۱۳۹۶ مرداد ۱۶, دوشنبه

سخت‌تر از كار كردن در معدن، كار نكردن در معدن است. برای گذران زندگی چه کار باید کرد؟ - امیر چمنی


 اگر پدرم کارگر معدن نبود و از سختی‌های معدن‌چی بودن و انفجارها و ریزش‌ها و حبس شدن‌ها و ساعت‌ها کار در اعماقِ زمین و تونل‌های تنگ و تاریک و بی‌نور و بی‌هوا آن هم کار با تمامِ اعضای بدن، نمی‌گفت، هیچ وقت این‌گونه نمی‌فهمیدم که کارِ معدن سخت‌ترین کارِ دنیاست
ــــــــــــ
این یادداشت را سه سال پیش بعد از انفجار معدن سوما در ترکیه در فیس‌بوک نوشتم:
كارگری در معدن از سخت‌ترين و زيان‌آورترينِ شغل‌هاست. جوانی و ميانسالی پدرم با كار در معدن سپری شده است. وقتی ديروز خبرِ انفجارِ معدنِ سومای تركيه و كشته شدنِ بيش از سي‌صد نفر از معدن‌چی‌ها را در اخبار تلویزیون شنيد نشانه‌هایی از زخمی كهنه در چهره‌اش نمايان شد. اين زخم هم روحی بود هم جسمی. دستی به پهلوی چپ‌اش كشيد، به بازوی چپ‌اش و ساق و ران‌ و دست چپ‌اش. زخم‌هایی از انفجارهای دهه‌های پنجاه و شصت برايش به يادگار مانده‌اند و تركش‌های حاصل از انفجارِ ديناميت و سنگريزه‌هایی از انواع مختلف مواد معدني كه ميان پوست و گوشت‌اش هر از گاهی طنازی می‌كنند و خودی نشان می‌دهند. گاهی وداع می‌كنند و گاهی نيشگونی می‌گيرند و همان‌جا به خواب می‌روند تا وقتی ديگر. پدر ديروز مضطرب بود، و البته پر از درد. شروع كرد به حرف زدن. انگار منتظرِ چنين خبری بود تا با تمامتِ‌ نفرت از كار در معدن و كارفرمايان بگويد. از شرايطِ سختِ كاری، از ماه‌ها دوری از خانه و خانواده، از حقوقِ كم، از حقِ بيمه‌هایی كه توسطِ كارفرما كسر می‌شد اما هيچ وقت به عنوانِ سابقه به ادارات بيمه واريز نمی‌شد. از صدها متر در دلِ زمين بودن می‌گفت، از تونل‌های مرگ، از ريزش‌ها، از دوستانی كه بارها و بارها جلوی چشم‌شان زنده‌زنده زيرِ‌خروارها خاك و سنگ دفن می‌شدند و برای نجات‌شان كاری از دستِ‌ كسي ساخته نبود. از تاريكی می‌گفت، از جایی می‌گفت كه نه از گرمای خورشيد خبری بود، نه نورِ آفتاب، نه اكسيژن، نه هوا! از كور‌سو‌ها می‌گفت و از نورهای مصنوعی و اكسيژن‌های مصنوعی. از گازهای كُشنده و گردوغبار می‌گفت، از مشكلات تنفسی، از دردهای عضلانی، از ديسكِ كمر، از ضعفِ بينایی، از افسردگی، از سروصدا... پدرم وقتی شنيد يكی از كارگرانِ نجات يافته‌ی معدنِ سوما در جوابِ اين سوال كه آيا دوباره برای كار به معدن برخواهی گشت، با "گريه" گفته است: "آری، مجبورم. چون به بانك بدهكارم" بغض کرد...
سخت‌تر از كار كردن در معدن، كار نكردن در معدن است. برای گذران زندگی چه کار باید کرد؟
پ.ن: در اثر انفجار معدنِ زغال‌سنگِ یورت در آزادشهرِ گلستان، تا این لحظه ۲۵ نفر کشته، ۳۲۲ نفر محبوس و ۶۰ نفر مصدوم شده‌اند.
از صفحه فیس بوک امیر چمنی





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر