۱۴۰۴ مهر ۸, سه‌شنبه

موج سوم جنبش انقلابی زن زندگی آزادی و برابری



واکنش به قتل حکومتی مهسا ژینا امینی در بازداشتگاه حکومت اسلامی از غم و اندوه جامعه شروع شد و بسرعت به خشم و اعتراض عمومی به کلیت نظام برداری اسلامی مبدل شد. این اعتراضات با سراسری شدن شعار زن زندگی آزادی و تبدیل شدن آن به یک جنبش انقلابی با اسم رمز مهسا نه تنها سراسر ایران بلکه سراسر جهان را از عمق میل جامعه ایران به دسیابی به آزادی و برابری مطلع کرد.

انقلابات محصول فکری، نظری و یا فعالیت تشکیلاتی آحاد مردم تحت ستم، استثمار و تبعیض نیستند. بلکه نتیجه ارگانیک شرایطی هستند که بالائی ها دیگر نمیتوانند به شیوه قبل حکومت کنند و پائینی ها هم دیگر نمیتوانند شرایط موجود را تحمل کنند.

با این توصیف میتوان انقلاب مهسا را انقلابی ارگانیک با ویژه گیهای خاص خود ارزیابی کرد. با فرا رسیدن سومین سالگرد شروع موج اول این انقلاب زنانه و پس از تنفس کوتاهی که بموجب توهم پراکنی میوه چینان دستپاچه خارج نشین در سیر تبلور خیابانی به آن تحمیل شد. با فرو ریختن توهمات، و کسب مجدد اعتماد بنفس به نیروهای ارگانیک خویش، ما شاهد خروش موج سوم جنبش انقلابی هستیم، موجی که همچون سونامی سخره سخت حاکمیت اسلام سیاسی را نشانه رفته و لرزه براندام صاحبان زر و زور و تزویر انداخته است.

نخستین دستآورد جنبش رهائی زن در این دوره این است که حصار حجاب اجباری  در موج اول جنبش انقلابی مهسا درهم شکسته شد. و با فرو ریختن حجاب، ضعف بنیادین نظام اسلامی برای کل جامعه و بخصوص اندک طرفداران این رژیم قرون وسطائی و زن ستیز، عریان شد. رژیم مفلوک اسلامی با هیچ بگیر وببند، لایحه و حکم شرعی و حکومتی و تبلیغات قادر به پوشاندن عورت نحیف و فرتوت استبداد مذهبی نخواهد بود و از اینرو ریزش نیروهایش شتاب بیشتری خواهد گرفت.

رژیمی که برای چهار دهه تمام توانائی و استعداد جامعه را در استقرار صنایع نظامی در راستای کشور گشائی به سبک نیابتی ( برگرفته ازسیاست نیکسون پس از جنگ ویتنام، با اتکا به ژاندامرهای منطقه ای چون رژیم شاه در حمایت از سلطان قابوس در سرکوب جنبش ظفار)، بسیج و کانالیزه کرده بود و ادعای رسیدن شبه نظامیانش به آبهای مدیترانه را از زبان فرمانده هان نظامیش به رخ جامعه و جهان میکشید و بعنوان یک جوجه امپریالیست شیعی – اسلامی از کلوپ امپریالستها سهم خواهی میکرد. در دقایق اولیه جنگ دوازده روزه هنوز سر از تخم درنیآورده قربانی توهمات خود شد. شکست مفتضحانه نظامی این حکومت، پوشالی بودن اقتدار نظام را نه تنها برای رقبای جنایتکار منطقه ایش و امپریالسم جهانی بلکه مهمتر از همه برای مردم ایران عریان کرد.

در آستانه سومین سالگرد جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، مردم شاهد خاموشی چراغ زندگی، خشک شدن آب حیات و سایه جنگ و ویرانی، تورم و بیکاری  تحت حاکمیت نظامی هستند. رژیمی که مدتهاست تاریخ مصرفش تمام شده و بوی تعفن آن ضرورت دفن فوری آنرا به مردم ایران و جهان هشدار میدهد. تداوم زندگی با وجود این رژیم حتی در سطح فقیرترین کشورهای جهان میسر نخواهد بود.

سر انجام آزادی و برابری بدون عبور سازمانیافته و از پائین و با مشارکت تشکل ها و نهادهای مردمی از این رژیم و جریاناتی که با شعبده بازی، توهم حفظ این خر با تعویض پالان آن و تداوم استبداد و استثمار را در سر میپرورانند، میسر نخواهد بود. 

ما، زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب، فعالین جنبش رهائی زن را فرامیخوانیم تا در این ایام با همدلی و در همبستگی با فعالین جنبش کارگری، جنبش فرهنگیان، بازنشستگان، کادر درمانی و جنبش دانشجوئی در داخل و خارج از ایران بهر شکل ممکن از تظاهراتها و گردهم آئی ها و با حضور پیگیرانه در صحنه، موج سوم جنبش انقلابی مهسا را توانمندتر کنیم.

زنده باد جنبش انقلابی زن زندگی آزادی و  برابری

سازمان رهائی زن

16 سپتامبر 2025


The Third Wave ofthe Revolutionary Movement of Women Life, Freedom and Equality

The reaction to the government murder of Mahsa Gina Amini in the Islamic government's detention center began with the sadness of society and quickly turned into anger and public protest against the entire Islamic regime. With the slogan "Women Life Freedom" becoming widespread and transforming into a revolutionary movement with the code name Mahsa, these protests informed not only the whole of Iran but also the whole world about the depth of Iranian society's desire to achieve freedom and equality.

Revolutions are not the product of intellectual, theoretical or organizational activity of oppressed, exploited and discriminated people. Rather, they are the organic result of conditions in which those at the top can no longer govern in the previous way and those at the bottom can no longer tolerate the existing conditions.

With this description, Mahsa's revolution can be assessed as an organic revolution with its own special characteristics. With the arrival of the third anniversary of the beginning of the first wave of this women's revolution and after a short respite imposed on it by the illusion of panicked foreign fruit pickers in the process of crystallization on the streets. With the collapse of illusions, and the regaining of self-confidence in our organic forces, we are witnessing the roar of the third wave of the revolutionary movement, a wave that has targeted the hard rock of the rule of political Islam like a tsunami and has shaken the hearts of those who have wealth, power, and deceit.

The first achievement of the Emancipation of women movement in this period is that the barrier of compulsory hijab was broken in the first wave of the Mahsa revolutionary movement. And with the collapse of the hijab, the fundamental weakness of the Islamic system was exposed to the entire society, and especially to the few supporters of this medieval and misogynistic regime. The wretched Islamic regime will not be able to cover the frail and worn-out aura of religious tyranny with any sharia or government decree or propaganda, and therefore the decline of its forces will accelerate.

A regime that for four decades had mobilized and channeled all the ability and talent of society in establishing military industries in line with the country’s opening up in a proxy style (derived from Nixon’s policy after the Vietnam War, relying on regional gendarmes such as the Shah’s regime in support of Sultan Qaboos in suppressing the Dhofar movement), and was claiming to the society and the world through the mouth of its military commanders that its militias had reached the Mediterranean waters, and was demanding a share from the imperialist club as a Shiite-Islamic imperialist chick. In the early minutes of the Twelve-Day War, it had not yet hatched and fell victim to its own illusions. The disgraceful military defeat of this government exposed the system’s authority as a mere puppet paper tiger not only to its criminal regional rivals and global imperialism, but most importantly to the Iranian people.

On the eve of the third anniversary of the Revolutionary Women Life Freedom movement, people are witnessing the extinction of the light of life, the drying up of the water of life, and the shadow of war and destruction, inflation, and unemployment under military rule. A regime that has long since expired and its stench warns the people of Iran and the world of the need to bury it immediately. Continuing life with this regime will not be possible, even in the poorest countries of the world.

In the end, freedom and equality will not be possible without an organized and bottom-up transition, with the participation of popular organizations and institutions, from this regime and the movements that, through juggling, entertain the illusion of preserving this donkey by changing its plan and continuing tyranny and exploitation.

We, freedom-loving and equality-seeking women and men, call on the activists of the women's liberation movement to strengthen the third wave of the Mahsa revolutionary movement in these days, with empathy and in solidarity with the activists of the labor movement, the cultural movement, the pensioners, the medical staff and the student movement inside and outside Iran, through any possible form of demonstrations and gatherings and by being persistently present on the scene.

Long live the revolutionary movement, Women Life Freedom and Equality

The Organization for Emancipation of Women (Rahai Zan)

September 16, 2025





ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی




اعتصابات کارگری در کنار خیزش" زن،زندگی،آزادی"

 

 

نویسنده: پروانه عظیمی

ایران امروز در میانه‌ی یکی از گسترده‌ترین بحران‌های تاریخی خود قرار دارد. بحران اقتصادی با تورم بالا، سقوط ارزش ریال، گسترش فقر و بیکاری، و بحران سیاسی ناشی از سرکوب آزادی‌ها، جامعه را به آستانه‌ی انفجار رسانده است. در چنین شرایطی،


اعتصابات کارگری در کنار خیزش «زن، زندگی، آزادی» به‌عنوان دو خط اصلی مبارزه اجتماعی، اهمیت تعیین‌کننده‌ای پیدا کرده‌اند. این دو جریان نه جدا از هم، بلکه در هم تنیده‌اند و در صورت هم‌افزایی می‌توانند زمینه‌ساز تغییرات بنیادی شوند.

 

اعتصابات اخیر کارگران نفت، پتروشیمی، فولاد و صنایع فلزی، معلمان و بازنشستگان نشان می‌دهد که اعتراضات از سطح مطالبات صرفاً صنفی فراتر رفته‌اند. خواست‌هایی چون «پرداخت دستمزد معوق»، «لغو قراردادهای پیمانی»، و «افزایش حقوق متناسب با تورم» همواره با شعارهایی درباره‌ی آزادی زندانیان کارگری و پایان سرکوب همراه بوده‌اند. این پیوند دقیقاً همان چیزی است که بسیاری از تحلیلگران رادیکال بر آن تأکید می‌کنند: هر اعتصاب، در ذات خود سیاسی است؛ چرا که مستقیماً ماشین سرمایه‌داری دولتی-خصولتی را نشانه می‌رود.

 

شعار «زن، زندگی، آزادی» صرفاً ندای مقاومت زنان در برابر تبعیض جنسیتی نبود؛ بلکه افقی از رهایی انسانی را پیش گذاشت که به‌طور طبیعی با مبارزات طبقاتی گره خورد. زنان کارگر و معلم در خط مقدم اعتصاب‌ها حضور دارند؛ آن‌ها مطالبات جنسیتی و طبقاتی را همزمان نمایندگی می‌کنند. تحلیل‌های رادیکال تأکید دارند که «زن» در این شعار، چهره‌ی زن کارگر و زحمتکش است که بدون آزادی و رهایی او، هیچ انقلابی پایدار نخواهد بود.

 

خصوصی‌سازی صنایع کلیدی، سپردن کار به پیمانکاران، و حذف قراردادهای رسمی، ابزارهای نظام حاکم برای ارزان‌سازی نیروی کار و جلوگیری از سازمان‌یابی مستقل بوده است. هر اعتصاب، عملاً پرده از این سیاست برمی‌دارد. تحلیل‌های منتشرشده در رسانه‌های رادیکال نشان می‌دهد که این سیاست‌ها نه تنها به سود سرمایه‌داران داخلی، بلکه در خدمت منافع سرمایه‌داری جهانی و شرکای تجاری رژیم قرار دارند. بنابراین، مبارزه‌ی کارگری در ایران ابعادی ضدسرمایه‌داری و ضدامپریالیستی دارد.

 

از دیدگاه رادیکال، نقطه‌ی عطف زمانی است که اعتصابات کارگری و جنبش‌های اجتماعی چون «زن، زندگی، آزادی» به‌هم برسند. خیابان نیروی انفجاری است و اعتصاب قدرت فلج کردن دستگاه تولید و اقتصاد را دارد. تنها ترکیب این دو می‌تواند توازن قوا را به سود مردم تغییر دهد. در این نگاه، اعتصابات کارگری امروز نه پایان راه، بلکه تمرین‌های اولیه‌ی یک حرکت سراسری و انقلابی‌اند.

 

دولت در برابر این موج‌ها با ابزارهای کلاسیک سرکوب واکنش نشان داده است: بازداشت و محکومیت فعالان کارگری و صنفی، اخراج و محرومیت از حقوق اجتماعی، احکام قضایی سنگین و تهدید خانواده‌ها. اما این سیاست‌ها نتوانسته مانع گسترش اعتصابات شود. برعکس، در بسیاری موارد باعث همدلی بیشتر میان کارگران و سایر اقشار معترض شده است. بخشی از این مقاومت در زندان‌ها ادامه دارد، جایی که ده‌ها تن از فعالان کارگری و سیاسی سال‌هاست با احکام سنگین زندانی‌اند. حضور زندانیان سیاسی در قلب مبارزه، به‌ویژه معلمان و کارگران دربند، نه تنها نشانگر هزینه‌ی سنگین مبارزه است، بلکه الهام‌بخش تداوم مقاومت در بیرون از زندان‌ها نیز شده است.

 

با تداوم بحران اقتصادی و افزایش شکاف طبقاتی، اعتصابات نه تنها ادامه خواهند یافت، بلکه گسترده‌تر خواهند شد. شاخص‌های اقتصادی (مانند تورم، بیکاری، کاهش ارزش ریال) همگی نشان می‌دهند که زمینه‌های اعتراضات در آینده نزدیک بیشتر فراهم خواهد شد. چشم‌انداز واقعی زمانی تحقق خواهد یافت که اعتصابات پراکنده به سمت هماهنگی سراسری حرکت کنند، مطالبات صنفی و سیاسی در یک پیکره‌ی واحد تلفیق شوند، و همبستگی میان کارگران، زنان، جوانان، زندانیان سیاسی و اقشار محروم به سطحی سازمان‌یافته برسد.

 

اعتصابات کارگری در ایران امروز دیگر رویدادهای منفرد و محلی نیستند؛ بلکه به نماد مقاومت اجتماعی در برابر نظامی بدل شده‌اند که هم معیشت و هم آزادی را به گروگان گرفته است. خیزش «زن، زندگی، آزادی» افق رهایی را گشوده و اعتصابات کارگری قدرت مادی تحقق آن را دارند. اگر این دو جریان به‌طور سازمان‌یافته و آگاهانه به هم بپیوندند، آینده‌ای متفاوت برای ایران گریزناپذیر خواهد بود: آینده‌ای که بر آزادی، برابری و کرامت انسانی بنا شود و آزادی زندانیان سیاسی نیز بخشی اساسی از آن خواهد بود.

 

۲۰۲۵ سپتامبر 


ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی






 

سقوط افغانستان بدست طالبان

نویسنده: سمیه جمشیدی


سقوط افغانستان بدست طالبان در آگوست سال ۲۰۲۱ مصادف است به سقوط و زندانی شدن نیم پیکر جامعه آن کشور یعنی زنان.


زنان افغانستان همزمان با سقوط این کشور بدست طالبان دارند یک تجربه تلخ محرومیت از اجتماع، تحصیل، کار را دارند و در کل از زندگی نرمال عقب افتادند. در حال حاضر افغانستان در جهان یگانه کشوری است که زنان و دختران اجازه تحصیل ندارند و مدت چهار سال است که دروازه های مکاتب و دانشگاه ها به رویشان بسته است. از آنجاییکه زنان نیم پیکر جامعه خوانده می‌شوند، متأسفانه در افغانستان از تمام حقوق اولیه خود بی بهره و در چاردیواری خانه ها زندانی و مصروف پخت و پز به بقیه اعضای خانواده هستند.

طی این چهار دهه جنگ و بدبختی مردم افغانستان قربانی زیادی داده اند، یک تعداد مردان که جان شیرین خود را به اثر انتحار و انفجار تروریستان از دست دادند، همسرانشان نان آور خانواده شدند که با رویکار آمدن قدرت طالبانی زنان از جامعه حذف و به چاردیواری خانه عقب زده شدند. زنان که نان آور خانواده بودند بیشترین ضربه را متحمل شدند، آنان اجازه ی بیرون رفتن از خانه بدون محرم شرعی را ندارند، چگونه بتوانند کار کنند و نفقه فرزندان شأن را که از موجودیت پدر نیز محروم هستند پیدا کنند. حذف زنان از اجتماع به اکثریت زنان ضربه ی محکمی زده و آنان را دچار امراض جسمی و روانی نموده است. جامعه جهانی که همیشه از حقوق بشر و حقوق زن حرف می‌زند متأسفانه فقط از دور به تماشا نشسته است و کاری برای زنان آن کشور نکرده است، زنان بسیاری که در جاده ها و خیابان بخاطر حقوق شأن دست به اعتراض زدند در زندان های طالبان تحت شکنجه قرار دارند و از اعتراض و درخواست حقوق اولیه شأن باز مانده اند و هیچکسی به داد شأن نمیرسد.

سرگذشت “سمیه”؛ از شانه و قیچی تا فریاد آزادی

 

سمیه دختری بود از کوچه‌های باریک هرات؛ شهری که همیشه عطر نان تازه و صدای قصه‌های کهنه را با خود داشت. او از همان کودکی دلبسته رنگ‌ها بود؛ وقتی دختران هم‌سن‌وسالش عروسک‌های پارچه‌ای‌شان را می‌بافتند، سمیه مشغول بافتن موهایشان می‌شد. به قول مادرش، «دست‌های سمیه برای آرایش ساخته شده بود، مثل دست شاعر برای قلم».

 

سال‌ها بعد، سمیه به “سمیه آرایشگر” معروف شد. دکان کوچکش پناهگاه زنان بود؛ جایی که هر خط سرمه و هر لمس برس، اندکی شادی و امید می‌آورد. اما با بازگشت طالبان، همه چیز فرو ریخت. فرمان بستن دکان‌های آرایشگری صادر شد و قیچی و برس سمیه در گوشه‌ای خاک خوردند.

 

او که نمی‌توانست تماشاگر خاموش باشد، به انجمن حمایت از حقوق زنان پیوست. در جلسات مخفیانه، اعلامیه‌ها نوشته می‌شد و گاهی تظاهراتی کوتاه در کوچه‌های هرات برپا می‌کردند. سمیه پرشور و پیش‌قدم بود. اما همین شور، برای طالبان نشانه‌ای شد.

 

یک روز عصر، وقتی از دیدار با چند فعال زن برمی‌گشت، دو جنگجوی طالب سر راهش سبز شدند. نگاه‌های سنگین‌شان قلبش را لرزاند. یکی‌شان با صدای خشن گفت:

– «تو همونی نیستی که زن‌ها رو جمع می‌کنی؟»

سمیه لرزید، اما چیزی نگفت. همان لحظه بازویش را گرفتند و به زور سوار موتر کردند.

 

او را به ساختمانی تاریک و بی‌پنجره بردند؛ جایی که بیشتر شبیه زندان مخفی بود. در آن دو روز، بارها از او بازجویی کردند: از اسم دوستانش، از جلسات‌شان، از اینکه چه کسی اعلامیه‌ها را می‌نویسد. وقتی جواب نمی‌داد، فریاد می‌کشیدند، تهدید می‌کردند و گاهی با قنداق تفنگ به دیوار می‌کوبیدند تا وحشت در دلش بیفتد. سمیه آن شب‌ها در میان دیوارهای نم‌زده و چراغ کم‌نور، با ترس و بغض به آینده فکر می‌کرد؛ به مادرش، به زنانی که امیدشان به او بود، و به اینکه شاید هیچ‌وقت آفتاب فردا را نبیند.

 

روز دوم، بی‌هیچ توضیحی او را با چشمان بسته بیرون انداختند. وقتی پارچه از چشم‌هایش برداشت، خودش را در گوشه‌ای از شهر دید؛ زخمی، خسته، اما زنده.

 

وقتی به خانه رسید، مادرش با گریه در آغوشش گرفت و گفت:

– «دخترم، خدا رو شکر که برگشتی… فکر کردم دیگه نمی‌بینمت

سمیه با لب‌های ترک‌خورده و صدای ضعیف گفت:

– «مادر، اونا می‌خواستن سکوت کنم… اما همین حالا مطمئن شدم که باید ادامه بدم

 

اما پس از آن اتفاق، تهدیدها شدیدتر شد. نگاه‌های مشکوک در کوچه، پیام‌های تهدیدآمیز و سایه‌هایی که تعقیبش می‌کردند، همه نشانه‌ای بود که طالبان او را زیر نظر دارند. در نهایت، برای زنده ماندن مجبور شد هرات و افغانستان را ترک کند.

 

امروز، در کشوری دور از خانه، سمیه همچنان صدای زنان افغانستان است. او قصه دو روز اسارتش را بارها برای جهانیان بازگو کرده؛ قصه‌ای که نشان می‌دهد طالبان می‌توانند بدن زن را زندانی کنند، اما روح و صدای او را هرگز.

 

سمیه دیگر فقط یک آرایشگر نیست؛ او روایتی زنده از مقاومت است.

 

آگوست 2025



ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی



 

بیانیه اقدام مشترک تشکل ها ی مستقل زنان در سومین سالگرد قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی

تداوم خیزش انقلابی زن، زندگی آزادی



ما 23 تشکل مستقل زنان ایرانی، در سومین سالگرد قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، ضمن گرامی‌داشت یاد او و هزاران جان‌باخته‌ی     دیگر، بر تداوم خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی تأکید می‌کنیم. این خیزش، از دل خشم و رنج میلیون‌ها زن و مردی برخاست که سال‌ها زیر سایه‌ی سرکوب، تبعیض، فقر و بی‌عدالتی زیسته‌اند و به خیابان آمدند تا پایان این چرخه‌ی ستم را فریاد بزنند.

این جنبش، با محوریت زنان و پیوند با مبارزات اقشار، ملیت‌ها و اتنیک‌های تحت ستم از کردستان تا بلوچستان، از خوزستان تا آذربایجان، ارزش‌های نوینی به مبارزات مردم ایران افزود. از جمله رهایی از حجاب اجباری به مثابه‌ی ابزار سرکوب و سلطه بر زنان پس از ۴۷ سال مبارزه‌ی مداوم؛ تلاش برای پایان سرکوب سیستماتیک، ستم و نابرابری که همبستگی سراسری حاشیه و مرکز از نمونه‌های درخشان آن است.

پس از حملات نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران و جنگ ۱۲روزه‌ای که با تلفات انسانی گسترده و تخریب زیرساخت‌ها همراه بود، جمهوری اسلامی با شدت دادن به سیاست‌های سرکوب‌گرانه‌ی خود، تلاش می‌کند با استفاده از اتهاماتی چون «جاسوسی» و «تهدید امنیت ملی»، صدای جنبش‌های مردمی و مخالفان سیاسی را خاموش کند. از سوی دیگر، نیروهای راست‌گرا و اقتدارطلب در داخل و خارج کشور که سودای بازتولید اشکال کهنه‌ی استبداد، وابستگی و تبعیض را دارند، می‌کوشند با مصادره‌ی این جنبش و شعار زن، زندگی، آزادی، محتوای رهایی‌بخش و مترقی آن را تهی کرده و در چارچوب منافع طبقاتی و سیاسی خود بازتعریف کنند.

ما با صدایی روشن اعلام می‌کنیم: خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی نه برای بازتولید استبداد، و نه در خدمت پروژه‌های ارتجاعی منطقه‌ای و جهانی، بلکه برای دستیابی به عدالت اجتماعی، برابری‌های اجتماعی-سیاسی و زیستی آزادانه شکل گرفت. این جنبش با خروش زنان کرد، عرب، بلوچ و ترک آغاز شد، با مقاومت کوییرها، مهاجران، کارگران تداوم یافت و امروز نیز در پیوند با مبارزات زنان، فعالان حقوق کودک، محیط‌ زیست، مهاجران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، زندانیان سیاسی و میلیون‌ها انسان به‌حاشیه‌رانده‌شده، در حال گسترش است. این جنبش، تلاقی صداهای متنوعی‌ است که عدالت را نه شعاری مجرد، بلکه ضرورتی مبرم برای زندگی انسانی می‌دانند.

جمهوری اسلامی و تمام نیروهایی که درصدد سرکوب، مصادره یا به انحراف بردن جنبش زن، زندگی، آزادی هستند، از جریان‌های اقتدارگرای مذهبی تا راست‌های ناسیونالیست و نیولیبرال در تبعید، در هدفی مشترک هم‌دست‌اند که همانا خاموش‌کردن صدای واقعی مردم ، یکی با سرکوب و اعدام، دیگری با تحریف و بازنمایی رسانه‌ای. حذف صدای زنان و خواست آنان برای رهایی از نظم ارتجاعی پدر-مردسالاری، چه از سوی اصلاح‌طلبانی که رفراندوم‌های صوری را نسخه‌ی نجات معرفی می‌کنند، چه از سوی پروژه‌های تبلیغاتی ناسیونالیستی یا نیروهایی که به ابزار مداخله‌ی قدرت‌های امپریالیستی بدل شده‌اند، بخشی از این سناریوی چندجانبه‌ی حذف است.

با وجود سرکوب‌های بی‌شمار، جنبش زن، زندگی، آزادی تاکنون دستاوردهای مهم و پایدار داشته است:

 • شکستن ترس عمومی و نهادینه‌سازی نافرمانی مدنی در زندگی روزمره؛

 •  تبدیل حجاب اجباری به میدان مقاومت روزمره علیه کنترل دولت بر بدن زنان و فراتر رفتن از آن تا طرح خواست سرنگونی جمهوری اسلامی ؛ 

گسترش همبستگی میان جنبش‌های اجتماعی، صنفی و سیاسی ایران؛

 • پیوند مبارزه علیه تبعیض جنسیتی ، مبارزه علیه فقر، خشونت اقتصادی و بی‌عدالتی ساختاری؛

 • تقویت گفتمان برابری، عدالت اجتماعی و آزادی‌های فردی و جمعی.

در سومین سالگرد این خیزش انقلابی، با ادای احترام به جان‌باختگان و ایستادگی هزاران تن از بازداشت‌شدگان، شکنجه‌شدگان و محکومان به اعدام، از جمله خبرنگاران زن و فعالان مدنی، تأکید می‌کنیم که این جنبش نیازمند حمایت فعال، سازمان‌یافته و چندسطحی برای بقا و تداوم است. امروز، دفاع از جان زندانیان سیاسی، حمایت از کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» و مبارزه برای لغو مجازات اعدام از ضروری‌ترین وظایف همه‌ی نیروهای آزادی‌خواه و برابری‌طلب است. جان شریفه محمدی و دیگر محکومان به اعدام در خطر است و سکوت، هم‌دستی با جنایت است. در کنار این، اخراج خشونت‌بار مهاجران افغانستانی، از جمله زنان، کودکان و افراد آسیب‌پذیر، آن هم در شرایط سلطه‌ی طالبان، بخشی از همان منطق سرکوب، بی‌عدالتی و بهره‌برداری سیاسی است که این جنبش علیه آن برخاسته است. همبستگی با این گروه های به حاشیه رانده شده، بخشی جدایی‌ناپذیر از تداوم جنبش زن، زندگی، آزادی است.

در این مسیر، ما ۲۳ تشکل مستقل زنان، حمایت کامل خود را از خیزش زن، زندگی، آزادی و از دستاوردهای آن اعلام می‌کنیم. ما راه پیش‌روی این جنبش را در سازمان‌یابی، پیوند اعتراضات مردمی، و حفظ همبستگی سراسری می‌دانیم. ما همچنین بر پیوند و همبستگی با مبارزات زنان در سودان، فلسطین، افغانستان، سوریه، ترکیه و دیگر نقاط جهان علیه جنگ، اشغال‌گری، میلیتاریسم و مردسالاری تأکید داریم، و این مبارزه را بخشی از چشم‌انداز جهانی عدالت جنسیتی و اجتماعی می‌دانیم. ما بر ضرورت هوشیاری جمعی، تقویت شبکه‌های مقاومت مدنی، و تداوم پیوند جنبش‌های اجتماعی برای مقابله با هرگونه تحریف، حذف یا مصادره‌ی این جنبش، اکنون و در آینده، تأکید داریم.

زن، زندگی، آزادی

آگوست ۲۰۲۵

انجمن باھم برای سلامتی زنان
انجمن زنان آزاده ایرانی – ایتالیا
انجمن زنان ایرانی دالاس
انجمن زنان ایرانی-آلمانی کلن
انجمن زنان پرتو
انجمن زنان مونترال
جنبش می‌تو ایران
دایره زنان ایرانی برای ھمکاری جهانی (ICWIN)
زنان برای آزادی و برابری پایدار
زنان کنشگر ایرانی در تبعید- برلین
سازمان حقوق زنان،‌ ایکرو (IKWRO)
سازمان رھایی زن
سازمان غیر انتفاعی آیوین – توان افزایی زنان از طریق هنر
فمینیسم روزمره
فوروم زنان ایرانی در وین
کلکتیو زن زندگی ازادی رم
کمپین توقف قتل‌ھای ناموسی
کمیته برابری جنسیتی ھمبستگی جمھوری‌خواھان ایران
گروه اتحاد زنان چپ
گروه زنان شمال کالیفرنیا
گروه مطالعات زنان اورنج کانتی
نھاد دگرباشان ماناو
ھمایش زنان ایرانی ھانوفر

 



ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی



  

مهر آمد، اما در سیستان و بلوچستان به جای مهر، زخمی تازه بر دل کودکان نشست.

شزاره رضایی


کودکانی که با کیف‌هایی از گونی برنج و دستانی کوچک اما پرامید، از سنگلاخ و رودخانه گذشتند تا پشت نیمکت‌های کلاس بنشینند. اما پشت درهای مدرسه متوقف شدند؛ نه به جرم خطایی، که تنها به جرم نداشتن شناسنامه.


 

وزارت «آموزش و پرورش» در همان روز نخست به آنان نشان داد که نامش فریب است. نه آموزش در کار بود و نه پرورش؛ تنها یک چیز به کودکان محروم آموخته شد: درس تبعیض، تحقیر و آپارتاید سیستماتیک.

کودکانی که یک بار در زندگی روزمره‌شان از شادی، امنیت، تغذیه و رفاه محروم شده بودند، بار دیگر در مدرسه از حق مسلم تحصیل رانده شدند.

اما این تبعیض و آپارتاید، فقط کودکان بی‌شناسنامه‌ی بلوچستان را هدف نگرفته است.

 

کودکان مهاجر افغانستانی و خانواده‌هایشان سال‌هاست که در ایران با پوست و گوشت‌شان این تبعیض را تجربه کرده‌اند.

به بهانه‌های واهی و به جرم اتباع خارجی بودن یا مشکلات اقامتی داشتن، از مدرسه رانده شده‌اند. آن‌ها گاهی حتی اگر هفت‌خان رستم را می‌گذرانْدند و موفق به ورود به کلاس‌ها می‌شدند، با نگاه‌های تحقیرآمیز و تبعیض‌آلود برخی والدین کودکان ایرانی مواجه می‌شدند.

نگاهی که حتی به کودکانی که در همین خاک به دنیا آمده‌اند، اما ”اتباع افغانستانی“ خطاب می‌شوند، از همان آغاز مدرسه حس بیگانه و غیرخودی بودن را تزریق می‌کرد.

 

این نه تنها نقض حق آموزش، بلکه تخریب کرامت انسانی کودکان است؛ زخمی که تا پایان عمر در وجودشان باقی می‌ماند.

این تنها محرومیت نیست؛ این جنایت علیه کودکی است. جنایتی که هیچ مرجع، هیچ دولت و هیچ قدرتی حق ندارد مرتکب شود. تحصیل لطف نیست که ببخشند؛ حق است که باید به رسمیت شناخته شود. و هیچ مرجع و هیچ قدرتی حق ندارد این حق را انکار کند. وقتی نهادی حکومتی و حتی بخشی از جامعه در این تبعیض‌ها شریک می‌شود، خود به ابزار سرکوب و بازتولید نابرابری بدل می‌گردد.

 

در برابر چنین جنایتی، وظیفه‌ی معلمان شریف، خانواده‌های کارگری و تمام فعالان حقوق کودک است که سکوت نکنند.

هیچ معلمی نمی‌تواند خود را آموزگار بداند و یا فعال حقوق کودکان، اگر در برابر این آپارتاید آموزشی بی‌تفاوت بماند.

معلمان وظیفه دارند نه تنها در کلاس درس، بلکه در برابر جامعه و حکومت، علیه هر نوع تبعیض ، چه علیه کودک بی‌شناسنامه در بلوچستان، چه علیه کودک مهاجر افغانستانی بایستند.

 

شناسنامه نداشتن جرم نیست؛ اما محروم کردن کودکان از تحصیل جنایت است.

و تا زمانی که حتی یک کودک از حق آموزش محروم بماند، سخن گفتن از عدالت، حق و مطالبات رادیکال چیزی جز پوچی نیست. زیرا همین کودکانِ رانده‌شده، همان آینده‌سازان و مطالبه‌گران فردایند./

 

 


ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی





 

جنبش انقلابی زن ، زندگی ، آزادی در برابر چهار دهه سرکوب و اعدام

 

مریم مرادی
         

سه سال پس از قتل حکومتی مهسا (ژینا ) امینی و شعله‌ور شدن جنبش " زن، زندگی، آزادی" ، خواست پایه‌ای برای آزادی و حقوق زنان همچنان به‌عنوان نیروی محرکهٔ اعتراضات و همبستگی ملی باقی مانده است. در مقابل، حکومت جنایتکار و اشغالگر اسلامی که  در چهار دههٔ گذشته با شدت گرفتن سرکوب و استفادهٔ فزاینده از مجازات اعدام سعی کرده این خیزش را خاموش کند. سیاستی که نه تنها مردم را ساکت نکرده است  بلکه خواست عدالت و آزادی را پرتوان‌تر کرده است. جنبش انقلابی " زن، زندگی، آزادی" ، ریشه در اعتراض به سرکوب حقوق بنیادی زنان و به‌ویژه قتل حکومتی مهسا (ژینا ) امینی در بازداشت دارد. این شعار نه تنها خواسته‌ای دربارهٔ حقوق زنانه است، بلکه نمادی از مطالبهٔ گسترده‌تر برای آزادی، برابری و پایان اقتدارگراییِ است. یاد و نام قربانیان اعتراضات 1401  تاکنون الهام‌بخش تظاهرکنندگان و جامعهٔ بین‌المللی بوده است. طی سال‌های اخیر، حکومت اشغالگر اسلامی در ایران از مجازات اعدام به ‌عنوان ابزاری برای ایجاد رعب، تضعیف جنبش‌های اعتراضی و ساکت کردن منتقدان استفاده کرده است. سازمان‌های حقوق بشری بین‌المللی گزارش داده‌اند که در سال ۲۰۲۴ میلادی ،  شمار اعدام‌ها در ایران به‌شکل قابل‌توجهی افزایش یافته است  و ایران یکی از کشورهای پیشتاز در اجراهای اعدام بوده است (1) و همچنین در برخی گزارش‌ها افزایش‌های شدیدتری در سال  ۲۰۲۵ میلادی هم ثبت شده است. (2)

اعدام‌ها خیانتی به عدالت و پیامدهای اجتماعی ‌ـ‌ سیاسی است. استفادهٔ گسترده از مجازات اعدام ، عدالت قضایی را تضعیف می‌کند ، ترومای جمعی ایجاد می‌کند و باعث آزار خانواده‌ها، جوامع محلی و نسل‌های آینده می شود. جنایت ضد بشری اعدام ، فضای مدنی و آزادی بیان را خفه می‌کند؛ اما تجربه تاریخی نشان داده است این نوع خشونت های وحشیانه ، بارِ مقاومت را کم نمی‌کند، بلکه آن را شکل می‌دهد. جنبش انقلابی " زن، زندگی، آزادی"  با گذشت سه سال نشان داده که خواست تغییر ، کوتاه‌مدت نیست بلکه عمیق و ریشه دار است. نسل جدید فعالان و شبکه‌های اجتماعی، روایت‌هایی را که حکومت می‌خواهد پنهان کند را منتشر می‌کنند و افکار عمومی جهانی را به حساسیت و همدلی دعوت می‌کنند. زنان ایرانی در شهرها و روستاها همواره پیشگامان مقاومت بوده اند و نقش پیشتازانه‌ای در موج‌های اعتراضی ایفا کردند: از اعتراض به حجاب اجباری تا قیام " زن ، زندگی ، آزادی ". این مبارزه‌ی روزمره شامل ریسک‌های بسیار بوده است. مانند : بازداشت، شکنجه، احکام سنگین و حتی تهدید به اعدام  بوده است. اما آنان با جسارت خود نشان داده اند که خواست آزادی فرو نخواهند نشست. صدای تبعید و دیاسپورا نیز نقش مهمی در پیوند داخل و خارج داشته است. ایرانیان خارج از کشور ، پناهجویان، مهاجران و فعالانی که به اجبار وطن را ترک کرده اند یا  تبعید شده‌اند ، نقش حیاتی در روایت‌سازی، مستندسازیِ نقض حقوق بشر و فشار بر نهادهای بین‌المللی داشته‌اند. گردهمایی‌ها، کمپین‌ها و تلاش‌های دیپلماتیک جامعهٔ بین‌المللی برای یادآوری قربانیان و جلوگیری از اعدام‌ها، نتیجهٔ همین پیوندهاست. سومین سالروز جنبش انقلابی " زن، زندگی، آزادی"  نه فقط یک زمان یادبود است، بلکه  فرصتی‌ست برای تجدید تعهد به عدالت، حمایت از جان‌های در خطر و تداوم صدای زنان ایران در سطح جهانی. اعدام‌ها و سرکوب‌ها ممکن است اندوه و خشم بیافزایند اما تاریخ نشان داده است که ظلم‌های گسترده هرگز نتوانسته است  خواست آزادی را برای همیشه خاموش کنند. ما باید با شجاعت، مستندسازی دقیق و همبستگی جهانی، مسیرِ رسیدن به ایران آزاد و بدون اعدام را تسریع کنیم.

 

References

(1)Iran executed at least 975 people last year, UN report says | AP News

(2)UN says Iran executed over 900 people in 2024, including dozens of women | Reuters



ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی




 

‎گزارش از تجمع سالگرد قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی – هامبورگ،



 

 20 سپتامبر 2025

 

روز شنبه 20 سپتامبر 2025 تجمعی در مقابل ایستگاه مرکزی قطار هامبورگ (هاپت‌بانهوف) به مناسبت سالگرد قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی برگزار شد. این فراخوان از سوی مجموعه‌ای از سازمان‌های دموکراتیک، سازمان‌های زنان و فمینیست، و نهادهای مدافع حقوق بشر منتشر شده بود و با استقبال گسترده‌ی مردم و فعالین روبه‌رو شد.






 



سازمان رهایی زن نیز در این تجمع حضور فعال داشت. در جریان این گردهمایی حدود صد نسخه از بیانیه‌ی سازمان رهایی زن به مناسبت سالگرد قتل فجیع ژینا امینی توسط فعالین سازمان در میان مردم پخش شد.


 

خانم مهناز صلواتی، به نمایندگی از سازمان رهایی زن، در گفت‌وگو با جمعی از فعالین حاضر شرکت کردند. ایشان بر اهمیت همکاری و هماهنگی بیشتر میان گروه‌ها تأکید داشتند و پیشنهاد دادند که از این پس برنامه‌ها به‌صورت مشترک برگزار شوند. همچنین خانم سلواتی اعلام کردند که سازمان رهایی زن در کنار دیگر فعالان در برنامه‌های آینده حضور خواهد داشت. ایشان در این گفتگوها به‌ویژه با جمع زیادی از زنان حاضر در تجمع تبادل نظر کردند و بر تقویت همکاری‌های مشترک پای فشردند.


 

این گردهمایی با حضور پرشور مردم و حمایت گسترده‌ی شرکت‌کنندگان برگزار گردید و بار دیگر صدای اعتراض علیه جنایت‌های حکومتی و دفاع از حقوق زنان و آزادی‌خواهان بلند شد.

 

این گزارش کوتاه از سوی سازمان رهایی زن – آلمان، هامبورگ تهیه و منتشر می‌شود.

برگزارکنندگان: 

سازمان رهایی زن، خانم مهناز صلواتی


و خانم ثریا خضری 



ماهنامه شماره یکصد و سی و سوم رهائی زن - سومین سالگرد مهسا - جنبش زن زندگی آزادی