۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

اشغال نظامی مدارس نشان وحشت رژیم اسلامی

مینو همتی



نشانه های بروز موج جدید اعتراضات از نوع جنبش زن زندگی آزادی انکار ناپذیر است. در آن جنبش، مدارس دخترانه بخصوص به کانون توجه جهانیان در شکستن تابوی قدر قدرتی مرتجعین اسلامی حاکم تبدیل شد. سالها تعلیمات و مغزشوئی دستگاه عریض و طویل سرکوب و تحمیق برده داری اسلامی با حرکات اعتراضی و مبتکرانه دانش آموزان دختر در مدارس سراسر کشور دود شد و برباد رفت.

.

هر چند فاشیستهای اسلامی حاکم با سلاح شیمیائی به اعتراض به حق دانش آموزان دختر و فشار امنیتی بر معلمان و فرهنگیان پاسخ دادند و از بروز علنی و خیابانی آن جنبش ممانعت کردند،  لیکن خود بخوبی میدانند که این آتش زیر خاکستر در آینده ای نه چندان دور دگربار شعله ور خواهد شد.

در خبرها آمده بود که:

انتشار تفاهم‌نامه همکاری میان فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) و وزارت آموزش و پرورش، که روز دوشنبه اول اردیبهشت ۱۴۰۴ رسانه‌ای شد، موجی از واکنش‌ها و نگرانی‌ها را در پی داشت.

بر اساس مفاد این تفاهم‌نامه، طرح‌هایی چون "معلم‌یار پلیس" و استقرار نیروهای انتظامی در شعاع
۵۰۰ متری مدارس اجرایی خواهد شد. هدف اعلام‌شده این حضور، "پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی"، "ایجاد نظم و انضباط" و "آموزش قانون‌مداری" به دانش‌آموزان عنوان شده است

جنایتکاران حاکم بخیال خود پیش دستی کرده اند و با اشغال نظامی مدارس، در واقع وحشت خود را از بروز مجدد جنبش دانش آموزی در بستر مبارزات گسترده و روزمره فرهنگیان و بازنشستگان، و پتاسیل گسترش سراسری آن را بنمایش گذارده اند.

آنچه مسلم است ما نیازمند اتحاد خانه و مدرسه دردرهم شکستن این طرح فاشیستی هستیم. نخستین مطالبه ای که از هم اکنون بگوش میرسد، برکناری فوری وزیر آموزش و پرورش و لغو فوری این تفاهم نامه است. تهاجم پلیس امنیتی رژیم اسلامی به جان و روان دانش آموزان دختر و ایجاد محیط رعب و وحشت برای کادر آموزشی را محکوم میکنیم.

جنبش رهائی زن دوشا دوش جنبش فرهنگیان و دانش آموزان از حق دانش آموزان برای برخورداری از محیطی آزاد و امن برای آموختن و شکوفائی استعدادهایشان حمایت میکند.

جای خرسندی است که فعالین متشکل جنبش کارگری در صف مقدم اعتراض به تجاوز نظامی رژیم به حریم آموزش و پرورش دختران ما ایستاده اند.

 


ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن  
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت


https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html


 

  

زنان، ستم‌دیدگانِ دوگانه در صف مقدم مبارزه‌ی طبقاتی

 


 

به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر

نویسنده: پروانه عظیمی


 

با نزدیک شدن به اول ماه مه، روز جهانی کارگر، بار دیگر صدای پای کارگران و فرودستانی را می‌شنویم که در هیاهوی بازار سرمایه و سرکوب سیاسی، هنوز زنده‌اند، هنوز ایستاده‌اند، و هنوز می‌خواهند دنیا را عوض کنند. در این میان، زنان خانواده‌های کارگری – همانانی که بار معیشت، بازتولید نیروی کار، مراقبت و زیستن در شرایط سخت را هم‌زمان بر دوش دارند – جزو نخستین کسانی هستند که هم از سیاست‌های اقتصادی سرمایه‌داری و هم از مناسبات پدرسالارانه رنج می‌برند.

 

سال‌هاست که ما شاهد فقر فزاینده، خصوصی‌سازی آموزش و بهداشت، دستمزدهای زیر خط فقر، و نابودی امنیت شغلی هستیم؛ اما بار اصلی این بحران‌ها، بر دوش زنانی است که کارِ بی‌مزد در خانه را با کارِ کم‌دستمزد در بیرون در هم می‌آمیزند. زنانی که گاه کارگر کارخانه‌اند، گاه پرستارند، گاه معلم‌اند، و همیشه مادرند، مراقب‌اند، پناه فرزندان‌اند و تکیه‌گاه خانواده. اما در متن نظام سرمایه‌داری، آن‌چه دیده نمی‌شود، درست همین «کارِ بی‌نام» و همین «رنج پنهان» است.

 

آمارها چه می‌گویند؟

در سال ۱۴۰۲، حداقل دستمزد ماهانه کارگران حدود ۸ میلیون تومان تعیین شد، در حالی که بر اساس اعلام رسمی مرکز آمار ایران، خط فقر شهری در همان سال به بیش از ۲۰ میلیون تومان برای یک خانوار ۴ نفره رسیده بود. یعنی بیش از ۶۵٪ از خانوارهای کارگری، حتی با اشتغال دو نفر، زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

 

بر اساس آمارهای رسمی، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران تنها حدود ۱۴٪ است، اما این رقم واقعی نیست. میلیون‌ها زن کارگر در بخش‌های غیررسمی، بدون قرارداد و بیمه، در کارگاه‌ها، منازل، زمین‌های کشاورزی و تولیدات خانگی مشغول کارند که هرگز در آمارها ثبت نمی‌شوند.

 

در بخش سلامت و آموزش، زنان نقش عمده‌ای دارند. ۷۰٪ از کادر درمانی کشور را زنان تشکیل می‌دهند. پرستارانی که هم‌اکنون با اضافه‌کاری‌های اجباری، قراردادهای موقت و بی‌ثباتی مزمن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. زنان معلم نیز که بخش بزرگی از آموزش ابتدایی را بر دوش دارند، با قراردادهای حق‌التدریسی یا پیمانی و دستمزدهای کمتر از خط فقر کار می‌کنند.

 

رنجی مضاعف در بستر سرکوب و بی‌حقوقی

در شرایط کنونی ایران، فشار گرانی، تورم افسارگسیخته، حذف یارانه‌ها، و سیاست‌های نئولیبرالیستی رژیم جمهوری اسلامی، وضعیت معیشتی خانواده‌های کارگری را به مرز فاجعه رسانده است. نرخ تورم سالانه کالاهای خوراکی در سال ۱۴۰۲ بیش از ۵۵٪ اعلام شد؛ به این معنا که سبد غذایی پایه‌ی خانوارهای کارگری به‌شدت کوچک‌تر شده و سوءتغذیه، به‌ویژه در میان کودکان و زنان، رشد فزاینده‌ای داشته است.

 

و در این میان، زنان خانواده‌های کارگری، که هم بار بی‌حقوقی خود را می‌کشند و هم پیامدهای معیشتی این سیاست‌ها را مدیریت می‌کنند، عملاً به سنگر اول مقاومت تبدیل شده‌اند.

 

مقاومت زنانه، امید اجتماعی

اما داستان فقط رنج نیست، مقاومت هم هست. مبارزات زنان در قامت معلم، پرستار، بازنشسته، و کارگر، در سال‌های اخیر هم‌پایه‌ی جنبش‌های خیابانی بوده است. زنانی که دیگر تنها برای مطالبات صنفی نمی‌جنگند، بلکه برای حق بر زندگی، حق بر بدن، حق بر تصمیم‌گیری و مشارکت سیاسی و اجتماعی نیز می‌جنگند.

 

تنها در سال ۱۴۰۲، ده‌ها تجمع و اعتصاب از سوی معلمان زن، پرستاران زن، کارگران زن و بازنشستگان برگزار شد. حضور پررنگ زنان در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ (جنبش «زن، زندگی، آزادی») گواه روشنی از آگاهی و اراده‌ی سیاسی زنانی است که دیگر نقش تماشاچی را در تحولات اجتماعی نمی‌پذیرند.

 

اتحاد طبقاتی برای رهایی مشترک

امروز بیش از هر زمانی، پیوند مبارزه‌ی زنان با جنبش کارگری ضرورتی انکارناپذیر دارد. این اتحاد نه‌فقط خواست فوری سرنگونی یک حکومت زن‌ستیز، بلکه افق گسترده‌تری برای پایان دادن به سلطه‌ی سرمایه و نظام طبقاتی را ترسیم می‌کند. زنان کارگر، زنان معلم، زنان پرستار، و مادران کارگران بیکار شده، امروز هسته‌های پایداری و رهایی‌اند؛ آن‌جا که امید از دل رنج زاده می‌شود.

 

اول ماه مه، نه فقط روزی برای تجلیل از کارگران، بلکه فرصتی برای به رسمیت شناختن جایگاه محوری زنان در مبارزه‌ی طبقاتی است. بی‌آنکه نقش زنان در این مبارزه دیده شود، هیچ رهایی‌ای ممکن نیست.

 

درود بر زنان کارگر، درود بر زنان مبارز، زنده باد همبستگی طبقاتی!

 


ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن  
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت


https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html


 


بمناسبت ۱۶ آوریل، روز جهانی نقطه‌.ویرگول،

 



« داستان شما هنوز پایان نیافته است»

"Your story isn't yet over!"

 نوری شریفی


این روز در ارتباط با انسان هایی است که انتخاب کرده اند زندگی خود را به پایان نرسانند. روزی است برای شنیدن داستان های پایان نیافته آدمها،برای مبارزه با خودکشی!

نقطه ویرگول در واقع جنبشی است که با پایه گذاری توسط «امی بلوئل» آغاز گشت، شخصی که خود قربانی آزارهای جنسی و خودکشی شد.او این پروژه را بر مبنای زندگی خودش قرار داده بود.

 یکی از مهمترین اهداف تعیین شده برای این نامگذاری،افزایش آگاهی عمومی است در مواجهه با افرادی که در معرض  خودکشی قرار دارند‌ و فرصتی است برای یادآوری اینکه داستان بسیاری از انسان‌ها هنوز به پایان نرسیده است.

نقطه ویرگول، سمبل امید، عشق، مقاومت و راهی است برای کسانی که با درد و رنج،افسردگی، استرس، اضطراب و در نهایت افکار خودکشی روبرو شده اند اما در نهایت تصمیم به ادامه زندگی گرفته اند. نقطه ویرگول از زندگی می گوید، زندگی در جوامعی که فاصله طبقاتی،نژادپرستی،

مشکلات معیشتی،مهاجرتی،و بسیاری مصائب دیگر، انسانها را بر آن داشته تا دیگران و رنج آنان را نبینند و همدیگر را نشنوند. هر یک از ما با شنیدن،دیدن و همدلی با این افراد میتواند بار سنگین سکوت و ترس را از روی دوششان بردارد.

خودکشی نقطه بدون ویرگول است یعنی سلب حق حیات از خود بعنوان یک فرد انسانی، که طبق ماده ۳ اعلامیه جهانی۱ حقوق بشر این «حق حیات» بایستی محترم شمرده شود.  در واقع خودکشی موضوعیت اجتماعی دارد و در ارتباط مستقیم با مؤلفه های اقتصادی، فرهنگی،اجتماعی و سیاسی در هر جامعه می باشد،چونان کشور ایران که خودکشی در آن  به عوامل بیشماری از جمله مذهب زدگی،فقر،اعتیاد،آپارتاید جنسی، خشونتهای خانوادگی، گروگانگیری سیاسی مردم توسط حکومت و...بستگی دارد، که در بسیاری موارد از جانب اقشاری از جامعه به عنوان تنها راه پیش رو انتخاب میشود و تنها زمانی میتواند کاهش یافته و یا پایان پذیرد که شرایط بنیادین و ساختار سیاسی جامعه تغییر کند. از آنجایی که چنین جنبش هایی در جوامع دموکراتیک شکل گرفته و رشد می کنند، چگونه می توان امید داشت که چنین NGO  هایی در جامعه ما شکل بگیرد ولی توسط حاکمیت به دلایل نامعلوم، تعطیل نگردد.                            خودکشی به خودی خود برای انسانها راه برون رفت نیست بلکه وقتی در مجموعه ای از عواملی قرار بگیرند که آنها را به بن بست برساند به این کار دست میزنند چون راه نجاتی غیر از این نمی یابند. روایت های جنبش نقطه ویرگول به ما می گوید که نقطه ویرگول گذاشتن در زندگی افراد در معرض خودکشی، یک عمل فردی نیست بلکه آن شخص حتی اگر بخواهد و یا پشیمان شده باشد بی یاوری دیگران قادر نیست نقطه ویرگول خود را در جای مناسبش قرار دهد. بنابراین هم دولتها،جوامع،ان جی او ها و هم اشخاص در برابر این معضل شدیداً انسانی مسئول و متعهد هستند.

  با این امید که این جنبش بتواند در سرتاسر جهان  همراه با آگاهی رسانی گسترش یابد و برای بسیاری از انسانها مکثی باشد در یک پایان. و نیز شروعی تازه پس از هر ویرگول،

 فراموش نکنیم در هر شرایط و هر زمانی، هر یک از ما می تواند نقطه ویرگول کسی باشد.

 

۱- ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر ؛

«هر کس حق دارد از زندگی و آزادی و امنیت شخصی خویش برخوردار باشد.»



ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن  
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت


https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html



به نام هر زنى، هر مردى، هر دخترى كه بى صدا به دار سپرده شد

 



زهرا مهدوی‌پور 

  ما راه را ادامه مى دهيم، با صدا، با قلم، با خيابان، با مقاومت. مى نويسم تا همه بدانند كه تحت حاكميت جمهورى اسلامى، زنان چگونه زيستند. مى نويسم تا آيندگان و فرزندانمان دستاوردهاى آميخته با رنج و خون ما را پاس بدارند و با شناخت دقيق تبعيض و بى عدالتى، همواره با آن مبارزه كنند.

 

سال ۱۴۰۴ را نمی‌توان با هيچ سال ديگرى مقايسه كرد؛ حتى با اسفند ۱۴۰۳ كه هنوز دو ماه هم از آن نگذشته است. تغييرات چشمگيرى در فضاى سياسى اجتماعى ايران شكل گرفته؛ نه فقط در حاكميت، كه مهم تر از آن، در دل جامعه.

 

جمهورى اسلامى امروز در برابر فشارهاى چند لايه قرار دارد؛ بحران هاى عميق داخلى از يك سو و فشارهاى فزاينده خارجى از سوى ديگر. از جمله فشارهاى دولت ترامپ كه وضعيت را براى جمهورى اسلامى حتى به مراتب دشوارتر از دوران برجام كرده است.

 

اگر نگاهى به همين دو ماه اخير بيندازيم، تفاوت آشكارى بين اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خواهيم ديد. زنان ايران خاكريز حجاب را فتح كرده‌اند. ديوارهاى تفكيک جنسيتى ترک برداشته‌اند؛ در رقص هاى چهارشنبه سورى، جشن‌هاى نوروزى و سيزده‌‌بدر، در خيابانها، در پارك‌ها، متروها، دانشگاه‌ها و هر فضاى عمومى، نشانه هاى پيشروى جامعه عليه قوانين اسلامى و ارزش هاى حكومتى آشكار است. اين تحولات، نشانه عقب نشينى مفتضحانه يک حكومتِ از رمق افتاده است و قدرت سابق را ندارد.اما اين تنها آغاز راه است. اگر مبارزه با قدرت تمام ادامه پيدا نكند، جمهورى اسلامى تلاش خواهد كرد با بسته‌هاى جديد از طريق قانون و نسخه‌هاى متفاوت سركوب، مجددا به جامعه حمله كند. بنابراين، نه تنها بايد مقاومت عليه حجاب اجبارى را ادامه داد، بلكه ساير مصاديق آپارتايد جنسيتى نيز بايد از بين برود؛ از حق آوازخوانى زنان تا حضور برابر در فضاهاى عمومى و بازپس‌گيرى حقوق اساسى‌اى كه سال ها به گروگان گرفته شده‌اند.

 

در سالهای اخیر، اقتصاد ایران با بحرانی کم‌سابقه روبه‌رو شده است. تورم شدید، کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت کالاهای اساسی، زندگی مردم را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری از خانواده‌ها دیگر توان تأمین نیازهای اولیه خود را ندارند و روزبه‌روز فشار اقتصادی بیشتری را احساس می‌کنند. در این میان، کاهش درآمدها، افزایش بیکاری و تعطیلی گسترده کسب‌ و کارها شرایط را وخیم‌تر کرده و باعث ناامیدی عمومی در جامعه شده است. در کنار این، کمبود دارو، گرانی مسکن، بحران انرژی و کاهش خدمات عمومی، زندگی را برای مردم دشوارتر از همیشه کرده است.درحالی‌که بخش بزرگی از مردم در فقر بسر می‌برند، بخش کوچکی از وابستگان حکومت همچنان از رانت و ثروتهای کلان برخوردارند.

 

 

 

بحران اقتصادى و معيشتى با شدت بى سابقه اى گريبان جامعه را گرفته است

 

تورم، گرانى، بيكارى، بی‌ثباتى ارزى، قطعى آب، برق و گاز، وضعيتى را پديد آورده‌اند كه جامعه را به شكل روزهاى جنگ جمهورى اسلامى با عراق نزديك كرده است.

 

در اين ميان، فقر به شدت نسبت به گذشته «زنانه» شده است:

 

زنان در خانه، در مقام سرپرست خانوار، در بازار كار ناامن، يا در بيكارى، سهم بيشترى از رنج مى برند. آنان امروز هم براى ابتدايى ترين حقوق انسانى شان مى جنگند، هم با فقر و بحران معيشتى بى سابقه اى دست و پنجه نرم مى كنند.بنابراين، اگر قرار است پاسخى به وضعيت اقتصادى داده شود، نقش زنان در اين واكنش بايد محورى باشد چه در قامت فعالان، و چه در بطن جامعه‌.

 

از فعالان حقوق زن، فعالان حقوق كودک تا محيط زيست ، زنان دانشجو، زنان كارگر، زنان معلم و استاد دانشگاه، پرستاران و كادر درمان، پزشكان و دندانپزشكان، زنان ورزشكار و مربيان، دستفروشان، زنان جوياى كار، كارآفرينان، زنان موزيسين و خواننده، هنرمندان، بازيگران، مستندسازان، نويسندگان، روزنامه نگاران، خبرنگاران، وكلا، مهندسان، رانندگان، كشاورزان، زنان در حوزه علم و پژوهش، و زنان مهاجر و پناهنده، همگى بايد مسئله معيشت را در مركز مبارزه خود عليه وضع اسفناک موجود قرار دهند. چرا كه جمهورى اسلامى مى كوشد با همين فقر و فلاكت و گرسنگی، تلاش هاى جامعه را خنثى و سركوب كند.اما در ميان تمام اين اتفاقات، يك واقعيت نبايد فراموش شود؛ ما ديگر يك خط در بين معادلات قدرت نيستيم؛ ما يك نقطه تعيين كننده ايم بيرون از اين معادله قدرت، اما به مراتب مؤثرتر. ما نقطه پايان ديكتاتوريم؛ ما يك جامعه ايم، زنده، ايستاده، با اراده‌اى قوى كه انقلاب «زن، زندگی، آزادى» هنوز در آن جارى است و نفس مى كشد.

 

در چنین شرایطی، اعتراضات مردمی در سراسر کشور افزایش یافته است. معلمان، کارگران، بازنشستگان و سایر اقشار جامعه به خیابانها آمده‌اند تا نارضایتی خود را از وضع موجود نشان دهند. اما حکومت به‌جای تلاش برای حل مشکلات، با سرکوب، بازداشت و تهدید، سعی در خاموش کردن صدای مردم دارد. این روند نه‌تنها بحران را حل نکرده، بلکه نارضایتی عمومی را بیشتر کرده و جامعه را در مسیر ناپایداری و تنشهای بیشتر قرار داده است.

 

اگر روند کنونی ادامه یابد، آینده‌ای تاریک در انتظار اقتصاد و معیشت مردم خواهد بود. راه‌حل این بحران نیازمند تغییرات اساسی در سیاستهای اقتصادی، شفافیت در مدیریت منابع و پاسخ‌گویی حاکمیت به خواسته‌های مردم است. اما تا زمانی که حکومت به‌جای اصلاحات اساسی، اولویت خود را بر سرکوب و کنترل مردم بگذارد، امیدی به بهبود شرایط نخواهد بود و وخامت اوضاع ادامه خواهد داشت.

 

از ابتداى شكل گيرى جمهورى اسلامى، مفاهيم مذهبى به گونه‌اى بازتعريف شدند كه بتوانند بستر لازم براى توجيه سركوب و اعمال خشونت را فراهم سازند. در اين ساختار، قدرت سياسى به واسطه پيوند با ایدئولوژی دينى، خود را مجاز به حذف هر صداى مخالفى دانسته است. پديده‌اى كه نخستين بار با رهبرى روح اللّٰه خمينى پايه گذارى شد، با گذر زمان به ابزار اصلى كنترل و استثمرار حاكميت تبديل گشت.

 

در اين چارچوب، اعمالى مانند بازداشت‌هاى فله‌اى، شكنجه، اعدام هاى فراقضايی و سركوب هاى خيابانى، نه به عنوان نقض حقوق انسانها، بلكه به عنوان ضرورتى در مسير حفاظت از دين و نظام تفسير شده‌اند. اين نوع نگاه، امكان نهادينه سازى خشونت را در ساختار حكمرانى فراهم كرده است.

 

در دوره رهبرى خامنه اى، اين روند ابعاد گسترده ترى يافته است. استفاده از مفاهيمى چون دشمنى با دين، توطئه خارجى، يا دفاع از ارزش هاى انقلاب، در توجيه اقدامات ضدبشرى رايج شده است. چنين رويكردى، فضاى عمومى را به ميدان سركوب سيستماتيک بدل كرده، جايى كه مأموران امنيتى با اطمينان از مشروعيت عملكرد خود، به اقدامات خشن و تحقيرآميز دست مى زنند.

 

گاه ایدئولوژیک به خشونت در جمهورى اسلامى، شباهت هاى قابل توجهى با گروهک‌هاى تندرو تروريستى همچون داعش دارد. در مواردى، باور نيروهاى وفادار به نظام چنان شكل گرفته كه اعمال خشونت عليه شهروندان، نه تنها عملى مجاز، بلكه عملى مقدس تلقى مى شود. به عنوان نمونه، گزارش هايى درباره تجاوز به زنان بازداشت ‌شده و رفتارهاى غيرانساني با معترضان وجود دارد كه در بستر ایدئولوژی حاكم، با سكوت يا حتى تأييد مواجه شده‌اند.

 

در اين فضا، مرزهاى اخلاقى فرو ريخته و قبح بسيارى از جنايات از ميان رفته است. زمانى كه خشونت تقديس مى شود و قانون در خدمت سركوب قرار مى گيرد، ديگر مجالى براى عدالت باقى نمى ماند. قرباني نه تنها بی‌پناه است،بلكه با سازوكارى روبه روست كه او را مقصر معرفى مى‌كند.

 

 

اعدام هرگز - هيچ گاه- براى هيچ كس!

 

در ماه‌های اخیر اعدام یک بار دیگر به یکی از مهم‌ترین مسائل افکار عمومی در ایران بدل شد. پیش از آن که هشتگ «#مهسا_امینی» پربسامدترین موضوع در توییتر فارسی تبدیل شود، «#اعدام_نکنید» پرتکرارترین موضوع در میان توییت‌های فارسی بود. این دو موضوع از یک نظر بی‌شباهت به هم‌دیگر نبودند: در هر دو مورد، پای جان انسان در میان بوده است. این شباهت بیش از هر چیز یادآور آن است که همیشه حساس‌ترین موضوع جان افراد است؛ موضوعی که به هیچ وجه نمی‌توان به سادگی با آن طرف شد و به راحتی درباره‌اش حکم صادر کرد.

 

 

 

مجازات اعدام در جمهوری اسلامی یکی از بحث برانگیزترین و مناقشه‌برانگيزترين جنبه هاى نظام قضايی است.جمهورى اسلامى، به ويژه در مورد جرايمى مانند قتل عمد، جرايم مواد مخدر، و جرايم سياسى و امنيتى، به طور گسترده از اعدام استفاده مى كند.

 

یكى از انتقادات اصلى به مجازات اعدام در ايران، نقض حقوق بشر و نبود شفافيت در روند قضايى است. بسيارى از احكام اعدام به ويژه در پرونده هاى امنيتى و سياسى، در دادگاه‌هاى انقلاب صادر مى شوند كه به داشتن روندهاى ناعادلانه و فقدان دسترسى متهمان به وكلاى مستقل معروف هستند. علاوه بر اين، گزارشها از شكنجه و اعترافات اجبارى براى اخذ مدارك جرم، اعتبار بسيارى از اين احكام را زير سؤال برده است.اجراى اعدام به عنوان ابزارى براى سركوب مخالفان سياسى و ايجاد ترس در جامعه نيز مورد انتقاد قرار دارد؛ در جمهورى اسلامى، اعدام اقدامى عليه انسان است.

 

سه زن در ايران در ماه‌های اخیر محكوم به اعدام شده اند:

 

"پخشان عزيزى" "وريشه مرادى" و "شريفه محمدى"

 

اين احكام انتقامى آشكار از جنبش"زن،زندگى،آزادى" است كه در پي قتل حكومتى مهسا و در دفاع از حق انتخاب پوشش به وقوع پيوست.

 

 

 

آن چه اكنون بيش از پيش اهميت دارد، تطبيق فرم مبارزه جمعى با شرايط جديد است

 

اگر انقلاب «زن زندگى آزادى» از آغاز در ۱۴۰۱ توانست موتور جنبش سرنگونى را روشن كند، ادامه‌ی آن مسير، نيازمند شكل نوينى از سازمان يابى است.اكنون زمان آن است كه يك مبارزه جمعى، شبكه محور، منعطف و هوشمند با وسعت بيشترى نسبت به دوره قبل شكل بگيرد؛ مدلى كه بتواند داخل كشور نسبت به دوره قبلى هر چه بيشتر عموم جامعه را با خود همراه كند و هم‌زمان با نيروهاى سياسى هم راستاى خارج از كشور بيش از پيش پيوند بخورد تا جبهه سرنگونى در هر دو بعد، داخلى و جهانى، با قدرت هر چه تمام به پيش برود.

 

چنين نيرويى، تنها از دل نارضايتی‌ها و اعتراضات پراكنده پديد نمى آيد، بلكه بايد با سازماندهى و هماهنگى همه نيروهاى فعال ساخته بشود: يك نيروى متحد، همبسته، پايدار كه از كنشهاى آن حركتهاى همزمان، هماهنگ و هم افزا شكل بگيرد و جمعيت عظيمى را به خيابان بياورد.

 

جامعه‌ى ايران جامعه اى زنده، پويا و مبارز است و اين پويايى بايد مداوم به پيشروى هاى مستمر و همه جانبه عليه حكومت منجر شود تا بالاخره ثمره كامل انقلاب زن زندگى آزادى به بار آيد كه در گام اول سرنگونى جمهورى اسلامى است و سپس برپايى حكومتى كه متضمن آزادى، برابرى، سكولاريسم و مدرنيسم، رفاه همگانى، امنيت و عدالت اجتماعى باشد.

 

این مجموعه بحرانها و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وضوح نشان‌دهنده ضعف ساختاری رژیم ایران در مدیریت داخلی و مواجهه با چالشهای جهانی است. در شرایطی که ایران به‌طور مداوم تحت فشارهای خارجی قرار دارد و مردم از بحرانهای داخلی رنج می‌برند، وضعیت موجود نه تنها به بحرانهای بیشتر منجر خواهد شد، بلکه چشم‌اندازی روشن برای آینده کشور نخواهد داشت. تنها راه نجات و خروج از این بحرانها، عبور از جمهوری اسلامی و ساختن آینده‌ای جدید است.

 

و در نهايت، بايد با صراحت گفت كه جمهورى اسلامى نه در ساختار و نه در عملكرد، هيچ ظرفيت و امكانى براى اصلاح ندارد. سيستمى كه بنيان آن بر سركوب، حذف و تقديس خشونت بنا شده، اصلاح پذير نيست و تنها راه رهايى از آن، گذار كامل و بى بازگشت از اين نظام فاسد و سركوبگر است.

 


ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن  
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت


https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html



 


حقیقت پشت پرده جمهوری اسلامی؛ روایت حکومتی که به نام دین می‌کُشد

 



مریم مرادی 

ایران، کشوری که روزی مهد تمدن، شعر، و اندیشه‌های آزاد بود، اکنون در چنگال رژیمی گرفتار آمده است که فاشیسم مذهبی را با ابزار دین رسمی کرده و مردم را از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم ساخته است. جمهوری اسلامی، که با شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بر مسند قدرت نشست، حالا نه از استقلال چیزی باقی گذاشته، نه از آزادی، و نه حتی از جمهوریت.

بیش از 47 سال از عمر ننگین این حکومت میگذرد و مردم ایران در کشاکش میان زیستن و مقاومت، جامعه‌ای را تجربه می‌کنند که در آن دین، قدرت، و سرکوب در هم تنیده شده‌اند. آنچه جمهوری اسلامی با شعارهای عدالت و معنویت آغاز کرد، امروز به نظامی تبدیل شده است که سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر آن را یکی از سرکوبگرترین حکومت‌ها در جهان می‌دانند. سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه ۲۰۲۳ خود تأکید می‌کند که :" جمهوری اسلامی با استفاده گسترده از شکنجه، اعدام، بازداشت‌های خودسرانه و سرکوب اعتراضات، فضای عمومی را به شدت محدود کرده است. به گفته این سازمان، تنها در سال ۲۰۲۲، بیش از ۵۰۰ نفر در جریان اعتراضات سراسری کشته شدند، از جمله کودکانی مانند کیان پیرفلک و نیکا شاکرمی" (1). بنا به گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر در نوامبر 2022 :" رفتار نیروهای امنیتی در سرکوب اعتراضات، مصداق جنایت علیه بشریت است" (2). مهمترین ابزار این حکومت ، سرکوب است . از اعتراضات آبان ۹۸ گرفته تا جنبش انقلابی "زن، زندگی، آزادی"، رژیم با گلوله، باتوم، و زندان پاسخ داده است. مردم به خیابان ها می‌آیند، فریاد می‌زنند اما کشته  یا  ناپدید می‌شوند. حکومت مثل همیشه  با خشونتی سیستماتیک و برنامه‌ریزی‌شده تلاش می‌کند صدای هر اعتراضی را در نطفه خفه کند. رسانه‌ها سانسور می‌شوند، اینترنت قطع می‌شود، واقعیت‌ها تحریف می‌شوند. در بسیاری از شهرها، از جمله سنندج، زاهدان و تهران، اینترنت به عنوان ابزاری برای قطع ارتباط مردم با جهان خارج، به‌طور سیستماتیک فیلتر یا قطع شده است. همچنین، استفاده از فناوری‌های نظارتی مانند دوربین‌های تشخیص چهره برای شناسایی معترضان، در حال گسترش است(3).

اقتصاد در خدمت حکومت است و فساد نهادینه شده در این حکومت باعث شد تا ایران در رتبه‌بندی «شاخص درک فساد» توسط سازمان شفافیت بین‌الملل، در سال ۲۰۲۳ در میان ۱۸۰ کشور، رتبه ۱۴۷ را کسب کرده است(4). اقتصاد ایران در حالی توسط نهادهای امنیتی و مذهبی کنترل می‌شود که مردم با تورم بیش از ۵۰ درصد، کاهش ارزش ریال، و فقر گسترده مواجه‌اند. نمونه بارز، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام هستند که طبق گزارش بی‌بی‌سی فارسی، بیش از ۹۵ میلیارد دلار دارایی دارند اما تحت نظارت هیچ نهادی نیستند. این نهادها به‌طور مستقیم به رهبر جمهوری اسلامی پاسخ‌گو هستند و مالیات نیز نمی‌پردازند(5). در اقتصادی که  به ظاهر "اسلامی" است  اما  در باطن مافیایی‌ و علیه مردم است. مردمی  که هر روز زیر بار گرانی و بیکاری ضعیف تر می‌شوند.  در حالی که فرزندان مقامات در خارج از کشور با پول‌های بادآورده زندگی لوکس دارند.  فقر در شهرهای کوچک و حاشیه‌نشین‌ها بیداد می‌کند  و هیچ برنامه‌ای برای اصلاح واقعی وجود ندارد؛ چرا که اصلاح‌طلبی در سیستمی که اصلاح‌ناپذیر است ، معنایی ندارد و تنها بازی با الفاظ است.

زنان ؛ نخستین قربانیان ایدئولوژی این حکومت زن ستیز هستند و همواره هدف مستقیم سیاست‌های سرکوبگرانه این حکومت جنایتکار و ضد انسانی بوده‌اند. از حجاب اجباری تا قوانین نابرابر در طلاق، ارث، و حضانت، تا سرکوب خیزش‌های زنانه در خیابان‌ها. خیزش‌هایی که با شجاعت دختران جوانی مانند مهسا امینی، ندای "نه" به ستم را بلندتر از همیشه فریاد زدند. نهادها و جامعه مدنی همچون روزنامه‌نگاران، هنرمندان، و فعالان اجتماعی با هر فرصتی که پیدا می‌کنند به مبارزه با وضع موجود ادامه می‌دهند اما فضای پلیسی و امنیتی، هر تلاش کوچکی را با تهدید و زندان ، شکنجه ، اعدام و قتل ، پاسخ می‌دهد. هرچند که نهادهای مدنی دانشگاه‌ها به پادگان شبیه شده‌اند، مساجد به سنگرهای تبلیغات حکومتی، و دادگاه‌ها هم به ابزار سرکوب قانونی علیه مردم. با وجود سرکوب شدید، فعالان حقوق بشر، معلمان، کارگران، و دانشجویان همچنان به مبارزه ادامه می‌دهند. اتحادیه‌های صنفی، اگرچه غیررسمی، اما گسترده و پرانرژی هستند. کمپین‌هایی مانند «نه به اعدام»، «حق آموزش برابر»، و «حمایت از زندانیان سیاسی» در بستر شبکه‌های اجتماعی فعال هستند.

با وجود این همه سرکوب و جنایات حکومتی ،  جامعه ایران زنده است. خلاق، پوینده و تسلیم‌ناپذیر. جوانان ایران در شبکه‌های اجتماعی، در هنر، در ادبیات و در جنبش‌های زیرزمینی صدای اعتراض را زنده نگه می‌دارند. مادرانی که برای فرزندانشان عدالت می‌خواهند، کارگرانی که خواهان نان و کرامت‌اند، معلمانی که برای حق آموزش می‌جنگند، همه آنها قطعات پازلی هستند که آینده‌ای بدون این نظام را می‌سازند. اگرچه فضای ایران تیره و سراسر سانسور شده است، اما جامعه‌ای زیر پوست این تاریکی نفس می‌کشد. جوانانی که با نقاشی، موسیقی، شعر، و فناوری، فریاد "ما هستیم" سر می‌دهند. شاید حکومت‌ها بتوانند صدا را خاموش کنند اما زیستن در دل ظلم، خود نوعی اعتراض است.

اندکی صبر ، سحر نزدیک است....

پاینده باد ایران


References

1)https://parsi.euronews.com/2024/04/24/amnesty-international-published-the-2023-report-on-violence-repression-and-human-rights

2)https://www.dw.com/fa-ir/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/a-68714536

3) https://www.radiofarda.com/a/32874292.html

4) https://tp4.ir/%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%B5-%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B3-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D8%9B-%D8%A7%DB%8C/

5) https://www.bbc.com/persian/iran/2013/11/131109_khamenei_assets_khalaji_radio

 


ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن  
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت


https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html