۱۴۰۰ اسفند ۱۵, یکشنبه
بیانیه 8 مارس روز جهانی زن
زنده باد هشت مارس روزجهانی زن
امسال در شرایطی به استقبال روز جهانی زن در
ایران میرویم که خیابانهای بسیاری از شهرهای ایران شاهد اعتراض زنان دوشا دوش
مردان در جنبش سراسری فرهنگیان و برای دفاع از حرمت انسانی و حق معاش در خور انسان امروزی و ارتقا سطح دانش
فرزندان دلبند جامعه ماست. پیوستن
روزافزون زنان به جنبش اعتراضی فرهنگیان در حال برهم زدن توازن قوا، بین
عدالتخواهی مردمی و حاکمیت ارتجاعی، چپاولگر و سرکوبگر رژیم اسلامی است. فعالین جنبش
رهائی زن تمام قد از مبارزات برحق فرهنگیان و بازنشستگان دفاع میکنند و از والدین
دانش آموزان دعوت میکنند تا بهمراه فرزندانشان به صفوف فرهنگیان معترض بپیوندند.
پیوند خانه و مدرسه در دفاع متحدانه از مطالبات برحق این جنبش ضامن آتیه ای بهتر
برای فرزندانمان است.
چهار دهه از نخستین تعرض وسیع ارتجاع اسلامی به
حقوق زنان میگذرد. حاکمان تازه بدوران رسیده با شعار یا رو سری یا توسری سودای
بردگی ابدی زنان در نظام سرا پا تبعیض اسلامی را در سر میپروراندند. از همان ابتدا
با تظاهرات وسیع زنان در اولین هشت مارس، جنبش رهائی زن در ایران اسلام زده کلید
خورد. ارتجاع اسلامی اوباش و تحصیلکرده هایش را بسیج کرد تا این جنبش را در خیابان
و در اندیشه سرکوب کند. سعی کردند با روز فاطمه زهرا و زینب این روز و آرمانهایش
را بفراموشخانه بفرستند. غافل از آنکه جنبشی که با عزم جزم زنان سوسیالیست کلید
خورد با صغرا و کبرا به خانه نمیرود بلکه در هر شکل ممکن به حیات خود ادامه
میدهد و با انتقال تجربیات و سنت مبارزاتی خود به نسلهای بعدی مبارزه برای تحقق
آزادی و برابری را بسرانجام میرساند.
توده های تحت ستم و استثمار در خیزش دیماه 96 و
آبان 98 در رفراندمی مردم خیز رای خود را به خاکسپاری این نظام گندیده و متعفن
داده اند. مشارکت گسترده زنان دراین مصاف نشان از پایان تحمل کردن نظام و قوانین
زن ستیز و ضد انسانسی حاکمیت اسلام میباشد.
جرقه ای که دختران خیابان انقلاب به عبای پوسیده
نظام زن ستیز زدند، حجاب، این سمبل یوغ بردگی زن و ستون اصلی تبعیض جنسی و تحقیر
زن را نشانه گرفت و این آتش خاموش شدنی نیست. ما شاهد حضور نسلی از زنان و مردان
آزادیخواه و برابری طلب در صحنه مبارزه برای احقاق حقوق زن هستیم که تازه نفس و
مصمم در هر مکان و زمان ممکن نظام متحجر و پوسیده حاکم را به چالش میکشد.
واقعیت امروزی حکایت از برهم خوردن توازن قوای
اجتماعی دارد. دو بال اصلاح طلب و محافظه کار خفاش حاکم که در دیماه شکسته شد، دیگر
قابل ترمیم نیست. نمایش آخرین رای گیری نظام با عدم حضور اکثریت قاطع مردم به شکست
کشیده شد. تحت حاکمیت ویروس اسلامی، ویروس کرونا نیز زندگی و سلامت مردم را بخطر
انداخته است، مردم با ید خود با این هر دو ویروس کشنده مبارزه کنند. جنبش میلیونی
رهائی زن در همبستگی با جنبش دانشجوئی و جنبش کارگری و جنبش فرهنگیان و با دیگر
اقشار تحت ستم فریاد میزند به کمتر از آزادی و برابری و یک زندگی شایسته انسان
امروز رضایت نمیدهیم.
بتاریخ سپردن حاکمیت اسلام زن ستیز حق مسلم
ماست!
زنده باد آزادی و برابری
سازمان رهائی زن
اعترافگیری ویدیوئی، سلاحی پوسیده در دستان طالبان از تهران تا کابلVideo confession, a rotten weapon in the hands of the Taliban from Tehran to Kabul
ارث و
میراث خرس رسید به کفتار
رژیم های ضدمردمی برای بقای ننگین خود روی نا آگاه نگهداشتن
تود ه های مردم حساب باز میکنند. یکی از روشهایی که حکومت اسلامی در ایران بیش از
چهل سال بکار گرفته، اعتراف ویدیوئی از زندانیان سیاسی در بند است، تا در انظار
عمومی مخالفین خود را وابسته به خارج معرفی کند و بخیال خود اعتراض بحق آنانرا به
نظام سراپا فاسد و تبهکار اسلامی بی اعتبار کند.
در این چند روز اخیر شاهد نشر اعترافات اجباری زنان معترض
افغان توسط طالبان کابل بودیم، خاطره تلخ نشر اینگونه اعترافات اجباری توسط صدا و
سیمای طالبان حاکم بر تهران برایمان زنده شد. مردم مبارز و آزادیخواه ایران هرگز
به آنچه نشر میشد باور نداشتند و میدانستند که آنچه در این به اصطلاح مصاحبه ها
گفته میشود محصول فشار و شکنجه های جسمی و روانی بر زندانیان است و این نمایش
ضدبشری را محکوم میکردند. شاید در اوایل ناآگاهترین هواداران ساده اندیش رژیم
اسلامی فریب میخوردند، با گذشت زمان و افشاگری خود زندانیان از اجباری بودن
اعترافات، این سلاح نیز از کار افتاده است.
مبارزین راه آزادی
بسرعت با یک اقدام این حربه ی حکومت را خنثی کردند، بسیاری از فعالین قبل از
دستگیری اعلام کردند اگر در حین اسارت در زندانهای رژیم مجبور به اعترافات ویدیوئی
شویم، تمامی اظهارات خود را از قبل تکذیب میکنیم.
طالبان کابل بداند، که زنان معترض افغان در داخل و فراسوی
مرزها از پشتیبانی بی دریق جنبش رهائی زن در ایران و سایر نقاط جهان برخودارهستند
و به تجربیات همرزمان خود در ایران و جهان مجهز خواهند شد و بحقوق خود دست خواهند
یافت.
تلاش مذبوحانه
عوامل امارت اسلامی برای جدائی انداختن بین زنان مبارز و بخصوص تقسیم زنان به داخل
و خارج محکوم است. حقوق زنان جهانشمول است و مطالبه آزادی و برابری، حق مسلم و
انکار ناپذیر زنان افغان می باشد. فعالیتهای زنان معترض افغان در داخل و خارج مکمل
یکدیگرند و مرتجعین امارت اسلامی و اربابان منطقه ای و جهانیشان این نکته را خوب
درک کرده اند و از همین همبستگی در هراسند. گستره جنبش رهائی زن مرز نمی شناسد و
از کابل و مزار تا اصفهان و تهران و از اسلو تا پاریس و چهارگوشه جهان فعالینش به
اهمیت اتحاد مبارزاتی تا محو کلیه قوانین زن ستیز و تا کسب آزادی و برابری از پای
نخواهد نشست.
زنده باد آزادی و برابری
بیست و یکم ماه فوریه
شبکه همیاری و همبستگی زنان افغانستان و ایران
Video
confession, a rotten weapon in the hands of the Taliban from Tehran to Kabul
Oppressive regimes rely on keeping the masses
ignorant for their disgraceful survival. One of the methods used by the Islamic
government in Iran for more than forty years is the video confession of
imprisoned political prisoners, in order to present their opponents as agents
of foreigners in public and to discredit any rightful protest against the
corrupt and criminal Islamic regime.
In the last few days, we have witnessed the
publication of forced confession videos of Afghan women protesters by the Kabul
Taliban. The bitter memory of the publication of such forced confessions by the
ruling Taliban in Tehran came to life. The freedom-loving people of Iran never
believed what was being published and knew that what was being said in these
so-called interviews was the product of physical and psychological pressure and
torture on prisoners, and they condemned this inhumane act. Perhaps in the
beginning, the most ignorant, simple-minded supporters of the Islamic regime
were deceived.
Freedom fighters quickly thwarted the
government’s tactic, with many activists announcing
before their arrest that if we were forced to make video confessions during the
regime’s imprisonment, we would deny all of our statements in advance.
The Kabul Taliban should know that Afghan women
protesters inside and outside the borders have the full support of the women’s
Emancipation movement in Iran and elsewhere, and will be equipped with the
experiences of their peers in Iran and around the world and will achieve their
rights.
The desperate efforts of the agents of the
Islamic Emirate to separate women’s rights activists and especially the
division of women inside and abroad are condemned. Women’s rights are
universal, and the demand for freedom and equality is an inalienable right of
Afghan women. The activities of Afghan women protesters at home and abroad are
complementary to each other, and the reactionaries of the Islamic Emirate and
their regional and global masters are well aware of this and fear this
solidarity. The scope of the women’s Emancipation movement is without borders,
and from Kabul and Mazar to Isfahan and Tehran, and from Oslo to Paris and the
four corners of the world, its activists will not lose sight of the importance
of militant unity until all anti-women laws are abolished and freedom and
equality are achieved.
Long live freedom and equality
February 21st
Cooperation and Solidarity Network of Women of Afghanistan and Iran
برگذاری نشست نروژ با گروه وحشی و قرون وسطائی طالبان از بهر چه بود؟
http://www.rahaizan.tv/2022/01/what-was-behind-oslo-meeting-with.html
برگذاری نشست نروژ با گروه وحشی و قرون وسطائی
طالبان از بهر چه بود؟
هنوز جهانیان از شوک صحنه های دلخراش فرار مردم وحشت زده در
فرودگاه کابل خارج نشده اند که ناگهان با پروازی اختصاصی از کابل مواجه میشوند که،
نمایندگان طالبان، این دار و دسته اسلام پناه، متوحش و زن ستیز را به پایتخت نروژ
می برد تا میهمان دولتی شوند که پنجاه و یک درصد کابینه اش از زنان تشکیل شده است.
برای بررسی پیش زمینه ها و مقاصد آشکار و پنهان این نشست و سیر وقایع آن، میهمان
عزیزی را در برنامه داریم تا بر صحنه ها و پشت صحنه این نمایشنامه بغایت تاریک،
نور بیافکند.
ویدا ساغری عزیز، فعال حقوق بشر و مدافع سرسخت حقوق زنان و
کودکان افغانستان را روی خط داریم.
v
ویدای گرامی به برنامه رهائی زن خوش آمدید، به نظر
میرسد آنانکه جنایتکارانه حاکمیت تروریستهای طالبان را به مردم افغانستان تحمیل
کردند، در صدد بودند تا با نشست اسلو و تئاتر کمدی کلاسیک با حضور چند زن سازش کار،
نرمک نرمک، امارت اسلامی را به مردم افغانستان و جهان تحمیل کنند. به راستی در
اسلو چه گذشت؟
یکی از بدیها، نبود معلومات و اطلاعات در افغانستان است و
اینکه این میزها برای افغانستان خائنانه است و برای حالت افغانستان مناسب نیست.
عدم وجود اطلاعات از نحوه برگزاری مفاد بین طرفین میز مذاکره رد و بدل میشود
نمایندگان مجلس و آنچه در آنجا تصمیم گرفته میشود نبود این معلومات است. قضیه از
جایی آغاز میشود که هیاتی با سرکردگی یا رهبری سفیر اسلو در افغانستان وارد کابل
میشود با وزیران و آقای متقی ( وزیر نهاد امور خارجه طالبان ) را میبیند که در هیچ
رسانه ای بوضوح در مورد این دیدارها حرفی گفته نشد. گرچه قبل از او اتحادیه اروپا
دفتر مشترک خود را در کابل باز کردند که یک زنگ خطری برای ما بود که چطور و با چه
تبانی هایی توانسته اند با طالبان این دفتر اتحادیه اروپا را در کابل افغانستان
باز کنند. بعد از آن هم این خانم با سر برهنه و بدون حجاب در افغانستان بود در
حالیکه دو روز پیش زنان برای حجاب اجباری و برقع به خیابانها آمده بودند و اعتراض
کردند که برقع افغانی نیست اما در پاسخ به زنان معترض اقای ذبیح الله مجاهد به
آنها " فاحشه " خطاب کرده بود. فقط دو روز بعد از آن دو خانم بی حجاب از
اسلو وارد میشوند و به سادگی و به راحتی با مقامات طالبان دیدار میکنند و در عین
حال در مدت 10 روز با تعداد بسیاری تماس میگیرند از جمله وزیران دولت سابق ،
فعالان مدنی سابق ، کسانیکه NGO های زنان و کودکان داشتند و با خبرنگاران و
تعدادی که خودشان میخواستند برای مذاکره در اسلو دعوت میکنند که از نگاه اصول
مذاکره با یک کشور خیلی ساز و کار نیست بابت اینکه یک ملت باید آگاه باشند که با
چه کسانی و در مورد چه چیزی مذاکره میکنند. مردم افغانستان تا به امروز امارت را
به رسمیت نشناختند و امارت را بعنوان دشمنانشان می شناسند. دشمنانی که کودکان
متولد نشده را انتحاری کردند آنوقت از اسلو می آیند و با اینها به مذاکره می
نشینند و بدون اجازه مردم افغانستان یک میز مذاکره درست میکنند. خانم هدی خموش که
یکی از مبارزان داخل افغانستان است از صدها زن معترضی که در افغانستان بود در
دقیقه 90 با مشورت خانم سراج بطور سمبولیک از او خواستند که برای مذاکره به اسلو
برود در حالیکه فقط 2 تا 3 ساعت به پرواز مانده بود. او تصمیم گرفت برود با دست
خالی و ذهن خالی بر میز مذاکره بنشیند . ما همه دست به کار شدیم موادی که از طرف
زنان معترض افغانستان بود و مردم
افغانستان که امارت طالبانی و تحجر مذهبی نمیخواهند. اینها همه دست به کار شدند و
در کنار هدی ایستادند. برای هدی سخنرانی ، حمایت و شعار ساختند و برای هدی تریبون
شدند. تریبونی که اکثریت نهادهای رسانه ای برای افغانستان حاضر نشدند تریبون برای
هدی و طرفداران هدی باشند. بیشتر در خدمت خانم محبوبه سراج و شبکه زنان پروژه ای
افغانستان و در خدمت حلقه قدرت مافیایی لابی های طالبان بودند. حتی خانمهایی در
پشت درب هتلی که طالبان در آنجا بود آمدند تا هدی تنها نباشد. یکی از چهره های
بدنام حکومت سابق بنام آقای خرم که یک دستش با طالبان در یک کاسه بود بطور بی خبر
مصاحبه ای با ایران اینترنشنال انجام داد که یکی از زنان معترض بسوی او بطری پرتاب
میکند که این صحنه سانسور شده و در هیچ رسانه ای نشان داده نشده است. این فضا نشان
دهنده این است که میزهای مذاکرات مخصوصا میز مذاکره اسلو برای چیست. چنانچه میز
قطر دو سال در خدمت طالبان و تضعیف یک
حکومت دموکراتیک بود که این میز اسلو در خدمت این میز هست و بود. در این میز
مذاکره هیچ یک از خواسته های هدی که رهایی دختران زندانی است و معلومات در مورد
زنانی که سه چهار ماه گم شدند و باز شدن مکاتب دانشگاهها و تدوین یک برنامه درسی
مناسب با جهان و منطقه بود توجهی نشد و حتی پاسخ داده نشده است. در آخر مجبور به
اعتراض شده و در سالنی که مذاکرات انجام میشد خاموشانه با دو عکس تمنا و پروانه ایستاده
باقی ماند. چنانچه هدی در صفحه خودش درباره مذاکرات با اسلو بطور مفصل نوشته است
که در سالن های مذاکره چه اتفاق افتاده است. محتوا همین بوده است. تعداد زیادی از
خانمها و خبر نگاران که در زمان مذاکره قط خاطرات بدی از دروغگویی ها ، تعهد شکنی
ها و فریب دادنهای جامعه جهانی مخصوصا آمریکایی ها داشتند مخصوصا دروغگویی های
طالبان داشته اند آنها برای زن هایی که سفیر اسلو برایشان زنگ زده شد که گویا باید
به این مذاکره شرکت کنند پاسخ رد دادند. مثلا خانم نرگس نهال که یکی از وزیران
معادن در زمان حکومت گذشته بوده پاسخ منفی داد. مثلا خیلی از خبرنگاران از زنان
پاسخ رد دادند و حاضر نشدند پشت میز مذاکره با طالبان به مذاکره بنشینند.
v
در حالیکه سخنرانی هدی در رسانه های بسیاری دست
به دست میشد انعکاس و تاثیر این سخنرانی برای جنبش هایی که حاضر در افغانستان
هستند و همچنین در غرب چگونه بود؟
در بیست سال گذشته بر هیچ میز مذاکره داخلی و بین المللی
سخن مردم افغانستان، سخن دموکرات های افغانستان، سخن روشنفکران واقعی و سخن زنان
واقعی آورده نشده است. سخنرانی اخیر هدی از سخن های توده مردم افغانستان، دختران و
زنان افغانستان بوده است. از توده ای که مادر و پدر معلم دارند، مادر و پدر مامور
دارند، مادر و پدر تحصیل کرده دارند و آنها واقعا درد جنگ های داخلی و جنگ های
طالبانی ، فقر و گرسنگی را تحمل کرده و میدانند. این سخنرانی، شالوده ای از مشورت
های این طیف بود. از این لحاظ چنگ بر دل همه میزد و خود را در آن میدیدند که
سخنرانی بی ریای این دختر بود که باعث شد خیلی ها باور کنند که این دختر وابسته به
هیچ حزب و حلقه مافیایی وابسته نیست و برای هیچ کجا کمپین نمیکند فقط برای مردم
افغانستان ، برای دختران و زنانی که برای آزادی، کار و نان به خیابانها آمدندو
زندانی شدند. بعضی ها در خانه های امن متواری هستند و یا به کشورهای دیگر تبعید
شدند. این است که از دل کسانیکه در افغانستان و چه در خارج از افغانستان بوده اند
و چه آنهایی که در کشورهای همسایه افغانستان بوده اند انعکاس عجیبی داشت و تمامی
شبکه های مجازی و رسانه ها از این بحث پر شده بود . یک بحث داغ برای اولین بار شکل
گرفت چون حرف مردم با هدی بر سر میز مذاکره رفت.
اما در غرب رسانه ای که از دل توده ها امده باشد نداریم و
یا کم داریم. مثلا هیاتی که برای مذاکره رفتند با یک هواپیمای شخصی و سفر بسیار
گران قیمت بوده است. مردم اسلو در سال 2008 حمله انتحاری طالبان را در هتل سرینا
کابل تجربه کرده اند و دهها مردم نروژی توسط این هیات کشته شدند. آقایی به نام
سراج حقانی به همراه برادرش، دو برادران
وحشتناکی هستند که بچه های ما از شنیدن نام آنها می ترسند . یکی از این برادرها که
انس افغانی است با پاسپورت جعلی به میز مذاکره اسلو دعوت شد که خبرنگاران و فعالان
حقوق بشر در همان 24 ساعت اول یک کمپین راه اندازی میکنند با جمع آوری 8 تا 9 هزار
امضا و از پلیس اروپا میخواهند که او را دستگیر کنند تا دوباره به افغانستان وارد
نشود اما بطور اتوماتیک صدر اعظم اسلو اظهار بی اطلاعی میکنند که خبر نداشته است
چنین آدمی وارد کشورشان شده است. کسانی که متخصص رسانه ای هستند میدانند که ذهن
مخاطب را با چه چیزهایی باید جذب کنند که مردم از اصل موضوع بی خبر بمانند. رسانه
های غرب در محور میز مذاکره اسلو کارهایی کردند تا مردم از اصل خبر منحرف شوند و
این باور برای چندمین بار شکل گرفت که آنها برای مردم افغانستان نه پاسخگو هستند و
نه صادق!
v
ویدا ساغری گرامی، شما خود سالها در میدان
فعالیت اجتماعی افغانستان تجربه دارید. آیا غرب میتواند واقعیت تلخ گرسنگی میلیونی
مردم افغانستان را بهانه مراوده با طالبان نماید و کمکهای غذائی و بهداشتی بین
المللی را از کانال این جماعت راهزن توزیع کند؟ آیا به نظر شما نمیشود سازمان ملل
از یک شبکه مستقر و سراسری مورد اعتماد مردم برای توزیع این کمکها با نظارت کامل
بین المللی بهره مند شود؟ طبق تحقیقات من حدود 18000 مدرسه در افغانستان وجود دارد که هر کدام آمار
و ارقام دانش آموزان خود را میتواند مبنای توزیع مایحتاج فوری خانواده ها، بخصوص
کودکان و زنان در محل قرار دهند و همزمان دست راهزنان طالبان را از غذای مردم
کوتاه کنند.
ناصادقانه بودن نیت جهان در قبال پول و نان برای مردم
افغانستان بارها و بارها به همه ثابت شده است. در حالیکه افغانستان دارای یک حکومت
و یک سیستم نسبی بود از زمان آقای کرزای و آقای غنی که هر کدام 10 سال در
افغانستان حکومت کردند از جامعه جهانی خواسته شان این بود که پول و تمام امکانات
مادی و معنوی را که قرار است به مردم افغانستان کمک شود از کانال های مردمی انجام
گردد نه از کانال های مافیایی و پروژه ای که معلوم نیست از چه دستی می آید و به کدام
دست میرود. اینها تبدیل به مال و منال اشخاص تبدیل میشود نه برای توده های مردم
افغانستان. هر چند به بهانه های مختلف حاضر شدند با سران دولت های افغانستان وارد
این نوع معاملات شوند و همیشه تلاش کردند حکومت های مرکزی را در چشم مردم بی
اعتماد و بی اعتبار جلوه دهند و با بستن قراردادهایی خاص NGO هایی را که خودشان میخواستند بعنوان مرجع درست
میکردند. موضوع بعدی این است که هم اکنون مقدار زیادی از پول های 20 میلیون ، 10
میلیون و 20 میلیون از سازمان های مختلف و از طریق سازمان ملل در اختیار طالبان (
به نام مردم افغانستان ) قرار گرفته است . همانطور که پیشتر گفتم رسانه ها تلاش میکنند اخبار کمک ها را پر
رنگ نکنند تا به دست مردم نرسد. یک خبر می آید و ده خبر دیگر میرسد که خبر اصلی
زیر اخبار قرار میگیرد تا مردم متوجه نباشند. در همین الان فیلم هایی وجود دارد که
طالبان و خانواده های آنها در خانه های بزرگی هستند و برای آنها پول ، برنج ، گندم،
مواد غذایی و البسه خریداری شده است و حتی یکی از مفتضح ترین مجالس در اولین روز
آمدن حکومت طالبان این بود که خانواده های انتحاری در افغانستان هر کدام 10000
افغانی گرفتند و برای آنها تحسین نامه داده شد بابت اینکه آنها جهاد کردند و آدم
کشتند. این پول ها از کجا می آید؟! طالبان که پول ندارند. حتما از جایی پول به
طالبان میرسد . افغانستان که تولیدی ندارد که بگویم از تولید داخل افغانستان به
دست آورده اند. بحث سوم اینکه در بیست سال گذشته ثابت شده است که هیچ منبع تولیدی
برای افغانستان ساخته نشده ، در کنارش اما خراب شد و ویران شد. و حالا که مردم در
حالت خیلی بدی قرار دارند و بخاطر گرفتن پول ، بچه هایشان را میفروشند و دخترانشان
را به ازدواج اجباری سوق میدهند. همین امروز 2 جوان بخاطر فقر خودکشی کردند. بابت
این بحث ها جامعه جهانی کمکهای مالی خود را میتواند از طریق نهادهای مردمی، معلمان
، ماموران سابق که پاک هستند و از طریق جنبش های زنان و دختران انجام دهد.
v
آیا امکان دارد که از مدارس بعنوان پایگاهها
توزیع کمکهای انساندوستان استفاده شود؟
من فکر میکنم که محور قرار دادن مدارس به نفع طالبان و
تشویق تروریسم در افغانستان است. به نفع مرکز قرار دادن نهادهای افراطی در
افغانستان است. از این لحاظ ما مکتب و دانشگاه داریم . کورس هایی داریم با هزاران
دختر که در آنجا درس میخوانند . فکر میکنم این نهادها هم نفوذ بلندتری دارند
و هم تخصص بهتر. به نظرم یک معلمی که درس خوانده و تحصیلات
دانشگاهی دارد دانش و تخصص بیشتری در این امور دارد تا یک ملایی که 2 یا 6 کلاس
بیشتر درس نخوانده است. زمانیکه ما حکومت داشتیم، مکتب ها مرکز نشر و توزیع همه
خدمات نیکو برای مردم بوده است از جمله کمکهای حقوق بشری برای مردم افغانستان.
v
بسیار ممنون ویدا ساغری عزیز، تا آنجا که من
مطلعم تعداد بسیاری مهاجرین شریف افغانستانی در کشورهای اروپائی از قدیم الایام
مستقر هستند، آیا میشود از نمایندگان انساندوست پارلمانهای کشورهای محل اقامتشان
بخواهند تا پرچم بررسمیت شناسی شبکه مدارس افغانستان را بعنوان طرف مراوده نهاهای
بشر دوستانه بین المللی قرار داده و مانع از دستیابی طالبان به منابع مالی و
مایحتاج مردم شوند؟
بله، مهاجرانی که در بیرون از افغانستان هستند آمادگی دارند
تا هر نوع کمکهای گروهی که از طریق مشاوران حقوق بشر و مشاوران رسانه ها به آنها
اعلام شود را عملی کنند اما مشکل اساسی این است که پارلمان ها و نهادهای خارجی بر
تعهدات خود صادق نیستند. آنها به سادگی مثل پاس دادن توپ به هم تیم خودشان تلاش
میکنند طرح های ما را به پروژه های خودشان تبدیل کنند مثلا مکاتب تبدیل به مدرسه
طالبان شدند. نهادهای معلمان بیشتر توهین و تحقیر شدند که حتی بیشتر معلمان در
خانه مانده اند. راههای برون رفت برای کسانیکه هنوز در افغانستان هستند این است که
معلمان را پایگاه مردمی قرار دهند یعنی نهادهای مردمی به جای نهادهای افراطی فاسد
مالی و اداری باشد.
v
در پایان همانطور که میدانید بسیار از فعالین
جنبش زنان در ایران به اشکال مختلف ابراز همدردی و هم صدائی خود را با دادخواهی
زنان افغانستان بیان کردند. در پاسخگوئی به این ضرورت تاریخی بود "شبکه همیاری و همبستگی زنان
افغانستان و ایران" در نوامبر سال گذشته تاسیس شد و خود شما یکی از چهار موسس
این شبکه هستید، ما بیانه و سند تاسیس را در دنیای مجازی منتشر کرده ایم. با توجه
به اینکه در بسیاری از شهرهای ایران مهاجرین افغان زندگی میکنند، مشغول کار و
تحصیل هستند و بسیاری هم بیننده برنامه رهائی زن، پیام شما برایشان چیست، و چگونه
میتوانند به این شبکه متصل شوند و همیاری و همبستگی خود را نشان دهند؟
من فکر میکنم زمان آن رسیده تا زنان افغانستان از زیر سلطه
حلقه مافیایی قدرتها رها شوند. قدرت زنان و مردان در چنگال چهار آدم افراطی و فاسد
است. چهار آدم که ایدئولوژی و تعهداتشان معلوم نیست. وقت آن رسیده تا بیرون بیایند
و تلاش کنند تا با نهادهای مردمی پلی
سازند برای از بین بردن دردهای مشترک در منطقه. در کشورهای ایران ، تاجیکستان، عربستان،
ازبکستان، قرقیزستان، پاکستان و هندوستان .... زنان قدرتمندی هستند که تحت اسارت
قدرتهای سودجو زخمی شده اند و ابتکار عمل زنان ایران که درد تبعید را میدانند و
درد بسته شدن مکاتب و مدارس متمدانه را و درد نبود آزادی بیان و نداشتن حق حجاب
اختیاری را . ابتکار عمل زنان ایران را لبیک بگوئیم و این شروع است برای ساختن یک
پل برای همه زنانی که دردهای مشترکی دارند.
v
در انتها یک سوال دیگری دارم، هدی خواسته بود تا
پروانه و تمنا از زندان آزاد شوند . آیا از وضعیت این عزیزان خبری دارید؟ لطفا
آخرین خبری که از زنان و مردان در حبس دارید برای بینندگان برنامه بفرمائید.
البته به جز پروانه و تمنا، دختران زیادی گم هستند که
طالبان آنها را برده اند و اظهار بی خبری میکنند که هیچ اطلاعی درباره آنها به
رسانه ها و نهادهای حقوق بشری نمیدهند. پروانه و تمنا دو قربانی تازه طالبان هستند
که برخلاف هر نوع اصول اخلاقی و بدون هیچ جرمی آنها را برده اند . تمنا و 3 خواهرش
را نیمه شب از خانه شان بردند و پروانه را از راه با رنجر طالبان گرفتند. در همان
روزی که هدی سخنرانی داشت توسط مادر پروانه خواستند تا هدی درباره شکنجه پروانه در
میز اسلو سخن نگوید. طی تماس تلفنی که با مادر پروانه داشتم احوال مادرش خوب نبود
و پروانه هم زیر شکنجه به حالت کما رفته بود. امروز دو نهاد معتبر طالبان نوشتند
که جستجو برای دختران گم شده را آغاز میکنند. این نکته را در پرانتز میگویم، در
کشوری که طالبان ادعا میکنند بزرگترین نیرو هستند 5 دختر ربوده میشوند و بعد از 20
روز اظهار بی اطلاعی میکنند و تازه برای پیدا کردن آنها اقدام میکنند. دختران حق
گرفتن وکیل و حق دادن اطلاعات به ما را دارند. آنها حق ارتباط با خانوادهایشان را
دارند. اگر طالبان ادعا میکنند که آنها را نگرفته اند اجازه بدهند تا نماینده
دختران و خانوادهایشان زندان را ببینند . آرزو دارم هشتک پیدا شدن دختران در همه
جا از طریق رسانه ها و هر نهاد و منبعی که هست نشر پیدا کند و البته قرار نیست که
این اذیت و آزار، دختران ما را بترساند.
آنها بیدهایی نیستند که به این بادها بلرزند.
ویدا ساغری عزیز فعال حقوق بشر، مدافع سرسخت حقوق زنان و کودکان، با سپاس از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید و نظراتتان را با بینندگان ما سهیم شدید.
علل قتل های" ناموسی" در ایران
مریم مرادی
یک روز پدری سر دخترش را به نام " ناموس
" میبرد و روزی دیگر برادری ، به نام " غیرت " خواهرش را میکشد و
روزهایی دیگر از پس یکدیگر میرسند تا زنان و دختران را به دار باورها و عقاید خام
و کهنه خود بیاویزند فقط به نام واژگانی چون، " شرف " و " غیرت
" و " ناموس " .
روز شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰، یک دختر نوجوان در
اهواز با انگیزه ناموسی به قتل رسید. مردی
سر همسر خود را به دلیل " خوش غیرتی " و " ناموس پرستی
" میبرد و در خیابان به گردش در می
آورد.
قربانی این قتل مونا حیدری، دختری ۱۷ ساله است که او را "غزل "
صدا میکردند. او در سن 12 سالگی در حالیکه کودکی بیش نبود و حق انتخاب نداشت ،
تنها طبق یک سنت طایفه ای او را به ازدواج اجباری با پسرعموی خود یعنی ( سجاد
حیدری) درآوردند. طی چهار یا پنج سال زندگی مشترک با پسر عموی خود صاحب یک فرزند
پسر شد که اکنون سه سال دارد . این یکی از فجیع ترین شکل قتل های ناموسی بود که در سالهای اخیر مشاهده شده است. البته این
نوع قتل ها نه اولین و نه آخرین قتل نخواهد
بود.
قتل های " ناموسی " ، اوج خشونت علیه
زنان است که در حق همسر، دختر، مادر و سایر خویشاوندان اعمال میشود و به اصطلاح
مایه عزت و آبروی مردان یک خانواده محسوب میشود. اعمال خشونت علیه زنان در تمام
جوامع انسانی وجود دارد و مصداق آن است که برای رسیدن به جایگاه برابر زن با مرد،
تلاشهای بسیار نیاز است. در بررسی علل وقوع قتل های " ناموسی " عوامل
متعددی دخالت دارند که با توجه به ساختار فرهنگی و اجتماعی، حاکمیت مردسالاری در
خانواده، فقر شدید فرهنگی، تعصب شدید و بیجا به آیینهای قومی و تبعیض بین زنان و
مردان و وجود آیینهای فرهنگی برای ازدواج اجباری ازجمله، خونبس و ناف بریدن و
اعتقاد غیرقابل انکار به این آیینها که حتی از سوی مردان تحصیلکرده خانوادهها و
طوایف نیز حمایت میشود. ما میدانیم که در هر جامعه ای دلایل و عوامل متعددی برای
اعمال خشونت علیه زنان وجود دارد. با توجه
به روند رو به رشد خشونت علیه زنان به ویژه قتل های " ناموسی" در سالهای
اخیر، حکومت جمهوری اسلامی هیچ تدبیر و اراده ای برای کاهش یا ممانعت از بروز چنین
خشونت هایی تاکنون ارائه نداده است و در مقابل شاهد ترویج و تبلیغ خشونت علیه زنان
از سوی حکومت در تمام زمینه های زندگی هستیم . از سویی دیگر هیچ قانون حمایتی برای زنانی که مورد خشونت قرار می
گیرندنیز در کشور وجود ندارد و قوانین خانواده نه تنها از خشونت خانگی علیه زنان
جلوگیری نمی کند بلکه در بسیاری موارد، خشونت علیه زنان را تشویق هم می کند . بطور
مثال: در قانون مجازات اسلامی خونبهای زن نصف مرد است و در مواردی که زن مورد نقص
عضو قرار می گیرد دیه او، باز نصف مرد است.
قوانینی که بازتولید خشونت علیه زنان هستند
در مقابل خشونت علیه زنان
و قتل های ناموسی در ایران قوانین بازدارنده ای وجود ندارد. در زیر چتر چنین
قوانینی که قاتلان را حمایت میکند باید
شاهد تکرار حوادث تلخی شبیه به کشتهشدن رومینا ها، غزل ها و مونا ها باشیم . در
زیر تنها به چند نمونه از قوانین خشونت بار علیه زنان در ایران اشاره میشود:
-بر اساس ماده 630 قانون
مجازات اسلامی قتل در فراش :« هرگاه شوهری زن خود را با مرد اجنبی در حال زنا یا
در یک فراش مشاهده کند و آن دو را مقتول یا مجروح کند معاف از مجازات است.
-بر اساس قانون مجازات
اسلامی، پدر به خاطر قتل فرزند قصاص نمیشود چون خودش ولی دم و صاحب حق قانونی درخواست
قصاص است و مادر نمیتواند درباره قصاص قاتل فرزند خود تصمیم بگیرد. این قانون به
آن معناست که وقتی خود خانواده دست به قتل یکی از افرادش میزند قطعاً
صاحبان حق قصاص نیز خود آنها خواهند بود و با گذشت از این حق و عدم مطالبه آن
امکان قصاص را از بین میبرند ضمن اینکه
قصاص و اعمال این مجازات تأثیری در پیشگیری از وقوع جرم ندارد زیرا این افراد با
علمی که میدانند مجازات میشوند، همانند سایر جنایتکاران دست به جنایت میزنند.
مجازات تعزیری تا ۱۰ حبس هم چندان اثرگذار نخواهد بود و بعد از مدتی با این قوانین ارفاق آمیز
معمولاً این افراد یا با مرخصی از زندان
آزاد می شوند یا از آزادی مشروط استفاده
می کنند.
-ماده 1105 قانون مدنی جمهوری
اسلامی ریاست خانواده را از خصائص شوهر معرفی میکند. این فقط یک ماده از مجموعه
قوانین زنستیز جمهوری اسلامی است که حقوق زنان را ضایع میکند.
-اصول دوم، بیستم، بیست و یکم
و بیست و دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ، کرامت مرد و زن، یکسان بودن حقوق انسانی
هر دو و مصونیت هر یک از آنها از تعرض جانی، شغلی یا حیثیتی را تضمین کردهاند. منظور
آن است که زنان نه تنها در قوانین اداری، استخدامی، آموزشی به حاشیه رانده میشوند،
بلکه در عرصه خانواده نیز که کانون اصلی آنها نامیده میشود، زیرچتر قانون نیستند.
در قانون مدنی ایران، زن
حق ترک خانه مشترک را ندارد مگر خطر جانی یا شرافتی را با شاهد صالح در دادگاه
ثابت کند. ماده 1108 تاکید میکند که اگر
زن از ادای وظایف در برابر شوهر خودداری کند، نفقه به او تعلق نمیگیرد. حق تمکین
جنسی، در فقه اسلامی، حق مسلم شوهر بر زن است و زن بدون عذر شرعی نمیتواند مانع
نزدیکی شوهر شود. ماده 1114 قانون مدنی مقرر میکند که زن باید در خانهای ساکن
شود که شوهر تعیین میکند مگر پیشاپیش حق انتخاب مسکن را گرفته باشد.
به روشنی میتوان دریافت که
در قوانین فعلی هیچ سازوکاری برای محافظت از زن خشونتدیده یا تهدیدشده وجود
ندارد. در بسیاری موارد، زنی که کتک یا چاقو خورده، حتی پس از شکایت به مراجع
مربوطه یا درمان، مجبور است به همان خانهای باز گردد که عامل خشونت در آن است.
اگرچه حکومت ها یا دولت ها
نمی توانند خشونت علیه زنان را بطور کامل از
میان ببرند اما با داشتن ساز و کارهایی میتوانند
آن را کاهش دهند. این در حالی است که میدانیم جمهوری اسلامی نه تنها سیاستی برای
کاهش خشونت ها ندارد بلکه سیاستهایی را در پیش گرفته تا اعمال قدرت مردان بر زنان
را افزایش دهد، مثل عدم امکان مسافرت داخلی و خارجی زنان بدون اجازهی مردان یا
کاهش قدرت اقتصادی زنان در برابر مردان با کاهش اشتغال زنان و از همان آغاز مخالفت
خود را با زنان چه بصورت رسمی و چه بصورت غیر رسمی در قوانین و برنامه های خود
اعلام کرده است. واقعیت این است که از فردای روی کارآمدن روح الله خمینی ، ضد
فرهنگ در جامعه ایران حاکم شد و قوانین و
آموزش های زنستیزانه روزانه راه را برای
وقوع چنین جنایاتی علیه زنان هموار کرده است. زنان اولین قربانیان حکومت جمهوری
اسلامی بوده اند که مورد شکنجه و آزار و
سرکوب مضاعف قرار گرفتهاند. حکومتی که در ابراز انزجار و خشونت علیه زنان حد و
مرزی نمیشناسد و وقوع جنایت علیه زنان در آن، به انواع متفاوتی به امری عادی تبدیل
شده است.
جنایت علیه زنان دراین حکومت که خود یکی از مروجان خشونت علیه زنان است صرفاً محدود به کشته شدن آنها نمیشود و این تنها گوشهای از صحنه های فجیع و دردناک یک ایدئولوژی ضد انسانی است که هر روز پردهای از آن را میبینیم. از زندانی و شکنجه شدن زنان گرفته تا اسیدپاشی بر سر و صورت آنان و مورد حمله قرار دادن آنها با چاقو و غیره . این ها تنها گوشهای از واقعیت جامعه امروز ماست.
۱۴۰۰ اسفند ۱۴, شنبه
نماد روز زن برای زنان ایرانی
نویسنده : نوری شریفی
فعال حقوق زنان
در آستانه روز زن هستیم . ۸ مارس! روزی که با عنوان جنبش حقوقی زنان از آن یاد میشود. روز آگاهی زنان از حقوق اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی خود، روزی که سازمان ملل نیز در سال ۱۹۷۷ آن را با نام روز «حقوق زنان و صلح بین المللی» به رسمیت شناخت. این روز یادآور درد و رنج زنان بسیاری در سرتاسرجهان است که از تبعیض و ستم آزاد شده اند، و یا همچنان برای آزادی خود مبارزه میکنند. زنان ایرانی نیز از دیرباز به مبارزه برعلیه تبعیض حکام زمانه خود برخاسته و هیچگاه از پای ننشسته اند.
در دوران مشروطه زنانی همچون زینب پاشا ، بی بی مریم بختیاری، طاهره قرة العین، و بی بی خانم استرآبادی و.... را داشتیم، و یا بیشمار زنانی که در طول تاریخ مبارزه علیه جهل و تحجر و استبداد در میدان نبرد بودند، چه در حیطه سیاست یا فرهنگ و ادب. پروین اعتصامی، سیمین دانشور ، سیمین بهبهانی و.... از زنان پیشرو ادبیات ایران هستند. زنان ایرانی هیچگاه تسلیم شرایط نشدند. در ۸ مارس ۱۹۷۹(۱۸ اسفند ۱۳۵۷)، زنان معترض با قدرت و شهامت در مقابل لغو قانون خانواده و اجباری شدن حجاب اسلامی که روح الله خمینی رهبر جمهوری اسلامی دو هفته پس از انقلاب ۵۷حکم به اجرایی کردن آنها داده بود، به خیابانها آمدند و تظاهرات کردند. تظاهرات انها سرکوب شد اما نتوانستند مقاومت زنان را بشکنند. سپس فاطمه دختر پیامبر اسلام را بعنوان الگو و اسوه زن مسلمان معرفی کرده، و بهمین مناسبت نیز روز زن را انتخاب کردند. سوال اینجاست که آیا کسانی که دم از حقوق زن مسلمان میزنند و الگوی زنان ایرانی را فاطمه می دانند، دقیقا مخاطبشان در ایران کدام زن است؟
آیا زنی که در دهه شصت قبل از اعدام بخاطر
دختر بودنش، به او تجاوز کردند هم شامل این زن میشود؟ یا زنی که در زیر انواع
شکنجه های جسمی، جنسی و کلامی در زندان قرار گرفته است؟ زنانی که در اعتراضات
خیابانی تیر خوردند و کشته شدند چه؟ زنی که در خیابان بخاطر فقر تا کمر در سطلهای
زباله بدنبال غذا، خم شده است ؟ مطمئن هستم آن زن سرپرست خانوار که برای تأمین
خانواده و فرزندانش تن به هرکاری می دهد هم منظور نظر این آقایان نیست!! زنی که در
محل کار مورد آزار و اذیت همکار مرد و یا صاحبکار خود قرار میگیرد و بخاطر حفظ
آبرو و یا احتیاج سکوت میکند چطور؟ عاملان کشتار جوانان چگونه میتوانند روز زن را
به مادران خاوران ، مادران پارک لاله، مادران آبان ۹۸, و یا مادران داغدار
هواپیمای اوکراینی تبریک بگویند؟ آیا اینان زنان ایران زمین نیستند؟ با چه زبانی
میخواهند روز زن را به مادران زنانی که در خانواده مورد انواع و اقسام خشونت خانگی
قرار گرفته اند ، از کتک و محدودیت و
تهدید تا اسید پاشی و سربریدن با داس و قمه، مادران مونا حیدری، رومینا
اشرفی، ریحانه عامری، مریم قربانی، مرضیه ابراهیمی و...بسیار دختران و زنان دیگر تبریک
بگویند ، در حالیکه جگرگوشه هایشان قربانی خشونت حاکمیت همین مردسالاران دینی قرار
گرفته اند. آن کودک همسری که سبعانه از دنیای کودکیش جدا شده و بخاطر فقر خانواده
فروخته شده و در دوازده یا چهارده سالگی خود مادر کودکی گشته است، روز زن و روز مادر
برای او چه معنایی دارد؟ بجز درد و رنج زن بودن چه نصیبی از قوانین زن ستیزانه
مذهبی برده است؟ اینها زنانی هستند که در
هر برهه از زمان داغی بر داغ آنها افزوده شده است ، و مطمئنا الگوی هیچ یک فاطمه نیست!
زنی که بخاطر تسلیم بودنش در مقابل مردسالاری و خانه نشین بودن با نام عفاف و
پاکدامنی مقدس گشته است. او نه در میدانی بر علیه ظلم و بیداد جنگیده و نه در محیط
خانواده از حق زنی دفاع کرده است ، پس نمی تواند الگوی یک زن مبارز باشد. الگوی
زنان ما در ایران، آن زن بلوچ است که بخاطر تامین آب فرزندانش تن فروشی کرد، الگوی
ما مادر ستار بهشتی هاست، الگوی ما مادران داغدار و دادخواه است، الگوی ما زنان
مبارز زندانی است که بخاطر آزادی بیان و عقیده و طرفداری از حقوق بشر محبوس و تحت
شکنجه و در دادگاههای ناعادلانه و غیر صالح،
حکمهای سنگین گرفته اند. زنانی مانند نرگس محمدی، نسرین ستوده، نیلوفر
بیانی، زینب جلالیان، یاسمن آریانی، صبا کرد افشاری، سهیلا حجاب و هزاران زن دیگر که
فریاد خاموش زنان ایرانی هستند. الگوی ما زنان و دخترانی است که در دهه سیاه شصت بدست
جلادان خمینی اعدام شدند.
فاطمه تنها و تنها الگوی زنان
سرکوبگر و بازجو شکنجه گران جمهوری اسلامی است. فاطمه الگوی زنان گشت ارشاد است که
بخاطر تارمو و یا خنده دختران آنان را کتک زده و با خشونت سوار ون میکنند. فاطمه الگوی پرستوهای جمهوری اسلامی است که در خارج از کشور فعالان سیاسی
را به دام انداخته و آنان را تسلیم خون آشامان حکومت اسلامی میکنند. فاطمه
الگوی زنانی است که بخاطر خوش رقصی برای مسؤلان نظام، پستی گرفته اند و حسابهای
بانکی پر و پیمان دارند، و نیز الگوی زنان نماینده انتصابی است که در مجلس فرمایشی
اسلامی به لوایح ضد زن رای مثبت داده اند. لوایحی همچون حذف غربالگری برای زنان باردار
به بهای زجر خانوادهها از معلولیت طفل بخاطر افزایش جمعیت به سفارش رهبر شیفته
قدرت علی خامنه ای، و یا لایحه حذف خشونت علیه زنان که برای پاک کردن صورت مسأله به
طرح صیانت و کرامت بانوان تبدیل شد، طرحی که در نهایت با بیش از یک دهه معلق بودن و
پس از حذف ۴۱ ماده از ۹۲ ماده آن، همچنان بدلیل مغایرت با شرع و قانون اساسی مورد
تآیید شورای سرسپرده نگهبان قرار نگرفته است. نمونه ای از همراهی زنان ضد زن با
سیستم مردسالار خانم فاطمه آلیاست، نماینده تهران و عضو فراکسیون زنان در مجلس نهم
که عنوان کرده : "خلاء قانونی در بحث ممانعت از اعمال خشونت علیه زنان در
کشور نداریم." https://www.google.com/amp/s/www.asriran.com/fa/amp/news/368423
ندیدن خشونت علیه دختران و زنان در
جامعه و انکار آن توسط عاملان و آمران خشونت، فقط بدلیل این است که خشونت در ذات و
ماهیت دین اسلام و غیر قابل تفکیک از آن است ، بنابراین مغایرتی با اعتقادات
اسلامی ندارد. هرکسی هم که به این خشونت اذعان کند و مصادیق آن را در جامعه
برشمارد سرکوب می شود. اما در مقابل این مرتجعین که تلاش میکنند زن را در پستوی
خانه نگهدارند، سالیان سال است که زنان در
میدانهای نبرد وجود و هویت خود را به اثبات رسانده اند. الگوی ما همین زنان و مردان آگاه و آزاده است که به بهای جانشان
تا تحقق برابری و آزادی بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر، دست از نبرد بر علیه
توتالیتاریسم دینی نخواهند کشید.
گرامی باد مبارزات زنان برعلیه
مردسالاری و نابرابری در عرصههای خانواده،
جامعه و بین الملل!
جنگ برنده ای ندارد
حامد شفاعتی
ما مردمان خاورمیانه از خردسالی در مکاتب با روایتی آشنا می شویم که تصویرگرِ بدترین دستاورد بشری است،جنگ!
ما با جثه های نحیف مان روی نیمکت های چوبی می نشستیم و از معلم
هایمان می شنیدیم که چطور
قبیله ما مورد هجوم
آنها قرار گرفت و چطور شکست خوردیم.یا چطور قبیله ما آنها را شکست داد!
"ما" کیستیم و "آنها" چه کسانی هستند؟
بنیان جنگ ها و کشتارها به زعم نگارنده،ایدئولوژی ها از قدیم تا به
امروز بوده است.
از دوران پارینگی و جدال ها بر سر غذای روزانه تا امروز که باورهای به
ظاهر مدرن،ملت ها را درگیر آتش و باروت کرده است.
باورهای جدیدتر مانند نئو ناسیونالیسم هم حتی از آبشخور افکار
امپراتوری هایی آب می خورد که در دنیای قدیم متجاوز بوده اند و دیدیم که عنوان
"نژاد برتر" که چند ده میلیون کشته بر دوش تاریخ گذاشت هم از
ناسیونالیسم سنتی امپراتوری پروس آمد.
جنگ دوباره و دوباره خواهد آمد و پشت سر سرزمین های سوخته و مردمانی
گریان و آواره بر جای خواهد گذاشت.
نکته مضحک در عبارت سازی ها برای آغاز جنگ های نوین ادعاهای جنگ
افروزان است.
در شروع تجاوز روسیه به مرزهای اوکرایین کاخ کرملین ابراز می دارد
دلیل یورش ارتش روسیه به همسایه غربی اش حمله به "نئو نازیسم" است!این
ادعا نمونه واضحی است از اعتبار مقوله ای به نام "افکار عمومی" که حتی
متجاوزین هم از اهمیت آن غافل نیستند و خود را مکلف به دلیل سازی می بینند.
با اتکا به دیدگاه های اجتماعی مبتنی بر تاریخ جنگ ها نگارنده به این
اعتبار می رسد که در شکل گیری یک جنگ(به ویژه در قرن حاضر) فقط طرفین جنگ تصمیم
گیرنده نیستند و قضاوت عمومی و اذهان جمعی در دهکده کوچک جهانی نقش بزرگی در
آغاز،ادامه و اتمام این پدیده ضد انسانی دارد.
تکثرگرایی در محدوده جغرافیای سیاسی بعضی مناطق دنیا شدت و ضعف
اثرگذاری اجماع عمومی را تحت تاثیر قرار می دهد.
اما امروز که تکنولوژی در کسری از ثانیه اتفاقات یک قاره را در آنسوی
نیم کره نمایش می دهد دیگر نمی توان این بهانه را پذیرفت که "نمی
دانستم" یا "به ما ربطی ندارد".
بسیاری از پژوهش گران مرتبط با جنگ اعتقاد دارند اگر کشورهای اروپایی
و ایالات متحده بعد از حمله آلمان نازی به لهستان سکوت اختیار نمی کردند شاید ده
ها میلیون نفر به جهت توهم و جاه طلبی یک دیوانه جان نمی باختند.
امروز هم ما چنان می کنیم که دیگران کرده اند.
ما فرزندانمان را در خردسالی به صلح دعوت می کنیم.در نوجوانی آنها را
با ناسیونالیسم و ایدئولوژی های مقدس خودمان تهییج کرده و در جوانی سلاح به دستشان
می دهیم تا رویاهای کودکیشان را بکشند.
آنها در مسلخ سکوت و انفعال ما جان خواهند داد و این جنگ تمام نخواهد
شد مگر آنکه قبول کنیم ما هم در مقطعی متجاوز بوده ایم.قبول کنیم جنگ ها در طول
تاریخ هیچوقت برنده ای نداشته اند.
به یاد و برای کودکانمان هم که شده برای جنگ
سالاران دست نزنیم و به پیروزی های جنگی تاریخ قبیله مان افتخار نکنیم.جنگ می کشد،هم
"ما" را و هم "آنها" را!