۱۳۹۴ شهریور ۲۱, شنبه

نوشته ای که می خوانید حالتی از یک روح سرکش است ....



نوشته ای که می خوانید حالتی از یک روح سرکش است ....
صحبت از  ذره ای کوچک تر از سلولی مسلول از جامعه است که پیوندهای کوالانسی اش در هم نمی شکند و هرروز بزرگتر می شود...
حتما که در یک گوشه ی تاریک  این جامعه به گوشتان خورده است... دختران و زنانی که در رابطه هایی سر به زنگاه وارد شده اند و آشیانی بر هم زده اند...
چقدر این روزها جامعه ی ما که واژه های سنگینی چون ملیت و مذهب را بر دوش می کشد رو به تاریکی ها می رود...
دختران و زنانی که نگذاشته اند زنیت و غرور در هم تنیده شود و چه بیچارگی بزرگی مبتلایشان می شود وقتی زنی تهی از غرور  باشد...
در طول تاریخ اندیشه های زن ستیزانه و باورهای ناروا شرحی برای زنان بر سر زبان ها بوده است ، مردم شناسانی که اعتقاد بر این داشتند این تهاجم به دلیل شکل جسمی زن و نیز نقش اندک آنها در اقتصاد خانواده بوده است البته این اندیشه ها خاصِ فرهنگ ایران و ادب پارسی نیست بیشتر اعتقاد بر این است که آموزه های توحیدی و ادیان بی تاثیر در این باورهای نارس نبوده اند. این یک امر فراگیر است و در بیشتر فرهنگ ها و جوامع می توان به روشنی مشاهده کرد. . زنان در برخی از متون کهن ادب پارسی موجوداتی سست اعتقاد، بی وفا، ناقص عقل،حیله گر معرفی شده اند.
بر اساس چنین تفسیرهایی اصالت وجودی زن نفی شده و ادعا می شود که آنان هستی خود را از مرد گرفته اند چرا که طبق روایاتی از ادیان ،زن موجودی  است که از پهلوی چپ مرد آفریده شده است...
البته مثبت اندیشی هایی در این بین مشاهده می شود مانند این که« زن خوب فرمانبر پارسا  / کند مرد درویش را پادشاه» و دیگر هنر زنان این است که « نشینند و زایند شیران نر» گویی تنها زنان رسالتی دارند در جهت بقای نسل...
در ادیان می خوانیم که حوری بهشتی لطافتی زنانه دارد و وعده داده می شود به پارسایان و همیشه زنان به عنوان جوایزی ارزنده در طول تاریخ پیشکش مردان شده اند. توانایی های جسمی مرد و زن هر دو متفاوت است و حتی در ابراز عواطف جنسی نیز این امر مشهود است ؛آری نمی شود وضع جسمانی زن را در این گونه باورها نادیده گرفت چرا که زن در مقابل پدیده ای به نام بارداری در نقش انفعال و اضطرار قرار می گیرد و  محدودیت های حرکتی  و نیز  نیاز به حمایت مرد در جامعه انسانی زن را به این باور می رساند که ذره ذره  ناتوانی در او گسترش میابد...
متاسفانه چنین باورهایی تا روزگار ما ادامه دارد و در دوران معاصر، از نیچه می خوانیم که مرد عمق و زن سطح است... و همواره جنبش های فمنیستی برای ارتقای مقام زن در تلاش هستند.
درست رسالت این نوشته  همین جا است و ما می ایستیم...
 امروزه انسان ها نخست به حدود یکدیگر آزموده می شوند...

در روزگار ما همه از خانواده می گویند و دغدغه‌ی خانواده را دارند. جامعه شناسان اولین حلقه‌ی شکل‌گیری بنیان جامعه را خانواده می‌دانند.
اگر خانواده‌‌‌‌‌‌ای در جامعه نباشد، همه تربیتهای بشری و همه نیازهای روحی انسانها ناکام خواهد ماند.
در پی شرح باورهایی کال که  در طول تاریخ زنان را در برمیگیرد متاسفانه در روزگار ما  زنانی هستند که با لباسی مبدل به رنگ قدرت ،حیله زنانگی را بر رخ مردان می کشند و این را نیز پیروزی خویش اعلام می پندارند.
به دور از تمام باورهای مذهبی و فرهنگ و تمدن و نژاد باید به انسانیتی بازگشت که زنان و مردان را در یک مرتبه قرار می دهد و این همان حدودی است که امروزه زنان با امکانی که برایشان پیش آمده خود  به تنهایی می توانند موجب ارتقای مقام خویش و استحکام چهارچوب خانواده باشند.
وقتی زنی خودش را نصفه نیمه تقدیم رابطه ای دو نفره می کند ، همیشه سوم شخص مفرد خواهد بود و درواقع نه تنها موجودی از جنس خویش را سرکوب  و بیرون می راند بلکه خود را بسیار بی ارزش نشان خواهد داد چرا که ذات زن میل به یگانگی دارد و وقتی این امر نادیده گرفته شود تمام معادلات هستی موجودیت زن را نیز برهم می زند.
مرد در مقابل ورود یک تازه وارد  به هم پیمانه اش دروغ می گوید و فریبش می دهد اما این تذویر به خاطر زنان و دخترانی است که برای چیزی می جنگند که از آنِ آنها نیست و خودشان را متعلق به مردانی می دانند که میان بوسه ای به ناگاه رها شده، برایشان چند صباحی طرح ماندن زده اند...
یعنی اعتباری بودن نیز برچسبی می شود به زنانگی هایمان وقتی تعدادی از زنان این گونه حدود خویش را مشخص می کنند همیشه این امکان را برای مرد به وجود می آورند که در نبود یار و یا در تزلزل های روانی که امکان دارد در فراز و نشیب های هر خانواده ای رخ بدهد ، مرد بی تردید می تواند انتخابی فراتر از عرف جامعه و انسانیت و ذات وجودی خداوند داشته باشد.
و این سلول مسلول هرروز در جامعه لابلای مدرنیته  رشد می کند و سنت را به ظاهر کنار زده و هرجا که توجیه ای بخواهند تبصره ای از روایات دینی را به جایش می نشانند...
آدم هایی با کله های گچی ژست روشن فکری می گیرند...
در این خطابه حجم زنانگی ها بر دوش قلم افتاده است باشد که بدانیم و به خود آگاه شویم که در این روزگار چه تأثیر بسیاری می توانیم در ارتقای مقام زن در خانواده داشته باشیم.
سخن کوتاه کنم، کاش به زنیت هایمان به مادرانگی هایمان بهائی دهیم گران تر از ماشین های مدل بالا ...بهائی به  ارزش شرافت آدمی ... آن هنگام که قرار است نطفه ای به نیکویی بسته شود و فرزندی در آغوش کشیده شود به نام عشق
عشقی به یگانگی، در چهارچوب انسانیت و صبوری و گذشت برای ترمیم زخم های یکدیگر
یاد جمله پدربزرگ بخیر که 50 سال تعمیر را بر تعویض ترجیح داد...
 پی نوشت :
زنیت هایتان را نذر رابطه های قراردادی و بی سرو ته نکنید... آدم هایی که مترادف عشق می شوند فقط می توانند قلبشان را با یک نفر تقسیم کنند...

بهاره شرفی

ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و هشتم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر