۱۳۹۶ مرداد ۱۶, دوشنبه

بیکاری و روابط خانوادگی - اسرین درکاله




از تعريف بيكاري شروع نمي كنم چون بنظرم مي آيد بيكاري مفهوم ملموس و زنده اي براي هر كدام از ما دارد يا تجربه اش كرده ايم يا ترس تجربه كردنش هميشه همراهمان بوده ودر دنياي امروز بنظر واژه اي ترسناك و مخوف مي آيد! چراكه مستقيما مربوط مي شود به سفره و معاش خانواده، مربوط مي شود به درمان و بهداشت خانواده، مربوط مي شود به آموزش و تحصيل خانواده و مربوط مي شود به سلامت روان و روابط خانواده. و از آنجا كه خانواده اساس جامعه را تشكيل مي دهد بيكاري وعدم اشتغال نيروي فعال جامعه بخصوص در نسل جوان زمينه بروز انواع معضلات و انحرافات و ناهنجاري هاي اجتماعي را درخانواده فراهم مي كند كه حاصلش سلب امنيت و آسايش از جامعه خواهد بود و جامعه شناسان عنوان مي كنند كه ردپاي بيكاري يا همان "نبود معاش" در تمام معضلات اجتماعي مشهود است و اين معضلات كه تك به تك درباره شان صحبت خواهيم كرد گريبانگير خانواده ها هست بنابراين روابط در خانواده ربط مستقيم با موضوع بيكاري دارد كه عنوان سمينار ما هم مي باشد.
مركز آمار ايران در سال 1395،نرخ بيكاري را در جمعيت 10 ساله و بيشتر، 12.4 درصد اعلام كرد كه 1.4 درصد نسبت به سال قبل رشد داشته است و اين در حالي است كه معاون خانه صنعت و معدن و تجارت ايران عنوان مي كند كه محاسبه بيكاري و اشتغال براساس تعريف"يك ساعت كار در هفته" با واقعيت جامعه ما همخواني ندارد و با اين تعريف نمي توانيم فردي را شاغل تلقي كنيم كه با هفته اي يك ساعت كار بتواند امورات خود را بگذراند و اكثرا در كشور ما با روزي 8 ساعت كار هم نمي توانند درآمد لازم جهت پرداخت هزينه هاي زندگي را فراهم كنند و همچنين در تعريف بيكاري دانشجويان و زنان كه نيمي از جامعه هستند جزو بيكاران به حساب نمي آيند از جمله زنان خانه دار!
براي همين رئيس مركز آمار ايران در همان سال 95 اعلام مي كند اگر نحوه محاسبه نرخ بيكاري تغيير كند نرخ بيكاري به 22 درصد خواهد رسيد.
و درهمين محاسبات مسئولين امر يك پرانتز بايد باز كرد براي طرح اين سوال كه چگونه در تعريف افراد شاغل، كودك 10ساله نيز جزو آمار افراد آماده به كار به حساب مي آيد؟!!!
و همين موضوع بيشتر صحت و سقم اين آمار را زير سوال مي برد.
همينطور صندوق بين الملي پول از سقوط 7 پله اي جايگاه ايران به لحاظ بيكاري در جهان در سالهاي 92 تا 95 صحبت مي كند كه رتبه كشور ايران از 29 به 22 رسيده كه نشانه بدتر شدن اوضاع است.
در گزارش ديگر از وزير كشور در خرداد 95 در صحن علني مجلس می آید که بيكاري يكي از عوامل آسيبهاي اجتماعي است و حدود 3.5 مليون نفر بيكار در كشور داريم و در برخي شهرها و استانها حدود 60 درصد بيكاري داريم.
و همچنين مركز پژوهشهاي مجلس اعلام مي كند در فاصله سالهاي 91 تا 94 تعداد افراد دلسرد و نااميد از يافتن شغل بيش از 4 برابر شده و از 400 هزار نفر به يك ميليون 670 هزار نفر رسيده است و درخبرگزاري مهر در 27 آذر 95، رشد 10 درصدي بيكاري زنان جوان و خروج سالانه 50 هزار زن از بازار كار را داریم و روزنامه شرق از 27 ميليون زن آماده به كارصحبت می کند که فقط 4 ميليون نفراز آنها شاغل هستند و ملاوردي مي گويد: زنان ركورددار بيشترين نرخ بيكاري می باشند مخصوصا بسياري از زنان تحصيل كرده!!
حالا تمام اين آمارها را به خانوداه برميگردانيم خانواده اي كه با بيكاري افراد آماده به كار در آن خانواده، تمام سازمان و اموراتش بهم مي ريزد و بيكاري در خانواده گره مي خورد با شروع تمام معضلات در خانواده: يعني فقر!!!! به طوري كه معاون وزارت بهداشت در مرداد 95 مي گويد: 30 درصد مردم ايران نان خوردن ندارند و گرسنه اند! و رئيس كميسيون اجتماعي عنوان مي كند كه 35 درصد جمعيت ايران حاشيه نشين هستند و در حال حاضر 20 ميليون نفر حاشيه نشين داريم و بر اساس آمار ديگري 40 ميليون ايراني زير خط فقر مطلق و نسبي زندگي مي كنند.
در چنين حدي از فقر، تكليف كودكان خانواده روشن مي شود: از تحصيل باز مي مانند و راهي بازار كار مي شوند و پديده كودكان كار و خيابان!
در سال تحصيلي 96-95 در استان خراسان شمالي 1249 دختر و 1105 پسر از تحصيل باز ماندند و تن به كار اجباري سپردند. كودكاني كه بايد كودكي كنند و جايشان در كلاسهاي درس و آموزش و مهارتهاي زندگي براي آينده شان باشد از كلاسهاي درس، از تحصيلي كه بايد هزينه هايش جدا از ميزان معاش جامعه باشد بيرون انداخته مي شوند و سر از جامعه در مي آورند كه آدمهايش همين مسير را طي كرده اند! خشم اين كودك و تقابلش با اين تبعيض همراه مي شود با خشم كودكان ديروز اين جامعه و توليد خشونت و بزهكاری.
به طوري كه مركز آمار ايران اعلام مي كند: در هر 9 ثانيه يك خشونت در ايران رخ مي دهد كه 19.9 درصد از خشونتهاي خانگي در تهران را خشونت جسمي و 52.4 درصد از آن را خشونت های روانی تشکیل می دهد وایلنا در گزارشی عنوان می کند که در ایران بیش از 800 هزار نفر اختلال شدید روانی دارند و در سال گذشته نزاع پای 400 هزار نفر را به پزشکی قانونی کشاند و دروزیر کشور در خرداد 95 در صحن علنی مجلس گزارش می دهد که سالی 600 هزار نفر عازم زندان ها می شوند و 200 هزار نفر در زندان ها باقی می مانند.
همین فقر و بیکاری بلایی مضاعف تر بر سر کودکان دختر می آورد کودکان دختری که از جانب خانواده در کودکی تن به ازدواج های اجباری می دهند و آمار سازمان ثبت احوال کشور درباره این کودکان این گونه است که در یک دهه، 400 هزار دختر زیر 15 سال در ایران ازدواج کرده اند یا دختران فراری که بهزیستی در گزارش خود از کاهش سن دختران فراری به 9 سال خبر می دهد!
همچنین ردپای بیکاری را می توان در آمار بالای طلاق در خانواده ها جستجو کرد وقتی که رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس از ثبت 9 طلاق در هر یک دقیقه در ایران سخن می گوید و اینکه 50 درصد ازدواج ها به طلاق می انجامد اگر موضوعات فرهنگی را بخشی از علل طلاق بدانیم بیش از نیمی از طلاقها سرمنشاء اقتصادی دارند اینکه خانواده امکان اداره کردن خود را ندارد و خانواده ای که نتواند معاش خود را تامین کند از هم می پاشد و همین از هم پاشیدگی خانواده ها سرآغاز بحران های عاطفی در روابط خانوادگی می شود که خودش را بصورت اعتیاد دانش آموزان نشان می دهد که ستاد مبارزه با مواد مخدر می گوید اگر قانون اجازه دهد آمار دانش آموزان معتاد را اعلام می کنیم و یا موضوعی دردناک تر: خودزنی در میان دانش آموزان دختر با عنوان "خون بازی" که گزارش هایی از آن در خبرگزاری ها منتشر شد.
بیشتر که اثر بیکاری را در خانواده بررسی می کنیم مُهر آن را بر یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی پررنگ تر می بینیم یعنی تن فروشی و فحشاء! و ابعاد آن آنقدر وسیع است که که ملاوردی عنوان می کند: آمار کارگران جنسی ایران محرمانه است و نمی تدان آن را اعلام کرد و بهزیستی از کاهش سن تن فروشی دختران به 16 سال خبر می دهد.
تامین نبودن خانواده ها و اینکه درآمد 3 برابر زیر خط فقر نمی تواند جوابگوی مخارج زندگی شان شود جامعه را با پدیده زنان متاهل تن فروش مواجهه کرده است به طوری که انجمن جامعه شناسی ایران اعلام کرده: از میان چند هزار زن تن فروشی که وجود دارد 12 درصد آن را زنان متاهل تشکیل می دهند.
موضوع بیکاری و ابعاد آن به همین جا بسنده نمی شود و اثرات آن بر خانواده آنجایی فجیع و وقیحانه می شود که روزنامه ها از بازار داغ پیش فروش جنین در شکم مادر به دلایل فقر اقتصادی،اعتیاد،کارتن خوابی و ازدواج کودکان خبر می دهند و همچنین از فروش نوزاد زنان معتاد و کارتن خوابی که فقر و بی تامینی و بیکاری عامل اصلی بی خانمان شدنشان به شمار می رود در ازای 100 تا 200 هزار تومان صحبت می کنند و در مقابل این آمار داریم که رئیس کمیته بهداشت شورای فرهنگی و اجتماعی زنان از افزایش 5 برابری سقط جنین عمدی در کشور گزارش می دهد و این آمار باید عرق شرم بر پیشانی مسئولین بیاورد که مدعی پاس داشت خانواده هستند اما چنان شرایط فرهنگی و اقتصادی بر افراد جامعه تنگ است که مجبور به کشتن جنینشان می شوند چرا که می دانند هیچ امکانی برای بودنشان و بدنیا آوردنشان وجود ندارد و این چنین است ارزش حرمت آدمی در این دیار!
این حلقه اضمحلال و نابودی خانواده ادامه دارد وقتی بیکاری یکی از متهمان پرونده اعتیاد جوانان می شود جوانانی که به دلیل نبود شغل و درآمد کافی روحیه امید به زندگی و آینده را در جامعه از دست می دهند و دچار افسردگی می شوند و برای تسکین خودشان به اعتیاد روی می آورند.
مدیر کل سلامت روان وزارت بهداشت از ابتلای 6 میلیون و 400 هزار نفر در ایران به افسردگی خبر داد و از طرفی دیگر معاون سازمان پزشکی قانونی از رشد 9.1 درصدی آمار فوت شدگان ناشی از مصرف مواد مخدر و روان گردانها در 6 ماهه نخست 95 خبر می دهد. و همه ی اینها رو بگذارید کنار آمار بالای خودکشی ها به طوری که وزیر بهداشت می گوید: بنا بربرآوردهای غیررسمی، روزانه دستکم 13 نفر خودکشی می کنند و بیکاری،فقر،تبعیض و نداشتن آینده روشن از دلایل خودکشی در ایران است و چنین می شود که ایران دومین کشور غمگین جهان معرفی می شود
به این ترتیب می بینیم که سازمان جامعه بخاطر بیکاری دارد از هم می پاشد! و آن وقت در مقابلش صاحبان جامعه که خودشان را متولیان و حاکمان جامعه می دانند و اداره امور جامعه را به دست گرفتند هیچ راه حل و فکری برای این بیکاری ندارند آنان که در تمام صحبتهایشان مدعی استحکام و محافظت از خانواده هستند و در برابر جامعه ای که از این همه بزهکاری و خشونت و قاچاق و اعتیاد و دیگر معضلات اجتماعی لبریز شده راه حل دست قطع کردن، اعدام، زندان و قصاص را می گذارند ومی خواهند با نگه داشتن چماق بالای سر جامعه و بستن احکام سنگین و فشار قوانین جزایی جلوی جرم و جنایت و بزهکاری و معضلات جامعه را بگیرند در حالی که ریشه جای دیگری است،ریشه استحکام خانواده نه در تار موی زنان و دور نگه داشتنشان از جامعه،بلکه در معیشت آن خانواده است خوشی و سلامت و شادی خانواده بسته به معیشتش هست که وقتی این معیشت نیست خانواده از هم می پاشد
پس چه باید کرد؟!
دنیای امروز که دنیای تکنولوژی و اطلاعات هست این امکان را می دهد که مشاهده کرد در جاهای دیگر دنیا برای مقابله با این مشکل برای حفظ روابط اجتماعی برای اینکه آن جامعه در حیطه سلامت نگه داشته شود چه می کنند و چطور برای افراد بزرگسال جامعه برای حفظ حرمت و ارزش افراد در خانواده یا کار یا بیمه بیکاری در نظر می گیرند. بیمه بیکاری که منوط به شرط نیست و به همه ی افراد آماده به کار تا پیدا کردن کار مناسب پرداخت می شود نه اینکه مانند قوانین بیمه بیکاری در ایران که برای مدت محدود و منوط به شاغل بودن و بالای یکسال کار و آنهم با قوانین بسیار پیچیده و گاها متناقض تعلق می گیرد.
مرکز آمار ایران اعلام می کند که تعداد کل مقرری بگیران بیمه بیکاری در سال 94 بالغ بر 630،191 نفر بوده است و این تعداد مقرری بگیر بیمه بیکاری فقط 7 درصد کل جمعیت بیکار کشور را شامل می شود بنابراین پُر پیداست که افراد بیکاری که هیچ ممر درآمدی ندارند چگونه در سراشیبی ناهنجاری های جامعه قرار می گیرند بنابراین برای حفظ شان و حرمت همه ی افراد خانواده یا کار یا بیمه بیکاری!

اردیبهشت 96







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر