۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

ما همان آینده‌ایم که طالب از آن می‌ترسد

ستون آزاد

  نیمرخ




شهلا جلیلی

 

ما دختران افغانستانیم، در کشوری زندگی می‌کنیم که برای آزاد بودن، برای تحصیل، برای حرف زدن و برای انتخاب‌های خود باید مبارزه کنیم. ما از سرزمینی آمده‌ایم که تاریخ‌اش پر از درد و رنج است، اما هم‌چنان شجاعت و قدرت به‌دست آوردن آزادی در دل‌مان روشن است. ما از خانه‌هایی آمده‌ایم که دیوارهایشان از صدای گریه‌های بی‌صدا و آرزوهای ناتمام پر شده‌اند. خانه‌هایی که همیشه در سایهٔ تهدیدات و قوانین سخت زندگی کرده‌اند، اما اکنون با صدای بلند می‌نویسیم، می‌خوانیم، صحبت می‌کنیم و با اراده‌ای قوی برای آینده‌ای بهتر می‌جنگیم.

 

طالب از ما می‌ترسد؛ از آن‌چه که ما می‌خواهیم و از آن‌چه که می‌توانیم بشویم. او از دخترانی می‌ترسد که برخلاف تصورش، به هیچ‌چیز جز آزادی و حق انتخاب راضی نیستند. او از آینده‌ای می‌ترسد که ما در آن نقش اول را بازی می‌کنیم. طالبان همواره می‌خواستند ما را در قالب‌های تنگ و محدود قرار دهند، تا با ممانعت از رشد و شکوفایی‌مان، جهل و تاریکی را در جامعه گسترش دهند. اما آن‌ها فراموش کرده‌اند که نه فقط جسم‌ها، بلکه ذهن‌ها و روح‌ها هم آزاد می‌شوند. ما دختران افغانستانیم؛ دختری که روزها با چادر خاکی و کتاب‌هایی که پنهان کرده‌است، در دل شب‌ها جست‌وجوی آگاهی می‌کند، از هر چیز می‌ترسد، جز حقیقت. او می‌داند که حتی اگر هزاران مرد مسلح هم مقابلش قرار گیرند، آتش دانایی در دلش خاموش نمی‌شود.

 

طالب از ما می‌ترسد، زیرا ما تصمیم گرفته‌ایم که تاریخ را دوباره بنویسیم، نه با خون و خشونت، بلکه با کلمات و آرزوهایی که از اعماق قلب‌مان برمی‌آید. او از ما می‌ترسد، چون ما دخترانی هستیم که به جای این‌که تقدیر را بپذیریم، خودمان آن را می‌سازیم. در میان تاریکی‌های زندگی، ما هم‌چنان به دنبال نور می‌گردیم. چشم‌های ما از زیر چادر، از پشت دیوارهای تحقیر و تهدید، هم‌چنان به‌دنبال دانش و آزادی است. ما دختران افغانستانیم که از میان خاک و رنج، اراده‌مان را شکل می‌دهیم. هیچ چیز نمی‌تواند ما را متوقف کند، زیرا ما تنها به گذشته نگاه نمی‌کنیم، بلکه به آینده می‌اندیشیم.

 

طالب از صداهای ما می‌ترسد؛ نه فقط صدای فریادها و اعتراض‌ها، بلکه صدای آرام و پیوسته‌ای که در دل شب‌ها از درون خانه‌ها بیرون می‌آید. او از آن صدایی می‌ترسد که با هر کلمه و جمله، ذهن‌ها را بیدار می‌کند. صدای دختری که در اتاق کوچک خانه‌اش در گوشه‌ای از کابل می‌ایستد و می‌گوید: «من می‌توانم.» او می‌داند که هر سخنرانی، هر نوشته و هر اندیشه‌ای که از دل یک دختر افغانستانی بیرون می‌آید، می‌تواند میلیاردها نفر را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا آگاهی، بزرگ‌ترین دشمن تاریکی و جهل است.

 

طالب از ما می‌ترسد، زیرا او به‌خوبی می‌داند که جنگ واقعی در میدان‌های نبرد و در استفاده از سلاح‌ها نیست. بلکه جنگ در ذهن‌هاست؛ جنگ در قلم‌ها و زبان‌هاست. جنگی که در آن دختران افغانستان با کلمات، با کتاب‌ها و با آرزوهای‌شان برای یک زندگی بهتر به میدان آمده‌اند. او از آن می‌ترسد که دختران افغانستان به جایی برسند که دیگر نتوانند آن‌ها را سرکوب کنند. او می‌داند که حتی اگر همه‌چیز را از ما بگیرند، ما همیشه یک چیز خواهیم داشت: ذهن‌هایی آزاد و قلب‌هایی که برای آینده‌ای بهتر می‌تپند.

 

طالب از جسارت ما می‌ترسد؛ از این‌که دخترانی که در دیاری محصور شده‌اند، با جسارت در برابر ظلم و بی‌عدالتی بایستند و بگویند: «نه!» از این‌که ما دیگر قربانی نیستیم، بلکه رهبرانی هستیم که می‌توانیم به دیگران امید بدهیم. او از این می‌ترسد که در میان این دختران، معلمان، نویسندگان، دکتران، مهندسان و حتی فعالان اجتماعی به‌وجود آیند که بتوانند جامعه را تغییر دهند. از این‌که ما خواهری را در کنار خواهری دیگر قرار دهیم و بگوییم: «ما به هم نیاز داریم و هیچ چیز نمی‌تواند ما را متوقف کند

 

طالب از ما می‌ترسد، چون می‌داند که ذهن‌های آزاد، هیچ قفلی را نمی‌پذیرند. هیچ زندانی نمی‌تواند محدودیتی برای روح انسانی ایجاد کند. ما دختران افغانستانیم که از دل ویرانه‌ها سر بر می‌آوریم. از دل خاکستر و خاشاک، با اراده‌ای راسخ دوباره به زندگی باز می‌گردیم. او شاید در لحظاتی از این امر غافل باشد، اما آینده در دستان ماست. ما، دختران افغانستان، هرگز تسلیم نمی‌شویم، زیرا آزادی ما به چیزی وابسته نیست جز به خود ما.

 

ما همان آینده‌ایم که از دل تمام ویرانی‌ها قد کشیده‌ایم. اگر هزار بار هم بسوزیم، باز از خاکسترمان برمی‌خیزیم. ما همان آینده‌ایم که طالبان از آن می‌ترسد، زیرا می‌داند که هیچ‌چیز نمی‌تواند جلوی آزادی‌خواهی و اندیشه‌های ما را بگیرد. ما دختران افغانستانیم و همین امر، بزرگ‌ترین قدرت ماست.

 

ما نه تنها آینده‌ای خواهیم بود که جهان را تکان خواهیم داد، بلکه همان آینده‌ای هستیم که پیروزی‌اش از دل مبارزات و آلام ما به‌دست می‌آید. این حقیقتی است که طالبان، با تمام قدرت خود، از آن می‌ترسد. ما دختران افغانستان، با تمام امیدها و آرزوهایمان، آینده‌ای را شکل خواهیم داد که هیچ‌کس نمی‌تواند از آن فرار کند.

ماهنامه شماره یکصد و سی رهائی زن  
زنده باد اول مه - فاجعه انسانی بندرعباس - تسلیت


https://rahaizanorg.blogspot.com/2025/04/may-day-bandar-abbas.html
--

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر