بیانیه خانوادههای خاوران علیه اعدام ، به اعدام معترضان آزادیخواه پایان دهید
سحرگاه سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲، حکم ظالمانه اعدام ۲ جوان معترض دیگر محمد قبادلو و فرهاد سلیمی اجرا شد و جان عزیزشان به دست دستگاه قضایی جمهوری اسلامی گرفته شد.
اعدام این جوانان
ادامۀ همان سیاست سرکوبگرانه و آزادیستیزانه ای است که جمهوری اسلامی از بدو
به قدرت رسیدن در برخورد با معترضان و مخالفان خود به پیش برده است. عزیزان ما در
دهۀ ۶۰
و تابستان ۶۷
در دادگاه های فرمایشی چند دقیقه ای بدون حق داشتن وکیل و فرصت دفاع از خود محاکمه
و دسته دسته به جوخه های اعدام سپرده شدند و مخفیانه در گورستان خاوران
و دیگر گورستان های بی نام و نشان در سراسر کشور دفن شدند. قتل معترضان و
مخالفان سیاسی به صورت ها و روش های گوناگون در تمام ۴۵ سال گذشته ادامه داشته
است.
هم اکنون دست کم ۱۱ جوان معترض و آزادی خواه که در
جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» دستگیر شدند در صف اعدام قرار
دارند و جوانان دیگری در زندان ها در انتظار محاکمه و در خطر اعدام هستند. خانواده
های داغدار و دادخواه نه تنها امکان دادخواهی ندارند، بلکه با اذیت و آزار دستگاه
های امنیتی و نظامی رو به رو هستند. برخورد، تهدید و دستگیری خانواده های دادخواه
که هم اکنون برخی از آنان با احکام سنگین در زندان به سر میبرند، همان برخوردی
است که جمهوری اسلامی و دستگاه های امنیتی، قضایی و نظامی آن با ما خانواده های
خاوران در تمام ۴۵ سال گذشته کرده است.
ما
بارها اعلام کرده ایم:
- ما
مجازات اعدام را قتل عمد سازمان یافتۀ حکومتی و عملی شنیع و غیر انسانی میدانیم و
آن را در هر شرایطی محکوم میکنیم.
-
همۀ آمران و عاملان و کسانی که در هر لباس و موقعیتی در قتل، شکنجه، اعترافگیری
اجباری، صدور احکام حبس و اعدام مخالفان به هر نوعی دست داشتهاند باید در دادگاههای
صالح علنی با حضور خانوادههای داغدار و وکلای انتخابی آنها محاکمه و مجازات شوند.
تنها در جریان چنین دادگاههایی است که حقیقت روشن خواهد شد و می توان امید داشت
که چنین جنایت هایی تکرار نخواهد شد.
- ما
دادخواه حقوق پایمال شدۀ عزیزانمان هستیم و با همۀ خانوادههای داغدار که عزیزان
شان طی ۴۵ سال گذشته در زندان ها شکنجه و اعدام یا کف خیابان کشته شدهاند
همدردیم.
جمعی
از خانوادههای خاوران (داخل) / ۷ بهمن ۱۴۰۲
خبر ها
یک دانشآموز دختر ۱۱ ساله در
تهران به دلیل عدم رعایت حجاب، توسط ناظم مدرسه مورد آزار و اذیت فیزیکی قرار
گرفته
بر
اساس گزارش روزنامه اعتماد ، یک دانشآموز دختر ۱۱
ساله در تهران به دلیل عدم رعایت حجاب، توسط ناظم مدرسه مورد آزار و اذیت فیزیکی
قرار گرفته و دچار حمله عصبی شده و یک الی دو هفته به مدرسه نمیرود.
روزنامه اعتماد در گزارشی نوشته
«اواسط دی ماه سال جاری، در مدرسه دخترانهای در خیابان دربند تهران، دانشآموز ۱۱
سالهای از سوی ناظم مدرسهاش مورد آزار و اذیت فیزیکی قرار میگیرد. این دانشآموز
پس از این اتفاق دچار حملات عصبی میشود و حدود یک الی دو هفته به مدرسه نمیرود.»
در این گزارش آمده که «مادر این دانشآموز
پس از اتفاقی که برای دختر یازده سالهاش در مدرسه افتاد به کلانتری ۱۶۳
ولنجک؛ نزدیک محل زندگیشان شکایت میکند. پلیس در نامهای به پزشکی قانونی، این
دانشآموز را برای انجام معاینات و طی کردن مراحل قضایی معرفی میکند.»
در ادامه این گزارش به نقل از مادر
این دانشآموز آمده: «زنگ ورزش بود. دخترم مشغول جمع کردن وسایل ورزشی بوده که
ناخواسته مقنعه از سرش به دور گردنش میافتد. ناگهان ناظم مدرسه به سمت دخترم حمله
میکند و او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد»
مادر این دانشآموز کلاس پنجم دبستان
افزوده «بعد از این اتفاق، دخترم به دوستانش گفته که بالاخره از دست خانم ناظم خودم
را میکشم. ناظم مدرسه قبلا سابقه اینگونه رفتارهای خشونتآمیز و توهینآمیز را
با دانشآموزان دیگر هم داشته است، اما پس از اینکه دخترم را از ناحیه گردن مورد
ضرب و شتم قرار داده، معلمان مدرسه به دفاع از دخترم خواستار توبیخ ناظم شدهاند
که البته شنیده شده آموزش و پرورش منطقه او را فعلا اخراج کرده است.»
پس از شروع اعتراضات سراسری در سال
گذشته، بسیاری از دانشآموزان دختر در مدارس به این اعتراضات پیوستند. پیشتر وزارت
آموزش و پرورش ۱۴ فروردین امسال
در بیانیهای، «حجاب و عفاف» را مهمترین «چالش نظام فرهنگی» دانسته بود. همچنین
یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش پیشتر با تایید بازداشت دانشآموزان به دلیل شرکت
در اعتراضات گفته بود:«برخی دانشآموزان بازداشتی برای اصلاح و تربیت به مراکز
روانشناسی ارجاع داده شدهاند.»
بیانیه جمعی از زندانیان زندان قزلحصار: این بار هم سهشنبه به دار آویخته شدیم
خطر
اعدام قریبالوقوع محسن مظلوم، وفا آذربار، محمد فرامرزی و پژمان فاتحی، چهار
زندانی سیاسی کرد جدیتر از همیشه شده است. جمعی از زندانیان زندان قزلحصار در
بیانیهای نوشتهاند: «پیوسته خبر جگرسوز آخرین ملاقات
دادهشده به یکی از همبندیان و یا هم سلولیهایمان را میشنویم و به دنبال آن و با
طلوع صبح صدای آمبولانس وحمل پیکرِ پاک و بیجان عزیزانمان برای تحویل به خانوادههایشان.»
روزگاری
میخواندیم و میشنیدیم که فقط در روزهای جمعه «خون
جای بارون میچکد».
از
دهه شصت اغلب روزها و اکنون تمام روزهای هفته است که از پیکر این سرزمین و مردمش
خون میچکد. تمام سحرگاهان، همه بامدادان و هر بانگ نماز را به خون آغشته و رنگین
کردهاند و ما که در زندان قزلحصار در مرکز این کشتار و قتل عام سراسری قرار
داریم، همه روزه (و عموما) روزهای سهشنبه وچهارشنبه با اعدامِ هم سلولیها و
همبندیهایمان روز را آغاز میکنیم.
پیوسته
خبر جگرسوز آخرین ملاقات دادهشده به یکی از همبندیان و یا هم سلولیهایمان را میشنویم
و به دنبال آن و با طلوع صبح صدای آمبولانس وحمل پیکرِ پاک و بیجان عزیزانمان
برای تحویل به خانوادههایشان.
در
سراسر دنیا حکومتها نمادهایی چون شاهین و شیر و عقاب و غیره را بعنوان نماد قدرت
و اقتدار خود برگزیدهاند. ولی این حکومتِ سرداران و مشایخ اعدام «حلقه
طناب دار» را به نماد قدرت خود تبدیل کرده
است… وحقوق بشر را هم با طناب دار حلقآویز و یا به سنگسار کشیدهاند…!
ولی
زهی افتخار و شرف و سربلندی برای این مردم وجوانانِ پاکبازش که در چنین شرایط
کشتار و اختناقی چهرههایی چون ژینا و سارینا، نوید افکاری ومیلاد زهرهوند، محسن
شکاری، مهدی کرمی و قاسم و ایوب و حال محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را نماد و سمبلی
بر پرچمهای خود انتخاب میکنند؛ تا از این پس چهرههای پاک و معصوم این قهرمانان
باشد که برای کوهها نماد مقاومت و ایستادگی، برای بهار سرمشق زندگی، برای مشعل
الگوی شعلهوری، برای قلبها نماد عشق و برای پرچم نماد هویّت و افتخار باشند تا
چهره و رخساره آنها برای فداکاری و ایثار مصداقی عینی باشد و برای همیشه تاریخ در
اهتزاز.
یادشان گرامی وراهشان پر رهرو
جمعی
از زندانیان زندان قزلحصار - بهمن ماه ۱۴۰۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر