کسرا تبریزی
مسئله ی زنان و به خصوص ستم بر زنان، مسئله ای ساده و پیش پا افتاده
یا سطحی و جزئی نیست، صحبت از یک ظلم در هم تنیده، چند جانبه، افسارگسیخته،
طبقاتی، نژادی و جنسیتی ست. در واقع مسئله جوری نیست که بتوان آنرا به ظلم هایی که
یک فرد به خصوص به فردی دیگر و یا به عبارتی دیگر تا حد فردیت تقلیل داد. در این
نوشته قصد ندارم به ریشه های سرکوب زنان بپردازم تنها در پی پاسخ دادن به یک سوال
عمیقأ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، رفتاری، روانشناختی و به حد قابل توجهی اقتصادی
هستم:
«زنان چگونه تحت ستم قرار میگیرند؟»
با یک مثال ساده شروع میکنیم، فرض کنید
یک زن کارگر مجبور است برای کمک به بقای خانواده اش ، نیروی کار خود را بفروشد،
یعنی کار کند تا پولی دریافت کرده و در تامین اقتصادی خانواده به همسرش کمک کند. (
همه میدانیم که در سیستم خانواده ی تک همسرانه از نوع بورژوایی اش، مردان وظیفه ی
تامین اقتصادی خانواده را عهده دار هستند و عموما این درآمد به قدری زیاد است که
معیارهای رفاهی تعریف شده برای طبقه ی بورژوا را حفظ کنند، پس زنان معمولا در این
نوع خانواده ها و در این طبقه مجبور به فروش نیروی کار نیستند و از لحاظ اقتصادی
کاملا وابسته به همسر خود هستند ، زنانی که در این طبقات در پی کسب موقعیت شغلی
هستند ممکن است در اکثر مواقع برای کسب درآمد نباشد صرفا سرگرمی یا چیزهای مشابه،
البته استثناهای بیشماری هم وجود دارد برای تمام موارد ذکر شده مثلا زنی که در
خانواده ی بورژوایی تامین کننده ی مالی باشد و یا زن و شوهر هر دو در این زمینه
همکاری کنند, مقصود من کلیت یک سیستم طبقاتی و مناسبات تولیدی و اجتماعی آن است.
اما در خانواده تک همسرانه ی پرولتری این وضع کمی! متفاوت است، معمولا زن ها
مجبورند دوشادوش همسر برای تأمین حداقل معاش خانواده، سخت کار کنند.) زن کارگر را
فراموش نکنیم، سیستم و جامعه ی سرمایه داری چند وظیفه بر دوش او نهاده است:
۱) وظایفی که در قبال انجام آنها پول
دریافت میکند (فروش نیروی کار) ، آن هم توامان با رقابت سخت و جانفرسا با سایر هم
طبقه ها و هم جنسان برای تصاحب موقعیت حداقلی شغلی که حقوقی کمتر از مردان کارگر
در قبال ساعت کاری برابر برای آنها در پی خواهد داشت.
۲)وظیفه ی سرپرستی از فرزندان و مراقبت
و حمایت شوهر (وظایف خانگی), او موظف است هر ساعت از شبانه روز که از کار به خانه
باز میگردد مثل یک ربات به انجام امور مرتبط با خانه مبادرت ورزد. هیچ اهمال کاری
مورد پذیرش نیست! اهمیتی ندارد که او بیشتر از ۸ تا ۱۶ ساعت خارج از خانه در
کارخانه های ریسندگی، پشت چرخ های خیاطی، در آشپزخانه های عمومی و یا در مراکز
نگهداری از سالمندان کار کرده است، زمانی که شوهرش وارد خانه میشود نباید با صحنه
ای به جز بچه ی شیر خورده ی ارام، کودکان بزرگترِ خوابیده، خانه ی تمیز و مرتب و
شام و چای آماده رو به رو شود. زن به صورت اخلاقی( البته اخلاق طبقاتی بورژوایی)
همچنان موظف به انجام امور خانه است حتی
اگر خودش مدتها باشد که بیرون از خانه پا به پای مرد و شاید بیشتر از او نیروی
کارش را به فروش رسانده است.
هدف چیزی نیست جز نشان دادن ستم
چندگانه و چند وجهی بر زنان که از آن به تعبیر به ستم مضاعف میشود؛ در واقع زنان
نه تنها در طبقات اجتماعی خاصی دسته بندی میشوند و زنان طبقات پایین تر توسط
سرمایه داران چه زن و چه مرد مورد ستم طبقاتی قرار میگیرند بلکه در سیستم خانواده
ی تک همسرانه ی دوره ی سرمایه داری، در یک نظام طبقاتی خُردتر یعنی واحه ی اقتصادی
خصوصی در نظام های سرمایه داری (خانواده به تعریف امروزه) نیز مورد ستم مضاعف و
ظلم سازمانیافته قرار میگیرند. زنان در مسیر کسب فرصتهای شغلی بهتر ، فرصت های
جنسی و یا بقا به سان مردان در یک طبقه و یا با سایر طبقات یعنی کارمندان،
کارفرمایان، سرپرستان و مدیران و... دست به رقابت های مرگباری میزنند. شاید به
اشتباه این رقابت ها، زنانه ناشی از حسودی
و تنگنظری تعبیر شوند اما اگر با دیدی وسیعتر به این مسئله دقیق شویم در خواهیم
یافت که این تنها یک رقابت طبقاتی است، زنان سرمایه دار همچون مردان سرمایه دار به
زنان و همچنین مردان طبقه ی کارگر ظلم میکنند، نیروی کار آنها را ارزان میخرند و
کالای تولیدی آنها را میدزدند و زندگی آنها را هر روزه بغرنج تر میکنند. زنان
طبقه ی کارگر درست مثل مردان این طبقه بر سر تصاحب فرصت های شغلی، درمانی، بهداشتی
و آموزشی ، جنسی و ... باهم رقابت میکنند و این نه به خاطر جنسیتشان بلکه به علت
ماهیت طبقاتی شان است. علاوه بر ستم طبقاتی که سایه ی آن به صورت گاها فراجنسیتی و
فرانژادی به روی طبقه س کارگر افکنده شده، زنان در خانواده به علت تعالیم
مردسالارانه ای که قرنها به کمک اموزش، رسانه، دولت، شبکه های اجتماعی، قانون ،
مذهب و سنت و ... مورد ظلم و ستم مضاعف قراردارند، نکته ی دردناک این ماجرا برای
خوشخیالانِ مثبت اندیش و اصلاح طلب این است که «خود زنان» در شکل گیری ، تثبیت و
اجرای این قوانین ضد انسانی نقش موثری ایفا کرده اند. مادرانی که تعالیم زنستیزانه
را از کودکی به دختران خود یاد میدهند ، خواهرانی که از طغیان خواهران دیگر خود
میهراسند و یا معلم مدرسه ای که به دختران خردسال آموزش میدهد که از مردان بترسند
و از آنها حساب ببرند! بله، زنان پا به پای مردان برای هدفی طبقاتی قوانینی را
طراحی کرده اند که زن را به موجودی وابسته ی اقتصادیِ چشم و گوش بسته و برده ای
گوش به فرمان و ضعیف و احساساتی و همیشه مهربان، یعنی عروسکی کوکیِ مطیع، تبدیل
کنند و در بسیاری از موارد موفق هم بوده اند اما تغییر بنیادین جامعه ی کنونی
علاوه بر وابستگی بلامنازعش به تغییرات سیاسی و اقتصادیِ زیر و رو کننده نیازمند
تغییری اساسی در زمینه ی اجتماعی و فرهنگی است و این امر یعنی رهایی طبقاتی و
رهایی زنان از ستم مضاعف جامعه ی مردسالارانه ، به همان میزان که نیاز به زنانی از
خود گذشته، آگاه، شجاع و فعال دارد نیازمند چنین مردانی هم هست، یعنی مردانی که با
درک مشخص از شرایط اجتماعی سیاسی و اقتصادی دولت ها و سیستم سرمایه داری و همچنین
نظام خانوادگی دوره ی سرمایه داری، دوشادوش زنان برای این رهایی بزرگ فریاد بزنند.
زنده باد زنان, زنده باد پرولتاریا!
ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و دو
http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/03/rahaizan-shomareh-92.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر