من زنی
معدن زادم
روی كپه ای زغال بدنیا آمدم
بند نافم را با تیشه بریدند
توی خاكه ها و نخاله ها لولیدم
با پتك و مته و دیلم، بازی كردم
و با انفجار و دینامیت بزرگ شدم
مردی از تبار معدنكاران جفتم شد
كودكی از جنس معدن زاییدم
سی سال آزگار زغالشویی كردم
و زخم معدن
تنها پس اندازیست كه دارم
روی كپه ای زغال بدنیا آمدم
بند نافم را با تیشه بریدند
توی خاكه ها و نخاله ها لولیدم
با پتك و مته و دیلم، بازی كردم
و با انفجار و دینامیت بزرگ شدم
مردی از تبار معدنكاران جفتم شد
كودكی از جنس معدن زاییدم
سی سال آزگار زغالشویی كردم
و زخم معدن
تنها پس اندازیست كه دارم
من زنی معدن زادم
پدرم زیر آواری مدفون شد
مادرم، توی غربالش خون بالا آورد
خواهرم را چرخهای واگنی له كرد
برادرم از نقاله پرت شد
و شوهرم را سم زغال خانه نشین كرد
پدرم زیر آواری مدفون شد
مادرم، توی غربالش خون بالا آورد
خواهرم را چرخهای واگنی له كرد
برادرم از نقاله پرت شد
و شوهرم را سم زغال خانه نشین كرد
یك عمر لقمه لقمه از دهنم
زدم
و پشیز پشیز پس اندوختم
تا شاید یكتا پسرم
وقتی بزرگ شد، كاره ای شود
اما حالا، یك هفته است كه او،
هر كله سحر، شن كش بدوش می گیرد،
و پشیز پشیز پس اندوختم
تا شاید یكتا پسرم
وقتی بزرگ شد، كاره ای شود
اما حالا، یك هفته است كه او،
هر كله سحر، شن كش بدوش می گیرد،
و پابپای همسالان
در جستجوی كار،
راه «دهانه شیطان» را امیدوار می رود
و غمگین می آید
این كولبار فقر تنها میراثی است كه به او رسید
در جستجوی كار،
راه «دهانه شیطان» را امیدوار می رود
و غمگین می آید
این كولبار فقر تنها میراثی است كه به او رسید
من زنی معدن زادم
با باروت و دینامیت بزرگ شدم
لهجه های سكوت را می فهمم
رگه های عصیان را می شناسم
خوب می دانم
انفجاری در پیش است
بگذار موسمش برسد
وقتی كه زمزمه ها فریادی شد،
خواهی دید كه چگونه از
گیس هایم صدها فتیله می سازم
و از قلبم چخماق
با باروت و دینامیت بزرگ شدم
لهجه های سكوت را می فهمم
رگه های عصیان را می شناسم
خوب می دانم
انفجاری در پیش است
بگذار موسمش برسد
وقتی كه زمزمه ها فریادی شد،
خواهی دید كه چگونه از
گیس هایم صدها فتیله می سازم
و از قلبم چخماق
من زنی معدن زادم
گهواره ام، كوچه ام، وطنم
معدن بود و بی شك گورم .
گهواره ام، كوچه ام، وطنم
معدن بود و بی شك گورم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر