گروهى تاريخ را مى خوانند و چيزى فرا
نمى گيرند، گروهى تاريخ را مى خوانند و همان گونه كه خود مى پندارند باور مى كنند.
گروهى تاريخ را مى خوانند و از ان چيزهاى مى اموزند براى تكرار نا مردمى ها و ريا
كارى، ادم كشى، مردم فريبى و قدرت طلبى هر چه بيشتر،گروهى تاريخ مى خوانند كه ياد
بگيرند چگونه حقايق را تحريف كنند و دروغ را بجاى راست بنشانند، و اما گروهى هستند
كه تاريخ را نمى خوانند، بلكه مى بينند، انان در بطن رويدادهاى زمان خويش قرار
دارند و از چندو چون رفتارها و كردارهاى زمان خويش اگاهند، اگر اينان در نقل حقايق
كوتاهى و خيانت كنند، شريك جرم ، تاريخ سازان جنايت پيشه هستند. از انجايى كه من
مى خواهم از اين قاعده مستثنا باشم، به سهم خود مى خواهم دينم را تا حدودى ادا
كنم؛
على خامنه اى و پاسدارانش براى ادامه
حيات خود از هيچ جنايتى فرو گذار نيستند،همانگونه كه همه مى دانيم كشور ايران در
بهترين شرايط جووى قرار دارد و منابع و معادن از نفت گرفته تا گاز و اورانيوم و سنگ و ميوه و ماهى و از همه لحاظ داراى ثروت
عظيمى مى باشد. ولى اين ثروت چقدر در داخل مردم ايران عادلانه تقسيم شده است؟ و
ايا أساسا" ايرانى ها در اين همه ثروت عظيم هيچ سهمى دارند؟ متأسفانه خير، و مزيد بر علت اينكه روزبروز فقير تر و
آمار كارتن خوابها و كودكان كار و بى خانمان ها افزايش ميابد، حتى قشر فرهنگى
جامعه نيز به اين صف طويل جامعه زير خط فقر افزوده گشته، كه هر روزه جدا از تجمعات
كارگران بى پناه كه براى دريافت مطالبات معوقه خود تجمعات سكوت بر پا مى كنند،
معلمان و پرستاران نيز به اين تجمعات كشيده شده اند كه هميشه انها را با خشونت
متفرق مى سازند. جدا ازاينكه به روشنى مى دانيم كه على خامنه اى و سپاه پاسداران
همانند زالوهاى گرسنه خون ملت و ثروت طبيعى ايران را مى مكند، اينها خود نشانه
خوبى است براى اينكه بدانيم انها لياقت و شايستگى كشور دارى را ندارند. و خيلى
واضح و به صورت روزانه ما شاهد اخبار اختلاس هاى ملياردى و دزدى در روز روشن و گم
شدن دكل هاى نفتى و هزاران جنايت ديگر در خود رسانه هاى حكومت ننگين جمهورى اسلامى
ايران هستيم كه توسط خود سران حكومت انجام مى گيرد. بله همه اينها درد است، درد
جامعه و ملت ايران. ايران اولين صادر كننده خاويار در دنيا است در صورتى كه خيلى
از ما حتى خاويار را از نزديك نديده ايم، صادر كننده بهترين نوع پسته و خشك بار
هستيم، ولى مردم ديگر، توان خريد اجيل ندارند.
در دوران نخست وزيرى محمود أحمدى نژاد كه هنوز هم مشخص نشده از كجا پيدايش كردند، تورم
ها و دزد هاى شدن كه كمر مردم را جورى شكست كه فقر عظيمى بر زندگى ملت سايه افكند
كه تمامى ندارد و مردم توان خريد نان روزانه خود را از دست داده اند. اما واقعا سهم
ما از اين دنيا چنين نيست كه ، روزبروز بر آمار جرم و جنايت در كشورمان افزوده
شود، و شاهد انحتاط و ويرانى ايران و ايرانى باشيم. و با سرعت قابل ملاحظه اى به
قعر جدول استاندارد هاى كشور هاى دنيا ميرويم، از مصرف اب تا سوزاندن و از بين
بردن جنگل ها ، بيابان زايى ، زمين خوارى ، تصادفات جاده اى تا سرانه حداقل مطالعه سالانه كه براى هر ايرانى ٤ دقيقه است و غيره
ولى در مصرف نوشابه و لوازم ارايش
بانوان محترم و عمل زيبايى دماغ در جهان اول هستيم. همه اينها نشانه اين نيست كه
خامنه اى و حكومت ننگينش مشغول تربيت و پرورده كردن نسلى هستند، كه بى بندوبارى و
لا ابالى گرى را سر لوحه كار خود قرار داده اند؟ ما ايرانى ها را چه شده است؟ به
كجا خواهيم رفت؟ زمانى ايرانى بودن افتخار بود، اكنون اكثريت در داخل ايران نمى
دانند با كدام قافله روانند و فقط أفكار پان ايرانيسم در سر دارند، و شعار نسل
اريايى و كوروش كبير سر مى دهند. و در خارج از كشور هم چون اكثريت تربيت شده همان
حكومت اخوندى هستيم ، حزب باد هستيم و شعار...
و صد البته كه هر ملتى غير از ما بود
صد مرتبه بدتر مى شد. ما چاره اى نداشتيم كه اينگونه باشيم ، وقتى سران مملكت ما كسانى مانند على خامنه اى، اخوندك روحانى، و اخوندك هاى دغل باز وعده اى سردارو پاسدار كه بجز دزدى و
چپاول ايران به چيز ديگرى فكر نمى كنند، و طمع و حرصشان تمامى ندارد، ما بايد چه
مى شديم؟ انگار كه هيچ بويى از انسانيت نبرده اند، به وضوح فلاكت مردم را مى بينند
كه روزبروز قدرت خريدشان را از دست مى دهند،فقير تر و مستمند تر مى شوند ولى ان
كفتار زادگان خم به ابرو نمى اورند، جوانان كار و درامدى ندارند، حتى انهاى كه كار
دارند و يا كارمند خود دولت هستند خواستار حقوق معوقه شش ماه پيش خود هستند، و
حقوق هايشان را پرداخت نمى كنند. آمار جرائم افزايش ميابد، سن اعتياد در دختر بچه
ها نيز به ١٣ سال رسيده است، ولى انها نگران روسرى و ساپورت خانمها هستند، كه
اسلام به خطر افتاده است. بله حكومت ولايت وقيه امام زمان اينچنين است كه مى بينيم.
و بزرگ ترين درد هاى ما درد نادانى است چون مى خواهند ندانيم، كه هرچه بيشتر يوغ
اسارت و بندگى را بر گردنمان بيندازند، ما ابتدا بايد قبول كنيم كه نمى دانيم، و
بعد مى توانيم دردمان را چاره كنيم. پس را اولمان همان اگاه سازى و روشن گرى است،
بكوشيم كه ملتمان را بيدار كنيم، كه از شر اخوند و اخونديسم و دين و اسلام اجبارى
رهايى يابيم.
به اميد ازادى ايران
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهلم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر