فریبا رشیدی
در این روزها که گروه ارتجاعی طالبان به شکلی غیرمنتظره بر جامعه افغانستان مسلط گشته. بحث در رابطه با سرنوشت حقوق زنان و دختران و هراس از عدم تأمین آن بیش از هر موضوع دیگری مورد بحث و نگرانی قرار گرفته است.
احساس نگرانی و هراسی که نسبت به طالبان در چگونگی تمکین حقوق زنان وجود دارد پیش از هر چیز از عملکرد و موضعگیری این گروه در این باره نشأت میگیرد. طالبان حقوق زنان را به رسمیت نمی شناسد و این برای زنان افغان کابوسی است که زندگی آنان را در بر گرفته است. فرمانهای قرون وسطایی ضد زن که همانا منع زنان و دختران از تحصیل، کار و بیرون آمدن از خانه بدون همراه محرم و تنها پوشش مجاز برای زنان برقع/چادری که قربانیان اصلی این قوانین اسلامی زن ستیز زنان و دختران هستند.
احکام زن ستیزی که توسط وزارتخانهای خاص به نام "امر به معروف و نهی از منکر" صادر و مجازاتهای همچون شلاق، اعدام در ملأ عام و سنگسار متهم شدگان به زنا را شامل میشد. این متهمان زنان قربانی تجاوز را نیز در بر میگرفت. بر این موارد البته باید تجارب بسیاری از زنانی را افزود که توسط نیروها و فرماندهان منسوب به طالبان مورد "تجاوز" قرار گرفته، به "بردگی جنسی" کشیده شده و یا به زور با آنان ازدواج صورت گرفته است. ما در رسانه ها شاهد لت و کوب کردن زنان و دختران توسط این گروه تندرو بودیم. زنی که در بیرون برقع خود را برداشت به طور درندانه با او رفتار کردند.
از سوی دیگر طالبان اعلام میدارد ما با دموکراسی مشکل داریم و آن را قبول نداریم و قانون خویش را پیاده میکنیم. کدام قانون؟ قانونی که با حذف زنان و دختران در عرصه های جامعه نباید حضور داشته باشند؟ منع تحصیل برای دختران؟ تجاوز و خشونت خانگی و به اسارت گرفتن دختران با زور به عقد خود درآوردن؟
سازمان بین الملل و تمام سازمانهای حقوق بشری باید در قبال زنان و دختران افغانستان مسئول باشند. امنیت، حق کار و تحصیل، و در کل حضور دوباره زنان در عرصههای فرهنگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه.
موضوع دیگری که میخواهم به آن بپردازم، زنان ایران در اوایل انقلاب و چگونه قوانین زن ستیزانه بر همه زنان و دختران اعمال گردید و این قوانین زن ستیز تا کنون هم در قانون اساسی مانده و ثبت گردیده است. فتوایی که بنیانگذار جمهوری اسلامی داد: زنان باید با پوشش و حجاب اسلامی به سر کار بروند و شئونات اسلامی باید کاملا رعایت شود، و در غیر اینصورت با آنها رفتار میشود. زنان در ۴۲ سال گذشته این تجربه و کابوس را تجربه کردند و این درد مشترک است در بین زنان افغان و ایران.
"درد مشترک"
برای روشنگری این درد مشترک به چند نکته اشاره میکنم::
زنان در جمهوری اسلامی ایران از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند. از جمله این نابرابریها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- پوشش حجاب اجباری
- برابری دو زن با یک مرد در موارد نیاز به شاهد در دادگاهها
- نداشتن اجازه خروج از کشور بدون اجازه شوهر - پدر یا هر مرد دیگری که سرپرست زن به حساب میآید
- نصف بودن دیه زن نسبت به مرد
- نصف بودن سهم ارث زن نسبت به مرد
- اجازه نداشتن ورود به ورزشگاها
- اعتراضات زنان در اسفند ۱۳۵۷.
بازداشت کنشگران حقوق زنان در سال ۱۳۵۸ و حذف کردن روز جهانی زن در تقویم ایران و اینکه این روز را به اسم دختر پیامبر نامگذاری کردن.
هر کدام از گزینه های نامبرده برای خود داستانهایی از واقعیت است در تاریخ جنبش زنان در ایران و زنان افغانستان.
زنان رنجدیده و مقاوم افغانستان مانند زنان مقاوم و رزمنده ایران سالهای درازی است که در زیر سلطه ی حاکمان درنده ارتجاع اسلامی اسیر شده اند . زمانی که تاریخ بر آنچه بر آنان میگذرد پای قضاوت بنشیند در افکار هیچ انسانی نمی گنجد که در قرن ۲۱ شاهد چنین جنایاتی باشد.
زنان افغانستان را با تمام وجود حمایت میکنیم و با قوانین ارتجاعی اسلام گرایانه که حقوق زنان را به رسمیت نمی شناسد، مبارزه میکنیم.
جنبش رهایی زنان ادامه خواهد داشت تا رسیدن بە آزادی و حقوق برابر
ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره نود و هشت
http://rahaizanorg.blogspot.com/2021/09/rahaizan-shomareh-98.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر