مینو همتی:
فلاکت اقتصادی روزافزون، ناتوانی حکومت اسلامی در تامین حداقل
معیشت کارگران و دیگر اقشار زحمتکش موجب بروز موج جدید اعتصابات کارگری شده است.
اعتصابات کارگران قراردادی صنعت نفت که به تدریج سراسر کشور را فرامیگیرد. جامعه
در فاز جدیدی از تقابل طبقات استثمار شده با حکومت بردهداری اسلامی وارد شده است.
برای بررسی این تحولات مهم با دو فعال کارگری عزیز، فرخنده آشنا و مهدی توپچی
همراه میشویم.
فرخنده و مهدی عزیز به برنامه رهائی زن خوش آمدید.
مینو همتی:
قبل از هرچیز به کلیه
کارگران اعتصابی و خانواده هایشان سلام و درود میفرستیم
مهدی عزیز مطلعم که شما در کلاب هاوس و مجاری دیگر از نزدیک
روند اعتصابات و گستردگی آنرا دنبال میکنید، لطفا برای بینندگان ما از شروع و
گستره موج جدید اعتصابات توضیح دهید.
مهدی توپچی:
این اعتصابات، که ما امروز در اخبار به صورت اعتصاب سراسری
کارگران پروژهای و پیمانکاریِ نفت میبینیم و میشنویم، به صورت مشخص از روز شنبه
بیستونُهم خرداد با اعتصاب چند بخش پالایشگاهی شروع شد. اما در روز یکم تیر به
صورت سراسری در آمد و بیش از بیست تا سی بخش از کارگران پیمانکاری و پروژهای وارد
اعتصاب شدند. و نکتهی حائز اهمیت در روز اول پیوستن کارگران «اوِرهالِ پالایشگاه
نفت تهران» بود؛ همان کارگرانی که سال گذشته در این اعتصابات کارگری شرکت نکرده
بودند. اما امسال از همان روز اول شرکت کردند. و همچنین در اخبار دیدیم که به
هفتصد کارگر برگهی تسویه دادهاند به عنوان تهدید به اخراج! و مسئولین هنوز به جز
یک پیام تکذیب، واکنشی نشان ندادهاند. در حال حاضر ما امروز هفتمین روز این
اعتصابات سراسری را داشتیم، تقریبا شصتو یک بخش از پالایشگاهها و پتروشیمیهای
نفت و بخش اعظم کارگران پیمانکاری و پروژهای در این اعتصابات شرکت کردهاند که
این شامل هشت استان میشود. و بر اساس بیانیهی سوم که امروز منتشر شدهاست، در
حال حاضر بیشاز نود هزار کارگر درگیر این اعتصابات سراسری کارگران غیر رسمی
پتروشیمی و نفت هستند.
در طول این اعتصابات آن چیزی که به لحاظ سازماندهی مشخص بود
این بود که کارگران در قالب «کمپین هزار و چهارصد» و بعدا در قالب «کمپین بیست-ده»
مطالبات خودشان را به طور مشخص بیان کردند و سازماندهی کردند. در ادامهی این دو
کمپین سه بیانیه از سوی شورای هماهنگی و سازماندهی این اعتصابات صادر شده است. در
بیانیهی اول به مطالباتشان پراختهاند. در بیانیهی دوم با اشاره به تلاش کارگران
هفت تپه و جنبش کارگری و تجربیات آن، بحث مجامع عمومی و شورایی را به عنوان الگوی
سازماندهی خودشان معرفی کردهاند و راهکارهایی را برای ادامهی اعتصاب بیان کردهاند.
من به صورت کوتاه به تعدادی از این مطالبات کارگران میپردازم.
مطالبات مشخصِ عنوان شده در بیانیهی اول شورای سازماندهی،
افزایش دستمزد بود. به طور مشخص دوازده میلیون تومان، و ساعت کاری و تعداد روزهای
کاری؛ بیست روز کار و ده روز مرخصی، که در حال حاضر به صورت شش روز مرخصی و بیست و
چهار روز کار است. البته در مورد دستمزد این حداقل دستمزدی بود که در این بیانیه
مطرح شده بود. ردیف دستمزدهای مشخصی به صورت لیست و با جزئیات و بر اساس تخصص در
کانالهای تلگرامی و کمپین بیست-ده منتشر شدهاست.
مسئله ی بعدی مسئلهی حقوقهای معوقه، امنیت کارگاهها، لباس
کار، امنیت شغلی، محدودههای مناطق ویژه بود - که پیمانکاران به طور بردهوار با
کارگران قرارداد منعقد میکنند و پایبند به این قراردادها نیستند -، نظارت و به
رسمیت شناختن نیروهای تخصصی بود. و در پایان در این بیانیهشان با جنبش معلمان هم
اعلام همبستگی کردهبودند. و همینطور با بیانیهای که کارکنان رسمی نفت صادر کرده
و در آن تاریخ نهم تیر ماه را برای اعتراض دستهجمعی خودشان اعلام کرده بودند نیز
اعلام همبستگی کردهبودند و گفته بودند که سعی میکنند تا آن تاریخ به این
اعتصابات ادامه دهند. به طور کلی تا امروز اعتصابات بسیار پرانرژی و بسیار خوب پیش
رفتهاست و میبینیم که هر روز بخشهای مختلفی به این اعتصابات میپیوندند و
کارگران بیشتری این اعتصابات را همراهیمیکنند. انگیزه و اعتماد به نفسی که در
میان کارگران ایجاد شدهاست و نوع سازماندهیِ اعتصاباتی با این وسعت و پراکندگی –
اینکه چگونه همچین هماهنگیسراسریای به وجود آمده و پیوسته در حال هدایت آن هستند
– بسیار حائز اهمیت است.
مسئلهی بعدی حضور نداشتن در محیطهای کار، برگشتن به خانهها
به گونهای امکان سرکوب را از نیروهای امنیتی گرفتهاست و هم اینکه چالشها و جدلهایی
در میان خود کارگران هم بود که به سر کار برگردیم، بمانیم، مشکلاتی که در کمپها
ایجاد شده بود؛ در سوالات بعدی تلاش میکنم این مسائل را هم مطرح کنم.
مینو همتی:
فرخنده عزیز شما نیز حتما با فعالین کارگری داخل در تماس
هستید، فضای عمومی را در خانواده ها و محافل کارگری در رابطه با اعتصابات اخیر
چگونه یافتید؟
فرخنده آشنا:
اجازه بدهید که پیش از پاسخ به این سوال شما کمی به عقب
برگردم. به دوران پایان جنگ (ایران و عراق) و زمانی که هاشمی رفسنجانی بحث «دوران
سازندگی» را مطرح کرد. در واقع قصد داشت سود بالایی را برای سرمایهداران و فقر و
فلاکت را برای کارگران تضمین کند. در آن سالها قراردادهای موقت مطرح شد و مسئلهی
استخدامهای رسمی را کنار گذاشتند و کار به جایی
رسید که هفتاد درصدِ کارگران با قراردادهای موقت کار میکردند و تنها سی درصد از
کارگران با قرارداد رسمی کار میکردند که همانهایی بودند که از قبل قرارداد
داشتند. این مسئلهی بزرگی
بود. بزرگترین ضربهای بود که کارگران را به عقبنشینی وادار کرد. یعنی وقتی شما
به عنوان یک کارگر میخواهید مبارزه کنید باید حداقل زیر پایتان سِفت باشد. یعنی
شما باید از حداقلهای قانونیای که در جامعهی سرمایهداری وجود دارد برخوردار
باشید تا بتوانید مطالبهای را مطرح بکنید، خصوصا پس از جنگ. چون در دوران جنگ با
بهانهی «جنگ» هر مطالبهای را نتوانسته بودند مطرح کنند و مطالبات انباشته شده
بود. و آنها میدانستند که پس از جنگ دیگر بهانهای ندارند تا به مطالبات
مزدبگیران پاسخ ندهند. درنتیجه میبینیم که این مسئلهی قراردادهای موقت - و بعدها
در سطح دیگری از سرکوب، قراردادهای سفید - مطرح شد. و در قدم اول بزرگترین ضربه را
به لایهی زیرین طبقهی کارگر، یعنی زنان زدند. چون کارگاههای با تعداد کارگر زیر
ده نفر از همان حداقل قانون کار محروم شدند. و این فاجعهی بزرگی بود چون بیشتر از
سه میلیون زن در همین کارگاهها کار میکردند و اغلبشان هم زنان سرپرست خانوار
بودند. یعنی در ابتدا به ضعیفترین بخش طبقهی کارگر یک ضربه زدند و در ادامه هم
هیچ حمایتی نشد. از آنجایی که تشکلها همیشه ممنوع بودهاند. در سال پنجاه و هفت
پس از انقلاب تشکلهای کارگریای که ایجاد شده بود را به شدت سرکوب کردند و انجمنهای
اسلامی را به عنوان ابزار سرکوب در مدارس و کارخانهها و ادارات و غیره تشکیل
دادند.
بنابراین در چنین شرایطی ما سالهای سال زیر سرکوب شدید
بودیم. همانطور که میدانید اخراجها آسان شد چون پس از مدتی قرارداد موقت پایان
پیدا میکرد و اگر شخص یک کارگر معترض و سرکش بود میتوانستند او را بدون هیچ حق و
حقوقی اخراج کنند. پس میبینید که یک وسیلهی هولناک سرکوب را در برابر کارگران در
دست گرفتند، هولناکتر از زندان و شکنجه و اعدام و این سرکوب باعث شد که ما تا
مدتها نتوانیم اعتراضی را سازمان بدهیم و یا تشکلی را بتوانیم ایجاد بکنیم. پس از
این دوران سرکوب و اعدام و شکنجه صدای شرکت واحد در این اعتراضات بلند شد. و
همانطور که جلوتر میآییم میبینیم که وضعیت اقتصادی مردم بسیار بدتر شدهاست و
دائما در حال اعتراض هستند. بخشی از اعتراضات که پراکنده هستند و گاهی با نطفههایی
از حرکتهای جمعی مانند حرکت معلمان که تقریبا داشت سراسری میشد مواجه هستیم؛ که
آن هم سرکوب شد. به هرحال هر زمانی که طبقهی کارگر ایران خواسته که یک اعتراض را
سازماندهی بکند با سرکوب پاسخ گرفتهاست. به هرحال این اعتراضات با تمام افت و
خیزهایی که داشتهاند جلو آمدهاند و این یک تجربهای بود برای طبقهی کارگر.
همانطور که میدانید ما در راه مبارزه از افت و خیزهایمان میآموزیم. اینطور نیست
که ما بتوانیم این فرصتها را داشته باشیم و بتوانیم انقلابات را مطالعه بکنیم و
مانند آکادمسینها بتوانیم صاحبِ نظر بشویم. ما در مبارزهی روزمرهمان و از
تجربیاتمان در روند این مبارزه میآموزیم و سعی میکنیم که از این آموختهها در
مبارزات بعدیمان استفاده کنی.
اکنون به جایی رسیدهایم که طبقهی کارگر ایران بسیار شجاعانه
به میدان آمده. خصوصا کارگرهای قراردادهای موقت و سفید امضا و پیمانی، که زیرِ
پایشان را به شدت خالی کرده بودند و دچار یک ناامنی شدید شغلی بودند. یعنی مثلا
وقتی کسی از منطقهی عسلویه به مرخصی میآمد که نفسی تازه بکند و انرژی بگیرد و
دوباره به سر کارش برگردد مطمئن نبود که آیا به سر آن کار میتوانست برگردد یا نه!
و این ناامنی شغلی، از نظر روحی-روانی نه تنها کارگر را به شدت تحت فشار قرار میداد
بلکه به خانوادهها هم فشار میآورد. آنها نمیتوانستند در رابطه با درآمدشان هیچ
برنامه ریزیای بکنند، چون أصلا نمیدانستند که روز بعد چه اتفاقی میافتاد.
بنابراین برای خانواده یک شرایط بد و یک زندگی متزلزل بود و اینها (طبقهی کارگر)
در این شرایط شجاعانه به میدان آمدهاند و شجاعانه دارند مسائلشان را مطرح میکنند.
و نشان میدهند که به خوبی از تجربیات گذشته استفاده کردهاند و این بسیار امیدوارکنندهاست.
کارگران از بخشهای مختلف، از مناطق مختلف – از شمال تا جنوب و تهران – و کارگران
با پیمانکاران مختلف و مطالبات مختلف (کمبود ایمنی محل کار، حقوقهای معوقه، طبقهبندی
و غیره) با هم متحد شدهاند، آن هم در شرایطی که با این سیاست پیمانکاری میخواهند
طبقهی کارگر را به نوعی تجزیه بکنند و مطالباتش را گوناگون بکنند؛ در چنین شرایطی
یککاسه شدن و اتحاد بسیار دشوار میشود. اما خوشبختانه نشان دادهاند که به این
پراکندگی و سیاستهای تفرقهاندازانه آگاه شدهاند و میخواهند که یک کار اساسی
انجام بدهند. و نکتهی خوشحال کنندهی مهمتر این است که کسانی که قراردادهای رسمی
دارند قرار است که به اعتصاب بپیوندند.
اما چیزی که من را مقداری نگران میکند این است که ما دائم با
اطلاعیههایی روبرو هستیم که از اعتصابات و اعتراضات نفت حمایت میکنند؛ به نظر من
الآن باید متحد شد. مثلا همانطور که مهدی توپچی عزیز عنوان کردند یک حداقل دستمزد
را تعیین کردهاند که طبقهی کارگر با این حداقل بتواند به زندگیاش ادامه بدهد؛
این مسئله تنها مربوط به نفت و اعتصابات نفت نیست این موضوعِ تمام جامعه است.
بنابراین حمایت به چه صورت باید باشد؟ وقتی که این موضوع، موضوعِ من هم هست، من به
این اعتراض و به این اعتصاب میپیوندم. حداقل میتوانیم یک روزِ هماهنگ و سراسری
را اعلام کنیم، یا حتی یک ساعت، که ما افزایش دستمزد میخواهیم و یک اعتصاب سراسری
را تمرین بکنیم.
مینو همتی:
آنچه من از اخبار و گزارشات متوجه شدم، کارگران قراردادی
پیمانکاران صنعت نفت در خط مقدم این اعتراضات و اعتصابات حق طلبانه قرادارند و
هنوز شاهد پیوستن کارگران و کارکنان استخدامی شرکت نفت نبوده ایم، موانع سر راه
پیوستن این بخش از کارگران به اعتصاب حمایتی از بخشهای دیگر را چگونه ارزیابی میکنید؟
مهدی توپچی:
ببینید ما الآن با پدیدهی اعتصاب کارگران پروژهای و
پیمانکاری مواجه هستیم. و همانطور که شما اشاره کردید در سطح اخبار هم وجود دارد و
درباره آن صحبت میشود. اما پیش از این اعتصابات تمام طبقهی کارگر و خانوادههایشان
و اساسا تمام افرادی که به واسطهی سیاستهایی که رفیقمان هم اشاره کردند بیکار
هستند، از خصوصیسازیهایی که صورت گرفت، موقتی سازیهایی که صورت گرفت، در هر
گوشهای از جامعه و هر یک از این شهروندان که الان در بخش فرودست و کارگری و طبقهی
کارگر صورت بندی میشوند، مطالبه دارند. و این مسئله بر زندگی و معیشت تمام این
کارگران تاثیر دارد؛ در بحث آموزش، بهداشت و حوزههایی که به آن تعرض شدهاست –
آموزش پولی شده است، بهداشت پولی شدهاست، مطالبات محقق نمیشود، حقوقها پرداخت
نمیشود، قراردادها زیر سوال هستند، تخصص افراد به رسمیت شناخته نمیشود، گاهی به
خاطر نقل مکانِ یک پیمانکار به یک شهر دیگر قرارداد موقت پایان میپذیرد و حتی به
نوعی زندگیشان هم موقتیسازی شده است. درنتیجه این چالش پیش روی تمام کارگران و
طبقهی کارگر و جنبش کارگری است. میدانیم که در سال نود و نُه حدود هزارونهصد
تجمع، اعتراض و اعتصاب مطالباتی و صنفی و کارگری برگزار شدهاست، با وجود اینکه
سال کرونا بود و مشکلاتی را برای تمام دنیا به وجود آورده بود. این مسئله حائز
اهمیت است. چیزی که میخواهم به آن اشاره کنم قدرت سازماندهی و آگاهیای است که
برای سازماندهی در جنبش گارگری و در بین کارگران ایجاد شدهاست. پشتِ هزار و نهصد
اعتصاب، هزار و نهصد جمع، مجمع و تصمیم گیری جمعی برای برقراری آن اعتصاب و اعتراض
بودهاست. و بخش اعظم این اعتصابات و اعتراضات در کف خیابان اتفاق افتادهاند. و
برای یک رهبر کارگری، برای یک جمع کارگری این یک چالشِ بزرگ است که بتواند تعداد
زیادی از این کارگران را حولِ یک مطالبه متحد کند و بتواند خطر اعتصاب را به جان
بخرد، که یک سمتِ آن هم اخراج از کار است. روز اول دیدیم که به هفتصد کارگر برگهی
تسویه دادند. الآن کارگرهای پتروشیمی و پیمانکاری، که بخشا نیروهای روزمزدی هستند
یک هفتهاست که کار نمیکنند. در خانه نشستهاند، چون کارگر باید با دستِ پُر به
دامن خانوادهاش برگردد. ما در جلساتمان داشتیم و دوستان هم آمدند و اشاره کردند؛
وقتی که یک کارگر در اعتصاب است خانوادهاش هم در اعتصاب است. یعنی آن دایرهای که
شامل این مسئله میشود را باید در نظر بگیریم. و به گمان من این پیوستگی اعتصاب در
جامعه وجود دارد. هر روز پنج تا شش اعتصاب داشتیم. و با اعتماد به نفسی که این
اعتصابات ایجاد کردهاند، امروز دیدیم که در چند شهر دامدارها به خیابان آمدهاند،
بازنشستهها دوباره به خیابان آمدهاند، معلمان کارنامه سبزی دوباره در خیابان
بودند. این موج اعتراض پس از آن تلاطم انتخابات – که تحلیلگران و کارشناسان جامعه
سیاست انتظار را پیشه کردهاند، که احتمالا دولتی بیاید و تغییراتی اتفاق بیافتد –
و این میزان از آگاهی و این میزان از انباشت مطالباتی که کارگران به آن واقف هستند
و اینکه به این مسئله واقف هستند که کجای
این ساختار و تولید و اقتصاد و روبنا و زیربنای جامعه قرار دارند دستاورد این
اعتصابات است. ما وقتی که پای صحبتهای کارکنان رسمی و غیر رسمی نفت مینشینیم
اعلام میکنند که ما در چه وضعیت حساسی هستیم و به اصطلاح دستمان روی ماشه است و
میتوانیم آن را فشار بدهیم. و این احساس مسئولیت را هم دارند که این یعنی وارد
کردن یک شوک بزرگ به جامعه و در مذاکراتشان توسط نمایندهها و هیئتهای نمایندگیای
که از خود کارگران تشکیل شده است این اخطارها را به مدیران و مسئولان گوشزد می
کنند و کارگر به این مسئله آگاه است.
در سطح سازماندهی و به هم پیوستگی هم، علیرغم پیچیدگیهایی که
این پتروشیمی و پالایشگاهها زده، و علیرغمِ پیمانکاری و پروژهای
بودن این کارگاهها، دیدیم که چگونه با خرد جمعی، با مجمع عمومی به میدان آمدهاند.
بعضا وقتی از مجمع عمومی صحبت میکنند میپرسند که این مجمع عمومی کجاست و چرا ما
آن را نمیبینیم. انگار که یک تشکل کلاسیک است که باید در و پنجره داشته باشد، آن
هم در شرایط سرکوب و در شرایطی که دو کارگر که دارند در کنار هم کار میکنند ممکن
است هفتهی بعد با دو پیمانکار متفاوت در پروژههای متفاوت کار کنند و از هم
بیگانه هستند. درنتیجه اینها با سازو کارهایی که خودشان تعریف کردهاند به میدان
آمدهاند، مانند همین کمپین هزاروچهارصد یا بیست-ده که شکل گرفتهاست. و این نتیجهی
این خرد جمعی و تصمیم و بحث و جدل در بین خودشان است. به وضعیت کمپها اشاره کردم.
یا گزارشدهی دربارهی ردههای شغلی. ما در جلساتمان داشتیم که کارگرانی آمدند و
از شغلی به نام «پرتونگاری» گفتند و مسائل و مطالباتشان را عنوان کردند. این
گفتگوها دارد در این مجامع شکل میگیرد. بیانیههایشان را دیدیم که چگونه الگوی
مشخص جنبش کارگری، که جواب داده و به قول رهبران آن ٬٬ما داریم این الگو و این خرد
جمعی را زندگی میکنیم٬٬ را مطرح میکنند. جنبش کارگری در گوشه گوشهاش این مسائل
را میبیند و این را هم به عنوان الگو معرفی کردهاند و این نشان میدهد که تاریخا خود این جنبش هم متوجه هستند.
اما دربارهی کارکنان رسمی این را باید بگویم و یکی از دغدغههای
کارگرانی که در جلسات ما شرکت میکردند هم بود، و آن این است که کارگران غیر رسمی
و قراردادی و پیمانکاری داریم و کارکنان رسمی هم داریم. و این تفکیک وجود دارد.
کارکنان رسمی هم مطالباتی دارند، قبلا تجمعاتی انجام دادهاند، در حال حاضر هیئتهای
نمایندگیشان مشغول مذاکره برای این مطالبات هستند. و اساسا آنها هم درگیریهایشان
بر سر همین قراردادهاست و درگیریهایی که با همین کارفرماها دارند، بر سر «ماده
ده» و اساسا اینها را از شمول قانون کار و شمول خدمات کشوری جدا کردهاند و ویژه
کردهاند، منتها حتی مصوبههایی که خودشان برای این کارگران و کارکنان تصویب کردهاند
را هم رعایت نمیکنند. و اینها هم برای نُهم تیرماه اعلام اعتراض کردهاند. و
معلوم نیست که تا نهم تیرماه چه اتفاقی در این اعتصاب بیافتد و اینکه این کارگران
هشدار دادهاند که درِ مذاکره باز است و داریم مسائلمان را به پیش میبریم. حتی
پهلو نگرفتن سه کشتی در جزیرهی خارک به خاطر اعتصاب کارگران هم یکی از موارد
هشدارهایی است که به وزارت نفت دادهاند. نهم تیرماه مرحلهی سوم است و احتمالا
تجمع سراسری در مناطق مختلف نفتی برگزار بشود.
مینو همتی:
فرخنده آیا شما دربارهی پیوستن کارگران رسمی به پیمانی نظری
دارید؟
فرخنده آشنا:
ببینید این مبارزه در واقع مبارزات سالهای قبل است که امروز
دارد به نوعی به پیش میرود. شرکت نفت در واقع یک بخش بزرگ و سودآور جامعه است و
به نوعی یک مسئلهی حیاتی برای رژیم است چون درآمد بالایی برایشان دارد. بنابراین
همیشه تلاش داشتهاند که امنیت این منبع سودآور را تامین کنند. و شرکت نفت، هم در
دوران رژیم گذشته و هم در دوران این رژیم، حالت امنیتی داشتهاست. در آن دوران هم
به یاد داریم که چگونه اعتصابات را سرکوب میکردند. کارگرانی بودند که زندانی میشدند
و حتی یدی خسروشاهی را پس از اینکه دیدند او در اعتصابات
شرکت میکند و از مسائلی آگاه است، دستگیر کردند و به زندان بردند. او را شکنجه
کردند و به کف پایش کابل زدند و زمانی که او را به جمع کارگران میآورند که بگوید
اعتصاب را بشکنید، کارگران دیگر میدیدند که از زیر باند همچنان از پاهایش خون میریخت.
بنابراین این شرکت نفت به عنوان یک منبع بزرگ سودآوری و یک ثروت اجتماعی که دارند
غارت میکنند یک مسئلهی مهم است. و همیشه این را میگفتند که ٬٬شرکت نفتیها وضعشان
بهتر است. ٬٬ اما الآن کار به جایی رسیده که همان رسمیها را هم از یک مزایایی
محروم کردهاند. این محروم شدنشان از این مزایا باعث شدهاست که آنها هم اعتراضاتی
داشته باشند، ضمن اینکه در این تجربیات مبارزاتی طبقهی کارگر به این مسئله آگاه
شده است که باید، در هر شرایطی، از همدیگر پشتیبانی کنند. خصوصا پشتیبانی صنعت
نفت بسیار مهم است به همان دلیلی که گفتم، چون بسیار برای رژیم حیاتی است. و این
مسئله یک ابزار و یک کلیدِ خوب در دست طبقهی کارگر است. و این رژیم از آن وحشت
دارد. وحشت دارد از اینکه این مبارزه به پیش برود و حتی تولید نفت و گاز متوقف
بشود. شما تصور کنید که جامعهی ایران که این همه به نفت و گاز وابسته است، اگر
نفت و گاز را در اختیار نداشته باشد، آن جامعه از حرکت متوقف میشود. اینها نگرانیهایی
است که دارند.
یکی از مسائلی که امروز باید به آن بپردازیم آن ترفندهایی است
که رژیم استفاده میکند تا کارگران را از اعتصاب خارج کند. تا این لحظه هنوز دست
به سرکوب علنی و معمول، که معترضین را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، نزده است. اما
کارهای دیگری میکند. حتما دودستگیهایی را به وجود میآورد. الآن شنیدهام که آب
و غذا را بر روی کارگرانی که در مجتمعهایشان ماندهاند بسته است. قبلا که کارگران
میخواستند به خانههایشان بروند اتوبوس در دسترس نبود اما الآن اتوبوسهای
فراوانی مهیا کردهاند که این کارگران به خانههایشان برگردند. چرا؟ چون از تجمع
میترسند. و از اینکه اگر این اعتراض را به پیش ببرند و به خواستههایشان پاسخی
داده نشود و اعتراضات به خیابانها کشیده بشود، در آن صورت یک نیروی عظیمی به این
اعتراض خواهد پیوست. و دیگر نمیتوانند جلوی این اعتراضات را بگیرند. بنابراین
الآن دارند فکر میکنند که چهکار بکنند، مذاکره کنند و غیره. خب، کارگران همهی
این راهها را رفتهاند. چهل سال است که تمام راههای قانونی را امتحان کردهایم.
بسیار در مقابل فرمانداریها تجمع کردیم، در مقابل مجلس تجمع کردیم، در خیابانها
فریاد زدیم که گرسنه هستیم، بسیار سرکوب شدیم. من به یاد دارم در آن سالهایی که
شوراها را سرکوب میکردند، دیگر امکان داشتن شورا نداشتیم، اما ما برای یک اعتراض
به کارفرما یا مدیر عامل نامه مینوشتیم که ما این مطالبه را داریم. در آن زمان
همین کارها را هم سرکوب میکردند. به یاد دارم که برای مهد کودک پیگیری میکردیم و
نامه امضا میکردیم، برای من یک اخطاریه آمده بود که ٬٬شما در شرایط حساس جنگی
مخلِ تولید شدهاید. ٬٬ دو اخطار از این نوع برابر بود با اخراج و سپس دستگیری.
به هر حال امروز ما این تجربیات را داریم. امروز هیچ کارگری
فکر نمیکند که اگر نزد امام جمعه برود و از او بخواهد، حقوق او را به دوازده میلیون
افزایش خواهند داد. اما به هرحال این موقعیت یک موقعیت بسیار حساس است و ممکن است
که حاکمیت بخواهد فریب بدهد و یا در مقطعی کوتاه بیاید و یا ممکن است بگویند که
٬٬مذاکره میکنیم اما دوازده نه، ده میلیون.٬٬ به نظر من کارگر زمانی پای میز
مذاکره میتواند بنشیند که آن ابزار اعتصابش را قدرتمندانه پشت خودش داشته باشد.
در چنین حالتی کارگر میگوید ٬٬این تو نیستی که من باید شرایطش را بپذیرم، بلکه تو
باید شرایط من را بپذیری. ارتشی که پشت من است تو را نابود خواهد کرد.٬٬ در چنین
شرایطی میتوانی مذاکره کنی. با گستردگی اعتصاب، همهگیری اعتصاب و قدرتمندی
اعتصاب است که ما میتوانیم حرفهایمان را به کرسی بنشانیم.
مینو همتی:
این گستردگی چگونه میتواند در بستر جاری قرار بگیرد و به
نتیجه برسد؟
فرخنده آشنا:
ببینید زمانی که این کارگران افزایش دستمزد میخواهند تنها
کارگران نفت نیستند. باید همه به چنین مسئلهای وارد شوند. زمانی که آب و غذا را
بر روی کارگران بستهاند باید پشتیبانی اجتماعی به کار بیافتد، همبستگی و اتحاد
باید نشان داده بشود. میتوان در شهرهای نزدیک این اعتصابات دو رستوران را به کار
گرفت و برای این کارگران غذا تهیه کرد. اگر آب را بر رویشان بستهاند باید با
تانکر به آنها آب رسانده بشود. این کارگران نباید رها بشوند. ببینید اگر طبقهی
کارگر به شکل گسترده به میدان نیاید ما تجربهی شرکت واحد را داریم. توانستند برای
مدت کوتاهی شرکت واحد را سرکوب کنند، به این دلیل که بخش بزرگی از کامیونداران،
اتوبوسهای شخصی، تاکسیرانان و غیره از آن پشتیبانی نکردند. شرایط هم الان متفاوت
شده است. کارگران نفت نشان دادهاند که از ابزارهای خوبی استفاده میکنند، یک
سازماندهی خوبی را دارند انجام میدهند. من امیدوارم که تلفیق کار علنی و مخفی
فراموش نشود. باید سعی کنیم هزینههای مبارزه را پایین بیاوریم. پیروزی ما در
تعداد ماست. هرچه نیروهای بیشتری را به میدان بیاوریم پیروزی ما حتمیتر است. و
هرچه تعداد کسانی که به میدان میآیند بیشتر باشد هزینهی مبارزه سرشکن میشود و
چرخهای مبارزه راحتتر حرکت میکند.
بنابراین از این به بعد باید فراخوانهای عمومی داد، فراخوانهایی
که تمام جامعه را به اعتصاب دعوت بکند. به خاطر اینکه تمام افراد جامعه وقتی که
دخل و خرجشان را نگاه میکنند مایوس میشوند. با حقوقی که فرد میگیرد نهایتا ده
تا پانزده روز میتواند زندگیاش را اداره کند. این اصلا مسئلهی یک یا دو نفر
نیست، مسئلهی این یا آن بخش و رشته نیست. پرستاران، معلمان و غیره، همه این
مشکلات را دارند. بنابراین هیچکس نباید فکر کند که این مسئلهی شرکت نفت است و نفتیها
میخواهند. این موضوع تمام جامعه است، این موضوع بازنشستههاست، این موضوع دانشآموزان
است که ابزار لازم برای شرکت در کلاس درس را ندارند. بنابراین من این مسئله را
محدود به نفت نمیبینم. موضوعِ تمام مردم است. اگر میخواهیم به یک زندگی انسانی
برسیم باید همه دستمان را به هم بدهیم. مسئله حمایت نیست، مسئله شرکت در اعتراضی
است که بتواند قدرتمند بشود و بتواند مطالبهی ما را به کرسی بنشاند.
مینو همتی:
مطالبات کارگران اعتصابی کدامند و این مطالبات با کدامین
اقشار محروم جامعه مانند معلمان و بازنشستگان هم سرنوشت است و چگونه میتوانند در
یک بستر جاری شوند و به نتیجه برسند؟
فرخنده آشنا:
ببینید مسئله در درجهی اول معیشت مردم است. دخل و خرجشان با
هم جور در نمیآید. مسئلهی بعدی مسئلهی بسیار مهمِ آزادی تشکل است. مسائل دیگری
هم هستند اما مسئلهی اصلی ما این است که یک حداقلهایی را تثبیت کنیم؛ و آن
حداقلها هم باز به تشکل نیاز دارد. مهمترین چالش این است که شما هرچیزی که میخواهید
به دست بیاورید را به شرطی میتوانید نگهدارید که یک تشکل قوی پشت شما باشد. من
انتظار داشتم از کارگران هفتتپه، وقتی که مسئلهی اسدبیگی و خصوصیسازی را به آن
صورت حل کردند، همان زمان باید یک تشکل را هم سازماندهی میکردند. باید یک رایگیری
دمکراتیک انجام میدادند و یک تشکل را رو به جامعه اعلام میکردند تا بتوانند بعدا
هر مسئلهای که پیش میآید را با آن تشکل مدیریت کنند. تشکلی که بتواند جمع را نگهدارد
و دائم جمع را تغذیه کند و بتواند آنها را از کمینهایی که بر سر راهشان میگذارند
سالم در بیاورد. همهی اینها مهم هستند. یعنی اگر آن شادی با تشکیل یک تشکل
قدرتمند کارگری با این همه تجربهای که هفتتپه به دست آورده همراه میشد، به نظر
من به یک نقطهی عطف تبدیل میشد. الآن هم همینطور است. تمام این تشکلها باید
ایجاد بشوند. در هرجایی که افراد کار میکنند. چون ما انتظار داریم که افراد
آگاهانه و قدرتمند به مبارزه ملحق شوند. این مستلزم این است که ما بر سر محیط
کارِمان صحبت کنیم، بر سر وضعیت زندگیمان صحبت کنیم، بر سر اینکه چگونه میخواهیم
این مطالبات را به دست بیاوریم صحبت کنیم و بر سر اینکه چگونه این مبارزه را گسترش
بدهیم و بر سر اینکه چه مطالبی را باید طرح کنیم. اینها چیزهای مهمی هستند. به نظر
من أصلا لازم نیست که تشکل را الآن به عنوان خواسته مطرح کنیم. بلکه تشکل را باید
ایجاد کنیم. الآن زمان ایجاد تشکل است، در هرجایی که هستید. بعد تشکلهایتان میتوانند
با هم در ارتباط باشند. سپس میتوانید به واسطهي این تشکلها ستاد رهبری جنبشتان
را ایجاد کنید. در آن صورت میتوانید خوب حرف بزنید. در آن زمان است که میدانند
که شما قدرتمند هستید و شما باید برای آنها شرایط بگذارید نه بالعکس.
مینو همتی:
مهدی عزیز، آخرین اخبار از مطالبات اعتصاب کنندگان را با ما
در میان بگذارید.
مهدی توپچی: بخش عمدهی مطالبات کارگرانی که در حال حاضر در
اعتصاب هستند یکی افزایش دستمزد به حداقل دوازده میلیون است. و همانطور که اشاره
کردم جدولهای مختلف شغلی و درآمدی هم در بین کارگران موجود است. مسئلهی بعدی
مسئلهی ساعات و روزهای کار است؛ یعنی بیست روز کار و ده روز مرخصی است که در حال
حاضر این نسبت بیستوچهار به شش است. در رابطه با مرخصیها چون برخی از کارگران از
مناطق دور به مناطق پالایشگاهی میآیند، سعی میکنند که تعداد روزهای بیشتری را
کار کنند و مرخصیهایشان را جمع کنند و به شهرشان برگردند و مدت بیشتر را با
خانوادهشان بگذرانند. که پیمانکاران از دادن این مرخصیها هم جلوگیری میکنند و
این کار را انجام نمیدهند. مطالبه بعدی اساسا لغو قراردادهای پیمانکاری است و لغو
گزینهی ٬٬پیمانکار٬٬ از قراردادهایشان است. و خواستار قرارداد مستقیم با کارفرما
هستند آن هم به صورت دائمی نه موقت. قراردادهایی میبندند به مدت دو ماه یا سه ماه
که به گفتهی خود کارگران در آخرین روز قرارداد پیمانکار میآید و تصمیمی میگیرد
تمدید کند یا نه. یعنی در آن روز آخر کارگر میداند که قراردادش تمدید میشود یا
اخراج میشود. در بخش قراردادها یکی از مطالبات حذف این شرایط است. در خود
قراردادها هم مطالبات مختلفی دارند؛ اساسا چون طیفهای شغلی زیادی از بخشهای
مختلف پیمانکاری شامل این اعتصاب شدهاند - از جوشکاری، رادیوگرافی، پرتونگاری،
راننده، نگهبان و حتی کارگران ساختمانی و اُوِرهال، که بخش بزرگی از کارگران
اعتصابی را تشکیل میدهند. ردیفهای مختلف قراردادی دارند و در این ردیفها هم بر
سر دستمزد مطالبه دارند و هم اینکه بیمهای که از اینها کم میشود با حقوقشان
متناسب نیست و این مسائل به صورت قانونی توسط پیمانکاران رعایت نمیشود. مطالبهی
دیگر نظارت بر کارِ خود همین قراردادها و پیمانکارهاست که کارگران را در بدترین
وضعیت زیستی و معیشتی نگه میدارند. کمپهای کارگری؛ مسئلهی سرویسهای بهداشتی،
ایمنی کار، لباس کار، اینکه کارگران در پیشهها و صنفهای مختلف مانند پرتونگاری
در معرض گازهای سمی هستند که اثرات ناگوار کوتاه مدت و بلندمدتی بر کارگران میگذارد.
هیچ سنجشی بر مبنای سختی محل کار و این آلایندههایی که کارگران در معرض آن هستند
و هیچ نظارتی از سوی ادارهی کار بر این اماکن وجود ندارد. یکی از بحثهایی که یکی
از کارگران در یکی از گروهها مطرح میکرد این بود که ٬٬چرا ادارهی کار با این
حجم از پیمانکار که در پالایشگاهها و پتروشیمیها وجود دارد نمیآید و دفتری در
آنجا دایر نمیکند و در این وضعیت نظارت داشته باشند و به این صورت به دنبال
مطالباتشان نیافتند٬٬
یک بخش دیگر دغدغههای کارگران این است که میشنوند ٬٬بیایید
و پیگیری کنید٬٬ و وقتی که کارگران میخواهند پیگیری کنند، به خاطر فرسایشی بودن
فرایند رسیدگی به شکایاتشان، چه در ادارات کار و چه در بخشهای کارفرمایی و بخشهای
مدیریتی، ماهها طول میکشد و در بسیاری موارد کارگر میرود و از خیر پولش میگذرد.
یا اینکه وقتی این پرونده تشکیل میشود و میخواهند رسیدگی بکنند، کارگر بعد از
نُه ماه مطالبهی نهماه پیشاش را گرفته و از رده خارج میشود، در حالیکه
مطالبات دیگری روی میز است. مسئلهی دیگر بر سر مناطق ویژهی اقتصادی بود و در
بندهای مطالباتشان تاکید کردهاند که خواستار برچیده شدن این قوانین بردهداری در
این مناطق هستند که در بستن قراداد، آزادی عملی به شرکتهای پیمانکاری و کارفرماها
میدهد و اساسا رعایت قوانین مشمول قانون کار، که در این مناطق از این مسئله مبرا
هستند و نظارتی صورت نمیگیرد. حق تشکل و تجمع یکی دیگر از مطالبات مشخصشان است
که در بیانیهی اولشان آوردهاند. و مسئلهی امنیت شغلی و امنیت کمپهایی که
دارند در آنها زندگی میکنند و سرویسهای بهداشتی. هیچ نظارتی بر اینها وجود
ندارد. و قراردادهای پیچیدهای در این میان وجود دارد. باز هم گزارشات کارگران است
که میگویند که اساسا کنترل و نظارتِ این کمپهای کارگری ذیل مدیریت کارفرماست.
پیمانکار تنها ما را به آن کمپ معرفی میکند یا در آنجا میخوابیم. اما هیچ نظارتی
نیست و وقتی که پیگیری میکنند میشنوند که ٬٬خودِ پیمانکار طرفِ حساب است. ٬٬ و
خود این پیمانکاران چه کیفیت و صلاحیتی دارند. و این اساسا کیفیت این پروژهها را
کاهش میدهد. کارگران در گزارشاتشان میگویند که مثلا در یک بخشی کارگری آمده و
تا حدی کار را به جلو برده و از فردا یک شخص دیگری میآید بدون اینکه بداند این
فرایند به چه صورت بوده و یا غیر دائمی هستند و یابا کیفیت دیگری کار را ادامه میدهد.
فساد بیداد میکند. اینها اهم مطالباتشان بود.
بیانیهی دومشان که تقریبا پس از چهار روز از آغاز اعتصابات
صادر کردند، بیانیهی بسیار بجایی بود و با محتوایی مشخص. در این بیانیه خواستهاند
که هم گزارشی از این وضعیت و پیشرفت اعتصاب بدهند و انرژی مضاعفی که کارگران از
همدیگر گرفتهاند و نکتهای که در ابتدای صحبتهایم به آن اشاره کردم و الگوگیری
از هفتتپه و خرد جمعی و مجامع عمومی و جنبش شورایی. و یک بیانیهی سومی هم که
امروز صادر کردهاند که باز هم گزارشاتِ تا به امروزی بوده و مباحثی که فرخنده
جان اشاره کردند، در مورد کارهای ایذاییای که کارفرماها و پیمانکارارن در راستای
به انحراف کشاندن اعتصابات و یا ایجاد دودلی در بین نیروهای کار و افرادِ در
اعتصاب؛ یک شفافسازی و آگاهگری در قبال این مسائل انجام دادهاند. اهمِ داستان
مطالبات این کارگران به این صورت بود که شامل کارگران غیر رسمی یا پروژهای و
پیمانکاری میشود و کارگران رسمی شرکت نفت شامل این مطالبات نمیشوند.
مینو همتی:
فرخنده جان لطف کنید و در دو دقیقه یک جمعبندی از بحثهایی
که شد ارائه بدهید.
فرخنده آشنا:
بیشترِ توجه من معطوف به سازماندهی این اعتراضات است. یک نوع
رشد را میتوان در این سازماندهی مشاهده کرد. و این برای من بسیار امیدوار کنندهاست.
چون من میدانم چنین سازماندهیای، با وجود آن همه پیمانکار و غیره، دشوار بودهاست.
طبیعی است وقتی که شرایط کارگر دشوار میشود میآید و حقش را فریاد میزند. آنچه
که مهم است این است که این فریاد در ادامه چگونه سازماندهی بشود طوری که نتوانند
آن را خفه کنند. شرکت نفت همیشه برای ما مهم بوده است و در سال پنجاه و هفت دیدیم
که مانند یک رهبر عمل کرد. یعنی یک پیشینهی خوبی دارد و یک اطمینان خوبی به طبقهی
کارگر میدهد چراکه آن رگِ حیاتی رژیم را در دست دارد و میتواند با اعمال فشار بر
آن رژیم را وادار به عقب نشینی کند. بنابراین ما حق داریم که به کارگران نفتمان
مغرور باشیم. و از آنان میخواهیم که اجازه ندهند که در چنینی شرایطی هیچگونه
تفرقهای ایجاد کنند و یا با فریبهایشان به نوعی به اعتصاب ضربه بزنند. تا این
لحظه سازماندهی خوبی شده است. مهم است که در ادامه، در کنارِ این شورایی که برای
برگزاری اعتصاب به وجود آمده، تشکلها هم ایجاد بشوند. و ما به طور دائم گزارش
وضعیت مبارزهمان را داشته باشیم. همهی مردم باید دخیل باشند. موضوع و مسئلهی
تمام مردم این است که ببینیم شرکت نفت مبارزهاش را چگونه به پیش میبرد. مطالبهی
دستمزد با آن میزانی که مشخص کردهاند، حتی بانک مرکزی هم به نوعی همچین رقمی را
اعلام کرده است. یعنی آنقدر حقانیت در این مبارزه برای معیشت مردم وجود دارد. یکی
از مسائل این است که به صورت بهروز به ما اطلاع رسانی کنند و بگویند که در چه
موقعیتی هستند، ترفندهای رژیم را اعلام کنند، شایعات را رصد کنند و آن را بررسی
کنند و این نیرویی را که به میدان آمده را دائم تغذیه کنند و خودشان را برای هر
شرایطی آماده کنند. ممکن است که شرایط حساستر بشود و رژیم اینترنت را قطع کند.
نباید قطع اینترنت باعث قطع این ارتباطات و این مجموعه و این گستردگی بشود. ما
باید از همین امروز برای آن شرایط یک سازماندهیای را داشته باشیم که نتوانند این
ارتباط را قطع کنند. این مسئلهی بسیار مهمی است. و اینکه هرجایی که تشکلی ایجاد
میکنند آن تشکل گزارش ویژهی همانجا را هم بدهد که آن بخش شورای مرکزی برگزاری
بتواند تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. همانطور که الان مثلا هفتتپه از طریق یک
نامهای آن افت و خیزها و تجارب کارگری خودش را در اختیار این اعتصابیون گذاشته
است، در آنجا هم بتوان این تبادلات را انجام داد. معمولا در ابتدای اعتصاب یک شور
و حال خوبی حاکم است، خصوصا وقتی که اعتصاب اینقدر گسترده است، اما اینها در آن
شرایط ایستادگی میکنند. تا جایی ایستادگی میکنند که کارگر مثلا دیگر پولی ندارد.
چون کارگری که روزانه دستمزدش را میگیرد پساندازی ندارد، یا آن کارگری که
مستاجر است ممکن است پس از یک ماه برای پرداخت اجاره خانهاش دچار مشکل بشود. آنها
منتظر این فشارها برکارگران میمانند تا اینکه این فشارها بتواند تزلزلی ایجاد
بکند. به نظر من باید در مقابل این فشارها مقاومت کرد. الان به شدت ترسیدهاند.
شما تصور کنید این اعتصاب آنقدر بزرگ و گسترده است که در همه جا دارند از آن حرف
میزنند، اتحادیههای بزرگ از آن حمایت میکنند و حتی علیه سرکوب رژیم حرف میزنند
و اگر رژیم بخواهد با خشونت با این اعتصابات برخورد کند آن را محکوم میکنند. اما
خودِ مقامات ایران آنقدر از این مسئله ترسیدهاند و شوکه شدهاند که جرات نمیکنند
حرفی بزنند. این مسئلهی بسیار مهمی است. این مهم است که ما پیشروی بکنیم. مهم است
که ما مسائلمان را صادقانه رو به جامعه مطرح کنیم و در مقابل اخراج و این مسائل
بایستیم. هیچ کارگری در صورت شنیدن ٬٬تو اخراجی٬٬ نباید محل کار و یا جمع کارگریاش
را ترک کند. در هرجایی که هستید، مخصوصا اگر به شهر نزدیک هستید، با مردم وارد
ارتباط و گفتگو بشوید و مشکلاتتان را با آنها در میان بگذارید. اگر میبینید در
جایی غذا یا آب به کارگران نمیدهند از مردم کمک بگیرید تا مردم این امکانات را به
شما برسانند. دقیقا مانند زلزله و دیگر شرایط؛ مردم این تجربیات را دارند. الآن
مبارزه یک نبرد طبقاتی است، یک جنگ واقعی است. این جنگ واقعی ماست و در این جنگ
باید هرچه که داریم را بگذاریم تا بتوانیم به پیروزی برسیم. من فکر میکنم این
نگاهی است که باید رو به مردم باشد. دیدگاهی که میخواهد نیرویش را از مردم بگیرد،
الآن زمان آن فرارسیده است. اگر این نیرو را بگیریم توانمند میشویم. این نگاه
نگاه مهمی است. در چنین شرایطی باید به کمکهای طبقاتی خودمان متکی باشیم. من نظر
خوبی دارم، خیلی امید دارم به این مسئله و باید هشیارانه و قوی هم عمل بشود؛ در آن
صورت حتما به پیروزی میرسیم.
با سپاس از سعید محمدی برای پیاده کردن متن مصاحبه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر