کمتر
از یک ماه پیش روزنامه قانون چاپ ایران در 27خرداد (16 ژوئن) درست چهار روز پس از روز
جهانی مبارزه با استثمار کودکان و دفاع از حقوق آنها (12 ژوئن )به نقل از چند شاهد
عینی به حادثه ای اشاره کرد که در آن دختر بچه 11 ساله ای مورد تعرض و تجاوز جنسی توسط
شش مرد درزیر پل یکی ازبزرگراهای تهران قرار گرفته بود. اتفاقی تلخ که مسلما اولین
بار نبوده وبا توجه به شرایط ایران مطمئنا آخرین مورد هم نخواهد بود. کودکان معصوم
و بی پناه که از سر فقر خانواده در سطح شهر و خیابانها دست فروشی میکنند و هر کدام
به نوعی شغلی برای خود دست و پا کرده اند.همانهایی که در خیابان ها یا متروها التماس
میکنند تا از آنها فالی یا خوراکی خرید کنی آنهایی که اگر خوب خوب نگاهشان کنی دل هر
آدمی را به درد میآورند که به جای نیمکت مدرسه یا پای تلویزیون در خیابانها در معرض
هر گونه آسیبی کاملاً بی دفاع رها شده اند. تجاوز گروهی و بيرحمانه به دخترک یازده
ساله نمونه ای آسیبها یی است که هر روزه اتفاق می افتد. واین در حالی است که به گزارش
ايسنا یکی از نمایندگان مردم تهران درمجلس شورای اسلامی(حسین طلا) اعلام کرد که خبر
منتشر شده در رسانه ها مبتنی بر تجاوز شش معتاد به دخترک یازده ساله مورد تأیید هیچ
نهاد مرتبطی نمیباشد و به هیچ عنوان چنین خبری در خرداد ماه در تهران صحت ندارد. و
این نماینده مردم تهران از رسانه ها خواهش کرد که در انتشار چنین اخباری بیشترین احتیاط
را داشته باشند و سکوت کنند چرا که موجب ناامنی روانی شده واحساس امنیت را در جامعه
دچار مشکل میکند. دردناک است مجلسی که نمایندگان آن برای نشستن پشت صندلی های آن دفاع
از حقوق همین پابرهنگان را شعار خود میکند اینچنین گوش خود را میبندد و شرم آور تر
اینکه بجای دفاع از حقوق این کودکان روزنامه ها را هم دعوت به سکوت میکند. آیا براستی
این کودکان سهمی از جامعه خود ندارند و چون مسلما محروم از والدینی آگاه هستند هیچ
صدایی از آنها حتی زمانیکه مورد شدیدترین تعرضات قرار میگیرند نباید به گوش محکمه ای
برسد؟ جالب است دولتی که دغدغه خاطرش مبارزه با بدحجابي دختران و زنان یا روزه خواری
است ویا برای جلوگیری از ورود بانوان به سالن های ورزشی به بهانه عدم امنیت برای بانوان
از هیچ اقدامی فروگذاری نمیکند،هیچگونه نگرانی یا دغدغه ای برای کودکان فقر و کار یا
دخترکان یا پسربچه های بدسرپرست یا بی سرپرست که تعدادشان مطابق آخرین آمار دو میلیون
وپانصدهزار نفر است ندارد. این کودکان بيدفاع علاوه بر اینکه مورد تعرضات وآسیب های
کوچک و بزرگی از طرف جامعه قرار میگیرند گاها دچار صدماتی وحشتناک خواهند شد که هرگز
جبران نخواهد شد . بنابر گفته رئیس مرکز تحقیقات ایدز به ایسنا طبق مطالعه ای که روی
یکهزار کودک کار درتهران انجام شده بیشترین میزان شیوع ایدز در کودکان کار و خیابان
بین سنین 10-18 سال است و بیشترین راه ابتلا در بین این کودکان تجاوز جنسی بوده است.
این محققان هشدار دادند برای اینکه اگر کاری نکنند امکان تجاوز جنسی و اعتیاد در این
کودکان زیاد شده و به تبع آن ابتلا به ایدز در میان آنها افزایش مییابد. این مطالعه
نشان داد 4-5درصد این کودکان HIVمثبت بودند. یافته های پژوهش در سنجش رفتارهای
پرخطر در کودکان کار وخيابان در ایران که توسط سازمان بهزیستی انجام شده حاکی از آن
است که این کودکان از سنین پایین با روابط جنسی آشنا میشوند . اهانت و خشونت از سوی
مردم ، کتک خوردن خفت شدن و آزار جنسی از جمله تجربه های کودکان کار در زندگی خیابانی
شان است که در گزارش بهزیستی به آنها اشاره شده است. عدم وجود رسیدگی و امنیت و نیز
بی حقوقی زنان و دختران و کودکان کار دردی است مشترک برای همگان، نه تنها برای دولت
و نمایندگان بی مسئولیت مردم بلکه دردی مشترکی است برای همه مردم ایران. سی و هفت سال
است که جامعه ایران رو به زوال است و هر روز بیشتر و بیشتر بیمار میشود. در چنین جامعه
بیماری است که دیگر خبر دزدی و اختلاس های کلان عادی شده است، تجاوز و تعرض و اسیدپاشی
به دختران و زنان این جامعه تکراریست، اعتیاد و فقر و خودسوزی و خودکشی ها واژه هایی
کلیشه ای است . تمام اینها دستاورد حکومت اسلامی است ، حکومتی که با شعار حقوق مستضعفین
و پابرهنه ها برای خود هویتی قائل میشود، حکومتی که دم از ارزشها میزند اما رفتارهای
ضد ارزشی علیه زنان و انسانیت را به بهانه امر به معروف و نهی از منکر نهادینه میکند.
و ذهن مردم را آنقدر درگیر کرده است که دیگر مسخ شده اند انقدر مسخ و گیج که وقتی دختران
را به بهانه بدحجابي تحقیر کنان و کشان کشان به طرف ماشینهای گشت ارشاد میبرند در مقابل
اشک و فریادشان همه سکوت میکنند وقتی جوانها شلاق میخورند باز هم سکوت که خوب چاره
ای نیست گناه کرده است. آنقدر مسخ شده ایم که تبدیل به مترسکهایی شده ایم که حتی دیگر
درد کودکان بيدفاع هم دل ها را به درد نمیاورد وصدای کوچکترین اعتراض هم بزودی به سکوت
می انجامد.
دلارام
آزمون
ماهنامه رهائی زن سری سوم شماره سی و هفتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر