نوری شریفی مدافع
حقوق زنان
مارس 2021
مارگرت اتوود در کتاب سرگذشت ندیمه روایت میکند که انقلابی رخ میدهد و حکومتی تمامیت خواه بنام جمهوری گیلیاد در کشور شکل میگیرد. قانون اساسی لغو میشود. آزادی های فردی اکثر شهروندان پایمال میشود ، و همه ادیان بجز دین رسمی عیر قانونی اعلام میشود. طلاق، سقط جنین، هم جنسگرایی در کشور غیر قانونی است. متخلفان مذهبی و سیاسی اگر بخت یارشان باشد به مناطق سمی و خطرناک فرستاده میشوند وگرنه در بیشتر موارد با طناب دار اعدام شده و به دیوار آویخته میشوند تا مایه عبرت دیگران گردد. حکومتی که در آن زنان هدف اصلی ظلم حکومت محسوب میشوند و حقوق و آزادیهای فردی آنان بشدت نقض میشود. آنها اجازه کار درخارج از خانه ، مالکیت داراییهای خود، و ارتباط با دیگران را طبق قانون جدید از دست میدهند و بر
اساس وضعیت تأهل و باروری خود مورد سنجش قرار میگیرند.
با همین روایت کوتاه میتوان دریافت که در واقع حکومتهای ایدیولوژیک ، طرفدار گسترش سیطره خود بر تمام جنبه های زندگی مردم میباشند
و جمهوری اسلامی ایران هم یکی از این حکومتهاست، که به معنای واقعی کلمه از تمامیت
خواه یا توتالیتر عبور کرده و به فاشیسم رسیده
است. رهبری و اولین ولی فقیه ، روح الله
خمینی، با آغاز انقلاب 57 پس از فریب
تمامی گروههای سیاسی و مردم، فراقانونی
عمل کرد ، و ولی فقیه دوم یعنی علی خامنه ای نیز پا جای پای او گذاشت و بدینگونه
به ولایت فقیه مطلقه تبدیل شد. مانیفست این نظام یکی از بیانات روح الله خمینی است
؛ حفظ نظام از اوجب واجبات است، یعنی برای حفظ نظام هر کارو جنایت و تجاوزی، دروغی،
رشوه ای، باج دهی سیاسی و اجتماعی و خیانت و جنایت و....که لازم است، انجام بشود .
قدرت سرکوب باید بر سر مردم باشد ، رژیم
حفظ شود و ولایت فقیه، مطلقه باقی بماند. گویای روشن این استبداد دینی سخنان دیگری از رهبر اول این نظام دررابطه با
تساوی حقوق زنان است:
: "حساب
کنید چه کردهاید؟ زنها را وارد کردید در ادارات؛ ببینید در هر ادارهای که وارد
شدند، آن اداره فلج شد. فعلاً محدود است؛ علما میگویند توسعه ندهید؛ به استانها
نفرستید. زن اگر وارد دستگاهی شد، اوضاع را به هم میزند؛ میخواهید استقلالتان را
زنها تأمین کنند؟! کسانی که شما از آنها تقلید میکنید، دارند به آسمان میپرند،
شما به زنها ور میروید؟" [صحیفه امام | جلد ۱| صفحه ۱۱۸]
این سخنان نشان دهنده
اینست که خشونت و تبعیض جزو ذات رهبران این
حکومت مستبد دینی است. ناگفته پیداست که در این حاکمیت مهمترین ابزار، استفاده از شکاف جنسیتی است تا بوسیله آن ،
کنترل زنان را در اختیار داشته باشند و با قوانین تبعیض آمیز دینی بتوانند جامعه
را به تسلیم وادارکنند. رهبران این حکومت خود از مبلغان خشونت هستند. اینان کسانی هستند
که تساوی حقوق زن و مرد را زیر پاگذاشتن احکام ضروری اسلام و قرآن می دانند . اینان
همچنین مشارکت زنان در امور سیاسی و تصمیمگیری برای
جامعه، را برای زنان جایز نمی دانند. و
برای این نظریات خود دلایل فقهی از جمله ریاست مردان و همچنین عدم اجازه به زنان در
نشان دادن خود را برای جلوگیری از مشارکت سیاسی آنان در تصمیمگیریهای جمعی و
همچنین جلوگیری از مدیریت آنان کافی میدانند. ضروریات دین ، تقویت سیستم
مردسالاری و خانه نشین کردن زنان است. حکومت مرتجع جمهوری اسلامی ایران با
تبلیغ واژههایی چون
عفاف و حرمت بدن که از نگاه سکسیستی، ریشه
در دین اسلام دارد، فارغ از سطح عمومی دموکراسی خواهی، همواره برای پابرجا ماندن مالکیت زنان توسط مردان، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است، تا جایی که همین حالا نیز همسران و پدران زیادی
خود را حافظ بدن دختران و همسران تحت سلطه
خود دانسته و ناموس پرستی و غیرت به ابزاری برای به چالش کشیدن اختیار زنان
تبدیل شده است که اغلب برای زنان ثمری ندارد جز آسیب رساندن به جسم و روح آنها.
از سویی دیگر،
دیندارانی که تعمداً برای هویت جنسی یک زن اختیاری قائل نمیشوند و نص صریح
احکام فقهی آنها، زن را وسیله آرامش مردان و ماشین تربیت و ازدیاد نسل میداند از
مفاهیمی چون فحشا و فسق نهایت بهره برداری را برای سرکوب مطالبات زنانه کرده است. با
آنکه چند همسری و قوانین مشمئز کننده و دور از انسانیت این ایدئولوژی همچون ازدواج کودکان، صیغه و عقد موقت که جایگاه زن
را به یک وسیله لذت بخش برای مردان تنزل
میدهد، تشویق شده و فساد اخلاقی گسترده در مدیران و عمامه داران که دامن دختران جوان را میگیرد، که خانه های عفاف
نمونه بارزی از فحشای گسترده ایست که این ملایان از طریق دختران نوجوان و جوان، به
راه انداخته اند و از موی سر تا زین دوچرخه زنان و دختران، به مصادیق و ابزار شهوترانی و گناه افتادن
مردان تبدیل میشوند .در جامعه سنتگرا و مذهب
زده ایران که بیش از ۱۵ قرن، نگاه تقدیسگر و جنسیتگرای
آن به مردان، این اجازه را داده تا در عرصه انتخاب ، بتوانند بی چون و چرا
یکه تازی کنند، تعجبی نیست اگر زنان که نیمی از بافت جمعیتی را تشکیل میدهند،
به یک گروه اقلیتی که کمترین آزادیهای آنان با اما و اگرهای بسیاری روبروست، تنزل
داده شود. قدم اول در مبارزات آزادیخواهانه
زنانه، نه به دست آوردن جایگاه برابر بلکه تمکین مردان به پذیرش زن در کنار خود و
همسان با خود است.
در واقع تاکید بر آزادی
حقوقی، رفاه نسبی زندگی زنان و افزایش فرصتهای سیاسی اجتماعی آنها تنها در پس
جنسیت زدگی از جامعه سکسیست ایرانی ممکن خواهد شد. هر چقدر آگاهی زنان از حقوق شان بیشتر شود
ستم پذیریشان هم کمتر میشود و دیگر خشونت را یک مسئله عادی قلمداد نمیکنند و
البته اینجاست که نقش قوانین عادلانه که حقوق همه انسانها را مراعات کند برجسته میشود
حکومت جمهوری اسلامی ایران، گیلیاد دیگر!
نوری شریفی مدافع
حقوق زنان
مارس 2021
مارگرت اتوود در کتاب سرگذشت ندیمه روایت
میکند که انقلابی رخ میدهد و حکومتی تمامیت خواه بنام جمهوری گیلیاد در کشور شکل
میگیرد. قانون اساسی لغو میشود. آزادی های فردی اکثر شهروندان پایمال میشود ، و
همه ادیان بجز دین رسمی عیر قانونی اعلام میشود. طلاق، سقط جنین، هم جنسگرایی در
کشور غیر قانونی است. متخلفان مذهبی و سیاسی اگر بخت یارشان باشد به مناطق سمی و
خطرناک فرستاده میشوند وگرنه در بیشتر موارد با طناب دار اعدام شده و به دیوار
آویخته میشوند تا مایه عبرت دیگران گردد. حکومتی که در آن زنان هدف اصلی ظلم حکومت
محسوب میشوند و حقوق و آزادیهای فردی آنان بشدت نقض میشود. آنها اجازه کار درخارج
از خانه ، مالکیت داراییهای خود، و ارتباط با دیگران را طبق قانون جدید از دست
میدهند و بر اساس وضعیت تأهل و باروری خود مورد سنجش قرار میگیرند.
با همین روایت کوتاه میتوان دریافت که در واقع حکومتهای ایدیولوژیک ، طرفدار گسترش سیطره خود بر تمام جنبه های زندگی مردم میباشند
و جمهوری اسلامی ایران هم یکی از این حکومتهاست، که به معنای واقعی کلمه از تمامیت
خواه یا توتالیتر عبور کرده و به فاشیسم رسیده
است. رهبری و اولین ولی فقیه ، روح الله
خمینی، با آغاز انقلاب 57 پس از فریب
تمامی گروههای سیاسی و مردم، فراقانونی
عمل کرد ، و ولی فقیه دوم یعنی علی خامنه ای نیز پا جای پای او گذاشت و بدینگونه
به ولایت فقیه مطلقه تبدیل شد. مانیفست این نظام یکی از بیانات روح الله خمینی است
؛ حفظ نظام از اوجب واجبات است، یعنی برای حفظ نظام هر کارو جنایت و تجاوزی، دروغی،
رشوه ای، باج دهی سیاسی و اجتماعی و خیانت و جنایت و....که لازم است، انجام بشود .
قدرت سرکوب باید بر سر مردم باشد ، رژیم
حفظ شود و ولایت فقیه، مطلقه باقی بماند. گویای روشن این استبداد دینی سخنان دیگری از رهبر اول این نظام دررابطه با
تساوی حقوق زنان است:
: "حساب
کنید چه کردهاید؟ زنها را وارد کردید در ادارات؛ ببینید در هر ادارهای که وارد
شدند، آن اداره فلج شد. فعلاً محدود است؛ علما میگویند توسعه ندهید؛ به استانها
نفرستید. زن اگر وارد دستگاهی شد، اوضاع را به هم میزند؛ میخواهید استقلالتان را
زنها تأمین کنند؟! کسانی که شما از آنها تقلید میکنید، دارند به آسمان میپرند،
شما به زنها ور میروید؟" [صحیفه امام | جلد ۱| صفحه ۱۱۸]
این سخنان نشان دهنده
اینست که خشونت و تبعیض جزو ذات رهبران این
حکومت مستبد دینی است. ناگفته پیداست که در این حاکمیت مهمترین ابزار، استفاده از شکاف جنسیتی است تا بوسیله آن ،
کنترل زنان را در اختیار داشته باشند و با قوانین تبعیض آمیز دینی بتوانند جامعه
را به تسلیم وادارکنند. رهبران این حکومت خود از مبلغان خشونت هستند. اینان کسانی هستند
که تساوی حقوق زن و مرد را زیر پاگذاشتن احکام ضروری اسلام و قرآن می دانند . اینان
همچنین مشارکت زنان در امور سیاسی و تصمیمگیری برای
جامعه، را برای زنان جایز نمی دانند. و
برای این نظریات خود دلایل فقهی از جمله ریاست مردان و همچنین عدم اجازه به زنان در
نشان دادن خود را برای جلوگیری از مشارکت سیاسی آنان در تصمیمگیریهای جمعی و
همچنین جلوگیری از مدیریت آنان کافی میدانند. ضروریات دین ، تقویت سیستم
مردسالاری و خانه نشین کردن زنان است. حکومت مرتجع جمهوری اسلامی ایران با
تبلیغ واژههایی چون
عفاف و حرمت بدن که از نگاه سکسیستی، ریشه
در دین اسلام دارد، فارغ از سطح عمومی دموکراسی خواهی، همواره برای پابرجا ماندن مالکیت زنان توسط مردان، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است، تا جایی که همین حالا نیز همسران و پدران زیادی
خود را حافظ بدن دختران و همسران تحت سلطه
خود دانسته و ناموس پرستی و غیرت به ابزاری برای به چالش کشیدن اختیار زنان
تبدیل شده است که اغلب برای زنان ثمری ندارد جز آسیب رساندن به جسم و روح آنها.
از سویی دیگر،
دیندارانی که تعمداً برای هویت جنسی یک زن اختیاری قائل نمیشوند و نص صریح
احکام فقهی آنها، زن را وسیله آرامش مردان و ماشین تربیت و ازدیاد نسل میداند از
مفاهیمی چون فحشا و فسق نهایت بهره برداری را برای سرکوب مطالبات زنانه کرده است. با
آنکه چند همسری و قوانین مشمئز کننده و دور از انسانیت این ایدئولوژی همچون ازدواج کودکان، صیغه و عقد موقت که جایگاه زن
را به یک وسیله لذت بخش برای مردان تنزل
میدهد، تشویق شده و فساد اخلاقی گسترده در مدیران و عمامه داران که دامن دختران جوان را میگیرد، که خانه های عفاف
نمونه بارزی از فحشای گسترده ایست که این ملایان از طریق دختران نوجوان و جوان، به
راه انداخته اند و از موی سر تا زین دوچرخه زنان و دختران، به مصادیق و ابزار شهوترانی و گناه افتادن
مردان تبدیل میشوند .در جامعه سنتگرا و مذهب
زده ایران که بیش از ۱۵ قرن، نگاه تقدیسگر و جنسیتگرای
آن به مردان، این اجازه را داده تا در عرصه انتخاب ، بتوانند بی چون و چرا
یکه تازی کنند، تعجبی نیست اگر زنان که نیمی از بافت جمعیتی را تشکیل میدهند،
به یک گروه اقلیتی که کمترین آزادیهای آنان با اما و اگرهای بسیاری روبروست، تنزل
داده شود. قدم اول در مبارزات آزادیخواهانه
زنانه، نه به دست آوردن جایگاه برابر بلکه تمکین مردان به پذیرش زن در کنار خود و
همسان با خود است.
در واقع تاکید بر آزادی
حقوقی، رفاه نسبی زندگی زنان و افزایش فرصتهای سیاسی اجتماعی آنها تنها در پس
جنسیت زدگی از جامعه سکسیست ایرانی ممکن خواهد شد. هر چقدر آگاهی زنان از حقوق شان بیشتر شود
ستم پذیریشان هم کمتر میشود و دیگر خشونت را یک مسئله عادی قلمداد نمیکنند و
البته اینجاست که نقش قوانین عادلانه که حقوق همه انسانها را مراعات کند برجسته میشود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر