامه نگاریهایی هست که حقوق قانونیشان را کارگرها می خواهند این بخش از زنها مشارکتی ندارند در این بخش از اعتراضاتی که در جریان هستش . و یا اینکه کارهایی که مثلا زنها برای در آمد خانواده در خانه ها انجام می دهند سری دوزی ,بسته بندی هستش . و بخصوص چیزی که این اواخر مطرح شد طرحی که رژیم سرمایه داری ایران داد در رابطه با زنان مسعله دور کاری , یعنی زنانی که در ادارات در رابطه با کامپیوتر کار می کنند . اینها می توانند کارشان را به خانهاشان منتقل بکنند . یک جوری دارند زنان را از جامعه از مبارزه از مشارکت اجتماعی شان دور می کنند و این آن خطری هست که باید ما دایما رویش حساس باشیم و اجازه ندهیم که ما را از مشارکت اجتماعی در مبارزات و طرح مطالباتمان اینطوری سرکوب بکنند .در واقع شرکت گسترده زنان در فعالیتهای مبارزاتی حقوق بگیران را اینها به نوعی با سیاستها و طرفندها دارند مختل می کنند .همین مدارس دخترانه ,پسرانه  و همین جداسازی زنان و مردان معلم این هم یک سرکوب جنسیتی هست و همینطور مانعی هست برای اینکه زن و مرد معلم روزانه نتوانند با همدیگر ارتباط داشته باشند در محیط کارشان و نتوانند هم نظری بکنند برای پیشبرد مبارزاتشان . و یا مثلا نپرداختن حقوق برابر بین زن و مرد در رابطه با کار یکسان این آن سیاستی هست که می خواهد تفرقه افکنی بکند .یک بخشی از این مبارزه انگار مربوط به زنان هست ومردها دخیل نیستند در این مبارزه اینها همه در واقع چوب حراج زدن هست به ارزش کار نیروی زنان و از طرفی به خانه بردنشان هست به اییزوله کردن به این که از جامعه اینها را دور بکند که نتوانند مشارکت داشته باشند و به نظرم می آید که این تاثیر دارد بر روی تشکل پذیری زنان  ما میدانیم که زنانی که در این اجتماع به این شکل دارند سرکوب می شوند و بی حقوق هستند . خوب هیچ زنی نیست که نخواهد در مبارزه برای حق و حقوق خودش مشارکت بکند . ولی موانعی را ایجاد می کنند و شرایطی را بوجود می آورند که بسیار دشوار هست برای زنان برای اینکه بتوانند آن موانع را کنار بزنند و سخت هستش که با سنتهای دست و پا گیر و عقب مانده مبارزه بکنند و بتوانند آن موانع را کنار بزنند . با اینکه می دانیم واقعا تمایل شدید هستش برای اینکه زنان بیرون بیایند و بتوانند مطالباتشان را طرح بکنند و مبارزه شان را بتوانند پیش ببرند ولی بهر حال هر روز میبینیم که نیمی از نیروی مزد بگیران یعنی زنان در حصر خانگیشان مانده اند و فکری نشده برای اینکه این موانع را بر طرف بکنند .و وقتی هم تازه بخشی اززنانی که توانستند از این حصر خانگی بیرون بیایند من شخصا این تجربه را دارم که  وقتی وارد فعالیت اجتماعی می شوم و وقتی به عضویت یه تشکل در می ایمدر این تشکلها من چی میبینم محیطی مردانه تشکلهایی که زیر سلطه مردانه و مرد سالارانه قرار دارند و باید افکار و عقاید و روش این تشکلها و  اتحادیه هارو دوباره  به چالش بکشم و بتوانم کمک بکنم که با مبارزه طبقاتیمان آشنا بشویم بهر حال همه اینها موانعی هست که دشوار میکند یک مقدار شرکت گسترده زنان را در فعالیتشان و به امر تشکل پذیریشان لطمه میزند . اینها موانعی هست که ما باید بتوانیم رویش خم بشویم و کار بکنیم و فعالین کارگری نقش دارند یعنی پیش روان  جامعه ایی که این جامعه را  میخواهند کمک بکنند به سمت عدالت و برابری برود خیلی نقش دارند در این که چقدر کمک می کنند برای اینکه این موانع از بین برود و زنان بتوانند راحت تر در عرصه مبارزاتیشان قرار بگیرند بهر حال این مسعله اصلا مختص به ایران نیست شما در همین کشورهای پیشرفته هم میبینید که یک جورایی یک سری وظایف هنوز زنانه تعریف شده . کارهای خانه یک جوری زنانه تعریف شده . به نظر من این خیلی همکاری رفیقانه و صادقانه ایی را می خواهد که آدمهایی که فکر می کنند جامعه باید تعغییر بکند باید در درجه اول در خانه باید بتوانند این همکاری و عدالت را برقرار بکنند امیدوارم هیچ وقت اینطوری پیش نیاید که وقتی یکی از زنان می خواهد در یک جلسه یا تشکلی شرکت بکند مسایل بچه ها مانع این قضیه بشود . امیدوارم تقسیم بکنند این کارها را بین زن و مرد چراکه اگر که ما نتوانیم دست به دست هم بدهیم اگر که ما نتوانیم موانع را با همدیگر کنار بزنیم در واقع نمی توانیم مبارزه را به جلو ببریم و با همه این اوضاع و احوال از انجایی که من فکر می کنم که زنان معلم یک شخصیتهای فرهنگی هستند اهل مطالعه هستند . دسترسیشان به این شبکه های اجتماعی باید برایشان راحت تر باشد اینجا دیگر ما کمتر این شرایط ویژه سرکوب زنان را ببینیم . امیدواریم که اینها بتوانند این موانع ایی که در شرایطی میتوان حل کرد اینها بنوانند این موانع را کنار بزنند . وبتوانند اکتیو تر و فعال تر در مبارزه و سیاست گذاریها بخصوص در این که به هر حال مبارزه را چطوری می خواهند پیش ببرند استراتژیک و تاکتیک هاشون چی هست و اینها باید فعالانه شرکت بکنند و اینجاست که ما میتوانیم هم نقش زنان را ببینیم که چقدر تاثیر دارد در مبارزه مان و هم اینکه به هر حال تجربه ایی که ما باید بدست بیاوریم یعنی نمیشود در خانه نشست و و فکر کرد که می شود یک کارهایی کرد .باید رفت در مبارزه و آنجا تجربه کرد و آنجا شکستها رو دید و جمع بندی کرد پیشرفتیها را دید اعتماد به نفسمان بالا برود و به آن نیروی خودمان باور بیاوریم و این آنجایی هست که هر مبارزی به آن نیاز دارد و مبارزه بدون زنان و مردان هم طبقه ایی و یاری و همکاری همدیگر نمی تواند پیش برود.   
                                              
مینو همتی : آقای رحمانی، طبق آمار رسمی بیش از 60 در صد بازنشستگان کشور را فرهنگیان بازنشسته تشکیل میدهند. با توجه به نرخ تورم سرسام آور چه کسی از حقوق این بازنشستگان دفاع میکند؟
ستار رحمانی :بعد از 31 تیرماه 1394 اگر بخاطر داشته باشید یعنی بعد از آن اعترضات موفقی که اسفند ماه و بعد فروردین و اردیبهشت به نظر من یک روند رو به جلو داشت اعتراضات معلمان و همزمان می دیدیم که تعداد شرکت کنندگان بیشتر می شد حتی درصد زنان اگر در اعتصاب اولی در ماه اسفند کمتر بود در در 17 اردیبهشت این درصد بسیار بالایی را داشت و این داشت رشد بسیار سریعی را می کرد اما دولت یک پروژه ایی بود که بعد از این درگیری هایی که 31 تیرماه معلمان در اعتراض به دستگیری اسماعیل عبدی و باغانی و هاشمی و بداغی داشتند جلوی مجلس و دستگیری هایی که در ان روز اتفاق افتاد . از روی نا علاجی همه را همان روز آزاد کردند . به نظرم دولت شکست خورد و نتوانستند اینها را نگه دارند در زندان و در آن نبرد باید بگوییم دولت یک شکستی را خورد که این مخواست دیگه ادامه پیدا نکند و بتواند این جنبش را جلویش را بگیرد . درست موقعی بود که تعطیلات مدارس شروع می شد و پروژه دولت این بود حالا که دوره تعطیلات مدارس هست وزمانی هست که معلمان در ضعیف ترین حلقه قرار دارند جمع شدنشان مشکل هست و اخبار رسانیشان مشکل هست و پروژه این بود که تا آغاز شروع مدارس در مهر ماه بتواند آنچنان ضربه ایی بزند که معلمان نتوانند دوباره جمع بشوند و ضرباتشان را زدند دستگیرها را کردند تهدید ها و احضارها بسیار بود در دوره تابستان در همه شهرستان ها و تقریبا من باید بگویم که تا حدود ی توانستند بخشی از بدنه این جنبش را از روی ترس منفعل بکنند و دیدیم که در شروع مدارس اعتراضات حالت منفعل گرفت یعنی اول ماه مهر معلمها با لباس سیاه رفتند در مدارس در اعتراض به دستگیری ها و خب این اعتراض نمی توانست آنچنان موثر باشد در مقابل ان دستگیری ها و بجای روز جهانی معلم که 5 اکتبر یا 13 مهر ماه می شد اینها به خاطر تهدیدهایی که دولت کرده بود آن روز را اعتراض نکردند و بجای آن گذاشتند روز 16 مهرماه و اگر 16 مهر ماه را مقایسه بکنیم با روزهای قبلی تعداد شرکت کنندگان بسیار کمتر بود و این نشانده این هست که تا حدودی دولت در پروژه اش موفق شده بود یعنی توانسته بود با ترس و تهدید و احضار حتی روز قبلش ده نفر را در پارک تهرانبازداشت کردند و آزادشان کردند اما تهدیدشان کردند  و تعهد گرفتند که در تظاهرات شرکت نکنند و این مجموعه باعث شده که فکر کنم یک دوره ایی معلمان نیاز دارند که بازسازی بکنند دوباره بیایند و کار صنفی را شروع بکنند و این روحیه را برگردانند که بتوانند به اعتراضاتشان در چند ماه آینده ادامه بدهند .اگر همین الان را در نظر بگیریم من فکر کنم شرایط روحی و اتحاد و همبستگی معلمان با فروردین قابل مقایسه نیست خیلی کمتر شده اما تلاش فعالین معلمان آنچه که من دارم دنبال می کنم بسیار بالا رفته و سعی می کنند این روحیه را برگردانند . چون هیچ کدام از خواسته هاشان تحقق پیدا نکرده و تعداد بسیار زیادی احضار شدند و اینها باید بتوانند در آینده ایی نزدیک به نظر من این اتفاق خواهد افتاد و معلمان نشان خواهند داد که رژیم نمی تواند با زندانی کردن با تهدید با احضار و دستگیری جلوی خواسته ها و مطالبات و اعتراضاتشان را بگیرد و این مبارزه ادامه خواهد داشت اما کار بسیار سختی است . کاری هست که طولانی هستش وتا چه حد موفق بشوند من فکر می کنم یمی از فاکترهای دیگه که معلمان علاوه بر اینکه خانواده این دانش آموزان  دوازده میلیونی را بتوانند به کمک بگیرند . باید بتوانند این فعالین صنفی با فعالین صنفی دیگر متحد بشوند . با کارگران متحد بشوند چون بسیاری از خواسته های معلمان مشابه خواسته هایی هست که طبقه کارگر در معادن در کار خانه ها در بسیاری از جاها مطرح می کنند .حقوق زیر خط فقر هم برای معلمان و هم برای کار گران سه برابرزیر  خط فقر هست . تشکل مستقل تنها برای معلمان نیست .برای نتنها معلمان و کار گران برای هنرمندان , نویسنده ها و مجموعه کار کنانی که در ایران هستند اینها احتیاج به همچین نهادی دارند که بتوانند از طریق آن نهاد خواسته ها و مطالباتشان را مطرح کنند و به همین دلیل من میگویم این مبارزه ادامه خواهد داشت و آن روزی این جنبش می تواند موفق تر عمل بکند و توازن قوا را کاملا به نفع خودش بکند که همه آن طبقه کارگر ایران به نظرم معلمان هم الان جزو طبقه کارگر محسوب می شوند در هر صورت این مجموعه می تواند متحدانه بر سر آن خواسته های اساسی اش مبارزه بکند و به آن خواسنه اش برسد .نقطه کلیدی که ادامه می تواند بدهد مبارزه معلمان و کل طبقه کارگر ایران را آن گرفتن حق تشکل مسقل کارگری است از آن به بعد اینها راحت می توانند مبارزه شان را برای گرفتن دستمزدها برای همسان سازی حقوق ها برای دخالت در تدوین متون درسی , بازنشستگی ,بهداشت و بقیه خواسته هایی که مطرح کردند تا کنون و همچنین بر علیه خصوصی سازی که دولت خیلی جدی دنبالش هست برای اینکه چاره ایی جز این ندارد . نتنها خصوصی سازی در معادن و کارخانه ها هست , مدارس را دارند خصوصی می کنند و این مجموعه ایی که معلمان می توانند شریک بشوند با بقیه طبقه کارگر ایران و بقیه فعالین صنفی در ایران و آنوقت من فکر می کنم بتوانند توازن قوا را بهم بزنند.

با سپاس از اینکه نظراتتان را با بینندگان ما سهیم شدید.                                                                                                 
 ستاررحمانی : تشکر می کنم که این فرصت را به من دادید تا بتوانم با بینندگان شما گفتگویی داشته باشم             
 فرخنده آشنا :من هم از شما سپاسگذارم به خاطر این برنامه های خوبتون و توجهتون به مسیل و معضلات کارگری. 
                                                                      

با تشکر از میثم باریک رو برای پیاده کردن مصاحبه


ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهلم


حکومت اسلامی اصلی خشونت علیه زنان- مرضیه آدمی فعال حقوق بشر و زنان


  طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی به لحاظ شکاف جنسیتی و اعمال بی حقوقی و خشونت بر زنان در میان 135 کشور مورد مطالعه این مجمع، در سال 2012 در رده 127 ام قرار گرفته است.
اعمال بی حقوقی و خشونت بر زنان ریشه در مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر جامعه دارد. در جامعه ایران خشونت علیه زنان اساسا ناشی از حاکمیت یک رژیم سرمایه­ داری مستبد مذهبی است که قوانینش مبتنی بر تعالیم دینی می باشد. رژیم جمهوری اسلامی رسما زن ستیز است و با اعمال قوانین اسلامی بطور همیشگی و نهادینه شده حقوق مدنی و انسانی زنان را پایمال می کند و با سلب تمام آزادی های فردی و اجتماعی از آنان، به اعمال خشونت همه جانبه علیه زنان در جامعه و خانواده از طرف حکومت و مردان اجتماع مشروعیت بخشیده است. رژیم جمهوری اسلامی برای تداوم حاکمیت خود از فرهنگ پوسیده مردسالاری در جامعه تغذیه می کند.
در قوانین رژیم اسلامی زنان جزو دارایی و ملک مردان محسوب می شوند. طبق ماده 1105 قانون مدنی حکومت اسلامی در روابط زن و شوهر مرد رئیس مطلق خانواده است. شورای نگهبان هم مقرر کرده زن بدون اجازه شوهر خود نمی تواند از خانه بیرون برود حتی اگر تشییع جنازه پدرش باشد. در صورت سرپیچی زن از فرمان شوهر که معمولا با اعمال خشونت علیه زنان همراه است، در مراجع قضایی با استناد به همین قوانین زنان را محکوم می کنند.
قوانین رژیم جمهوری اسلامی خشونت علیه زنان را در جامعه نهادینه و ترویج می کنند و به آن مشروعیت می بخشد. روحانیون حاکم در ایران تصویب قوانین علیه زنان را بمنزله عمل به احکام الهی قلمداد می کنند و اجرای این قوانین را برای مصالح جامعه اسلامی ضروری به حساب می آورند. چون ادعا می کنند با اعمال خشونت علیه آنها می توان جلوی  فساد و بی بندباری در جامعه را گرفت. در حالی که طبق گزارشات آماری بی بندباری و فساد در بین جمعیت مردان که روحانیون هم در میان آنان هستند قابل مقایسه با جمعیت زنان نبوده و بمراتب بیشتر است.
بر اساس ماده‌631 قانون مجازات اسلامی، اگر مردی همسر خودش را با مرد دیگری در یک بستر ببیند و او را بکشد، مرتکب قتل نشده و بر او هیچ گناهی نیست. در حالیکه همین حق را یک زن ندارد. ماده 300 قانون مجازات اسلامی اعلام می دارد: دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی و خواه غیرعمدی نصف دیه مرد مسلمان است‌. یکی از مسائل مهم که به خشونت علیه زنان در سطح جامعه منجر می شود قانونی کردن حجاب اجباری برای زنان می باشد. طبق قانون مجازات اسلامی زنانی که حجاب اسلامی را در انظار عمومی رعایت نکنند به ۷۴ ضربه شلاق محکوم می شوند. قانون اساسی ایران هم حقوق زنان را در چهار چوب همین قوانین ارتجاعی و زن ستیز به رسمیت می­ شناسد. اینها فقط نمونه هایی از قوانین زن ستیز رژیم جمهوری اسلامی به پیروی از تعالیم دینی هستند که همراه با فرهنگ مرد سالارانه حاکم در جامعه آسیب پذیری زنان را در برابر خشونت همه جانبه و سیستماتیک افزایش داده است. با این وصف می بینیم که در  کشوری همچون ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی که چند همسری، ازدواج موقت، صیغه، جداسازی­ های جنسیتی، محروم کردن زنان از حق سرپرستی فرزندان شان که سخت ترین فشارهای روانی را بر مادران تحمیل می کند، اینها و بسیاری نمونه های دیگر خشونت هایی هستند که بر اساس بندی از قانون و ملهم از آیات و روایاتی از آئین اسلام، بر زنان اعمال می شوند.
آن دختر خردسالی که هنوز بیشتر از هر چیز به عروسک اش فکر می کند و او را راهی خانه شوهر می کنند، آن دختر رنجوری که به سختی تن کوفته و کبود شده خود را از زیر دست و پای برادرش رهانیده، آن زن جوانی که به وساطت آخوندی در اطراف حرم های "مقدس"‌قم و مشهد تن و غرورش حراج می­ شود، آن دختر جوانی که برای فراهم کردن مواد مخدر بستگان معتادش به هر دامی کشیده می شود، اینها همه قربانیان آن شکل از خشونتند که مقدراتشان توسط قوانین اسلامی، سنت، دولت، پدر، برادر و شوهر و فرهنگ مردسالار تعیین می شوند.
خشونت علیه زن مرزی نمی شناسد و به عنوان یک پدیده زشت اجتماعی، کل جهان را در نوردیده و تاریخی هزاران ساله دارد، اما در ایران حاکمیت نظام سرمایه­ داری درآمیخته با حاکمیت سیاسی مذهب ابعاد ستمگری بر زنان را به همه زوایای زندگی اجتماعی و خصوصی زنان کشانده است. به همین اعتبار خشونت علیه زن با همه زشتی هایش یک پدیده اجتماعی است و مثل هر پدیده اجتماعی دیگر باید بستر باز تولید آن را شناخت و بر حسب ویژگی هایش به اشکالی سازمانیافته و در ابعادی اجتماعی برای مبارزه علیه آن نیروی زنان و مردان کارگر و زحمتکش و انسانهای آزاده را بسیج کرد. هیچکس نباید به خود اجازه دهد خشونت علیه زن را امری شخصی، خانوادگی، قومی، فرهنگی، مذهبی، بداند و از پیگرد و مجازات در امان بماند. هر کس که به هر شکلی علیه زن خشونت اعمال کند، بی هیچ چون و چرایی باید مجازات شود.
تنها با نیروی مبارزه ای سازمانیافته و متحدانه با شرکت وسیع ترین توده زنان کارگر و زحمتکش و ستمدیده و مردانی که بقای این ستمگری را فشاری آزار دهنده و توهینی آشکار به انسانیت خود می دانند، می توان از هم اکنون به درجات قابل توجهی محیطی امن­ تر در خانه و روابط و مناسباتی انسانی در جامعه و فضایی امن تر در محیط های کار فراهم کرد. اما بی­ گمان با خلاصی از شر نظام سرمایه­ داری و برقراری یک نظام سوسیالیستی است كه می توان برای همیشه این ننگ را از دامن بشریت زدود. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی گامی مهم در روند خلاصی از شر نظام سرمایه داری و رهائی زنان است.


ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهلم

http://rahaizanorg.blogspot.se/2015/11/rahaizan-shomareh-40.html