زهرا مهدویپور
ما راه را ادامه
مى دهيم، با صدا، با قلم، با خيابان، با مقاومت. مى نويسم تا همه بدانند كه تحت
حاكميت جمهورى اسلامى، زنان چگونه زيستند. مى نويسم تا آيندگان و فرزندانمان
دستاوردهاى آميخته با رنج و خون ما را پاس بدارند و با شناخت دقيق تبعيض و بى
عدالتى، همواره با آن مبارزه كنند.
سال ۱۴۰۴ را نمیتوان با هيچ سال ديگرى مقايسه كرد؛ حتى
با اسفند ۱۴۰۳ كه هنوز دو ماه هم از آن نگذشته است. تغييرات
چشمگيرى در فضاى سياسى اجتماعى ايران شكل گرفته؛ نه فقط در حاكميت، كه مهم تر از
آن، در دل جامعه.
جمهورى اسلامى امروز در برابر فشارهاى چند لايه قرار دارد؛ بحران هاى
عميق داخلى از يك سو و فشارهاى فزاينده خارجى از سوى ديگر. از جمله فشارهاى دولت
ترامپ كه وضعيت را براى جمهورى اسلامى حتى به مراتب دشوارتر از دوران برجام كرده
است.
اگر نگاهى به همين دو ماه اخير بيندازيم، تفاوت آشكارى بين اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خواهيم ديد. زنان ايران خاكريز حجاب را فتح كردهاند. ديوارهاى
تفكيک جنسيتى ترک برداشتهاند؛ در رقص هاى چهارشنبه سورى، جشنهاى نوروزى و سيزدهبدر،
در خيابانها، در پاركها، متروها، دانشگاهها و هر فضاى عمومى، نشانه هاى پيشروى
جامعه عليه قوانين اسلامى و ارزش هاى حكومتى آشكار است. اين تحولات، نشانه عقب
نشينى مفتضحانه يک حكومتِ از رمق افتاده است و قدرت سابق را ندارد.اما اين تنها
آغاز راه است. اگر مبارزه با قدرت تمام ادامه پيدا نكند، جمهورى اسلامى تلاش خواهد
كرد با بستههاى جديد از طريق قانون و نسخههاى متفاوت سركوب، مجددا به جامعه حمله
كند. بنابراين، نه تنها بايد مقاومت عليه حجاب اجبارى را ادامه داد، بلكه ساير
مصاديق آپارتايد جنسيتى نيز بايد از بين برود؛ از حق آوازخوانى زنان تا حضور برابر
در فضاهاى عمومى و بازپسگيرى حقوق اساسىاى كه سال ها به گروگان گرفته شدهاند.
در سالهای اخیر، اقتصاد ایران با بحرانی کمسابقه روبهرو شده است.
تورم شدید، کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت کالاهای اساسی، زندگی مردم را بهشدت
تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری از خانوادهها دیگر توان تأمین نیازهای اولیه خود
را ندارند و روزبهروز فشار اقتصادی بیشتری را احساس میکنند. در این میان، کاهش
درآمدها، افزایش بیکاری و تعطیلی گسترده کسب و کارها شرایط را وخیمتر کرده و
باعث ناامیدی عمومی در جامعه شده است. در کنار این، کمبود دارو، گرانی مسکن، بحران
انرژی و کاهش خدمات عمومی، زندگی را برای مردم دشوارتر از همیشه کرده است.درحالیکه
بخش بزرگی از مردم در فقر بسر میبرند، بخش کوچکی از وابستگان حکومت همچنان از
رانت و ثروتهای کلان برخوردارند.
بحران اقتصادى و معيشتى با شدت بى سابقه اى گريبان جامعه را گرفته
است
تورم، گرانى، بيكارى، بیثباتى ارزى، قطعى آب، برق و گاز، وضعيتى را
پديد آوردهاند كه جامعه را به شكل روزهاى جنگ جمهورى اسلامى با عراق نزديك كرده
است.
در اين ميان، فقر به شدت نسبت به گذشته «زنانه» شده است:
زنان در خانه، در مقام سرپرست خانوار، در بازار كار ناامن، يا در
بيكارى، سهم بيشترى از رنج مى برند. آنان امروز هم براى ابتدايى ترين حقوق انسانى
شان مى جنگند، هم با فقر و بحران معيشتى بى سابقه اى دست و پنجه نرم مى
كنند.بنابراين، اگر قرار است پاسخى به وضعيت اقتصادى داده شود، نقش زنان در اين
واكنش بايد محورى باشد چه در قامت فعالان، و چه در بطن جامعه.
از فعالان حقوق زن، فعالان حقوق كودک تا محيط زيست ، زنان دانشجو،
زنان كارگر، زنان معلم و استاد دانشگاه، پرستاران و كادر درمان، پزشكان و دندانپزشكان،
زنان ورزشكار و مربيان، دستفروشان، زنان جوياى كار، كارآفرينان، زنان موزيسين و
خواننده، هنرمندان، بازيگران، مستندسازان، نويسندگان، روزنامه نگاران، خبرنگاران،
وكلا، مهندسان، رانندگان، كشاورزان، زنان در حوزه علم و پژوهش، و زنان مهاجر و
پناهنده، همگى بايد مسئله معيشت را در مركز مبارزه خود عليه وضع اسفناک موجود قرار
دهند. چرا كه جمهورى اسلامى مى كوشد با همين فقر و فلاكت و گرسنگی، تلاش هاى جامعه
را خنثى و سركوب كند.اما در ميان تمام اين اتفاقات، يك واقعيت نبايد فراموش شود؛
ما ديگر يك خط در بين معادلات قدرت نيستيم؛ ما يك نقطه تعيين كننده ايم بيرون از
اين معادله قدرت، اما به مراتب مؤثرتر. ما نقطه پايان ديكتاتوريم؛ ما يك جامعه
ايم، زنده، ايستاده، با ارادهاى قوى كه انقلاب «زن، زندگی، آزادى» هنوز در آن
جارى است و نفس مى كشد.
در چنین شرایطی، اعتراضات مردمی در سراسر کشور افزایش یافته است.
معلمان، کارگران، بازنشستگان و سایر اقشار جامعه به خیابانها آمدهاند تا نارضایتی
خود را از وضع موجود نشان دهند. اما حکومت بهجای تلاش برای حل مشکلات، با سرکوب،
بازداشت و تهدید، سعی در خاموش کردن صدای مردم دارد. این روند نهتنها بحران را حل
نکرده، بلکه نارضایتی عمومی را بیشتر کرده و جامعه را در مسیر ناپایداری و تنشهای
بیشتر قرار داده است.
اگر روند کنونی ادامه یابد، آیندهای تاریک در انتظار اقتصاد و معیشت
مردم خواهد بود. راهحل این بحران نیازمند تغییرات اساسی در سیاستهای اقتصادی،
شفافیت در مدیریت منابع و پاسخگویی حاکمیت به خواستههای مردم است. اما تا زمانی
که حکومت بهجای اصلاحات اساسی، اولویت خود را بر سرکوب و کنترل مردم بگذارد، امیدی
به بهبود شرایط نخواهد بود و وخامت اوضاع ادامه خواهد داشت.
از ابتداى شكل گيرى جمهورى اسلامى، مفاهيم مذهبى به گونهاى بازتعريف
شدند كه بتوانند بستر لازم براى توجيه سركوب و اعمال خشونت را فراهم سازند. در اين
ساختار، قدرت سياسى به واسطه پيوند با ایدئولوژی دينى، خود را مجاز به حذف هر صداى
مخالفى دانسته است. پديدهاى كه نخستين بار با رهبرى روح اللّٰه خمينى پايه گذارى
شد، با گذر زمان به ابزار اصلى كنترل و استثمرار حاكميت تبديل گشت.
در اين چارچوب، اعمالى مانند بازداشتهاى فلهاى، شكنجه، اعدام هاى
فراقضايی و سركوب هاى خيابانى، نه به عنوان نقض حقوق انسانها، بلكه به عنوان ضرورتى
در مسير حفاظت از دين و نظام تفسير شدهاند. اين نوع نگاه، امكان نهادينه سازى
خشونت را در ساختار حكمرانى فراهم كرده است.
در دوره رهبرى خامنه اى، اين روند ابعاد گسترده ترى يافته است.
استفاده از مفاهيمى چون دشمنى با دين، توطئه خارجى، يا دفاع از ارزش هاى انقلاب،
در توجيه اقدامات ضدبشرى رايج شده است. چنين رويكردى، فضاى عمومى را به ميدان
سركوب سيستماتيک بدل كرده، جايى كه مأموران امنيتى با اطمينان از مشروعيت عملكرد
خود، به اقدامات خشن و تحقيرآميز دست مى زنند.
گاه ایدئولوژیک به خشونت در جمهورى اسلامى، شباهت هاى قابل توجهى با
گروهکهاى تندرو تروريستى همچون داعش دارد. در مواردى، باور نيروهاى وفادار به
نظام چنان شكل گرفته كه اعمال خشونت عليه شهروندان، نه تنها عملى مجاز، بلكه عملى
مقدس تلقى مى شود. به عنوان نمونه، گزارش هايى درباره تجاوز به زنان بازداشت شده
و رفتارهاى غيرانساني با معترضان وجود دارد كه در بستر ایدئولوژی حاكم، با سكوت يا
حتى تأييد مواجه شدهاند.
در اين فضا، مرزهاى اخلاقى فرو ريخته و قبح بسيارى از جنايات از ميان
رفته است. زمانى كه خشونت تقديس مى شود و قانون در خدمت سركوب قرار مى گيرد، ديگر
مجالى براى عدالت باقى نمى ماند. قرباني نه تنها بیپناه است،بلكه با سازوكارى
روبه روست كه او را مقصر معرفى مىكند.
اعدام هرگز - هيچ گاه- براى هيچ كس!
در ماههای اخیر اعدام یک بار دیگر به یکی از مهمترین مسائل افکار
عمومی در ایران بدل شد. پیش از آن که هشتگ «#مهسا_امینی» پربسامدترین موضوع در توییتر
فارسی تبدیل شود، «#اعدام_نکنید» پرتکرارترین موضوع در میان توییتهای فارسی بود.
این دو موضوع از یک نظر بیشباهت به همدیگر نبودند: در هر دو مورد، پای جان انسان
در میان بوده است. این شباهت بیش از هر چیز یادآور آن است که همیشه حساسترین
موضوع جان افراد است؛ موضوعی که به هیچ وجه نمیتوان به سادگی با آن طرف شد و به
راحتی دربارهاش حکم صادر کرد.
مجازات اعدام در جمهوری اسلامی یکی از بحث برانگیزترین و مناقشهبرانگيزترين
جنبه هاى نظام قضايی است.جمهورى اسلامى، به ويژه در مورد جرايمى مانند قتل عمد،
جرايم مواد مخدر، و جرايم سياسى و امنيتى، به طور گسترده از اعدام استفاده مى كند.
یكى از انتقادات اصلى به مجازات اعدام در ايران، نقض حقوق بشر و نبود
شفافيت در روند قضايى است. بسيارى از احكام اعدام به ويژه در پرونده هاى امنيتى و
سياسى، در دادگاههاى انقلاب صادر مى شوند كه به داشتن روندهاى ناعادلانه و فقدان
دسترسى متهمان به وكلاى مستقل معروف هستند. علاوه بر اين، گزارشها از شكنجه و
اعترافات اجبارى براى اخذ مدارك جرم، اعتبار بسيارى از اين احكام را زير سؤال برده
است.اجراى اعدام به عنوان ابزارى براى سركوب مخالفان سياسى و ايجاد ترس در جامعه
نيز مورد انتقاد قرار دارد؛ در جمهورى اسلامى، اعدام اقدامى عليه انسان است.
سه زن در ايران در ماههای اخیر محكوم به اعدام شده اند:
"پخشان عزيزى" "وريشه مرادى" و "شريفه محمدى"
اين احكام انتقامى آشكار از جنبش"زن،زندگى،آزادى" است كه
در پي قتل حكومتى مهسا و در دفاع از حق انتخاب پوشش به وقوع پيوست.
آن چه اكنون بيش از پيش اهميت دارد، تطبيق فرم مبارزه جمعى با شرايط
جديد است
اگر انقلاب «زن زندگى آزادى» از آغاز در ۱۴۰۱ توانست موتور جنبش سرنگونى را روشن كند، ادامهی آن مسير، نيازمند
شكل نوينى از سازمان يابى است.اكنون زمان آن است كه يك مبارزه جمعى، شبكه محور،
منعطف و هوشمند با وسعت بيشترى نسبت به دوره قبل شكل بگيرد؛ مدلى كه بتواند داخل
كشور نسبت به دوره قبلى هر چه بيشتر عموم جامعه را با خود همراه كند و همزمان با
نيروهاى سياسى هم راستاى خارج از كشور بيش از پيش پيوند بخورد تا جبهه سرنگونى در
هر دو بعد، داخلى و جهانى، با قدرت هر چه تمام به پيش برود.
چنين نيرويى، تنها از دل نارضايتیها و اعتراضات پراكنده پديد نمى
آيد، بلكه بايد با سازماندهى و هماهنگى همه نيروهاى فعال ساخته بشود: يك نيروى
متحد، همبسته، پايدار كه از كنشهاى آن حركتهاى همزمان، هماهنگ و هم افزا شكل بگيرد
و جمعيت عظيمى را به خيابان بياورد.
جامعهى ايران جامعه اى زنده، پويا و مبارز است و اين پويايى بايد
مداوم به پيشروى هاى مستمر و همه جانبه عليه حكومت منجر شود تا بالاخره ثمره كامل
انقلاب زن زندگى آزادى به بار آيد كه در گام اول سرنگونى جمهورى اسلامى است و سپس
برپايى حكومتى كه متضمن آزادى، برابرى، سكولاريسم و مدرنيسم، رفاه همگانى، امنيت و
عدالت اجتماعى باشد.
این مجموعه بحرانها و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وضوح نشاندهنده
ضعف ساختاری رژیم ایران در مدیریت داخلی و مواجهه با چالشهای جهانی است. در شرایطی
که ایران بهطور مداوم تحت فشارهای خارجی قرار دارد و مردم از بحرانهای داخلی رنج
میبرند، وضعیت موجود نه تنها به بحرانهای بیشتر منجر خواهد شد، بلکه چشماندازی
روشن برای آینده کشور نخواهد داشت. تنها راه نجات و خروج از این بحرانها، عبور از
جمهوری اسلامی و ساختن آیندهای جدید است.
و در نهايت، بايد با صراحت گفت كه جمهورى اسلامى نه در ساختار و نه
در عملكرد، هيچ ظرفيت و امكانى براى اصلاح ندارد. سيستمى كه بنيان آن بر سركوب،
حذف و تقديس خشونت بنا شده، اصلاح پذير نيست و تنها راه رهايى از آن، گذار كامل و
بى بازگشت از اين نظام فاسد و سركوبگر است.
ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت
https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html