دنیا را بهکودکان
بدهیم،
حداقل برای یک روز
بدهیم مانند بالونی رنگارنگ
بازی کنند، بازی کنند،
آواز سر دهند در میان ستارگان
دنیا را بهکودکان
بدهیم،
بدهیم مانند یک سیب بزرگ
مانند یک تافتون گرم.
چیزی نیست یک روز،
دنیا را بهکودکان
بدهیم
حداقل برای یک روز
تا دنیا، دوستی را درک کند.
کودکان،
دنیا را از دست ما خواهند گرفت
دنیا را از دست ما خواهند گرفت
و درختان ابدی خواهند کاشت!
(ناظم حکمت، بیست
و یکم مه 1962، مسکو. برگردان از ترکی بهفارسی:
بهرام رحمانی)
دوازدهم ژوئن برابر با بیست و سوم خرداد، «روز
جهانی مقابله با کار کودکان» است. روزی که درباره کودکان رنج و کار بحثها،
سمینارها و برنامههای مختلفی اجرا میشود.
بنا بر گزارش سازمان جهانی کار، 215
میلیون کودک کار در جهان وجود دارد که، نیمی از آنان در حرفههای پر
خطر مشغول بهکار هستند. گفته میشود از
شمار کودکان کار، 61 درصد در آسیا، 32
درصد در آفریقا و 7 درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند. از
آنجا که بسیاری از کشورهای در برگیرنده کودکان کار آماری قابل اعتمادی از شمار
کودکانی که به کار حرفه ای و تمام وقت اشتغال دارند ارائه نمی دهند.
با این وجود، میلیون تن از کودکان
کار در مراکز کارگری بهثبت نمیرسند و بهشکل «غیرقانونی» و نیروی کار «سیاه» بهکار
گرفته میشوند. در نتیجه شمار واقعی کودکان کار، بسیار بیشتر از ارقامی است که در
آمارهای کشوری و بینالمللی میخوانیم. علاه بر این، در نتیجه جنگهای ویرانگر
کشوری و فراکشوری نیز در چهار گوشه جهان، بهویژه در کشورهای پیرامونی و
خاورمیانه،دهها هزار کودک سرباز شرکت دارند و یا دهها میلیون کودک آواره و بیسرپناه
در کشور خود و یا وادار بهمهاجرت در کشورهای دیگر شدهاند.
در واقع پدیده کودکان کار خیابانی یکی از دردهای غمانگیز
تاریخ بشری و مشکلات آسیبزای اجتماعی است که از دیرباز در سراسر جهان وجود داشته
و در سالهای اخیر بهدلایل گوناگون، بهویژه عملکرد سیستم سرمایهداری جهانی بیعاطفه،
بیرحم، ستمگر، خشونتطلب و استثمارگر و دولتهای حامی سرمایه، در تمامی کشورها
جهان و ایران افزایش یافته است.
اصولا عوامل مختلفی در کار کودکان دخیل است اما اساسا کودکان کار محصول تقسیم
کار سیستم سرمایهداری است. عوامل اقتصادی همچون فرهنگی، اجتماعی، فقر، بیکاری،
بیعدالتی، شکاف و فاصله طبقاتی زیاد در جامعه و ... بهخصوص در جوامعی مانند
ایران که خود حاکمیت همواره حقوق کودکان را نقض میکند و حتی فعالین و حامیان
کودکان کار و خیابانی و سازمانهای حمایت از کودکان را بهزندان میافکند، حمایت
جدی از کودکان کار و درد و رنج صورت نمیگیرد.
کودکان کار، هرگز وقت و زمانی برای تفریح و بازی و شادی و فراغت کودکانه خود
ندارند. چرا که آنها از تحصیل و رشد طبیعی کودکی باز میمانند و برای کمک بهخانوادههای
خود، ناچارا وارد بازار کار بیرحم سرمایهداری میشوند. بهعبارت دیگر، آنها
نیروی کار ارزان و خاموشاند. برخی از کودکان به دلایل مختلف، از خانه میگریزند و
بلافاصله بهدام باندهای قاچاق، تنفروشی، سرقت و ...، گرفتار میشوند.
کودکان کار، در محیط کار نیز مورد سوءاستفادههای جنسی واقع میشوند؛ کارهای
سخت و زیانآور بهسلامت روانی و جسمی آنها صدمات جدی میزند بهطوری که بسیاری
از این کودکان در آینده، دچار مشکلات عدیدهای میگردند.
***
كتاب «من كسی نيستم جز صدایی ناچيز»،
مجموعه بيست شعر برگزيده از كودكان سراسر جهان است كه در مسابقه هم ياری كودكان
به يكديگر در سال 1980 ميلادی شركت داشتهاند.
در اين مسابقه، حدودا يك ميليون كودك زير
14 سال از 57 كشور جهان از جمله ايران، شركت كردند. جايزه اول مسابقه به اودنيا.ای.بتناگ،
دختر 13 سالهای از فيليپين تعلق گرفت كه با شعر زيبای «من كسی نيستم جز صدایی
ناچيز» در مسابقه شركت كرده بود:
من كسی نيستم جز صدایی ناچيز/
با رويایی كوچك/ و عطر گل/ در هوایی فرح بخش/ من كسی نيستم جز صدایی ناچيز/ با
رويایی كوچك/ كه بهآفتاب لبخند میزنم/ و آزادانه میرقصم و آواز میخوانم...
خانم زرين تاج پناهینيك، بهزيبایی
شعرهای این کودکان را ترجمه كرده و توسط نشر دنيای نو بهچاپ رسیده است. همه
شعرهای این كتاب، زيبا و پرمعنا هستند.
تقديم بهشما از طرف آننا سولدی با ترجمه
زرينتاج پناهی نيك:
من در نانوایی، قلبی ديدم از
جنس نان/ قلبی بزرگ، گرم و خوشبو/ و فكر كردم: «اگر من قلبی از جنس نان داشتم
چندين كودك میتوانست آن را بخورد/ يك لقمه برای تو، دوست من/ برای تو كه گرسنهای/
يك لقمه از اين نان قلبی برای توست/ و برای تو، و برای تو، و برای تو!»/ بهكودكی
كه گرسنه است و میترسد/ كافی نيست كه بگویی «دوستت دارم»/ وقتی كودكی را گريان
میبينی/ كافی نيست كه بگویی «طفلك بيچاره»/ اگر قلب من از جنس نان بود/ چندين
كودك میتوانست آن را بخورد/ و تو، ای فرمانده/ چه چيز مانع از آن میشود كه/ بمبهايت
را بهشكل نان نسازی؟/ آنگاه در پايان جنگها، هر سربازی/ میتوانست خوشحال بهخانه
باز گردد/ با سبدی از بمبهای برشته و خوشبو/ اما اين فقط يك روياست/ و دوست گرسنه
من هنوز هم میگريد/ آه اگر قلب من از جنس نان بود!
***
گدايی، ولگردی، قاچاق، آدامسفروشی، گلفروشی،
دستفروشی، فالفروشی، واکسزنی، تن فروشی، ليستی بلند از فعاليت تحمیلشده بهاين
کودکان کم سن و سال است. هزاران كودكی که شهروندان با احساس يا بیاحساس هر روز
از کنار آنان میگذرند و...
بخشی دیگری از کودکان کار، با مزدی ناچیز
و تحت شرایط بسیار و با شرایط بد کار در کارگاههایی همچون تولید کفش ورزشی، قالیبافی،
کبریتسازی، شیشهگری، ساخت مواد آتش بازی، تولید سیگار، تولید مواد سمی و شیمیایی
و... کار میکنند.
یک پژوهش انجامشده در ایران
در مورد پیامدهای زیان بار پدیده کودکان خیابانی، نشان میدهد که این کودکان در
تمام جنبههای اساسی رشد(رشد جسمی حرکتی عاطفی روانی اجتماعی و ذهنی) دارای
مشکلاتی هستند. از نظر رشد جسمی حرکتی بین 60 تا 84 در صد کودکان خیابانی با مشکلاتی مانند کمخونی کاهش قد و وزن، بیمارهای
مربوط بهدهان، چشم، قلب گوارشی پوست و سوءتغذیه روبهرو هستند. از نظر رشد ذهنی
بین 17 تا 56 درصد آنان دارای مشکلاتی مانند بیسوادی مشکلات
گفتاری کمبود توجه و تمرکز مشکلات یادگیری و کمبود شناخت محیط پیرامون خود هستند.
از نظر رشد عاطفی هیجانی بین 40 تا 89 درصد آنان از مشکلاتی مانند احساس کم ارزشی بیقراری
و ناآرامی انتقامجویی بدبینی افسردگی ترس و ناامنی بحران هویت و اضطراب رنج میبرند.
از نظر رشد اجتماعی بین 37 تا 80 در صد انان مشکلاتی مانند پرخاشگری خشونت ناسازگاری
سرقت سوءاستفاده جنسی تخریب تمایل بهبزهکاری اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر
ومشکل در برقراری ارتباط مناسب با دیگران را دارا هستند.
اخبار نگرانکنندهای که درباره کودکان در ایران منتشر میشود،
تنها خبرهای مربوط بهکودکان کار نیست. کودکان معتاد، آنها که مجبور بهازدواج
زودهنگام و بارداری میشوند، آنها که تن خود را میفروشند یا هر روز از بزرگترهای
خانه و مدرسه کتک میخورند، آنها که قربانی خانوادههای از هم پاشیده و سیستم
آموزشی معیوبند، آنها که خودکشی میکنند یا گوشه بیمارستانها بهخاطر خشونت
افسارگسیخته و تجاوز جان میدهند، همه کودکان کار نیستند؛ اما کودکان کار عموما
همه این مسائل را با هم دارند.
حکومت اسلامی ایران، بهکنوانسیون حقوق کودک پیوسته، اما
قوانین اش با حقوق اساسی کودکان خوانایی ندارد. حق کودک برای کودکیکردن، هر روز
با فقر، خشونت ساختاری و سیستم آموزشی با ایدئولوژی مذهبی تبعیضآمیز و راسیستی
نقض میشود.
بخش اعظم نیازهای کودک ایرانی بهغذایی برای خوردن و آبی
برای نوشیدن محدود است که زمینه بیتوجهی بهنیازهای عاطفی و روانی کودک را فراهم
میآورد.
بنابراین تنها کودکان کار و دشواری جامعه ما نیست، بلکه
مسائل و مشکلات دیگری از جمله اعتیاد، ازدواج، حجاب اجباری و … را هم باید مورد
توجه جدی قرار داد.
کودکان کار یکی از آسیبپذیرترین اقشار جامعه
ایران هستند. بسیاری از این کودکان بهبیماری خطرناکی همچون ایدز مبتلا میشوند
که یک سوم آنها ۱۰ تا ۱۴ سال دارند و دو سوم آنها ۱۵ تا ۱۸ ساله هستند.
بیش از دو دهه از پیوستن ایران بهکنوانسیون جهانی حقوق
کودک میگذرد. در طول 20 سال
گذشته اما شرایط زندگی کودکان در ایران، بهخصوص آن دسته از کودکان که گرفتار فقر
و مشکلات حاشیهای هستند، تغییری نکرده است.
حتی ازدواج کودکان در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و با اتکا بهقواتین کودک ستیزی
اسلامی و سنتهای محمد پیامبر مسلمانان، معضلی جدی و مطرح در سیستم اجتماعی و
حقوقی ایران است و تلاشهای فعالان حقوق کودک نیز اگر چه منجر بهکاهش آن شده، اما
همچنان مسالهای نگرانکننده بهشمار میرود.
بیش از 10 سال است طرحی با عنوان «طرح ملی حجاب مدارس»
برای تشویق دختران هفت تا 12 ساله ایرانی بهحجاب اجرا میشود. مجری این طرح میگوید تاکنون چند
هزار دختر را چادری کرده است.
پژوهش، نایب رییس انجمن حمایت از حقوق کودکان در ادامه
بهمسئله ازدواج زودهنگام کودکان دختر اشاره کرده و گفته است: «تا کنون ازدواج
کودکان در سنین پایین را جزء کار کودک محسوب نمیکردیم، اما کودکی که مجبور میشود
در 10 سالگی مسئولیت یک خانه و زندگی را برعهده
گیرد هم مشمول کار اجباری شده است».
علاوه بر تمامی این مشکلات، مسائل و آسیبهای کارگاههای
کمتر از 10 نفر که مشمول قانون کار نمیشوند نیز یکی از
معضلات است؛ زیرا بسیاری از کودکان کار در این کارگاهها مشغول کار هستند.
روزنامه شهروند چاپ
تهران، بهمناسبت روز جهانی کار کودک امسال در تیتر یک خود با عنوان «قربانیان کوچک فقر»، نوشته
است: «آمار کودکان کار در ایران در حال افزایش است». بهگزارش
این روزنامه «دو میلیون کودک در ایران کارگری میکنند» و «30
درصد کودکان کار را افرادی تشکیل میدهند که بهمدرسه نمیروند».
ثریا عزیز پناه، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان و فعال
کودک بهشهروند گفته است: «شرایط سخت اقتصادی، وضعیتی که با تورم و سقوط قیمت نفت
ایجاد شده، منجر شده تا دهکهای پایین جامعه، کودکانشان را از سیستم آموزشی خارج
کنند و آنها را بهکارگاهها و خیابانها بفرستند، این تقصیر خانوادهها نیست».
روزنامه ابتکار نیز گزارشی با تیتر «کودکانی بدون رنگ کودکی»
نوشته است: «صبح تا شب در سطح شهر کودکانی میبینیم که تمامی مادههای جهانی و
داخلی حقوق کودک در موردشان نادیده گرفته شده است» و حتی «کودکانی هم وجود دارند
که در مشاغل سختتر از این بهکار گرفته میشوند. کودکانی که
بهدور از چشم هر جنبندهای در کورههای آجرپزی، کارگاههای تولیدی و... نه تنها
تن نحیف خود را بهکاری سخت میسپارند بلکه از کودکی خود بازمیمانند».
بردگی، کار اجباری، زبالهگردی، کارگری جنسی، فعالیت در
گروههای مسلح و قاچاق مواد مخدر را جزو زشتترین و غیرانسانیترین اشکال کار کودک
است. سرمایهداران کودکان را بهبردگی میکشند؛ از آنها برای نفع مادی و اقتصادی،
بهرهکشی میکنند؛ کودکان را بهفروش میرسانند، قاچاق میکنند، اجاره داده میشوند،
ارگانهای بدنشان را میفروشند؛ در حمل مواد مخدر مورد استفاده قرار میگیرند.
حتی برای نمونه حکومت اسلامی ایران، کودکان «بزهکار» را در سنین جوانی اعدام میکند؛
کودکانی که قربانی روابط و مناسبات حاکم بر جامعه هستند!
دیگر قوانین غیرانسانی حکومت اسلامی ایران، مثل
استاد شاگردی، گسترش اقتصاد غیررسمی، عدم آزادی برای ایجاد تشکلهای کودکان کار،
تشکلهای مستقل کارگری و برخوردهای غیرانسانی با کارگران مانند شلاقزدن، جریمهکردن
و عدم پرداخت دستمزدها ناچیر کارگران بهموقع و... است.
چپاول و دزدی ثروتهای عمومی و همگانی در حکومت اسلامی چهره زشت و کریه تازهای
پیدا کرده است. باندهای اطراف بیت خامنهای و
تمام دستگاههای حکومتی از بالاترین ردهها تا پایینترین ردههای آن، چنان
در فساد اقتصادی فرورفتهاند که گاهی با افشاگری جناحهای رقیب درون حاکمیت، بهرسانهها
نیز درز پیدا میکنند.
برای نمونه، بنا بهاسناد تازه افشاشده از سوی دستگاه
اطلاعاتی باندهای حاکم، که شامل فیشهای حقوقی شُماری از مدیران ارشد دولت شیخ حسن
روحانی شده، مدیران شرکت دولتی بیمه مرکزی و بانکهای وابسته بهدولت، بهگونه
رسمی مبالغی از 80 تا 234
میلیون تومان زیر عنوان حقوق و مزایا بهجیب میزنند. همچنین فاش گردیده که رقمهای
گزاف مزبور، جدا از پولهایی است که مقامات حکومتی خارج از فیش حقوقی بهجیبهایشان
سرازیر میشود.
روزنامه کیهان تحت نظر مستقیم سیدعلی خامنهای، هفته
گذشته فیش حقوق 234
میلیونی «صدقی» مدیر عامل بانک دولتی رفاه کارگران، فاش کرد. ج کهالبتر آن است در
افشاگری کیهان، صدقی یکی از شرکای حسین فریدون، برادر شیح حسن روحانی رییس جمهوری
و یک مقام بلندپایه دولت اوست. این دو، مالک و شریک در یک صرافی و نیز شرکتهای
تجاری دیگر هستند.
بهاین ترتیب، برای نخستینبار نام «دستیار وِیژه رییس
جمهور» در معاملات ارزی بهمیان آمده است. با این حال، گمان نمیرود پهنه فعالیت
صرافی «صدقی و شرکا» فقط فروش ارز رسمی در بازار سیاه بوده باشد. با توجه بهراهاندازی
یک شرکت صادرات و واردات بهموازات صرافی، نشان میدهد که حوزه اصلی کار صرافی
فریدون، در راستای «دور زدن تحریمها» قرار داشته است.
در این گزارش کیهان، فاش شده که صدقی در مهرماه 1394، 151
میلیون تومان و در اسفند همین سال 234
میلیون تومان حقوق و مزایا بهخود پرداخت کرده است. این رقمها از جمله زیر ردیفهای
دیگر مانند «تفاوت ماموریت» یا «انتقالی کشیک» و جز آن حسابسازی شده است.
صندوقی که صدقی و دوستانش در بانک رفاه کارگران بهطور ماهانه غارت میکنند،
در اصل با پرداختیهای کارگران تامین شده است. این پرسش که حاکمان کشور و بالا
دستیها از «رفاه» و «تامین» کارگران چه برداشتی دارند را پیشتر سعید مرتضوی،
رییس پیشین سازمان تامین اجتماعی و قاضی محبوب خامنهای، بهاختلاس هزار میلیارد
تومانی، کلاهبرداری و جابهجایی میلیاردها تومان و حراج و تقسیم اموال و داراییهای
تامین اجتماعی و هدیهدادن بهبسیاری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و... اقرار
کرده است.
اگر این غارت وسیع و همهجانبه و مداوم ثروتهای عمومی
جامعه توسط سران و مقامات و ارگانهای سرکوب و کشتار حکومت اسلامی را در کنار
تعیین دستمزدهای ناچیز 800 هزار تومانی بهحدود 11 میلیون کارگر کشور، که با
خانوادههایشان بیش از 40 میلیون نفر میشوند و همین دستمزدهای ناچیز نیز بهموقع
پرداخت نمیگردد قرار دهیم بهسادگی بهاین نتیجه میرسیم که یک عامل اصلی و مهم
روانهکردن کودکان بهبازارهای بیرحم و خشن و ویرانگر کار و خیابان است.
بهعقیده برخی روانشناسان،
كودكان كار، ضریب هوشی بالایی دارند و در صورت دستیابی بهحداقل امكانات خدماتی و
آموزشی، میتوانند بهمدارج بالای تحصیلی و شغلی دست یابند؛ بنابراین نباید اجازه
داد كه برخی سازمانهای سرمایهداری و حکومتهای مسبتد، نگاه مجرمیت بهاین پدیده
و تصور «بزهكار» بودن این كودكان فاصله داشت بشناسند. نباید اجاز داد که سیستم
سرمایهداری از دیدگاه منافع طبقاتی خودش، موجودیت و اجبار این كودكان بهكار را
نهادینه کند و بهجامعه بشری بقبولاند. در مقابل چنین سیاست غیرانسانی و کودکآزار،
ضروریست که جنبشهای اجتماعی و در پیشاپیش همه جنبش کارگری، با مبارزه پیگیر و
مداوم خود، سرمایهداران و حکومتهای حامی سرمایه را از جمله در عرصه کار کودک،
بهعقبنشینی وادار سازند تا در جهت تغییر وضعیت زندگی موجود این كودكان، شرایطی
ایجاد کنند كه آنها بتوانند در محیطی سالم و طبیعی زندگی كرده و همزمان نیز بهادامه
تحصیل بپردازند.
بیتردید رهایی نهایی کودکان از اسارت و استثمار سرمایهداران
و باندهای مافیایی، مستقیما با مبارزه بیامان جنبش کارگری و دیگر جنبشهای حقطلب
و برابریطلب علیه سیستم سرمایهداری با هدف تغییر نظم موجود بهنفع همه ستمدیدگان،
محرومان و استثمارشدگان جوامع بشری گره خورده است.
لغو کار کودک را نباید بهتحولات آینده و تاریخ زمانی و
واقعهای پیوند زد در نتیجه باید با صدای بلند فریاد بزنیم: لغو کار کودک همین
امروز!
یکشنبه بیست و سوم خرداد 1395 - دوازدهم ژوئن 2016
ماهنامه رهایی زن سری سوم شماره چهل و هفتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر