۱۴۰۰ فروردین ۲۰, جمعه

اهداف رژیم اسلامی از تشدید فشار بر زندانیان سیاسی


گفتگو مهرآفاق مقیمی از رادیو همبستگی با شراره رضائی فعال حقوق زنان و کودکان و مدیرمسئول نشریه رهایی زن



همانطور که می دانیم در ماه های آخر سال رژیم شروع کرد به آزار و اذیت زندانیان و تشدید سرکوب زندانیان سیاسی و منتقل کردن آنها به زندان های دیگر، پیوند و همگام بودن آنها را از بین برده و به جاهای دور منتقل شدند در همین راه همراه می شیم با شراره رشراره ضائی فعال حقوق زنان و کودکان و مدیرمسئول نشریه رهایی زن


مهرآفاق مقیمی: چرا رژیم سرکوب ها رو زیاد کرد و چرا زندانیان را به راه های دور دست منتقل کرد؟

شراره رضائی: سران قوه قضائی اخیرا در یک ادعای خنده دار و مسخره گفتن که  زندانیان خارجی ارزو می کنند که در زندان های ایران، زندانی باشند.

ولی ما شاهدیم که با وجود پاندمی کرونا نه تنها وضعیت زندانیان ، بهبود پیدا نکرده بلکه هر روز شدت سرکوب و شرایط ضد انسانی تر و موج سرکوب ها بیشتر می شد. چون اعتراضات در جامعه هر روز قوی تر و متحدانه تر می شد طبعا حاکمیت هم به همان نسبت شدت سرکوب رو زیاد می کند چون وحشت دارد.



این سرکوب ها از انتقال زندانیان سیاسی به سلول های انفرادی، تا پرونده سازی های جدید و صدور احکام تازه و تبعید به زندان های دور از محل سکونت، در ماه های اخیر شدت بیشتری پیدا کرده و قوه قضائیه سیاست تبعید زندانیان رو در پیش گرفته است.

 طی ماه های اخیر بسیاری از زنان زندانی هم به زندان های دیگه منتقل شدند. آتنا دائمی به زندان لاکان رشت، سپیده قلیان از زندان اوین ساعت ۱۱ شب با دست بند و پابند به زندان بوشهر منتقل می شه درحالیکه سپیده بارها درخواست کرده بوده که به زندان نزدیکی محل اقامت پدر و مادرش منتقل ش کنند تا حداقل رنج دوری مسافت رو نکشند. مریم اکبری منفرد از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. ایشون در طی  ۱۲ سال گذشته زندانی شدنش بدون یک‌ روز مرخصی در حبس به ‌سر میبرد.

گلرخ ابراهیمی ایرایی در بهمن ماه سال گذشته از زندان قرچک ورامین، به زندان آمل تبعید شد. مژگان کشاورز، سپیده فرهان و سکینه پروانه هم از جمله زندانیان سیاسی زن هستند که در ماه های آخر سال 99 از زندان اوین به زندان‌های قرچک، قوچان و آمل منتقل شدند. یاسمن آریانی و مادرش منیره عربشاهی از زندان اوین به زندان کچویی کرج و سمانه نوروز مرادی به زندان لاکان رشت منتقل شد. 

سعید اقبالی هم یکی از زندانی هست که از  اوین به رجایی شهر کرج تبعید کردند که ماه ها با وجود پارگی هفتاد درصدی گوش و درد و عفونت شدید همچنان از امکانات پزشکی محروم هست و با این وضعیت جسمانی، سعید رو در انفرادی همراه با افرادی که محکوم به اعدام بودند نگه داشتند و بعد تهدید کردند که به بند جرایم عمومی منتقل می شه که مسئول حفظ جان و سلامت او نیستند. 

طبیعتا جابجا کردن  و دور کردن زندانی از خانواده ها شون، خودش یک نوع شکنجه هست و اینکه می خوان به قول خودشون اتحاد اونها رو بشکنند  و بین زندانیان ایجاد انشقاق کنند. و  وقتی زندانی به جایی جدید منتقل می شه مسلما  زمان میبره که تا دوباره رفاقت بین زندانیان ایجاد بشه و در هرحال هدف  در درجه اول، شکستن روحیه و اتحاد بین زندانیان هست و اینکه حکومت اسلامی، از اتحاد بین حتی زندانیان کسانی که در به قل و زنجیرشون کردن کسانی که در دستان خودشون اسیر هستند می ترسن و یکی از دلایل انتقال زندانیان همین هست. 

و اینکه معمولا کسانی که به جای جدید منتقل می کنند به بهانه های کمبود جا بلاتکلیف در زندان می مانند. مثلا  سعید اقبالی با انتقال به زندان رجایی شهر،  مدتی در  سلول انفرادی نگه داشته شد یا  آتنا دائمی که به گفته ی خانواده ش،  هنوز اسمش در لیست زندانیان  وارد نشده و خیلی راحت می گن ما تعهدی در قبال جان کسانی که ثبت زندان نشدن نداریم و هم سعید و هم آتنا رو تهدید کردند که هیچ تضمنی برای حفاظت از جان آنها انجام نمی دهند . منظورم هدف دوم، فشار بیشتر روی زندانی و ایجاد ترس و رعب در دل خانواده و زندانی هست.

حکومت به خیال خودش با تشدید آزار زندانیان و خانواده ها، آنها رو می تونه  وادار به سکوت و منفعل شدنشون کنه و از طرفی می خواد این وحشت را در دل زندانیان و خانواده ها بیندازه که اگر سکوت نکنن و سر تسلیم فرود نیارن. تضمینی هم برای زنده موندن عزیزانشان نیست و از این طریق می خوان هم خانواده و زندانی و هم جامعه رو به قول خودشون بترسونن و در  رعب و وحشت نگه دارند.

ولی ما دیدیم که  آتنا بعد از انتقالش به زندان لاکان رشت، در پیامی برای سران حکومتی گفت: عالیجنابان خودتون رو خسته نکنید و تاکید کرد که هرگز از مواضع خودش کناره نمی گیره و به جرم  مرتکب نشده از هیچکس عذرخواهی نمی کنه. و گفت تا زمانی که زنده هستم ، عدم استقلال در قوه قضائیه و ظلم و بی عدالتی را به گوش جهانیان خواهم رساند.

یا سپیده و تمام زندانیان، هرچه بیشتر بهشون فشار می یارن نه تنها خاموش نمی شن بلکه بیشتر از پیش، مقاومت تر می شن  فریاد اعتراضشون را بلندتر می کنند.

مسلما، این رفتار حاکمان مستبد، بیشتر از آنکه باعث ترس یا عقب نشینی و سکوت زندانیان و مردم بشه، بیانگر ترس و وحشت  از اعتراضات گسترده ی که در جامعه در جریان هست.  از کارگران، معلمان، پرستاران، زنان و همه ی جامعه ونشان از یک ناتوانی و بن بست سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و کلا باتلاقی که خود جمهوری اسلامی برای خودش ساخته در آن گرفتار شده و برای نجات خودش داره  دست و پا می زنه و به هر ریسمانی چنگ می اندازه و حتما از هیچ جنایتی هم دریغ نمی کند. از فشار و شکنجه زندانیان، تا کشتار معترضین به گرانی و فقر در خیابان ها. 



مهرآفاق مقیمی: نظر شما نسبت به این اعتصابات در زندان چیه؟

شراره رضائی: 28 زندانی سیاسی در زندان‌های اوین، فشافویه و عادل‌آباد شیراز با انتشار نامه ای اعلام کردند که در سه روز اول سال نو، دست به اعتصاب غذا می زنند که این اعتصاب غذا در اعتراض به ظلمی که از طرف حکومت به مردم می شد  و در همبستگی با رنج مردم ایران.

در این نامه انها اعلام کردند که : برای پاسداشت مبارزه برای آزادی، رفع تبعیض و نابرابری و احقاق حقوق انسانی، برای اعتراض به سرکوب، کشتار، خفقان، کشته شدگان آبان 98 و کشته شدگان سوختبران، کولبران و اعدام زندانیان و معترضان به فقر فلاکت امثال نوید افکاری و مصطفی صالحی، بهنام محجوبی و همینطور در همدردی با کسانی که سفره هاشون خالی مردم و شکم های گرسنه هستند و خشونت، فقر و فلاکت و حداقل دستمزد سال 1400،  دست به اعتصاب غذا می زنند.

آنها همچنین در بخشی از نامه ای که خطاب به مردم نوشتند گفتن: بسیار از کسانی که در زندان هستند در همبستگی با کارگران، بازنشستگان و زحمتکشان دست به این اعتصاب زدند و تاکید کردن که حکومت امنیش را بر سرکوب مردم ادامه می دهد.  بعد از انتشار این نامه، در زندان های دیگه هم اعلام کردند که به این اعتصاب می پیوندند که که 6 نفر از زندانیان سیاسی زنان بودند.


همینطور آقای اسماعیل عبدی، معلم زندانی در 17 اسفند در زندان اوین که به جرم شرکت در مراسم یادبودی که در زندان، برای بهنام محجوبی گرفته بودند. از حق تماس با خانواده محروم شده بود که ایشون در اعتراض به این محرومیت، دست به اعتصاب غذا زد.

اقای اسماعیل عبدی، همانطور که می دنید در سال 94 تا 99 به جرم "تبلیغ علیه نظام"، پنج سال زندانی شون تمام می شد که باید ازاد می شدند ولی حکومت سرکوبگر،  مجددا  10 سال حبس تعلیقی رو برای ایشون اعمال  و به جریان انداختند. و چند روز پیش ایشون را از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شون کردند که 7 تن از زندانیان بند 8 اوین مثل آقای بکتاش آبتین، امیرسالارداودی، مصطفی خسروی، سینا بهشتی و زندانیان دیگه که 7 تن هستند. در اعتراض به انتقال اقای اسماعیل عبدی دست به اعتصاب غذا زده بودند. ولی با خواست و بیانیه ای که آقای اسماعیل  عبدی ضمن تشکر از اعتصاب کنندگان، از آنها خواست که  به اعتصاب خودشون پایان بدن.  و گفتند در شرایطی که مردم در رنج و تبعیض و فقر هستند. باید جان های شما سلامت بمونه تا با حضور حق طلبانه و عدالت طلبانه تون، کمی از رنج مردم کاهش پیدا کند.

اگرچه همیشه روی زندانیان، خصوصا زندانیان سیاسی و عقیدتی، فشار و شکنجه بوده ولی این روزها، شدت بیشتری پیدا کرده و سرکوب ها در زندان، وضعیت غیرقابل تحملی را برای زندانیان ساخته است.

ببینید اعتصاب غذا هیچوقت بهترین راه نبوده ولی واقعیت اینکه زندانی در زندان وقتی تحت شکنجه و فشار و از ابتدایی ترین امکاناتش محروم می شه، طبعا ابزار دیگری در دست نداره ، هیچ قانون و حتی همون حداقل حقوق های آبکی و نیم بندهای حقوق بشری هم در زندان ها و شکنجه گاه های حکومت ایران وجود نداره. من به شخصه هیچ نقدی نمی تونم  به این امر داشته باشم. چون مسلما،  خود زندانی بهتر از هرکسی از عواقب و اثرات مخرب و حتی خطر جانی که براشون داره اطلاع داره  و حکومتهای مستبد، زندانی رو در شرایطی قرار می ده  که مجبورن دست به اعتصاب غذا بزنند.  

ولی شاید بشه از روش ها و راه های  دیگری برای فشار بر حکومت که حتما وجود داره، بکار برد. البته که بخشی از این اعتصابات غذا سمبلیک است مثلا همین اعتصاب سه روزه ی، 28 تن از زندانیان که به شکل سمبلیک در همبستگی با درد و رنج و فقر و فشار، اعدام ها، سرکوب ها، کشتار مردم، کارگران، بی حقوقی، ظلم و جنایت حاکمیت هست. که راه بسیار خوبی که،  هم صداشون به جامعه و هم کل دنیا  می رسونند. ولی در هرحال زندانی وقتی دست به اعتصاب غذا می زنه و جونش رو به خطر می اندازه برای اینکه به چیزی و به یک خواسته ش برسه  که این حداقل های حقوق طبیعی زندانی هست در تمام دنیا مثل تماس و دیدار با خانواده یا خواسته های دیگه . آنچه که مسلم هست اینکه  حاکمیت هست که با فشار حداکثری بر زندانی، رو وادار به چنین کاری می کند. 

اعتصاب غذا، یک راه هست ولی حتما بهترین راه نیست، و تاریخا ثابت کرده  که  حکومت های مستبد حتی، کک شون هم نمی گزه که چه اتفاقی برای زندانی در اعتصاب می افته.  مثل بابی سانز در انگلیس که بعد از 66 روز اعتصاب غذا درگذشت. و دولت مستبد انگلیس در گزارش مرگ بابی سانز نوشت "خودکشی ناشی از گرسنگی خودتحمیلی"، منظور اینکه هیچکس نمی تونه به زندانی بگه اعتصاب نکن، ولی شاید بشه راه های جایگزینی که لطمات کمتری رو حداقل بر جسم زندانی وارد می شد از این راه های فشار استفاده کرد.



مهرآفاق مقیمی: پیام زندانیان به مردم چیست؟

شراره رضائی: حقیقتش این زندانیان در اعتراض به فقر، فلاکت، کشتار مردم در اعتراضات آبان 98، کشتار مردم سراوان، بی حقوقی بی عدالتی، دستمزدهای، کارگران، معلمان و همه جامعه به زندان افتادن و باید به احترامشون کلاه از سر برداشت که در زیر شکنجه ومحرومیت از همه چیز، از حداقل های زندگی و شرایط سختی که همه مون می دونیم که انها در چه شرایط وحشتناکی دارند. اینطور متحدانه ایستادند و دست از مبارزه برنداشتند. 

زندانیان سیاسی و عقیدتی و مبارزان در زندان،  نماد مقاومت و ایستادگی ن. پیام این زندانیان سیاسی به جامعه مقاومت و مبارزه هست. و اینکه دستگاه سرکوب با تمام امکانات سرکوب و تجهیزاتی که برای سرکوب و کشتار در اختیار داره  دیگه سرکوب ش کار نمی کنه.

و این شعار، مصداق عینی پیدا می کنه که : زندان، شکنجه ، اعدام، دیگر اثر ندارد.

و نقش شون و پیام شون به مردم و جامعه،  ایستادگی در برابر جنایتکاران و دست برنداشتن از مبارزه ست.


مهر آفاق مقیمی: پیام شما به زندانیان و مردم چیست؟

شراره رضائی: من کوچکتر از آن هستم که پیامی برای زندانیان و مردمی که تحت سخت ترین شرایط هستم بدم ولی آنچه که می تونم توصیه کنم. اینکه دست از مبارزه هر روزه با رژیم مستبد برندارند و این مبارزه همچنان تا سرنگونی حکومت ایران ادامه پیدا کند.



ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و سه منتشر شد

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر