زن نوزده ساله ای گریان در حالیکه دست نوازش بر سر دختر کوچکش میکشید ،اشکهایش را پاک کرد و به کارشناس اجتماعی یکی از کلانتری های مشهد گفت : من ایرانی هستم اما هیچگونه مدرکی که ایرانی بودنم راثابت کند ندارم چرا که نوزده سال پیش زمانیکه مادرم مرا باردار بود از پدرم طلاق گرفت،در ان زمان پدرم نیز به خاطر لجبازی با مادرم هیچگاه حاضر نشد برایمن شناسنامه بگیرد .مادرم میگوید وقتی من به دنیا امدم انها در کشاکش طلاق بودند و به همین دلیل توجهی به اینده من نداشته اند در سن هفت سالگی باز هم به دلیلنداشتن شناسنامه و فقرِ مادرم, نتوانستم به مدرسه بروم و برای همیشه بیسواد باقی ماندم .
دو سال پیش مردی مرا از مادرم خواستگاری کرد و پولی را بعنوان شیربها به مادرم دادو مرا به عقد خویش دراورد.
مادرم از این موضوع خوشحال بود چون که نه جهیزیه ای میداد و نه بدنبال شناسنامه یا محضر ازدواج میرفت .اما غافل از اینکه از نظر همسرم مادرم مرا فروخته بود و او مرا خریده بود و برایش هیچگونه ارزشی ندارم و هر روز به بهانه ای مرا کتک میزند و زیر مشت ولگد میگیرد ....
داستان غم انگیزی که خواندیم قسمت کوچکی از یک زندگی واقعی بود. که چندی پیش در یکی از سایت های اجتماعی (جوانه ها) با عنوان روایت تلخ دختر ایرانی خوانده بودم .
این قصه تلخ قسمت کوچکی از یکی دیگر از دردها و چهره های خشونت جامعه مرد سالار ماست. نمونه ای دیگر از حقیقت تلخ خشونت علیه زنان در جامعه اسلام زده ایران است.
جامعه ای که در ان زن یا مادر نوزاد حق ندارد برای فرزندش بدون حضور و یا مجوز پدر درخواست مدرک هویت کند، واین در حالیست که ممکن است روزانه کودکان زیادی در گوشه کنار شهر یا کشورمان بدنیا بیایند بدون اینکه پدری مهربان در انتظارشان باشد.
براستی اگر جامعه ایران نیز خارج از هر گونه نگاه مذهبی یا زن ستیزی مانند دیگر جوامع پیشرفته بود و به هر دختر یا زنی که مایل بود کودکی بدنیا بیاورد این حق رامیداد که برای نوزادش که به هر دلیلی پدر ندارد مدرک هویت بگیرد و نوزاد را بعنوان یک انسان بیگناه می پذیرفت ، آیا ما هر روزه شاهد نوزادان مرده و رها شده در سطل های زباله یا سقط جنین های پنهانی و خطرناک یا فروش نوزادان به باندهای گدایی و خلاف و..میبودیم.؟ نوزادانی که مادران انها علاوه بر دردها و مشکلات فراوان دیگر دچار فقر شدید هستند.
علاوه بر قوانین حقوقی ناعادلانه در مورد زنان و مادران و نیز کودکان فقر چه نگاه نامهربان و بیرحمانه ای گاها ما مردم ایران زمین به هم نوعانمان که در سرنوشتی غمانگیز دچار شده اند داریم و حتی بجای همدردی و کمک رویمان را از انها برمیگردانیم.
به امید روزی که در ایران تنها قوانین انسانی و بشر دوستانه به جای قوانین متحجرانه و زن ستیز اسلامی حاکم شود, تا باعث رشد و ترقی فرهنگ عمومی مردم گردد.
تا شاید روزی به روزگار اصل خود بازگردیم که ایران زمین مهد ارامش و فرهنگ بود .
آرام آزمون
ژوئن 2016
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هفتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر