۱۳۹۶ مهر ۱۳, پنجشنبه

تعرض به حقوق معلمان، تعرض به کل جامعه است - شراره رضائی



وزارت آموزش و پرورش ایران طی بخشنامه ای، مجموعه ضوابطی را برای داوطلبان شغل معلمی در نظر گرفته که مطابق آن، معلمانی که وارد آموزش و پرورش می‌شوند نباید "بیماری‌های" مشخصی را داشته باشند.
به گزارش خبرگزاری فارس که تاکید میکند این شیوه نامه طبق بند یک و 2 ماده 12 قانون گزینش معلمان و کارکان آموزش و پرورش تهیه شده که براساس آن، "ناباروری" و "موهای زاید صورت" زنان، میگرن شدید، دیابت بی مزه، گواتر، اعتیاد به سیگار، کوتاهی یک پا بیش از ۱۰ سانتیمتر و "لهجه غلیظ و غیر قابل تغییری که که مانع تلفظ برخی حروف فارسی مثل چ، گ، ژ، ق ‌شود" (برای معلمان دوره ابتدایی) در شمار موانع ورود افراد به حرفه معلمی ذکر شده اند.
از بیماری های دیگری که در این شیوه نامه آمده ست و منعی برای  انتخاب حرفه معلمی ست: "نداشتن دید کمتر از ۱۰/۱۰ در یک چشم،کمتر بودن تعداد دندان‌ها از ۲۰ عدد" ، "انحرافات ستون فقرات مادرزادی ، کوتاهی یک پا بیش از ۱۰ سانتی متر از پای دیگر نیز، بیماری‌های پوستی که در اثر حساسیت و یا مسمومیت نسبت به مواد شیمیایی (شغلی، دارویی، جنگی) ایجاد شده ، انواع آکنه (جوش) "وقتی که شدید باشند و یا منظره صورت را تغییر دهند"، و آسیب اعصاب صورت که منجر به "اختلال عملکرد یا کراهت منظر" شود ، تنگی‌های شدید دریچه‌ میترال و آئورت، اعمال جراحی دریچه‌ای قلب، سنگ های کلیه، پروستات و مثانه "، اعمال جراحی روی کبد، کیسه صفرا، مجاری صفراوی و لوزالمعده، در فهرست بیماری های ممنوعه وزارت آموزش و پرورش جای دارند.

وقتی این خبر را خواندم به یاد، "استیون هاوکینگ" فیزیکدان و کیهان شناسی و دانشمند معروفی افتادم که در سن 21 سالگی دچار بیماری نادری بنامALS  " خواب اندام" شد و تمام بدنش به مرور زمان فلج شده و حتی قدرت تکلم ش را از دست داده است. با این وجود او در سال 2009 موفق به دریافت مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا شد و دارنده کرسی ریاضات لوکاس است و علم و پیشرفت های  کیهان شناسی و حتی  به فکر ساخت هوش مصنوعی ست تا دنیا را متحول کند و دنیای علم بشریت امروز مدیون اوست.
این را یادآور شدم که جامعه می تواند با مردم و شهروندانش چه کند. اگر استیون هاوکینگ در کشوری مثل ایران بدنیا می امد حتما یا در دارالمجانین به زنجیرش می بستند و یا در خیابان ها مورد تمسخر و لوده گی قرار می گرفت و ایران را مقایسه کنید با دنیای پیشرفته ای که انسان ها طی تلاش و مبارزاتی تاریخی نظام سرمایه داری را مجبور کرد تا حق استفاده از تمم امکانات جامعه بدون تبعیض بدست آورد و دولت موظف است که امکانات رفاهی و اجتماعی را برای تمام شهروندانش به رسمیت بشناسد.
وزارت آموزش و پرورش هرسال دهن دریدگی و تعرض ش  بر علیه معلمان و زحمت کشان جامعه بیشتر می شود. همین پارسال بخشنامه ی بی شرمانه ی مشابه ای صادر کرد. مبنی براینکه "ورود قد کوتاه‌ها و چاق ها به آموزش و پرورش ممنوع ” که از سوی عباس قنبری، معاون دانشجویی دانشگاه فرهنگیان بیان شده بود. وزارتی که  نه از آموزش خبری ست  و نه از پرورش، شبیه چاه  فاضلابی ست که هر دم بوی گندش بالا می زند و همه را خفه می کند.
وزارتی که  به جای افرایش علم و دانش، پریروی پرور است و باروری معیار زنانگی ست و زیبایی چهره جای عقل و اندیشه را گرفته است. در حکومتی که وزارت علوم ش، ظواهر و سروقامتی و اندام ا مهم تر و واجب تر از  نخبه پروری و شکوفایی خلاقیت است.  مدارسی که به برکات حکومت خشونت پرور،  بجای آرامش و آموزش کودکان شبیه به شکنجه گاهی ست که هر روز کودکی، زیر ضربات عقده های فروخورده و نیازها و احتیاجات برآورده نشده ی و بی پاسخ حکومت نالایق  به خواست مردم و معلمانش، شکنجه و یا نقص عضو می شوند و یا با اراجیف دینی مغز و ذهن کودکان را شستشو می دهند. به جای تحویل آینده سازانی آگاه و روشنفکر، با برگزاری جشن ارتجاعی "جشن تکلیلف"  رویاهای شیرین کودکان را از 9سالگی ویران می کند و آنها را به دنیای زنانگی سوق می دهد. وزارتی  که هرچه ریش و پشم بلندتر و  جای مهرتظاهر و ریا برپیشانی عمیق تر باشد و بوی گند و تعفن از ذهن عقب مانده شان بیشتر تراوش کند مقام و پُست بالاتری می گیرند و به سمت وزیر و معاون منسوب می شوند.
 حکومت زن ستیزی که شمشیرش را خیلی وقت از رو بسته و با هر بخشنامه و قانونی شریف ترین  انسان ها  و کارگران و خصوصا  با حذف زنان از چرخه کار و اقتصاد آنها را سلاخی می کند. در کشوری که به میمنت وجود  منحوس رژیم اسلامی مقام اول کشور افسرده در جهان را کسب می کند هیچ وزیری و معاونی از کار منع نمی شود که چه بلایی برسر کودکان مملکت آورده اند. افزایش رو به رشد خودکشی و اعتیاد در میان دانش آموز هیچ کس نه از کار برکنار شده و نه بازخواست می شوند ولی موی های زاید و ناباوری عیب و نقص محسوب می شود.  طبق آمار معلمی تنها شغلی ست که زنان به دلایل مختلف از جلمه  احساس امنیت در محیط کلاس، محدودیت های مردسالاری حاکم برجامعه، پاره وقت بودن و تعطیلات تابستانی و رسیدگی بیشتر به فرزندان و کارهای خانه،  تمایل بیشتری برای ورود به این شغل از خود نشان می دهند و رژیم می خواهد این عرصه اقتصادی را هم برزنان تنگ تر کند.
دست روی  هر بخش این سیستم ضدانسان و نکبتی  بگذاریم،  درد و خشونت بیرون میزند. مدارسی که کودکان تنها بخاطر عدم وجود وسیله ی گرمایشی سالم در آتش سوخته اند. دانش آموزان شین آباد، کودکانی که زیبایی و زندگی شان را باخته اند و هر سال با آمدن زمستان خبری از سوختن معلمی یا کودکانی را می شنویم، تا معلمانی مثل  "اسماعیل عبدی" که  به جرم دفاع از حقوق معلمان و پیگیری مطالبات صنفی، حق  تحصیل رایگان برای تمام کودکان ، برای شنیده شدن صدایش، دست به اعتصاب غذا می زند و سالیان عمرشان را پشت میله های زندان می گذراند.
باید از رئیس جمهورش گرفته تا وزرای نالایق ش به جرم جنایتی بزرگ علیه کودکان و نسل های سوخته، عدم شادی و بازی و رفاه کودکان، علیه هزاران کودکان بازمانده از تحصیل، علیه معلمان درزنجیر محاکمه کرد. هیچ راه علاج  و درمانی برای اصلاح چنین حکومت فاسدی باقی نمانده، کسی که هنوز هم دم از اصلاح می زند یک فریبکار بزرگ و در جنایت و با جنایتکاران رژیم همراه و همدست است. جمهوری اسلامی با تمام دم و دستگاه ش خود بزرگترین مانع خوشبختی و شادی و رفاه و امنیت در جامعه است و بزرگترین دشمن علم و آگاهی و انسانیت است. باید همدست و یکپارچه این غده ی سرطانی حکومت اسلامی  را از ریشه در آورد تا جوانه های امید به بهبودی زن، کودک، معلم و کارگر دوباره به جامعه بازگردد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر